خلیل ابو غضیب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
</div> | </div> | ||
'''خلیل حافظ أبو غضیب''' در شهر [[نابلس]] که مرکز شمال [[کرانه باختری]] است در سال 1922 م، به دنیا آمد. او پس از فوت پدرش در سن هشت سالگی به همراه عموهای خود برای زندگی به [[بیسان]] نقل مکان کرد و پس از سه سال به [[نابلس]] بازگشت و سپس در سال 1938 م، برای کار، بار دیگر به [[بیسان]] بازگشت. | '''خلیل حافظ أبو غضیب''' در شهر [[نابلس]] که مرکز شمال [[کرانه باختری]] است در سال 1922 م، به دنیا آمد. او پس از فوت پدرش در سن هشت سالگی به همراه عموهای خود برای زندگی به [[بیسان]] نقل مکان کرد و پس از سه سال به [[نابلس]] بازگشت و سپس در سال 1938 م، برای کار، بار دیگر به [[بیسان]] بازگشت.ایشان در سال 1945 م، به جنبش [[اخوانالمسلمین]] پیوست وهمکاری خود را با آنها آغاز کرد.<br> | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
وی پس از تجاوزات [[رژیم صهیونیستی]] به اعراب و اشغال بقیه [[فلسطین]] در ژوئن 1967 م، وی در اردوگاه عسکر قدیم در نزدیکی نابلس سکونت داشت و عضو کمیته [[زکات]] اردوگاه [[فلسطین]] با 10000 نفر جمعیت بود. | |||
او تا زمان مرگش رئیس خاندان ابوغدیب بود که حدود 500 نفر بودند. خاندان ابوغدیب در شهر نابلس، اردوگاه قدیمی عسکر و مسکن های مردمی توزیع شده اند. | |||
ایشان با پشتکار و در یک پمپ بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در نابلس مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از آنها پسرش عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت. | ایشان با پشتکار و در یک پمپ بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در نابلس مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از آنها پسرش عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت. | ||
نسخهٔ ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۰
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۲:۱۰، ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲؛
نام | خلیل أبو غضیب |
---|---|
زاده | 1922 میلادی / مصر |
درگذشت | 1974 میلادی / مصر |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
خلیل حافظ أبو غضیب در شهر نابلس که مرکز شمال کرانه باختری است در سال 1922 م، به دنیا آمد. او پس از فوت پدرش در سن هشت سالگی به همراه عموهای خود برای زندگی به بیسان نقل مکان کرد و پس از سه سال به نابلس بازگشت و سپس در سال 1938 م، برای کار، بار دیگر به بیسان بازگشت.ایشان در سال 1945 م، به جنبش اخوانالمسلمین پیوست وهمکاری خود را با آنها آغاز کرد.
زندگینامه
وی پس از تجاوزات رژیم صهیونیستی به اعراب و اشغال بقیه فلسطین در ژوئن 1967 م، وی در اردوگاه عسکر قدیم در نزدیکی نابلس سکونت داشت و عضو کمیته زکات اردوگاه فلسطین با 10000 نفر جمعیت بود. او تا زمان مرگش رئیس خاندان ابوغدیب بود که حدود 500 نفر بودند. خاندان ابوغدیب در شهر نابلس، اردوگاه قدیمی عسکر و مسکن های مردمی توزیع شده اند. ایشان با پشتکار و در یک پمپ بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در نابلس مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از آنها پسرش عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت.
دکتر می گوید. کمال ابراهیم علونه، استاد علوم سیاسی درباره وی گفت: حاج خلیل ابوغدیب یکی از شخصیت های منعطف اسلامی بود که پیوند خویشاوندی و شرکت در مراسم و اعیاد اسلامی برای همه مسلمانان داشت.
با حاج خلیل ابوغدیب مرحوم در اسفند 1365 آشنا شدم و به ویژه در اعیاد اسلامی و دیگر مناسبت های اجتماعی تا زمان رحلت ایشان مرتب به دیدار ایشان می رفتم. آن مرد مسلمان فرهیخته ای را که دو بار به حج مکرمه مکرمه رفت و یکی از شخصیت های بزرگواری که با نشاط و محبت و برادری مرتب از میهمانان و زائران پذیرایی می کرد، اعم از اسلامی، ملی، حرفه ای را در وجود ایشان لمس کردم. و شخصیت های اجتماعی و جایگاه ویژه ای در اردوگاه عسکر قدیم دارد. او مورد احترام همه کسانی بود که او را می شناختند.
او در زندگی اسلامی متجدد و با تدبیر و منعطف است و به حزب خاصی متعصب نیست و راست می گوید و از سرزنش ملامت کننده در خداوند هراسی ندارد. وقتی از فوتش مطلع شدم، برای نماز میت در مسجد صلاحی بزرگ، پسرم هلال و برادرم کاید به نماز میت رفتم و از مرگ او متاثر شدم و با اشک پنهان در قبرستان گریستم و چند عکس گرفتم. برای تشییع جنازه و در جریان مداحی اسلامی برای وی توسط یک شخصیت اسلامی، نصوح الرامینی، که توسط دکتر عبدالرحیم الحنبلی، رئیس کمیته صحبت شد، زکات در نابلس از او و زندگی شریف اسلامی او قدردانی کرد.
برای عیادت سریع به خانه اش رفتیم... فکر می کردیم سلامتی او بعد از گذشت هشتاد و پنج سال بیشتر از یک احوالپرسی اجازه نمی دهد، خوش گذشت و ما را به جایی رساندیم که خاطرات داغ و تاریخ فراموش شده با شکوه ما را به حضرت البناء برد و سید ما را به مسابقات اخوان در سال 48 برد.. ..به اولین هسته اخوت در سرزمین الاسراء.. بین بیسان و حیفا ما را گشت. ما را به نابلس برگرداند. چند بار سخن گفت و چه چیزی او را پاکیزه کرد، با صحبتهای او از قدمت دعوت احساس کردیم و قدیمی ترین ما در آن وابستگی حافظه ای آهنین دارد،
او دهها مطلب برای ما گفت و دهها داستان با ریزترین جزییات برایمان تعریف کرد و با دقیق ترین رازهایش از ما کوتاهی نکرد و با او به سینماهای حیفا و بیسان و شراب های آن و به روستاهای جوانان رفتیم. در اورشلیم و چگونه جوانان در فلسطین راه مساجد را نمی دانستند. پیشاهنگان الکل و اخوان شروع به شکار پسران جوان باشگاهی کردند و آنها را با آسودگی و محبت به مساجد خالی منتقل کردند. خانه ای در بیسان یا حیفا بدون اخوان باقی نماند. فراخوانی برای ورود به آن، و فراخوان اخوان به قوی ترین.. بلکه تنها رابط سیاسی در فلسطین تبدیل شد.
شیخ در مورد خود می گوید: «پدرم در هشت سالگی فوت کرد که با عموهایم به بیسان رفتم و پس از سه سال به نابلس برگشتم، اما در سال 1938 دوباره به بیسان بازگشتم، اما این بار. برای کار؛ او شانزده ساله است.
در صف اخوان
شیخ خلیل در سال 1945 میلادی با مشاهده صداقت گفتار و کردار آنها به اخوان ملحق شد و باید توقف کرد تا به شیخ بگوییم چگونه به این گروه پیوسته است و می گوید: تربیت من در ابتدا آواز خواندن و مهمانی در قهوه خانه ها بود. از استعداد صدایی که داشتم و در بیسان مجالس عروسی میکردم، او بر سنت «محمد عبدالوهاب» مسلط بود.
در مورد خودم، من به دین گرایش داشتم و همیشه چیزی به من انگیزه می دهد و مرا به فکر دوری از این گناهان وا می دارد و در سال 1945 میلادی در حالی که در خیابانی در بیسان قدم می زدم از رادیو خبر افتتاح این مسجد را شنیدم. بخش اخوان در اورشلیم، که مرا ترغیب کرد تا بدانم اخوان چیست. پس از اینکه تقسیمات اخوان یکی پس از دیگری گشوده شد، هیجان زده بودم که درباره این جنبش بیشتر بدانم.
از طریق خواندن روزنامه ها و گوش دادن مداوم به رادیو، چیزهای زیادی در مورد این جنبش یاد گرفتم و یکی از کسانی شدم که مردم در مسجد را ترغیب می کردند که بخش اخوان را در بیسان باز کنند.
پس از اینکه افراد زیادی دور ما جمع شدند، تصمیم گرفتیم شعبه اخوان را در بیسان افتتاح کنیم و این در اواخر سال 1945 میلادی بود، بنابراین با یکی از بنیانگذاران فعال اخوان در نابلس به نام عبدالعزیز الخیاط تماس گرفتیم. خانواده ها و کارهایی که در زمینه تنظیم ساختار داخلی اخوان در بیسان انجام می شود، پس از آن خانه ای اجاره کردیم و این خانه به مقر اخوان تبدیل شد و شیخ محمد فخرالدین، یکی دیگر از نابلس ها، به ریاست بخش اخوان منصوب شد. بیسان.
در ضمن اخوانالمسلمین مصر همیشه به فلسطین می آمد و برای مردم سخنرانی می کرد و تصمیم گرفتیم که بخش اخوان در بیسان رسما افتتاح شود. جایی که شیخ احمد عبدالعزیز از مصر آمد تا در رژه ای باشکوه از یافا تا بیسان، راهپیمایی را که این روزها به آن ها می گویند، هدایت کند و این زیباترین منظره زندگی من بود. طلایه داران قرآن را پیش می بردند و مردم از شکوه این رژه شادی می کردند.
پس از بررسی، محبوبیت اخوان افزایش یافت و بسیاری به ما پیوستند و علاوه بر دعوت، فاحشه خانهها را آتش زدیم، مشروب فروشی ها را شکستیم و از هرگونه مظاهر فساد جلوگیری کردیم و آن هم در سال 1946 میلادی.
در همان سال از کشورهای همسایه به ویژه مصر سلاح شروع شد و اعضای اخوان آموزش دیدند و گروهی به مستعمرات حمله کردند و علیه یهودیان و استعمار عملیات انجام دادند و جوانان زیادی در این عملیات به شهادت رسیدند. و این بود تا سال هجرت در سال 1948 م.
وی پس از ورود سلاح از کشورهای همسایه به ویژه مصر و حمله به مستعمرات انگلیسی و صهیونیستی در آموزش تسلیحات شرکت کرد و در فاجعه 1948 فلسطین بار دیگر به نابلس بازگشت.
درگذشت
حاج خلیل در روز جمعه 24 بهمن 1387 در سن 87 سالگی در شهر نابلس درگذشت و در راه طاعت خداوند و خدمت به اسلام و مسلمین و خدمت به نهضت اسلامی در شهر نابلس سپری کرد و در سال 1387 برایش دعا کردند. مسجد جامع شهر نابلس و پس از نماز جمعه در قبرستان شرقی به خاک سپرده شد.
شیخ نصوح الرامینی مدیحه ای ایراد کرد و در آن فضائل شیخ ابوغدیب را ستود و نشان داد که وی عمری را صرف دعوت به سوی خدا و امر به معروف و نهی از منکر کرده است.
منبع
- ر.ک: مدخل خلیل حافظ أبو غضیب در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..