محمد کوهستانی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده: عالمان مسلمان' به ' ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حضرت ''' | حضرت '''آیتاللّه کوهستانی''' فقیه بزرگ، حکیم فرزانه و عارف وارستهای بود که عمر سراسر نورانی اش را در مسیر تهذیب و تزکیه نفس سپری کرد، اسلام و زمان خویش را شناخت و به دیگران شناسانْد و با تأسیس حوزه علوم دینی با کمترین امکانات رفاهی، شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام، در عرصههای مختلف، منشأ برکات فراوانی بودند و هستند. | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:کوهستانی.jpg |جایگزین=|بندانگشتی| | <div class="wikiInfo">[[پرونده:کوهستانی.jpg |جایگزین=|بندانگشتی|آیتالله کوهستانی]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
!نام | !نام | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
</div> | </div> | ||
=تولد= | =تولد= | ||
در یکی از روزهای 1267شمسی (1308قمری) در روستای «کوهستان» از توابع شهرستان «بهشهر» در استان [[مازندران]]، کودکی چشم به جهان گشود و پدر و مادر را غرق شادمانی کرد. نام این کودک را «محمد» گذاشتند تا به برکت نام [[پیامبراکرم]] صلی الله علیه و آله، منشأ حرکتهای سازنده و حیات بخش در جامعه شود و چنین شد.<ref>[https://www.iribnews.ir/ برگرفته شده از مقاله آیت اللّه کوهستانی، ستارهای در آسمان علم و فقاهت]</ref> | |||
در یکی از روزهای 1267شمسی (1308قمری) در روستای «کوهستان» از توابع شهرستان «بهشهر» در استان [[مازندران]]، کودکی چشم به جهان گشود و پدر و مادر را غرق شادمانی کرد. نام این کودک را «محمد» گذاشتند تا به برکت نام [[پیامبراکرم]] صلی الله علیه و آله، منشأ | |||
<br> | <br> | ||
=پدر و مادر= | =پدر و مادر= | ||
آیتاللّه کوهستانی در سایه حمایتهای پدری پارسا و وارسته، حضرت آیتاللّه حاج [[شیخ محمدمهدی کوهستانی]] و دامان پر مهر مادری با ایمان، پاکدامن، خردمند و با کفایت، بانو فاطمه کوهستانی، رشد یافت و بالنده شد. پدر، از عالمان برجسته زمان خویش به حساب میآمد و جز این هم انتظار نمیرفت؛ زیرا در حوزه [[نجف]]، از محضر اساتید بزرگی چون آیتاللّه العظمی [[میرزاحبیب اللّه رشتی]] و آیتاللّه العظمی [[شیخ عبداللّه مازندرانی]]، بهرههای فراوان برد. | |||
<br> | <br> | ||
مادر نیز قناعت، ساده زیستی، کیاست و تدبیر، از ویژگیهای برجسته اش بود. با وجود شرایط نامناسب معیشتی، همواره به مستمندان رسیدگی میکرد و به خاندان عصمت و طهارت، به ویژه حضرت سالار شهیدان، [[اباعبداللّه الحسین]] علیه السلام علاقه فراوان داشت. | |||
مادر نیز قناعت، ساده زیستی، کیاست و تدبیر، از | |||
<br> | <br> | ||
از آن جا که مادر حضرت | از آن جا که مادر حضرت آیتاللّه کوهستانی، زنی لایق و مسئولیت شناس بود، پس از دست دادن همسر، ضعف و سستی به خویش راه نداد و به خوبی از عهده مسئولیت خطیر تربیت تنها یادگارش برآمد. این زن، روحی بزرگ و همّتی بلند داشت. <br> | ||
روزی به او خبر دادند که یکی از تاجران خیرخواه، | روزی به او خبر دادند که یکی از تاجران خیرخواه، عدهای از مؤمنان را تشویق کرد برای مخارج زندگی پسرش، کمک مالی جمع کنند و برایش به نجف بفرستند. مادر، از این خبر برآشفت و به آن تاجر پیغام فرستاد که: «شیخ محمد، مقنّی نیست تا برایش جیره جمع کنید. پسرم به این پولها احتیاج ندارد؛ خودم هزینهاش را تأمین میکنم». | ||
<br> | <br> | ||
=کودکی= | =کودکی= | ||
آیتاللّه کوهستانی، بخشی از دوران کودکی را در زمان حیات پدر ارجمندش گذراند. استعداد شگفت او، پدر را برآن داشت تا وی را به مکتب بفرستد و البته خود نیز در تربیت فرزند، مراقبت کامل داشت؛ اما افسوس که این دوره بسیار کوتاه بود! هنوز هشت بهار از عمر آیتاللّه کوهستانی سپری نشده بود که از نعمت وجود پدر فرزانهاش محروم شد. این حادثه، اگر چه بسیار دردناک بود و مانع از آن شد که ایشان از فضیلت های بی شمار اخلاقی پدر بهره بیشتری ببرد، ولی وجود مادری شجاع و باکفایت، توانست گوشهای از خلأ وجودیِ پدر را جبران کند و مایه آرامش دل غمگینش باشد. | |||
<br> | <br> | ||
=تحصیل= | =تحصیل= | ||
آیتاللّه کوهستانی، در نوجوانی وارد حوزه علمیه شهرستان بهشهر شد و بیشتر تحصیلات مقدماتی خویش را در همین حوزه گذرانْد. البته در این میان، مدتی را در حوزه علمیه ساری و مدتی نیز در حوزه علمیه شهرستان بابل، در مدرسه کاظم بیک و سقا به تحصیل پرداخت. | |||
<br> | <br> | ||
ایشان پس از به پایان رساندن علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و بخشی از [[فقه]] و اصول، برای ادامه تحصیل، وارد حوزه علمیه مشهد شد و در [[مدرسه میرزا جعفر]] که از مدرسههای بزرگ و در همسایگی حرم مطهر امام [[علی بن موسی الرضا علیه السلام]] بود، اسکان یافت. | |||
<br> | <br> | ||
برخی از اساتید حضرت آیتاللّه کوهستانی در این دوره عبارتاند از: مرحوم آیتاللّه حاج [[شیخ نجفعلی فاضل استرآبادی]] ـ پدر حضرت آیتاللّه [[محمد فاضل استرآبادی]] و داماد ارجمند آیتاللّه کوهستانی ـ، حضرت آیتاللّه العظمی [[حاج آقا حسین قمی]] و آیتاللّه [[میرزا محمد کفایی]] ـ فرزند حضرت آیتاللّه [[آخوند خراسانی|ملاّمحمد کاظم خراسانی]]. | |||
برخی از اساتید حضرت | |||
<br> | <br> | ||
=هجرت و بازگشت به وطن= | =هجرت و بازگشت به وطن= | ||
آیتاللّه کوهستانی، پس از اقامت طولانی در جوار حضرت امام رضا علیه السلام، برای رسیدن به مدارج عالی علمی، حدود سال1340 قمری، رهسپار حوزه بزرگ نجف اشرف شد. ایشان در درس فقه، از محضر علمی حضرت آیتاللّه العظمی [[میرزا حسین نائینی]] و آیتاللّه العظمی [[سیدابوالحسن اصفهانی]] بهره مند شد و در درس اصول، از شاگردان آیتاللّه العظمی [[آقا ضیاءالدین عراقی]] به شمار میرفت. البته ایشان در کنار فقه و اصول، از تهذیب نفس و خودسازی هم غافل نشد و به درجهای از تقوا و پارسایی رسید که بزرگان اخلاق و عرفان حوزه هم به او رشک میبردند. | |||
<br> | <br> | ||
حضرت آیتاللّه کوهستانی، پس از نزدیک به نُه سال اقامت در نجف اشرف و دست یابی به مراتب بالای علمی و عرفانی، آهنگ وطن کرد. ایشان با تمسک به آیه 122 سوره توبه ـ آیه نَفْر ـ پس از نزدیک به بیست سال تلاش علمی و عملی، در سال1348 قمری، به زادگاه خویش بازگشت تا قوم خویش را انذار کند. | |||
<br> | <br> | ||
البته ناگفته نماند که مادر مؤمنهاش در تصمیم ایشان بر بازگشت به [[ایران]]، تأثیر فراوان داشت. ایشان در نامهای محبت آمیز به آیتاللّه کوهستانی چنین نوشت: «پسرم! اکنون در حالتی هستم که دوری تو مرا بی تاب کرده؛ بدان حد که در حال نماز، به یادت میافتم... و اشک از دیدگانم جاری میگردد. از این رو، دوست دارم هر چه زودتر باز گردی». | |||
<br> | <br> | ||
=حکمتهایی از آیتالله محمد کوهستانی= | |||
=حکمتهایی از | |||
==مخفی بر فرشتگان== | ==مخفی بر فرشتگان== | ||
حجت الاسلام دارایی نقل میکند: روزی خدمت آقا جان کوهستانی رسیدم و عرض کردم این جمله که در دعای کمیل دارد: « وکنت انت الرقیب علی من ورائهم والشاهد لما خفی عنهم ...؛ تو گواه و شاهد بر منی، از آن چه که بر فرشتگان هم مخفی است.» آن چه چیزی است که بر فرشتگان هم مخفی است؟ معظم له فرمود: خطورات قلبی است. | |||
حجت الاسلام | |||
<br> | <br> | ||
==عالم مرگ و قبر== | ==عالم مرگ و قبر== | ||
معظم له در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین میفرمود: | معظم له در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین میفرمود: | ||
<br> | <br> | ||
خط ۸۳: | خط ۷۶: | ||
البته ایشان میفرمودند، برای مؤمنان بشیر و مبشّرند ـ و سپس رو به طلبهها کردند و فرمودند: «آیا شما دعای «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِالْإِسْلامِ دِینا» را از حفظید و بعد از هر نماز میخوانید یا نه؟» | البته ایشان میفرمودند، برای مؤمنان بشیر و مبشّرند ـ و سپس رو به طلبهها کردند و فرمودند: «آیا شما دعای «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِالْإِسْلامِ دِینا» را از حفظید و بعد از هر نماز میخوانید یا نه؟» | ||
<br> | <br> | ||
در پاسخ گفتیم، نه! نمیدانیم در کجا است.آن گاه معظمله فرمودند: «این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع میکنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما میآیند و میبینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که | در پاسخ گفتیم، نه! نمیدانیم در کجا است.آن گاه معظمله فرمودند: «این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع میکنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما میآیند و میبینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آنها میخواستند از شما بپرسند. | ||
<br> | <br> | ||
در این حال است که یکی از آن دو ملک | در این حال است که یکی از آن دو ملک میگوید: از این شخص بپرسیم! دیگری میگوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد میخواند. در نتیجه تصمیم بر سؤال میگیرند و میگویند من ربک؟ من نبیک؟ | ||
شما در آن حال سربلند کرده و به آنها میگویید، مگر نمیشنوید که من دارم میخوانم: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِالْإِسْلامِ دِینا» دیگر این چه سؤالی است که از من میکنید. آن دو ملک خوشحال میشوند و قبر تو باغی از باغهای بهشت میگردد.» | شما در آن حال سربلند کرده و به آنها میگویید، مگر نمیشنوید که من دارم میخوانم: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِالْإِسْلامِ دِینا» دیگر این چه سؤالی است که از من میکنید. آن دو ملک خوشحال میشوند و قبر تو باغی از باغهای بهشت میگردد.» | ||
<br> | <br> | ||
==عمل، بهترین وسیله نجات== | ==عمل، بهترین وسیله نجات== | ||
شخصی به آقا جان گفت: چه کار کنیم؟ مرگ خیلی سخت است، خدا چگونه میخواهد با ما معامله کند. معظم له در جوابش فرمود: «اگر عمل داشته باشی چیزی نیست، مثل این است که پیراهن کثیف را از تنت بیرون کنی و پیراهن تمیز بپوشی!» | شخصی به آقا جان گفت: چه کار کنیم؟ مرگ خیلی سخت است، خدا چگونه میخواهد با ما معامله کند. معظم له در جوابش فرمود: «اگر عمل داشته باشی چیزی نیست، مثل این است که پیراهن کثیف را از تنت بیرون کنی و پیراهن تمیز بپوشی!» | ||
<br> | <br> | ||
==دعای باقی ماندن در خط اسلام== | ==دعای باقی ماندن در خط اسلام== | ||
روزی خطیب بزرگ مرحوم شیخ [[محمد تقی فلسفی]] به محضر ایشان رسید و به ایشان عرض کرد که ما تا الان در خط اسلام بودیم، دعا بفرمایید از این به بعد هم در خط اسلام باقی بمانیم. معظم له در پاسخ وی با کمال تواضع و فروتنی فرمود: | روزی خطیب بزرگ مرحوم شیخ [[محمد تقی فلسفی]] به محضر ایشان رسید و به ایشان عرض کرد که ما تا الان در خط اسلام بودیم، دعا بفرمایید از این به بعد هم در خط اسلام باقی بمانیم. معظم له در پاسخ وی با کمال تواضع و فروتنی فرمود: | ||
همیشه دعای من این است که: | همیشه دعای من این است که: | ||
<br> | <br> | ||
«رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»: «پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، | «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»: «پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو بخشایشگری.» | ||
<br> | <br> | ||
==گدایی و تضرع به درگاه خداوند== | ==گدایی و تضرع به درگاه خداوند== | ||
در مورد این که انسان باید از خداوند بخواهد که او را نجات دهد، میفرمود: «گدایی، گدایی را آدم باید خودش بخواهد؛ گدایی من به درد دیگران نمیخورد.» | در مورد این که انسان باید از خداوند بخواهد که او را نجات دهد، میفرمود: «گدایی، گدایی را آدم باید خودش بخواهد؛ گدایی من به درد دیگران نمیخورد.» | ||
<br> | <br> | ||
==تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ== | ==تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ== | ||
ایشان در مورد تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ میفرمودند: «انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.» | ایشان در مورد تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ میفرمودند: «انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.» | ||
<br> | <br> | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۰۱: | ||
<br> | <br> | ||
==نفس را کنترل کن== | ==نفس را کنترل کن== | ||
حجت السلام معلمی ـ از فضلای حوزه علمیه مشهد ـ نقل کرد: زمانی که در حوزه کوهستان مشغول تحصیل بودم، روزی با دو سه نفر از طلاب جهت عیادت آقاجان که در اندرونی، به خاطر کسالت بستری بودند و نمیتوانستند بیرون تشریف بیاورند خدمتشان شرفیاب شدیم. وی در ضمن سخنان پندآموز خویش، درباره دنیا و بیارزشی آن فرمودند: «شما وضع مرا که نگاه میکنید شاید گمان کنید، این شیخ چیزی نمیفهمد و خیلی آدم سادهای است و حال آن که امکانات رفاهی هر طور که بخواهم برایم آماده است، اما من نمیخواهم، چرا که نفس را هر طور عادت بدهید همان گونه پرورش مییابد اگر توانستید کنترل کنید همان جا میایستد ولی اگر نفس را آزاد گذاشتید چموش میشود و دیگر نمیشود او را کنترل کرد. | |||
<br> | <br> | ||
مثلاً اگر امروز بگویم این فرش اتاق من از حصیر یا نمد است، باید تبدیل به قالیچه شود، فردا میگویم این قالیچه به درد این اتاق نمیخورد، چرا که بهتر از اتاق است و اتاق باید عوض شود. | مثلاً اگر امروز بگویم این فرش اتاق من از حصیر یا نمد است، باید تبدیل به قالیچه شود، فردا میگویم این قالیچه به درد این اتاق نمیخورد، چرا که بهتر از اتاق است و اتاق باید عوض شود. | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۱۰: | ||
<br> | <br> | ||
==به یاد ساعت مرگ بودن== | ==به یاد ساعت مرگ بودن== | ||
آیتالله کوهستانی میفرمودند: «همین قدر بدان ما ساعتی را در پیش داریم که در آن ساعت ماییم و مأمورهای بینظر خدا، برای آن ساعت فکری بکن؛ سپس این رباعی منسوب به [[امام علی|حضرت علی علیهالسلام]] را میخواندند: | |||
<br> | <br> | ||
«لا دار للمرء بعد الموت یسکنها الا التی کان قبل الموت بانیها | «لا دار للمرء بعد الموت یسکنها الا التی کان قبل الموت بانیها | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۲۱: | ||
<br> | <br> | ||
==اثر سخنان بیهوده== | ==اثر سخنان بیهوده== | ||
آقا زاده ایشان میگوید: روزی راجع به غذای حرام از آقا سؤال کردم و عرض کردم نظر شما چه طور است و غذای حرام چه قدر در روح انسان تأثیر دارد؟ آقا به مناسبتی در بین فرمایشات خود فرمود: حرفهای بیهوده و لغو تأثیری زیاد در روح دارد و روح را میمیراند. سپس درباره تأثیر منفی سخنان بیهوده در روان آدمی فرمود: من حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمیدانم. | |||
آقا زاده ایشان | |||
<br> | <br> | ||
==پرهیز از مال صغیر، مال میت، مال وقفی== | ==پرهیز از مال صغیر، مال میت، مال وقفی== | ||
یکی از شاگردان ایشان دراینباره میگوید: | |||
<br> | <br> | ||
آقا جان سفارش میکرد که زیر بار سه چیز نروید : مال صغیر، مال میت و مال وقف و میفرمود: این وقف دست من نبود ابتدا در اختیار پدرم قرار داشت و تولیت آن پس از ایشان قهراً به من رسید، که ناچار شدم آن را به عهده بگیرم در غیر این صورت زیر بارش نمیرفتم. | |||
آقا جان سفارش | |||
<br> | <br> | ||
روزی شخصی به خدمت معظم له رسید تا او را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد. او با خود اسبی داشت که آن را برای آقا آورده بود تا سوارش شود. ایشان از وی پرسید: اسب مال کیست؟ او گفت: مال فلانی است، آقاجان فرمود: زنده است یا مرده ؟ شخص جواب داد : فوت کرده است. ایشان پرسید: بچه صغیر هم دارد؟ گفت: یک بچه صغیر دارد، وقتی متوجه شد صغیر هم در آن اسب سهم دارد، فرمود: من نمیتوانم سوار این اسب شوم و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کرد.<ref>[http://varesoon.ir/ برگرفته شده از مقاله بزرگان علماء شیعه]</ref> | روزی شخصی به خدمت معظم له رسید تا او را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد. او با خود اسبی داشت که آن را برای آقا آورده بود تا سوارش شود. ایشان از وی پرسید: اسب مال کیست؟ او گفت: مال فلانی است، آقاجان فرمود: زنده است یا مرده ؟ شخص جواب داد : فوت کرده است. ایشان پرسید: بچه صغیر هم دارد؟ گفت: یک بچه صغیر دارد، وقتی متوجه شد صغیر هم در آن اسب سهم دارد، فرمود: من نمیتوانم سوار این اسب شوم و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کرد.<ref>[http://varesoon.ir/ برگرفته شده از مقاله بزرگان علماء شیعه]</ref> | ||
<br> | <br> | ||
==چقدر زود مجذوب شدی== | ==چقدر زود مجذوب شدی== | ||
میفرمود: زمانی که در [[مشهد]] مشغول تحصیل بودم به خاطر فرا رسیدن سال نو میوههای بسیار تازه و رنگارنگ در بازار آمده بود. روزی از بازار میگذشتم وقتی چشمم به آن میوههای تازه و مرغوب افتاد مجذوب شدم، به حدی که نتوانستم بدون خریدن میوه از آن بگذرم. یک کیلو سیب خریدم چند عدد را در بین راه به دوستان تعارف کردم و مقداری را نیز به مدرسه آوردم ؛ وقتی به مدرسه رسیدم با خود گفتم، شیخ محمد حیف نبود، چه قدر زود مجذوب این زرق و برق شدی! چه قدر زود دست و پایت را گم کردی!.<br> | |||
میفرمود: زمانی که در [[مشهد]] مشغول تحصیل بودم به خاطر فرا رسیدن سال نو | |||
<br> | |||
==امر بمعروف عملی نه زبانی== | ==امر بمعروف عملی نه زبانی== | ||
از سفارشهای معظم له به طلاب این بود: مردم را با اعمالتان امر به معروف و نهی از منکر کنید و آنها را هدایت نمایید؛ در روز قیامت اگر عوام گناه بکند آهسته به او میگویند چرا گناه کردی؟ ولی به شما با تندی میگویند چرا گناه کردی؟ | |||
از | |||
<br> | <br> | ||
==برای منبر قیمت نگذار== | ==برای منبر قیمت نگذار== | ||
حجت الاسلام سید خلیل حسینی رکاوندی میگوید: آیتالله کوهستانی به من سفارش نمود که اگر دعوت منبری را قبول کردی برای منبر قیمت تعیین نکن، زیرا هر کس گذاشت مزد خود را گرفته و دیگر در آخرت مزد ندارد. | |||
حجت الاسلام سید خلیل حسینی رکاوندی | |||
<br> | <br> | ||
==شرط دیدار با امام زمان(عج)== | ==شرط دیدار با امام زمان(عج)== | ||
از ایشان پرسیدم: شما خدمت امام زمان علیه السلام رسیدی؟ آیا با او ملاقات کردی؟ آقا جان فرمود: اگر ما خوب باشیم، [[امام زمان(عج)]] خودش به سراغ ما خواهد آمد. | از ایشان پرسیدم: شما خدمت امام زمان علیه السلام رسیدی؟ آیا با او ملاقات کردی؟ آقا جان فرمود: اگر ما خوب باشیم، [[امام زمان(عج)]] خودش به سراغ ما خواهد آمد. | ||
<br> | <br> | ||
==این احکام معجزه است== | ==این احکام معجزه است== | ||
فرزند ایشان از قول پدر چنین نقل میکند: اگر فهم من به این اندازه بود و زمان رسول خدا صلی الله وعلیه و آله و سلم را درک میکردم بدون درخواست معجزه تسلیم میشدم. عرض کردم چرا؟ فرمود: ببین اسلام برای همه چیز حکم دارد، در ریزترین مسائل حتی برای قضای حاجت دستور داد، اصلاً معجزه نمیخواستم این احکام خودش معجزه است. | |||
<br> | <br> | ||
==اثر بیاعتنایی به زیارت خانه خدا== | |||
حاج نصرت قاجار نقل میکند: روزی شخصی خدمت ایشان رسید و دست آقا را بوسید و عرض کرد: آقا از رشت خدمت شما رسیدم، خواستم شما را زیارت کنم. آقا جان پس از احوال پرسی پرسید: شما مکه مشرف شدید؟ گفت: خیر. آقا فرمود: هیچ گناهی در اسلام انسان را از دین اسلام خارج نمیکند، مگر کسی که استطاعت داشته باشد و مکه نرود، این است که من زیاد مایلم آقایان بدانند و متوجه خود باشند. | |||
==اثر | |||
حاج نصرت قاجار نقل | |||
<br> | <br> | ||
=حمایت از نهضت امام خمینی (ره)= | =حمایت از نهضت امام خمینی (ره)= | ||
از آنجا که حضرت آیتاللّه کوهستانی، عالمی بیدار و زمان شناس بود، عالمان بیدار و متعهد عصر خویش را هم به خوبی میشناخت. ایشان به حضرت [[امام خمینی]] رحمةالله ارادت ویژهای داشت و همواره از امام و نهضتش تجلیل میکرد. <br> | |||
نقل است که پس از حمله رژیم شاه به [[مدرسه فیضیه قم]]، مقداری سهم امام از سوی آیتاللّه کوهستانی، خدمت حضرت امام فرستاده شد. حضرت امام رحمةالله فرمودند: «سلام مرا به آقای کوهستانی برسانید. ما از ایشان التماس دعا داریم. هنوز نیمه راه هستیم؛ خیلی مانده به مقصد برسیم و محتاج دعای ایشان هستیم». | |||
<br> | <br> | ||
نخستین باری که رژیم شاه، حضرت امام را بازداشت کرده بود، عدهای از روحانیان، فرهنگیان و بازاریان بهشهر، خدمت آیتاللّه کوهستانی رسیدند و پیشنهاد کردند که در اعتراض به بازداشت حضرت امام رحمةالله، دستور فرمایید بازار استان مازندران تعطیل شود. ایشان فرمودند: «من موافقت میکنم؛ چرا که [وقتی امام] خمینی زندان است، دنیا برای ما زندان است. شما اطلاعیه تنظیم بکنید، من نیز امضا کرده و از شما حمایت میکنم». | |||
نخستین باری که رژیم شاه، حضرت امام را بازداشت کرده بود، | |||
<br> | <br> | ||
=در سنگر مبارزه= | =در سنگر مبارزه= | ||
هنگامی که شاه میخواست برای تصویب لوایح ششگانه، اقدام به برگزاری رفراندوم کند، حضرت آیتاللّه کوهستانی نیز چون مراجع دیگر و در رأس آنها حضرت امام خمینی رحمةالله، این رفراندوم را تحریم کردند. | |||
هنگامی که شاه | |||
<br> | <br> | ||
آن شیرمرد بیداردل، یک روز پیش از رفراندوم شاه، واعظی را به تکیه حسینی فرستاد تا از طرف ایشان، از مردم بخواهد در رفراندوم شرکت نکنند. ایشان در مورد «اصلاحات ارضی» میفرمود: «این، اصلاح اراضی نیست؛ بلکه افساد اراضی است». | آن شیرمرد بیداردل، یک روز پیش از رفراندوم شاه، واعظی را به تکیه حسینی فرستاد تا از طرف ایشان، از مردم بخواهد در رفراندوم شرکت نکنند. ایشان در مورد «اصلاحات ارضی» میفرمود: «این، اصلاح اراضی نیست؛ بلکه افساد اراضی است». | ||
<br> | <br> | ||
ایشان، همواره شاگردان خویش را نیز به مبارزه تشویق | ایشان، همواره شاگردان خویش را نیز به مبارزه تشویق میکرد. حمایتهای بی دریغ حضرت آیتاللّه کوهستانی از مبارزات شاگرد ارجمندش، [[شهید هاشمی نژاد]] و تأیید مبارزات [[شهید نواب صفوی]]، گواه این امر است. | ||
<br> | <br> | ||
= | =آیتالله کوهستانی از نظر بزرگان= | ||
روزی که مرحوم آیتاللّه کوهستانی، پس از بهبودی از بیمارستان مرخص میشد حضرت [[آیت اللّه العظمی گلپایگانی|آیتاللّه العظمی گلپایگانی]] در وداع با ایشان فرمودند: «زهد و تقوا و بزرگی شما برای من علم الیقین بود و الان به مرحله عین الیقین رسید». | |||
<br> | <br> | ||
حضرت آیتاللّه العظمی [[مرعشی نجفی]] رحمةالله جمله معروفی درباره آیتاللّه کوهستانی دارند، ایشان فرمودند: «کوهستانی لنگر ارض است». | |||
<br> | <br> | ||
از [[علامه طباطبایی]] رحمةالله صاحب [[تفسیر المیزان]] نیز نقل است که فرمودند: «از وقتی که آقای کوهستانی را در منزل [[آیت اللّه میلانی|آیتاللّه میلانی]] دیدم هیچ شبی نشد که ایشان را فراموش کنم». | |||
<br> | <br> | ||
آیتالله [[محمد فاضل استرآبادی]] داماد آیتالله کوهستانی درباره سبک زندگی ایشان فرمودند: « مرحوم آیتاللّه کوهستانی در زهدورزی شهره بود؛ حتی در منزل هیچ وقت از لباسهای قیمتی استفاده نمیکرد و پیراهن، عبا، قبا، عمامه، شلوار و جوراب او، همگی از جنس کرباس بود، و فقط از پنبهای که در مزرعه پدری کشت میشد و به ایشان ارث رسیده بود استفاده میکردند. | |||
<br> | <br> | ||
ایشان هم چنین به نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد و اهل تهجد و سحرخیزی بود. آن مرد بزرگ اهل مراقبت نفس و در برابر مادر بزرگوارش بسیار فروتن بود. به صله رحم بسیار توجه میکرد و در مهمان نوازی و حق شناسی از استادان خود یگانه روزگار به شمار میآمد. | |||
ایشان هم چنین به نماز اول وقت بسیار اهمیت | |||
<br> | <br> | ||
=عروج ملکوتی= | =عروج ملکوتی= | ||
آیةالله کوهستانی در اواخر زندگی پربار خود به بیماری برونشیت و تنگی نفس مبتلا گردید که این کسالت در سال 1391 هـ . ق به صورت حادّ در آمد. لذا در هشتم شوال همین سال به منظور توسل به [[حضرت فاطمه معصومه]] ـ سلام الله علیها ـ به [[قم]] عزیمت نمود و در بیمارستان آیةالله گلپایگانی این شهر بستری گردید. با تلاش آیتالله العظمی گلپایگانی از پزشکان متخصص تهران دعوت شد تا برای مداوای آیتالله کوهستانی به قم بیایند. | |||
<br> | <br> | ||
آیتالله العظمی گلپایگانی چند بار به عیادت آیتالله کوهستانی رفت. در این ایام جمع کثیری از علما، مراجع، مدرسین و طلاب قم به ملاقات این فقیه زاهد رفتند و جویای احوال او شدند. | |||
<br> | <br> | ||
خوشبختانه با تلاش پزشکان حاذق و توجه و سفارش مؤکد آیتالله گلپایگانی حال ایشان مساعد گردید و رو به بهبودی نهاد و رهسپار [[مازندران]] گردید امّا چون محل اقامت او در کوهستان به لحاظ امکانات و شرایط مناسب نبود، با نظر جمعی از پزشکان به مدت یک هفته در بیمارستان زارع شهرستان ساری بستری شد و کسالت ایشان شدت یافت. | |||
<br> | <br> | ||
آیتالله کوهستانی در ساعت 1 بامداد جمعه، 8/2/1351 مطابق با 13 ربیع الاول سال 1392 هـ . ق ندای حق را لبیک گفت و به لقای محبوب شتافت. پس از تشییع جنازه با شکوه در شهرستان بهشهر و شهرهای بین راه بهشهر ـ مشهد و نیز تشییع باشکوه در مشهد پیکر پاک او بنابر وصیتش در جوار مرقد مطهر امام رضا ـ علیه السلام ـ در رواق دار السیادة به خاک سپرده شد.<ref>فیض عرشی، ص 290 ـ 292|فیض عرشی، ص 290 ـ 292</ref> | |||
<br> | <br> | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
[[رده: عالمان]] | [[رده: عالمان]] | ||
[[رده: عالمان شیعه]] | [[رده: عالمان شیعه]] | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۱ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۵
حضرت آیتاللّه کوهستانی فقیه بزرگ، حکیم فرزانه و عارف وارستهای بود که عمر سراسر نورانی اش را در مسیر تهذیب و تزکیه نفس سپری کرد، اسلام و زمان خویش را شناخت و به دیگران شناسانْد و با تأسیس حوزه علوم دینی با کمترین امکانات رفاهی، شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام، در عرصههای مختلف، منشأ برکات فراوانی بودند و هستند.
نام | محمد کوهستانی |
---|---|
شهرت | آقا جان |
متولد | 1267شمسی |
زادگاه | کوهستان - بهشهر - مازندران |
محل زندگی | کوهستان |
محل تحصیل | بهشهر - بابل - مشهد - نجف |
مذهب | شیعه |
درگذشت | 1351 شمسی |
محل تدفین | مشهد - حرم علی بن موسی الرضا(ع) |
تولد
در یکی از روزهای 1267شمسی (1308قمری) در روستای «کوهستان» از توابع شهرستان «بهشهر» در استان مازندران، کودکی چشم به جهان گشود و پدر و مادر را غرق شادمانی کرد. نام این کودک را «محمد» گذاشتند تا به برکت نام پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، منشأ حرکتهای سازنده و حیات بخش در جامعه شود و چنین شد.[۱]
پدر و مادر
آیتاللّه کوهستانی در سایه حمایتهای پدری پارسا و وارسته، حضرت آیتاللّه حاج شیخ محمدمهدی کوهستانی و دامان پر مهر مادری با ایمان، پاکدامن، خردمند و با کفایت، بانو فاطمه کوهستانی، رشد یافت و بالنده شد. پدر، از عالمان برجسته زمان خویش به حساب میآمد و جز این هم انتظار نمیرفت؛ زیرا در حوزه نجف، از محضر اساتید بزرگی چون آیتاللّه العظمی میرزاحبیب اللّه رشتی و آیتاللّه العظمی شیخ عبداللّه مازندرانی، بهرههای فراوان برد.
مادر نیز قناعت، ساده زیستی، کیاست و تدبیر، از ویژگیهای برجسته اش بود. با وجود شرایط نامناسب معیشتی، همواره به مستمندان رسیدگی میکرد و به خاندان عصمت و طهارت، به ویژه حضرت سالار شهیدان، اباعبداللّه الحسین علیه السلام علاقه فراوان داشت.
از آن جا که مادر حضرت آیتاللّه کوهستانی، زنی لایق و مسئولیت شناس بود، پس از دست دادن همسر، ضعف و سستی به خویش راه نداد و به خوبی از عهده مسئولیت خطیر تربیت تنها یادگارش برآمد. این زن، روحی بزرگ و همّتی بلند داشت.
روزی به او خبر دادند که یکی از تاجران خیرخواه، عدهای از مؤمنان را تشویق کرد برای مخارج زندگی پسرش، کمک مالی جمع کنند و برایش به نجف بفرستند. مادر، از این خبر برآشفت و به آن تاجر پیغام فرستاد که: «شیخ محمد، مقنّی نیست تا برایش جیره جمع کنید. پسرم به این پولها احتیاج ندارد؛ خودم هزینهاش را تأمین میکنم».
کودکی
آیتاللّه کوهستانی، بخشی از دوران کودکی را در زمان حیات پدر ارجمندش گذراند. استعداد شگفت او، پدر را برآن داشت تا وی را به مکتب بفرستد و البته خود نیز در تربیت فرزند، مراقبت کامل داشت؛ اما افسوس که این دوره بسیار کوتاه بود! هنوز هشت بهار از عمر آیتاللّه کوهستانی سپری نشده بود که از نعمت وجود پدر فرزانهاش محروم شد. این حادثه، اگر چه بسیار دردناک بود و مانع از آن شد که ایشان از فضیلت های بی شمار اخلاقی پدر بهره بیشتری ببرد، ولی وجود مادری شجاع و باکفایت، توانست گوشهای از خلأ وجودیِ پدر را جبران کند و مایه آرامش دل غمگینش باشد.
تحصیل
آیتاللّه کوهستانی، در نوجوانی وارد حوزه علمیه شهرستان بهشهر شد و بیشتر تحصیلات مقدماتی خویش را در همین حوزه گذرانْد. البته در این میان، مدتی را در حوزه علمیه ساری و مدتی نیز در حوزه علمیه شهرستان بابل، در مدرسه کاظم بیک و سقا به تحصیل پرداخت.
ایشان پس از به پایان رساندن علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و بخشی از فقه و اصول، برای ادامه تحصیل، وارد حوزه علمیه مشهد شد و در مدرسه میرزا جعفر که از مدرسههای بزرگ و در همسایگی حرم مطهر امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بود، اسکان یافت.
برخی از اساتید حضرت آیتاللّه کوهستانی در این دوره عبارتاند از: مرحوم آیتاللّه حاج شیخ نجفعلی فاضل استرآبادی ـ پدر حضرت آیتاللّه محمد فاضل استرآبادی و داماد ارجمند آیتاللّه کوهستانی ـ، حضرت آیتاللّه العظمی حاج آقا حسین قمی و آیتاللّه میرزا محمد کفایی ـ فرزند حضرت آیتاللّه ملاّمحمد کاظم خراسانی.
هجرت و بازگشت به وطن
آیتاللّه کوهستانی، پس از اقامت طولانی در جوار حضرت امام رضا علیه السلام، برای رسیدن به مدارج عالی علمی، حدود سال1340 قمری، رهسپار حوزه بزرگ نجف اشرف شد. ایشان در درس فقه، از محضر علمی حضرت آیتاللّه العظمی میرزا حسین نائینی و آیتاللّه العظمی سیدابوالحسن اصفهانی بهره مند شد و در درس اصول، از شاگردان آیتاللّه العظمی آقا ضیاءالدین عراقی به شمار میرفت. البته ایشان در کنار فقه و اصول، از تهذیب نفس و خودسازی هم غافل نشد و به درجهای از تقوا و پارسایی رسید که بزرگان اخلاق و عرفان حوزه هم به او رشک میبردند.
حضرت آیتاللّه کوهستانی، پس از نزدیک به نُه سال اقامت در نجف اشرف و دست یابی به مراتب بالای علمی و عرفانی، آهنگ وطن کرد. ایشان با تمسک به آیه 122 سوره توبه ـ آیه نَفْر ـ پس از نزدیک به بیست سال تلاش علمی و عملی، در سال1348 قمری، به زادگاه خویش بازگشت تا قوم خویش را انذار کند.
البته ناگفته نماند که مادر مؤمنهاش در تصمیم ایشان بر بازگشت به ایران، تأثیر فراوان داشت. ایشان در نامهای محبت آمیز به آیتاللّه کوهستانی چنین نوشت: «پسرم! اکنون در حالتی هستم که دوری تو مرا بی تاب کرده؛ بدان حد که در حال نماز، به یادت میافتم... و اشک از دیدگانم جاری میگردد. از این رو، دوست دارم هر چه زودتر باز گردی».
حکمتهایی از آیتالله محمد کوهستانی
مخفی بر فرشتگان
حجت الاسلام دارایی نقل میکند: روزی خدمت آقا جان کوهستانی رسیدم و عرض کردم این جمله که در دعای کمیل دارد: « وکنت انت الرقیب علی من ورائهم والشاهد لما خفی عنهم ...؛ تو گواه و شاهد بر منی، از آن چه که بر فرشتگان هم مخفی است.» آن چه چیزی است که بر فرشتگان هم مخفی است؟ معظم له فرمود: خطورات قلبی است.
عالم مرگ و قبر
معظم له در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین میفرمود:
«دامادی انسان آن روزی است که انسان را پس از شستشو و غسل آن هم با سدر و کافور و پوشاندن لباس سفید ( کفن) روی دست میگیرند و از هر طرف صدا میزنند «لا اله الا الله» اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد سر از تابوت بیرون میآورم و خطاب به مردم میگویم: مردم قدر «لا اله الا الله» را بدانید، ولی حیف که خدا چنین اجازهای را نمیدهد.»[۲]
چون در آن مجلس ایشان بسیار از مردن و زندگی پس از مرگ تعریف کرده بود، فرزند ارجمندشان ـ حجت الاسلام اسماعیل کوهستانی ـ گفت: آقا جان! این گونه که شما از مرگ ستایش میکنید، پس مردم باید تقاضای مرگ نمایند و هر چه زودتر از این عالم به آن عالم رهسپار گردند. آقا فرمود:
«در حدیث آمده است: «الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَة» «دنیا کشتزار آخرت است» هر چه در این عالم بیشتر باشیم، برای عالم پس از مرگ بیشتر کار میکنیم، از این رو تقاضای مرگ لازم نیست.»
از جمله مطالبی که معظم له در آن شب فرمودند این بود که: «یکی از مشکلات قبر سؤال دو ملک مقرب خدا یعنی نکیر و منکر از میّت است»
البته ایشان میفرمودند، برای مؤمنان بشیر و مبشّرند ـ و سپس رو به طلبهها کردند و فرمودند: «آیا شما دعای «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِالْإِسْلامِ دِینا» را از حفظید و بعد از هر نماز میخوانید یا نه؟»
در پاسخ گفتیم، نه! نمیدانیم در کجا است.آن گاه معظمله فرمودند: «این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع میکنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سؤال قبر نزد شما میآیند و میبینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آنها میخواستند از شما بپرسند.
در این حال است که یکی از آن دو ملک میگوید: از این شخص بپرسیم! دیگری میگوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد میخواند. در نتیجه تصمیم بر سؤال میگیرند و میگویند من ربک؟ من نبیک؟
شما در آن حال سربلند کرده و به آنها میگویید، مگر نمیشنوید که من دارم میخوانم: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِالْإِسْلامِ دِینا» دیگر این چه سؤالی است که از من میکنید. آن دو ملک خوشحال میشوند و قبر تو باغی از باغهای بهشت میگردد.»
عمل، بهترین وسیله نجات
شخصی به آقا جان گفت: چه کار کنیم؟ مرگ خیلی سخت است، خدا چگونه میخواهد با ما معامله کند. معظم له در جوابش فرمود: «اگر عمل داشته باشی چیزی نیست، مثل این است که پیراهن کثیف را از تنت بیرون کنی و پیراهن تمیز بپوشی!»
دعای باقی ماندن در خط اسلام
روزی خطیب بزرگ مرحوم شیخ محمد تقی فلسفی به محضر ایشان رسید و به ایشان عرض کرد که ما تا الان در خط اسلام بودیم، دعا بفرمایید از این به بعد هم در خط اسلام باقی بمانیم. معظم له در پاسخ وی با کمال تواضع و فروتنی فرمود:
همیشه دعای من این است که:
«رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»: «پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو بخشایشگری.»
گدایی و تضرع به درگاه خداوند
در مورد این که انسان باید از خداوند بخواهد که او را نجات دهد، میفرمود: «گدایی، گدایی را آدم باید خودش بخواهد؛ گدایی من به درد دیگران نمیخورد.»
تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ
ایشان در مورد تداوم ذکر و اثر آن در هنگام مرگ میفرمودند: «انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.»
درخواست دستگیری ائمه علیهالسلام در هنگام مرگ: ایشان میفرمودند: «به زیارت هیچ امامی مشرف نشدم مگر آن که اولین سؤال و حاجت من از آن امام این بود که در حال احتضار و مرگ مرا یاری کنند و دستم را بگیرد.»
ایشان همچنین در باب ارزش کلمه طیبه لا اله الا الله فرمودند: «فردای قیامت مردم دوست دارند به دنیا برگردند و یک «لا اله الا الله» بگویند و بمیرند.»
نفس را کنترل کن
حجت السلام معلمی ـ از فضلای حوزه علمیه مشهد ـ نقل کرد: زمانی که در حوزه کوهستان مشغول تحصیل بودم، روزی با دو سه نفر از طلاب جهت عیادت آقاجان که در اندرونی، به خاطر کسالت بستری بودند و نمیتوانستند بیرون تشریف بیاورند خدمتشان شرفیاب شدیم. وی در ضمن سخنان پندآموز خویش، درباره دنیا و بیارزشی آن فرمودند: «شما وضع مرا که نگاه میکنید شاید گمان کنید، این شیخ چیزی نمیفهمد و خیلی آدم سادهای است و حال آن که امکانات رفاهی هر طور که بخواهم برایم آماده است، اما من نمیخواهم، چرا که نفس را هر طور عادت بدهید همان گونه پرورش مییابد اگر توانستید کنترل کنید همان جا میایستد ولی اگر نفس را آزاد گذاشتید چموش میشود و دیگر نمیشود او را کنترل کرد.
مثلاً اگر امروز بگویم این فرش اتاق من از حصیر یا نمد است، باید تبدیل به قالیچه شود، فردا میگویم این قالیچه به درد این اتاق نمیخورد، چرا که بهتر از اتاق است و اتاق باید عوض شود.
اتاق را عوض کردم، آن وقت میگویم این قالیچهها به درد این اتاق نو نمیخورد، باید قالی یک تخته باشد و پرده اتاق باید فلان جور باشد و همین طور که اتاق عوض میکردم و قالیچه را تبدیل میکردم، عمر شیخ محمد هم در این مسیر تمام شد.
پس همین جا نفس را کنترل میکنیم تا کِش پیدا نکند، شما باید متوجه باشید که اگر در زندگی نفس را کنترل نکنید گرفتار میشوید و تا آخر عمر باید مشغول این کارها باشید».
به یاد ساعت مرگ بودن
آیتالله کوهستانی میفرمودند: «همین قدر بدان ما ساعتی را در پیش داریم که در آن ساعت ماییم و مأمورهای بینظر خدا، برای آن ساعت فکری بکن؛ سپس این رباعی منسوب به حضرت علی علیهالسلام را میخواندند:
«لا دار للمرء بعد الموت یسکنها الا التی کان قبل الموت بانیها
فان بنیها بخیرٍ طاب مسکنها و ان بناها بشرٍ خاب ثاویها»
«برای مرد بعد از مرگشان جایی نیست که در آن جا ساکن شوند، مگر آن جایی که قبل از مرگ بنا کرده باشد.
اگر آن را با خیر و خوبی ساخته باشد جای خوبی دارد و اگر با شر ساخته باشد جای گاه پرفقر و نیازی خواهد داشت.»
اثر سخنان بیهوده
آقا زاده ایشان میگوید: روزی راجع به غذای حرام از آقا سؤال کردم و عرض کردم نظر شما چه طور است و غذای حرام چه قدر در روح انسان تأثیر دارد؟ آقا به مناسبتی در بین فرمایشات خود فرمود: حرفهای بیهوده و لغو تأثیری زیاد در روح دارد و روح را میمیراند. سپس درباره تأثیر منفی سخنان بیهوده در روان آدمی فرمود: من حرفهای بیهوده را کمتر از غذای حرام نمیدانم.
پرهیز از مال صغیر، مال میت، مال وقفی
یکی از شاگردان ایشان دراینباره میگوید:
آقا جان سفارش میکرد که زیر بار سه چیز نروید : مال صغیر، مال میت و مال وقف و میفرمود: این وقف دست من نبود ابتدا در اختیار پدرم قرار داشت و تولیت آن پس از ایشان قهراً به من رسید، که ناچار شدم آن را به عهده بگیرم در غیر این صورت زیر بارش نمیرفتم.
روزی شخصی به خدمت معظم له رسید تا او را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد. او با خود اسبی داشت که آن را برای آقا آورده بود تا سوارش شود. ایشان از وی پرسید: اسب مال کیست؟ او گفت: مال فلانی است، آقاجان فرمود: زنده است یا مرده ؟ شخص جواب داد : فوت کرده است. ایشان پرسید: بچه صغیر هم دارد؟ گفت: یک بچه صغیر دارد، وقتی متوجه شد صغیر هم در آن اسب سهم دارد، فرمود: من نمیتوانم سوار این اسب شوم و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کرد.[۳]
چقدر زود مجذوب شدی
میفرمود: زمانی که در مشهد مشغول تحصیل بودم به خاطر فرا رسیدن سال نو میوههای بسیار تازه و رنگارنگ در بازار آمده بود. روزی از بازار میگذشتم وقتی چشمم به آن میوههای تازه و مرغوب افتاد مجذوب شدم، به حدی که نتوانستم بدون خریدن میوه از آن بگذرم. یک کیلو سیب خریدم چند عدد را در بین راه به دوستان تعارف کردم و مقداری را نیز به مدرسه آوردم ؛ وقتی به مدرسه رسیدم با خود گفتم، شیخ محمد حیف نبود، چه قدر زود مجذوب این زرق و برق شدی! چه قدر زود دست و پایت را گم کردی!.
امر بمعروف عملی نه زبانی
از سفارشهای معظم له به طلاب این بود: مردم را با اعمالتان امر به معروف و نهی از منکر کنید و آنها را هدایت نمایید؛ در روز قیامت اگر عوام گناه بکند آهسته به او میگویند چرا گناه کردی؟ ولی به شما با تندی میگویند چرا گناه کردی؟
برای منبر قیمت نگذار
حجت الاسلام سید خلیل حسینی رکاوندی میگوید: آیتالله کوهستانی به من سفارش نمود که اگر دعوت منبری را قبول کردی برای منبر قیمت تعیین نکن، زیرا هر کس گذاشت مزد خود را گرفته و دیگر در آخرت مزد ندارد.
شرط دیدار با امام زمان(عج)
از ایشان پرسیدم: شما خدمت امام زمان علیه السلام رسیدی؟ آیا با او ملاقات کردی؟ آقا جان فرمود: اگر ما خوب باشیم، امام زمان(عج) خودش به سراغ ما خواهد آمد.
این احکام معجزه است
فرزند ایشان از قول پدر چنین نقل میکند: اگر فهم من به این اندازه بود و زمان رسول خدا صلی الله وعلیه و آله و سلم را درک میکردم بدون درخواست معجزه تسلیم میشدم. عرض کردم چرا؟ فرمود: ببین اسلام برای همه چیز حکم دارد، در ریزترین مسائل حتی برای قضای حاجت دستور داد، اصلاً معجزه نمیخواستم این احکام خودش معجزه است.
اثر بیاعتنایی به زیارت خانه خدا
حاج نصرت قاجار نقل میکند: روزی شخصی خدمت ایشان رسید و دست آقا را بوسید و عرض کرد: آقا از رشت خدمت شما رسیدم، خواستم شما را زیارت کنم. آقا جان پس از احوال پرسی پرسید: شما مکه مشرف شدید؟ گفت: خیر. آقا فرمود: هیچ گناهی در اسلام انسان را از دین اسلام خارج نمیکند، مگر کسی که استطاعت داشته باشد و مکه نرود، این است که من زیاد مایلم آقایان بدانند و متوجه خود باشند.
حمایت از نهضت امام خمینی (ره)
از آنجا که حضرت آیتاللّه کوهستانی، عالمی بیدار و زمان شناس بود، عالمان بیدار و متعهد عصر خویش را هم به خوبی میشناخت. ایشان به حضرت امام خمینی رحمةالله ارادت ویژهای داشت و همواره از امام و نهضتش تجلیل میکرد.
نقل است که پس از حمله رژیم شاه به مدرسه فیضیه قم، مقداری سهم امام از سوی آیتاللّه کوهستانی، خدمت حضرت امام فرستاده شد. حضرت امام رحمةالله فرمودند: «سلام مرا به آقای کوهستانی برسانید. ما از ایشان التماس دعا داریم. هنوز نیمه راه هستیم؛ خیلی مانده به مقصد برسیم و محتاج دعای ایشان هستیم».
نخستین باری که رژیم شاه، حضرت امام را بازداشت کرده بود، عدهای از روحانیان، فرهنگیان و بازاریان بهشهر، خدمت آیتاللّه کوهستانی رسیدند و پیشنهاد کردند که در اعتراض به بازداشت حضرت امام رحمةالله، دستور فرمایید بازار استان مازندران تعطیل شود. ایشان فرمودند: «من موافقت میکنم؛ چرا که [وقتی امام] خمینی زندان است، دنیا برای ما زندان است. شما اطلاعیه تنظیم بکنید، من نیز امضا کرده و از شما حمایت میکنم».
در سنگر مبارزه
هنگامی که شاه میخواست برای تصویب لوایح ششگانه، اقدام به برگزاری رفراندوم کند، حضرت آیتاللّه کوهستانی نیز چون مراجع دیگر و در رأس آنها حضرت امام خمینی رحمةالله، این رفراندوم را تحریم کردند.
آن شیرمرد بیداردل، یک روز پیش از رفراندوم شاه، واعظی را به تکیه حسینی فرستاد تا از طرف ایشان، از مردم بخواهد در رفراندوم شرکت نکنند. ایشان در مورد «اصلاحات ارضی» میفرمود: «این، اصلاح اراضی نیست؛ بلکه افساد اراضی است».
ایشان، همواره شاگردان خویش را نیز به مبارزه تشویق میکرد. حمایتهای بی دریغ حضرت آیتاللّه کوهستانی از مبارزات شاگرد ارجمندش، شهید هاشمی نژاد و تأیید مبارزات شهید نواب صفوی، گواه این امر است.
آیتالله کوهستانی از نظر بزرگان
روزی که مرحوم آیتاللّه کوهستانی، پس از بهبودی از بیمارستان مرخص میشد حضرت آیتاللّه العظمی گلپایگانی در وداع با ایشان فرمودند: «زهد و تقوا و بزرگی شما برای من علم الیقین بود و الان به مرحله عین الیقین رسید».
حضرت آیتاللّه العظمی مرعشی نجفی رحمةالله جمله معروفی درباره آیتاللّه کوهستانی دارند، ایشان فرمودند: «کوهستانی لنگر ارض است».
از علامه طباطبایی رحمةالله صاحب تفسیر المیزان نیز نقل است که فرمودند: «از وقتی که آقای کوهستانی را در منزل آیتاللّه میلانی دیدم هیچ شبی نشد که ایشان را فراموش کنم».
آیتالله محمد فاضل استرآبادی داماد آیتالله کوهستانی درباره سبک زندگی ایشان فرمودند: « مرحوم آیتاللّه کوهستانی در زهدورزی شهره بود؛ حتی در منزل هیچ وقت از لباسهای قیمتی استفاده نمیکرد و پیراهن، عبا، قبا، عمامه، شلوار و جوراب او، همگی از جنس کرباس بود، و فقط از پنبهای که در مزرعه پدری کشت میشد و به ایشان ارث رسیده بود استفاده میکردند.
ایشان هم چنین به نماز اول وقت بسیار اهمیت میداد و اهل تهجد و سحرخیزی بود. آن مرد بزرگ اهل مراقبت نفس و در برابر مادر بزرگوارش بسیار فروتن بود. به صله رحم بسیار توجه میکرد و در مهمان نوازی و حق شناسی از استادان خود یگانه روزگار به شمار میآمد.
عروج ملکوتی
آیةالله کوهستانی در اواخر زندگی پربار خود به بیماری برونشیت و تنگی نفس مبتلا گردید که این کسالت در سال 1391 هـ . ق به صورت حادّ در آمد. لذا در هشتم شوال همین سال به منظور توسل به حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ به قم عزیمت نمود و در بیمارستان آیةالله گلپایگانی این شهر بستری گردید. با تلاش آیتالله العظمی گلپایگانی از پزشکان متخصص تهران دعوت شد تا برای مداوای آیتالله کوهستانی به قم بیایند.
آیتالله العظمی گلپایگانی چند بار به عیادت آیتالله کوهستانی رفت. در این ایام جمع کثیری از علما، مراجع، مدرسین و طلاب قم به ملاقات این فقیه زاهد رفتند و جویای احوال او شدند.
خوشبختانه با تلاش پزشکان حاذق و توجه و سفارش مؤکد آیتالله گلپایگانی حال ایشان مساعد گردید و رو به بهبودی نهاد و رهسپار مازندران گردید امّا چون محل اقامت او در کوهستان به لحاظ امکانات و شرایط مناسب نبود، با نظر جمعی از پزشکان به مدت یک هفته در بیمارستان زارع شهرستان ساری بستری شد و کسالت ایشان شدت یافت.
آیتالله کوهستانی در ساعت 1 بامداد جمعه، 8/2/1351 مطابق با 13 ربیع الاول سال 1392 هـ . ق ندای حق را لبیک گفت و به لقای محبوب شتافت. پس از تشییع جنازه با شکوه در شهرستان بهشهر و شهرهای بین راه بهشهر ـ مشهد و نیز تشییع باشکوه در مشهد پیکر پاک او بنابر وصیتش در جوار مرقد مطهر امام رضا ـ علیه السلام ـ در رواق دار السیادة به خاک سپرده شد.[۴]
پانویس
- ↑ برگرفته شده از مقاله آیت اللّه کوهستانی، ستارهای در آسمان علم و فقاهت
- ↑ برگرفته شده از مقاله زندگینامه آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی
- ↑ برگرفته شده از مقاله بزرگان علماء شیعه
- ↑ فیض عرشی، ص 290 ـ 292|فیض عرشی، ص 290 ـ 292