ابراهيم سلمو: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابراهیم محمد بشیر سلمو''' در روستای از[[بیت اللحم]] در استان [[دمیتا]] در سال 1919 م، به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود. تحصیلات خود را در الازهر به پایان رساند و رئیس آن شد. یک مؤسسه دینی آموزش و پرورش و مسئول مؤسسه دینی بود. پدرش در سن نزدیک به 90 سالگی از دنیا رفت و او مردی متدین و حافظ تاریخ خلافت اسلامی بود و مادرش از خانوادهای متدین بود. حاج ابراهیم ازدواج کرد و خداوند به او پنج فرزند داد.<br> | |||
=همکاری با اخوانالمسلمین= | |||
وی پس از آشنایی با شهید امام [[حسن البناء]] در سال 1934 م، به [[اخوانالمسلمین]] پیوست و فعالیت خود را شروع نمود. | |||
اولین کار برادران [[اخوان المسلمین|اخوان]] تجلیل از یتیمان و مادران بیوۀ آنها بود. ایشان در سال 1941 م، طی ملاقاتی که با امام [[حسن البنا]] داشت با او بیشتر آشنا شد و به کمک او مشغول به کار شد. | |||
ایشان یکی از کسانی بود که لشکر دمیتا را تأسیس کرد. | |||
=در سرزمین فلسطین= | =در سرزمین فلسطین= | ||
ایشان در سال 1948 در جنگ [[فلسطین]] شرکت کرد و 6 ماه در اورشلیم ماند. جایی که در [[مسجد الاقصی]] [[نماز]] می خواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و [[مسجد الاقصی]] آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود). | ایشان در سال 1948 در جنگ [[فلسطین]] شرکت کرد و 6 ماه در [[اورشلیم]] ماند. جایی که در [[مسجد الاقصی]] [[نماز]] می خواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و [[مسجد الاقصی]] آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود). | ||
وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد. | وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد. |
نسخهٔ ۲۳ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۶
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۵۶، ۲۳ اوت ۲۰۲۲؛
نام | ابراهیم سلمو |
---|---|
زاده | 1905 م / مصر |
درگذشت | 1974 م/ مصر |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
ابراهیم محمد بشیر سلمو در روستای ازبیت اللحم در استان دمیتا در سال 1919 م، به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود. تحصیلات خود را در الازهر به پایان رساند و رئیس آن شد. یک مؤسسه دینی آموزش و پرورش و مسئول مؤسسه دینی بود. پدرش در سن نزدیک به 90 سالگی از دنیا رفت و او مردی متدین و حافظ تاریخ خلافت اسلامی بود و مادرش از خانوادهای متدین بود. حاج ابراهیم ازدواج کرد و خداوند به او پنج فرزند داد.
همکاری با اخوانالمسلمین
وی پس از آشنایی با شهید امام حسن البناء در سال 1934 م، به اخوانالمسلمین پیوست و فعالیت خود را شروع نمود.
اولین کار برادران اخوان تجلیل از یتیمان و مادران بیوۀ آنها بود. ایشان در سال 1941 م، طی ملاقاتی که با امام حسن البنا داشت با او بیشتر آشنا شد و به کمک او مشغول به کار شد.
ایشان یکی از کسانی بود که لشکر دمیتا را تأسیس کرد.
در سرزمین فلسطین
ایشان در سال 1948 در جنگ فلسطین شرکت کرد و 6 ماه در اورشلیم ماند. جایی که در مسجد الاقصی نماز می خواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و مسجد الاقصی آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود).
وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد.
و نه تنها این، بلکه در تأمین امکانات در انقلاب تیر 52 نیز شرکت کرد.
بازداشت
ابراهیم سلمو با مجاهدین دستگیر شده در بازگشت از سرزمین جهاد در فلسطین دستگیر شد و در زندان الطر زندانی شد و تا زمان آزادی در سال 1951م در آنجا ماند.
اما او دو ماه قبل از واقعه المنشیه در سال 1954 میلادی دستگیر شد و در مرداد ماه دستگیر شد و ماجرا در مهرماه اتفاق افتاد و در این باره می گوید: (دو ماه قبل از واقعه المنشیه دستگیر شدم و ایشان دستگیر شدند. به من گفت: به درگاه خدا توبه کن.
او تا زمان آزادی در سال 1956 میلادی در بازداشت بود، سپس دوباره دستگیر شد و تا اینکه در اوایل دهه هفتاد پس از مرگ جمال عبدالناصر آزاد شد، در بازداشت به سر برد. او به کار در دعوت اخوان ادامه داد و تاریخ دعوت را به نسل ها آموزش داد و در سال 1981 به اردوگاه اخوان رفت، اما امسال دستگیر شد و هشت ماه در آنجا ماند تا اینکه آزاد شد. از جمله مناصب ایشان توسط مهندس احمد شوش ذکر شده است
یکی از برادران به خانه اش رفت تا احوال او را جویا شود و به او گفتند: او در «غیط فلان» سر کار است. عموی ابراهیم با لباسی خیس از آب و آثار گلی نزد او بیرون آمد، برادر او را در آغوش گرفت و سرش را بوسید و برادر از او خواست که برای سخنرانی وقت گذاشت و عموی ابراهیم گفت. او که به صاحب مزرعه قول داده بود که کشت «گوجه فرنگی» را به پایان برساند و این کار سه روز طول می کشد، پس بگذار وقت ملاقات باشد.
بنابراین، اخوان به ما می آموزد که مراقب باشیم، کار حرفه ای خود را به خوبی انجام دهیم، به عهد خود عمل کنیم و به هر حرفه ای، چه استاد دانشگاه و چه کارگر کشاورزی احترام بگذاریم. این مدرسه بزرگ با ارزش های انسانی والای است. 13) «(الحجرات) .. (بگو: انجام دهید تا خداوند اعمال شما و رسولش و مؤمنان را ببیند و به سوی عالم غیب و شهادت بازگردانده شوید).
عده ای از برادران نیز او را به سخنرانی دعوت کردند و در ساعت و مکان مقرر با یکی از برادرانش رفتند، اما مکان را آماده ندیدند و برادران آمادگی شنیدن سخنرانی را نداشتند. ساکت نشست و قرآنش را بیرون آورد تا در آن بخواند تا اذان ظهر خوانده شد و با برادران نماز خواند و بعد از نماز با حدود دو ساعت تاخیر سخنرانی خود را شروع کرد و عموی ابراهیم نشست. روی زمین و داستان هایش را با گویش روستایی محبوبش دامیتا تعریف می کند.
درگذشت
حاج ابراهیم سلمو در روز دوشنبه 3/6/2006 میلادی - مربوط به 5 صفر 1427 هجری قمری در گذشت. در حادثه ای دردناک در راه رسیدن به ندای الهی، رهبر محترم اخوان المسلمین، پروفسور محمد مهدی عاکف، وی را عزادار کرد.
منبع
- ر.ک: مدخل ابراهیم سلمو در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..