کبرویه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''کُبرویه''' یکی از فرقههای [[تصوف|متصوفه]] در طی قرون ششم تا هشتم هجری (دوازدهم تا چهاردهم میلادی) می باشد. این فرقه در جهان اسلام و به ویژه در آسیای مرکزی پدید آمد. برخی دیگر از این فرق صوفیه عبارت بودند از [[یسویه]]، کبرویه و [[نقشبندیه]] بودند. از میان این سه فرقه، یسویه و کبرویه در [[آسیای مرکزی]] مجال رشد یافتند و حتّی در قرون بعدی کبرویه به یکی از انجمنهای مهم تصوّف مبدل شدند. کبرویه در آسیای مرکزی، حضوری چشمگیر و مقتدرانه در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشتند به طوری که آنها را سبب گرایش ایلخانان مغول به اسلام و بازگشت مجدد این دین به ایران تلقی کردهاند؛ ولی به تدریج به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر جامعه و اختلافات درون فرقهای، دچار پراکندگی و انشعاب و نهایتاً افول شدند. | ||
=بنیانگذار= | =بنیانگذار= | ||
'''نجمالدین کبری''' در خوارزم «کبرویه» را پایهگذاری کرد . | '''نجمالدین کبری''' در خوارزم «کبرویه» را پایهگذاری کرد . | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
به نظر میرسد تنها میراث قابل توجه فرقه کبروی در آسیای مرکزی معاصر، مرقد نجمالدین کبری در اورگنج قونیه [یا خوارزم] است. وجود مقبره او در این منطقه بیانگر فعالیت پیوسته کبرویه در خوارزم بوده است. اما براساس شواهد تاریخی و ادبی، هیچ نشانهای دال بر ادامه فعالیت خطوط سلسله کبرویه در آسیای مرکزی وجود ندارد. مرقد کبری ممکن است هنوز هم همانند شش قرن گذشته افراد مذهبی را به خود جذب کند، اما آرامگاه او از نظر تاریخی کانون توجه و مکان مشترکی برای زیارت دو محفل نقشبندی و یسوی بوده و هیچ مدرک مستقیمی دال بر حضور پیوسته کبروی در خوارزم، آن هم پس از قرن شانزده وجود ندارد. هنگام بررسی و امعان نظر در مورد کار انجمنهای تصوّف، بیان بودن و نبودن مدارک و منابع، بسیار عاقلانه به نظر میرسد؛ اما اگر چه تصوّف بر طبق فتاوی مشهور «در کتابها یافت نمیشود»،* ولی شواهد تاریخی معتبر موجود این نتیجهگیری را تأیید میکند که فرقه کبروی در آسیای مرکزی از بین رفته و خاطره نجمالدین کبری به واسطه اساطیر معروف و آیین نقوش مقبرهاش زنده مانده و حفظ شده است نه به وسیله پیوندی رسمی و ارتباطی مستقیم با مؤسس سلسله کبروی. | به نظر میرسد تنها میراث قابل توجه فرقه کبروی در آسیای مرکزی معاصر، مرقد نجمالدین کبری در اورگنج قونیه [یا خوارزم] است. وجود مقبره او در این منطقه بیانگر فعالیت پیوسته کبرویه در خوارزم بوده است. اما براساس شواهد تاریخی و ادبی، هیچ نشانهای دال بر ادامه فعالیت خطوط سلسله کبرویه در آسیای مرکزی وجود ندارد. مرقد کبری ممکن است هنوز هم همانند شش قرن گذشته افراد مذهبی را به خود جذب کند، اما آرامگاه او از نظر تاریخی کانون توجه و مکان مشترکی برای زیارت دو محفل نقشبندی و یسوی بوده و هیچ مدرک مستقیمی دال بر حضور پیوسته کبروی در خوارزم، آن هم پس از قرن شانزده وجود ندارد. هنگام بررسی و امعان نظر در مورد کار انجمنهای تصوّف، بیان بودن و نبودن مدارک و منابع، بسیار عاقلانه به نظر میرسد؛ اما اگر چه تصوّف بر طبق فتاوی مشهور «در کتابها یافت نمیشود»،* ولی شواهد تاریخی معتبر موجود این نتیجهگیری را تأیید میکند که فرقه کبروی در آسیای مرکزی از بین رفته و خاطره نجمالدین کبری به واسطه اساطیر معروف و آیین نقوش مقبرهاش زنده مانده و حفظ شده است نه به وسیله پیوندی رسمی و ارتباطی مستقیم با مؤسس سلسله کبروی. | ||
= | =فعالیتهای کبرویان= | ||
بدون توجه به آنچه گفته شد، کبرویان در زمان خود از حضوری مقتدرانه در آسیای مرکزی سود میبردند و در واقع پیشگام بسیاری از فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودند که بعدها نیز به طور بسیار گستردهای توسط نقشبندیان توسعه داده شد. مطالعه در مورد تصوّف در آسیای مرکزی هنوز در مراحل ابتدایی خود است و کارهای اندکی در مورد تاریخ یا مکتب حتی طریقتهای برجستهتر آسیای مرکزی صورت گرفته است. اما در اینجا در نظر گرفتن و بررسی سرنوشت فرقه کبروی در سرزمین خود یعنی آسیای مرکزی تا جایی که موضوعات مهمی را در تاریخچه مذهبی آسیای مرکزی روشن میسازد، مفید است. بر همین اساس، در این مقاله به طور مختصر به بررسی و مطالعه حضور کبرویان در آسیای مرکزی در قرن چهارده پرداخته شده است. | بدون توجه به آنچه گفته شد، کبرویان در زمان خود از حضوری مقتدرانه در آسیای مرکزی سود میبردند و در واقع پیشگام بسیاری از فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودند که بعدها نیز به طور بسیار گستردهای توسط نقشبندیان توسعه داده شد. مطالعه در مورد تصوّف در آسیای مرکزی هنوز در مراحل ابتدایی خود است و کارهای اندکی در مورد تاریخ یا مکتب حتی طریقتهای برجستهتر آسیای مرکزی صورت گرفته است. اما در اینجا در نظر گرفتن و بررسی سرنوشت فرقه کبروی در سرزمین خود یعنی آسیای مرکزی تا جایی که موضوعات مهمی را در تاریخچه مذهبی آسیای مرکزی روشن میسازد، مفید است. بر همین اساس، در این مقاله به طور مختصر به بررسی و مطالعه حضور کبرویان در آسیای مرکزی در قرن چهارده پرداخته شده است. | ||
=گسترش کبرویه= | =گسترش کبرویه= | ||
گسترش طریقه کبروی و به خصوص ترویج مکتب عرفانی کبروی به طور مفصل بعد از وفات | گسترش طریقه کبروی و به خصوص ترویج مکتب عرفانی کبروی به طور مفصل بعد از وفات نجمالدین کبری به دست مریدانش انجام شد؛ این در حالی بود که مغولان در سال 618ه .ق/1222م. به خوارزم هجوم آوردند. از بین هفت مرید اصلی کبری، یکی از آنان به نام مجدالدین بغدادی پیش از استاد خود در خوارزم درگذشت؛ اما اغلب مریدان دیگر (جمالالدین گیلی، سعدالدین حمویی، نجمالدین رازی و رضیالدین علیلالا) قبل از حمله مغولان به سیل مهاجران چهرههای مذهبی و ادبی که به سمت غرب در حرکت بودند، پیوستند. در دربار ایلخانان مغول، پیروان گیلی، حمویی و لالا نقش فعالی داشتند و بعدها در قرن سیزده پسر و مرید حمویی، صدرالدین ابراهیم حمویی، عامل اصلی گرویدن غازان (فرمانروایی: 1304ـ1295م) به اسلام و در نتیجه بازگشت مجدد اسلام به ایران شناخته شد. از میان مریدان کبری تنها دو نفر در آسیای مرکزی به فعالیت خود ادامه دادند و تلاشهای خود را به سازگاری حاکمان جدید مغول و نیز اتحاد قبایل غیرمسلمان ترک در جهان اسلام معطوف کردند. | ||
مشهورترین این مریدان فردی به نام سیفالدین باخرزی (وفات 659 ق/1261م) بود که شاخهای از کبروی را در بخارا تأسیس کرد که دست کم تا قرن چهاردهم قدرتمند باقی ماند. او همچنین نیای معنوی و روحانی فرقه فردوسی هند بود و در واقع فرقه هندی باخرزی بیش از جانشینان باخرزی در آسیای مرکزی برای مؤلفان رسالههای کلی در مورد سلسله صوفی، شناخته شده است. این طور به نظر میرسد که شاخههای هندی و آسیای مرکزی تبار باخرزی کاملاً از یکدیگر بیخبر بودهاند. | مشهورترین این مریدان فردی به نام سیفالدین باخرزی (وفات 659 ق/1261م) بود که شاخهای از کبروی را در بخارا تأسیس کرد که دست کم تا قرن چهاردهم قدرتمند باقی ماند. او همچنین نیای معنوی و روحانی فرقه فردوسی هند بود و در واقع فرقه هندی باخرزی بیش از جانشینان باخرزی در آسیای مرکزی برای مؤلفان رسالههای کلی در مورد سلسله صوفی، شناخته شده است. این طور به نظر میرسد که شاخههای هندی و آسیای مرکزی تبار باخرزی کاملاً از یکدیگر بیخبر بودهاند. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[رده: | [[رده: فرق و مذاهب]] | ||
[[رده: | [[رده: صوفیه]] |
نسخهٔ ۲۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۵۱
کُبرویه یکی از فرقههای متصوفه در طی قرون ششم تا هشتم هجری (دوازدهم تا چهاردهم میلادی) می باشد. این فرقه در جهان اسلام و به ویژه در آسیای مرکزی پدید آمد. برخی دیگر از این فرق صوفیه عبارت بودند از یسویه، کبرویه و نقشبندیه بودند. از میان این سه فرقه، یسویه و کبرویه در آسیای مرکزی مجال رشد یافتند و حتّی در قرون بعدی کبرویه به یکی از انجمنهای مهم تصوّف مبدل شدند. کبرویه در آسیای مرکزی، حضوری چشمگیر و مقتدرانه در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داشتند به طوری که آنها را سبب گرایش ایلخانان مغول به اسلام و بازگشت مجدد این دین به ایران تلقی کردهاند؛ ولی به تدریج به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر جامعه و اختلافات درون فرقهای، دچار پراکندگی و انشعاب و نهایتاً افول شدند.
بنیانگذار
نجمالدین کبری در خوارزم «کبرویه» را پایهگذاری کرد .
تاریخچه
پژوهشگران قرون نوزده و بیست از کبرویه به عنوان یکی از مهمترین انجمنهای تصوّف در آسیای مرکزی در زمان سلطه روسها بر این منطقه یاد کردهاند، آن هم به گونهای که گویا قدرت آنها از زمان نجمالدین کبری ضعیفتر نشده بود. در هر صورت، هیچ یک از اینها شواهد خاصی در مورد شیوخ، نیاکان یا مؤسسان ویژه کبروی ارائه نکردند.
میراث کبرویه
به نظر میرسد تنها میراث قابل توجه فرقه کبروی در آسیای مرکزی معاصر، مرقد نجمالدین کبری در اورگنج قونیه [یا خوارزم] است. وجود مقبره او در این منطقه بیانگر فعالیت پیوسته کبرویه در خوارزم بوده است. اما براساس شواهد تاریخی و ادبی، هیچ نشانهای دال بر ادامه فعالیت خطوط سلسله کبرویه در آسیای مرکزی وجود ندارد. مرقد کبری ممکن است هنوز هم همانند شش قرن گذشته افراد مذهبی را به خود جذب کند، اما آرامگاه او از نظر تاریخی کانون توجه و مکان مشترکی برای زیارت دو محفل نقشبندی و یسوی بوده و هیچ مدرک مستقیمی دال بر حضور پیوسته کبروی در خوارزم، آن هم پس از قرن شانزده وجود ندارد. هنگام بررسی و امعان نظر در مورد کار انجمنهای تصوّف، بیان بودن و نبودن مدارک و منابع، بسیار عاقلانه به نظر میرسد؛ اما اگر چه تصوّف بر طبق فتاوی مشهور «در کتابها یافت نمیشود»،* ولی شواهد تاریخی معتبر موجود این نتیجهگیری را تأیید میکند که فرقه کبروی در آسیای مرکزی از بین رفته و خاطره نجمالدین کبری به واسطه اساطیر معروف و آیین نقوش مقبرهاش زنده مانده و حفظ شده است نه به وسیله پیوندی رسمی و ارتباطی مستقیم با مؤسس سلسله کبروی.
فعالیتهای کبرویان
بدون توجه به آنچه گفته شد، کبرویان در زمان خود از حضوری مقتدرانه در آسیای مرکزی سود میبردند و در واقع پیشگام بسیاری از فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودند که بعدها نیز به طور بسیار گستردهای توسط نقشبندیان توسعه داده شد. مطالعه در مورد تصوّف در آسیای مرکزی هنوز در مراحل ابتدایی خود است و کارهای اندکی در مورد تاریخ یا مکتب حتی طریقتهای برجستهتر آسیای مرکزی صورت گرفته است. اما در اینجا در نظر گرفتن و بررسی سرنوشت فرقه کبروی در سرزمین خود یعنی آسیای مرکزی تا جایی که موضوعات مهمی را در تاریخچه مذهبی آسیای مرکزی روشن میسازد، مفید است. بر همین اساس، در این مقاله به طور مختصر به بررسی و مطالعه حضور کبرویان در آسیای مرکزی در قرن چهارده پرداخته شده است.
گسترش کبرویه
گسترش طریقه کبروی و به خصوص ترویج مکتب عرفانی کبروی به طور مفصل بعد از وفات نجمالدین کبری به دست مریدانش انجام شد؛ این در حالی بود که مغولان در سال 618ه .ق/1222م. به خوارزم هجوم آوردند. از بین هفت مرید اصلی کبری، یکی از آنان به نام مجدالدین بغدادی پیش از استاد خود در خوارزم درگذشت؛ اما اغلب مریدان دیگر (جمالالدین گیلی، سعدالدین حمویی، نجمالدین رازی و رضیالدین علیلالا) قبل از حمله مغولان به سیل مهاجران چهرههای مذهبی و ادبی که به سمت غرب در حرکت بودند، پیوستند. در دربار ایلخانان مغول، پیروان گیلی، حمویی و لالا نقش فعالی داشتند و بعدها در قرن سیزده پسر و مرید حمویی، صدرالدین ابراهیم حمویی، عامل اصلی گرویدن غازان (فرمانروایی: 1304ـ1295م) به اسلام و در نتیجه بازگشت مجدد اسلام به ایران شناخته شد. از میان مریدان کبری تنها دو نفر در آسیای مرکزی به فعالیت خود ادامه دادند و تلاشهای خود را به سازگاری حاکمان جدید مغول و نیز اتحاد قبایل غیرمسلمان ترک در جهان اسلام معطوف کردند.
مشهورترین این مریدان فردی به نام سیفالدین باخرزی (وفات 659 ق/1261م) بود که شاخهای از کبروی را در بخارا تأسیس کرد که دست کم تا قرن چهاردهم قدرتمند باقی ماند. او همچنین نیای معنوی و روحانی فرقه فردوسی هند بود و در واقع فرقه هندی باخرزی بیش از جانشینان باخرزی در آسیای مرکزی برای مؤلفان رسالههای کلی در مورد سلسله صوفی، شناخته شده است. این طور به نظر میرسد که شاخههای هندی و آسیای مرکزی تبار باخرزی کاملاً از یکدیگر بیخبر بودهاند. پرتال جامع علوم انسانی