|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{جعبه اطلاعات حزب
| |
| | عنوان = جریان سنی التیار السلفی کویت(جنبش سلفی در کویت)
| |
| | تصویر = سلفی در کویت.jpg
| |
| | نام = جریان سنی التیار السلفی کویت
| |
| | تاریخ تأسیس = 1920 م
| |
| | مؤسس =
| |
| | رهبران =
| |
| | اهداف =
| |
| }}
| |
| '''جریان سنی التیار السلفی کویت'''، کویت به لیبرالترین کشور در میان کشورهای شیخنشین شهره است؛ کشوری با حاکمانی اهلمدارا و اهلتعامل، و سیستم حکومتی نیمهدموکراتیک که مردم مشارکتی جدی در سرنوشت خود دارند. جامعۀ کویت از آزادی، تسامح و فضای باز قابلتوجهی برخوردار بوده و است. کویت برخلاف عربستان و بحرین که پیدایش آنها مرهون شمشیر وهابی است، با روشی صلحآمیز پایهگذاری شد و حاکمان کویت این کشور را همواره با تدبیر و مدارا و مشاوره با مردم، اداره کردهاند.
| |
| شکلگیری متفاوت و مسالمتآمیز کویت، خصوصیات شخصی حاکمان آلصباح، وجود تهدیدهای داخلی و خارجی، و همچنین ترکیب جمعیتی این کشور، همگی در پیدایش چنین سیاست متفاوتی نقش داشتهاند. به نظر میرسد کشوری با این اوصاف، بستر مناسبی برای رشد وهابی گری نباشد. این در حالی است که امروزه وهابی های کویت، جایگاه ویژهای در فعالیتهای تروریستی این جریان در عرصۀ بینالمللی دارند. سلفیها از بیشترین آزادی در این شیخنشین بهره میبرند و در کنار عربستان از اصلیترین حامیان مالی جریان تروریست های مسلح محسوب میشوند. در این مقاله، به بررسی پیدایش و علل گسترش جریان وهابی در کویت، چگونگی سیاسی شدن سلفیها که در شکل سنتی خود کاری با سیاست ندارند، تبدیل شدن آنها به جریان معارض جدید، تمایل آنان به کسب قدرت بیشتر، و همچنین راهکار پیشروی کویت برای مقابله با خطر آنان پرداخته میشود
| |
|
| |
|
| == پیدایش وهابیگری در کویت ==
| |
| پیدایش وهابی گری در کویت به اوایل سال 1920م باز میگردد. در آن دوره، برخی مشایخ مانند عبدالله خلف الدحیان و شیخ عبدالعزیز الرشید نزد علمای سعودی تحصیل میکردند و پس از بازگشت از آنجا، در کویت به ترویج مکتب وهابی پرداختند. از آن زمان به بعد، ارتباط محکم و عمیقی بین آنها و علمای سعودی برقرار شد که همچنان نیز ادامه دارد<ref>دمنهوری، رجب، «الحالة السلفیة في الکویت»، صحیفة لُجینیات الإلکترونیة، آدرس: http://lojainiat.net/main/Content</ref>. چند عامل در گسترش جریان سلفی در کویت دخیل بود که در ادامه به بررسیِ آنها خواهیم پرداخت:
| |
| * اول: ترویج گستردۀ تفکر وهابی در کویت که با حضور و فعالیت شیخ عبدالرحمن عبدالخالق، شخصیت مشهور وهابی، و بازگشت کویتیهای فارغالتحصیلِ مراکز دینیِ سعودی، به وقوع پیوست. عبدالرحمن عبدالخالق شخصیت اصلیِ جریان وهابی در کویت بود<ref>آقامحمدی، مرتضی، محاصرۀ مسجدالحرام؛ ترجمۀ کتابهای «حصر مکة»، «أيام مع جهيمان» و «حتی لا يعود جهيمان»، ص420</ref>.
| |
| * دوم: تمرکز وهابیها بر مبارزه با بدعتها و خرافات در ابتدای امر، و همچنین اجتناب آنان از سیاست، به گسترش این تفکر در شرایطیکه کویتیها از شرکت در تجمعات و گروههای سیاسی ابا داشتند<ref>دمنهوری، رجب، «الحالة السلفیة في الکویت»، صحیفة لُجینیات الإلکترونیة، آدرس: http://lojainiat.net/main/Content</ref>، کمک کرد. بهطور خاص، بعد از شکست 1976م، فعالیت حرکتهای غیراسلامی و لیبرال به مقبولیت بیشتر تفکر سلفی انجامید<ref>مدیرس، فلاح عبدالله، الجماعة السلفیة في الکویت.</ref>.
| |
| * سوم: آمدن بدویهای<ref>قبایل صحراگردی که بین عربستان و کویت در تردد بودند و با عنوان «بدو» شناخته میشوند</ref>. سعودی به کویت نیز موجب تقویت و گسترش تفکر وهابی شد. بدویهای سعودی در دهههای 1960 و 1980م، از عربستان سعودی وارد کویت شدند و تابعیت کویتی دریافت کردند<ref>Longva, A, “Nationalism in Pre-Modern Guise: The Discourse on Hadhar and Badu in Kuwait”, International Journal of Middle East Studies MES, p.171.</ref>. این مهاجرت گروهی، بر اساس سیاست اتخاذشده از سوی حاکمان کویت برای افزایش جمعیت و نیز تأمین نیروی کارِ<ref>دولت نیروی کار موردنیاز خود را از کشورهای عربی و غیرعربی تأمین میکرد. در این میان، نگرانی آنها بیشتر از مهاجران عرب بود؛ چراکه آنها، هم عربزبان بودند و هم مسلمان، و بیم آن میرفت که افکار خود را در کویت ترویج و اشاعه دهند. بهعنوان نمونه، در سال 1960 عبدالرحمن دوسری، از علمای دینی کویت، نامهای به بنباز فرستاد. وی درباره لشکر خطرناک معلمان خارجی هشدار میدهد و درخواست میکند که در استفاده از مدرسان مصری، به قدر نیاز اکتفا گردد و از رفتن طلاب به جمهوری مصر جلوگیری شود؛ چراکه خیر فرستادن آنها به آمریکا بیشتر، و شر آن کمتر از رفتن به مصر است. (نقیدان، منصور، الجماعة السلفیة المحتسبة؛ دراسة في فکر المحتلین للمسجد الحرام، ص105).</ref> قابلاعتماد بود<ref>[8]. Longva, A, “Neither Autocracy nor Democracy but Ethnocracy: Citizens, Expatriates and the Socio-Political System in Kuwait”, Monarchies and Nations: Globalization and Identity in the Arab states of the Gulf, p.14.</ref> که در این راستا، قبایل بدوی گزینۀ مناسبی به نظر میرسیدند<ref>. Ghabra, Shafeeq, “Kuwait and the Dynamics of Socio-Economic Change”, The Middle East Journal, 51, p.358-372.</ref>. پس از انقلاب اسلامی ایران، بهویژه در دوران حمله عراق به ایران، تبلیغات زیادی علیه ایران و شیعیان وجود داشت و برای جلوگیری از تهدید ش<ref>. Ghabra, Shafeeq, “Kuwait and the Dynamics of Socio-Economic Change”, The Middle East Journal, 51, p.358-372.</ref> همچنین نکتۀ بعدی این بود که در مقابلِ گروههای اپوزیسیون، اعم از قومی-عربیها و تاجران لیبرال، گروهی شکل بگیرد که حامیِ آلصباح باشد؛ ازاینرو بدویها همگنترین گروه در پیوستن به جامعۀ کویت، و همچنین مطیعِ خواستههای آلصباح بودند. حیات قبایل بدوی، بر اساس سنتها و ارزشهای محافظهکارانه در امور سیاسی و اجتماعی بود و آنها در مقابلِ حاکم، مطیع و کر و کور بودند<ref>Behbehani, Bodour, Surviving the Arab Spring The Gulf Cooperation Council and the Case Study of Kuwait, p.191.</ref>. بهعلاوه، برخی معتقدند که شیعیان بیش از 50 درصدِ جمعیت کویت را تشکیل میدادند که سیاست دولت کویت در اعطای تابعیت به بدویهای عربستان در دهههای 1960م و 1970م، باعث کاهش درصد جمعیتیِ شیعیان به 35 درصد شد<ref>Alhabib, Mohammad Ebraheem, The Shia Migration from Southwestern Iran to Kuwait: Push-Pull Factors during the Late Nineteenth and Early Twentieth Centuries, p.46.</ref>. یعه، سیاست تقویت جریان سلفی در دستورِکار قرار گرفت. در آن زمان، تبلیغاتی وجود داشت مبنی بر اینکه سلفیها بهترین گزینه برای مقابله با خطر تشیع هستند<ref>توهمات ناشی از تبلیغات سوء علیه انقلاب ایران، کشورهای عربیِ منطقه را بر آن داشت تا در مقابلِ آنچه هجمۀ ایرانِ شیعی برای بلعیدن کشورهای مسلمان مینامیدند، اقدام کنند. جنگ عراق و ایران نیز بر شدت این تبلیغات افزود. در این فضا، چنین القا شد که آنچه میتواند در مقابلِ این تهدید، از اسلام (اهلسنت) دفاع کند، جریان سلفی است. بهعنوان نمونه، محمد ابراهیم شقره، عالمی سلفی که در اردن علیه شیعه فعالیت میکرد، ملک حسین را متقاعد کرد که سلفیها ضدشیعه هستند و حکومت میتواند از گفتمان سلفی برای مقابله با نفوذ ایران استفاده کند و بدینسان سلفیها نظر ملک حسین را جلب کردند و مجال فعالیت یافتند. آنان پادشاه را راضی کردند تا البانی، رهبر برجستۀ سلفیت، که مدتها در تبعید بود، به کشور بازگردد. (آقامحمدی، مرتضی، «رژیم اردن و سلفیهای جهادیِ آن در سوریه»، سایت مؤسسۀ مطالعات راهبردی اسلام معاصر، 8/2/1396ش، آدرس: http://maraminstitute.com)</ref>. عربستان نیز از این تصمیم حمایت میکرد؛ چراکه به نفوذ بیشترِ این کشور در کویت کمک میکرد<ref>سلفیها تعلق خاطر زیادی به عربستان دارند و مجرای اعمال نفوذ عربستان در کویت هستند. بهعنوان نمونه، عبدالله النفیسی در مصاحبهای، دربارۀ پیشبینیِ شرایط 2025م میگوید که در آن زمان، شیخنشینهای کوچک مانند کویت، قطر و امارات از بین میروند و فقط سه کشور عربستان، یمن و عمان در این منطقه باقی خواهد ماند؛ ازاینرو، بهنفعِ کویت است که به خاک عربستان ملحق شود. (النفیسی، عبدالله، «عبد الله النفیسي: یکشف تصوره المخیف؟ لن یبقى في الخلیج العربي سنة 2025 سوى السعودیة و الیمن و عمان»، سایت یوتیوب، 16 ژوئن 2018م، آدرس:
| |
| https://www.youtube.com/watch?v=olmyJ8A9LaY)
| |
| </ref>.
| |
| البته باید توجه داشت که جریان سلفی در میان طبقۀ شهریِ کویت نفوذ چندانی نداشت و گسترش آن در خارج از شهر و نزد بدویها بود<ref>. دمنهوری، رجب، «الحالة السلفیة في الکویت»، صحیفة لُجینیات الإلکترونیة، آدرس:
| |
| http://lojainiat.net/main/Content
| |
| </ref>؛ بنابراین، اگر آن مهاجرتهای گسترده صورت نمیگرفت، سلفیت نمیتوانست توفیق امروز خود را در میان طبقۀ شهریِ مرفه و نسبتاً آزادِ کویت کسب نماید. در پایان سالهای دهۀ 1970م، سلفیها در جامعۀ کویت، بهویژه در میان خانوادههای تاجران، برای خود پیروانی به دست آوردند<ref>Freer, Courtney, “The rise of pragmatic Islamism in Kuwait's post-Arab Spring opposition movement”, Rethinking Political Islam Series, p.6.</ref>. در دهۀ 1980م، جریان سلفی در سازمانهای کارگری و اتحادیههای دانشجویی پایهگذاری شد و در سطح سازمانی بهطور بیسابقهای توسعه یافت<ref>همان</ref>. همۀ اینها پس از آن رخ داد که بدویهای وهابیِ سعودی تابعیت کویتی دریافت نمودند و با سکونت در حاشیۀ شهرها و اختلاط با جامعۀ شهری و همچنین کسب تحصیلات عالی، در ساختار جامعه و بخشهای مختلف اداری و اقتصادی نفوذ کردند
| |
|
| |
| == جنبشها، جناحها و احزاب سیاسی در قانون اساسی کویت ==
| |
| اگرچه قانون اساسی کشور کویت اجازه تأسیس احزاب سیاسی را نمی دهد، اما رهبران بسیاری از نیروهای سیاسی محلی که جهت گیری ها و جریانات فکری و عقیدتی مختلف را بیان می کنند، معتقدند که حتی اگر قانون اساسی این احزاب را تایید نمی کرد، منع نمی کرد. برخی می گویند که تفاهم نامه قانون اساسی تلویحاً برای چنین جناح های سیاسی مشخص شده است.
| |
|
| |
| علیرغم غیرقانونی بودن احزاب سیاسی؛ در تاریخ نظام سیاسی کویت -تاکنون- ثبت نشده است که بنیانگذاران آن احضار یا تحقیق و تفحص نشده باشند و جلسات آنها از نزدیک یا دور تحت تأثیر قرار نگیرد. عرصه سیاسی کویت شاهد ظهور جناحهای متعددی است که رنگهای مختلف طیف سیاسی را به نمایش میگذارند و شروع به پرداختن به رویدادهای محلی، منطقهای و بینالمللی کرده و مواضع خود را در قبال این تحولات و رویدادها بیان میکنند.
| |
|
| |
| == نشانه هایی از ریشه های تاریخی ==
| |
| ظهور سلفی گری در آغاز خود در کویت سازماندهی نشده بود - برخلاف مورد اخوان المسلمین - بلکه کار و عمل به ماهیت خودجوش و غیر نهادی نزدیکتر بود، زیرا هر گروه از مبلغان در یک منطقه یا مسجد کار می کردند. و اهداف آن صرفاً موعظه، تمرکز بر توحید و مبارزه با بدعت ها بود و نه در آن زمان سلفی ها علاقه ای به کار سیاسی و فعالیت دانشجویی نداشتند.
| |
|
| |
| اکثر ارجاعات تاریخی و نوشته های سیاسی که به دنبال آغاز جنبش سلفی در کویت در نظر گرفته می شود به دهه 1920 باز می گردد. جایی که تعدادی از وعاظ و شیوخ سلف ظاهر شدند، مانند: شیخ عبدالله خلف الدحیان (1872 - 1929)، شیخ عبدالعزیز الرشید (1881 - 1927)، شیخ محمد بن سلیمان الجراح (1902 - 1987)، شیخ یوسف آل عیسی القنایی و دیگران ریشه های جنبش سلفی در کویت بر شانه های این شیوخ استوار است و جنبشی پدید آمد که بیانگر الگوی سنتی سلفی است که به حمایت از آن و فعالیت های خیریه می پردازد.
| |
|
| |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
|
| |
| == منابع ==
| |
| [https://studies.aljazeera.net/ar/reports/2012/05/201252912302826133.html#anc2 التيار السلفي في دولة الكويت: الواقع والمستقبل]studies.aljazeera.net،
| |