۲۲٬۰۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
وی پس از تجاوزات [[رژیم صهیونیستی]] به اعراب و اشغال بقیه [[فلسطین]] در ژوئن 1967 م، | وی پس از تجاوزات [[رژیم صهیونیستی]] به اعراب و اشغال بقیه [[فلسطین]] در ژوئن 1967 م، به اردوگاه عسکر قدیم در نزدیکی نابلس سکونت داشت و عضو کمیته [[زکات]] اردوگاه [[فلسطین]] با 10000 نفر جمعیت بود. | ||
او تا زمان مرگش رئیس خاندان ابوغدیب بود که حدود 500 نفر بودند. خاندان ابوغدیب در شهر نابلس، اردوگاه قدیمی عسکر و مسکن های مردمی توزیع شده اند. | او تا زمان مرگش رئیس خاندان ابوغدیب بود که حدود 500 نفر بودند. خاندان ابوغدیب در شهر نابلس، اردوگاه قدیمی عسکر و مسکن های مردمی توزیع شده اند. | ||
ایشان با پشتکار و در یک پمپ بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در نابلس مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از آنها پسرش عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت. | ایشان با پشتکار و در یک پمپ بنزین و سپس در دفتر یک تاجر فلسطینی در نابلس مشغول به کار شد و در تربیت پسران و دختران خود که اکثراً لیسانس گرفتند کار کرد. و یکی از آنها پسرش عمار، دکترای مهندسی عمران گرفت. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
او در زندگی اسلامی متجدد و با تدبیر و منعطف است و به حزب خاصی متعصب نیست و راست می گوید و از سرزنش ملامت کننده در خداوند هراسی ندارد. وقتی از فوتش مطلع شدم، برای نماز میت در مسجد صلاحی بزرگ، پسرم هلال و برادرم کاید به نماز میت رفتم و از مرگ او متاثر شدم و با اشک پنهان در قبرستان گریستم و چند عکس گرفتم. برای تشییع جنازه و در جریان مداحی اسلامی برای وی توسط یک شخصیت اسلامی، نصوح الرامینی، که توسط دکتر عبدالرحیم الحنبلی، رئیس کمیته صحبت شد، زکات در نابلس از او و زندگی شریف اسلامی او قدردانی کرد. | او در زندگی اسلامی متجدد و با تدبیر و منعطف است و به حزب خاصی متعصب نیست و راست می گوید و از سرزنش ملامت کننده در خداوند هراسی ندارد. وقتی از فوتش مطلع شدم، برای نماز میت در مسجد صلاحی بزرگ، پسرم هلال و برادرم کاید به نماز میت رفتم و از مرگ او متاثر شدم و با اشک پنهان در قبرستان گریستم و چند عکس گرفتم. برای تشییع جنازه و در جریان مداحی اسلامی برای وی توسط یک شخصیت اسلامی، نصوح الرامینی، که توسط دکتر عبدالرحیم الحنبلی، رئیس کمیته صحبت شد، زکات در نابلس از او و زندگی شریف اسلامی او قدردانی کرد. | ||
برای عیادت سریع به خانه اش رفتیم... فکر می کردیم سلامتی او بعد از گذشت هشتاد و پنج سال بیشتر از یک احوالپرسی اجازه نمی دهد، خوش گذشت و ما را به جایی رساندیم که خاطرات داغ و تاریخ فراموش شده با شکوه ما را به حضرت البناء برد و سید ما را به مسابقات اخوان در سال 48 برد | برای عیادت سریع به خانه اش رفتیم... فکر می کردیم سلامتی او بعد از گذشت هشتاد و پنج سال بیشتر از یک احوالپرسی اجازه نمی دهد، خوش گذشت و ما را به جایی رساندیم که خاطرات داغ و تاریخ فراموش شده با شکوه ما را به حضرت البناء برد و سید ما را به مسابقات اخوان در سال 48 برد. به اولین هسته اخوت در سرزمین الاسراء.. بین بیسان و حیفا ما را گشت. ما را به نابلس برگرداند. چند بار سخن گفت و چه چیزی او را پاکیزه کرد، با صحبتهای او از قدمت دعوت احساس کردیم و قدیمی ترین ما در آن وابستگی حافظه ای آهنین دارد، | ||
او دهها مطلب برای ما گفت و دهها داستان با ریزترین جزییات برایمان تعریف کرد و با دقیق ترین رازهایش از ما کوتاهی نکرد و با او به سینماهای حیفا و بیسان و شراب های آن و به روستاهای جوانان رفتیم. در [[اورشلیم]] و چگونه جوانان در فلسطین راه مساجد را نمی دانستند. پیشاهنگان الکل و اخوان شروع به شکار پسران جوان باشگاهی کردند و آنها را با آسودگی و محبت به مساجد خالی منتقل کردند. خانه ای در بیسان یا حیفا بدون اخوان باقی نماند. فراخوانی برای ورود به آن، و فراخوان اخوان به قوی ترین.. بلکه تنها رابط سیاسی در فلسطین تبدیل شد. | او دهها مطلب برای ما گفت و دهها داستان با ریزترین جزییات برایمان تعریف کرد و با دقیق ترین رازهایش از ما کوتاهی نکرد و با او به سینماهای حیفا و بیسان و شراب های آن و به روستاهای جوانان رفتیم. در [[اورشلیم]] و چگونه جوانان در فلسطین راه مساجد را نمی دانستند. پیشاهنگان الکل و اخوان شروع به شکار پسران جوان باشگاهی کردند و آنها را با آسودگی و محبت به مساجد خالی منتقل کردند. خانه ای در بیسان یا حیفا بدون اخوان باقی نماند. فراخوانی برای ورود به آن، و فراخوان اخوان به قوی ترین.. بلکه تنها رابط سیاسی در فلسطین تبدیل شد. | ||
==در صف اخوان== | ==در صف اخوان== |