۲۱٬۸۹۸
ویرایش
(افزودن تصویر) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
حاج ابراهیم محمد بشیر سلمو در روستای ازبت اللحم در استان دمیتا در سال 1919 میلادی از پدری کشاورز و برادران سخاوتمندی چون حاج فاطمه و حاج عبدالرشید به دنیا آمد که تحصیلات خود را در الازهر به پایان رساند و رئیس آن شد. یک مؤسسه دینی آموزش و پرورش و مسئول مؤسسه دینی بود و «سواد» که در جوانی درگذشت، سپس «علیه»، سپس «ابراهیم» و سپس «مامون» که شروع به تدریس کرد، کوتاهی کرد و در مسجد مشغول به کار شد و سرانجام اسعد که یک مؤسسه بود. نجار و پدرش پس از سنی نزدیک به 90 سالگی از دنیا رفت و او مردی متدین و حافظ تاریخ خلافت اسلامی بود و مادرش از خانواده ای متدین بود که رحمت الله علیه همه آنها بود. | حاج '''ابراهیم محمد بشیر سلمو''' در روستای ازبت اللحم در استان دمیتا در سال 1919 میلادی از پدری کشاورز و برادران سخاوتمندی چون حاج فاطمه و حاج عبدالرشید به دنیا آمد که تحصیلات خود را در الازهر به پایان رساند و رئیس آن شد. یک مؤسسه دینی آموزش و پرورش و مسئول مؤسسه دینی بود و «سواد» که در جوانی درگذشت، سپس «علیه»، سپس «ابراهیم» و سپس «مامون» که شروع به تدریس کرد، کوتاهی کرد و در مسجد مشغول به کار شد و سرانجام اسعد که یک مؤسسه بود. نجار و پدرش پس از سنی نزدیک به 90 سالگی از دنیا رفت و او مردی متدین و حافظ تاریخ خلافت اسلامی بود و مادرش از خانواده ای متدین بود که رحمت الله علیه همه آنها بود. | ||
ایشان هیچ گونه تحصیلی ندید و در زراعت زمین که تنها منبع امرار معاش بود به پدر کمک می کرد و با ورود به نظام خصوصی برای تسهیل رفت و آمد به تجارت مشغول شد. | |||
حاج ابراهیم ازدواج کرد و خداوند به او پنج فرزند داد: محمد عزت (مهندس)، صلاح الدین، صدیق، ابراهیم و همسر استاد محمد نجیب. | حاج ابراهیم ازدواج کرد و خداوند به او پنج فرزند داد: محمد عزت (مهندس)، صلاح الدین، صدیق، ابراهیم و همسر استاد محمد نجیب. | ||
=با اخوان المسلمین= | =با اخوان المسلمین= | ||
وی پس از آشنایی با شهید امام حسن البناء در سال 1934 میلادی به | وی پس از آشنایی با شهید امام [[حسن البناء]] در سال 1934 میلادی به [[اخوانالمسلمین]] پیوست و در این باره میگوید: | ||
من از کودکی تا سال 1934 میلادی در همه جا با پدرم خدا را عبادت می کردم، به اخوان المسلمین پیوستم و بعد از آن سال 1939 میلادی ماندیم، اخوان خانه ای برای فقرا باز کرده بود و دریا مردم را می خورد. با پنج نفر از قایق پیاده شد و با دو نفر برگشت. | من از کودکی تا سال 1934 میلادی در همه جا با پدرم خدا را عبادت می کردم، به اخوان المسلمین پیوستم و بعد از آن سال 1939 میلادی ماندیم، اخوان خانه ای برای فقرا باز کرده بود و دریا مردم را می خورد. با پنج نفر از قایق پیاده شد و با دو نفر برگشت. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۲: | ||
=در سرزمین فلسطین= | =در سرزمین فلسطین= | ||
ابراهیم سلمو در سال 1948 در جنگ فلسطین شرکت کرد و 6 ماه در اورشلیم ماند. جایی که در مسجد الاقصی نماز می خواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و مسجد الاقصی آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود). | ابراهیم سلمو در سال 1948 در جنگ [[فلسطین]] شرکت کرد و 6 ماه در اورشلیم ماند. جایی که در [[مسجد الاقصی]] [[نماز]] می خواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و مسجد الاقصی آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود). | ||
وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد. | وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۱: | ||
بنابراین، اخوان به ما می آموزد که مراقب باشیم، کار حرفه ای خود را به خوبی انجام دهیم، به عهد خود عمل کنیم و به هر حرفه ای، چه استاد دانشگاه و چه کارگر کشاورزی احترام بگذاریم. این مدرسه بزرگ با ارزش های انسانی والای است. 13) «(الحجرات) .. (بگو: انجام دهید تا خداوند اعمال شما و رسولش و مؤمنان را ببیند و به سوی عالم غیب و شهادت بازگردانده شوید). | بنابراین، اخوان به ما می آموزد که مراقب باشیم، کار حرفه ای خود را به خوبی انجام دهیم، به عهد خود عمل کنیم و به هر حرفه ای، چه استاد دانشگاه و چه کارگر کشاورزی احترام بگذاریم. این مدرسه بزرگ با ارزش های انسانی والای است. 13) «(الحجرات) .. (بگو: انجام دهید تا خداوند اعمال شما و رسولش و مؤمنان را ببیند و به سوی عالم غیب و شهادت بازگردانده شوید). | ||
عده ای از برادران نیز او را به سخنرانی دعوت کردند و در ساعت و مکان مقرر با یکی از برادرانش رفتند، اما مکان را آماده ندیدند و برادران آمادگی شنیدن سخنرانی را نداشتند. ساکت نشست و قرآنش را بیرون آورد تا در آن بخواند تا اذان ظهر خوانده شد و با برادران نماز خواند و بعد از نماز با حدود دو ساعت تاخیر سخنرانی خود را شروع کرد و عموی ابراهیم نشست. روی زمین و داستان هایش را با گویش روستایی محبوبش دامیتا تعریف می کند. | عده ای از برادران نیز او را به سخنرانی دعوت کردند و در ساعت و مکان مقرر با یکی از برادرانش رفتند، اما مکان را آماده ندیدند و برادران آمادگی شنیدن سخنرانی را نداشتند. ساکت نشست و قرآنش را بیرون آورد تا در آن بخواند تا اذان ظهر خوانده شد و با برادران نماز خواند و بعد از نماز با حدود دو ساعت تاخیر سخنرانی خود را شروع کرد و عموی ابراهیم نشست. روی زمین و داستان هایش را با گویش روستایی محبوبش دامیتا تعریف می کند.<br> | ||
=درگذشت= | =درگذشت= | ||
حاج ابراهیم سلمو در روز دوشنبه 3/6/2006 میلادی - مربوط به 5 صفر 1427 هجری قمری در گذشت. در حادثه ای دردناک در راه رسیدن به ندای الهی، رهبر محترم اخوان المسلمین، پروفسور محمد مهدی عاکف، وی را عزادار کرد. | حاج ابراهیم سلمو در روز دوشنبه 3/6/2006 میلادی - مربوط به 5 صفر 1427 هجری قمری در گذشت. در حادثه ای دردناک در راه رسیدن به ندای الهی، رهبر محترم اخوان المسلمین، پروفسور محمد مهدی عاکف، وی را عزادار کرد. | ||