|
|
(۷۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''حدیث معراج''' | | '''حدیث معراج''' حدیثی قدسی است که در آن گفتگوی میان خداوند و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در شب معراج آمده است. |
| = معرفی =
| | == محتوای حدیث == |
| حدیثی قدسی است که در آن گفتگوی میان خداوند و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در شب معراج آمده است. در این گفت و گو پیامبر اعظم(صلّیالله علیه واله وسلّم) سؤالاتی را در زمینه مسائل اخلاقی، از خداوند متعال پرسیده و خداوند متعال پاسخ فرموده است. | | در این گفتو گو [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اعظم (صلّیالله علیه واله وسلّم)]] سؤالاتی را در زمینه مسائل اخلاقی، از خداوند متعال پرسیده و خداوند متعال پاسخ فرموده است. |
| این حدیث مهمترین و برترین بحث اخلاقی را دارد؛ چراکه پرسشگر بالاترین پرسشگر و صادر اول و دارای مقام محمود و عقل کامل و سید رسولان است و پاسخدهنده معلم اول و خداوند رئوف و رحیم است گرچه احادیثی در محتوای مکالمات انبیا با خداوند داریم؛ اما شرافت و مکانت پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بیش از همه و وی بهانه خلقت همگان و همه چیزها است و دارای مقام «قاب قوسین او ادنی» و رسالت اصلی وی نیز اتمام مکارم اخلاق است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج1، ص 6.</ref> و خود ایشان فرموده است که بعثت لأتمم مكارم الأخلاق<ref>سفينة البحار، ج 1، ص 410</ref> و نیز: عليكم بمكارم الأخلاق ! فإن ربي بعثني بها<ref>وسائل الشيعة، ج 8، ص 521، الرواية 6 .</ref>. | | این حدیث مهمترین و برترین بحث اخلاقی را دارد؛ چراکه پرسشگر بالاترین پرسشگر و صادر اول و دارای مقام محمود و عقل کامل و سید رسولان است و پاسخدهنده معلم اول و خداوند رئوف و رحیم است گرچه احادیثی در محتوای مکالمات انبیا با خداوند داریم؛ اما شرافت و مکانت پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بیش از همه و وی بهانه خلقت همگان و همه چیزها است و دارای مقام «قاب قوسین او ادنی» و رسالت اصلی وی نیز اتمام مکارم اخلاق است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج1، ص 6.</ref> و خود ایشان فرموده است که بعثت لأتمم مکارم الأخلاق<ref>سفينة البحار، ج 1، ص 410</ref> و نیز: علیکم بمکارم الأخلاق ! فإن ربی بعثنی بها<ref>وسائل الشيعة، ج 8، ص 521، الرواية 6 .</ref>. |
|
| |
|
| = منبع = | | == منبع == |
| اولین کسی که حدیث معراج را نقل نموده، حسن بن محمد دیلمی، در کتاب ارشاد القلوب است<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۹۹.</ref>، سپس فیض کاشانی در الوافی، حُرّ عامِلی در جواهر السَّنیه و علامه مجلسی در بِحارالأنوار آن را به نقل از ارشادالقلوب آوردهاند<ref>فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۲۶، ص۱۴۲؛ حر عاملی، الجواهر السنیه، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۲؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۴، ص۲۲.</ref>. از محدثین بزرگ شیعه هم آن را در کتب اصلی خود باز نشر فرمودهاند. | | اولین کسی که حدیث معراج را نقل نموده، حسن بن محمد دیلمی، در کتاب [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب]] است<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۹۹.</ref>، سپس [[فیض کاشانی]] در [[الوافی (کتاب)|الوافی]]، [[شیخ حر عاملی|شیخ حُرّ عامِلی]] در جواهر السَّنیه و [[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار (کتاب)|بِحارالأنوار]] آن را به نقل از ارشادالقلوب آوردهاند<ref>فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۲۶، ص۱۴۲؛ حر عاملی، الجواهر السنیه، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۲؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۴، ص۲۲.</ref>. از محدثین بزرگ شیعه هم آن را در کتب اصلی خود باز نشر فرمودهاند. |
|
| |
|
| = اعتبار سند = | | == اعتبار سند == |
| علامه مجلسی دو سند برای این حدیث ذکر کرد است:<br> | | علامه مجلسی دو سند برای این حدیث ذکر کرده است: |
|
| |
|
| # أقول و رأيت في بعض الكتب لهذا الحديث سندا هكذا قال الإمام أبو عبدالله محمد بن علي البلخي عن أحمد بن إسماعيل الجوهري عن أبي محمد علي بن مظفر بن إلياس العبدي عن أبي نصر أحمد بن عبدالله الواعظ عن أبي الغنائم عن أبي الحسن عبدالله بن الواحد بن محمد بن عقيل عن أبي إسحاق إبراهيم بن حاتم الزاهد بالشام عن إبراهيم بن محمد عن عبدالله بن عبد الرحمن عن أبي عبدالله عبد الحميد بن أحمد بن سعيد عن أبي بشر عن الحسن بن علي المقري عن أبي مسلم محمد بن الحسن المقري عن الإمام جعفر بن محمد الصادق عن أبيه عن جده عن علي بن أبي طالب(علیهالسلام)قال هذا ما سئل رسولالله (صلّیالله علیه واله وسلّم) ربه ليلة المعراج-...<br>
| | - أقول و رأیت فی بعض الکتب لهذا الحدیث سندا هکذا قال الإمام أبو عبدالله محمد بن علی البلخی عن أحمد بن إسماعیل الجوهری عن أبی محمد علی بن مظفر بن إلیاس العبدی عن أبی نصر أحمد بن عبدالله الواعظ عن أبی الغنائم عن أبی الحسن عبدالله بن الواحد بن محمد بن عقیل عن أبی إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام عن إبراهیم بن محمد عن عبدالله بن عبد الرحمن عن أبی عبدالله عبد الحمید بن أحمد بن سعید عن أبی بشر عن الحسن بن علی المقری عن أبی مسلم محمد بن الحسن المقری عن الإمام جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب(علیهالسلام)قال هذا ما سئل رسولالله (صلّیالله علیه واله وسلّم) ربه لیلة المعراج-... |
| #
| |
| # و وجدت في نسخة قديمة أخرى قال الشيخ أبو عمرو عثمان بن محمد البلخي أخبرنا أبو بكر أحمد بن إسماعيل الجوهري قال حدثنا أبو علي المطر بن إلياس بن سعد بن سليمان قال أخبرنا أبو نصر أحمد بن عبدالله بن إسحاق الواعظ قال أخبرنا أبو الغنائم الحسن بن حماد المقري قراءة بأهواز في آخر شهر رمضان سنة ثلاث و أربعين و أربعمائة قال أخبرنا أبو مسلم محمد بن الحسن المقري قراءة عليه من أصله قال حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عقيل قال أخبرنا أبو إسحاق إبراهيم بن حاتم الزاهد بالشام قال حدثنا إبراهيم بن محمد بن أحمد قال حدثنا إسحاق بن بشر عن جعفر بن محمد الصادق عن أبيه عن جده عن علي بن أبي طالب ع و ذكر نحوه...<ref>بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج74، ص: 31.</ref><br>.
| |
|
| |
|
| آیتالله سعادت پرور هم در مقدمه کتاب سر الإسراء في شرح حديث المعراج<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref> با ذکر مرسل بودن حدیث در ارشاد<ref>ارشاد القلوب، الطبع العربي، الباب 54، ص 278 و الجواهر السنیه الجواهر السنية، ص 191 .و بحار بحار الأنوار، ج 77، ص 21، الرواية 6</ref> به ذکر این دو سند از کافی اشاره می کند و علاوه بر آن می گوید که همینکه این سه بزرگوار حدیث را نقل کرده و متعرض ضعف سند نشدهاند، نشان میدهد که گویا هرسه به متن و سند حدیث اعتماد داشته اند و فیض هم با اینکه خود آن را به صورت مرسل از ارشاد نقل کرده، تصریح دارد که برخی به صورت مسند آن را ذکر کردهاند: و رواه غيره مسندا عنه أبيه عن جده أميرالمؤمنين عليهمالسلام<ref>الوافي، ج 3، أبواب المواعظ، باب مواعظ الله سبحانه، ص 34 .</ref>.
| | - و وجدت فی نسخة قدیمة أخرى قال الشیخ أبو عمرو عثمان بن محمد البلخی أخبرنا أبو بکر أحمد بن إسماعیل الجوهری قال حدثنا أبو علی المطر بن إلیاس بن سعد بن سلیمان قال أخبرنا أبو نصر أحمد بن عبدالله بن إسحاق الواعظ قال أخبرنا أبو الغنائم الحسن بن حماد المقری قراءة بأهواز فی آخر شهر رمضان سنة ثلاث و أربعین و أربعمائة قال أخبرنا أبو مسلم محمد بن الحسن المقری قراءة علیه من أصله قال حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عقیل قال أخبرنا أبو إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام قال حدثنا إبراهیم بن محمد بن أحمد قال حدثنا إسحاق بن بشر عن جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب ع و ذکر نحوه...<ref>بحار الأنوار، ج74، ص: 31.</ref><br>. |
| شیخ حر عاملی هم در اواخر الجواهر السنیه به اعتماد خود به احادیث مذکور در کتاب تصریح نموده است<ref>الجواهرالسنية، ص 364</ref><br>
| |
|
| |
|
| آیتالله سعادت پرور در تثبیت سند روایت میفرماید بزرگان علم و معرفت و کمال به این حدیث اعتنا داشته و فقرات آن را به مناسبتهای مختلف ذکر میکردهاند مثل ميرزا جواد ملكي تبریزی در کتب اخلاقی و نیز علامه طباطبایی که یک دوره کامل این حدیث را برای شاگردانش تفسیر کرد و در آثارش از آن ذکر کرده و در مباحث خود با هانری کربن هم از این حدیث استفاده میکرد علاوه بر این متن این حدیث با کتاب و سنت انطباق دارد و آیات و روایاتی که ما در شرح آوردهایم بهروشنی این تطبیق را نمایانده است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref>. | | آیتالله سعادت پرور هم در مقدمه کتاب سرالإسراء فی شرح حدیث المعراج<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref> با ذکر مرسل بودن حدیث در ارشاد<ref>ارشادالقلوب، الطبع العربي، الباب 54، ص 278 و الجواهر السنیه الجواهر السنية، ص 191 .و بحار بحار الأنوار، ج 77، ص 21، الرواية 6</ref> به ذکر این دو سند از [[اصول کافی (کتاب)|کافی]] اشاره میکند و علاوه بر آن میگوید که همینکه این سه بزرگوار حدیث را نقل کرده و متعرض ضعف سند نشدهاند، نشان میدهد که گویا هرسه به متن و سند حدیث اعتماد داشتهاند و فیض هم با اینکه خود آن را به صورت مرسل از ارشاد نقل کرده، تصریح دارد که برخی به صورت مسند آن را ذکر کردهاند: و رواه غیره مسندا عنه أبیه عن جده أمیرالمؤمنین علیهمالسلام<ref>الوافي، ج 3، أبواب المواعظ، باب مواعظ الله سبحانه، ص 34 .</ref>. |
| | شیخ حر عاملی هم در اواخر الجواهر السنیه به اعتماد خود به احادیث مذکور در کتاب تصریح نموده است<ref>الجواهرالسنية، ص 364</ref> |
|
| |
|
| = شروح = | | آیتالله سعادت پرور در تثبیت سند روایت میفرماید بزرگان علم و معرفت و کمال به این حدیث اعتنا داشته و فقرات آن را به مناسبتهای مختلف ذکر میکردهاند مثل میرزا جواد ملکی تبریزی در کتب اخلاقی و نیز علامه طباطبایی که یک دوره کامل این حدیث را برای شاگردانش تفسیر کرد و در آثارش از آن ذکر کرده و در مباحث خود با هانری کربن هم از این حدیث استفاده میکرد علاوه بر این متن این حدیث با کتاب و سنت انطباق دارد و آیات و روایاتی که ما در شرح آوردهایم بهروشنی این تطبیق را نمایانده است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref>. |
| | |
| | == شروح == |
| این حدیث شروح مختلفی دارد که از معروفترین آنها به ذکر چند عنوان کتاب اکتفا مینماییم: | | این حدیث شروح مختلفی دارد که از معروفترین آنها به ذکر چند عنوان کتاب اکتفا مینماییم: |
| * مصباح یزدی، محمدتقی، راهیان کوی دوست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1388. | | * مصباح یزدی، محمدتقی، راهیان کوی دوست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1388. |
| * پهلوانی تهرانی (سعادتپرور)، علی، سر الاسراء: شرح حدیث معراج، (چهارجلدی)، مترجم: محمدجواد وزیری فرد، احیاء کتاب،1390 . | | * پهلوانی تهرانی (سعادتپرور)، علی، سر الاسراء: شرح حدیث معراج، (چهارجلدی)، مترجم: محمدجواد وزیری فرد، احیاء کتاب،1390 . |
| * غیاثی کرمانی، محمدرضا، حدیث معراج (مناجاة الرحمن فی لیله المعراج)، قم: پارسایان، 1376. (شرحی کوتاه بر حدیث معراج از کتاب "ارشاد القلوب" ) | | * غیاثی کرمانی، محمدرضا، حدیث معراج (مناجاة الرحمن فی لیله المعراج)، قم: پارسایان، 1376. (شرحی کوتاه بر حدیث معراج از کتاب "ارشاد القلوب" ) |
| * شیروانی، علی، با پیامبر بهسوی معراج شرح ماجرای معراج و پاسخهای خدای متعال به پرسشهای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) دریافتی از دو حدیث عرفانی"،دارالفکر، قم، 1385. | | * شیروانی، علی، با پیامبر بهسوی معراج شرح ماجرای معراج و پاسخهای خدای متعال به پرسشهای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) دریافتی از دو حدیث عرفانی"،دارالفکر، قم، 1385. |
| = محتوی و موضوعات مطرح شده= | | |
| | == محتوی و موضوعات مطرح شده== |
|
| |
|
| آیتالله پهلوانی حدیث معراج را مشتمل بر سه امر مهم میدانستند: | | آیتالله پهلوانی حدیث معراج را مشتمل بر سه امر مهم میدانستند: |
خط ۳۲: |
خط ۳۳: |
| # توجه و التفات دادن افراد به مقصد در همه مراحل سلوک و بیان آثار و نتایج هر مقام و مرحله<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 6.</ref>. | | # توجه و التفات دادن افراد به مقصد در همه مراحل سلوک و بیان آثار و نتایج هر مقام و مرحله<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 6.</ref>. |
| موضوعات مطرحشده در این حدیث، به نقل از کتاب راهیان کوی دوست، به شرح زیر است: | | موضوعات مطرحشده در این حدیث، به نقل از کتاب راهیان کوی دوست، به شرح زیر است: |
| • رضا و توکل؛
| | * رضا و توکل؛ |
| • محبت الهی و راه رسیدن به آن؛
| | * محبت الهی و راه رسیدن به آن؛ |
| • ویژگیهای اولیای الهی؛
| | * ویژگیهای اولیای الهی؛ |
| • خصلتهای راهیافتگان به بهشت و میراث گرسنگی و سکوت؛
| | * خصلتهای راهیافتگان به بهشت و میراث گرسنگی و سکوت؛ |
| • لزوم توجه به نماز و درک حضور خداوند؛
| | * لزوم توجه به نماز و درک حضور خداوند؛ |
| • امتیازات اولیای الهی؛
| | * امتیازات اولیای الهی؛ |
| • لزوم محبت به مستمندان؛
| | * لزوم محبت به مستمندان؛ |
| • عدم تبعیت از خواهشهای نفسانی؛
| | * عدم تبعیت از خواهشهای نفسانی؛ |
| • نکوهش دنیا و دنیاگرایان؛
| | * نکوهش دنیا و دنیاگرایان؛ |
| • ویژگیهای بیستگانه اهل دنیا؛
| | * ویژگیهای بیستگانه اهل دنیا؛ |
| • ویژگیهای اهل آخرت ؛
| | * ویژگیهای اهل آخرت؛ |
| • مقام و معرفت زاهدان؛
| | * مقام و معرفت زاهدان؛ |
| • نقش ارزشی روزه و سکوت؛
| | * نقش ارزشی روزه و سکوت؛ |
| • مؤمنان رهیافته به یقین و باریابی به رضوان حق؛
| | * مؤمنان رهیافته به یقین و باریابی به رضوان حق؛ |
| • ویژگیهای زندگی گوارا و پایدار؛
| | * ویژگیهای زندگی گوارا و پایدار؛ |
| • موفقیت در آزمون الهی، و عنایات ویژه خداوند؛
| | * موفقیت در آزمون الهی، و عنایات ویژه خداوند؛ |
| • مقام عابدان و رسولان الهی؛
| | * مقام عابدان و رسولان الهی؛ |
| • حقیقت محبت به خدا<ref>مصباح یزدی، راهیان کوه دوست، ۱۳۷۹ش.</ref>.
| | * حقیقت محبت به خدا<ref>مصباح یزدی، راهیان کوه دوست، ۱۳۷۹ش.</ref>. |
| | |
| | ==متن و ترجمه حدیث معراج== |
| | |
| | رُوِیَ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنیِنَ (علیهالسلام)<ref>این مناجات در کتاب بحارالانوار، جلد ۷۷، صفحه ۲۱ موجود است که چون علامه مجلسی «رضوانالله علیه» از ارشاد القلوب دیلمی، باب ۵۴ نقل نموده به همان مدرک مراجعه و استنساخ گردیده است و اگر تفاوتی در جملات دیده میشود به همین دلیل است</ref>: إنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ سَألَ رَبَّهُ فِی لَیْلَهِ الْمِعْراجِ فَقالَ: یا رَبِّ! أیُّ الاْعْمالِ أفْضَلُ؟ فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: لَیْسَ شَیْءٌ عِنْدِی أفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ وَالرِّضا بِما قَسَمْتُ. |
| | |
| | از امیرمؤمنان (علیهالسلام) روایت شده است که: پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در شب معراج از پروردگارش پرسید: پروردگارا! برترین و شریفترین کارها کدام است؟ خداوند عزّوجلّ در پاسخ فرمود: هیچ عملی نزد من بالاتر از توکل بر من و راضی بودن به آنچه که من قسمت کرده ام، نیست. |
| | |
| | <big>شایستگان محبّت خداوند</big><br><big>یا مُحَمَّدُ!</big> وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحابِّینَ فِیَّ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَواصِلِینَ فِیَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیَّ، وَلَیْسَ لَِمحَبَّتِی عَلَمٌ وَلا نِهایَهٌ، وَکُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً أُولئِکَ الَّذِینَ نَظَرُوا إلَی الَْمخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إلَیْهِمْ وَلَمْ یَرْفَعُوا الْحَوائِجَ إلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَهٌ مِنْ أکْلِ الْحَرامِ نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکْرِی وَمَحَبَّتِی وَرِضائِی عَنْهُمْ. |
| | |
| | <big>ای محمد!</big> محبّت من شامل کسانی است که: |
| | * به خاطر من محبّت میکنند؛ |
| | * و به خاطر من عطوفت و مهربانی میکنند؛ |
| | * و به خاطر من با دیگران میپیوندند؛ |
| | * و محبّت من شامل کسانی است که بر من توکّل میکنند. |
| | و برای محبت من نه نشانه مخصوصی است و نه پایان و نهایتی، هرگاه که یک نشانه را از سر راه محبوبان خویش بر دارم نشانه دیگری را قرار خواهم داد: |
| | * اینان کسانی هستند که به مردم به همان گونه که من نگاه میکنم، مینگرند؛ |
| | * و دست نیاز به سوی خلق دراز نمیکنند؛ |
| | * شکم آنها از مال حرام خالی است؛ |
| | * خوشی و کامرانی آنها در دنیا ذکر و محبّت و رضایت من از ایشان است. |
| | |
| | <big> |
| | پارساترین مردمان</big><br> |
| | یا أحْمَدُ! إنْ أحْبَبْتَ أنْ تَکُونَ أوْرَعَ النّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیا وَارْغَبْ فِی الاْخِرَهِ |
| | |
| | فَقالَ: یا إلهی! کَیْفَ أزْهَدُ فِی الدُّنْیا؟ |
| | |
| | فقالَ: خُذْ مِنَ الدُّنْیا حَفْناً مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَاللِّباسِ وَلا تَدَّخِر لِغَد وَدُمْ عَلی ذِکْرِی |
| | |
| | فَقالَ: یا رَبِّ! کَیْفَ أدُومُ عَلی ذِکْرِکَ؟ |
| | |
| | فَقالَ: بِالْخَلْوَهِ عَنِ النّاسِ وَبُغْضِکَ الْحُلْوَ وَالْحامِضَ وَفَراغِ بَطْنِکَ وَبَیْتِکَ مِنَ الدُّنْیا |
| | |
| | ای احمد! اگر دوست داری که پارساترین مردمان باشی، نسبت به دنیا زهد پیشه کن و نسبت به آخرت رغبت داشته باش |
| | |
| | پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) گفت: خداوندا! چگونه نسبت به دنیا زهد بورزم؟ |
| | |
| | خداوند فرمود: از خوراک و آشامیدنی و پوشاک دنیا به اندازه خیلی کم (دو کف دست) استفاده کن و برای فردا چیزی ذخیره مکن و همواره به یاد من باش. |
| | |
| | پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) پرسید: خداوندا! چگونه همواره به یاد تو باشم؟ |
| | |
| | خداوند فرمود: با دوری از مردم و کینه نسبت به ترش و شیرین دنیا و خالی نگهداشتن شکم و خانه از دنیا. |
| | |
| | <big>دوری از خوی بچگانه</big><br>یا أحْمَدُ! اِحْذَرْ أنْ تَکُونَ مِثْلَ الصَّبِیِّ إذا نَظَرَ إلَی الاْخْضَرِ وَالاْصْفَرِ أحَبَّهُ وَإذا أُعْطِیَ شَیْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَالْحامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> بپرهیز از اینکه مانند بچّه باشی که هرگاه به سبز و زرد نظر میافکند، به آنها دل میبندد و یا ترش و شیرین در اختیارش قرار میگیرد، نسبت به آن فریفته میشود. |
| | |
| | <big>عوامل تقرب به پروردگار</big><br>فَقالَ: یارَبِّ! دُلَّنِی عَلی عَمَل أتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیْکَ |
| | |
| | قالَ: اجْعَلْ لَیْلَکَ نَهاراً وَنَهارَکَ لَیْلاً |
| | |
| | قالَ: یارَبِّ! کَیْفَ ذلِکَ؟ |
| | قَالَ: اجْعَلْ نَوْمَکَ صَلاهً وَطَعامَکَ الْجُوعَ |
| | |
| | <big>یا أحْمد!</big> وَعِزَّتی وَجَلالِی ما مِنْ عَبْد ضَمِنَ لِی بِأَرْبَعِ خِصال إِلاّ أدْخَلْتُهُ الْجَنّهَ، یَطْوِی لِساَنهُ فَلا یَفْتَحُهُ إِلاّ بِما یَعْنِیهِ وَیَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْواسِ وَیَحْفَظُ عِلْمی وَنَظَری إِلَیْهِ وَتَکُونُ قُرَّهُ عَیْنَیْهِ الْجُوعُ |
| | |
| | پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض کرد: خداوندا! مرا راهنمایی کن که با چه کاری به تو تقرّب جویم؟ خداوند فرمود: شب خود را روز و روز خود را شب قرار بده |
| | |
| | عرض کرد: چگونه چنین کنم؟ |
| | |
| | فرمود: خوابت را نماز و غذایت را گرسنگی قرار بده. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> به عزّت و جلالم سوگند که هر بندهای که چهار صفت را برای من ضمانت کند، من نیز او را به بهشت وارد میکنم: |
| | |
| | # زبانش را در کام بپیچد و حرف نزند مگر آنکه آن سخن برای او مفید و ثمر بخش باشد؛ |
| | # قلب خود را از وسوسههای اهریمنی حفظ کند؛ |
| | # همواره بیاندیشد که من به او آگاه و بر کارهایش ناظر هستم؛ |
| | # و گرسنگی، نور چشمانش باشد (گرسنگی را دوست بدارد). |
| | |
| | <big>گرسنگی و سکوت، خلوت و سجود</big><br> |
| | <big>یا أحْمَد!</big> لَوْ ذُقْتَ حَلاوَهَ الْجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَهِ وَما وَرِثُوا مِنْها |
| | |
| | قالَ: یا رَبِّ! ما مِیراثُ الجُوعِ؟ |
| | |
| | قالَ: الْحِکْمهُ وَحِفْظُ الْقَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إلَیَّ وَالْحُزْنُ الدّائِمُ وَخِفَّهُ الْمَؤُنَهِ بَیْنَ النّاسِ وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلا یُبالِی عاشَ بِیُسْر أمْ بِعُسْر |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> ای کاش میدانستی که گرسنگی و سکوت و تنهایی چه لذّت و آثاری دارند! |
| | |
| | عرض کرد: خداوندا! گرسنگی چه اثراتی دارد؟ |
| | |
| | فرمود: حکمت، حفظ قلب، تقرّب به من، حزن همیشگی، کم خرج بودن بین مردم، حق گویی، بی اعتنایی به سختی یا آسانی زندگی. |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْت یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إلَیَّ؟ |
| | |
| | قالَ: لا یا رَبِّ. |
| | |
| | قالَ: إذا کانَ جائِعاً أوْ ساجِداً. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> آیا میدانی چه هنگامی بنده به من نزدیک میشود؟ |
| | |
| | عرض کرد: خیر، ای پروردگار من! |
| | |
| | فرمود: وقتی که گرسنه یا در حال سجده باشد. |
| | |
| | <big>تعجّب از سه گروه</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَهِ عَبِید؛ عَبْد دَخَلَ فِی الصَّلاهِ وَهُوَ یَعْلَمُ إلی مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَقُدّامَ مَنْ هُوَ وَهُوَ یَنعَسُ |
| | |
| | وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ یَوْم مِنَ الْحَشیشِ أوْ غَیْرِهِ وَهُوَ یَهْتَمُّ لِغَد وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لا یَدْرِی أنِّی راض عَنْهُ أوْ ساخِطٌ عَلَیْهِ وَهُوَ یَضْحَکُ |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> از سه بنده خود تعجب میکنم: <br>1- بندهای که به نماز ایستاده و میداند که دستهای خودرا به جانب چه کسی دراز کرده و در پیشگاه چه کسی ایستاده و در عین حال خوابآلود است؛ |
| | |
| | 2- و تعجّب میکنم از بندهای که روزیِ امروز خود را از سبزی مختصری دارد ولی برای فردایش به فکر فرو رفته است؛ |
| | |
| | 3- و تعجّب میکنم از بندهای که نمیداند آیا من از او راضی هستم یا بر او غضبناکم، ولی خندان است. |
| | |
| | <big>اوصاف و مقام اولیای خداوند</big> |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> إنَّ فِی الْجَنَّهِ قَصْراً مِنْ لُؤْلُؤ فَوْقَ لُؤْلُؤ وَدُرَّه فَوْقَ دُرَّه لَیْسَ فِیها قَصْمٌ وَلا وَصْلٌ، فِیهَا الْخَواصُّ، أنْظُرُ إلَیْهِمْ کُلَّ یَوْم سَبْعِینَ مَرَّهً فَأُکَلِّمَهُمْ کُلَّما نَظَرْتُ إلَیْهِمْ، وَأزِیدُ فِی مُلْکِهِمْ سَبْعِینَ ضِعْفاً وَإذا تَلَذَّذَ أهْلُ الْجَنَّهِ بِالطَّعامِ وَالشَّرابِ تَلَذَّذُوا أُولئِکَ بِذِکْرِی وَکَلامِی وَحَدِیثِی |
| | |
| | قالَ: یا رَبِّ! ما عَلامَهُ أُولئِکَ؟ |
| | |
| | قالَ: مَسْجُونُونَ قَدْ سَجَنُوا ألْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الْکَلامِ وَبُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعامِ. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> در بهشت قصری است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ، و مروارید بزرگ درخشان روی مروارید که در آنها قطع و وصلی وجود ندارد (یکپارچه است) در این کاخ، دوستان خاصّ من هستند که: |
| | |
| | * هر روز هفتاد بار (به لطف و مهر) به آنان نظر میافکنم و هربار با آنها سخن میگویم و هفتاد بار بر قلمرو و مقامشان میافزایم؛ |
| | * و آنگاه که اهل بهشت از خوردن و آشامیدن لذّت میبرند، اینان از ذکر و سخن و گفتار من لذّت میبرند؛ |
| | |
| | عرض کرد: خداوندا! نشانههای اینها چیست؟ فرمود: |
| | |
| | زندانیانی هستند که زبانهای خود را از حرفهای غیر ضروری و شکمهای خود را از غذای غیر لازم، محفوظ و حبس کرده اند. |
| | |
| | <big>اوصاف درویشان راستین</big> |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> إنَّ الَْمحَبَّهَ للهِِ هِیَ الَْمحَبَّهُ لِلْفُقَراءِ وَالْتَقَرُّبُ إلَیْهِمْ |
| | |
| | قالَ: فَمَنِ الْفُقَراءُ؟ |
| | |
| | قالَ: الَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَصَبَرُوا عَلَی الرَّخاءِ وَلَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَلا ظَمَأَهُمْ وَلَمْ یَکْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِم وَلَمْ یَغْضَبُوا عَلی رَبِّهِمْ وَلَمْ یَغْتَمُّوا عَلی ما فاتَهُمْوَلَمْ یَفْرَحُوا بِما آتاهُمْ |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> مَحَبَّتِی مَحَبَّهُ الْفُقَراءِ فَأَدْنِ الْفُقَراءَ وَقَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْکَ وَأبْعِدِ الاْغْنِیاءَ وَأبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنْکَ لاِنَّ الْفُقَراءَ أحِبّائِی |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> محبّت من در گرو محبّت درویشان و تقرّب به ایشان است |
| | |
| | عرض کرد: درویشان کیانند؟ فرمود: آنانکه: |
| | |
| | * به کم، راضی و بر گرسنگی، صابر و در نعمت، شاکر هستند؛ |
| | * از گرسنگی و تشنگی خود شکایتی ندارند؛ |
| | * و هرگز دروغ بر زبان خود جاری نمیکنند؛ |
| | * و نسبت به پروردگارشان غضب نمینمایند؛ |
| | * و برای چیزی که از دستشان رفت، غمگین نیستند؛ |
| | * و نسبت به چیزی که به دست میآورند، فرحناک و شادمان نمیباشند. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> محبّت من در گرو محبّت درویشان است، پس به آنها نزدیک شو و همنشینی با آنان را اختیار کن و از ثروتمندان و مجلسشان فاصله بگیر، چراکه درویشان دوستان من هستند |
| | |
| | <big>نفس، چونان شترمرغ!</big><br> |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> لا تَزَیَّنْ بِلَبْسِ اللِّباسِ وَطِیبِ الطَّعامِ وَلِینِ الْوَطاءِفَإنَّ النَّفْسَ مَأوی کُلِّ شَرٍّ وَرَفِیقُ کُلِّ سُوءتَجُرُّها إلی طاعَهِ اللهِ وَتَجُرُّکَ إلی مَعْصِیَتِهِ، وَتُخالِفُکَ فِی طاعَتِهِ، وَتُطِیعُکَ فِی ما تَکْرَهُ، وَتَطْغی إذا شَبِعَتْ، وَتَشْکُو إذا جاعَتْ، وَتَغْضَبُ إذَا افْتَقَرَتْ، وَتَتَکَبَّرُ إذَا اسْتَغْنَتْ، وَتَنْسی إذا کَبُرَتْ، وَتَغْفُلُ إذا أمِنَتْ وَهِیَ قَرِینَهُ الشَّیْطانِ وَمَثَلُ النَّفْسِ کَمَثَلِ النَّعامَهِ تَأْکُلُ الْکَثِیرَ وَإذا حُمِلَ عَلَیْها لا تَطِیرُ وَکَمَثَلِ الدِّفْلی لَوْنُهُ حَسَنُ وَطَعْمُهُ مُرٌّ. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> با لباس جذّاب و غذای لذیذ و بستر نرم، خود آرایی مکن چرا که نفس، خاستگاه هر بدی و رفیق هر نادرستی است |
| | |
| | تو نفس را به اطاعت خدا میخوانی ولی او تو را به نافرمانی میکشاند |
| | |
| | * هر گاه که میخواهی اطاعت خدا کنی با تو مخالفت میکند و هرگاه که بخواهی نافرمانی از خدا کنی با تو همراهی میکند |
| | * هرگاه که سیر شود، طغیان میکند و هرگاه که گرسنه شود، فریاد و فغان سر میدهد |
| | * هرگاه که بی نوا شود، غضب میکند و هرگاه که بی نیاز شود، تکبّر و بزرگی میورزد |
| | * هرگاه که بزرگ شود، فراموشکار میشود و هرگاه که در امنیّت باشد، غفلت میورزد |
| | |
| | نفس آدمی، مثل شتر مرغ است که فراوان میخورد ولی وقتی که بر آن سوار میشوند (بار میگذارند) نمیپرد و مانند خرزهره است که رنگش زیبا ولی مزّهاش تلخ است. |
| | |
| | <big>اوصاف دنیا زدگان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> أبْغِضِ الدُّنْیا وَأهْلَها وَأحِبَّ الاْخِرَهَ وَأَهْلَها |
| | |
| | قالَ: یا رَبِّ! وَمَنْ أهْلُ الدُّنْیا وَمَنْ أهْلُ الاْخِرَه؟ |
| | |
| | قالَ: أهْلُ الدُّنْیا مَنْ کَثُرَ أکْلُهُ وَضِحْکُهُ وَنَوْمُهُ وَغَضَبُهُ، قَلِیلُ الرِّضا، لا یَعْتَذِرُ إلی مَنْ أساءَ إلَیْهِ وَلا یَقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إلَیْهِ کَسْلانُ عِنْدَ الطّاعَهِ وَشُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَهِ أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَأجَلُهُ قَرِیبٌ لا یُحاسِبُ نَفْسَهُ قَلِیلُ الْمَنْفَعَهِ، کَثِیرُ الْکَلامِ، قَلِیلُ الْخَوْفِ، کَثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعامِ، وَإنَّ أهْلَ الدُّنْیا لا یَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَلا یَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلاءِ کَثِیرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ یَحْمِدُونَ أنْفُسَهُمْ بِما لا یَفْعَلُونَ وَیَدَّعُونَ بِما لَیْسَ لَهُمْ وَیَتَکَلَّمُونَ بِما یَتَمَنُّونَ وَیَذْکُرُونَ مَساوِئَ النّاسِ وَیُخْفُونَ حَسَناتِهِمْ. |
| | |
| | فَقالَ: یا رَبِّ! کُلُّ هذَا الْعَیْبِ فِی أهْلِ الدُّنْیا؟ |
| | |
| | قالَ: یا أحْمَدُ! إنَّ عَیْبَ أهْلِ الدُّنْیا کَثِیرٌ، فِیهِمُ الْجَهْلُ وَالْحُمْقُ، لا یَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتعَلَّمُونَ مِنْهُ وَهُمْ عِنْدَ أنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَعِنْدَ الْعارِفِینَ حُمَقاءٌ |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> دنیا و اهل آن را دشمن بدار و آخرت و اهل آن را دوست بدار |
| | |
| | عرض کرد: ای خدای من! اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانی هستند؟ |
| | فرمود: اهل دنیا کسی است که: |
| | * خوردن و خندیدن و خواب و غضبش زیاد و رضایت او کم میباشد؛ |
| | * اگر به کسی بدی کرد از او پوزش نمیطلبد؛ |
| | * و عذر کسی را که از او عذر خواهی میکند نمیپذیرد؛ |
| | * هنگام عبادت، کسل و هنگام معصیت، شجاع است؛ |
| | * آرزویش دور و دراز و مرگش نزدیک است؛ |
| | * به حساب خود نمیپردازد؛ |
| | * نفعش به دیگران کم میرسد؛ |
| | * حرف زیاد میزند؛ |
| | * ترس کم دارد؛ |
| | * هنگام رسیدن به غذا، بسیار شادمان میشود؛ |
| | * اهل دنیا هنگام نعمت، شکر و هنگام بلا، صبر نمیکنند؛ |
| | * به کارهایی که انجام ندادهاند خودستایی میکنند و چیزی را ادّعا میکنند که واجد آن نیستند؛ |
| | * و از روی آرزو و هوس سخن میگویند؛ |
| | * عیوب دیگران را بازگو ولی خوبیهای آنها را مخفی میکنند. |
| | |
| | عرض کرد: آیا اهل دنیا این همه عیب دارند؟ |
| | فرمود: ای احمد! اهل دنیا عیب فراوان دارند: |
| | * جاهلند؛ |
| | * احمقند؛ |
| | * در مقابل استاد خود تواضع نمیکنند؛ |
| | * خود را عاقل میپندارند در حالی که نزد اهل م |
| | عرفت احمق هستند. |
| | |
| | <big>اوصاف اهل آخرت</big> |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> إنَّ أهْلَ الْخَیْرِ وَأهْلَ الاْخِرَهِ رَقِیقَهٌ وُجُوهُهُمْ، کَثِیرٌ حَیاؤُهُمْ، قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ، کَثِیرٌ نَفْعُهُمْ قَلِیلٌ مَکْرُهُمْ، اَلنّاسُ مِنْهُمْ فِی راحَه وَأنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَب، کَلامُهُمْ مَوْزُونُ، مُحاسِبینَ لاِنْفُسِهِمْ، مُتْعِبِینَ لَها، تَنامُ أعْیُنُهُمْ وَلا تَنامُ قُلُوبُهُمْ أعْیُنُهُمْ باکِیَهٌ وَقُلُوبُهُمْ ذاکِرَهٌ، إذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الْغافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذّاکِرینَ فِی أوَّلِ النِّعْمَهِ یَحْمَدُونَ، وَفِی آخِرِها یَشْکُرُونَ دُعاؤُهُمْ عِنْدَ اللهِ مَرْفُوعٌ وَکَلامُهُمْ مَسْمُوعٌ تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلائِکَهُ وَیَدُورُ دُعاؤُهُمْ تَحْتَ الْحُجُبِ یُحِبُّ الرَّبُّ أنْ یَسْمَعَ کَلامَهُمْ کَما تُحِبُّ الْوالِدَهُ الْوَلَدَ |
| | وَلا یَشْغَلُونَ عَنْهُ طَرْفَهَ عَیْن وَلا یُرِیدُونَ کَثْرَهَ الطَّعامِ وَلا کَثْرَهَ الْکَلامِ وَلا کَثْرَهَ اللِّباسِ النّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتی وَاللهُ عِنْدَهُمْ حَیٌّ کَرِیمٌ یَدْعُونَ الْمُدْبِرِینَ کَرَماً وَیُرِیدُونَ الْمُقْبِلِینَ تَلَطُّفاً قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَالاْخِرَهُ عِنْدَهُمْ واحِدَهً. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> اهل خیر و آخرت: |
| | * چهرههایشان لاغر است؛ |
| | * حیای آنها زیاد و حماقتشان کم و نفع آنان فراوان و حیله آنها اندک است؛ |
| | * مردم از دست آنها در رفاهند ولی خودشان از دست خویش در رنجند؛ |
| | * کلامشان سنجیده است؛ |
| | * به حساب خود میپردازند؛ |
| | * خود را به زحمت میافکنند؛ |
| | * چشمهایشان میخوابد ولی قلبشان نمیخوابد؛ |
| | * چشمانشان گریان و قلبهایشان به یاد خداست؛ |
| | * هنگامیکه دیگر مردمان در غفلت به سر میبرند آنها در ذکر و یاد حق هستند؛ |
| | * در آغاز نعمت، ستایش الهی و در پایان آن شکر خدا را به جای میآورند؛ |
| | * دعایشان نزد خدا مقبول و سخن ایشان نزد پروردگار پذیرفته است؛ |
| | * و وجود آنها مایه مباهات و خشنودی فرشتگان است؛ |
| | * و دعای آنها زیر حجابها میچرخد؛ |
| | * خداوند دوست دارد کلام آنان را بشنود آنگونه که مادر دوست دارد به کلام فرزند خود گوش دهد؛ |
| | * از خداوند لحظهای غافل نمیشوند؛ |
| | * پر خوری و پرگوئی و پوشیدن لباسهای متنوع و زیاد و رنگارنگ را دوست ندارند؛ |
| | * مردم نزد آنها مردگانند و خداوند، زنده کریم؛ |
| | * آنهایی را که از ایشان رخ برتافتند با بزرگواری فرا میخوانند و آنان را که به اینان روی آورده اند با مهربانی میپذیرند؛ |
| | * دنیا و آخرت نزد آنها یکسان است. |
| | |
| | <big>پاداش زاهدان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> هَلْ تَعْرِفُ ما لِلزّاهِدِینَ عِنْدِی؟ |
| | |
| | قالَ: لا یا رَبِّ |
| | |
| | قالَ: یُبْعَثُ الْخَلْقُ وَیُناقَشُونَ الْحِسابَ وَهُمْ مِنْ ذلِکَ آمِنُونَ إنَّ أدْنی ما أُعْطِی الزّاهِدِینَ فِی الاْخِرَهِ أن أُعطِیَهُمْ مَفاتِیحَ الجِنانِ کُلَّها حَتّی یَفْتَحُوا أیَّ باب شاءُوا وَلا أحْجُبَ عَنْهُمْ وَجْهِی وَلاَنْعَمَنَّهُمْ بِألْوانِ التَّلَذُّذِ مِنْ کَلامِی وَلاَُجْلِسَنَّهُمْ فِی مَقْعَدِ صِدْق وَأُذَکِّرَهُمْ ما صَنَعُوا وَتَعِبُوا فِی دارِ الدُّنْیا وَأفْتَحُ لَهُمْ أرْبَعَهَ أبْواب، باباً یَدْخُلُ عَلَیْهِمُ مِنْهُ الْهَدایا بُکْرَهً وَعَشِیّاً مِنْ عِنْدِی، وَباباً یَنْظُرُونَ إلَی الظّالِمِینَ کَیْفَ یُعَذَّبُونَ، وَباباً یَدْخُلُ عَلَیْهِمْ مِنْهُ الْوَصائِفُ وَالْحُورُ الْعِینُ. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> آیا میدانی که پاداش زاهدان نزد من چیست؟ |
| | |
| | عرض کرد: خیر، ای پروردگار من! |
| | |
| | فرمود: مردم محشور میشوند و در حساب آنها مناقشه و دقّت میشود ولی آنان از این امر در امان هستند، کمترین چیزی که به زاهدان میدهم آن است که: |
| | |
| | * کلیدهای بهشت را عطایشان میکنم تا از هر دری که خواستند وارد بهشت شوند |
| | * و میان جمال خودم و آنان پردهای قرار نمیدهم |
| | * لذّتهای گوناگون گفتگوی با خودم را به آنان میچشانم |
| | * و آنها را در جایگاه صادقان مینشانم |
| | * و کارهای دنیا و رنجهایی را که کشیدهاند به یادشان میآورم |
| | * و چهار در به رویشان میگشایم؛ |
| | |
| | # از یک در هدایای من به آنها میرسد؛ |
| | # از در دیگر به من هرگونه که بخواهند و بدون هر مانعی نگاه میکنند؛ |
| | # و از یک در به آتش دوزخ و ظالمانی که عذاب میشوند مینگرند؛ |
| | # و از در دیگر نیز دختران نوجوان و حورالعین (زنان فراخ چشم) بر آنان وارد میشوند. |
| | |
| | <big>اوصاف زاهدان</big> |
| | |
| | فَقالَ: یا رَبِّ! مَنْ هؤُلاءِ الزّاهِدُونَ الَّذِینَ وَصَفْتَهُمْ؟ |
| | |
| | قالَ: اَلزّاهِدُ هُوَ الَّذِی لَیْسَ لَهُ بَیْتٌ یَخْرَبُ فَیَغْتَمَّ لِخَرابِهِ وَلا لَهُ وَلَدٌ یَمُوتُ فَیَحْزُنَ لِمَوْتِهِ وَلا لَهُ شَیْءٌ یَذْهَبُ فَیَحْزُنَ لِذِهابِهِ وَلا یَعْرِفُهُ إنْسانٌ لِیَشْغَلَهُ عَنِ اللهِ طَرْفَهَ عَیْن وَلا لَهُ ثَوْبٌ لَیِّنٌ <big>یا أحْمَدُ!</big> إنَّ وُجُوهَ الزّاهِدِینَ مُصْفَرَّهٌ مِنْ تَعَبِ اللَّیْلِ وَصَوْمِ النَّهارِ وَألسِنَتَهُمْ کَلالٌ مِنْ ذِکْرِ اللهِ تَعالی قُلُوبُهُمْ فِی صُدُورِهِمْ مَطْعُونَهٌ مِنْ کَثْرَهِ صَمْتِهِمْ قَدْ أعْطَوُا الَْمجهُودَ مِنْ أنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَلا مِنْ شَوْقِ جَنَّه وَلکِنْ یَنْظُرُونَ فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَالاْرْضِ فَیَعْلَمُونَ أنَّ اللهَ سُبْحانَهُ أهْلٌ لِلْعِبادِه. |
| | |
| | پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض کرد: خداوندا! این زاهدان که توصیفشان کردی چه کسانی هستند؟ |
| | |
| | فرمود: زاهد آن کسی است که: |
| | |
| | * خانهای ندارد که اگر خراب شد، غم بخورد؛ |
| | * فرزندی ندارد که اگر مُرد، محزون شود؛ |
| | * و هیچ چیز ندارد که اگر از دست رفت، غصه بخورد؛ |
| | * و هیچکس را نمیشناسد که او را لحظهای از یاد خدا غافل کند؛ |
| | * غذای اضافی ندارد که از او بطلبند و لباس نرم نمیپوشد. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> چهره اهل زهد، از شب زنده داری و روزه، زرد و زبان آنها از شدّت ذکر خداوند، خسته شده است. |
| | |
| | قلبهاشان در سینه هایشان، از مداومت سکوت، مجروح شده است. |
| | |
| | آنان هرچه در توان دارند (در عبادت) کوشش میکنند ولی نه به خاطر ترس از جهنم یا شوق بهشت، بلکه در ملکوت آسمان و زمین مینگرند و مییابند که خداوند سبحان شایسته عبادت است. |
| | |
| | <big>زاهدان امّت پیامبر و بنی اسرائیل</big> |
| | |
| | قالَ: یا رَبِّ! أیُّ الزُّهّادِ أکْثَرُ؟ زُهّادُ أُمَّتی أمْ زُهّادُ بَنِی إسْرائِیلَ؟ |
| | |
| | قالَ: إِنَّ زُهّادَ بَنِی إسْرائِیلَ مِنْ زُهّادِ أُمَّتِکَ کَشَعْرَه سَوْداءَ فِی بَقَرَه بَیْضاءَ |
| | |
| | فَقالَ: یا رَبِّ! وَکَیْفَ ذلِکَ وَعَدَدُ بَنِی إسْرائِیلَ أکْثَرُ؟ |
| | |
| | قالَ: لاِنَّهُمْ شَکُّوا بَعْدَ الْیَقِینِ وَجَحَدُوا بَعْدَ الاْقْرارِ |
| | |
| | قالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ: فَحَمِدْتُ اللهَ تَعالی وَشَکَرْتُهُ وَدَعْوَتُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ وَالرَّحْمَهِ وَسائِرِ الْخَیْراتِ |
| | |
| | پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض کرد: خداوندا! آیا زاهدان امّت من بیشترند یا زُهّاد بنی اسرائیل؟ فرمود: مقدار زاهدان بنی اسرائیل در مقام مقایسه با زُهّاد امّت تو، به اندازه یک موی سیاه در بدن یک گاو سفید است |
| | |
| | عرض کرد: چگونه چنین است در حالی که تعداد بنی اسرائیل بیشتر از تعداد امّت من است؟ فرمود: چون آنها پس از یقین، شک کردند و بعد از اقرار به حقیقت، آن را انکار کردند. |
| | |
| | پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمودند: من شکر و حمد خدای تعالی را بجا آوردم و دعا کردم که خداوند آنها را حفظ و رحمت فرماید و سایر خیرات را بر آنان نازل کند. |
| | |
| | <big>تشبیه تقوا</big> |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ رَأْسُ الدِّینِ وَوَسطُ الدِّینِ وَآخِرُ الدِّینِ |
| | |
| | إنَّ الْوَرَعَ بِهِ یُتَقَرَّبُ إلَی اللهِ تَعالی |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> إنَّ الْوَرَعَ زَیْنُ الْمُؤْمِنِ وَعِمادُ الدِّینِ |
| | |
| | مَثَلُهُ کَمَثَلِ السَّفِینَهِ کَما أنَّ فِی الْبَحْرِ لا یَنْجُو إلاّ مَنْ کانَ فِیها وَکَذلِکَ لا یَنْجُو الزّاهِدُونَ إلاّ بِالْوَرَعِ |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> ما عَرَفَنِی عَبْدٌ وَخَشَعَ لِی إلاّ وَخَشَعَ لَهُ کُلُّ شَیْء |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> اَلْوَرَعُ یَفْتَحُ عَلَی الْعَبْدِ أبْوابَ الْعِبادَهِ فَیُکْرَمُ بِهِ الْعَبْدُ فِی الْخَلْقِ وَیَصِلُ بِهِ إلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> بر تو باد به تقوا، که صدر و ساقه و ذیل دین، تقوا است و به وسیله آن، بنده میتواند به خداوند تعالی تقرّب یابد |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> تقوا، زینت مؤمن و پایه و ستون دین است |
| | |
| | تقوا، چونان کشتی است؛ همان گونه که از دریا جز با کشتی نمیتوان نجات یافت زاهدان نیز جز با تقوا نمیتوانند نجات یابند. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> هیچکس نیست که مرا عبادت کند و در مقابل من خشوع کند مگر آنکه همه چیز در برابر او خاشع شود. |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> تقوا درهای عبادت را به روی بنده میگشاید؛ در نتیجه، بنده، نزد خلق گرامی میشود و به وسیله آن به قرب خدای عزّوجلّ میرسد. |
| | |
| | <big>ارزش سکوت</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> عَلَیْکَ بِالصَّمْتِ فَإنَّ أعْمَرَ مَجْلِس قُلُوبُ الصّالِحِینَ وَالصّامِتِینَ وَإنَّ أخْرَبَ مَجْلِس قُلُوبُ المُتَکَلِّمِینَ بِما لا یَعْنِیهِمْ. |
| | |
| | ای احمد! بر تو باد سکوت و کم حرفی؛ چرا که آبادترین مجلس و محفل، قلبهای صالحان و ساکنان و ساکتان و خرابترین مجلس و محفل، قلبهای بیهوده گویان است. |
| | |
| | <big>اجزای عبادت و آثار روزه</big> |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> إنَّ الْعِبادَهَ عَشْرَهُ أجْزاء |
| | |
| | تِسْعَهٌ مِنْها طَلَبُ الْحَلالِ فَإنْ طَیَّبْتَ مَطْعَمَکَ وَمَشْرَبَکَ فَأَنْتَ فِی حِفْظِی وَکَنَفِی |
| | |
| | قالَ: یا رَبِّ! وَما أوَّلُ الْعِبادَهِ؟ قالَ: أوَّلُ الْعِبادَهِ الصَّمْتُ وَالصَّوْمُ |
| | |
| | قالَ: یا رَبِّ! وَما مِیراثُ الصَّوْمِ؟ قال: اَلصَّوْمُ یُورِثُ الْحِکْمَهَ، وَالْحِکْمَهُ تُورِثُ الْمَعْرِفَهَ، وَالْمَعْرِفَهُ تُورِثُ الْیَقِینَ، فَإذَا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لا یُبالِی کَیْفَ أصْبَحَ بِعُسْر أمْ بِیُسْر |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> عبادت، ده بخش است، نُه بخش آن دنبال کسب حلال بودن است پس اگر خوردنی و آشامیدنی خود را از راه حلال تهیّه کردی در حفظ و حمایت من خواهی بود. |
| | |
| | پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) پرسید: خداوندا! برترین و اولین عبادت چیست؟ |
| | |
| | فرمود: آغاز عبادت، روزه و سکوت است. |
| | |
| | عرض کرد: پروردگارا! اثر روزه چیست؟ |
| | |
| | فرمود: روزه باعث پدید آمدن حکمت است و حکمت موجب شناخت و شناخت موجب یقین است، پس هرگاه که بنده به مقام یقین رسید، در بند سختی یا آسانی زندگی نیست. |
| | |
| | <big>توصیف بنده در وقت مرگ و پس از آن</big> |
| | |
| | وإذا کانَ الْعَبْدُ فِی حالَهِ الْمَوْتِ یَقُومُ عَلی رَأْسِهِ مَلائِکَهٌ بِیَدِ کُلِّ مَلَک کَأْسٌ مِنْ ماءِ الْکَوْثَرِ وَکَأْسٌ مِنَ الْخَمْرِ یَسْقُونَ رُوحَهُ حَتّی تَذْهَبَ سَکْرَتُهُ وَمَرارَتُهُ وَیُبَشِّرُونَهُ بِالْبَشارَهِ الْعُظْمی وَیَقُولُونَ لَهُ: طِبْتَ وَطابَ مَثْواکَ إنَّکَ تَقْدِمُ عَلَی الْعَزِیزِ الْکَرِیمِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ |
| | |
| | فَتَطِیرُ الرُّوحُ مِنْ أیْدِی الْمَلائِکَهِ فَتَصْعَدُ إلَی اللهِ تَعالی فِی أسْرَعَ مِنْ طَرْفَهِ عَیْن وَلا یَبْقی حِجابٌ وَلا سَتْرٌ بَیْنَها وَبَیْنَ اللهِ تَعالی، وَاللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْها مُشْتاقٌ، وَتَجْلِسُ عَلی عَیْن عِنْدَ الْعَرْشِ. |
| | |
| | ثُمَّ یُقالُ لَها: کَیْفَ تَرَکْتِ الدُّنْیا؟ |
| | |
| | فَتَقُولُ: إلهی! وَعِزَّتِکَ وَجَلالِکَ لا عِلْمَ لِی بِالدُّنْیا |
| | |
| | أنَا مُنْذُ خَلَقْتَنِی خائِفٌ مِنْکَ |
| | |
| | فَیَقُولُ اللهُ: صَدَقْتَ عَبْدِی کُنْتَ بِجَسَدِکَ فِی الدُّنْیا وَرُوحُکَ مَعِی |
| | |
| | فَأَنْتَ بِعَیْنِی سِرُّکَ وَعَلانِیَتُکَ |
| | |
| | سَلْ أُعْطِیَکَ وَتَمَنَّ عَلیَّ فَأُکْرِمَکَ |
| | |
| | هذِهِ جَنَّتِی مُباحٌ فَتَجْنَحَ فِیها |
| | |
| | وَهَذا جِوارِی فَاسْکُنْهُ |
| | |
| | فَتَقُولُ الرُّوحُ: إلهی، عَرَّفْتَنِی نَفْسَکَ فَاسْتَغْنَیْتُ بِها عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ |
| | |
| | وَعِزَّتِکَ وَجَلالِکَ لَوْ کانَ رِضاکَ فِی أنْ أُقَطَّعَ سَبْعِینَ قَتْلَهً بِأَشَدِّ ما یُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَکانَ رِضاکَ أحَبَّ إلَیَّ |
| | |
| | ءَأُعْجَبُ بِنَفْسِی؟ وَأَنَا ذَلِیلٌ إنْ لَمْ تُکْرِمْنِی وَأَنَا مَغْلُوبٌ إنْ لَمْ تَنْصُرْنِی وَأَنَا ضَعِیفٌ إنْ لَمْ تُقَوِّنِی وَأَنَا مَیِّتٌ إنْ لَمْ تُحْیِنِی وَلَوْلا سِتْرُکَ لاَفْتَضَحْتُ أوَّلَ مَرَّه عَصَیْتُکَ |
| | |
| | إلهی کَیْفَ لا أطْلُبُ رِضاکَ وَقَدْ أکْمَلْتَ عَقْلِی حَتّی عَرَفْتُکَ وَعَرَفْتُ الْحَقَّ مِنَ الْباطِلِ وَالاْمْرَ مِنَ النَّهْیِ وَالْعِلْمَ مِنَ الْجَهْلِ وَالنُّورَ مِنَ الظُّلْمَهِ |
| | |
| | فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی لا أَحْجُبُ بَیْنِی وَبَیْنَکَ فِی وَقْت مِنَ الاْوْقاتِ، کَذلِکَ أفْعَلُ بِأَحِبّائِی |
| | |
| | وقتی که بنده من در حال سکرات مرگ باشد، فرشتگان بالای سر او میایستند در حالی که به دست هر کدام از آنها جامی از آب کوثر و جامی از شراب بهشتی است، به روح او مینوشانند تا سکرات موت و سختی آن از بین برود، و او را به بشارتی بزرگ مژده میدهند و میگویند: خوش آمدی و مقدمت مبارک باد! تو بر خدای عزیز، کریم، حبیب و نزدیک وارد میشوی. |
| | |
| | پس روح او از جوار فرشتگان پرواز میکند و به پیشگاه پرودگار در کمتر از یک چشم به هم زدن صعود میکند و دیگر بین او و بین پروردگار، پرده و حجابی نیست، خداوند مشتاق دیدار اوست و او را لب چشمهای در کنار عرش مینشاند. |
| | |
| | سپس به او میگوید: دنیا را چگونه رها کردی؟ جواب میدهد: خدایا! به عزّت و جلالت که من نسبت به دنیا شناختی ندارم |
| | |
| | من از آغاز تولّد از تو اندیشناک بودم. |
| | |
| | خداوند میفرماید: راست گفتی ای بنده من! |
| | |
| | * تو جسمت در دنیا، ولی روحت با من بود؛ |
| | * همه اسرار و کارهای آشکار تو در نظر من بود؛ |
| | * هرچه میخواهی درخواست کن تا به تو بدهم، تمنّا کن تا برآورده سازم؛ |
| | * این بهشت من برای تو مباح است پس در آن پر و بال بگشا؛ |
| | * و این جوار من است پس در آن ساکن شو. |
| | |
| | پس روح عرض میکند: خداوندا! تو بودی که خودت را به من شناساندی، پس من از همه خلایق به وسیله این معرفت و شناخت بی نیاز شدم. قسم به عزّت و جلالت که اگر رضایت تو در آن باشد که قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به فجیع ترین صورت کشته شوم؛ رضای تو برای من پسندیده است. |
| | |
| | خداوندا! من چگونه به خود مغرور باشم، در حالی که: |
| | |
| | * اگر تو مرا گرامی نداری، ذلیلم اگر تو مرا یاری نفرمایی، مغلوب و شکست خوردهام؛ |
| | * اگر تو مرا تقویت نکنی، ضعیف و ناتوانم؛ |
| | * اگر مرا با یاد خودت زنده نگردانی مُردهام؛ |
| | * و اگر پرده پوشی تو نبود، اوّلین باری که من گناه کردم، رسوا میشدم؛ |
| | * خداوندا! چگونه رضایت تو را طلب نکنم در حالی که عقل مرا کامل کردی تا تو را بشناسم و حق را از باطل و امر را از نهی و علم را از جهل و نور را از ظلمت تشخیص بدهم. |
| | |
| | آنگاه خدای عزّوجلّ میفرماید: قسم به عزت و جلالم که بین تو و خود هیچ پرده و مانعی در هیچ زمانی ایجاد نمیکنم |
| | |
| | اینگونه با دوستانم رفتار میکنم. |
| | |
| | <big>حیات گوارا و جاوید</big><br><big>یا أَحْمَدُ!</big> هَلْ تَدْرِی أیُّ عَیْش أهْنَأُ وَأیُّ حَیاه أبْقی؟ قالَ: اَللّهُمَّ! لا |
| | |
| | قالَ: أمَّا الْعَیْشُ الهَنِیءُ فَهُوَ الَّذِی لا یَغْتَرُّ صاحِبُهُ عَنْ ذِکْرِی وَلا یَنْسی نِعْمَتِی وَلا یَجْهَلُ حَقِّی |
| | |
| | یَطْلُبُ رِضایَ لَیْلَهُ وَنَهارَهُ |
| | |
| | وَأَمَّا الْحَیاهُ الْباقِیَهُ فَهِیَ الَّتِی یَعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتّی تَهُونَ عَلَیْهِ الدُّنْیا وَتَصْغُرَ فِی عَیْنَیْهِ وَتَعْظُمَ الاْخِرَهُ عِنْدَهُ وَیُؤْثِرَ هَوایَ عَلی هَواهُ وَیَبْتَغِی مَرْضاتِی ]وَیُعَظِّمَنِی[ حَقَّ عَظَمَتِی وَیَذْکُرَ عِلْمِی بِهِ وَیُراقِبَنِی بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ عِنْدَ کُلِّ سَیِّئَه وَمَعْصِیَه وَیُنَقِّی قَلْبَهُ عَنْ کُلِّ ما أکْرَهُ وَیُبغِضَ الشَّیْطانَ وَوَساوِسَهُ |
| | |
| | لا یَجْعَلُ لاِبْلِیسَ عَلی قَلْبِهِ سُلْطاناً وَسَبِیلاً |
| | |
| | فَإذا فَعَلَ ذلِکَ أسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتّی أجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَفَراغَهُ وَاشْتِغالَهُ وَهَمَّهُ وَحَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَهِ الَّتِی أنْعَمْتُ بِها عَلی أهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی، وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ وَسَمْعِهِ حَتّی یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَیَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إلی جَلالِی وَعَظَمَتِی وأُضِیِّقُ عَلَیْهِ الدُّنْیا وأُبَغِّضُ إلَیْهِ ما فِیها مِنَ اللَّذّاتِ وَأُحَذِّرُهُ مِنَ الدُّنْیا وَما فِیها کَما یُحَذِّرُ الرّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَراتِعِ الْهَلَکَهِ |
| | |
| | فَإذا کانَ هکَذا یَفِرُّ مِنَ النّاسِ فِراراً وَیُنْقَلُ مِنْ دارِ الْفَناءِ إلی دارِ الْبَقاءِ وَمِنْ دارِ الشَّیْطانِ إلی دارِ الرَّحْمنِ |
| | |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> لاَُزَیِّنَنَّهُ بِالْهَیْبَهِ وَالْعَظَمَهِ فَهذا هُوَ الْعَیْشُ الْهَنِیءُ وَالْحَیاهُ الْباقِیَهُ |
| | |
| | وَهذا مَقامُ الرّاضِینَ |
| | |
| | <big>ای احمد!</big> آیا میدانی زندگی گوارا و حیات جاوید چیست؟ عرض کرد: نمیدانم ای خدا من |
| | |
| | فرمود: زندگی گوارا آن است که صاحب آن از یاد من غافل نگشته، نعمت من را فراموش نکرده و نسبت به حق من جاهل نباشد روز و شب در پس کسب رضایت من است. |
| | |
| | و اما حیات جاودان آن است که: |
| | |
| | * (صاحب آن) برای خود به گونهای عمل میکند که دنیا در نظرش بی ارزش و در چشمش کوچک و آخرت بزرگ و با عظمت است؛ |
| | * و خواسته من را بر خواسته خویش مقدم میدارد و در طلب رضای من است؛ |
| | * و حق مرا بزرگ میشمارد و همواره توّجه دارد که من نسبت به او آگاه هستم؛ |
| | * و شب و روز و هر وقت که میخواهد گناه و معصیتی بکند، میداند که من مواظب او هستم؛ |
| | * و قلب خود را از هرچه که نمیپسندم پاک میکند؛ |
| | * و نسبت به شیطان و وسوسههای او کینه میورزد؛ |
| | * و برای ابلیس هیچ راه سلطه و نفوذی در مملکت دل خویش باقی نمیگذارد؛ |
|
| |
|
| =متن حدیث معراج=
| | وقتی که چنین حالات و روحیاتی پیدا کرد: |
|
| |
|
| از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت است که <ref>الديلمي، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، صص: 206-199</ref>:<br> | | * در قلب او عشق و محبّتی میگذارم که قلب و فراغت و اشتغال و تلاش او منحصراً برای من باشد |
| | * و سخن او را همواره ذکر نعمتهایی که بر اهل محبّت خویش ارزانی داشته ام قرار میدهم |
| | * و چشم و قلب او را میگشایم تا با گوش جانش بشنود و با چشم قلبش جلال و عظمت من را ببیند |
| | * و دنیا را بر او تنگ میگردانم |
| | * و نسبت به لذّتهای دنیایی در او کینهای به وجود میآورم |
| | * و از دنیا او را به گونهای بر حذر میدارم که شبان، گوسفندان خود را از چریدن در چراگاههای خطرناک و هلاکت آفرین بر حذر میدارد |
| | * پس وقتی که چنین شد به شدّت از مردم فرار میکند، و از دنیای فانی به سرای باقی و از عالم شیطنت به سرزمین رحمت منتقل میشود. |
|
| |
|
| پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در شب معراج از خداوند پرسید: پروردگارا کدام عمل فضیلت بیشتری دارد؟<br>
| | <big>ای احمد!</big> من چنین کسی را لباس هیبت و عظمت میپوشانم و این است زندگی گوارا و حیات ابدی، و این است مقام اهل رضا. |
|
| |
| خداوند پاسخ داد: چیزی نزد من از توکل به خودم و خشنودی از تقسیم بالاتر نیست،<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای محمّد!</big> دوستی خود را نسبت به دوستداران لازم نمودم، و محبت خود را به افراد مهربان که در راه من مهربانی میکنند، واجب کردم و محبّت خود را نسبت به کسانی که به من پیوستهاند و افرادی که بر من توکل نمودهاند، لازم دیدم. باید بدانی که دوستی من پایانی ندارد و هر گاه بر دوستی خود نسبت به ایشان بیفزایم، نشانهای در آن قرار میدهم. آنان کسانی هستند که چون من به مخلوقاتم مینگرند و نیازهای خود را نزد مردم ابراز نمیکنند و شکمها را از حرام نگاه میدارند. در دنیا به ذکر و محبت من غرق در نعمتاند و نهایت رضایت را از ایشان دارم.<br> | | <big>پاداش طالبان رضای حق</big> |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> اگر دوست میداری که با ورع ترین مردم باشی، نسبت به دنیا زهد پیشه کن و به آخرت تمایل داشته باش. <br>
| | فَمَنْ عَمِلَ بِرِضائِی أُلْزِمُهُ ثَلاثَ خِصال: أُعَرِّفُهُ شُکْراً لا یُخالِطُهُ الْجَهْلُ وَذِکْراً لا یُخالِطُهُ النِّسْیانُ وَمَحَبَّهً لا یُؤْثِرُ عَلی مَحَبَّتِی مَحَبَّهَ الَْمخْلُوقِینَ |
| پرسید: خدایا چگونه زاهدترین باشم؟ <br>
| |
| فرمود: در دنیا اندکی از خوراکیها و نوشیدنیها و پوشیدنیها برگیر و برای روز بعد ذخیره مکن و بر ذکر من مداومت نما. <br>
| |
| پرسید: چگونه بر ذکر تو مداومت کنم؟ <br>
| |
| فرمود: با دوری از مردم و گرویدن به خلوت و عدم توجّه به تلخوشیرین دنیا و خالی داشتن شکم و خانهات از نعمتهای دنیایی. <br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> بر حذر باش که مانند کودکان نباشی که هر رنگی را میبینند و هر چیزی را از ترشوشیرین که به دست میآورند، مغرور میگردند. <br>
| | فَإذا أحَبَّنِی أحْبَبْتُهُ وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إلی جَلالِی فَلا أُخْفِی عَلَیْهِ خاصَّهَ خَلْقِی فَأُناجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَنُورِ النَّهارِ حَتّی یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الَْمخْلُوقِینَ وَمُجالَسَتُهُ مَعَهُمْ وَأُسْمِعُهُ کَلامِی وَکَلامَ مَلائِکَتِی وَأُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذِی سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقِی، وَأَلْبَسْتُهُ الْحَیاءَ حَتّی یَسْتَحْیِیَ مِنْهُ الْخَلْقُ کُلُّهُمْ وَیَمْشِی عَلی أَرْض مَغْفُوراً لَهُ وَأَجْعَلُ قَلْبَهُ واعِیاً وَبَصِیراً وَلا أُخْفِی عَلَیْهِ شَیْئاً مِنْ جَنَّه وَلا نار وَأُعَرِّفُهُ بِما یَمُرُّ عَلَی النّاسِ فِی یَوْمِ الْقِیامَهِ مِنَ الْهَوْلِ وَالشِّدَّهِ وَما أُحاسِبُ بِهِ الاْغْنِیاءَ وَالْفُقَراءَ وَالْجُهّالَ وَالْعُلَماءَ وَأُنَوِّرُ لَهُ فِی قَبْرِهِ وَأُنْزِلُ عَلَیْهِ مُنْکَراً یَسْأَلُهُ وَلا یَری غَمَّ الْمَوْتِ وَظُلْمَهَ الْقَبْرِ وَاللَّحْدِ وَهَوْلَ الْمُطَّلَعِ حَتّی أنْصِبَ مِیزانَهُ وَأنْشُرَ لَهُ دِیوانَهُ ثُمَّ أَضَعُ کِتابَهُ فِی یَمِینِهِ فَیَقْرَأُهُ مَنْشُوراً ثُمَّ لا أجْعَلُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ تَرْجُماناً |
| عرض کرد: خدایا مرا به کاری دعوت کن که با انجام آن به تو نزدیک شوم؟ <br>
| | فَهذِهِ صِفاتُ الُْمحِبِّینَ |
| فرمود: شب خود را روز قرار بده و روزت را شب. <br>
| |
| پرسید: چگونه؟ <br>
| |
| فرمود: خوابت را در شب تبدیل به نماز و غذایت را در روز گرسنگی کن (و روزهبگیر).<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> سوگند به جلال و عزّتم، اگر بندهای چهار خصلت را برایم ضمانت نماید، او را در بهشت داخل میکنم:
| | هرکس که عمل به رضای من کند، سه خصلت به او میبخشم که همواره با آنها به سر میبرد: |
| * زبانش را جز در موارد لازم باز نکند
| |
| * و دلش را از وسواس حفظ کند
| |
| * و بداند که من نسبت به تمام حالاتش علم دارم و او را میبینم
| |
| * و نور چشمش را گرسنگی بداند (روزه بگیرد).<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> اگر شیرینی گرسنگی (و روزه) و خاموشی و خلوت و دوری از مردم و نتایجی که در پی دارند، میچشیدی (همیشه بر آنها ملازمت میکردی)؟ <br>
| | * به او نحوه شکر گزاری را میآموزم که هرگز آمیخته با جهل و نادانی نباشد |
| پرسید: خداوندا نتیجه گرسنگی چیست؟ <br>
| |
| فرمود: کسب حکمت و دانش و حفظ قلب و تقرّب به من و حزن دائم و سبکی مخارج زندگی در میان مردم و گفتن سخن حقّ است و باک نداشتن از اینکه زندگی با آسانی یا با سختی میگذرد.<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> آیا میدانی بنده در چه وقت به من تقرّب مییابد؟ <br>
| | * و به او ذکر و یاد خودم را به گونهای میآموزم که هیچ گاه فراموشی از یاد من برای او حاصل نشود |
| | * و به او عشقی میدهم که هرگز محبّت دیگران را بر محبّت من مقدّم ندارد |
|
| |
|
| عرضه داشت: نه ای پروردگار من. <br>
| | پس وقتی که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق میورزم و چشم دل او را به جلای خویش میگشایم، |
| | پس: |
| | # دوستان خاص خود را از او مخفی نمیکنم؛ |
| | # و در شب تار و روز روشن با او به مناجات میپردازم تا حدی که از گفتگو و همنشینی با دیگران خودداری نماید؛ |
| | # و سخن خودم و فرشتگانم را به گوش او میرسانم؛ |
| | # او را بر اسراری که دیگران را از آن محروم کرده ام، آگاه میگردانم؛ |
| | # و به او جامه حیا میپوشانم به گونهای که همه از او شرم و حیا داشته باشند؛ |
| | # بر روی زمین راه میرود در حالی که گناهش آمرزیده است؛ |
| | # و قلب او را آگاه و بصیر میگردانم؛ |
| | # و چیزی را از بهشت و جهنم از او مخفی نمیکنم؛ |
| | # و آنچه را که بر مردم در رستاخیز میگذرد در همین دنیا به او نشان میدهم که چه صحنههای هولناک و وحشتناکی وجود دارد و چگونه ثروتمندان و فقرا و دانشمندان و نادانان را محاکمه و محاسبه میکنم؛ |
| | # و قبر او را نورانی کرده و فرشتهای (منکر) را میفرستم تا از او سؤال کند؛ |
| | # او ناراحتی مرگ و تاریکی قبر و لحد و وحشت عالم برزخ را نمیبیند، تا آنگاه که برای سنجش اعمال او میزان را نصب و نامه عملش را باز میکنم؛ |
| | # و بین خود و او هیچ مترجمی قرار نمیدهم. |
|
| |
|
| فرمود: هنگامی که گرسنه (و روزه) و یا در حال سجده باشد. <br>
| | این صفات عاشقان من است. |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> در شگفتم از سه کس: | | <big>وحدت در اراده و زبان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> اِجْعَلْ هَمَّکَ هَمّاً واحِداً، فَاجْعَلْ لِسانَکَ لِساناً واحِداً وَاجْعَلْ بَدَنَکَ حَیّاً لا یَغْفُلُ أبَداً، مَنْ غَفَلَ لا أُبالِی بِأَیِّ واد هَلَکَ |
| * بندهای که در حال نماز است و میداند بهسوی چه کسی دست را بالا برده و مقابل چه کسی ایستاده و چرت میزند
| |
| * و در شگفتم از کسی که خوراک یک روز را دارد، بااینوصف در فکر مخارج فردا است و برایش تلاش میکند،
| |
| * و در شگفتم از بندهام که نمیداند من از او راضیام یا خشمگین، بااینحال میخندد.<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> در بهشت قصری از لؤلؤ و دُرّ ساخته شده که بندگان خاص را به آنجا برم و هر روز هفتاد بار به ایشان مینگرم و با آنان سخن میگویم و در هر بار نگاه، قصرشان را هفتاد برابر وسیع مینمایم، و هنگامی که اهل بهشت با خوراک و نوشیدنی لذّت برند، ایشان با یاد و سخنگفتن با من لذّت میبرند. <br>
| | ای احمد! اراده خود را یک اراده قرار بده؛ در نتیجه زبانت را یک زبان قرار بده، و بدنت را زنده بدار، هرگز غفلت پیدا نکن |
| پرسید: خدایا نشانه اینان چیست؟ <br>
| |
| فرمود: آنان کسانی هستند که زبان خود را از گفتار بیهوده و شکمشان را از زیادی طعام حفظ مینمایند.<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> محبّت و دوستی من، دوستی با فقرا و معاشرت و آمیزش با ایشان است، <br>
| | کسی که از اهل غفلت باشد من در بند آن نیستم که در کدام وادی هلاک میشود |
| پرسید: فقرا چه کسانی هستند؟ <br>
| |
| فرمود: کسانی هستند:
| |
| * که به اندک از مال دنیا خرسندند،
| |
| * و بر گرسنگی صبر میکنند
| |
| * و در نعمت و آسایش سپاسگزارند،
| |
| * و از گرسنگی و تشنگی خود به کسی شکوه نمیبرند
| |
| * و دروغ نمیگویند
| |
| * و بر من خشم نمیگیرند،
| |
| * و به آنچه از دنیای ایشان فوت شده، غمگین و محزون نمیگردند
| |
| * و به آنچه به ایشان رسیده، خوشحال نمیشوند. <br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> دوستی با من، دوستی با فقرا است، پس به ایشان نزدیک شو و آنان را به خود نزدیک کن و در مجالسشان حاضر شو تا من به تو نزدیک شوم و از توانگران و مجالسشان دوری کن، زیرا فقرا دوستان من هستند.<br> | | <big>ضرورت استفاده از عقل</big> |
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> اِسْتَعْمِلْ عَقْلَکَ قَبْلَ أنْ یَذْهَبَ فَمَنِ اسْتَعْمَلَ عَقْلَهُ لا یُخْطِئُ وَلا یَطْغی |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> لباسهای فاخر و نرم را بر خود مپوش و خوراکهای رنگارنگ را مخور و خوابگاه خود را نرم مکن. زیرا نفس جایگاه هر شرّ و دوست هر بدی است. تو او را به اطاعت خدا و امیدواری و نفس تو را به گناه او فرامیخواند و در اطاعت خدا با تو مخالفت مینماید و در آنچه خوش نداری، اطاعتت میکند و هنگامی که سیرش کنی، سر به طغیان برمیدارد، و چون گرسنه بماند، شکایت میکند و چون محتاج شود، خشم میگیرد و چون توانگر گردد، تکبّر مینماید و چون به مقامی برسد، مرا فراموش میکند، و چون ایمن گردد، از (من) غافل میگردد. او به شیطان نزدیک است و مَثَل آن، مَثَل شترمرغ است؛ بسیار میخورد و بار نمیبرد و بسان خرزهره است که رنگی زیبا و طعمی تلخ دارد.<br>
| | <big>یا أحْمَدُ!</big> أنْتَ لا تَغْفَلُ أبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّی لا أُبالِی بِأَیِّ واد هَلَکَ |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> دنیا و اهل آن را دوست مدار و آخرت و اهل آن را دوست خود گیر. <br> | | <big>ای احمد!</big> عقل خود را قبل از آنکه از دست برود به کار انداز |
| پرسید خدایا اهل دنیا و آخرت چه کسانی هستند؟ <br>
| |
| فرمود: اهل دنیا کسی است که بسیار بخورد و بسیار بخندد و بسیار خشم گیرد و هر اندازه مال داشته باشد، راضی نگردد. به کسی که بدی کرده، عذر نمیخواهد، و کسی که از او عذر بخواهد، نمیپذیرد. هنگام طاعت و عبادت، کسل و هنگام معصیت، شجاع است. آرزویش دراز و مرگش نزدیک است و خود را محاسبه نمیکند، سودش به دیگران کم و گفتارش بسیار است. ترسش (از خدا) اندک و هنگام خوردن غذا بسیار شاد است، و هنگام رسیدن نعمت از خدا سپاسگزاری نمیکند و موقع بلا صبر ندارد. مردم را با دیده تحقیر مینگرد و خود را میستاید که چنینوچنان کردم؛ درحالیکه کاری صورت نمیدهد و به چیزی که از او نیست و دیگران را دعوت میکنند و بر دیگران (اگر کاری کوچک کرده باشند) منّت میگذارند و همواره از بدیهای مردم سخن میگویند.<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> دنیا پرستان زشتیهای بسیاری دارند، از جمله نادان هستند و احمق و به استاد خود احترام نمیگذارند و خود را عاقل و خردمند میدانند، و حال اینکه نزد عارفان، گروهی احمق هستند.<br>
| | هرکس که از عقل خود استفاده کند اشتباه و طغیان نمیکند |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> اهل خیر و آخرت، صورتهای نحیف و لاغری دارند و حیای ایشان بسیار و حماقتشان اندک و سودشان به دیگران بیشمار و نیرنگشان کم است و مردم از دستشان در آسایشاند و نفسشان در رنج، گفتارشان وزین است و خود را محاسبه میکنند و نفس را بهزحمت میاندازند. چشمانشان میخوابد، اما دلهایشان بیدار است. چشمانشان گریان و دلهایشان به یاد من است. هنگامی که مردم از غافلان نوشته شوند، ایشان از ذاکران محسوب میگردند. در آغاز نعمت حمد خدا را و در آخرش شکر او را به جا میآورند. دعایشان به نزد خدا بالا میرود و کلامشان شنیده میشود و فرشتگان را شاد میکند و دعایشان به زیر عرش میرسد و خداوند دوست میدارد آن را بشنود، چنان که مادر و فرزند را، و لحظهای از خدا غافل نمیگردند. زیادی طعام و غذا را نمیخواهند، و لباسهای بسیار برای خود تهیه نمیکنند. مردمان (دنیاپرست) نزد ایشان چون مرده تلقی میگردد و خدا را حی و بزرگوار میدانند. پشتکنندگان را به (خدا) دعوت میکنند و به روآورندگان، مهربانی بسیار کنند و دنیا و آخرت در نظرشان یکسان است.<br>
| | <big>ای احمد!</big> هرگز غفلت نداشته باش |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> آیا میدانی زاهدان نزد من چه مقامی دارند؟ <br>
| | هرکس که از من غفلت داشته باشد برای من مهمّ نیست که در کدام وادی به هلاکت میرسد. |
| عرض کرد: نه خدای من. <br>
| |
| فرمود: در روز رستاخیز که مردم بهپای حساب میروند و به اعمالشان سختگیری میشود، ایشان از حساب در اماناند و کوچکترین چیزی که در آخرت به زاهدان میبخشم، همه کلیدهای بهشت است تا هر دری را که میخواهند بگشایند و رویم را از آنان نمیپوشانم و آنان را به اقسام نعمتها مثل تکلّم با آنان، خشنود میسازم، و ایشان را در جایگاه «صدق» مینشانم و اعمال نیک و رنجی که در دنیا دیدهاند را به یادشان میآورم و چهار در را به رویشان میگشایم:
| |
| * دری که صبح و شام هدیهها از سوی من به سویشان گسیل میگردد
| |
| * و دری که از آن بهسوی من بدون سختی و هر گونه که خواستند، مینگرند
| |
| * و دری که از آن به اهل آتش نگاه میکنند و ستمکاران را میبینند که به چه عذابهایی گرفتارند
| |
| * و دری که از آن، کنیزکان و حورالعین نزدشان میروند. <br>
| |
| پرسید: خدایا این زاهدان چه کسانی هستند؟ <br>
| |
| فرمود: زاهد کسی است که خانهای ندارد تا خراب شود و برایش مغموم گردد و فرزندی ندارد که از مرگش محزون شود و مالی ندارد که از دستش برود و برایش اندوهگین شود و کسی او را نمیشناسد، تا لحظهای از ذکر خدا بازش بدارد، و پسمانده غذا ندارد که دربارهاش از او بازخواست شود و جامه نرمی هم ندارد.<br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> صورتهای زاهدان از خستگی شب و روزه، روز به زردی میگراید و زبانشان به ذکر خدا مشغول است. دلهایشان از کثرت سکوت، ملول است و سخت در تلاش عبادتاند؛ نه از ترس آتش و یا شوق بهشت، بلکه به ملکوت آسمانها و زمین مینگرند (و قدرت او را میبینند) و میفهمند که او شایسته عبادت است.<br>
| | <big>دلیل برتری پیامبر اسلام بر سایر پیامبران</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> هَلْ تَدْرِی لاِیِّ شَیْء فَضَّلْتُکَ عَلی سائِرِ الاْنْبِیاءِ؟ قالَ: اَللّهُمَّ! لا |
| <big>ای احمد!</big> این درجه پیامبران و صدیقان است که به امّت تو و امّتهای پیامبران پیشین و به برخی از شهیدان دادهام. <br> | |
|
| |
|
| عرض کرد: خدایا زاهدان امّت من بیشترند، یا زاهدان بنیاسرائیل؟ <br>
| | قالَ: بِالْیَقْینِ وَحُسْنِ الْخُلْقِ وَسَخاوَهِ النَّفْسِ وَرَحْمَه بِالْخَلْقِ وَکَذلِکَ أوْتادُ الاْرْضِ لَمْ یَکُونُوا أوْتاداً إلاّ بِهذا |
|
| |
|
| فرمود: زاهدان بنیاسرائیل نسبت به زاهدان امّت تو، مانند یک موی سیاه در بدن گاوی سفید است.<br>
| | <big>ای احمد!</big> آیا میدانی که چرا تو را بر سایر پیامبران برتری و فضیلت دادم؟ عرض کرد: خیر، نمیدانم ای خدای من |
|
| |
|
| پرسید: چگونه چنین است و حال اینکه عدد آنان بیشتر بوده است؟<br>
| | فرمود: بواسطه یقین و خوش اخلاقی و سخاوت و مهربانی با مردم و همچنین برگزیدگان و اوتاد زمین هم که اوتاد زمین شدند به خاطر همین صفات و ویژگیهاست. |
|
| |
|
| فرمود: عدد آنان بیشتر بود، اما پس از یقین، گرفتار شک شدند و پس از اقرار، به انکار گرویدند.<br>
| | <big>آثار کم خوری و کم حرفی</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> إنَّ الْعَبْدَ إذا جاعَ بَطْنُهُ وَحَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمْتُهُ الْحِکْمَهَ |
|
| |
| <small>پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلم روایت کرد که در این موقع، خدا را سپاس گفتم و برای زاهدان امت خود، دعا کردم و رحمت و سایر خیرات را بر ایشان خواستار گردیدم تا همیشه ثابتقدم بمانند.</small> <br> | |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> ورع و پرهیزکاری را شیوه و شعار خود ساز، زیرا ورع اول و وسط و آخر دین است و بهوسیله آن میتوان به خداوند تقرّب جست. <br>
| | وَإنْ کانَ کافِراً تَکُونُ حِکْمَتُهُ حُجَّهً عَلَیْهِ وَوَبالاً، وَإنْ کانَ مُؤْمِناً تَکُونُ حِکْمَتُهُ لَهُ نُوراً وَبُرْهاناً وَشِفاءً وَرَحْمَهً، فَیَعْلَمُ ما لَمْ یَکُنْ یَعْلَمُ وَیُبْصِرُ ما لَمْ یَکُنْ یُبْصِرُ |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> ورع زینت مؤمن و ستون دین است و مانند کشتی در دریا است که هر کس بر آن سوار شود نجات یابد و زاهدان نجات نمییابند مگر به داشتن ورع.<br>
| | فَأوَّلُ ما أُبَصِّرُهُ عُیُوبَ نَفْسِهِ حَتّی یَشْغَلَ بِها عَنْ عُیُوبِ غَیْرِهِ وَأُبَصِّرُهُ دَقائِقَ الْعِلْمِ حَتّی لا یَدْخُلَ عَلَیْهِ الشَّیْطانُ |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> هیچ بندهای مرا نشناخت و برایم تواضع ننمود، مگر اینکه همه چیز را برایش فروتن میسازم.<br> | | <big>ای احمد!</big> وقتی که بنده شکمش گرسنه و زبانش از گفتار محفوظ باشد به او حکمت میآموزم، پس اگر این انسان کافر باشد این حکمت به ضرر او و حجّتی علیه خود او خواهد بود، ولی اگر مؤمن باشد حکمت او نور و برهان و شفا و رحمت است. |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> بهوسیله ورع است که درهای عبادت به روی بنده باز میگردد و بهوسیله آن بنده من نزد مردم بزرگ میگردد و به خدای خود تقرّب میجوید و مقامی ارجمند کسب مینماید.<br>
| | پس آنچه را که تاکنون نمیدانسته، اکنون میداند و آنچه را که تاکنون نمیدیده، اکنون میبیند. |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> خاموشی را شیوه خود ساز، زیرا آبادترین مکانها قلوب کسانی است که با خاموشی و خودداری از سخنان بیهوده، قلب خود را آباد میکنند و خرابترین مکانها دلهای کسانی است که با سخنان لغو و بیهوده دلهای خود را ویران میسازند.<br>
| | پس نخستین چیزی را که میبیند، عیوب خویش است قبل از آن که به عیب دیگران بپردازد و ریزه کاریها و دقائق علمی را به او مینمایانم، تا شیطنت در قلب و فکر و اندیشه او وارد نگردد. |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> عبادت ده جزء دارد، و نه جزء آن در طلب روزی و کسب حلال است و اگر تلاش نمودی که خوراکت پاک و حلال باشد، در پناه من خواهی بود.<br>
| | <big>لزوم حفظ زبان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الْعِبادَهِ أَحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمْتِ وَالصَّوْمِ |
|
| |
|
| پرسید: خدایا آغاز عبادت چیست؟ <br>
| | فَمَنْ صامَ وَلَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ کانَ کَمَنْ قامَ وَلَمْ یَقْرَأْ فِی صَلاتِهِ فَأُعْطِیهِ أجْرَ الْقِیامِ وَلَمْ أُعْطِهِ أجْرَ الْعابِدِینَ |
|
| |
|
| فرمود: خاموشی و روزهگرفتن.<br>
| | <big>ای احمد!</big> هیچ عبادتی نزد من از سکوت و روزه محبوبتر نیست. |
|
| |
|
| پرسید: خداوندا نتیجه روزهداری چیست؟ <br>
| | پس هر کس که روزه بگیرد و زبان خود را حفظ نکند مثل کسی است که به نماز بایستد، ولی چیزی نخواند. |
|
| |
|
| فرمود: نتیجه روزه کسب حکمت و حکمت سبب معرفت و معرفت سبب یقین میگردد و هر گاه مرتبه یقین برای بندهای حاصل شود، به زندگی خود اهمیت نمیدهد که آیا بهسختی یا بهراحتی میگذرد؟ چون هنگام مرگ بنده فرامیرسد، در حالت مرگ، فرشتگان بر بالین سرش حاضر و هر کدام کاسهای پر از آب کوثر و کاسهای از شراب (بهشتی) بر دو دست دارند و به او مینوشانند تا تلخی و سختی مرگ از او دفع شود و او را به بشارتی بزرگ مژده دهند و به او میگویند: خوش آمدی و چه جایگاه نیکویی برایت آماده گشته و تو بر خدای عزیز و کریم و دوست نزدیک خود واردشدهای. <br>
| | پس به چنین نمازگزاری فقط پاداش بپاخاستن او را میدهم، ولی پاداش عبادت کنندگان را به وی نخواهم داد. |
| سپس روحش از دست فرشتگان به پرواز درآید و بهسوی خدا بالا رود و در کمترین وقتی حجاب بین او و خداوند برداشته شود و خداوند مشتاق دیدار او است و روح این بنده در کنار چشمهای نزد عرش مینشیند.<br>
| |
|
| |
| سپس از او سؤال شود: چگونه دنیا را ترک گفتی؟<br>
| |
| گوید: خدایا به عزّت و جلالت سوگند خبری از دنیا ندارم، زیرا از آغاز زندگی، از تو ترسان بودهام (و توجهی به امور دنیا نداشتهام) <br>
| |
|
| |
|
| خداوند فرماید: آری راست گفتی، پیکرت در دنیا و روحت با من بود. اکنون هر چه خواهی طلب کن تا به تو عطا کنم و این است بهشت من که بر تو مباح شده، تا در همسایگی من ساکن شوی،<br>
| | <big>اوصاف عابدان<br>یا أَحْمَدُ!</big> هَلْ تَدْرِی مَتی یَکُونُ لِیَ الْعَبْدُ عابِداً؟ قالَ: لا یا رَبِّ! قالَ: إذَا اجْتَمَعَ فِیهِ سَبْعُ خِصال |
|
| |
|
| پس روح مؤمن گوید: خدایا خود را به من شناساندی و من از شناخت تو از دیگران بینیاز گشتم و سوگند به عزّت و جلالت، اگر خشنودی تو در این بود که بدنم قطعهقطعه گردد و هر روز هفتاد بار به سختترین شیوهها کشته شوم، من رضایت تو را از صمیم قلب میطلبیدم. پروردگارا چگونه خودخواه و متکبّر میشدم و حال اینکه من ذلیل دست تو بودم و اگر تو دستم را نمیگرفتی و توفیق عنایت نمیکردی، من مغلوب (نفس) بودم و اگر یاریم نمیکردی، ضعیف و ناتوان بودم. پس تو مرا توانمند کردی و اگر تو با (عقل و دین) مرا زنده نمیکردی، من مرده (جهل) بودم و اگر عیبهایم را نمیپوشاندی، در همان معصیت اول، رسوا میگشتم. خداوند چگونه خشنودی تو را نمیخواستم و حالآنکه تو به من عقل دادی و کاملش نمودی تا تو را بشناسم و حق و باطل را از هم تمیز دهم و امرونهی تو و علم و جهل و نور و ظلمت را از یکدیگر تشخیص دهم. <br>
| | وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنِ الَْمحارِمِ، وَصَمْتٌ یَکُفُّهُ عَمّا لا یَعْنِیهِ، وَخَوْفٌ یَزْدادُ کُلَّ یَوْم مِنْ بُکائِهِ، وَحَیاءٌ یَسْتَحْیِی مِنِّی فِی الْخَلاءِ، وَأَکْلُ ما لا بُدَّ مِنْهُ، وَیُبْغِضُ الدُّنْیا لِبُغْضِی لَها، وَیُحِبُّ الاْخْیارَ لِحُبِّی لَهُم |
|
| |
|
| سپس خدای متعال فرماید: به عزت و جلال خودم سوگند در هیچ جا و در هیچ زمان حجابی میان خود و تو قرار نخواهم داد؛ چنان که با همه دوستانم همین کار را خواهم نمود.<br>
| | <big>ای احمد!</big> آیا میدانی که چه هنگام بنده من، بنده واقعی و عابد راستین محسوب میشود؟ عرض کرد: خیر ای پروردگار من |
| <big>ای احمد!</big> آیا میدانی چه عیشی گواراتر و چه زندگیای باقیتر است؟<br> | |
|
| |
| عرض کرد: خداوندا نمیدانم. <br> | |
|
| |
|
| فرمود: آن زندگیای گواراتر است که صاحبش از ذکر من غافل نگردد و نعمتهایم را به باد فراموشی نسپارد و نسبت به حقم جاهل نماند و شب و روز به دنبال کسب خشنودی من باشد و اما زندگی و حیات باقیتر این است که صاحبش آنقدر برای خویش عمل کند که دنیا در نظرش کوچک و آخرت بزرگ گردد و خواست مرا بر خواست خود مقدّم بدارد و رضایت مرا بطلبد و مرا باعظمت و بزرگ بداند و بداند که در همه حال بر او اشراف دارم و از یاد نبرد که همواره بر کردار و گفتارش آگاهم، پس اگر اراده گناه کرد، مراقب من باشد و دل خود را از آنچه ناخوش دارم، فارغ بدارد، شیطان و وسوسههایش را دشمن بدارد و نگذارد بر دلش راه یابد، پس اگر چنین بود، دلش را از محبّت خود مالامال میسازم تا در نتیجه قلب او را به طور کامل متوجّه خود نمایم و دلش را از دنیا فارغ و به فکر آخرت مشغولش دارم و او را چون دوستان دیگرم، از نعمتها بهرهمند سازم، و چشم و گوش و قلبش را باز کنم، تا (حقیقت را) ببیند و جلالت و بزرگی مرا دریابد و طوری شود که لذّتهای دنیا را خوش ندارد و از دنیا بترسد و چنان که چوپان گوسفندان خود را از چراگاههای خطرناک دور مینماید، او را از گناهها دور سازم و چون بندهای به این مقام برسد، از مردم میگریزد، و گوشهگیری را اختیار مینماید و از دنیای فانی (فکرش) به آخرت باقی منتقل گردد و از وسوسههای شیطانی به خداوند پناه برد. <br> | | فرمود: وقتی که هفت خصلت در او جمع گردد، شایسته این نام خواهد شد:<br>۱ - تقوایی که او را از محرّمات حفظ کند؛ |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> چنین بندهای را باشکوه و وقار زینت دهم، پس این است عیش گوارا و زندگی دائمی و این است مقام کسانی که از من راضیاند. پس کسی که ملتزم به کسب رضایت من گشت، سه خصلت را به او میدهم:
| | ۲ - سکوتی که او را از حرف بیهوده مهار کند؛ |
| * شکرگزاریای را به او میآموزم که خالی از جهل باشد
| |
| * و ذکری به او بدهم که با فراموشی همراه نگردد
| |
| * و حالتی به او دهم که محبت مرا بر محبت مخلوقین مقدم بدارد و چون مرا دوست بدارد او را دوست دارم و چشم دلش را به عظمت خویش متوجه سازم و اینجا است که چیزی را از او مخفی نمیدارم و بندگان خاص را به او نشان دهم و در تاریکی شب و روشنایی روز با او سخن گویم تا سخنگفتنش با مردم قطع شود و با ایشان مجالست ننماید و کلام خود و فرشتگان را به گوشش برسانم و رازی را که بر خلق نهفتهام به او بیاموزم، و لباسی از حیا بر او بپوشانم، تا همه مخلوقین از او شرم نمایند و آمرزیده بر روی زمین راه رود و گوشش را شنوا و بصیر گردانم، تا چیزی از بهشت و دوزخ بر او پنهان نماند، و او را به آنچه در قیامت بر مردم میگذرد و هول و وحشتی که گریبانشان را میگیرد و چگونگی بازخواست توانگران و فقرا و جاهلان و عالمان آگاه سازم، (و چون بمیرد) قبرش را روشن نمایم و نکیر و منکر را برای سؤال نزد او بفرستم، اما اندوه مرگ و تاریکی قبر و لحد و دیدنیهای وحشتآور را بر او وارد نسازم تا در قیامت، بهپای میزان اعمال آید و نامه عملش را به دست راستش دهم و بدون واسطه با او سخن گویم و اینها است صفات دوستان من.<br>
| |
| <big>ای احمد!</big> همّت را و زبانت را یکی گردان و پیکرت را زنده بدار و لحظهای از من غافل مباش. چون کسی که از من غافل گردد، باکی نخواهم داشت که در چه وادی هلاک میگردد.<br>
| |
| <big>ای احمد!</big> خردت را به کار بند، پیش از اینکه از بین رود، و هر کس عقل خود را به کار گیرد، هیچگاه در امری گرفتار لغزش و طغیان نمیگردد. <br>
| |
| <big>ای احمد!</big> آیا میدانی چرا و به چه چیز تو را بر سایر پیامبران برتری دادم؟ <br>
| |
| عرض کرد: نه خدایا. <br>
| |
| فرمود: بهواسطه
| |
| * یقین؛
| |
| * و حسن خلق؛
| |
| * و سخاوت و مهربانیات با مردم
| |
|
| |
| و اوتاد زمین اینگونهاند و اوتاد نگشتند مگر با این صفات. <br>
| |
| <big>ای احمد!</big> هنگامی که شکم بنده گرسنه بود و زبانش را حفظ کرد، حکمت را به وی میآموزم؛ اگر چه کافر باشد. اما اگر کافر باشد، حکمتش در قیامت بر او حجّت و وبال خواهد بود و اگر مؤمن باشد، حکمتش برای او نور و برهان و شفا و رحمت میگردد و چیزهایی را درمییابد که پیشازاین نمیدانست و چیزهایی را میبیند که قبلاً نمیدید و نخستین چیزی که میبیند، عیبهای خود او است؛ بهطوریکه به آن مشغول میگردد و عیوب دیگران را نمیبیند، و او را بر دقایق علم آگاه میسازم، بهطوریکه شیطان به سراغش نرود. <br>
| |
| <big>ای احمد!</big> عبادتی نزد من بهتر از سکوت و روزه نیست. پس کسی که روزه گیرد، اما زبانش را حفظ نکند، مانند کسی است که برای نماز بایستد، ولی چیزی نخواند، پس اجر ایستادن به او میدهم، ولی اجر عابدان را به او نمیدهم.
| |
| <big>ای احمد!</big> آیا میدانی بنده چه وقت عابد بهحساب میآید؟ عرض کرد: نه، فرمود: وقتی که هفت خصلت در او جمع شود که عبارت است از: <br>
| |
|
| |
|
| * ورعی که او را از حرامها باز دارد؛
| | ۳ - ترسی که هر روز به واسطه آن گریهاش افزون گردد؛ |
| * خاموشیای که او را از سخنان بیهوده نگاه دارد؛
| |
| * ترسی که هر روز بر گریهاش بیفزاید؛
| |
| * حیا و شرمی که او را در نهان از من شرمنده سازد؛
| |
| * بهاندازه رفع گرسنگی غذا بخورد؛
| |
| * چون من دنیا را دشمن میدارم، او نیز دنیا را دشمن بدارد؛
| |
| * چون من خوبان را دوست میدارم، او نیز آنها را دوست بدارد. <br>
| |
| <big>ای احمد!</big> این گونه نیست که هر کس بگوید: خدا را دوست دارم، مرا دوست داشته باشد؛ مگر اینکه این اوصاف را در خود گرد آورد: <br>
| |
| * از دنیا بهاندازه قوت روزانه برگیرد؛
| |
| * و لباس ساده بپوشد؛
| |
| * و در حال سجده به خواب رود؛
| |
| * و نماز و عبادت را طول دهد؛
| |
| * و سکوت را شعار خود سازد؛
| |
| * و بر من توکل کند؛
| |
| * و بسیار بگرید؛
| |
| * و اندک بخندد؛
| |
| * و با هوای نفس مخالفت کند؛
| |
| * و مسجد را خانه خود گیرد؛
| |
| * و دانش را صاحب گردد؛
| |
| * و با زهد همنشین شود؛
| |
| * و علی را دوست گیرد؛
| |
| * و با فقرا مأنوس گردد؛
| |
| * و رضایت مرا طلب کند؛
| |
| * و سخت از گناهکاران بگریزد؛
| |
| * و به یاد من مشغول باشد؛
| |
| * و همواره تسبیح را بر لب داشته باشد؛
| |
| * و در عهد و پیمان صادق باشد؛
| |
| * و به عهد وفا نماید؛
| |
| * و دلش را پاک نگاه دارد؛
| |
| * و در نماز این پاکی را بیشتر مراعات نماید؛
| |
| * و در انجام فرایض کوشا باشد؛
| |
| * و به پاداشی که نزد من است دل دهد؛
| |
| * و از عذابم ترسان باشد؛
| |
| * و با دوستانم نزدیک گردد و همنشین آنان باشد. <br>
| |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> اگر بندهای بهاندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و بهاندازه آنان روزه بگیرد و چون فرشتگان از غذا دوری کند و بسان برهنگان، لباس پوشد و بهاندازه خردلی دوستی دنیا را در دل داشته باشد و یا مشتاق شهرت و یا ریاست و یا زینت آن باشد، به بهشت نخواهد رفت و همسایه من در خانهام نخواهد بود و محبّت خود را از دل او دور خواهم کرد (و در پایان) درود و رحمت من بر تو باد.
| | ۴ - حیایی که در خلوت از من شرم بنماید؛ |
| <ref>رُوِی عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیهالسلام) أَنَّ النَّبِی(صلّیالله علیه واله وسلّم) سَأَلَ رَبَّهُ سُبْحَانَهُ لَیلَةَ الْمِعْرَاجِ <br>
| |
| فَقَالَ یا رَبِّای الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ <br>
| |
| فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَیسَ شَیءٌ أَفْضَلَ عِنْدِی مِنَ التَّوَکلِ عَلَی وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْتُ <br>
| |
| یا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَعَاطِفِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَاصِلِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکلِینَ عَلَی وَ لَیسَ لِمَحَبَّتِی عِلْمٌ وَ لَا غَایةٌ وَ لَا نِهَایةٌ وَ کلَّمَا رَفَعْتُ لَهُمْ عِلْماً وَضَعْتُ لَهُمْ عِلْماً أُولَئِک الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَی الْمَخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إِلَیهِمْ وَ لَمْ یرْفَعُوا الْحَوَائِجَ إِلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَةٌ مِنْ أَکلِ الْحَرَامِ نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکرِی وَ مَحَبَّتِی وَ رِضَائِی عَنْهُمْ یا أَحْمَدُ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَکونَ أَوْرَعَ النَّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیا وَ ارْغَبْ فِی الْآخِرَةِ فَقَالَ إِلَهِی کیفَ أَزْهَدُ فِی الدُّنْیا فَقَالَ خُذْ مِنَ الدُّنْیا حَفْناً مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ اللِّبَاسِ وَ لَا تَدَّخِرْ لِغَدٍ وَ دُمْ عَلَی ذِکرِی فَقَالَ یا رَبِّ کیفَ أَدُومُ عَلَی ذِکرِک فَقَالَ بِالْخَلْوَةِ عَنِ النَّاسِ وَ بُغْضِک الْحُلْوَ وَ الْحَامِضَ وَ فَرَاغِ بَطْنِک وَ بَیتِک مِنَ الدُّنْیا یا أَحْمَدُ احْذَرْ أَنْ تَکونَ مِثْلَ الصَّبِی إِذَا نَظَرَ إِلَی الْأَخْضَرِ وَ الْأَصْفَرِ وَ إِذَا أُعْطِی شَیئاً مِنَ الْحُلْوِ وَ الْحَامِضِ اغْتَرَّ بِهِ فَقَالَ یا رَبِّ دُلَّنِی عَلَی عَمَلٍ أَتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیک قَالَ اجْعَلْ لَیلَک نَهَاراً وَ نَهَارَک لَیلًا قَالَ یا رَبِّ کیفَ ذَلِک قَالَ اجْعَلْ نَوْمَک صَلَاةً وَ طَعَامَک الْجُوعَ- <br>
| |
| یا أَحْمَدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ عَبْدٍ ضَمِنَ لِی بِأَرْبَعِ خِصَالٍ إِلَّا أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ یطْوِی لِسَانَهُ فَلَا یفْتَحُهُ إِلَّا بِمَا یعْنِیهِ وَ یحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْوَاسِ وَ یحْفَظُ عِلْمِی وَ نَظَرِی إِلَیهِ وَ یکونُ قُرَّةُ عَینَیهِ الْجُوعَ یا أَحْمَدُ لَوْ ذُقْتَ حَلَاوَةَ الْجُوعِ وَ الصَّمْتِ وَ الْخَلْوَةِ وَ مَا وَرِثُوا مِنْهَا قَالَ یا رَبِّ مَا مِیرَاثُ الْجُوعِ قَالَ الحِکمَةُ وَ حِفْظُ الْقَلْبِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَی وَ الْحُزْنُ الدَّائِمُ وَ خِفَّةُ الْمَئُونَةِ بَینَ النَّاسِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَا یبَالِی عَاشَ بِیسْرٍ أَمْ بِعُسْرٍ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی بِأَی وَقْتٍ یتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَی قَالَ [لَا یا رَبِّ قَالَ] إِذَا کانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِداً یا أَحْمَدُ عَجِبْتُ مِنْ ثَلَاثَةِ عَبِیدٍ عَبْدٍ دَخَلَ فِی الصَّلَاةِ وَ هُوَ یعْلَمُ إِلَی مَنْ یرْفَعُ یدَیهِ وَ قُدَّامَ مَنْ هُوَ وَ هُوَ ینْعُسُ وَ عَجِبْتُ مِنْ عَبْدٍ لَهُ قُوتُ یوْمٍ مِنَ الْحَشِیشِ أَوْ غَیرِهِ وَ هُوَ یهْتَمُّ لِغَدٍ وَ عَجِبْتُ مِنْ عَبْدٍ لَا یدْرِی أَنِّی رَاضٍ عَنْهُ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیهِ وَ هُوَ یضْحَک یا أَحْمَدُ إِنَّ فِی الْجَنَّةِ قَصْراً مِنْ لُؤْلُؤٍ فَوْقَ لُؤْلُؤٍ وَ دُرَّةٍ فَوْقَ دُرَّةٍ لَیسَ فِیهَا قَصْمٌ وَ لَا وَصْلٌ فِیهَا الْخَوَاصُّ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ کلَّ یوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً فَأُکلِّمُهُمْ کلَّمَا نَظَرْتُ إِلَیهِمْ وَ أَزِیدُ فِی مِلْکهِمْ سَبْعِینَ ضِعْفاً وَ إِذَا تَلَذَّذَ أَهْلُ الْجَنَّةِ بِالطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ تَلَذَّذُوا أُولَئِک بِذِکرِی وَ کلَامِی وَ حَدِیثِی قَالَ یا رَبِّ مَا عَلَامَةُ أُولَئِک قَالَ مَسْجُونُونَ قَدْ سَجَنُوا أَلْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الْکلَامِ وَ بُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعَامِ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِی الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَیهِمْ قَالَ وَ مَنِ الْفُقَرَاءُ قَالَ الَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَ صَبَرُوا عَلَی الْجُوعِ وَ شَکرُوا عَلَی الرَّخَاءِ وَ لَمْ یشْکوا جُوعَهُمْ وَ لَا ظَمَأَهُمْ وَ لَمْ یکذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ یغْضَبُوا عَلَی رَبِّهِمْ وَ لَمْ یغْتَمُّوا عَلَی مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ<br>
| |
| یا أَحْمَدُ مَحَبَّتِی مَحَبَّةُ الْفُقَرَاءِ فَأَدْنِ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْک وَ أَبْعِدِ الْأَغْنِیاءَ وَ أَبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنْک فَإِنَّ الْفُقَرَاءَ أَحِبَّائِی <br>
| |
| یا أَحْمَدُ لَا تَزَینْ بِلَینِ اللِّبَاسِ وَ طَیبِ الطَّعَامِ وَ لَینِ الْوِطَاءِ فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَی کلِّ شَرٍّ وَ رَفِیقُ کلِّ سُوءٍ تَجُرُّهَا إِلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ تَجُرُّک إِلَی مَعْصِیتِهِ وَ تُخَالِفُک فِی طَاعَتِهِ وَ تُطِیعُک فِیمَا تکره [یکرَهُ] وَ تَطْغَی إِذَا شَبِعَتْ وَ تَشْکو إِذَا جَاعَتْ وَ تَغْضَبُ إِذَا افْتَقَرَتْ وَ تَتَکبَّرُ إِذَا اسْتَغْنَتْ وَ تَنْسَی إِذَا کبِرَتْ وَ تَغْفُلُ إِذَا آمَنَتْ وَ هِی قَرِینَةُ الشَّیطَانِ وَ مَثَلُ النَّفْسِ کمَثَلِ النَّعَامَةِ تَأْکلُ الْکثِیرَ وَ إِذَا حُمِلَ عَلَیهَا لَا تَطِیرُ وَ کمَثَلِ الدِّفْلَی لَوْنُهُ حَسَنٌ وَ طَعْمُهُ مُرٌّ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ أَبْغِضِ الدُّنْیا وَ أَهْلَهَا وَ أَحِبَّ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا قَالَ یا رَبِّ وَ مَنْ أَهْلُ الدُّنْیا وَ مَنْ أَهْلُ الْآخِرَةِ قَالَ أَهْلُ الدُّنْیا مَنْ کثُرَ أَکلُهُ وَ ضَحِکهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ قَلِیلُ الرِّضَا لَا یعْتَذِرُ إِلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ وَ لَا یقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیهِ کسْلَانُ عِنْدَ الطَّاعَةِ شُجَاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیةِ أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَ أَجَلُهُ قَرِیبٌ لَا یحَاسِبُ نَفْسَهُ قَلِیلُ الْمَنْفَعَةِ کثِیرُ الْکلَامِ قَلِیلُ الْخَوْفِ کثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعَامِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیا لَا یشْکرُونَ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ لَا یصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلَاءِ کثِیرُ النَّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ یحْمَدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِمَا لَا یفْعَلُونَ وَ یدَّعُونَ بِمَا لَیسَ لَهُمْ وَ یتَکلَّمُونَ بِمَا یتَمَنَّوْنَ وَ یذْکرُونَ مَسَاوِئَ النَّاسِ وَ یخْفُونَ حَسَنَاتِهِمْ فَقَالَ یا رَبِّ کلُّ هَذَا الْعَیبِ فِی أَهْلِ الدُّنْیا قَالَ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ إِنَّ عَیبَ أَهْلِ الدُّنْیا کثِیرٌ فِیهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ لَا یتَوَاضَعُونَ لِمَنْ یتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاءُ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ إِنَّ أَهْلَ الْخَیرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ کثِیرٌ حَیاؤُهُمْ قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ کثِیرٌ نَفْعُهُمْ قَلِیلٌ مَکرُهُمْ النَّاسُ مِنْهُمْ فِی رَاحَةٍ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَبٍ کلَامُهُمْ مَوْزُونٌ مُحَاسِبِینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَعَیبِینَ لَهَا تَنَامُ أَعْینُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ أَعْینُهُمْ بَاکیةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکرَةٌ إِذَا کتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ کتِبُوا مِنَ الذَّاکرِینَ فِی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یحْمَدُونَ وَ فِی آخِرِهَا یشْکرُونَ دُعَاؤُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَرْفُوعٌ وَ کلَامُهُمْ مَسْمُوعٌ تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلَائِکةُ وَ یدُورُ دُعَاؤُهُمْ تَحْتَ الْحُجُبِ یحِبُّ الرَّبُّ أَنْ یسْمَعَ کلَامَهُمْ کمَا تُحِبُّ الْوَالِدَةُ الْوَلَدَ وَ لَا یشْغَلُونَ عَنْهُ طَرْفَةَ عَینٍ وَ لَا یرِیدُونَ کثْرَةَ الطَّعَامِ وَ لَا کثْرَةَ الْکلَامِ وَ لَا کثْرَةَ اللِّبَاسِ النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَی وَ اللَّهُ عِنْدَهُمْ حَی کرِیمٌ یدَعُونَ الْمُدْبِرِینَ کرَماً وَ یزِیدُونَ الْمُقْبِلِینَ تَلَطُّفاً قَدْ صَارَتِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَهُمْ وَاحِدَةً <br>
| |
| یا أَحْمَدُ هَلْ تَعْرِفُ مَا لِلزَّاهِدِینَ عِنْدِی قَالَ لَا یا رَبِّ قَالَ یبْعَثُ الْخَلْقُ وَ ینَاقَشُونَ الْحِسَابَ وَ هُمْ مِنْ ذَلِک آمِنُونَ إِنَّ أَدْنَی مَا أُعْطِی الزَّاهِدِینَ فِی الْآخِرَةِ أَنْ أُعْطِیهُمْ مَفَاتِیحَ الْجِنَانِ کلِّهَا حَتَّی یفْتَحُواای بَابٍ شَاءُوا وَ لَا أَحْجُبَ عَنْهُمْ وَجْهِی وَ لَأُنْعِمَنَّهُمْ بِأَلْوَانِ التَّلَذُّذِ مِنْ کلَامِی وَ لَأُجْلِسَنَّهُمْ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ وَ أُذَکرُهُمْ مَا صَنَعُوا وَ تَعِبُوا فِیدار الدُّنْیا وَ أَفْتَحُ لَهُمْ أَرْبَعَةَ أَبْوَابٍ بَابٍ یدْخُلُ عَلَیهِمُ الْهَدَایا بُکرَةً وَ عَشِیا مِنْ عِنْدِی وَ بَابٍ ینْظُرُونَ مِنْهُ إِلَی کیفَ شَاءُوا بِلَا صُعُوبَةٍ وَ بَابٍ یطَّلِعُونَ مِنْهُ إِلَی النَّارِ فَینْظُرُونَ إِلَی الظَّالِمِینَ کیفَ یعَذَّبُونَ وَ بَابٍ یدْخُلُ عَلَیهِمْ مِنْهُ الْوَصَائِفُ وَ الْحُورُ الْعِینُ قَالَ یا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ الزَّاهِدُونَ الَّذِینَ وَصَفْتَهُمْ قَالَ الزَّاهِدُ هُوَ الَّذِی لَیسَ لَهُ بَیتٌ یخْرَبُ فَیغْتَمَّ لِخَرَابِهِ وَ لَا لَهُ وَلَدٌ یمُوتُ فَیحْزَنَ لِمَوْتِهِ وَ لَا لَهُ شَیءٌ یذْهَبُ فَیحْزَنَ لِذَهَابِهِ وَ لَا یعْرِفُهُ إِنْسَانٌ لِیشْغَلَهُ عَنِ اللَّهِ طَرْفَةَ عَینٍ وَ لَا لَهُ فَضْلُ طَعَامٍ یسْأَلُ عَنْهُ وَ لَا لَهُ ثَوْبٌ لَینٌ<br>
| |
| یا أَحْمَدُ وُجُوهُ الزَّاهِدِینَ مُصْفَرَّةٌ مِنْ تَعَبِ اللَّیلِ وَ صَوْمِ النَّهَارِ وَ أَلْسِنَتُهُمْ کلَالٌ إِلَّا مِنْ ذِکرِ اللَّهِ تَعَالَی قُلُوبُهُمْ فِی صُدُورِهِمْ مَطْعُونَةٌ مِنْ کثْرَةِ صَمْتِهِمْ قَدْ أَعْطَوُا الْمَجْهُودَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَا مِنْ خَوْفِ نَارٍ وَ لَا مِنْ شَوْقِ جَنَّةٍ وَ لَکنْ ینْظُرُونَ فِی مَلَکوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَیعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَهْلٌ لِلْعِبَادَةِ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ هَذِهِ دَرَجَةُ الْأَنْبِیاءِ وَ الصِّدِّیقِینَ مِنْ أُمَّتِک وَ أُمَّةِ غَیرِک وَ أَقْوَامٍ مِنَ الشُّهَدَاءِ قَالَ یا رَبِّای الزُّهَّادِ أَکثَرُ زُهَّادُ أُمَّتِی أَمْ زُهَّادُ بَنِی إِسْرَائِیلَ قَالَ إِنَّ زُهَّادَ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی زُهَّادِ أُمَّتِک کشَعْرَةٍ سَوْدَاءَ فِی بَقَرَةٍ بَیضَاءَ فَقَالَ یا رَبِّ وَ کیفَ ذَلِک وَ عَدَدُ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکثَرُ قَالَ لِأَنَّهُمْ شَکوا بَعْدَ الْیقِینِ وَ جَحَدُوا بَعْدَ الْإِقْرَارِ قَالَ النَّبِی صفَحَمِدْتُ اللَّهَ تَعَالَی وَ شَکرْتُهُ وَ دَعَوْتُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ وَ الرَّحْمَةِ وَ سَائِرِ الْخَیرَاتِ- <br>
| |
| یا أَحْمَدُ عَلَیک بِالْوَرَعِ فَإِنَّ الْوَرَعَ رَأْسُ الدِّینِ وَ وَسَطُ الدِّینِ وَ آخِرُ الدِّینِ إِنَّ الْوَرَعَ بِهِ یتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی یا أَحْمَدُ إِنَّ الْوَرَعَ زَینُ الْمُؤْمِنِ وَ عِمَادُ الدِّینِ إِنَّ الْوَرَعَ مَثَلُهُ کمَثَلِ السَّفِینَةِ کمَا أَنَّ الْبَحْرَ لَا ینْجُو إِلَّا مَنْ کانَ فِیهَا کذَلِک لَا ینْجُو الزَّاهِدُونَ إِلَّا بِالْوَرَعِ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ مَا عَرَفَنِی عَبْدٌ وَ خَشَعَ لِی إِلَّا خَشَعَ لَهُ کلُّ شَیءٍ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ الْوَرَعُ یفْتَحُ عَلَی الْعَبْدِ أَبْوَابَ الْعِبَادَةِ فَیکرَمُ بِهِ الْعَبْدُ عِنْدَ الْخَلْقِ وَ یصِلُ بِهِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ<br>
| |
| یا أَحْمَدُ عَلَیک بِالصَّمْتِ فَإِنَّ أَعْمَرَ مَجْلِسٍ قُلُوبُ الصَّالِحِینَ وَ الصَّامِتِینَ وَ إِنَّ أَخْرَبَ مَجْلِسٍ قُلُوبُ الْمُتَکلِّمِینَ بِمَا لَا یعْنِیهِمْ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ إِنَّ الْعِبَادَةَ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا طَلَبُ الْحَلَالِ فَإِنْ أُطِیبَ مَطْعَمُک وَ مَشْرَبُک فَأَنْتَ فِی حِفْظِی وَ کنَفِی قَالَ یا رَبِّ مَا أَوَّلُ الْعِبَادَةِ قَالَ أَوَّلُ الْعِبَادَةِ الصَّمْتُ وَ الصَّوْمُ قَالَ یا رَبِّ وَ مَا مِیرَاثُ الصَّوْمِ قَالَ الصَّوْمُ یورِثُ الحِکمَةَ وَ الحِکمَةُ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْمَعْرِفَةُ تُورِثُ الْیقِینَ فَإِذَا اسْتَیقَنَ الْعَبْدُ لَا یبَالِی کیفَ أَصْبَحَ بِعُسْرٍ أَمْ بِیسْرٍ وَ إِذَا کانَ الْعَبْدُ فِی حَالَةِ الْمَوْتِ یقُومُ عَلَی رَأْسِهِ مَلَائِکةٌ بِیدِ کلِّ مَلَک کأْسٌ مِنْ مَاءِ الْکوْثَرِ وَ کأْسٌ مِنَ الْخَمْرِ یسْقُونَ رُوحَهُ حَتَّی تَذْهَبَ سَکرَتُهُ وَ مَرَارَتُهُ وَ یبَشِّرُونَهُ بِالْبِشَارَةِ الْعُظْمَی وَ یقُولُونَ لَهُ طِبْتَ وَ طَابَ مَثْوَاک إِنَّک تَقْدَمُ عَلَی الْعَزِیزِ الْکرِیمِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ فَتَطِیرُ الرُّوحُ مِنْ أَیدِی الْمَلَائِکةِ فَتَصْعَدُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فِی أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَینٍ وَ لَا یبْقَی حِجَابٌ وَ لَا سِتْرٌ بَینَهَا وَ بَینَ اللَّهِ تَعَالَی وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهَا مُشْتَاقٌ وَ یجْلِسُ عَلَی عَینٍ عِنْدَ الْعَرْشِ ثُمَّ یقَالُ لَهَا کیفَ تَرَکتِ الدُّنْیا فَیقُولُ إِلَهِی وَ عِزَّتِک وَ جَلَالِک لَا عِلْمَ لِی بِالدُّنْیا أَنَا مُنْذُ خَلَقْتَنِی خَائِفٌ مِنْک فَیقُولُ اللَّهُ صَدَقْتَ عَبْدِی کنْتَ بِجَسَدِک فِی الدُّنْیا وَ رُوحُک مَعِی فَأَنْتَ بِعَینِی سِرُّک وَ عَلَانِیتُک سَلْ أُعْطِک وَ تَمَنَّ عَلَی فَأُکرِمَک هَذِهِ جَنَّتِی مُبَاحٌ فتبیح فَتَبَحْبَحْ فِیهَا وَ هَذَا جِوَارِی فَاسْکنْهُ فَیقُولُ الرُّوحُ إِلَهِی عَرَّفْتَنِی نَفْسَک فَاسْتَغْنَیتُ بِهَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِک وَ عِزَّتِک وَ جَلَالِک لَوْ کانَ رِضَاک فِی أَنْ أُقَطَّعَ إِرْباً إِرْباً وَ أُقْتَلَ سَبْعِینَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ مَا یقْتَلُ بِهِ النَّاسُ لَکانَ رِضَاک أَحَبَّ إِلَهِی کیفَ أُعْجَبُ بِنَفْسِی وَ أَنَا ذَلِیلٌ إِنْ لَمْ تُکرِمْنِی وَ أَنَا مَغْلُوبٌ إِنْ لَمْ تَنْصُرْنِی وَ أَنَا ضَعِیفٌ إِنْ لَمْ تُقَوِّنِی وَ أَنَا مَیتٌ إِنْ لَمْ تُحْینِی بِذِکرِک وَ لَوْ لَا سَتْرُک لَافْتَضَحْتُ أَوَّلَ مَرَّةٍ عَصَیتُک إِلَهِی کیفَ لَا أَطْلُبُ رِضَاک وَ قَدْ أَکمَلْتَ عَقْلِی حَتَّی عَرَفْتُک وَ عَرَفْتُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ وَ الْأَمْرَ مِنَ النَّهْی وَ الْعِلْمَ مِنَ الْجَهْلِ وَ النُّورَ مِنَ الظُّلْمَةِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا أَحْجُبُ بَینِی وَ بَینَک فِی وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ کذَلِک أَفْعَلُ بِأَحِبَّائِی <br>
| |
| یا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِیای عَیشٍ أَهْنَی وَای حَیاةٍ أَبْقَی قَالَ اللَّهُمَّ لَا قَالَ أَمَّا الْعَیشُ الْهَنِیءُ فَهُوَ الَّذِی لَا یفْتُرُ صَاحِبُهُ عَنْ ذِکرِی وَ لَا ینْسَی نِعْمَتِی وَ لَا یجْهَلُ حَقِّی یطْلُبُ رِضَای لَیلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ أَمَّا الْحَیاةُ الْبَاقِیةُ فَهِی الَّتِی یعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتَّی تَهُونَ عَلَیهِ الدُّنْیا وَ تَصْغُرَ فِی عَینَیهِ وَ تَعْظُمَ الْآخِرَةُ عِنْدَهُ وَ یؤْثِرَ هَوَای عَلَی هَوَاهُ وَ یبْتَغِی مَرْضَاتِی وَ یعَظِّمَ حَقَّ عَظَمَتِی وَ یذْکرَ عِلْمِی بِهِ وَ یرَاقِبَنِی بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ عِنْدَ کلِّ سَیئَةٍ وَ مَعْصِیةٍ وَ ینْفِی قَلْبَهُ عَنْ کلِّ مَا أَکرَهُ وَ یبْغِضَ الشَّیطَانَ وَ وَسَاوِسَهُ لَا یجْعَلُ لِإِبْلِیسَ عَلَی قَلْبِهِ سُلْطَاناً وَ سَبِیلًا فَإِذَا فَعَلَ ذَلِک أَسْکنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتَّی أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَ فَرَاغَهُ وَ اشْتِغَالَهُ وَ هَمَّهُ وَ حَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَةِ الَّتِی أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَی أَهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی وَ أَفْتَحَ عَینَ قَلْبِهِ وَ سَمْعَهُ حَتَّی یسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ ینْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ أُضَیقَ عَلَیهِ الدُّنْیا وَ أُبَغِّضَ إِلَیهِ مَا فِیهَا مِنَ اللَّذَّاتِ وَ أُحَذِّرَهُ مِنَ الدُّنْیا وَ مَا فِیهَا کمَا یحَذِّرُ الرَّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَرَاتِعِ الْهَلْکةِ فَإِذَا کانَ هَکذَا یفِرُّ مِنَ النَّاسِ فِرَاراً وَ ینْقَلُ مِنْدار الْفَنَاءِ إِلَیدار الْبَقَاءِ وَ مِنْدار الشَّیطَانِ إِلَیدار الرَّحْمَنِ یا أَحْمَدُ لَأُزَینَنَّهُ بِالْهَیبَةِ وَ الْعَظَمَةِ فَهَذَا هُوَ الْعَیشُ الْهَنِیءُ وَ الْحَیاةُ الْبَاقِیةُ وَ هَذَا مَقَامُ الرَّاضِینَ فَمَنْ عَمِلَ بِرِضَائِی أُلْزِمُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ أُعَرِّفُهُ شُکراً لَا یخَالِطُهُ الْجَهْلُ وَ ذِکراً لَا یخَالِطُهُ النِّسْیانُ وَ مَحَبَّةً لَا یؤْثِرُ عَلَی مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقِینَ فَإِذَا أَحَبَّنِی أَحْبَبْتُهُ وَ أَفْتَحُ عَینَ قَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی فَلَا أُخْفِی عَلَیهِ خَاصَّةَ خَلْقِی فَأُنَاجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیلِ وَ نُورِ النَّهَارِ حَتَّی ینْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مُجَالَسَتُهُ مَعَهُمْ وَ أُسْمِعُهُ کلَامِی وَ کلَامَ مَلَائِکتِی وَ أُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذِی سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقِی وَ أُلْبِسُهُ الْحَیاءَ حَتَّی یسْتَحِی مِنْهُ الْخَلْقُ کلُّهُمْ وَ یمْشِی عَلَی الْأَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ وَ أَجْعَلَ قَلْبَهُ وَاعِیاً وَ بَصِیراً وَ لَا أُخْفِی عَلَیهِ شیء [شَیئَاً] مِنْ جَنَّةٍ وَ لَا نَارٍ وَ أُعَرِّفَهُ بِمَا یمُرُّ عَلَی النَّاسِ فِی یوْمِ الْقِیامَةِ مِنَ الْهَوْلِ وَ الشِدَّةِ وَ مَا أُحَاسِبُ بِهِ الْأَغْنِیاءَ وَ الْفُقَرَاءَ وَ الْجُهَّالَ وَ الْعُلَمَاءَ وَ أُنَوِّرُ لَهُ فِی قَبْرِهِ وَ أُنْزِلُ عَلَیهِ مُنْکراً یسْأَلُهُ وَ لَا یرَی غَمَّ الْمَوْتِ وَ ظُلْمَةَ الْقَبْرِ وَ اللَّحْدِ وَ هَوْلَ الْمُطَّلَعِ حَتَّی أَنْصِبَ لَهُ مِیزَانَهُ وَ أَنْشُرَ لَهُ دِیوَانَهُ ثُمَّ أَضَعُ کتَابَهُ فِی یمِینِهِ فَیقْرَأُ مَنْشُوراً ثُمَّ لَا أَجْعَلُ بَینِی وَ بَینَهُ تَرْجُمَاناً فَهَذِهِ صِفَاتُ الْمُحِبِّینَ یا أَحْمَدُ اجْعَلْ هَمَّک هَمّاً وَاحِداً فَاجْعَلْ لِسَانَک وَاحِداً وَ اجْعَلْ بَدَنَک حَیاً لَا تَغْفُلْ أَبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّی لَا أُبَالِی بِأَی وَادٍ هَلَک یا أَحْمَدُ اسْتَعْمِلْ عَقْلَک قَبْلَ أَنْ یذْهَبَ فَمَنِ اسْتَعْمَلَ عَقْلَهُ لَا یخْطِئُ وَ لَا یطْغَی <br>
| |
| یا أَحْمَدُ أَنْتَ لَا تَغْفُلُ أَبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّی لَا أُبَالِی بِأَی وَادٍ هَلَک <br>
| |
| یا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی لِأَی شَیءٍ فَضَّلْتُک عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیاءِ <br>
| |
| قَالَ اللَّهُمَّ لَا <br>
| |
| قَالَ بِالْیقِینِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ سَخَاوَةِ النَّفْسِ وَ رَحْمَةٍ بِالْخَلْقِ وَ کذَلِک أَوْتَادُ الْأَرْضِ لَمْ یکونُوا أَوْتَاداً إِلَّا بِهَذَا <br>
| |
| یا أَحْمَدُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا جَاعَ بَطْنُهُ وَ حَفِظَ لِسَانَهُ عَلَّمْتُهُ الحِکمَةَ وَ إِنْ کانَ کافِراً تَکونُ حِکمَتُهُ حُجَّةً عَلَیهِ وَ وَبَالًا وَ إِنْ کانَ مُؤْمِناً تَکونُ حِکمَتُهُ لَهُ نُوراً وَ بُرْهَاناً وَ شِفَاءً وَ رَحْمَةً فَیعْلَمُ مَا لَمْ یکنْ یعْلَمُ وَ یبْصِرُ مَا لَمْ یکنْ یبْصِرُ فَأَوَّلُ مَا أُبَصِّرُهُ عُیوبُ نَفْسِهِ حَتَّی یشْغَلَ بِهَا عَنْ عُیوبِ غَیرِهِ وَ أُبَصِّرُهُ دَقَائِقَ الْعِلْمِ حَتَّی لَا یدْخُلَ عَلَیهِ الشَّیطَانُ یا أَحْمَدُ لَیسَ شَیءٌ مِنَ الْعِبَادَةِ أَحَبَّ إِلَی مِنَ الصَّمْتِ وَ الصَّوْمِ فَمَنْ صَامَ وَ لَمْ یحْفَظْ لِسَانَهُ کانَ کمَنْ قَامَ وَ لَمْ یقْرَأْ فِی صَلَاتِهِ فَأُعْطِیهِ أَجْرَ الْقِیامِ وَ لَمْ أُعْطِهِ أَجْرَ الْعَابِدِینَ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی مَتَی یکونُ لِی الْعَبْدُ عَابِداً قَالَ لَا یا رَبِّ قَالَ إِذَا اجْتَمَعَ فِیهِ سَبْعُ خِصَالٍ وَرَعٌ یحْجُزُهُ عَنِ الْمَحَارِمِ وَ صَمْتٌ یکفُّهُ عَمَّا لَا یعْنِیهِ وَ خَوْفٌ یزْدَادُ کلَّ یوْمٍ مِنْ بُکائِهِ وَ حَیاءٌ یسْتَحِی مِنِّی فِی الْخَلَاءِ وَ أَکلُ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ یبْغِضُ الدُّنْیا لِبُغْضِی لَهَا وَ یحِبُّ الْأَخْیارَ لِحُبِّی إِیاهُمْ <br>
| |
| یا أَحْمَدُ لَیسَ کلُّ مَنْ قَالَ أُحِبُّ اللَّهَ أَحَبَّنِی حَتَّی یأْخُذَ قُوتاً وَ یلْبَسَ دُوناً وَ ینَامَ سُجُوداً وَ یطِیلَ قِیاماً وَ یلْزَمَ صَمْتاً وَ یتَوَکلَ عَلَی وَ یبْکی کثِیراً وَ یقِلَّ ضَحِکاً وَ یخَالِفَ هَوَاهُ وَ یتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَیتاً وَ الْعِلْمَ صَاحِباً وَ الزُّهْدَ جَلِیساً وَ الْعُلَمَاءَ أَحِبَّاءَ وَ الْفُقَرَاءَ رُفَقَاءَ وَ یطْلُبَ رِضَای وَ یفِرَّ مِنَ الْعَاصِینَ فِرَاراً وَ یشْغَلَ بِذِکرِی اشْتِغَالًا وَ یکثِرَ التَّسْبِیحَ دَائِماً وَ یکونَ بِالْعَهْدِ صَادِقاً وَ بِالْوَعْدِ وَافِیاً وَ یکونَ قَلْبُهُ طَاهِراً وَ فِی الصَّلَاةِ ذَاکیاً وَ فِی الْفَرَائِضِ مُجْتَهِداً وَ قَیماً عِنْدِی مِنَ الثَّوَابِ رَاغِباً وَ مِنْ عَذَابِی رَاهِباً وَ لِأَحِبَّائِی قَرِیباً وَ جَلِیساً یا أَحْمَدُ لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلَاةَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ صَامَ صِیامَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ طَوَی مِنَ الطَّعَامِ مِثْلَ الْمَلَائِکةِ وَ لَبِسَ لِبَاسَ الْعَارِی ثُمَّ أَرَی فِی قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّةً أَوْ سُمْعَتِهَا أَوْ رِئَاسَتِهَا أَوْ حُلْیتِهَا أَوْ زِینَتِهَا لَا یجَاوِرُنِی فِی دَارِی وَ لَأَنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَ عَلَیک سَلَامِی وَ مَحَبَّتِی.</ref>
| |
|
| |
|
| = تفصیل ماجرای شب معراج =
| | ۵ - خوردن به اندازهای که رفع نیاز او شود؛ |
| هشامبنسالم نقل میکند که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، بُراق را نزد پیامبر خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) آوردند.<br>
| |
|
| |
|
| یکی لگام و دیگری رکاب را گرفت و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سوار شد و دیگری لباس او را مرتّب کرد. بُراق چموشی کرد و جبرئیل به صورت او سیلی زد و گفت: «آرام باش، ای براق! قبل از این هیچ پیامبری بر پشت تو سوار نشده است و بعد از او هم هرگز همانند او، سوار بر تو نمیشود».
| | ۶ - کینه نسبت به دنیا به جهت آن که من نسبت به آن کینه دارم؛ |
| بُراق اندکی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را بالا بُرد [البتّه نه خیلی زیاد] و جبرئیل همراه او بود و آیات آسمانها و زمین را به او نشان میداد.<br>
| |
|
| |
|
| پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: در راه، کسی از سمت راست مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)!<br>
| | ۷ - عشق به خوبان به دلیل آن که من به آنها عشق میورزم. |
|
| |
|
| من پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، پس کسی از سمت چپ مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! <br>
| | <big>اوصاف عاشقان حق<br>یا أَحْمَدُ!</big> لَیْسَ کُلُّ مَنْ قالَ أُحِبُّ اللهَ أَحَبَّنِی حَتّی یَأْخُذَ قُوتاً وَیَلْبِسَ دُوناً وَیَنامَ سُجُوداً وَیُطِیلَ قِیاماً وَیَلْزِمَ صَمْتاً وَیَتَوَکَّلَ عَلَیَّ وَیَبْکِیَ کَثِیراً وَیَقِلَّ ضِحْکاً وَیُخالِفَ هَواهُ وَیَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَیْتاً وَالْعِلْمَ صاحِباً وَالزُّهْدَ جَلِیساً وَالْعُلَماءَ أحِبّاءَ وَالْفُقَراءَ رُفَقاءَ وَیَطْلُبَ رِضایَ وَیَفِرَّ مِنَ الْعاصِینَ فِراراً وَیَشْغَلَ بِذِکْرِی اشْتِغالاً وَیُکْثِرَ التَّسْبِیحَ دائِماً وَیَکُونَ بِالْعَهْدِ صادِقاً وَبِالْوَعْدِ وافِیاً وَیَکُونَ قَلْبُهُ طاهِراً وَفِی الصَّلاهِ ذاکِیاً وَفِی الْفَرائِضِ مُجْتَهِداً وَفِیما عِنْدِی مِنَ الثَّوابِ راغِباً وَمِنْ عَذابِی راهِباً وَلاِحِبّائِی قَرِیباً وَجَلِیساً |
|
| |
|
| من به او پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، سپس زنی از روبروی من آمد که دستهایش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینتهای دنیا به خود آویخته بود و گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به من نگاه کن تا با تو صحبت کنم».<br>
| | <big>ای احمد!</big> هرکس که ادّعای عشق و محبّت من بکند این طور نیست که عاشق من باشد |
|
| |
|
| امّا توجّهی به او نکردم و به راه خود ادامه دادم تا اینکه صدایی شنیدم که مرا ترساند، جلوتر رفتم. جبرئیل نزد من آمد و گفت: «نماز بگزار».
| | کسی عاشق من است که: غذایش اندک، لباسش خشن و خوابش در حال سجده و نمازش طولانی باشد و همواره سکوت پیشه کند و بر من توکّل بنماید و گریه زیاد و خنده کم بکند و با هوس مخالفت کند و مسجد را به عنوان خانه خود و دانش را رفیق خود انتخاب کند، و در طلب رضای من باشد و از تبهکاران دوری گزیند و به یاد و ذکر من مشغول و همواره در حال تسبیح و تقدیس من باشد، در پیمان خود صادق و به عهد خود وفادار باشد، قلبش پاک و در نماز ملتهب و برافروخته و در انجام واجبات کوشا و نسبت به پاداشی که نزد من است راغب و مایل و از عذاب من هراسناک و با عاشقان من نزدیک و همنشین باشد. |
| پایین رفتم و نماز خواندم. پرسید: «میدانی کجا نماز خواندی»؟ گفتم: «نه»! گفت: «تو در طور سینایی؛ جاییکه خداوند با موسی سخن گفت<ref>(نساء/۱۶۴)</ref>، نماز خواندی».
| |
| دوباره سوار بر براق شدم و حرکت کردیم.
| |
| جبرئیل دوباره گفت: «پایین بیا و نماز بگزار». چنین کردم.
| |
| پرسید: «میدانی کجا نماز خواندی»؟ گفتم: «نه»! گفت: «تو در بیتلحم نماز خواندی، بیتلحم نزدیک بیتالمقدس است و زادگاه عیسیبنمریم (علیهالسلام) است».
| |
| پس دوباره سوار شدم و به سمت بیتالمقدّس رفتیم، براق را به حلقهای که پیامبران (مرکب خود را به آن میبستند بستم، وارد مسجد شدم، جبرئیل همراه من بود، دیدیم ابراهیم و موسی و عیسی (و هرکدام از پیامبران که خدا اراده کرده، همه نزد من آمدند و نماز برپا شد. شک نداشتم که جبرئیل جلوتر از همه و به امامت نماز خواهد ایستاد، وقتی صفها مرتّب شد جبرئیل بازوی مرا گرفت و جلوتر از همه ایستاند و من امام [نماز جماعت] آنها شدم و افتخار نمیکنم.
| |
| پس خازن سه ظرف برای من آورد؛ در یکی شیر، در یکی آب و در دیگری شراب بود. شنیدم کسی گفت: «اگر ظرف حاوی آب
| |
| را بردارد خودش و امّتش غرق میشوند و اگر ظرف حاوی شراب را بردارد خود و امّتش هدایت میشوند».
| |
| من ظرف شیر را برداشتم و از آن نوشیدم، جبرئیل گفت: «تو و امّت تو هدایت شدید». سپس پرسید: «در راه چه دیدی»؟ گفتم: «کسی از سمت راست مرا صدا کرد». پرسید: «به او جواب دادی»؟
| |
| گفتم: «نه»! توجّهی به او نکردم.
| |
| گفت: «آن داعی یهود بود، اگر به او پاسخ میدادی بعد از تو امّتت همه یهودی میشدند».
| |
| پرسید: «دیگر چه دیدی»؟
| |
| گفتم: «کسی از سمت چپ مرا صدا کرد».
| |
| پرسید: «به او جوابی دادی»؟
| |
| گفتم: «نه! توجّهی به او نکردم».
| |
| گفت: «آن داعی مسیحیّت بود، اگر به او پاسخ میدادی بعد از تو امّتت مسیحی میشدند».
| |
| پرسید: «چه چیز از روبرو به استقبال تو آمد»؟
| |
| گفتم: «زنی که بازوانش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینتهای دنیا به خود آویخته بود [به من] گفت: ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به من بنگر تا با تو سخن بگویم».
| |
| پرسید: «آیا با او صحبت کردی»؟
| |
| گفتم: «نه! هیچ سخنی نگفتم و توجّهی به او ننمودم».
| |
| گفت: «آن دنیا بوده اگر با او کلمهای میگفتی، امّت تو دنیا را بر آخرت ترجیح میداد».
| |
| سپس صدایی ترسناک شنیدم، جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! میشنوی»؟
| |
| گفتم: «آری»! گفت: «هفتاد سال پیش از دهانهی جهنّم سنگی را به درونش انداختم، اکنون به قعر آن رسید».
| |
| گفتند: «پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) تا زمانی که جان به جانآفرین تسلیم کرد، هرگز نخندید».
| |
| پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «سپس همراه با جبرئیل به آسمان دنیا صعود کردیم، ملکی به نام اسماعیل در آنجا بود، همان صاحب خَطفه که خداوند میفرماید: مگر آنها که در لحظهای کوتاه برای استراقسمع به آسمان نزدیک شوند که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب میکند!<ref>(صافات/۱۰)</ref> و هفتادهزار ملک تحت امر او، هر ملکی هم هفتادهزار ملک تحت امرش [میباشد]».
| |
| پرسید: «ای جبرئیل! این شخص که همراه توست، کیست»؟ پاسخ داد: «محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر خداست».
| |
| پرسید: «مبعوث شده است»؟ گفت: «آری»! سپس او در آسمان را گشود و من به او سلام دادم و او پاسخ آن را داد و برای هم طلب مغفرت کردیم و گفت:»خوش آمدی ای برادر ناصح و پیامبر صالح! با همهٔ آنها دیدار و مصافحه کردم و وارد آسمان دنیا شدم، همهٔ ملائکه با چهرهای خندان و مژدهی خیر از من استقبال کردند بهجز یکی که بسیار غولپیکر، زشتمنظر و عصبانی بود، همانند سایر ملائکه در حقّ من دعا کرد، امّا نه با خنده و روی گشاده.
| |
| پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست؟ من از آن ترسیدم»! گفت: «باید از آن بترسی، همهٔ ما از آن میترسیم، این مالک و خازن جهنّم است، تابهحال هرگز نخندیده و از زمانیکه خداوند او را بر جهنّم گماشته است، روزبهروز خشم و غضبش نسبت به دشمنان خدا و گنهکاران بیشتر و بیشتر میشود، خدا به دست او از دشمنانش انتقام میگیرد، اگر پیش از تو با کسی خندیده بود، یا بعدازاین با کسی میخندید، امروز با تو هم میخندید، امّا او هرگز نمیخندد»، من به او سلام دادم او پاسخ سلام مرا داد و به من بشارت بهشت داد.
| |
| به جبرئیل که طبق فرمودهی خداوند، در آسمانها مورد اطاعت [فرشتگان] و امین است!<ref>(تکویر/۲۱)</ref> گفتم: «آیا به او امر میکنی جهنّم را به من نشان دهد»؟
| |
| جبرئیل به او گفت: «مالک! جهنّم را به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) نشان بده». او پوشش جهنّم را برداشت و دری از درهای آن را باز کرد. آتشی از آن بیرون آمد و به آسمان زبانه کشید، من بسیار ترسیدم و گمان کردم اکنون این آتش مرا در بر میگیرد.
| |
| گفتم: «ای جبرئیل! به او بگو پوشش آتش را بر روی آن بیندازد» و جبرئیل چنین کرد و مالک به آتش گفت: «برگرد» و آتش بهجای خود برگشت.
| |
| جلوتر رفتم، مردی بزرگ و درشتهیکل و گندمگون دیدم، پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟ گفت: «پدرت، آدم (علیهالسلام) است».
| |
| ناگهان نسل و ذرّیّهاش به او نشان داده شد و میفرمود: «روحی پاک و عطری خوشبو از کالبدی پاک»، سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سورهی مطفّفین را از تلاوت کرد؛ چنان نیست که آنها [دربارهی معاد] میپندارند، بلکه نامهی اعمال نیکان در «علیّین» است! و تو چه میدانی «علیّین» چیست! نامهای است رقمخورده و سرنوشتی قطعی است<ref>(مطففین/۲۰۱۸).</ref>، پس به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت نمودیم.
| |
| آدم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پسر صالح و پیامبر صالح و شایسته! که در زمان نیک و صالح مبعوث شدهای».
| |
| سپس به فرشتهای از ملائکه برخوردم که در جایگاهی نشسته بود و همهٔ عالم در میان دو زانوی او بود و در دستش لوحی از نور داشت که در آن چیزهایی نوشته شده بود و او در آن مینگریست و به راست و چپ و اطرافیان خود توجّهی نمیکرد و غمگین و حزین نشسته بود، پرسیدم: «جبرئیل! این کیست»؟
| |
| گفت: «این ملکالموت است، سختکوش و جدّی در قبض ارواح».
| |
| گفتم: «نزدیکتر برویم تا با او صحبت کنم». نزدیک شدیم و به او سلام دادم، جبرئیل به او گفت: «این محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)، پیامبر رحمت است که خدا او را بر بندگان فرستاد. او هم به من خوشامد گفت و با سلام و تحیّت از من استقبال کرد و گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بشارت میدهم که من همه چیز را در امّت تو میبینم».
| |
| گفتم: «سپاس خداوندی را که صاحب نعمت و احسان نسبت به بندگانش است، این ناشی از فضل و رحمت پروردگارم نسبت به من است».
| |
| جبرئیل گفت: «در عمل، او خشنترین ملک است».
| |
| پرسیدم: «آیا روح هرکس که تابهحال مُرده و یا بعدازاین خواهد مرد، تو قبض میکنی»؟ گفت: «آری»!
| |
| پرسیدم: «هر کجا باشند آنها را میبینی و خودت مشاهده میکنی»؟ گفت: «آری»! ملکالموت گفت: «همهٔ دنیا که خدا آن را برای من مسخّر کرده و مرا بر آن مسلّط داشته، همانند درهمی در دست شخصی است که هرگونه بخواهد آن را میچرخاند، هر روز پنج بار بر هر خانهای سر میزنم و هرگاه صاحبان عزایی بر مردهی خود بگریند به آنها میگویم: برای او گریه نکنید، من بارهاوبارها سراغ شما خواهم آمد تا هیچیک از شما باقی نماند».
| |
| رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «مرگ، بلایی برتر از همهٔ بلاها است، ای جبرئیل»!
| |
| جبرئیل گفت: «آنچه بعد از مرگ وجود دارد خیلی بیشتر از مرگ سخت و ناگوار است».
| |
| پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «سپس جلوتر رفتیم و گروهی را دیدیم که در برابر آنها سفرههایی انداخته شده و در آن گوشت پاک و گوشت کثیف و ناپاک قرار داشت و آنها گوشت پاک را رها کرده، از غذای ناپاک میخوردند». پرسیدم: «اینها کیستند»؟
| |
| جبرئیل گفت: «اینها گروهی از امّت تو هستند که مال حرام میخورند، سپس ملکی را دیدم که خلقت او بسیار عجیب بود، نیمی از جسد او آتش و نیم دیگر یخ بود، نه آتش یخ را آب میکرد نه یخ آتش را خاموش میکرد و او با صدای بلند میگفت: پاک و منزّه است خدایی که این آتش را مهار کرده و آتش یخ را ذوب نمیکند و سرمای این برف را از اینکه گرمای این آتش را خاموش کند منع کرد، بار خدایا! ای آن که بین یخ و آتش انس و الفت برقرار کردهای، در قلب بندگان مؤمن خود هم الفت و انس برقرار کن». پرسیدم:»این کیست»؟
| |
| جبرئیل گفت: «این ملک را خداوند بر همهٔ اطرافواکناف آسمانها و زمینها موکّل ساخته است، او خیرخواهترین ملک خدا نسبت به بندگان مؤمن است و از زمانی که خلق شده است، همان دعایی را که شنیدی، در حقّ آنها میخواند و دو ملک در آسمان هستند یکی از آنها دائماً میگوید: خدایا! بخشش و انفاق هرکس که انفاق میکند را به او برگردان و دیگری میگوید: خدایا! نابودی و هلاکت را نصیب بخیل گردان».
| |
| جلوتر رفتم،
| |
| گروهی را دیدم که لبهایی شبیه لبهای شتر داشتند، گوشت پهلوهایشان را کنده و به دهانشان میریختند، پرسیدم: «اینها کیستند»؟
| |
| جبرئیل گفت: «اینها عیبجویان و سخنچینان هستند».
| |
| و گروهی را دیدم که سرهایشان با سنگ کوبیده میشد». پرسیدم: «اینها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «اینها کسانیاند که از نماز عشاء غفلت میکردند و به آن اهمیّتی نمیدادند».
| |
| گروهی را دیدم که آتش در دهانشان ریخته و از مخرج آنها بیرون میآمد. پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «اینها کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، [در حقیقت]، تنها آتش میخورند و بهزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند»<ref>(نساء/۱۰</ref> گروهی را دیدم که چون میخواستند برخیزند، شکم بزرگشان مانع میشد. از جبرئیل دربارهی آنها پرسیدم، گفت: اینها کسانی که ربا میخورند، [در قیامت] برنمیخیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده [و نمیتواند تعادل خود را حفظ کند گاهی زمین میخورد، گاهی بپا میخیزد]<ref>(بقره/۲۷۵)</ref>. این رباخواران همانند آلفرعون هر صبح و شب در آتش انداخته میشوند و میگویند: خدایا! قیامت کی فرا میرسد»؟
| |
| پس زنانی را دیدم که بر سینههایشان آویخته شده بودند، پرسیدم: «اینها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «اینان، زنان زناکار هستند، کسانی که مال شوهرانشان را به فرزندان کس دیگری به ارث میرساندند». رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «خشم خدا نسبت به زنی که کسی غیر از قومی را میان آنها وارد میکند و او بر عورت آنها آگاه شده و از خزانهی آنها میخورد، زیاد است».
| |
| پس گروهی از ملائکه را دیدم که خداوند عزّوجلّ آنها را به صورتی که اراده کرده خلق نموده بود و چهرههایشان را به صورتی که اراده فرموده قرار داده بود. هر جزء از پیکر آنها با صدایی متفاوت خدا را ذکر و تسبیح میگفت، صدایشان به حمد و ثنا بلند بود و از ترس خدا گریه میکردند، دربارهی آنها از جبرئیل پرسیدم،
| |
| گفت: «آنگونه که میبینی خلق شدهاند، از خوف خدا هیچیک از آنها با ملکی که در کنار اوست، هرگز کلمهای سخن نگفته و هرگز سر خود را بلند نکرده و یا بیشتر از آنکه هست خم ننموده است». به آنها سلام کردم و به علّت خضوع و خشوع، با اشارهی سر پاسخ مرا دادند،
| |
| جبرئیل گفت: «این، محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر رحمت است که خدا او را بهعنوان پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهسوی بندگان خود فرستاده است، او خاتم پیامبران (و سیّد آنهاست، آیا با او سخن نمیگویید»؟ با شنیدن این سخن بهسوی من آمدند و سلام و تحیّت گفتند و به من و امّتم بشارت خیر دادند. <br>
| |
|
| |
|
| پس به آسمان دوّم بالا رفتیم، دو مرد کاملاً شبیه یکدیگر دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «دو پسرخاله، عیسی و یحیی (علیهماالسلام)». به آن دو سلام کردم، پاسخ مرا دادند و برای هم طلب مغفرت نمودیم، گفتند: «خوش آمدی ای برادر و پیامبر صالح!
| | <big>تأثیر دنیا دوستی</big><br><big>ا أحْمَدُ!</big> لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلاهَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَصامَ صِیامَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَطَوی مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِکَهِ وَلَبِسَ لِباسَ الْغازِی ثُمَّ أری فِی |
| در آنجا هم فرشتگانی را دیدم همانند آنان که در آسمان اوّل دیده بودم، همه در حال حمد و ثنای خداوند، هریک با صدایی متفاوت از صدای دیگران و خداوند آنها را همانگونه که اراده کرده بود، خلق نموده بود».
| |
| سپس به آسمان سوّم صعود کردیم، مردی را دیدم که از شدّت زیبایی نسبت به دیگران، چون ماه بدر بود در میان ستارگان، از جبرئیل دربارهی او پرسیدم، گفت: «او برادرت؛ یوسف (علیهالسلام) است». به او سلام دادم، پاسخ مرا داد و برای هم طلب مغفرت نمودیم. گفت: «خوش آمدی، ای برادر و پیامبر صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدی». در آنجا هم همانند آسمان اوّل و دوّم ملائکه را در حال خضوع و خشوع دیدم، جبرئیل سخنانی را که دربارهی من به آنها گفته بود به این ملائکه هم گفت و اینها هم همان کاری را کردند که ملائکهی پیشین انجام داده بودند.
| |
| سپس به آسمان چهارم بالا رفتیم، در آنجا مردی را دیدم، از جبرئیل دربارهی او پرسیدم، گفت: «این ادریس (علیهالسلام) است که خداوند به او مقام و مرتبهی عالی و رفیع عطا کرده است». به همدیگر سلام کرده و برای هم طلب مغفرت نمودیم، در آنجا هم مانند طبقات پیشین آسمان، ملائکه را در حال خضوع و خشوع و عبادت دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. سپس ملکی را دیدم که بر تختی نشسته و هفتاد هزار ملک روبهروی او هستند و هر ملکی هم هفتاد هزار ملک تحت امر دارد، پس در دل رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) چنین افتاد که این فرشته باید همان باشد، پس جبرئیل بر آن ملک فریادی کشید و گفت: «برخیز! و او تا روز قیامت ایستاده خواهد بود».
| |
| پس به آسمان پنجم رفتیم، مردی میانسال و درشت چشمی را دیدم که تابهحال میانسالی بزرگتر از او ندیده بودم. گروهی از یارانش در کنار او بودند از کثرت آنها تعجّب کردم. پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟ گفت: «هارونبنعمران، محبوب در میان قوم خود». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت کردیم. در آنجا هم مانند آسمانهای پیشین ملائکهای را در حال خضوع و عبادت دیدم.
| |
| سپس به آسمان ششم صعود کردیم، مردی دیدم گندمگون و بلندقامت و اگر او دو پیراهن به تن میکرد، باز موهایش در هر دوی آنها نفوذ میکرد. شنیدم که میگفت: «بنیاسرائیل گمان میکند که من برترین و بزرگوارترین فرزند آدم (علیهالسلام) ابوالبشر هستم، امّا این مرد از من بزرگوارتر و ارجمندتر است». از جبرئیل پرسیدم: «این کیست»؟ گفت: «برادرت موسیبنعمران (علیهالسلام)». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت نمودیم، در آنجا هم ملائکهای را دیدم که همانند آنچه در آسمانهای پیشین دیده بودم در حال خضوع و خشوع و عبادت پروردگار بودند،
| |
| سپس به آسمان هفتم صعود کردیم، به هر مَلَکی که گذر کردم. گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! حِجامت کن و امّت خود را به حِجامت امر کن» و در آنجا هم مردی را دیدم که موی سر و ریش او سیاهوسفید بود و بر تختی نشسته بود. پرسیدم: «ای جبرئیل! این مرد کیست که در آسمان هفتم و بر در بیتالمعمور و جوار باریتعالی ساکن است»؟ گفت: «این پدرت، ابراهیم (علیهالسلام) است و این مقام و محلّ تو و پرهیزکاران امّت تو هم خواهد بود».
| |
|
| |
|
| سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خواند: سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین] این پیامبر و کسانی که [به او] ایمان آوردهاند [از همه سزاوارترند] و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است. (آل عمران/۶۸) سپس به همدیگر سلام دادیم و ابراهیم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پیامبر و فرزند صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدهای»! در آنجا هم، همانند آسمان ششگانهی پیشین ملائکه را در حال سجود و خشوع دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «در آسمان هفتم دریاهایی از نوردیدم بسیار درخشان، نزدیک بود از درخشش آن چشمها کور شوند و دریاهایی تاریک و دریاهای برفویخ که رعدوبرق میزد و هر بار که میترسیدم از جبرئیل میپرسیدم و جبرئیل میگفت: «مژده و بشارت باد بر تو ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! و کرامت پروردگارت را شکر کن و بهخاطر لطف پروردگارت حمد و ثنای او را بهجا آور، خداوند با قدرت و مساعدت خود، به من قوّت قلب و ثبات داد».
| | قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّهً أوْ سُمْعَتِها أوْ رِیاسَتِها أوْ حِلْیَتِها أوْ زِینَتِها لا یُجاوِرُنِی فِی دارِی وَلاَنْزَعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَعَلَیْکَ سَلامِی وَمَحَبَّتِی (وَرَحْمَتِی) وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمیِنَ |
| و از جبرئیل بسیار سؤالها پرسیدم و بسیار از آنچه دیدم تعجّب نمودم. جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! آنچه میبینی به نظرت بزرگ و عظیم است؟! این تنها یکی از آفریدههای پروردگار توست، پس آن خالقی که چنین مخلوقی را آفریده چگونه است؟! و آفریدههایی بزرگ و عظیمی که تو نمیبینی [چگونه است]؟!
| |
| میان خداوند و خلق او هفتادهزار حجاب وجود دارد و نزدیکترین مخلوق خدا به او من و اسرافیل هستیم که بین ما و خدا چهار حجاب وجود دارد؛ حجابی از نور، حجابی از ظلمت و تاریکی، حجابی از ابر و حجابی از آب و از جمله مخلوقات عجیبیکه خداوند آفریده و به آن صورت که اراده کرده آن را شکل داده بود، خروسی بود که پاهایش در پایینترین حدّ زمین هفتم و سرش در عرش بود که یکی از ملائکهی الهی به شمار میرفت که خداوند به ارادهی خود او را به آن شکل آفریده بود؛ پاهایش در آخرین حدّ زمین هفتم بود، سپس بالاتر آمده و به آسمان هفتم رسید و همچنان جلوتر رفت تا تاجش به عرش الهی رسید و دائماً میگوید: «هرکجا که باشم پروردگارم پاک و منزّه است». دو بال بزرگ داشت که اگر آنها را میگسترد شرق و غرب را میپوشاند، در هر سحرگاه این خروس بالهایش را باز میکند و بر هم میزند و با صدای بلند تسبیح میگوید: «پاک و منزّه است خداوند، مالک آسمانها و زمین، پاک و مقدّس است، پاک و منزّه است خداوند بزرگ و متعال، هیچ معبودی جز الله نیست، زنده و پابرجاست». با این کار او، همهٔ خروسهای زمین، زبان به تسبیح میگشایند و بالهایشان را برهم زده و فریاد سر میدهند، وقتی این خروس در آسمان ساکت شود، خروسهای روی زمین هم ساکت میشوند. در زیر بالهای سفیدرنگ آن خروس، پر و کرکهایی سبز پررنگ و غلیظ وجود داشت و من هرگز چنین رنگ سبزی ندیده بودم.
| |
| سپس همراه جبرئیل به راه افتاده به بیتالمعمور وارد شدم و دو رکعت نماز خواندم، همراه من گروهی از یاران من بودند که لباسهایی تازه و نو پوشیده بودند و گروهی دیگر لباسهای کهنه پوشیده بودند، ابتدا آنان که لباس نو و تازه پوشیده بودند آمدند و سپس آنان که لباس کهنه پوشیده بودند نشستند.
| |
| سپس دو نهر برایم آشکار شد، یکی به نام کوثر و دیگری رحمت، من از آب کوثر نوشیدم و در نهر رحمت غسل کردم،
| |
| سپس آن نهرها مطیع من شدند تا اینکه وارد بهشت شدم. در ساحل و کنارههای آن رودها در بهشت، خانههای من و همسران من بود خاک آنجا همچون مشک خوشبو بود. یک حوری را دیدم که در نهرهای بهشتی شنا میکرد، از او پرسیدم: «برای چه کسی خلق شدهای»؟<br>
| |
| گفت: «برای زیدبنحارثه» و صبحگاهان، من به زید مژده و بشارت او را دادم. [در آنجا] پرندگانی همانند شتران خراسان و انارهایی مانند دلوهای بزرگ آویخته از درختان [وجود داشت] و نیز در آنجا درختی دیدم که اگر پرندهای هفتصد سال به دور تنهی آن پرواز میکرد، باز به نقطهی شروع نمیرسید، در هر منزلی در بهشت شاخهای از این درخت وجود داشت. از جبرئیل پرسیدم: «این چیست»؟ گفت: «این درخت طوبی است که خداوند فرمود: پاکیزهترین [زندگی] نصیبشان است و بهترین سرانجامها!<ref>(رعد/۲۹.</ref>
| |
| پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «وقتی وارد بهشت شدم، به خود آمدم و از جبرئیل دربارهی آن دریاها و بزرگی و خلقتِ شگفتانگیز آنها پرسیدم»، گفت: «آنها سراپردههای حجابیاند که خداوند به آن خود را میپوشاند، اگر آن حجابها نبود، نور عرش الهی همه چیز را نابود میکرد».
| |
| به سدرة المنتهی رسیدم، هر برگی از آن بر امّتی سایه انداخته بود، نسبت به آن، آنگونه بودم که خدا میفرماید: فاصلهی او [با پیامبر] بهاندازه فاصلهی دو کمان یا کمتر<ref>(نجم/۹</ref> خداوند مرا صدا کرد که؛ پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است<ref>(بقره/۲۸۵)</ref> و از جانب خود و امت خود پاسخ دادم: و همهٔ مؤمنان [نیز]، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند [و میگویند]: ما در میان هیچیک از پیامبران او، فرق نمیگذاریم [و به همه ایمان داریم]».
| |
| و من گفتم: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! [انتظارِ] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت [ما] بهسوی توست»<ref>(بقره/۲۸۵)».</ref>.
| |
| خداوند فرمود: خداوند هیچکس را، جز بهاندازهی تواناییاش، تکلیف نمیکند. [انسان]، هر کار [نیکی] را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار [بدی] کند، به زیان خود کرده است».
| |
| من گفتم: «پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آنچنان که [بهخاطر گناه و طغیان]، بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان»!<ref>(بقره/۲۸۶)</ref>
| |
| خداوند فرمود: «آن را به تو و امّت تو عطا کردم».
| |
|
| |
|
| امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هیچکسی کریم¬تر و بزرگوارتر از پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به نزد خدا فرستاده نشده است تا چنین خصلتی را برای امت خود بخواهد».
| | <big>ای احمد!</big> اگر کسی به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمین روزه بگیرد و مانند فرشتگان چیزی نخورد و مانند برهنگان لباس نپوشد، ولی من ذرّهای از محبّت دنیا یا سُمعه و ریا یا ریاست دنیا یا زخارف و تشریفات دنیایی را در دل او بیابم، او را از همنشینی خودم محروم میکنم و محبّتم را از قلبش بیرون مینمایم. |
| پس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) عرض کرد: «خدایا! به پیامبرانت فضایل و مراتبی عطا کردهای، پس به من هم عطا کن».
| |
| فرمود: «دو جمله از عرش خود را به تو عطا کردم، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ وَ لَا مَنْجَی مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، یعنی هیچ نیرو و قدرتی جز قدرت خدا وجود ندارد و تنها مفرّ و پناه از خدا، خودِ خداوند است و ملائکه دعاها و کلماتی به من آموختند که هر صبح و شب آنها را میخوانم؛ خدایا! از ظلم و ستم خود به عفو و بخشش تو پناه میآورم و از گناه خود به مغفرت و از ذلّت و پَستی خود به عزّت تو و از فقر خود به غِنا و بینیازی تو پناه میآورم و چهرهی فانی به چهرهی جاودان و ابدی تو که هیچ فنایی ندارد پناه میآورد.
| |
| سپس صدای اذان را شنیدم، ملکی در آسمان اذان میداد که پیش از آن شب هرگز دیده نشده بود.
| |
| گفت: «اللهُ أکبَر، اللهُ أکبَر». خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید، من بزرگتر و برتر هستم».
| |
| گفت: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله، أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله»، باریتعالی فرمود: «بندهام راست میگوید، من الله هستم هیچ معبودی جز من وجود ندارد».
| |
| گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله. أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله».
| |
| خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید، محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بنده و پیامبر من است، من او را انتخاب کرده و مبعوث کردهام».
| |
| سپس [فرشتهی مؤذّن] گفت: حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ.
| |
| خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید و همه را بهسوی انجام فریضهی من فرامیخواند و هرکس با میل قلبی برای انجام نماز اقدام کند و به آن اهتمام بورزد، کفّارهی گناهان او خواهد بود».
| |
| سپس گفت: «حَیَّ عَلَیالفَلاحِ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ». خداوند فرمود: «نماز، صلاح و پیروزی و رستگاریست».
| |
| پس همانطور که در بیتالمقدس امامجماعت نماز پیامبران (بودم در آسمان هم امامجماعت نماز ملائکه گشتم. سپس مِهی مرا پوشاند و من به حالت سجده افتادم، خداوند مرا صدا کرد و گفت: «من به هر پیامبری پیش از تو پنجاه نوبت نماز واجب کردم، همان را بر تو و امّت تو واجب میگردانم، پس تو در میان امّت خود به آن اقدام کن».
| |
| رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «برگشتم و به ابراهیم (علیهالسلام) رسیدم او چیزی از من نپرسید، پس به موسی (علیهالسلام) رسیدم»، گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! چه کردی»؟ گفتم: «خداوند فرمود: به هر پیامبری که پیش از تو بود پنجاه نوبت نماز واجب کردم، همان را بر تو و امّت تو واجب گرداندهام»، موسی (علیهالسلام) گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! امّت تو آخرین امّت و ضعیفترین آنهاست و خداوند از آن سودی به تو نمیرساند و امّت تو توان انجام این مقدار را ندارد، به نزد خداوند برگرد و برای امّت خود در امر نماز تخفیف بخواه».<br>
| |
|
| |
| به نزد خداوند برگشتم تا به سدرة المنتهی رسیدم و به سجده افتادم و عرض کرم: «خدایا! بر من و امّتم پنجاه نوبت نماز واجب کردهای، نه من و نه امّتم هیچیک توان آن را نداریم، آن را برایم سبکتر کن»، ده نوبت آن را کاست، به نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم و او را از ماوقع آگاه کردم، گفت: «برگرد، طاقت آن را نداری». برگشتم و دوباره از خدا خواستم از آن بکاهد و خدا ده نوبت را کم کرد، نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم و به او خبر دادم، گفت: «برگرد».
| |
| هر بار برمیگشتم و در محضر خدا سجده میکردم، خداوند متعال ده نوبت از آن میکاست تا اینکه به ده نوبت رسید. نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم و او را باخبر کردم، گفت: «طاقت آن را نداری، نزد پروردگار برگشتم و پنج نوبت از آن کاست». <br>
| |
|
| |
|
| نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم. گفت: «طاقت آن را نداری». گفتم: «من از پروردگارم شرم دارم، پس به همین مقدار صبر میکنم»، منادی ندا داد، حال که بر آن صبر میکنی، من اجر این پنج نوبت را پنج برابر میافزایم، هر نمازی معادل ده نماز. هرکس از امّت تو عمل نیکی انجام دهد، آن را برایش ده برابر مینویسم و اگر قصد کند و انجام ندهد، آن را یک کار نیک انجام یافته مینویسم و اگر یکی از امّت تو قصد انجام عمل بدی را داشته و آن را انجام دهد، یک گناه و اگر انجام ندهد، هیچچیز برایش نمینویسم.
| | سلام و رحمت و محبّت من بر تو باد، و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است<ref>http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=1054</ref> |
| امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «خداوند از جانب این امّت به موسی (علیهالسلام) خیر عطا کند» و این تفسیر آیه: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ است.<ref>تفسير القمي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام)
| |
| قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ بِالْبُرَاقِ إِلَى رَسُولِاللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) فَأَخَذَ وَاحِدٌ بِاللِّجَامِ وَ وَاحِدٌ بِالرِّكَابِ وَ سَوَّى الْآخَرُ عَلَيْهِ ثِيَابَهُ فَتَضَعْضَعَتِ الْبُرَاقُ فَلَطَمَهَا جَبْرَئِيلُ
| |
| ثُمَّ قَالَ لَهَا اسْكُنِي يَا بُرَاقُ فَمَا رَكِبَكِ نَبِيٌّ قَبْلَهُ وَ لَا يَرْكَبُكِ بَعْدَهُ مِثْلُهُ قَالَ فَرَقَّتْ بِهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) وَ رَفَعَتْهُ ارْتِفَاعاً لَيْسَ بِالْكَثِيرِ وَ مَعَهُ جَبْرَئِيلُ يُرِيهِ الْآيَاتِ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قَالَ فَبَيْنَا أَنَا فِي مَسِيرِي إِذْ نَادَى مُنَادٍ عَنْ يَمِينِي يَا مُحَمَّدُ فَلَمْ أُجِبْهُ وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ ثُمَّ نَادَى مُنَادٍ عَنْ يَسَارِي يَا مُحَمَّدُ فَلَمْ أُجِبْهُ وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ
| |
| ثُمَّ اسْتَقْبَلَتْنِي امْرَأَةٌ كَاشِفَةٌ عَنْ ذِرَاعَيْهَا عَلَيْهَا مِنْ كُلِّ زِينَةِ الدُّنْيَا فَقَالَتْ يَا مُحَمَّدُ انْظُرْنِي حَتَّى أُكَلِّمَكَ فَلَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهَا
| |
| ثُمَّ سِرْتُ فَسَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِي فَجَاوَزْتُ فَنَزَلَ بِي جَبْرَئِيلُ (علیهالسلام) فَقَالَ صَلِّ فَصَلَّيْتُ فَقَالَ تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطَيْبَةَ وَ إِلَيْهَا مُهَاجَرَتُكَ
| |
| ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ لِيَ انْزِلْ وَ صَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ فَقَالَ لِي تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطُورِ سَيْنَاءَ حَيْثُ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً
| |
| ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ لِيَ انْزِلْ فَصَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ فَقَالَ لِي تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا قَالَ صَلَّيْتَ فِي بَيْتِ لَحْمٍ وَ بَيْتُ لَحْمٍ بِنَاحِيَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ حَيْثُ وُلِدَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (علیهماالسلام)
| |
| ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ فَرَبَطْتُ الْبُرَاقَ بِالْحَلْقَةِ الَّتِي كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ تَرْبِطُ بِهَا فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ وَ مَعِي جَبْرَئِيلُ إِلَى جَنْبِي فَوَجَدْنَا إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى فِيمَنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ (علیهمالسلام) قَدْ جُمِعُوا إِلَيَّ وَ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ وَ لَا أَشُكُّ إِلَّا وَ جَبْرَئِيلُ سَيَتَقَدَّمُنَا فَلَمَّا اسْتَوَوْا أَخَذَ جَبْرَئِيلُ بِعَضُدِي فَقَدَّمَنِي وَ أَمَمْتُهُمْ وَ لَا فَخْرَ
| |
| ثُمَّ أَتَانِي الْخَازِنُ بِثَلَاثَةِ أَوَانٍ إِنَاءٌ فِيهِ لَبَنٌ وَ إِنَاءٌ فِيهِ مَاءٌ وَ إِنَاءٌ فِيهِ خَمْرٌ وَ سَمِعْتُ قَائِلًا يَقُولُ إِنْ أَخَذَ الْمَاءَ غَرِقَ وَ غَرِقَتْ أُمَّتُهُ وَ إِنْ أَخَذَ الْخَمْرَ غَوِيَ وَ غَوِيَتْ أُمَّتُهُ وَ إِنْ أَخَذَ اللَّبَنَ هُدِيَ وَ هُدِيَتْ أُمَّتُهُ قَالَ فَأَخَذْتُ اللَّبَنَ وَ شَرِبْتُ مِنْهُ فَقَالَ لِي جَبْرَئِيلُ هُدِيتَ وَ هُدِيَتْ أُمَّتُكَ ثُمَّ قَالَ لِي مَا ذَا رَأَيْتَ فِي مَسِيرِكَ فَقُلْتُ نَادَانِي مُنَادٍ عَنْ يَمِينِي فَقَالَ لِي أَ وَ أَجَبْتَهُ فَقُلْتُ لَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَقَالَ ذَلِكَ دَاعِي الْيَهُودِ لَوْ أَجَبْتَهُ لَتَهَوَّدَتْ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ مَا ذَا رَأَيْتَ فَقُلْتُ نَادَانِي مُنَادٍ عَنْ يَسَارِي فَقَالَ لِي أَ وَ أَجَبْتَهُ فَقُلْتُ لَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَقَالَ ذَاكَ دَاعِي النَّصَارَى لَوْ أَجَبْتَهُ لَتَنَصَّرَتْ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ مَا ذَا اسْتَقْبَلَكَ فَقُلْتُ لَقِيتُ امْرَأَةً كَاشِفَةً عَنْ ذِرَاعَيْهَا عَلَيْهَا مِنْ كُلِّ زِينَةِ الدُّنْيَا فَقَالَتْ يَا مُحَمَّدُ انْظُرْنِي حَتَّى أُكَلِّمَكَ فَقَالَ لِي أَ فكَلَّمْتَهَا فَقُلْتُ لَا كَلَّمْتُهَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهَا فَقَالَ تِلْكَ الدُّنْيَا وَ لَوْ كَلَّمْتَهَا لَاخْتَارَتْ أُمَّتُكَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ
| |
| ثُمَّ سَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِي فَقَالَ لِي جَبْرَئِيلُ أَ تَسْمَعُ يَا مُحَمَّدُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ هَذِهِ صَخْرَةٌ قَذَفْتُهَا عَنْ شَفِيرِ جَهَنَّمَ مُنْذُ سَبْعِينَ عَاماً فَهَذَا حِينَ اسْتَقَرَّتْ قَالُوا فَمَا ضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) حَتَّى قُبِضَ قَالَ فَصَعِدَ جَبْرَئِيلُ وَ صَعِدْتُ مَعَهُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا وَ عَلَيْهَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ إِسْمَاعِيلُ وَ هُوَ صَاحِبُ الْخَطْفَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ وَ تَحْتَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ تَحْتَ كُلِّ مَلَكٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَذَا مَعَكَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ وَ قَدْ بُعِثَ قَالَ نَعَمْ فَفَتَحَ الْبَابَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ قَالَ مَرْحَباً بِالْأَخِ الصَّالِحِ وَ النَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ تَلَقَّتْنِي الْمَلَائِكَةُ حَتَّى دَخَلْتُ السَّمَاءَ الدُّنْيَا فَمَا لَقِيَنِي مَلَكٌ إِلَّا ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً حَتَّى لَقِيَنِي مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَمْ أَرَ أَعْظَمَ خَلْقاً مِنْهُ كَرِيهُ الْمَنْظَرِ ظَاهِرُ الْغَضَبِ فَقَالَ لِي مِثْلَ مَا قَالُوا مِنَ الدُّعَاءِ إِلَّا أَنَّهُ لَمْ يَضْحَكْ وَ لَمْ أَرَ فِيهِ مِنَ الِاسْتِبْشَارِ مَا رَأَيْتُ مِمَّنْ ضَحِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَإِنِّي قَدْ فَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ يَجُوزُ أَنْ تَفْزَعَ مِنْهُ وَ كُلُّنَا نَفْزَعُ مِنْهُ إِنَّ هَذَا مَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ لَمْ يَضْحَكْ قَطُّ وَ لَمْ يَزَلْ مُنْذُ وَلَّاهُ اللَّهُ جَهَنَّمَ يَزْدَادُ كُلَّ يَوْمٍ غَضَباً وَ غَيْظاً عَلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَهْلِ مَعْصِيَتِهِ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ بِهِ مِنْهُمْ وَ لَوْ ضَحِكَ إِلَى أَحَدٍ كَانَ قَبْلَكَ أَوْ كَانَ ضَاحِكاً إِلَى أَحَدٍ بَعْدَكَ لَضَحِكَ إِلَيْكَ وَ لَكِنَّهُ لَا يَضْحَكُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ عَلَيَّ وَ بَشَّرَنِي بِالْجَنَّةِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ وَ جَبْرَئِيلُ بِالْمَكَانِ الَّذِي وَصَفَهُ اللَّهُ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ أَ لَا تَأْمُرُنِي أَنْ يُرِيَنِي النَّارَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا مَالِكُ أَرِ مُحَمَّداً النَّارَ فَكَشَفَ عَنْهَا غِطَاءَهَا وَ فَتَحَ بَاباً مِنْهَا فَخَرَجَ مِنْهَا لَهَبٌ سَاطِعٌ فِي السَّمَاءِ وَ فَارَتْ وَ ارْتَفَعَتْ حَتَّى ظَنَنْتُ لَتَتَنَاوَلُنِي مِمَّا رَأَيْتُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ قُلْ لَهُ فَلْيَرُدَّ عَلَيْهَا غِطَاءَهَا فَأَمَرَهَا فَقَالَ لَهَا ارْجِعِي فَرَجَعَتْ إِلَى مَكَانِهَا الَّذِي خَرَجَتْ مِنْهُ
| |
| ثُمَّ مَضَيْتُ فَرَأَيْتُ رَجُلًا آدما [آدَمَ] جَسِيماً فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا أَبُوكَ آدَمُ فَإِذَا هُوَ يُعْرَضُ عَلَيْهِ ذُرِّيَّتُهُ فَيَقُولُ رُوحٌ طَيِّبٌ وَ رِيحٌ طَيِّبَةٌ مِنْ جَسَدٍ طَيِّبٍ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) سُورَةَ الْمُطَفِّفِينَ عَلَى رَأْسِ سَبْعَ عَشْرَةَ آيَةً كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ إِلَى آخِرِهَا قَالَ فَسَلَّمْتُ عَلَى أَبِي آدَمَ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ قَالَ مَرْحَباً بِالابْنِ الصَّالِحِ وَ النَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِي الزَّمَنِ الصَّالِحِ
| |
| ثُمَّ مَرَرْتُ بِمَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ جَالِسٍ عَلَى مَجْلِسٍ وَ إِذَا جَمِيعُ الدُّنْيَا بَيْنَ رُكْبَتَيْهِ وَ إِذَا بِيَدِهِ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ سَطْرٌ فِيهِ مَكْتُوبٌ فِيهِ كِتَابٌ يَنْظُرُ فِيهِ لَا يَلْتَفِتُ يَمِيناً وَ لَا شِمَالًا مُقْبِلًا عَلَيْهِ كَهَيْئَةِ الْحَزِينِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ دَائِبٌ فِي قَبْضِ الْأَرْوَاحِ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ أَدْنِنِي مِنْهُ حَتَّى أُكَلِّمَهُ فَأَدْنَانِي مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ الَّذِي أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَى الْعِبَادِ فَرَحَّبَ بِي وَ حَيَّانِي بِالسَّلَامِ وَ قَالَ أَبْشِرْ يَا مُحَمَّدُ فَإِنِّي أَرَى الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي أُمَّتِكَ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَنَّانِ ذِي النِّعَمِ عَلَى عِبَادِهِ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ رَبِّي وَ رَحْمَتِهِ عَلَيَّ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ هُوَ أَشَدُّ الْمَلَائِكَةِ عَمَلًا فَقُلْتُ أَ كُلُّ مَنْ مَاتَ أَوْ هُوَ مَيِّتٌ فِيمَا بَعْدُ هَذَا يَقْبِضُ رُوحَهُ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ تَرَاهُمْ حَيْثُ كَانُوا وَ تَشْهَدُهُمْ بِنَفْسِكَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ مَلَكُ الْمَوْتِ مَا الدُّنْيَا كُلُّهَا عِنْدِي فِيمَا سَخَّرَهَا اللَّهُ لِي وَ مَكَّنَنِي عَلَيْهَا إِلَّا كَالدِّرْهَمِ فِي كَفِّ الرَّجُلِ يُقَلِّبُهُ كَيْفَ يَشَاءُ وَ مَا مِنْ دَارٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُ كُلَّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ أَقُولُ إِذَا بَكَى أَهْلُ الْمَيِّتِ عَلَى مَيِّتِهِمْ لَا تَبْكُوا عَلَيْهِ فَإِنَّ لِي فِيكُمْ عَوْدَةً وَ عَوْدَةً حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ
| |
| فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) كَفَى بِالْمَوْتِ طَامَّةً يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ إِنَّ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ أَطَمُّ وَ أَطَمُّ مِنَ الْمَوْتِ قَالَ ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِقَوْمٍ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ مَوَائِدُ مِنْ لَحْمٍ طَيِّبٍ وَ لَحْمٍ خَبِيثٍ يَأْكُلُونَ اللَّحْمَ الْخَبِيثَ وَ يَدَعُونَ الطَّيِّبَ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الْحَرَامَ وَ يَدَعُونَ الْحَلَالَ وَ هُمْ مِنْ أُمَّتِكَ يَا مُحَمَّدُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم)
| |
| ثُمَّ رَأَيْتُ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ جَعَلَ اللَّهُ أَمْرَهُ عَجَباً نِصْفُ جَسَدِهِ النَّارُ وَ النِّصْفُ الْآخَرُ ثَلْجٌ فَلَا النَّارُ تُذِيبُ الثَّلْجَ وَ لَا الثَّلْجُ يُطْفِئُ النَّارَ وَ هُوَ يُنَادِي بِصَوْتٍ رَفِيعٍ وَ يَقُولُ سُبْحَانَ الَّذِي كَفَّ حَرَّ هَذِهِ النَّارِ فَلَا تُذِيبُ الثَّلْجَ وَ كَفَّ بَرْدَ هَذَا الثَّلْجِ فَلَا يُطْفِئُ حَرَّ هَذِهِ النَّارِ اللَّهُمَ يَا مُؤَلِّفُ بَيْنَ الثَّلْجِ وَ النَّارِ أَلِّفْ بَيْنَ قُلُوبِ عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا مَلَكٌ وَكَّلَهُ اللَّهُ بِأَكْنَافِ السَّمَاءِ وَ أَطْرَافِ الْأَرَضِينَ وَ هُوَ أَنْصَحُ مَلَائِكَةِ اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ يَدْعُو لَهُمْ بِمَا تَسْمَعُ مُنْذُ خُلِقَ وَ رَأَيْتُ مَلَكَيْنِ يُنَادِيَانِ فِي السَّمَاءِ أَحَدُهُمَا يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعْطِ كُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ الْآخَرُ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعْطِ كُلَّ مُمْسِكٍ تَلَفاً
| |
| ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ لَهُمْ مَشَافِرُ كَمَشَافِرِ الْإِبِلِ يُقْرَضُ اللَّحْمُ مِنْ جُنُوبِهِمْ وَ يُلْقَى فِي أَفْوَاهِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ اللَّمَّازُونَ
| |
| ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ تُرْضَخُ رُءُوسُهُمْ بِالصَّخْرِ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَنَامُونَ عَنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ
| |
| ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ تُقْذَفُ النَّارُ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَ تَخْرُجُ مِنْ أَدْبَارِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً
| |
| ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ يُرِيدُ أَحَدُهُمْ أَنْ يَقُومَ فَلَا يَقْدِرُ مِنْ عِظَمِ بَطْنِهِ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ وَ إِذَا هُمْ بِسَبِيلِ آلِ فِرْعَوْنَ يُعْرَضُونَ عَلَى النَّارِ غُدُوًّا وَ عَشِيًّا يَقُولُونَ رَبَّنَا مَتَى تَقُومُ السَّاعَةُ قَالَ
| |
| ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِنِسْوَانٍ مُعَلَّقَاتٍ بِثَدْيِهِنَّ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ اللَّوَاتِي يُوَرِّثْنَ أَمْوَالَ أَزْوَاجِهِنَّ أَوْلَادَ غَيْرِهِمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَةٍ أَدْخَلَتْ عَلَى قَوْمٍ فِي نَسَبِهِمْ مَنْ لَيْسَ مِنْهُمْ فَاطَّلَعَ عَلَى عَوْرَتِهِمْ وَ أَكَلَ خَزَائِنَهُمْ قَالَ
| |
| ثُمَّ مَرَرْنَا بِمَلَائِكَةٍ مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهُمُ اللَّهُ كَيْفَ شَاءَ وَ وَضَعَ وُجُوهَهُمْ كَيْفَ شَاءَ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْ أَطْبَاقِ أَجْسَادِهِمْ إِلَّا وَ هُوَ يُسَبِّحُ اللَّهَ وَ يُحَمِّدُهُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ بِأَصْوَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ أَصْوَاتُهُمْ مُرْتَفِعَةٌ بِالتَّحْمِيدِ وَ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ فَسَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ عَنْهُمْ فَقَالَ كَمَا تَرَى خُلِقُوا إِنَّ الْمَلَكَ مِنْهُمْ إِلَى جَنْبِ صَاحِبِهِ مَا كَلَّمَهُ قَطُّ وَ لَا رَفَعُوا رُءُوسَهُمْ إِلَى مَا فَوْقَهَا وَ لَا خَفَضُوهَا إِلَى مَا تَحْتَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ خُشُوعاً فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِمْ فَرَدُّوا عَلَيَّ إِيمَاءً بِرُءُوسِهِمْ لَا يَنْظُرُونَ إِلَيَّ مِنَ الْخُشُوعِ فَقَالَ لَهُمْ جَبْرَئِيلُ هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَى الْعِبَادِ رَسُولًا وَ نَبِيّاً وَ هُوَ خَاتَمُ النُّبُوَّةِ وَ سَيِّدُهُمْ أَ فَلَا تُكَلِّمُونَهُ قَالَ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ مِنْ جَبْرَئِيلَ أَقْبَلُوا عَلَيَّ بِالسَّلَامِ وَ أَكْرَمُونِي وَ بَشَّرُونِي بِالْخَيْرِ لِي وَ لِأُمَّتِي
| |
| قَالَ ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ فَإِذَا فِيهَا رَجُلَانِ مُتَشَابِهَانِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَانِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ لِي ابْنَا الْخَالَةِ يَحْيَى وَ عِيسَى (علیهماالسلام) فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِمَا وَ سَلَّمَا عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَا لِي وَ قَالا مَرْحَباً بِالْأَخِ الصَّالِحِ وَ النَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ عَلَيْهِمُ الْخُشُوعُ قَدْ وَضَعَ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ كَيْفَ شَاءَ لَيْسَ مِنْهُمْ مَلَكٌ إِلَّا يُسَبِّحُ اللَّهَ وَ يُحَمِّدُهُ بِأَصْوَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ
| |
| ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ فَإِذَا فِيهَا رَجُلٌ فَضْلُ حُسْنِهِ عَلَى سَائِرِ الْخَلْقِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا أَخُوكَ يُوسُفُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ قَالَ مَرْحَباً بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ الْأَخِ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِي الزَّمَنِ الصَّالِحِ وَ إِذَا فِيهَا مَلَائِكَةٌ عَلَيْهِمْ مِنَ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا وَصَفْتُ فِي السَّمَاءِ الْأُولَى وَ الثَّانِيَةِ وَ قَالَ لَهُمْ جَبْرَئِيلُ فِي أَمْرِي مَا قَالَ لِلْآخَرِينَ وَ صَنَعُوا بِي مِثْلَ مَا صَنَعَ الْآخَرُونَ
| |
| ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَ إِذَا فِيهَا رَجُلٌ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جِبْرِيلُ قَالَ هَذَا إِدْرِيسُ رَفَعَهُ اللَّهُ مَكاناً عَلِيًّا فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ الَّتِي عَبَرْنَاهَا فَبَشَّرُونِي بِالْخَيْرِ لِي وَ لِأُمَّتِي ثُمَّ رَأَيْتُ مَلَكاً جَالِساً عَلَى سَرِيرٍ تَحْتَ يَدَيْهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ تَحْتَ كُلِّ مَلَكٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَوَقَعَ فِي نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) أَنَّهُ هُوَ فَصَاحَ بِهِ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ قُمْ فَهُوَ قَائِمٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
| |
| ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ فَإِذَا فِيهَا رَجُلٌ كَهْلٌ عَظِيمُ الْعَيْنِ لَمْ أَرَ كَهْلًا أَعْظَمَ مِنْهُ حَوْلَهُ ثُلَّةٌ مِنْ أُمَّتِهِ فَأَعْجَبَتْنِي كَثْرَتُهُمْ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا الْمُجِيبُ فِي قَوْمِهِ هَارُونُ بْنُ عِمْرَانَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ
| |
| ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ السَّادِسَةِ وَ إِذَا فِيهَا رَجُلٌ آدَمُ طَوِيلٌ كَأَنَّهُ مِنْ شَبْوَةَ وَ لَوْ أَنَّ عَلَيْهِ قَمِيصَيْنِ لَنَفَذَ شَعْرُهُ فِيهِمَا فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَزْعُمُ بَنُو إِسْرَائِيلَ أَنِّي أَكْرَمُ وُلْدِ آدَمَ عَلَى اللَّهِ وَ هَذَا رَجُلٌ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنِّي فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا أَخُوكَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ
| |
| قَالَ ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَمَا مَرَرْتُ بِمَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَّا قَالُوا يَا مُحَمَّدُ احْتَجِمْ وَ أْمُرْ أُمَّتَكَ بِالْحِجَامَةِ وَ إِذَا فِيهَا رَجُلٌ أَشْمَطُ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ جَالِسٌ عَلَى كُرْسِيٍّ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَذَا الَّذِي فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ فِي جِوَارِ اللَّهِ فَقَالَ هَذَا يَا مُحَمَّدُ أَبُوكَ إِبْرَاهِيمُ وَ هَذَا مَحَلُّكَ وَ مَحَلُّ مَنِ اتَّقَى مِنْ أُمَّتِكَ
| |
| ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ قَالَ مَرْحَباً بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ الِابْنِ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِي الزَّمَنِ الصَّالِحِ وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ فَبَشَّرُونِي بِالْخَيْرِ لِي وَ لِأُمَّتِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) وَ رَأَيْتُ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ بِحَاراً مِنْ نُورٍ يَتَلَأْلَأُ تَلَأْلُؤُهَا يَخْطَفُ بِالْأَبْصَارِ وَ فِيهَا بِحَارٌ مُظْلِمَةٌ وَ بِحَارٌ مِنْ ثَلْجٍ تَرْعُدُ فَكُلَّمَا فَزِعْتُ وَ رَأَيْتُ هَؤُلَاءِ سَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ أَبْشِرْ يَا مُحَمَّدُ وَ اشْكُرْ كَرَامَةَ رَبِّكَ وَ اشْكُرِ اللَّهَ بِمَا صَنَعَ إِلَيْكَ قَالَ فَثَبَّتَنِيَ اللَّهُ بِقُوَّتِهِ وَ عَوْنِهِ حَتَّى كَثُرَ قَوْلِي لِجَبْرَئِيلَ وَ تَعَجُّبِي فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ تُعَظِّمُ مَا تَرَى إِنَّمَا هَذَا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ رَبِّكَ فَكَيْفَ بِالْخَالِقِ الَّذِي خَلَقَ مَا تَرَى وَ مَا لَا تَرَى أَعْظَمُ مِنْ هَذَا مِنْ خَلْقِ رَبِّكَ أَنَّ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ تِسْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ وَ أَقْرَبُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ أَنَا وَ إِسْرَافِيلُ وَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ أَرْبَعَةُ حُجُبٍ حِجَابٌ مِنْ نُورٍ وَ حِجَابٌ مِنْ ظُلْمَةِ وَ حِجَابٌ مِنَ الْغَمَامِ وَ حِجَابٌ مِنَ الْمَاءِ قَالَ (صلّیالله علیه واله وسلّم) وَ رَأَيْتُ مِنَ الْعَجَائِبِ الَّتِي خَلَقَ اللَّهُ وَ سَخَّرَ عَلَى مَا أَرَادَهُ دِيكاً رِجْلَاهُ فِي تُخُومِ الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ وَ رَأْسُهُ عِنْدَ الْعَرْشِ وَ هُوَ مَلَكٌ مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ تَعَالَى خَلَقَهُ اللَّهُ كَمَا أَرَادَ رِجْلَاهُ فِي تُخُومِ الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ
| |
| ثُمَّ أَقْبَلَ مُصْعِداً حَتَّى خَرَجَ فِي الْهَوَاءِ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ انْتَهَى فِيهَا مُصْعِداً حَتَّى انْتَهَى قَرْنُهُ إِلَى قُرْبِ الْعَرْشِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّي حَيْثُ مَا كُنْتُ لَا تَدْرِي أَيْنَ رَبُّكَ مِنْ عِظَمِ شَأْنِهِ وَ لَهُ جَنَاحَانِ فِي مَنْكِبَيْهِ إِذَا نَشَرَهُمَا جَاوَزَ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ فَإِذَا كَانَ فِي السَّحَرِ نَشَرَ جَنَاحَيْهِ وَ خَفَقَ بِهِمَا وَ صَرَخَ بِالتَّسْبِيحِ يَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْكَبِيرِ الْمُتَعَالِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ إِذَا قَالَ ذَلِكَ سَبَّحَتْ دُيُوكُ الْأَرْضِ كُلُّهَا وَ خَفَقَتْ بِأَجْنِحَتِهَا وَ أَخَذَتْ فِي الصِّيَاحِ فَإِذَا سَكَتَ ذَلِكَ الدِّيكُ فِي السَّمَاءِ سَكَتَتْ دُيُوكُ الْأَرْضِ كُلُّهَا وَ لِذَلِكَ الدِّيكِ زَغَبٌ أَخْضَرُ وَ رِيشٌ أَبْيَضُ كَأَشَدِّ بَيَاضِ مَا رَأَيْتُهُ قَطُّ وَ لَهُ زَغَبٌ أَخْضَرُ أَيْضاً تَحْتَ رِيشِهِ الْأَبْيَضِ كَأَشَدِّ خُضْرَةِ مَا رَأَيْتُهَا قَطُّ قَالَ (صلّیالله علیه واله وسلّم)
| |
| ثُمَّ مَضَيْتُ مَعَ جَبْرَئِيلَ فَدَخَلْتُ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ فَصَلَّيْتُ فِيهَا رَكْعَتَيْنِ وَ مَعِي أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِي عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ جُدُدٌ وَ آخَرِينَ عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ خُلْقَانٌ فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْجُدُدِ وَ حُبِسَ أَصْحَابُ الْخُلْقَانِ ثُمَّ خَرَجْتُ فَانْقَادَ لِي نَهَرَانِ نَهَرٌ يُسَمَّى الْكَوْثَرَ وَ نَهَرٌ يُسَمَّى الرَّحْمَةَ فَشَرِبْتُ مِنَ الْكَوْثَرِ وَ اغْتَسَلْتُ مِنَ الرَّحْمَةِ
| |
| ثُمَّ انْقَادَا لِي جَمِيعاً حَتَّى دَخَلْتُ الْجَنَّةَ وَ إِذَا عَلَى حَافَتَيْهَا بُيُوتِي وَ بُيُوتُ أَهْلِي وَ إِذَا تُرَابُهَا كَالْمِسْكِ وَ إِذَا جَارِيَةٌ تَنْغَمِسُ فِي أَنْهَارِ الْجَنَّةِ فَقُلْتُ لِمَنْ أَنْتِ يَا جَارِيَةُ فَقَالَتْ لِزَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَبَشَّرْتُهُ بِهَا حِينَ أَصْبَحْتُ وَ إِذَا بِطَيْرِهَا كَالْبُخْتِ وَ إِذَا رُمَّانُهَا مِثْلُ دُلِيِّ الْعِظَامِ وَ إِذَا شَجَرَةٌ لَوْ أُرْسِلَ طَائِرٌ فِي أَصْلِهَا مَا دَارَهَا سَبْعَمِائَةِ سَنَةٍ وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلٌ إِلَّا وَ فِيهَا قُتُرٌ مِنْهَا فَقُلْتُ مَا هَذِهِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذِهِ شَجَرَةُ طُوبَى قَالَ اللَّهُ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ
| |
| قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) فَلَمَّا دَخَلْتُ الْجَنَّةَ رَجَعَتْ إِلَيَّ نَفْسِي فَسَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ عَنْ تِلْكَ الْبِحَارِ وَ هَوْلِهَا وَ أَعَاجِيبِهَا فَقَالَ هِيَ سُرَادِقَاتُ الْحُجُبِ الَّتِي احْتَجَبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهَا وَ لَوْ لَا تِلْكَ الْحُجُبُ لَتَهَتَّكَ نُورُ الْعَرْشِ وَ كُلُّ شَيْءٍ فِيهِ وَ انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَإِذَا الْوَرَقَةُ مِنْهَا تُظِلُّ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ فَكُنْتُ مِنْهَا كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَنَادَانِي آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْتُ أَنَا مُجِيباً عَنِّي وَ عَنْ أُمَّتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ فَقُلْتُ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ فَقَالَ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ فَقُلْتُ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا فَقَالَ اللَّهُ لَا أُؤَاخِذُكَ فَقُلْتُ رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا فَقَالَ اللَّهُ لَا أَحْمِلُكَ فَقُلْتُ رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ
| |
| فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ أَعْطَيْتُكَ ذَلِكَ لَكَ وَ لِأُمَّتِكَ فَقَالَ الصَّادِقُ (علیهالسلام) مَا وَفَدَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَحَدٌ أَكْرَمُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) حَيْثُ سَأَلَ لِأُمَّتِهِ هَذِهِ الْخِصَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) يَا رَبِّ أَعْطَيْتَ أَنْبِيَاءَكَ فَضَائِلَ فَأَعْطِنِي فَقَالَ اللَّهُ قَدْ أَعْطَيْتُكَ فِيمَا أَعْطَيْتُكَ كَلِمَتَيْنِ مِنْ تَحْتِ عَرْشِي لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا مَنْجَى مِنْكَ إِلَّا إِلَيْكَ قَالَ وَ عَلَّمَتْنِي الْمَلَائِكَةُ قَوْلًا أَقُولُهُ إِذَا أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَيْتُ اللَّهُمَّ إِنَّ ظُلْمِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِعَفْوِكَ وَ ذَنْبِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِمَغْفِرَتِكَ وَ ذُلِّي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِعِزَّتِكَ وَ فَقْرِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِغِنَاكَ وَ وَجْهِيَ الْبَالِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِوَجْهِكَ الدَّائِمِ الْبَاقِي الَّذِي لَا يَفْنَى وَ أَقُولُ ذَلِكَ إِذَا أَمْسَيْتُ
| |
| ثُمَّ سَمِعْتُ الْأَذَانَ فَإِذَا مَلَكٌ يُؤَذِّنُ لَمْ يُرَ فِي السَّمَاءِ قَبْلَ تِلْكَ اللَّيْلَةِ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ صَدَقَ عَبْدِي أَنَا أَكْبَرُ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ اللَّهُ صَدَقَ عَبْدِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ غَيْرِي فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ صَدَقَ عَبْدِي إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَنَا بَعَثْتُهُ وَ انْتَجَبْتُهُ فَقَالَ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ فَقَالَ صَدَقَ عَبْدِي وَ دَعَا إِلَى فَرِيضَتِي فَمَنْ مَشَى إِلَيْهَا رَاغِباً فِيهَا مُحْتَسِباً كَانَتْ لَهُ كَفَّارَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فَقَالَ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ فَقَالَ اللَّهُ هِيَ الصَّلَاحُ وَ النَّجَاحُ وَ الْفَلَاحُ ثُمَّ أَمَمْتُ الْمَلَائِكَةَ فِي السَّمَاءِ كَمَا أَمَمْتُ الْأَنْبِيَاءَ فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ
| |
| قَالَ ثُمَّ غَشِيَتْنِي صَبَابَةٌ فَخَرَرْتُ سَاجِداً فَنَادَانِي رَبِّي أَنِّي قَدْ فَرَضْتُ عَلَى كُلِّ نَبِيٍّ كَانَ قَبْلَكَ خَمْسِينَ صَلَاةً وَ فَرَضْتُهَا عَلَيْكَ وَ عَلَى أُمَّتِكَ فَقُمْ بِهَا أَنْتَ فِي أُمَّتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) فَانْحَدَرْتُ حَتَّى مَرَرْتُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ فَلَمْ يَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى مُوسَى (علیهالسلام)
| |
| فَقَالَ مَا صَنَعْتَ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ قَالَ رَبِّي فَرَضْتُ عَلَى كُلِّ نَبِيٍّ كَانَ قَبْلَكَ خَمْسِينَ صَلَاةً وَ فَرَضْتُهَا عَلَيْكَ وَ عَلَى أُمَّتِكَ فَقَالَ مُوسَى (علیهالسلام) يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أُمَّتَكَ آخِرُ الْأُمَمِ وَ أَضْعَفُهَا وَ إِنَّ رَبَّكَ لَا يَزِيدُهُ شَيْءٌ وَ إِنَّ أُمَّتَكَ لَا تَسْتَطِيعُ أَنْ تَقُومَ بِهَا فَارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِيفَ لِأُمَّتِكَ
| |
| فَرَجَعْتُ إِلَى رَبِّي حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَخَرَرْتُ سَاجِداً ثُمَّ قُلْتُ فَرَضْتَ عَلَيَّ وَ عَلَى أُمَّتِي خَمْسِينَ صَلَاةً وَ لَا أُطِيقُ ذَلِكَ وَ لَا أُمَّتِي فَخَفِّفْ عَنِّي فَوَضَعَ عَنِّي عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ لَا تُطِيقُ
| |
| فَرَجَعْتُ إِلَى رَبِّي فَوَضَعَ عَنِّي عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ وَ فِي كُلِّ رَجْعَةٍ أَرْجِعُ إِلَيْهِ أَخِرُّ سَاجِداً حَتَّى رَجَعَ إِلَى عَشْرِ صَلَوَاتٍ فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِيقُ
| |
| فَرَجَعْتُ إِلَى رَبِّي فَوَضَعَ عَنِّي خَمْساً فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى (علیهالسلام) وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِيقُ فَقُلْتُ قَدِ اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَبِّي وَ لَكِنْ أَصْبِرُ عَلَيْهَا فَنَادَانِي مُنَادٍ كَمَا صَبَرْتَ عَلَيْهَا فَهَذِهِ الْخَمْسُ بِخَمْسِينَ كُلُّ صَلَاةٍ بِعَشِيرٍ وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِكَ بِحَسَنَةٍ يَعْمَلُهَا فَعَمِلَهَا كَتَبْتُ لَهُ عَشْراً وَ إِنْ لَمْ يَعْمَلْ كَتَبْتُ لَهُ وَاحِدَةً وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ فَعَمِلَهَا كَتَبْتُ عَلَيْهِ وَاحِدَةً وَ إِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ أَكْتُبْ عَلَيْهِ شَيْئاً فَقَالَ الصَّادِقُ (علیهالسلام) جَزَى اللَّهُ مُوسَى (علیهالسلام) عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ خَيْراً فَهَذَا تَفْسِيرُ قَوْلِ اللَّهِ سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ .</ref> <ref>بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج18 ؛ ص319 تا331؛ تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۱۰؛ القمی، ج۲، ص۳؛ «بتفاوت لفظی»/ نورالثقلین/ البرهان.</ref>.
| |
|
| |
|
| [[رده:حدیث ، فقه الحدیث، حدیث معراج]]
| | == پانویس == |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| = منابع=
| | [[رده:احادیث]] |
حدیث معراج حدیثی قدسی است که در آن گفتگوی میان خداوند و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در شب معراج آمده است.
محتوای حدیث
در این گفتو گو پیامبر اعظم (صلّیالله علیه واله وسلّم) سؤالاتی را در زمینه مسائل اخلاقی، از خداوند متعال پرسیده و خداوند متعال پاسخ فرموده است.
این حدیث مهمترین و برترین بحث اخلاقی را دارد؛ چراکه پرسشگر بالاترین پرسشگر و صادر اول و دارای مقام محمود و عقل کامل و سید رسولان است و پاسخدهنده معلم اول و خداوند رئوف و رحیم است گرچه احادیثی در محتوای مکالمات انبیا با خداوند داریم؛ اما شرافت و مکانت پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بیش از همه و وی بهانه خلقت همگان و همه چیزها است و دارای مقام «قاب قوسین او ادنی» و رسالت اصلی وی نیز اتمام مکارم اخلاق است[۱] و خود ایشان فرموده است که بعثت لأتمم مکارم الأخلاق[۲] و نیز: علیکم بمکارم الأخلاق ! فإن ربی بعثنی بها[۳].
منبع
اولین کسی که حدیث معراج را نقل نموده، حسن بن محمد دیلمی، در کتاب ارشاد القلوب است[۴]، سپس فیض کاشانی در الوافی، شیخ حُرّ عامِلی در جواهر السَّنیه و علامه مجلسی در بِحارالأنوار آن را به نقل از ارشادالقلوب آوردهاند[۵]. از محدثین بزرگ شیعه هم آن را در کتب اصلی خود باز نشر فرمودهاند.
اعتبار سند
علامه مجلسی دو سند برای این حدیث ذکر کرده است:
- أقول و رأیت فی بعض الکتب لهذا الحدیث سندا هکذا قال الإمام أبو عبدالله محمد بن علی البلخی عن أحمد بن إسماعیل الجوهری عن أبی محمد علی بن مظفر بن إلیاس العبدی عن أبی نصر أحمد بن عبدالله الواعظ عن أبی الغنائم عن أبی الحسن عبدالله بن الواحد بن محمد بن عقیل عن أبی إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام عن إبراهیم بن محمد عن عبدالله بن عبد الرحمن عن أبی عبدالله عبد الحمید بن أحمد بن سعید عن أبی بشر عن الحسن بن علی المقری عن أبی مسلم محمد بن الحسن المقری عن الإمام جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب(علیهالسلام)قال هذا ما سئل رسولالله (صلّیالله علیه واله وسلّم) ربه لیلة المعراج-...
- و وجدت فی نسخة قدیمة أخرى قال الشیخ أبو عمرو عثمان بن محمد البلخی أخبرنا أبو بکر أحمد بن إسماعیل الجوهری قال حدثنا أبو علی المطر بن إلیاس بن سعد بن سلیمان قال أخبرنا أبو نصر أحمد بن عبدالله بن إسحاق الواعظ قال أخبرنا أبو الغنائم الحسن بن حماد المقری قراءة بأهواز فی آخر شهر رمضان سنة ثلاث و أربعین و أربعمائة قال أخبرنا أبو مسلم محمد بن الحسن المقری قراءة علیه من أصله قال حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عقیل قال أخبرنا أبو إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام قال حدثنا إبراهیم بن محمد بن أحمد قال حدثنا إسحاق بن بشر عن جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب ع و ذکر نحوه...[۶]
.
آیتالله سعادت پرور هم در مقدمه کتاب سرالإسراء فی شرح حدیث المعراج[۷] با ذکر مرسل بودن حدیث در ارشاد[۸] به ذکر این دو سند از کافی اشاره میکند و علاوه بر آن میگوید که همینکه این سه بزرگوار حدیث را نقل کرده و متعرض ضعف سند نشدهاند، نشان میدهد که گویا هرسه به متن و سند حدیث اعتماد داشتهاند و فیض هم با اینکه خود آن را به صورت مرسل از ارشاد نقل کرده، تصریح دارد که برخی به صورت مسند آن را ذکر کردهاند: و رواه غیره مسندا عنه أبیه عن جده أمیرالمؤمنین علیهمالسلام[۹].
شیخ حر عاملی هم در اواخر الجواهر السنیه به اعتماد خود به احادیث مذکور در کتاب تصریح نموده است[۱۰]
آیتالله سعادت پرور در تثبیت سند روایت میفرماید بزرگان علم و معرفت و کمال به این حدیث اعتنا داشته و فقرات آن را به مناسبتهای مختلف ذکر میکردهاند مثل میرزا جواد ملکی تبریزی در کتب اخلاقی و نیز علامه طباطبایی که یک دوره کامل این حدیث را برای شاگردانش تفسیر کرد و در آثارش از آن ذکر کرده و در مباحث خود با هانری کربن هم از این حدیث استفاده میکرد علاوه بر این متن این حدیث با کتاب و سنت انطباق دارد و آیات و روایاتی که ما در شرح آوردهایم بهروشنی این تطبیق را نمایانده است[۱۱].
شروح
این حدیث شروح مختلفی دارد که از معروفترین آنها به ذکر چند عنوان کتاب اکتفا مینماییم:
- مصباح یزدی، محمدتقی، راهیان کوی دوست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1388.
- پهلوانی تهرانی (سعادتپرور)، علی، سر الاسراء: شرح حدیث معراج، (چهارجلدی)، مترجم: محمدجواد وزیری فرد، احیاء کتاب،1390 .
- غیاثی کرمانی، محمدرضا، حدیث معراج (مناجاة الرحمن فی لیله المعراج)، قم: پارسایان، 1376. (شرحی کوتاه بر حدیث معراج از کتاب "ارشاد القلوب" )
- شیروانی، علی، با پیامبر بهسوی معراج شرح ماجرای معراج و پاسخهای خدای متعال به پرسشهای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) دریافتی از دو حدیث عرفانی"،دارالفکر، قم، 1385.
محتوی و موضوعات مطرح شده
آیتالله پهلوانی حدیث معراج را مشتمل بر سه امر مهم میدانستند:
- هدایت سالک به اموری که لازم است به آنها ملتزم بود و هر آنچه در رفع حجاب از فطرت اولیه مفید است
- ترغیب افراد به مهمات یاد شده
- توجه و التفات دادن افراد به مقصد در همه مراحل سلوک و بیان آثار و نتایج هر مقام و مرحله[۱۲].
موضوعات مطرحشده در این حدیث، به نقل از کتاب راهیان کوی دوست، به شرح زیر است:
- رضا و توکل؛
- محبت الهی و راه رسیدن به آن؛
- ویژگیهای اولیای الهی؛
- خصلتهای راهیافتگان به بهشت و میراث گرسنگی و سکوت؛
- لزوم توجه به نماز و درک حضور خداوند؛
- امتیازات اولیای الهی؛
- لزوم محبت به مستمندان؛
- عدم تبعیت از خواهشهای نفسانی؛
- نکوهش دنیا و دنیاگرایان؛
- ویژگیهای بیستگانه اهل دنیا؛
- ویژگیهای اهل آخرت؛
- مقام و معرفت زاهدان؛
- نقش ارزشی روزه و سکوت؛
- مؤمنان رهیافته به یقین و باریابی به رضوان حق؛
- ویژگیهای زندگی گوارا و پایدار؛
- موفقیت در آزمون الهی، و عنایات ویژه خداوند؛
- مقام عابدان و رسولان الهی؛
- حقیقت محبت به خدا[۱۳].
متن و ترجمه حدیث معراج
رُوِیَ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنیِنَ (علیهالسلام)[۱۴]: إنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ سَألَ رَبَّهُ فِی لَیْلَهِ الْمِعْراجِ فَقالَ: یا رَبِّ! أیُّ الاْعْمالِ أفْضَلُ؟ فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: لَیْسَ شَیْءٌ عِنْدِی أفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ وَالرِّضا بِما قَسَمْتُ.
از امیرمؤمنان (علیهالسلام) روایت شده است که: پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در شب معراج از پروردگارش پرسید: پروردگارا! برترین و شریفترین کارها کدام است؟ خداوند عزّوجلّ در پاسخ فرمود: هیچ عملی نزد من بالاتر از توکل بر من و راضی بودن به آنچه که من قسمت کرده ام، نیست.
شایستگان محبّت خداوند
یا مُحَمَّدُ! وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحابِّینَ فِیَّ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَواصِلِینَ فِیَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیَّ، وَلَیْسَ لَِمحَبَّتِی عَلَمٌ وَلا نِهایَهٌ، وَکُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً أُولئِکَ الَّذِینَ نَظَرُوا إلَی الَْمخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إلَیْهِمْ وَلَمْ یَرْفَعُوا الْحَوائِجَ إلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَهٌ مِنْ أکْلِ الْحَرامِ نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکْرِی وَمَحَبَّتِی وَرِضائِی عَنْهُمْ.
ای محمد! محبّت من شامل کسانی است که:
- به خاطر من محبّت میکنند؛
- و به خاطر من عطوفت و مهربانی میکنند؛
- و به خاطر من با دیگران میپیوندند؛
- و محبّت من شامل کسانی است که بر من توکّل میکنند.
و برای محبت من نه نشانه مخصوصی است و نه پایان و نهایتی، هرگاه که یک نشانه را از سر راه محبوبان خویش بر دارم نشانه دیگری را قرار خواهم داد:
- اینان کسانی هستند که به مردم به همان گونه که من نگاه میکنم، مینگرند؛
- و دست نیاز به سوی خلق دراز نمیکنند؛
- شکم آنها از مال حرام خالی است؛
- خوشی و کامرانی آنها در دنیا ذکر و محبّت و رضایت من از ایشان است.
پارساترین مردمان
یا أحْمَدُ! إنْ أحْبَبْتَ أنْ تَکُونَ أوْرَعَ النّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیا وَارْغَبْ فِی الاْخِرَهِ
فَقالَ: یا إلهی! کَیْفَ أزْهَدُ فِی الدُّنْیا؟
فقالَ: خُذْ مِنَ الدُّنْیا حَفْناً مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَاللِّباسِ وَلا تَدَّخِر لِغَد وَدُمْ عَلی ذِکْرِی
فَقالَ: یا رَبِّ! کَیْفَ أدُومُ عَلی ذِکْرِکَ؟
فَقالَ: بِالْخَلْوَهِ عَنِ النّاسِ وَبُغْضِکَ الْحُلْوَ وَالْحامِضَ وَفَراغِ بَطْنِکَ وَبَیْتِکَ مِنَ الدُّنْیا
ای احمد! اگر دوست داری که پارساترین مردمان باشی، نسبت به دنیا زهد پیشه کن و نسبت به آخرت رغبت داشته باش
پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) گفت: خداوندا! چگونه نسبت به دنیا زهد بورزم؟
خداوند فرمود: از خوراک و آشامیدنی و پوشاک دنیا به اندازه خیلی کم (دو کف دست) استفاده کن و برای فردا چیزی ذخیره مکن و همواره به یاد من باش.
پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) پرسید: خداوندا! چگونه همواره به یاد تو باشم؟
خداوند فرمود: با دوری از مردم و کینه نسبت به ترش و شیرین دنیا و خالی نگهداشتن شکم و خانه از دنیا.
دوری از خوی بچگانه
یا أحْمَدُ! اِحْذَرْ أنْ تَکُونَ مِثْلَ الصَّبِیِّ إذا نَظَرَ إلَی الاْخْضَرِ وَالاْصْفَرِ أحَبَّهُ وَإذا أُعْطِیَ شَیْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَالْحامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ
ای احمد! بپرهیز از اینکه مانند بچّه باشی که هرگاه به سبز و زرد نظر میافکند، به آنها دل میبندد و یا ترش و شیرین در اختیارش قرار میگیرد، نسبت به آن فریفته میشود.
عوامل تقرب به پروردگار
فَقالَ: یارَبِّ! دُلَّنِی عَلی عَمَل أتَقَرَّبُ بِهِ إِلَیْکَ
قالَ: اجْعَلْ لَیْلَکَ نَهاراً وَنَهارَکَ لَیْلاً
قالَ: یارَبِّ! کَیْفَ ذلِکَ؟
قَالَ: اجْعَلْ نَوْمَکَ صَلاهً وَطَعامَکَ الْجُوعَ
یا أحْمد! وَعِزَّتی وَجَلالِی ما مِنْ عَبْد ضَمِنَ لِی بِأَرْبَعِ خِصال إِلاّ أدْخَلْتُهُ الْجَنّهَ، یَطْوِی لِساَنهُ فَلا یَفْتَحُهُ إِلاّ بِما یَعْنِیهِ وَیَحْفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الْوَسْواسِ وَیَحْفَظُ عِلْمی وَنَظَری إِلَیْهِ وَتَکُونُ قُرَّهُ عَیْنَیْهِ الْجُوعُ
پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض کرد: خداوندا! مرا راهنمایی کن که با چه کاری به تو تقرّب جویم؟ خداوند فرمود: شب خود را روز و روز خود را شب قرار بده
عرض کرد: چگونه چنین کنم؟
فرمود: خوابت را نماز و غذایت را گرسنگی قرار بده.
ای احمد! به عزّت و جلالم سوگند که هر بندهای که چهار صفت را برای من ضمانت کند، من نیز او را به بهشت وارد میکنم:
- زبانش را در کام بپیچد و حرف نزند مگر آنکه آن سخن برای او مفید و ثمر بخش باشد؛
- قلب خود را از وسوسههای اهریمنی حفظ کند؛
- همواره بیاندیشد که من به او آگاه و بر کارهایش ناظر هستم؛
- و گرسنگی، نور چشمانش باشد (گرسنگی را دوست بدارد).
گرسنگی و سکوت، خلوت و سجود
یا أحْمَد! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَهَ الْجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَهِ وَما وَرِثُوا مِنْها
قالَ: یا رَبِّ! ما مِیراثُ الجُوعِ؟
قالَ: الْحِکْمهُ وَحِفْظُ الْقَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إلَیَّ وَالْحُزْنُ الدّائِمُ وَخِفَّهُ الْمَؤُنَهِ بَیْنَ النّاسِ وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلا یُبالِی عاشَ بِیُسْر أمْ بِعُسْر
ای احمد! ای کاش میدانستی که گرسنگی و سکوت و تنهایی چه لذّت و آثاری دارند!
عرض کرد: خداوندا! گرسنگی چه اثراتی دارد؟
فرمود: حکمت، حفظ قلب، تقرّب به من، حزن همیشگی، کم خرج بودن بین مردم، حق گویی، بی اعتنایی به سختی یا آسانی زندگی.
یا أحْمَدُ! هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْت یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إلَیَّ؟
قالَ: لا یا رَبِّ.
قالَ: إذا کانَ جائِعاً أوْ ساجِداً.
ای احمد! آیا میدانی چه هنگامی بنده به من نزدیک میشود؟
عرض کرد: خیر، ای پروردگار من!
فرمود: وقتی که گرسنه یا در حال سجده باشد.
تعجّب از سه گروه
یا أحْمَدُ! عَجِبْتُ مِنْ ثَلاثَهِ عَبِید؛ عَبْد دَخَلَ فِی الصَّلاهِ وَهُوَ یَعْلَمُ إلی مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَقُدّامَ مَنْ هُوَ وَهُوَ یَنعَسُ
وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لَهُ قُوتُ یَوْم مِنَ الْحَشیشِ أوْ غَیْرِهِ وَهُوَ یَهْتَمُّ لِغَد وَعَجِبْتُ مِنْ عَبْد لا یَدْرِی أنِّی راض عَنْهُ أوْ ساخِطٌ عَلَیْهِ وَهُوَ یَضْحَکُ
ای احمد! از سه بنده خود تعجب میکنم:
1- بندهای که به نماز ایستاده و میداند که دستهای خودرا به جانب چه کسی دراز کرده و در پیشگاه چه کسی ایستاده و در عین حال خوابآلود است؛
2- و تعجّب میکنم از بندهای که روزیِ امروز خود را از سبزی مختصری دارد ولی برای فردایش به فکر فرو رفته است؛
3- و تعجّب میکنم از بندهای که نمیداند آیا من از او راضی هستم یا بر او غضبناکم، ولی خندان است.
اوصاف و مقام اولیای خداوند
یا أحْمَدُ! إنَّ فِی الْجَنَّهِ قَصْراً مِنْ لُؤْلُؤ فَوْقَ لُؤْلُؤ وَدُرَّه فَوْقَ دُرَّه لَیْسَ فِیها قَصْمٌ وَلا وَصْلٌ، فِیهَا الْخَواصُّ، أنْظُرُ إلَیْهِمْ کُلَّ یَوْم سَبْعِینَ مَرَّهً فَأُکَلِّمَهُمْ کُلَّما نَظَرْتُ إلَیْهِمْ، وَأزِیدُ فِی مُلْکِهِمْ سَبْعِینَ ضِعْفاً وَإذا تَلَذَّذَ أهْلُ الْجَنَّهِ بِالطَّعامِ وَالشَّرابِ تَلَذَّذُوا أُولئِکَ بِذِکْرِی وَکَلامِی وَحَدِیثِی
قالَ: یا رَبِّ! ما عَلامَهُ أُولئِکَ؟
قالَ: مَسْجُونُونَ قَدْ سَجَنُوا ألْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الْکَلامِ وَبُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعامِ.
ای احمد! در بهشت قصری است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ، و مروارید بزرگ درخشان روی مروارید که در آنها قطع و وصلی وجود ندارد (یکپارچه است) در این کاخ، دوستان خاصّ من هستند که:
- هر روز هفتاد بار (به لطف و مهر) به آنان نظر میافکنم و هربار با آنها سخن میگویم و هفتاد بار بر قلمرو و مقامشان میافزایم؛
- و آنگاه که اهل بهشت از خوردن و آشامیدن لذّت میبرند، اینان از ذکر و سخن و گفتار من لذّت میبرند؛
عرض کرد: خداوندا! نشانههای اینها چیست؟ فرمود:
زندانیانی هستند که زبانهای خود را از حرفهای غیر ضروری و شکمهای خود را از غذای غیر لازم، محفوظ و حبس کرده اند.
اوصاف درویشان راستین
یا أحْمَدُ! إنَّ الَْمحَبَّهَ للهِِ هِیَ الَْمحَبَّهُ لِلْفُقَراءِ وَالْتَقَرُّبُ إلَیْهِمْ
قالَ: فَمَنِ الْفُقَراءُ؟
قالَ: الَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَصَبَرُوا عَلَی الرَّخاءِ وَلَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَلا ظَمَأَهُمْ وَلَمْ یَکْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِم وَلَمْ یَغْضَبُوا عَلی رَبِّهِمْ وَلَمْ یَغْتَمُّوا عَلی ما فاتَهُمْوَلَمْ یَفْرَحُوا بِما آتاهُمْ
یا أحْمَدُ! مَحَبَّتِی مَحَبَّهُ الْفُقَراءِ فَأَدْنِ الْفُقَراءَ وَقَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْکَ وَأبْعِدِ الاْغْنِیاءَ وَأبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنْکَ لاِنَّ الْفُقَراءَ أحِبّائِی
ای احمد! محبّت من در گرو محبّت درویشان و تقرّب به ایشان است
عرض کرد: درویشان کیانند؟ فرمود: آنانکه:
- به کم، راضی و بر گرسنگی، صابر و در نعمت، شاکر هستند؛
- از گرسنگی و تشنگی خود شکایتی ندارند؛
- و هرگز دروغ بر زبان خود جاری نمیکنند؛
- و نسبت به پروردگارشان غضب نمینمایند؛
- و برای چیزی که از دستشان رفت، غمگین نیستند؛
- و نسبت به چیزی که به دست میآورند، فرحناک و شادمان نمیباشند.
ای احمد! محبّت من در گرو محبّت درویشان است، پس به آنها نزدیک شو و همنشینی با آنان را اختیار کن و از ثروتمندان و مجلسشان فاصله بگیر، چراکه درویشان دوستان من هستند
نفس، چونان شترمرغ!
یا أحْمَدُ! لا تَزَیَّنْ بِلَبْسِ اللِّباسِ وَطِیبِ الطَّعامِ وَلِینِ الْوَطاءِفَإنَّ النَّفْسَ مَأوی کُلِّ شَرٍّ وَرَفِیقُ کُلِّ سُوءتَجُرُّها إلی طاعَهِ اللهِ وَتَجُرُّکَ إلی مَعْصِیَتِهِ، وَتُخالِفُکَ فِی طاعَتِهِ، وَتُطِیعُکَ فِی ما تَکْرَهُ، وَتَطْغی إذا شَبِعَتْ، وَتَشْکُو إذا جاعَتْ، وَتَغْضَبُ إذَا افْتَقَرَتْ، وَتَتَکَبَّرُ إذَا اسْتَغْنَتْ، وَتَنْسی إذا کَبُرَتْ، وَتَغْفُلُ إذا أمِنَتْ وَهِیَ قَرِینَهُ الشَّیْطانِ وَمَثَلُ النَّفْسِ کَمَثَلِ النَّعامَهِ تَأْکُلُ الْکَثِیرَ وَإذا حُمِلَ عَلَیْها لا تَطِیرُ وَکَمَثَلِ الدِّفْلی لَوْنُهُ حَسَنُ وَطَعْمُهُ مُرٌّ.
ای احمد! با لباس جذّاب و غذای لذیذ و بستر نرم، خود آرایی مکن چرا که نفس، خاستگاه هر بدی و رفیق هر نادرستی است
تو نفس را به اطاعت خدا میخوانی ولی او تو را به نافرمانی میکشاند
- هر گاه که میخواهی اطاعت خدا کنی با تو مخالفت میکند و هرگاه که بخواهی نافرمانی از خدا کنی با تو همراهی میکند
- هرگاه که سیر شود، طغیان میکند و هرگاه که گرسنه شود، فریاد و فغان سر میدهد
- هرگاه که بی نوا شود، غضب میکند و هرگاه که بی نیاز شود، تکبّر و بزرگی میورزد
- هرگاه که بزرگ شود، فراموشکار میشود و هرگاه که در امنیّت باشد، غفلت میورزد
نفس آدمی، مثل شتر مرغ است که فراوان میخورد ولی وقتی که بر آن سوار میشوند (بار میگذارند) نمیپرد و مانند خرزهره است که رنگش زیبا ولی مزّهاش تلخ است.
اوصاف دنیا زدگان
یا أحْمَدُ! أبْغِضِ الدُّنْیا وَأهْلَها وَأحِبَّ الاْخِرَهَ وَأَهْلَها
قالَ: یا رَبِّ! وَمَنْ أهْلُ الدُّنْیا وَمَنْ أهْلُ الاْخِرَه؟
قالَ: أهْلُ الدُّنْیا مَنْ کَثُرَ أکْلُهُ وَضِحْکُهُ وَنَوْمُهُ وَغَضَبُهُ، قَلِیلُ الرِّضا، لا یَعْتَذِرُ إلی مَنْ أساءَ إلَیْهِ وَلا یَقْبَلُ عُذْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إلَیْهِ کَسْلانُ عِنْدَ الطّاعَهِ وَشُجاعٌ عِنْدَ الْمَعْصِیَهِ أَمَلُهُ بَعِیدٌ وَأجَلُهُ قَرِیبٌ لا یُحاسِبُ نَفْسَهُ قَلِیلُ الْمَنْفَعَهِ، کَثِیرُ الْکَلامِ، قَلِیلُ الْخَوْفِ، کَثِیرُ الْفَرَحِ عِنْدَ الطَّعامِ، وَإنَّ أهْلَ الدُّنْیا لا یَشْکُرُونَ عِنْدَ الرَّخاءِ وَلا یَصْبِرُونَ عِنْدَ الْبَلاءِ کَثِیرُ النّاسِ عِنْدَهُمْ قَلِیلٌ یَحْمِدُونَ أنْفُسَهُمْ بِما لا یَفْعَلُونَ وَیَدَّعُونَ بِما لَیْسَ لَهُمْ وَیَتَکَلَّمُونَ بِما یَتَمَنُّونَ وَیَذْکُرُونَ مَساوِئَ النّاسِ وَیُخْفُونَ حَسَناتِهِمْ.
فَقالَ: یا رَبِّ! کُلُّ هذَا الْعَیْبِ فِی أهْلِ الدُّنْیا؟
قالَ: یا أحْمَدُ! إنَّ عَیْبَ أهْلِ الدُّنْیا کَثِیرٌ، فِیهِمُ الْجَهْلُ وَالْحُمْقُ، لا یَتَواضَعُونَ لِمَنْ یَتعَلَّمُونَ مِنْهُ وَهُمْ عِنْدَ أنْفُسِهِمْ عُقَلاءٌ وَعِنْدَ الْعارِفِینَ حُمَقاءٌ
ای احمد! دنیا و اهل آن را دشمن بدار و آخرت و اهل آن را دوست بدار
عرض کرد: ای خدای من! اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانی هستند؟
فرمود: اهل دنیا کسی است که:
- خوردن و خندیدن و خواب و غضبش زیاد و رضایت او کم میباشد؛
- اگر به کسی بدی کرد از او پوزش نمیطلبد؛
- و عذر کسی را که از او عذر خواهی میکند نمیپذیرد؛
- هنگام عبادت، کسل و هنگام معصیت، شجاع است؛
- آرزویش دور و دراز و مرگش نزدیک است؛
- به حساب خود نمیپردازد؛
- نفعش به دیگران کم میرسد؛
- حرف زیاد میزند؛
- ترس کم دارد؛
- هنگام رسیدن به غذا، بسیار شادمان میشود؛
- اهل دنیا هنگام نعمت، شکر و هنگام بلا، صبر نمیکنند؛
- به کارهایی که انجام ندادهاند خودستایی میکنند و چیزی را ادّعا میکنند که واجد آن نیستند؛
- و از روی آرزو و هوس سخن میگویند؛
- عیوب دیگران را بازگو ولی خوبیهای آنها را مخفی میکنند.
عرض کرد: آیا اهل دنیا این همه عیب دارند؟
فرمود: ای احمد! اهل دنیا عیب فراوان دارند:
- جاهلند؛
- احمقند؛
- در مقابل استاد خود تواضع نمیکنند؛
- خود را عاقل میپندارند در حالی که نزد اهل م
عرفت احمق هستند.
اوصاف اهل آخرت
یا أحْمَدُ! إنَّ أهْلَ الْخَیْرِ وَأهْلَ الاْخِرَهِ رَقِیقَهٌ وُجُوهُهُمْ، کَثِیرٌ حَیاؤُهُمْ، قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ، کَثِیرٌ نَفْعُهُمْ قَلِیلٌ مَکْرُهُمْ، اَلنّاسُ مِنْهُمْ فِی راحَه وَأنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَب، کَلامُهُمْ مَوْزُونُ، مُحاسِبینَ لاِنْفُسِهِمْ، مُتْعِبِینَ لَها، تَنامُ أعْیُنُهُمْ وَلا تَنامُ قُلُوبُهُمْ أعْیُنُهُمْ باکِیَهٌ وَقُلُوبُهُمْ ذاکِرَهٌ، إذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الْغافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذّاکِرینَ فِی أوَّلِ النِّعْمَهِ یَحْمَدُونَ، وَفِی آخِرِها یَشْکُرُونَ دُعاؤُهُمْ عِنْدَ اللهِ مَرْفُوعٌ وَکَلامُهُمْ مَسْمُوعٌ تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلائِکَهُ وَیَدُورُ دُعاؤُهُمْ تَحْتَ الْحُجُبِ یُحِبُّ الرَّبُّ أنْ یَسْمَعَ کَلامَهُمْ کَما تُحِبُّ الْوالِدَهُ الْوَلَدَ
وَلا یَشْغَلُونَ عَنْهُ طَرْفَهَ عَیْن وَلا یُرِیدُونَ کَثْرَهَ الطَّعامِ وَلا کَثْرَهَ الْکَلامِ وَلا کَثْرَهَ اللِّباسِ النّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتی وَاللهُ عِنْدَهُمْ حَیٌّ کَرِیمٌ یَدْعُونَ الْمُدْبِرِینَ کَرَماً وَیُرِیدُونَ الْمُقْبِلِینَ تَلَطُّفاً قَدْ صارَتِ الدُّنْیا وَالاْخِرَهُ عِنْدَهُمْ واحِدَهً.
ای احمد! اهل خیر و آخرت:
- چهرههایشان لاغر است؛
- حیای آنها زیاد و حماقتشان کم و نفع آنان فراوان و حیله آنها اندک است؛
- مردم از دست آنها در رفاهند ولی خودشان از دست خویش در رنجند؛
- کلامشان سنجیده است؛
- به حساب خود میپردازند؛
- خود را به زحمت میافکنند؛
- چشمهایشان میخوابد ولی قلبشان نمیخوابد؛
- چشمانشان گریان و قلبهایشان به یاد خداست؛
- هنگامیکه دیگر مردمان در غفلت به سر میبرند آنها در ذکر و یاد حق هستند؛
- در آغاز نعمت، ستایش الهی و در پایان آن شکر خدا را به جای میآورند؛
- دعایشان نزد خدا مقبول و سخن ایشان نزد پروردگار پذیرفته است؛
- و وجود آنها مایه مباهات و خشنودی فرشتگان است؛
- و دعای آنها زیر حجابها میچرخد؛
- خداوند دوست دارد کلام آنان را بشنود آنگونه که مادر دوست دارد به کلام فرزند خود گوش دهد؛
- از خداوند لحظهای غافل نمیشوند؛
- پر خوری و پرگوئی و پوشیدن لباسهای متنوع و زیاد و رنگارنگ را دوست ندارند؛
- مردم نزد آنها مردگانند و خداوند، زنده کریم؛
- آنهایی را که از ایشان رخ برتافتند با بزرگواری فرا میخوانند و آنان را که به اینان روی آورده اند با مهربانی میپذیرند؛
- دنیا و آخرت نزد آنها یکسان است.
پاداش زاهدان
یا أحْمَدُ! هَلْ تَعْرِفُ ما لِلزّاهِدِینَ عِنْدِی؟
قالَ: لا یا رَبِّ
قالَ: یُبْعَثُ الْخَلْقُ وَیُناقَشُونَ الْحِسابَ وَهُمْ مِنْ ذلِکَ آمِنُونَ إنَّ أدْنی ما أُعْطِی الزّاهِدِینَ فِی الاْخِرَهِ أن أُعطِیَهُمْ مَفاتِیحَ الجِنانِ کُلَّها حَتّی یَفْتَحُوا أیَّ باب شاءُوا وَلا أحْجُبَ عَنْهُمْ وَجْهِی وَلاَنْعَمَنَّهُمْ بِألْوانِ التَّلَذُّذِ مِنْ کَلامِی وَلاَُجْلِسَنَّهُمْ فِی مَقْعَدِ صِدْق وَأُذَکِّرَهُمْ ما صَنَعُوا وَتَعِبُوا فِی دارِ الدُّنْیا وَأفْتَحُ لَهُمْ أرْبَعَهَ أبْواب، باباً یَدْخُلُ عَلَیْهِمُ مِنْهُ الْهَدایا بُکْرَهً وَعَشِیّاً مِنْ عِنْدِی، وَباباً یَنْظُرُونَ إلَی الظّالِمِینَ کَیْفَ یُعَذَّبُونَ، وَباباً یَدْخُلُ عَلَیْهِمْ مِنْهُ الْوَصائِفُ وَالْحُورُ الْعِینُ.
ای احمد! آیا میدانی که پاداش زاهدان نزد من چیست؟
عرض کرد: خیر، ای پروردگار من!
فرمود: مردم محشور میشوند و در حساب آنها مناقشه و دقّت میشود ولی آنان از این امر در امان هستند، کمترین چیزی که به زاهدان میدهم آن است که:
- کلیدهای بهشت را عطایشان میکنم تا از هر دری که خواستند وارد بهشت شوند
- و میان جمال خودم و آنان پردهای قرار نمیدهم
- لذّتهای گوناگون گفتگوی با خودم را به آنان میچشانم
- و آنها را در جایگاه صادقان مینشانم
- و کارهای دنیا و رنجهایی را که کشیدهاند به یادشان میآورم
- و چهار در به رویشان میگشایم؛
- از یک در هدایای من به آنها میرسد؛
- از در دیگر به من هرگونه که بخواهند و بدون هر مانعی نگاه میکنند؛
- و از یک در به آتش دوزخ و ظالمانی که عذاب میشوند مینگرند؛
- و از در دیگر نیز دختران نوجوان و حورالعین (زنان فراخ چشم) بر آنان وارد میشوند.
اوصاف زاهدان
فَقالَ: یا رَبِّ! مَنْ هؤُلاءِ الزّاهِدُونَ الَّذِینَ وَصَفْتَهُمْ؟
قالَ: اَلزّاهِدُ هُوَ الَّذِی لَیْسَ لَهُ بَیْتٌ یَخْرَبُ فَیَغْتَمَّ لِخَرابِهِ وَلا لَهُ وَلَدٌ یَمُوتُ فَیَحْزُنَ لِمَوْتِهِ وَلا لَهُ شَیْءٌ یَذْهَبُ فَیَحْزُنَ لِذِهابِهِ وَلا یَعْرِفُهُ إنْسانٌ لِیَشْغَلَهُ عَنِ اللهِ طَرْفَهَ عَیْن وَلا لَهُ ثَوْبٌ لَیِّنٌ یا أحْمَدُ! إنَّ وُجُوهَ الزّاهِدِینَ مُصْفَرَّهٌ مِنْ تَعَبِ اللَّیْلِ وَصَوْمِ النَّهارِ وَألسِنَتَهُمْ کَلالٌ مِنْ ذِکْرِ اللهِ تَعالی قُلُوبُهُمْ فِی صُدُورِهِمْ مَطْعُونَهٌ مِنْ کَثْرَهِ صَمْتِهِمْ قَدْ أعْطَوُا الَْمجهُودَ مِنْ أنْفُسِهِمْ لا مِنْ خَوْفِ نار وَلا مِنْ شَوْقِ جَنَّه وَلکِنْ یَنْظُرُونَ فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَالاْرْضِ فَیَعْلَمُونَ أنَّ اللهَ سُبْحانَهُ أهْلٌ لِلْعِبادِه.
پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض کرد: خداوندا! این زاهدان که توصیفشان کردی چه کسانی هستند؟
فرمود: زاهد آن کسی است که:
- خانهای ندارد که اگر خراب شد، غم بخورد؛
- فرزندی ندارد که اگر مُرد، محزون شود؛
- و هیچ چیز ندارد که اگر از دست رفت، غصه بخورد؛
- و هیچکس را نمیشناسد که او را لحظهای از یاد خدا غافل کند؛
- غذای اضافی ندارد که از او بطلبند و لباس نرم نمیپوشد.
ای احمد! چهره اهل زهد، از شب زنده داری و روزه، زرد و زبان آنها از شدّت ذکر خداوند، خسته شده است.
قلبهاشان در سینه هایشان، از مداومت سکوت، مجروح شده است.
آنان هرچه در توان دارند (در عبادت) کوشش میکنند ولی نه به خاطر ترس از جهنم یا شوق بهشت، بلکه در ملکوت آسمان و زمین مینگرند و مییابند که خداوند سبحان شایسته عبادت است.
زاهدان امّت پیامبر و بنی اسرائیل
قالَ: یا رَبِّ! أیُّ الزُّهّادِ أکْثَرُ؟ زُهّادُ أُمَّتی أمْ زُهّادُ بَنِی إسْرائِیلَ؟
قالَ: إِنَّ زُهّادَ بَنِی إسْرائِیلَ مِنْ زُهّادِ أُمَّتِکَ کَشَعْرَه سَوْداءَ فِی بَقَرَه بَیْضاءَ
فَقالَ: یا رَبِّ! وَکَیْفَ ذلِکَ وَعَدَدُ بَنِی إسْرائِیلَ أکْثَرُ؟
قالَ: لاِنَّهُمْ شَکُّوا بَعْدَ الْیَقِینِ وَجَحَدُوا بَعْدَ الاْقْرارِ
قالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ: فَحَمِدْتُ اللهَ تَعالی وَشَکَرْتُهُ وَدَعْوَتُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ وَالرَّحْمَهِ وَسائِرِ الْخَیْراتِ
پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) عرض کرد: خداوندا! آیا زاهدان امّت من بیشترند یا زُهّاد بنی اسرائیل؟ فرمود: مقدار زاهدان بنی اسرائیل در مقام مقایسه با زُهّاد امّت تو، به اندازه یک موی سیاه در بدن یک گاو سفید است
عرض کرد: چگونه چنین است در حالی که تعداد بنی اسرائیل بیشتر از تعداد امّت من است؟ فرمود: چون آنها پس از یقین، شک کردند و بعد از اقرار به حقیقت، آن را انکار کردند.
پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمودند: من شکر و حمد خدای تعالی را بجا آوردم و دعا کردم که خداوند آنها را حفظ و رحمت فرماید و سایر خیرات را بر آنان نازل کند.
تشبیه تقوا
یا أحْمَدُ! عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ رَأْسُ الدِّینِ وَوَسطُ الدِّینِ وَآخِرُ الدِّینِ
إنَّ الْوَرَعَ بِهِ یُتَقَرَّبُ إلَی اللهِ تَعالی
یا أحْمَدُ! إنَّ الْوَرَعَ زَیْنُ الْمُؤْمِنِ وَعِمادُ الدِّینِ
مَثَلُهُ کَمَثَلِ السَّفِینَهِ کَما أنَّ فِی الْبَحْرِ لا یَنْجُو إلاّ مَنْ کانَ فِیها وَکَذلِکَ لا یَنْجُو الزّاهِدُونَ إلاّ بِالْوَرَعِ
یا أحْمَدُ! ما عَرَفَنِی عَبْدٌ وَخَشَعَ لِی إلاّ وَخَشَعَ لَهُ کُلُّ شَیْء
یا أحْمَدُ! اَلْوَرَعُ یَفْتَحُ عَلَی الْعَبْدِ أبْوابَ الْعِبادَهِ فَیُکْرَمُ بِهِ الْعَبْدُ فِی الْخَلْقِ وَیَصِلُ بِهِ إلَی اللهِ عَزَّ وَجَلَّ
ای احمد! بر تو باد به تقوا، که صدر و ساقه و ذیل دین، تقوا است و به وسیله آن، بنده میتواند به خداوند تعالی تقرّب یابد
ای احمد! تقوا، زینت مؤمن و پایه و ستون دین است
تقوا، چونان کشتی است؛ همان گونه که از دریا جز با کشتی نمیتوان نجات یافت زاهدان نیز جز با تقوا نمیتوانند نجات یابند.
ای احمد! هیچکس نیست که مرا عبادت کند و در مقابل من خشوع کند مگر آنکه همه چیز در برابر او خاشع شود.
ای احمد! تقوا درهای عبادت را به روی بنده میگشاید؛ در نتیجه، بنده، نزد خلق گرامی میشود و به وسیله آن به قرب خدای عزّوجلّ میرسد.
ارزش سکوت
یا أحْمَدُ! عَلَیْکَ بِالصَّمْتِ فَإنَّ أعْمَرَ مَجْلِس قُلُوبُ الصّالِحِینَ وَالصّامِتِینَ وَإنَّ أخْرَبَ مَجْلِس قُلُوبُ المُتَکَلِّمِینَ بِما لا یَعْنِیهِمْ.
ای احمد! بر تو باد سکوت و کم حرفی؛ چرا که آبادترین مجلس و محفل، قلبهای صالحان و ساکنان و ساکتان و خرابترین مجلس و محفل، قلبهای بیهوده گویان است.
اجزای عبادت و آثار روزه
یا أحْمَدُ! إنَّ الْعِبادَهَ عَشْرَهُ أجْزاء
تِسْعَهٌ مِنْها طَلَبُ الْحَلالِ فَإنْ طَیَّبْتَ مَطْعَمَکَ وَمَشْرَبَکَ فَأَنْتَ فِی حِفْظِی وَکَنَفِی
قالَ: یا رَبِّ! وَما أوَّلُ الْعِبادَهِ؟ قالَ: أوَّلُ الْعِبادَهِ الصَّمْتُ وَالصَّوْمُ
قالَ: یا رَبِّ! وَما مِیراثُ الصَّوْمِ؟ قال: اَلصَّوْمُ یُورِثُ الْحِکْمَهَ، وَالْحِکْمَهُ تُورِثُ الْمَعْرِفَهَ، وَالْمَعْرِفَهُ تُورِثُ الْیَقِینَ، فَإذَا اسْتَیْقَنَ الْعَبْدُ لا یُبالِی کَیْفَ أصْبَحَ بِعُسْر أمْ بِیُسْر
ای احمد! عبادت، ده بخش است، نُه بخش آن دنبال کسب حلال بودن است پس اگر خوردنی و آشامیدنی خود را از راه حلال تهیّه کردی در حفظ و حمایت من خواهی بود.
پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) پرسید: خداوندا! برترین و اولین عبادت چیست؟
فرمود: آغاز عبادت، روزه و سکوت است.
عرض کرد: پروردگارا! اثر روزه چیست؟
فرمود: روزه باعث پدید آمدن حکمت است و حکمت موجب شناخت و شناخت موجب یقین است، پس هرگاه که بنده به مقام یقین رسید، در بند سختی یا آسانی زندگی نیست.
توصیف بنده در وقت مرگ و پس از آن
وإذا کانَ الْعَبْدُ فِی حالَهِ الْمَوْتِ یَقُومُ عَلی رَأْسِهِ مَلائِکَهٌ بِیَدِ کُلِّ مَلَک کَأْسٌ مِنْ ماءِ الْکَوْثَرِ وَکَأْسٌ مِنَ الْخَمْرِ یَسْقُونَ رُوحَهُ حَتّی تَذْهَبَ سَکْرَتُهُ وَمَرارَتُهُ وَیُبَشِّرُونَهُ بِالْبَشارَهِ الْعُظْمی وَیَقُولُونَ لَهُ: طِبْتَ وَطابَ مَثْواکَ إنَّکَ تَقْدِمُ عَلَی الْعَزِیزِ الْکَرِیمِ الْحَبِیبِ الْقَرِیبِ
فَتَطِیرُ الرُّوحُ مِنْ أیْدِی الْمَلائِکَهِ فَتَصْعَدُ إلَی اللهِ تَعالی فِی أسْرَعَ مِنْ طَرْفَهِ عَیْن وَلا یَبْقی حِجابٌ وَلا سَتْرٌ بَیْنَها وَبَیْنَ اللهِ تَعالی، وَاللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْها مُشْتاقٌ، وَتَجْلِسُ عَلی عَیْن عِنْدَ الْعَرْشِ.
ثُمَّ یُقالُ لَها: کَیْفَ تَرَکْتِ الدُّنْیا؟
فَتَقُولُ: إلهی! وَعِزَّتِکَ وَجَلالِکَ لا عِلْمَ لِی بِالدُّنْیا
أنَا مُنْذُ خَلَقْتَنِی خائِفٌ مِنْکَ
فَیَقُولُ اللهُ: صَدَقْتَ عَبْدِی کُنْتَ بِجَسَدِکَ فِی الدُّنْیا وَرُوحُکَ مَعِی
فَأَنْتَ بِعَیْنِی سِرُّکَ وَعَلانِیَتُکَ
سَلْ أُعْطِیَکَ وَتَمَنَّ عَلیَّ فَأُکْرِمَکَ
هذِهِ جَنَّتِی مُباحٌ فَتَجْنَحَ فِیها
وَهَذا جِوارِی فَاسْکُنْهُ
فَتَقُولُ الرُّوحُ: إلهی، عَرَّفْتَنِی نَفْسَکَ فَاسْتَغْنَیْتُ بِها عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ
وَعِزَّتِکَ وَجَلالِکَ لَوْ کانَ رِضاکَ فِی أنْ أُقَطَّعَ سَبْعِینَ قَتْلَهً بِأَشَدِّ ما یُقْتَلُ بِهِ النّاسُ لَکانَ رِضاکَ أحَبَّ إلَیَّ
ءَأُعْجَبُ بِنَفْسِی؟ وَأَنَا ذَلِیلٌ إنْ لَمْ تُکْرِمْنِی وَأَنَا مَغْلُوبٌ إنْ لَمْ تَنْصُرْنِی وَأَنَا ضَعِیفٌ إنْ لَمْ تُقَوِّنِی وَأَنَا مَیِّتٌ إنْ لَمْ تُحْیِنِی وَلَوْلا سِتْرُکَ لاَفْتَضَحْتُ أوَّلَ مَرَّه عَصَیْتُکَ
إلهی کَیْفَ لا أطْلُبُ رِضاکَ وَقَدْ أکْمَلْتَ عَقْلِی حَتّی عَرَفْتُکَ وَعَرَفْتُ الْحَقَّ مِنَ الْباطِلِ وَالاْمْرَ مِنَ النَّهْیِ وَالْعِلْمَ مِنَ الْجَهْلِ وَالنُّورَ مِنَ الظُّلْمَهِ
فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: وَعِزَّتِی وَجَلالِی لا أَحْجُبُ بَیْنِی وَبَیْنَکَ فِی وَقْت مِنَ الاْوْقاتِ، کَذلِکَ أفْعَلُ بِأَحِبّائِی
وقتی که بنده من در حال سکرات مرگ باشد، فرشتگان بالای سر او میایستند در حالی که به دست هر کدام از آنها جامی از آب کوثر و جامی از شراب بهشتی است، به روح او مینوشانند تا سکرات موت و سختی آن از بین برود، و او را به بشارتی بزرگ مژده میدهند و میگویند: خوش آمدی و مقدمت مبارک باد! تو بر خدای عزیز، کریم، حبیب و نزدیک وارد میشوی.
پس روح او از جوار فرشتگان پرواز میکند و به پیشگاه پرودگار در کمتر از یک چشم به هم زدن صعود میکند و دیگر بین او و بین پروردگار، پرده و حجابی نیست، خداوند مشتاق دیدار اوست و او را لب چشمهای در کنار عرش مینشاند.
سپس به او میگوید: دنیا را چگونه رها کردی؟ جواب میدهد: خدایا! به عزّت و جلالت که من نسبت به دنیا شناختی ندارم
من از آغاز تولّد از تو اندیشناک بودم.
خداوند میفرماید: راست گفتی ای بنده من!
- تو جسمت در دنیا، ولی روحت با من بود؛
- همه اسرار و کارهای آشکار تو در نظر من بود؛
- هرچه میخواهی درخواست کن تا به تو بدهم، تمنّا کن تا برآورده سازم؛
- این بهشت من برای تو مباح است پس در آن پر و بال بگشا؛
- و این جوار من است پس در آن ساکن شو.
پس روح عرض میکند: خداوندا! تو بودی که خودت را به من شناساندی، پس من از همه خلایق به وسیله این معرفت و شناخت بی نیاز شدم. قسم به عزّت و جلالت که اگر رضایت تو در آن باشد که قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به فجیع ترین صورت کشته شوم؛ رضای تو برای من پسندیده است.
خداوندا! من چگونه به خود مغرور باشم، در حالی که:
- اگر تو مرا گرامی نداری، ذلیلم اگر تو مرا یاری نفرمایی، مغلوب و شکست خوردهام؛
- اگر تو مرا تقویت نکنی، ضعیف و ناتوانم؛
- اگر مرا با یاد خودت زنده نگردانی مُردهام؛
- و اگر پرده پوشی تو نبود، اوّلین باری که من گناه کردم، رسوا میشدم؛
- خداوندا! چگونه رضایت تو را طلب نکنم در حالی که عقل مرا کامل کردی تا تو را بشناسم و حق را از باطل و امر را از نهی و علم را از جهل و نور را از ظلمت تشخیص بدهم.
آنگاه خدای عزّوجلّ میفرماید: قسم به عزت و جلالم که بین تو و خود هیچ پرده و مانعی در هیچ زمانی ایجاد نمیکنم
اینگونه با دوستانم رفتار میکنم.
حیات گوارا و جاوید
یا أَحْمَدُ! هَلْ تَدْرِی أیُّ عَیْش أهْنَأُ وَأیُّ حَیاه أبْقی؟ قالَ: اَللّهُمَّ! لا
قالَ: أمَّا الْعَیْشُ الهَنِیءُ فَهُوَ الَّذِی لا یَغْتَرُّ صاحِبُهُ عَنْ ذِکْرِی وَلا یَنْسی نِعْمَتِی وَلا یَجْهَلُ حَقِّی
یَطْلُبُ رِضایَ لَیْلَهُ وَنَهارَهُ
وَأَمَّا الْحَیاهُ الْباقِیَهُ فَهِیَ الَّتِی یَعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتّی تَهُونَ عَلَیْهِ الدُّنْیا وَتَصْغُرَ فِی عَیْنَیْهِ وَتَعْظُمَ الاْخِرَهُ عِنْدَهُ وَیُؤْثِرَ هَوایَ عَلی هَواهُ وَیَبْتَغِی مَرْضاتِی ]وَیُعَظِّمَنِی[ حَقَّ عَظَمَتِی وَیَذْکُرَ عِلْمِی بِهِ وَیُراقِبَنِی بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ عِنْدَ کُلِّ سَیِّئَه وَمَعْصِیَه وَیُنَقِّی قَلْبَهُ عَنْ کُلِّ ما أکْرَهُ وَیُبغِضَ الشَّیْطانَ وَوَساوِسَهُ
لا یَجْعَلُ لاِبْلِیسَ عَلی قَلْبِهِ سُلْطاناً وَسَبِیلاً
فَإذا فَعَلَ ذلِکَ أسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتّی أجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَفَراغَهُ وَاشْتِغالَهُ وَهَمَّهُ وَحَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَهِ الَّتِی أنْعَمْتُ بِها عَلی أهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی، وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ وَسَمْعِهِ حَتّی یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَیَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إلی جَلالِی وَعَظَمَتِی وأُضِیِّقُ عَلَیْهِ الدُّنْیا وأُبَغِّضُ إلَیْهِ ما فِیها مِنَ اللَّذّاتِ وَأُحَذِّرُهُ مِنَ الدُّنْیا وَما فِیها کَما یُحَذِّرُ الرّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَراتِعِ الْهَلَکَهِ
فَإذا کانَ هکَذا یَفِرُّ مِنَ النّاسِ فِراراً وَیُنْقَلُ مِنْ دارِ الْفَناءِ إلی دارِ الْبَقاءِ وَمِنْ دارِ الشَّیْطانِ إلی دارِ الرَّحْمنِ
یا أحْمَدُ! لاَُزَیِّنَنَّهُ بِالْهَیْبَهِ وَالْعَظَمَهِ فَهذا هُوَ الْعَیْشُ الْهَنِیءُ وَالْحَیاهُ الْباقِیَهُ
وَهذا مَقامُ الرّاضِینَ
ای احمد! آیا میدانی زندگی گوارا و حیات جاوید چیست؟ عرض کرد: نمیدانم ای خدا من
فرمود: زندگی گوارا آن است که صاحب آن از یاد من غافل نگشته، نعمت من را فراموش نکرده و نسبت به حق من جاهل نباشد روز و شب در پس کسب رضایت من است.
و اما حیات جاودان آن است که:
- (صاحب آن) برای خود به گونهای عمل میکند که دنیا در نظرش بی ارزش و در چشمش کوچک و آخرت بزرگ و با عظمت است؛
- و خواسته من را بر خواسته خویش مقدم میدارد و در طلب رضای من است؛
- و حق مرا بزرگ میشمارد و همواره توّجه دارد که من نسبت به او آگاه هستم؛
- و شب و روز و هر وقت که میخواهد گناه و معصیتی بکند، میداند که من مواظب او هستم؛
- و قلب خود را از هرچه که نمیپسندم پاک میکند؛
- و نسبت به شیطان و وسوسههای او کینه میورزد؛
- و برای ابلیس هیچ راه سلطه و نفوذی در مملکت دل خویش باقی نمیگذارد؛
وقتی که چنین حالات و روحیاتی پیدا کرد:
- در قلب او عشق و محبّتی میگذارم که قلب و فراغت و اشتغال و تلاش او منحصراً برای من باشد
- و سخن او را همواره ذکر نعمتهایی که بر اهل محبّت خویش ارزانی داشته ام قرار میدهم
- و چشم و قلب او را میگشایم تا با گوش جانش بشنود و با چشم قلبش جلال و عظمت من را ببیند
- و دنیا را بر او تنگ میگردانم
- و نسبت به لذّتهای دنیایی در او کینهای به وجود میآورم
- و از دنیا او را به گونهای بر حذر میدارم که شبان، گوسفندان خود را از چریدن در چراگاههای خطرناک و هلاکت آفرین بر حذر میدارد
- پس وقتی که چنین شد به شدّت از مردم فرار میکند، و از دنیای فانی به سرای باقی و از عالم شیطنت به سرزمین رحمت منتقل میشود.
ای احمد! من چنین کسی را لباس هیبت و عظمت میپوشانم و این است زندگی گوارا و حیات ابدی، و این است مقام اهل رضا.
پاداش طالبان رضای حق
فَمَنْ عَمِلَ بِرِضائِی أُلْزِمُهُ ثَلاثَ خِصال: أُعَرِّفُهُ شُکْراً لا یُخالِطُهُ الْجَهْلُ وَذِکْراً لا یُخالِطُهُ النِّسْیانُ وَمَحَبَّهً لا یُؤْثِرُ عَلی مَحَبَّتِی مَحَبَّهَ الَْمخْلُوقِینَ
فَإذا أحَبَّنِی أحْبَبْتُهُ وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إلی جَلالِی فَلا أُخْفِی عَلَیْهِ خاصَّهَ خَلْقِی فَأُناجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَنُورِ النَّهارِ حَتّی یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الَْمخْلُوقِینَ وَمُجالَسَتُهُ مَعَهُمْ وَأُسْمِعُهُ کَلامِی وَکَلامَ مَلائِکَتِی وَأُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذِی سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقِی، وَأَلْبَسْتُهُ الْحَیاءَ حَتّی یَسْتَحْیِیَ مِنْهُ الْخَلْقُ کُلُّهُمْ وَیَمْشِی عَلی أَرْض مَغْفُوراً لَهُ وَأَجْعَلُ قَلْبَهُ واعِیاً وَبَصِیراً وَلا أُخْفِی عَلَیْهِ شَیْئاً مِنْ جَنَّه وَلا نار وَأُعَرِّفُهُ بِما یَمُرُّ عَلَی النّاسِ فِی یَوْمِ الْقِیامَهِ مِنَ الْهَوْلِ وَالشِّدَّهِ وَما أُحاسِبُ بِهِ الاْغْنِیاءَ وَالْفُقَراءَ وَالْجُهّالَ وَالْعُلَماءَ وَأُنَوِّرُ لَهُ فِی قَبْرِهِ وَأُنْزِلُ عَلَیْهِ مُنْکَراً یَسْأَلُهُ وَلا یَری غَمَّ الْمَوْتِ وَظُلْمَهَ الْقَبْرِ وَاللَّحْدِ وَهَوْلَ الْمُطَّلَعِ حَتّی أنْصِبَ مِیزانَهُ وَأنْشُرَ لَهُ دِیوانَهُ ثُمَّ أَضَعُ کِتابَهُ فِی یَمِینِهِ فَیَقْرَأُهُ مَنْشُوراً ثُمَّ لا أجْعَلُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ تَرْجُماناً
فَهذِهِ صِفاتُ الُْمحِبِّینَ
هرکس که عمل به رضای من کند، سه خصلت به او میبخشم که همواره با آنها به سر میبرد:
- به او نحوه شکر گزاری را میآموزم که هرگز آمیخته با جهل و نادانی نباشد
- و به او ذکر و یاد خودم را به گونهای میآموزم که هیچ گاه فراموشی از یاد من برای او حاصل نشود
- و به او عشقی میدهم که هرگز محبّت دیگران را بر محبّت من مقدّم ندارد
پس وقتی که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق میورزم و چشم دل او را به جلای خویش میگشایم،
پس:
- دوستان خاص خود را از او مخفی نمیکنم؛
- و در شب تار و روز روشن با او به مناجات میپردازم تا حدی که از گفتگو و همنشینی با دیگران خودداری نماید؛
- و سخن خودم و فرشتگانم را به گوش او میرسانم؛
- او را بر اسراری که دیگران را از آن محروم کرده ام، آگاه میگردانم؛
- و به او جامه حیا میپوشانم به گونهای که همه از او شرم و حیا داشته باشند؛
- بر روی زمین راه میرود در حالی که گناهش آمرزیده است؛
- و قلب او را آگاه و بصیر میگردانم؛
- و چیزی را از بهشت و جهنم از او مخفی نمیکنم؛
- و آنچه را که بر مردم در رستاخیز میگذرد در همین دنیا به او نشان میدهم که چه صحنههای هولناک و وحشتناکی وجود دارد و چگونه ثروتمندان و فقرا و دانشمندان و نادانان را محاکمه و محاسبه میکنم؛
- و قبر او را نورانی کرده و فرشتهای (منکر) را میفرستم تا از او سؤال کند؛
- او ناراحتی مرگ و تاریکی قبر و لحد و وحشت عالم برزخ را نمیبیند، تا آنگاه که برای سنجش اعمال او میزان را نصب و نامه عملش را باز میکنم؛
- و بین خود و او هیچ مترجمی قرار نمیدهم.
این صفات عاشقان من است.
وحدت در اراده و زبان
یا أحْمَدُ! اِجْعَلْ هَمَّکَ هَمّاً واحِداً، فَاجْعَلْ لِسانَکَ لِساناً واحِداً وَاجْعَلْ بَدَنَکَ حَیّاً لا یَغْفُلُ أبَداً، مَنْ غَفَلَ لا أُبالِی بِأَیِّ واد هَلَکَ
ای احمد! اراده خود را یک اراده قرار بده؛ در نتیجه زبانت را یک زبان قرار بده، و بدنت را زنده بدار، هرگز غفلت پیدا نکن
کسی که از اهل غفلت باشد من در بند آن نیستم که در کدام وادی هلاک میشود
ضرورت استفاده از عقل
یا أحْمَدُ! اِسْتَعْمِلْ عَقْلَکَ قَبْلَ أنْ یَذْهَبَ فَمَنِ اسْتَعْمَلَ عَقْلَهُ لا یُخْطِئُ وَلا یَطْغی
یا أحْمَدُ! أنْتَ لا تَغْفَلُ أبَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّی لا أُبالِی بِأَیِّ واد هَلَکَ
ای احمد! عقل خود را قبل از آنکه از دست برود به کار انداز
هرکس که از عقل خود استفاده کند اشتباه و طغیان نمیکند
ای احمد! هرگز غفلت نداشته باش
هرکس که از من غفلت داشته باشد برای من مهمّ نیست که در کدام وادی به هلاکت میرسد.
دلیل برتری پیامبر اسلام بر سایر پیامبران
یا أحْمَدُ! هَلْ تَدْرِی لاِیِّ شَیْء فَضَّلْتُکَ عَلی سائِرِ الاْنْبِیاءِ؟ قالَ: اَللّهُمَّ! لا
قالَ: بِالْیَقْینِ وَحُسْنِ الْخُلْقِ وَسَخاوَهِ النَّفْسِ وَرَحْمَه بِالْخَلْقِ وَکَذلِکَ أوْتادُ الاْرْضِ لَمْ یَکُونُوا أوْتاداً إلاّ بِهذا
ای احمد! آیا میدانی که چرا تو را بر سایر پیامبران برتری و فضیلت دادم؟ عرض کرد: خیر، نمیدانم ای خدای من
فرمود: بواسطه یقین و خوش اخلاقی و سخاوت و مهربانی با مردم و همچنین برگزیدگان و اوتاد زمین هم که اوتاد زمین شدند به خاطر همین صفات و ویژگیهاست.
آثار کم خوری و کم حرفی
یا أحْمَدُ! إنَّ الْعَبْدَ إذا جاعَ بَطْنُهُ وَحَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمْتُهُ الْحِکْمَهَ
وَإنْ کانَ کافِراً تَکُونُ حِکْمَتُهُ حُجَّهً عَلَیْهِ وَوَبالاً، وَإنْ کانَ مُؤْمِناً تَکُونُ حِکْمَتُهُ لَهُ نُوراً وَبُرْهاناً وَشِفاءً وَرَحْمَهً، فَیَعْلَمُ ما لَمْ یَکُنْ یَعْلَمُ وَیُبْصِرُ ما لَمْ یَکُنْ یُبْصِرُ
فَأوَّلُ ما أُبَصِّرُهُ عُیُوبَ نَفْسِهِ حَتّی یَشْغَلَ بِها عَنْ عُیُوبِ غَیْرِهِ وَأُبَصِّرُهُ دَقائِقَ الْعِلْمِ حَتّی لا یَدْخُلَ عَلَیْهِ الشَّیْطانُ
ای احمد! وقتی که بنده شکمش گرسنه و زبانش از گفتار محفوظ باشد به او حکمت میآموزم، پس اگر این انسان کافر باشد این حکمت به ضرر او و حجّتی علیه خود او خواهد بود، ولی اگر مؤمن باشد حکمت او نور و برهان و شفا و رحمت است.
پس آنچه را که تاکنون نمیدانسته، اکنون میداند و آنچه را که تاکنون نمیدیده، اکنون میبیند.
پس نخستین چیزی را که میبیند، عیوب خویش است قبل از آن که به عیب دیگران بپردازد و ریزه کاریها و دقائق علمی را به او مینمایانم، تا شیطنت در قلب و فکر و اندیشه او وارد نگردد.
لزوم حفظ زبان
یا أحْمَدُ! لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الْعِبادَهِ أَحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمْتِ وَالصَّوْمِ
فَمَنْ صامَ وَلَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ کانَ کَمَنْ قامَ وَلَمْ یَقْرَأْ فِی صَلاتِهِ فَأُعْطِیهِ أجْرَ الْقِیامِ وَلَمْ أُعْطِهِ أجْرَ الْعابِدِینَ
ای احمد! هیچ عبادتی نزد من از سکوت و روزه محبوبتر نیست.
پس هر کس که روزه بگیرد و زبان خود را حفظ نکند مثل کسی است که به نماز بایستد، ولی چیزی نخواند.
پس به چنین نمازگزاری فقط پاداش بپاخاستن او را میدهم، ولی پاداش عبادت کنندگان را به وی نخواهم داد.
اوصاف عابدان
یا أَحْمَدُ! هَلْ تَدْرِی مَتی یَکُونُ لِیَ الْعَبْدُ عابِداً؟ قالَ: لا یا رَبِّ! قالَ: إذَا اجْتَمَعَ فِیهِ سَبْعُ خِصال
وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنِ الَْمحارِمِ، وَصَمْتٌ یَکُفُّهُ عَمّا لا یَعْنِیهِ، وَخَوْفٌ یَزْدادُ کُلَّ یَوْم مِنْ بُکائِهِ، وَحَیاءٌ یَسْتَحْیِی مِنِّی فِی الْخَلاءِ، وَأَکْلُ ما لا بُدَّ مِنْهُ، وَیُبْغِضُ الدُّنْیا لِبُغْضِی لَها، وَیُحِبُّ الاْخْیارَ لِحُبِّی لَهُم
ای احمد! آیا میدانی که چه هنگام بنده من، بنده واقعی و عابد راستین محسوب میشود؟ عرض کرد: خیر ای پروردگار من
فرمود: وقتی که هفت خصلت در او جمع گردد، شایسته این نام خواهد شد:
۱ - تقوایی که او را از محرّمات حفظ کند؛
۲ - سکوتی که او را از حرف بیهوده مهار کند؛
۳ - ترسی که هر روز به واسطه آن گریهاش افزون گردد؛
۴ - حیایی که در خلوت از من شرم بنماید؛
۵ - خوردن به اندازهای که رفع نیاز او شود؛
۶ - کینه نسبت به دنیا به جهت آن که من نسبت به آن کینه دارم؛
۷ - عشق به خوبان به دلیل آن که من به آنها عشق میورزم.
اوصاف عاشقان حق
یا أَحْمَدُ! لَیْسَ کُلُّ مَنْ قالَ أُحِبُّ اللهَ أَحَبَّنِی حَتّی یَأْخُذَ قُوتاً وَیَلْبِسَ دُوناً وَیَنامَ سُجُوداً وَیُطِیلَ قِیاماً وَیَلْزِمَ صَمْتاً وَیَتَوَکَّلَ عَلَیَّ وَیَبْکِیَ کَثِیراً وَیَقِلَّ ضِحْکاً وَیُخالِفَ هَواهُ وَیَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَیْتاً وَالْعِلْمَ صاحِباً وَالزُّهْدَ جَلِیساً وَالْعُلَماءَ أحِبّاءَ وَالْفُقَراءَ رُفَقاءَ وَیَطْلُبَ رِضایَ وَیَفِرَّ مِنَ الْعاصِینَ فِراراً وَیَشْغَلَ بِذِکْرِی اشْتِغالاً وَیُکْثِرَ التَّسْبِیحَ دائِماً وَیَکُونَ بِالْعَهْدِ صادِقاً وَبِالْوَعْدِ وافِیاً وَیَکُونَ قَلْبُهُ طاهِراً وَفِی الصَّلاهِ ذاکِیاً وَفِی الْفَرائِضِ مُجْتَهِداً وَفِیما عِنْدِی مِنَ الثَّوابِ راغِباً وَمِنْ عَذابِی راهِباً وَلاِحِبّائِی قَرِیباً وَجَلِیساً
ای احمد! هرکس که ادّعای عشق و محبّت من بکند این طور نیست که عاشق من باشد
کسی عاشق من است که: غذایش اندک، لباسش خشن و خوابش در حال سجده و نمازش طولانی باشد و همواره سکوت پیشه کند و بر من توکّل بنماید و گریه زیاد و خنده کم بکند و با هوس مخالفت کند و مسجد را به عنوان خانه خود و دانش را رفیق خود انتخاب کند، و در طلب رضای من باشد و از تبهکاران دوری گزیند و به یاد و ذکر من مشغول و همواره در حال تسبیح و تقدیس من باشد، در پیمان خود صادق و به عهد خود وفادار باشد، قلبش پاک و در نماز ملتهب و برافروخته و در انجام واجبات کوشا و نسبت به پاداشی که نزد من است راغب و مایل و از عذاب من هراسناک و با عاشقان من نزدیک و همنشین باشد.
تأثیر دنیا دوستی
ا أحْمَدُ! لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلاهَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَصامَ صِیامَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَطَوی مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِکَهِ وَلَبِسَ لِباسَ الْغازِی ثُمَّ أری فِی
قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّهً أوْ سُمْعَتِها أوْ رِیاسَتِها أوْ حِلْیَتِها أوْ زِینَتِها لا یُجاوِرُنِی فِی دارِی وَلاَنْزَعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَعَلَیْکَ سَلامِی وَمَحَبَّتِی (وَرَحْمَتِی) وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمیِنَ
ای احمد! اگر کسی به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمین روزه بگیرد و مانند فرشتگان چیزی نخورد و مانند برهنگان لباس نپوشد، ولی من ذرّهای از محبّت دنیا یا سُمعه و ریا یا ریاست دنیا یا زخارف و تشریفات دنیایی را در دل او بیابم، او را از همنشینی خودم محروم میکنم و محبّتم را از قلبش بیرون مینمایم.
سلام و رحمت و محبّت من بر تو باد، و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است[۱۵]
پانویس
- ↑ سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج1، ص 6.
- ↑ سفينة البحار، ج 1، ص 410
- ↑ وسائل الشيعة، ج 8، ص 521، الرواية 6 .
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۲۶، ص۱۴۲؛ حر عاملی، الجواهر السنیه، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۲؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۴، ص۲۲.
- ↑ بحار الأنوار، ج74، ص: 31.
- ↑ سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.
- ↑ ارشادالقلوب، الطبع العربي، الباب 54، ص 278 و الجواهر السنیه الجواهر السنية، ص 191 .و بحار بحار الأنوار، ج 77، ص 21، الرواية 6
- ↑ الوافي، ج 3، أبواب المواعظ، باب مواعظ الله سبحانه، ص 34 .
- ↑ الجواهرالسنية، ص 364
- ↑ سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.
- ↑ سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 6.
- ↑ مصباح یزدی، راهیان کوه دوست، ۱۳۷۹ش.
- ↑ این مناجات در کتاب بحارالانوار، جلد ۷۷، صفحه ۲۱ موجود است که چون علامه مجلسی «رضوانالله علیه» از ارشاد القلوب دیلمی، باب ۵۴ نقل نموده به همان مدرک مراجعه و استنساخ گردیده است و اگر تفاوتی در جملات دیده میشود به همین دلیل است
- ↑ http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=1054