۸۷٬۹۰۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
=اسکندریه= | =اسکندریه= | ||
اسکندریه، دومین شهر بزرگ و مهمترین بندر مصر، واقع در کناره دریای مدیترانه و [[کرانه باختری]] دلتای نیل و در حدود 183 کیلومتری شمال | اسکندریه، دومین شهر بزرگ و مهمترین بندر مصر، واقع در کناره دریای مدیترانه و [[کرانه باختری]] دلتای نیل و در حدود 183 کیلومتری شمال غربی [[قاهره]] قرار گرفته است<ref>.Chambers's Encyclopedia, London, 1968, 1, p.248</ref>. این شهر در سال 331 قبل میلاد توسط اسکندر کبیر تأسیس شد و به زودی به یک مرکز تجاری، صنعتی و فرهنگی مهم و شهر اصلی [[مصر]] تبدیل شد<ref>New Catholic encyclopedia, 2ed, The Catholic University of America, 2003, p.281-285</ref>. | ||
قدمت 2300 ساله اسکندریه، سابقه درخشان هزار ساله آن در گسترش تمدن و فرهنگ و علوم؛ اصالت، قوت و | قدمت 2300 ساله اسکندریه، سابقه درخشان هزار ساله آن در گسترش تمدن و فرهنگ و علوم؛ اصالت، قوت و تحرکی که در گذشته به علومی چون [[فلسفه]]، ریاضی، طب، نجوم و دریانوردی بخشیده؛ نقشی که در پیدایش و گسترش تمدن هلنی و انتقال علوم [[یونان]] ایفا کرده؛ و نیز ارتباطی که از لحاظ تاریخی با شخصیتهایی چون اسکندر، مارک آنتونی و کلئوپاترا داشته، این شهر را از چنان شهرتی برخوردار کرده است که کمتر شهری در جهان به پای آن میرسد<ref>.Britannica, 1978, 1, p.479</ref>. | ||
اسکندریه | اسکندریه یکی از مراکز مهم صنعتی مصر به شمار میرود، چنانکه یک سوم محصولات صنعتی مصر در این شهر تولید میشود. فعالیتهای اقتصادی این شهر بیشتر در زمینه بانکداری، حمل و نقل دریایی، انبارداری و تولید منسوجات است. کشاورزی نیز یکی از فعالیتهای عمده اقتصادی در بخش داخلی اسکندریه است و پنبه مهمترین محصول صادراتی آن به شمار میرود. بیشتر بازرگانی مصر از طریق دو بندرگاه غربی و شرقی اسکندریه صورت میگیرد که بندرگاه غربی از بندرگاه شرقی با اهمیتتر است. تمام پنبه مصر و بخش اعظم نفت آن و نیز محصولات کشاورزی و برخی کالاهای صادراتی از طریق این بندر صادر میشود<ref>.GSE; Judaica; Der Kleine Pauly, 1984, 1, p.240</ref>. | ||
=تأسیس= | =تأسیس= | ||
اسکندر در 332قم پس از آغاز | اسکندر در 332قم پس از آغاز لشکرکشی به [[ایران]] بر آن شد تا پایتختی برای متصرفات جدید خود و پایگاهی برای تسلط بر آبهای مدیترانه بنا کند. وی شهر قدیمی رقوده یا راکوتیس(مربوط به 1500قم) در مجاورت جزیره فاروس و در شمال نوکراتیس(نقراطیس) را برگزید و بنای شهر جدید را آغاز کرد. سپس ادامه کار را بر عهده نایبالسلطنه خود کلئومنس گذاشت و مصر را ترک کرد<ref>اسکندری، عمر و سفدج، تاریخ مصر الی الفتح العثمانی، قاهره، 1410ق/1990م، ص 105.</ref>. | ||
نقشه شهر را دینوکراتس معمار | نقشه شهر را دینوکراتس معمار یونانی به صورت شطرنجی با خیابانهای هشتگانهای که از شمال به جنوب و از شرق به غرب کشیده میشد، طراحی کرد. در وسط شهر میدان بزرگی بود که قصر امپراتور، تماشاخانه، موزه و کتابخانه در آن قرار داشت<ref> سالم، عبدالعزیز، تاریخ الاسکندریة و حضارتها فی العصر الاسلامی، قاهره، 1969م، ص11-12</ref>. اسکندریه حدود یک قرن پس از تأسیس چنان شکوهی یافت که هیچ شهری در دنیای باستان با آن برابری نمیکرد<ref>Britannica, 1986, vol. XIII, p.252.</ref>. با اینکه اخبار و گزارشهای مورخان مسلمان درباره بنای اسکندریه با واقعیت منطبق نیست، اما بیانگر تمدن عظیم و درخشان این شهر در روزگاران کهن است. | ||
=تاریخ اسکندریه در دوره یونان و روم= | =تاریخ اسکندریه در دوره یونان و روم= | ||
چون اسکندر در 323قم درگذشت و قلمرو پهناور او میان سردارانش تقسیم شد، سرزمین مصر نصیب "بطلمیوس اول"<ref> Ptolemy I</ref> که معروف به "سوتر" بود شد. وی از بابل به اسکندریه آمد و سلسله بطالسه را در مصر بنیان نهاد. و با تصرف [[سوریه]]، [[قبرس]] و فینیقیه قلمرو امپراتوری خود را وسعت بخشید<ref>زیدان، | چون اسکندر در 323قم درگذشت و قلمرو پهناور او میان سردارانش تقسیم شد، سرزمین مصر نصیب "بطلمیوس اول"<ref> Ptolemy I</ref> که معروف به "سوتر" بود شد. وی از بابل به اسکندریه آمد و سلسله بطالسه را در مصر بنیان نهاد. و با تصرف [[سوریه]]، [[قبرس]] و فینیقیه قلمرو امپراتوری خود را وسعت بخشید<ref>زیدان، جرجی، تاریخ مصر الحدیث، قاهره، 1411ق/1991م، ج 1، ص 72.</ref>. سپس به ساختن بناها و معابد باشکوه همت گماشت و برای ایجاد وحدت دینی میان مصریان، مذاهب باستانی یونان و مصر را درهم آمیخت و پرستش الهه ساراپیس را کیش رسمی حکومت اعلام کرد و معبد سراپیوم را برای آن الهه بنیاد نهاد. همچنین فانوس دریایی، مدرسه(موزه) و کتابخانه معروف اسکندریه را تأسیس کرد<ref> اسکندری، همان، ص 109.</ref>. سوتر برای تقویت مدرسه اسکندریه، دانشمندان بسیاری از یونان فرا خواند و خود کتابی درباره زندگی و سیره اسکندر نوشت. | ||
سوتر در 285قم فرزند خود بطلمیوس دوم فیلادلفوس (حدود 285-247قم) را به | سوتر در 285قم فرزند خود بطلمیوس دوم فیلادلفوس (حدود 285-247قم) را به جانشینی برگزید و اداره امور را به او سپرد. بطلمیوس دوم روابط سیاسی و بازرگانی مصر را با دولت روم استحکام بخشید و در جنگهای کارتاژ متحد روم بود. در زمان او [[حبشه]]، [[عربستان]]، [[لیبی]]، فینیقیه و قسمتهایی از آسیای صغیر و جزایر دریای مدیترانه به قلمرو مصر افزوده شدند<ref>همان، 117 .</ref>. | ||
وی به گسترش علوم توجه | وی به گسترش علوم توجه خاصی داشت. کتابخانه بزرگ اسکندریه را تقویت کرد و کتاب مقدس یهودیان را به یاری دانشمندان یهودی به یونانی ترجمه کرد و فلاسفه و اندیشمندان را مورد عنایت بسیار قرار داد. همچنین شعر و ادب را که با رواج فلسفه و بروز حوادث سیاسی گوناگون رو به انحطاط نهاده بود، رونق بخشید، چنانکه در روزگار وی اسکندریه به بزرگترین مرکز علمی و ادبی و بازرگانی جهان مبدل شد<ref>عمون، هنداسکندر، تاریخ مصر، قاهره، 1341ق/ 1923م، ص 49-50.</ref>. | ||
=آغاز مسیحت، پیوند با فلسفه= | =آغاز مسیحت، پیوند با فلسفه= | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در همین زمان، "عهد قدیم" از لغت عبری به یونانی ترجمه شد و از این طریق برای اولین بار اصول دین [[یهود]] در اختیار غیر [[کلیمیان]] و یهودیانی که عبری نمیدانستند قرار گرفت. این اثر سپتواجینت<ref> Septuagint.</ref> نام گرفت و در قرن دوم قبل میلاد تکمیل شد. یکی از آثار این ترجمه این بود که اسکندریه را تا حدودی برای ورود آموزههای مسیحیت، که بنابر بعضی نقلها توسط مرقس به اسکندریه برده شد، در آینده نزدیک آماده کرد. | در همین زمان، "عهد قدیم" از لغت عبری به یونانی ترجمه شد و از این طریق برای اولین بار اصول دین [[یهود]] در اختیار غیر [[کلیمیان]] و یهودیانی که عبری نمیدانستند قرار گرفت. این اثر سپتواجینت<ref> Septuagint.</ref> نام گرفت و در قرن دوم قبل میلاد تکمیل شد. یکی از آثار این ترجمه این بود که اسکندریه را تا حدودی برای ورود آموزههای مسیحیت، که بنابر بعضی نقلها توسط مرقس به اسکندریه برده شد، در آینده نزدیک آماده کرد. | ||
فلسفه یونان که پس از [[سقراط]] و [[افلاطون]] در آتن رو به انحطاط نهاده بود، در اسکندریه با اندیشههای جدید و فرهنگهای گوناگون | فلسفه یونان که پس از [[سقراط]] و [[افلاطون]] در آتن رو به انحطاط نهاده بود، در اسکندریه با اندیشههای جدید و فرهنگهای گوناگون شرقی به ویژه فرهنگ یهودی و مسیحی با همه سنتهای دینی و اخلاقیش درآمیخت و بار دیگر با نیرویی تازه موجب پدید آمدن نظریات و آراء جدیدی شد. فیلن اسکندرانی (حدود30قم-45قم)، نویسنده یهودی، برای ایجاد سازگاری میان مبانی معتقدات یهود با تفکر یونانی، و وفق دادن میان [[وحی]] و فلسفه افلاطونی، سعی کرد تا نص [[تورات]] را در پرتو فلسفه تأویل کند<ref> Chambers's Encyclopedia, ibid, 1, p.251.</ref>. | ||
یکی از نقاط تحول در تاریخ مسیحیت در این نقطه تاسیس یک مکتب فلسفی مسیحی<ref>در فصل های بعد از این مکتب مشروحا بحث خواهد شد.</ref> در قرن دوم میلادی در اسکندریه بود. این مکتب با اشراف دو رهبر عمده یعنی کلمنت اسکندرانی<ref> clement of alexandria</ref> و اوریگنس<ref>origen.</ref> سبب شد تا اسکندریه در عین اینکه یکی از مراکز مهم تعالیم یونانی بود، و به عنوان مثال آمونیوس ساکاس<ref>Ammonius Saccas</ref> (175-242) که موسس مکتب نو افلاطونی است در این شهر حضور داشت، به یکی از مراکز تأثیرگذار دانش مسیحی نیز تبدیل شود<ref> New Catholic encyclopedia, ibid.</ref>. سرانجام، در روزگار کنستانتین اول امپراتور روم | یکی از نقاط تحول در تاریخ مسیحیت در این نقطه تاسیس یک مکتب فلسفی مسیحی<ref>در فصل های بعد از این مکتب مشروحا بحث خواهد شد.</ref> در قرن دوم میلادی در اسکندریه بود. این مکتب با اشراف دو رهبر عمده یعنی کلمنت اسکندرانی<ref> clement of alexandria</ref> و اوریگنس<ref>origen.</ref> سبب شد تا اسکندریه در عین اینکه یکی از مراکز مهم تعالیم یونانی بود، و به عنوان مثال آمونیوس ساکاس<ref>Ammonius Saccas</ref> (175-242) که موسس مکتب نو افلاطونی است در این شهر حضور داشت، به یکی از مراکز تأثیرگذار دانش مسیحی نیز تبدیل شود<ref> New Catholic encyclopedia, ibid.</ref>. سرانجام، در روزگار کنستانتین اول امپراتور روم شرقی (حک 323-337م) مسیحیت در اسکندریه دین رسمی اعلام گردید و زمینه برای بروز تفرقه بیشتر در [[کلیسا]] فراهم شد. | ||
=مکتب الاهیاتی اسکندریه= | =مکتب الاهیاتی اسکندریه= | ||
تفکرات مسیحی اسکندریه همچنین به شدت تحت تأثیر عقاید بطلمیوسی بود. کلمنت (ح 150- 213م) و اریگنس (185-254م) بر آن شدند تا فلسفه را با کلام | تفکرات مسیحی اسکندریه همچنین به شدت تحت تأثیر عقاید بطلمیوسی بود. کلمنت (ح 150- 213م) و اریگنس (185-254م) بر آن شدند تا فلسفه را با کلام مسیحی آشتی دهند و چون کلیسا مکتبی فلسفی نداشت، آنان تعالیم مسیحی را با فلسفه اسکندرانی به خصوص نحله نوافلاطونی و الهیات و علمالنفس ارسطویی وفق دادند<ref>Chambers's Encyclopedia, ibid, 1, p.251.</ref>. کلمنت، اوریگنس و بسیاری از معاصران این دو، سنت بطلمیوسی و روش تفسیر تمثیلی را به عنوان تفکر مسیحی پذیرفته بودند. رساله اوریگنس به نام de principiis اولین تفسیر نظاممند در اصول مسیحیت میباشد<ref> New Catholic encyclopedia, ibid.</ref>. | ||
=دو نقطه عطف مهم در الاهیات اسکندریه= | =دو نقطه عطف مهم در الاهیات اسکندریه= |