تصوف در اندلس: تفاوت میان نسخهها
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' افریقا' به ' آفریقا') |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تصوف در اندلس''' با | '''تصوف در اندلس''' با محمد بن عبداللّه جبلی مشهور به ابن مَسَرَّه (متوفی ۳۱۹) شروع میشود، اما آسین پالاسیوس مدعی شده که در قرن چهارم در [[اسپانیا]] عقاید پریسیلین، که نزدیک به [[عرفان]] است، رایج بوده و برخی از این عقاید در عرفان ابن مسرّه وجود دارد؛ ازینرو، به نظر وی مکتب ابن مسرّه ادامه دهنده مکتب پریسیلین است. [۱] | ||
=ورود اسلام به اندلس= | =ورود اسلام به اندلس= | ||
[[مسلمانان]] در سال ۹۲، در زمان خلافت [[ولید بن عبدالملک|ولید بن عبدالملک اموی]] ، [[اندلس]] را فتح کردند و تا ۱۳۸ والیانی از طرف حکومت مرکزی آنجا را اداره میکردند. | [[مسلمانان]] در سال ۹۲، در زمان خلافت [[ولید بن عبدالملک|ولید بن عبدالملک اموی]]، [[اندلس]] را فتح کردند و تا ۱۳۸ والیانی از طرف حکومت مرکزی آنجا را اداره میکردند. | ||
در این دوره هنوز فرهنگ و تمدن اسلامی در اندلس، بخصوص در زمینههای فکری، به مرحله ظهور نرسیده بود. [۲] | در این دوره هنوز فرهنگ و تمدن اسلامی در اندلس، بخصوص در زمینههای فکری، به مرحله ظهور نرسیده بود. [۲] | ||
با تأسیس حکومت مستقل در اندلس در ۱۳۹ بتدریج حوزههای علمی در این سرزمین پدید آمد، [۳][۴][۵] اما تا قرن سوم هنوز علوم عقلی و عرفانی به اندلس راه نیافته بود و بیشتر تلاشها متوجه علوم نقلی و ادبیات عرب بود. | با تأسیس حکومت مستقل در اندلس در ۱۳۹ بتدریج حوزههای علمی در این سرزمین پدید آمد، [۳][۴][۵] اما تا قرن سوم هنوز علوم عقلی و عرفانی به اندلس راه نیافته بود و بیشتر تلاشها متوجه علوم نقلی و ادبیات عرب بود. | ||
از اواخر قرن سوم افکار فلسفی و عرفانی، به رغم سختگیریهای فرمانروایان و علمای دینی اندلس، رشد کرد و تا سده ششم یعنی | از اواخر قرن سوم افکار فلسفی و عرفانی، به رغم سختگیریهای فرمانروایان و علمای دینی اندلس، رشد کرد و تا سده ششم یعنی دورهابنعربی به اوج خود رسید. [۶][۷] | ||
=تاریخ تصوف اندلس= | =تاریخ تصوف اندلس= | ||
خط ۱۲: | خط ۱۰: | ||
=ابن مسرّه= | =ابن مسرّه= | ||
ابن مسرّه در سفری به سرزمینهای شرقی اسلام ( مصر و | ابن مسرّه در سفری به سرزمینهای شرقی اسلام (مصر و شام، حجاز و ایران) باطنیان آن ناحیه را ملاقات و با بعضی مریدان سهل تستری گفتگو کرد و از تعالیم آنان آگاه شد. | ||
وی پس از بازگشت، از مردم کنارهگیری کرد و در عزلتگاه خود، در کنار کوهی در | وی پس از بازگشت، از مردم کنارهگیری کرد و در عزلتگاه خود، در کنار کوهی در قرطبه، به تربیت گروه کوچکی از مریدان پرداخت. | ||
با اینکه او در نشر افکار خود سخت محتاط بود، چندی بعد عقایدش از حلقه مریدانش فراتر رفت و متهم به کفر و الحاد شد. [۹] | با اینکه او در نشر افکار خود سخت محتاط بود، چندی بعد عقایدش از حلقه مریدانش فراتر رفت و متهم به کفر و الحاد شد. [۹] | ||
صرف نظر از گرایش اعتزالیِ ابن مسرّه، بسیاری از مستشرقان او را پیرو فلسفه نوافلاطونی و انباذقلس / امپدوکلس میدانند. [۱۰] | صرف نظر از گرایش اعتزالیِ ابن مسرّه، بسیاری از مستشرقان او را پیرو فلسفه نوافلاطونی و انباذقلس / امپدوکلس میدانند. [۱۰] | ||
البته در کتابهای مهم ابن مسرّه، مانند رساله خواص الحروف و حقائقها و اصولها و همچنین التبصره یا الاعتبار، تأثیرات فلسفه نوافلاطونی و امپدوکلسی چندان آشکار نیست، اما تأثیر باطنیان و همچنین عقاید سهل تستری واضح است. | البته در کتابهای مهم ابن مسرّه، مانند رساله خواص الحروف و حقائقها و اصولها و همچنین التبصره یا الاعتبار، تأثیرات فلسفه نوافلاطونی و امپدوکلسی چندان آشکار نیست، اما تأثیر باطنیان و همچنین عقاید سهل تستری واضح است. | ||
برخی ابن مسرّه را اهل بدعت و تأویل قرآن کریم دانسته و گفتهاند که سخنانی همچون سخنان ذوالنون مصری و ابویعقوب نَهرْجوری بر زبان رانده [۱۱] و برخی هم گفتهاند که او اهل زهد و دقت در غوامض اشارات صوفیه بوده است.[۱۲] | برخی ابن مسرّه را اهل بدعت و تأویل قرآن کریم دانسته و گفتهاند که سخنانی همچون سخنان ذوالنون مصری و ابویعقوب نَهرْجوری بر زبان رانده [۱۱] و برخی هم گفتهاند که او اهل زهد و دقت در غوامض اشارات صوفیه بوده است. [۱۲] | ||
در حدود ۳۷۰، قاضی قرطبه به تعقیب پیروان ابن مسرّه پرداخت و بسیاری از مَسَرّیه (پیروان ابن مسرّه) توبه کردند و کتابهای آنان نیز سوزانده شد.[۱۳][۱۴] | در حدود ۳۷۰، قاضی قرطبه به تعقیب پیروان ابن مسرّه پرداخت و بسیاری از مَسَرّیه (پیروان ابن مسرّه) توبه کردند و کتابهای آنان نیز سوزانده شد. [۱۳][۱۴] | ||
=سلسله ابن مسرّه= | =سلسله ابن مسرّه= | ||
خط ۲۴: | خط ۲۲: | ||
این مرکز اولین محلّ اجتماع صوفیانه در اندلس محسوب میشود. | این مرکز اولین محلّ اجتماع صوفیانه در اندلس محسوب میشود. | ||
مهمترین مرید و پیرو ابن مسرّه در قرن پنجم، از نسل دوم پیروان او، اسماعیل بن عبداللّه رُعَینی بود. | مهمترین مرید و پیرو ابن مسرّه در قرن پنجم، از نسل دوم پیروان او، اسماعیل بن عبداللّه رُعَینی بود. | ||
او خود را | او خود را «امام» مینامید و از پیروانش زکات میگرفت. | ||
گفتهاند که رعینی همه آنچه را که در زمین است، حرام میدانست، جز آنچه قوت لایموت انسان باشد. [۱۵][۱۶][۱۷] | گفتهاند که رعینی همه آنچه را که در زمین است، حرام میدانست، جز آنچه قوت لایموت انسان باشد. [۱۵][۱۶][۱۷] | ||
مکتب ابن مسرّه تا دو قرن پس از او همچنان تنها مکتب مسلط بر تفکر عارفان اندلسی بود. | مکتب ابن مسرّه تا دو قرن پس از او همچنان تنها مکتب مسلط بر تفکر عارفان اندلسی بود. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۱: | ||
=تحول تصوف اندلس= | =تحول تصوف اندلس= | ||
==اندیشههای غزالی== | == اندیشههای غزالی == | ||
در اوایل قرن ششم، با ورود اندیشههای ابوحامد غزالی به اندلس، در تصوف اندلسی تحولی پدید آمد و ابوالعباس بن العَریف | در اوایل قرن ششم، با ورود اندیشههای ابوحامد غزالی به اندلس، در تصوف اندلسی تحولی پدید آمد و ابوالعباس بن العَریف الصَّنهاجی، مشهور به ابن عریف (متوفی ۵۳۶)، طریقت جدیدی بر مبنای طریقت ابن مسرّه به وجود آورد. | ||
شهر المِریه، مرکزی برای این صوفیان شد. | شهر المِریه، مرکزی برای این صوفیان شد. | ||
بدین ترتیب، افکار ابن مسرّه و غزالی و مخصوصاً کتاب احیاء علوم الدین وی محلّ اقبال و توجه محافل عرفانی آن شهر شد. [۱۸] | بدین ترتیب، افکار ابن مسرّه و غزالی و مخصوصاً کتاب احیاء علوم الدین وی محلّ اقبال و توجه محافل عرفانی آن شهر شد. [۱۸] | ||
==مخالفت با افکار غزالی== | == مخالفت با افکار غزالی == | ||
اما در ۵۰۳، دومین امیر مرابطی به فتوای فقیه مالکی قرطبه، احیاء العلوم غزالی را از سراسر مغرب و اندلس | اما در ۵۰۳، دومین امیر مرابطی به فتوای فقیه مالکی قرطبه، احیاء العلوم غزالی را از سراسر مغرب و اندلس جمعآوری کرد و سوزاند. | ||
علما و فقیهان المریه بشدت با این کار مخالفت کردند. [۱۹][۲۰][۲۱] | علما و فقیهان المریه بشدت با این کار مخالفت کردند. [۱۹][۲۰][۲۱] | ||
==تبعید مروجان افکار غزالی== | == تبعید مروجان افکار غزالی == | ||
ابن عریف شاگردان بسیاری داشت، از جمله ابوعبداللّه غزال که از | ابن عریف شاگردان بسیاری داشت، از جمله ابوعبداللّه غزال که از مرشدانابنعربی بود [۲۲] و ابن بَرَّجان (متوفی ۵۳۶) که در اشبیلیه (سویل) مرید ابن عریف بود. | ||
ابن برّجان نیز شاگردان و مریدان بسیار داشت. | ابن برّجان نیز شاگردان و مریدان بسیار داشت. | ||
برخی او را غزالی اندلس لقب دادهاند. [۲۳] | برخی او را غزالی اندلس لقب دادهاند. [۲۳] | ||
خط ۵۶: | خط ۵۴: | ||
اثر دعوت ابن عریف در انقلاب مریدین علیه مرابطون به رهبری ابن قَسیّ نمایان شد. [۲۸] | اثر دعوت ابن عریف در انقلاب مریدین علیه مرابطون به رهبری ابن قَسیّ نمایان شد. [۲۸] | ||
==افکار ابن قَسیّ== | == افکار ابن قَسیّ == | ||
ابوالقاسم احمد بن حسین | ابوالقاسم احمد بن حسین قسیّ، معروف به ابن قسیّ (متوفی ۵۴۶)، از شاگردان ابن عریف بود. | ||
وی در روستای جلّه در غرب اندلس مستقر شد و در آنجا مریدان بسیار یافت. [۲۹][۳۰] | وی در روستای جلّه در غرب اندلس مستقر شد و در آنجا مریدان بسیار یافت. [۲۹][۳۰] | ||
ابن قسیّ به مطالعه کتابهای غزالی پرداخت و یاران خود را به خواندن کتابهای او و باطنیه و اخوان الصفا سفارش میکرد. [۳۱][۳۲] | ابن قسیّ به مطالعه کتابهای غزالی پرداخت و یاران خود را به خواندن کتابهای او و باطنیه و اخوان الصفا سفارش میکرد. [۳۱][۳۲] | ||
==قیام با لقب المهدی== | == قیام با لقب المهدی == | ||
یاران ابن قسیّ، که روزبروز شمارشان در غرب اندلس فزونی مییافت، به | یاران ابن قسیّ، که روزبروز شمارشان در غرب اندلس فزونی مییافت، به «مریدین» معروف شدند. | ||
دولت مرابطون نیز در برابر نهضت عبدالممن موحدی عقبنشینی میکرد. | دولت مرابطون نیز در برابر نهضت عبدالممن موحدی عقبنشینی میکرد. | ||
ابن قسیّ از فرصت استفاده کرد و در غرب اندلس با لقب «المهدی» مردم را به نهضت خود دعوت کرد. [۳۳][۳۴] | ابن قسیّ از فرصت استفاده کرد و در غرب اندلس با لقب «المهدی» مردم را به نهضت خود دعوت کرد. [۳۳][۳۴] | ||
نهضت وی ده سال طول کشید. | نهضت وی ده سال طول کشید. | ||
==پایان کار ابن قسیّ== | == پایان کار ابن قسیّ == | ||
ابن قسیّ هم زمان با برافتادن دولت مرابطون و شورشهای متعدد در اندلس، به مراکش رفت و با عبدالممن موحدی دیدار کرد و او را به دخالت در اندلس فراخواند، اما پس از ورود قوای موحدون به اندلس، از اطاعت آنان سر باز زد و با روی آوردن به پادشاه پرتغال، خشم مردم را برانگیخت و بر اثر شورش مردم کشته شد. [۳۵][۳۶] | ابن قسیّ هم زمان با برافتادن دولت مرابطون و شورشهای متعدد در اندلس، به مراکش رفت و با عبدالممن موحدی دیدار کرد و او را به دخالت در اندلس فراخواند، اما پس از ورود قوای موحدون به اندلس، از اطاعت آنان سر باز زد و با روی آوردن به پادشاه پرتغال، خشم مردم را برانگیخت و بر اثر شورش مردم کشته شد. [۳۵][۳۶] | ||
==وجه اهمیت قیام وی== | == وجه اهمیت قیام وی == | ||
قیام مریدین به رهبری ابن قسیّ، بدان سبب که تنها نمونه پیوند تصوف و سیاست در اندلس است، اهمیت دارد. [۳۷] | قیام مریدین به رهبری ابن قسیّ، بدان سبب که تنها نمونه پیوند تصوف و سیاست در اندلس است، اهمیت دارد. [۳۷] | ||
=ابومدینِ تِلِمْسانی= | =ابومدینِ تِلِمْسانی= | ||
اندلس در قرن ششم، بعد از ابن عریف و ابن برّجان و تصفیه شورش مریدین، شاهد ظهور عارف بزرگی به نام ابومَدیَن شُعَیب بن حسین انصاری (متوفی ۵۹۴)، معروف به ابومدینِ تِلِمْسانی یا مغربی | اندلس در قرن ششم، بعد از ابن عریف و ابن برّجان و تصفیه شورش مریدین، شاهد ظهور عارف بزرگی به نام ابومَدیَن شُعَیب بن حسین انصاری (متوفی ۵۹۴)، معروف به ابومدینِ تِلِمْسانی یا مغربی بود. | ||
ابومدین در مکه از دست عبدالقادر گیلانی خرقه گرفته بود و در بازگشت به اندلس طریقت مَدیَنیه را تأسیس کرد. [۳۸][۳۹][۴۰][۴۱] | ابومدین در مکه از دست عبدالقادر گیلانی خرقه گرفته بود و در بازگشت به اندلس طریقت مَدیَنیه را تأسیس کرد. [۳۸][۳۹][۴۰][۴۱] | ||
شیوه ابومدین جمع میان طریقت و شریعت بود. [۴۲] | شیوه ابومدین جمع میان طریقت و شریعت بود. [۴۲] | ||
وی استاد ابویعقوب یوسف بن یَخْلَف قمی بود. | وی استاد ابویعقوب یوسف بن یَخْلَف قمی بود. | ||
ابن عربی | ابن عربی درباره او گفته که ابویعقوب متمایل به ملامتیه بوده است. | ||
از دیگر شاگردان | از دیگر شاگردان ابومدین عبدالسلام بن مشیش (ابن مشیش) استاد ابوالحسن شاذِلی شیخ طریقه شاذلیه بود. [۴۳] | ||
بدین | بدین ترتیب ابومدین به تأسیس سلسله شاذلیه کمک کرد، شاید به همین سبب است که گاهی او را همراه با شاذلی، مؤسس سلسله شاذلیه میدانند. [۴۴] | ||
ابومدین همچنین | ابومدین همچنین استادابنعربی بود وابنعربی در تألیفات خود بسیاری از سخنان و معارف او را آورده است. [۴۵] | ||
=دوران ابن عربی= | =دوران ابن عربی= | ||
ابن عربی بزرگترین صوفی اندلسی است. | ابن عربی بزرگترین صوفی اندلسی است. | ||
==آمیختگی فلسفه و تصوف== | == آمیختگی فلسفه و تصوف == | ||
در دوره او حکمت و فلسفه رواج داشت و متصوفان اندلس از ابن مسرّه تا ابومدین درصدد آمیختن تصوف و فلسفه بودند، اما هیچکدام به | در دوره او حکمت و فلسفه رواج داشت و متصوفان اندلس از ابن مسرّه تا ابومدین درصدد آمیختن تصوف و فلسفه بودند، اما هیچکدام به اندازهابنعربی در این راه توفیق نیافتند. [۴۶][۴۷][۴۸] | ||
==دوران ضعف مرابطون== | == دوران ضعف مرابطون == | ||
دورانابنعربی نیز مصادف با ضعف روزافزون دولت مرابطون در اندلس بود. [۴۹] | |||
==روی کار آمدن موحدون== | == روی کار آمدن موحدون == | ||
دولت مرابطون را، که به سبب نفوذ فقیهان مالکی با تصوف میانهای نداشت، موحدون بر انداختند. | دولت مرابطون را، که به سبب نفوذ فقیهان مالکی با تصوف میانهای نداشت، موحدون بر انداختند. | ||
دولت موحدون با تصوف مخالفت نداشت، حتی گفته میشود که مهدی بن | دولت موحدون با تصوف مخالفت نداشت، حتی گفته میشود که مهدی بن تومرت، رهبر موحدون، تحت تأثیر افکار غزالی بوده است. [۵۰][۵۱][۵۲] | ||
==دوران رشد تصوف== | == دوران رشد تصوف == | ||
تصوف در دوران حکومت موحدون دیگر معرفتی حاشیهای یا مورد طعن نبود، بلکه رشتهای از معارف بود که بسیاری از اهل ذوق و حتی زنان به فراگیری آن اهتمام میورزیدند. | تصوف در دوران حکومت موحدون دیگر معرفتی حاشیهای یا مورد طعن نبود، بلکه رشتهای از معارف بود که بسیاری از اهل ذوق و حتی زنان به فراگیری آن اهتمام میورزیدند. | ||
ابن عربی در اندلس به ملاقات سی تن از عارفان اندلسی، از جمله دو زن عارف به نامهای ام الزهرا و فاطمه | ابن عربی در اندلس به ملاقات سی تن از عارفان اندلسی، از جمله دو زن عارف به نامهای ام الزهرا و فاطمه قرطبی، رفت. [۵۳] | ||
وی در اشبیلیه با ابویحیی | وی در اشبیلیه با ابویحیی صنهاجی، صالح بربری و ابوعبداللّه شرفی، سه تن از صوفیانِ ملامتیه، ملاقات کرد و مشرب آنان را ستود. [۵۴] | ||
وی شرح احوال آنان را در کتاب | وی شرح احوال آنان را در کتاب روحالقدس آورده است. | ||
== | == مکتبابنعربی == | ||
ابن عربی خود طریقتی بنیان ننهاد، اما مشرب عرفانی او تا به امروز یکی از تأثیرگذارترین مکاتب عرفانی بوده است. | ابن عربی خود طریقتی بنیان ننهاد، اما مشرب عرفانی او تا به امروز یکی از تأثیرگذارترین مکاتب عرفانی بوده است. | ||
== | == عقایدابنعربی در اروپا == | ||
عقاید وی در اروپای قرون | عقاید وی در اروپای قرون وسطا، بویژه در افکار متفکرانی همچون رامون لول (فیلسوف و مبلّغ مسیحی) و دانته، تأثیر گذاشته و گفته شده که دانته کمدی الهی را از روی وصفابنعربی از معراج پیامبر اکرم نوشته است. [۵۵] | ||
=سلسله سبعینیه= | =سلسله سبعینیه= | ||
==ابن سبعین== | == ابن سبعین == | ||
پس از ابن عربی، ابومحمد قطب الدین عبدالحق بن ابراهیم بن محمد بن سبعین معروف به ابن سبعین (متوفی ۶۶۹) بزرگترین عارف اندلسی قرن هفتم بود. | پس از ابن عربی، ابومحمد قطب الدین عبدالحق بن ابراهیم بن محمد بن سبعین معروف به ابن سبعین (متوفی ۶۶۹) بزرگترین عارف اندلسی قرن هفتم بود. | ||
او از افکار ابن | او از افکار ابن دَهاق، عارف و متکلم اندلسی (متوفی ۶۱۱)، تأثیر گرفته بود. [۵۶][۵۷] | ||
عرفان ابن سبعین با فلسفه آمیخته است. | عرفان ابن سبعین با فلسفه آمیخته است. | ||
اشتهار او به فلسفه سبب شد یکی از خلفای موحدی، او را مأمور پاسخگویی به سؤالات فردریک دوم، امپراتور سیسیل، کند. [۵۸][۵۹] | اشتهار او به فلسفه سبب شد یکی از خلفای موحدی، او را مأمور پاسخگویی به سؤالات فردریک دوم، امپراتور سیسیل، کند. [۵۸][۵۹] | ||
==عدم رواج سبعینیه== | == عدم رواج سبعینیه == | ||
پس از ابن سبعین شاگرد وی علی بن عبداللّه نمیری شُشتری (متوفی ۶۶۸)، صوفی و عالم و شاعر اندلسی، تلاش کرد طریقت سبعینیه را در مصر رواج دهد، اما این طریقه نه در مصر نه در اندلس رواج چندانی نیافت. [۶۰] | پس از ابن سبعین شاگرد وی علی بن عبداللّه نمیری شُشتری (متوفی ۶۶۸)، صوفی و عالم و شاعر اندلسی، تلاش کرد طریقت سبعینیه را در مصر رواج دهد، اما این طریقه نه در مصر نه در اندلس رواج چندانی نیافت. [۶۰] | ||
==علل عدم رواج== | == علل عدم رواج == | ||
عقاید این | عقاید این سلسله، به علت آمیختگی با فلسفه، پیچیده بود. | ||
همچنین | همچنین سبعینیه، برخلاف دیگر طریقهها که سلسله خود را به رسول اکرم و سایر بزرگان دین میرسانند، کسانی چون هِرمِس، سقراط، ارسطو و اسکندر را در سلسله نَسَب خود آورده بودند. [۶۱] | ||
=دوران انتقال= | =دوران انتقال= | ||
==شروع جنگهای صلیبی== | == شروع جنگهای صلیبی == | ||
در دوران حکومت موحدون، | در دوران حکومت موحدون، مسیحیان جنگ صلیبی با مسلمانان را اعلام کردند و با حملات پیاپی درصدد بیرون راندن آنان بودند. | ||
سرانجام، دو شهر مرسیه و اشبیلیه، که پایگاه فرهنگ و تمدن اسلامی بود، به دست مسیحیان افتاد [۶۲] و با انقراض دولت موحدون در ۶۶۸ و بی ثباتی سیاسی در آن سرزمین، بسیاری از اهل علم از اندلس به مغرب رفتند. | سرانجام، دو شهر مرسیه و اشبیلیه، که پایگاه فرهنگ و تمدن اسلامی بود، به دست مسیحیان افتاد [۶۲] و با انقراض دولت موحدون در ۶۶۸ و بی ثباتی سیاسی در آن سرزمین، بسیاری از اهل علم از اندلس به مغرب رفتند. | ||
اگرچه دولت بنونصر در غرناطه حدود دویست سال در برابر مسیحیان مقاومت کرد، اما بتدریج میراث علمی و فرهنگی اندلس به شمال | اگرچه دولت بنونصر در غرناطه حدود دویست سال در برابر مسیحیان مقاومت کرد، اما بتدریج میراث علمی و فرهنگی اندلس به شمال آفریقا منتقل شد. [۶۳] | ||
==شخصیتهای تصوف این دوره== | == شخصیتهای تصوف این دوره == | ||
در این دوره، که میتوان آن را دوره انتقال نامید، دو شخصیت اندلسی در عرصه تصوف اندلس ظاهر شدند: ابوالعباس احمد بن عمر معروف به ابن عاشر (متوفی ۷۶۵) [۶۴][۶۵] و مرید وی، محمد بن ابراهیم رُندی (متوفی ۷۹۲) معروف به ابن عَبَّاد رُندی. | در این دوره، که میتوان آن را دوره انتقال نامید، دو شخصیت اندلسی در عرصه تصوف اندلس ظاهر شدند: ابوالعباس احمد بن عمر معروف به ابن عاشر (متوفی ۷۶۵) [۶۴][۶۵] و مرید وی، محمد بن ابراهیم رُندی (متوفی ۷۹۲) معروف به ابن عَبَّاد رُندی. | ||
ابن عبّاد فقیه و خطیب و صوفی بود و به طریقه شاذلیه گرایش داشت. [۶۶][۶۷][۶۸] | ابن عبّاد فقیه و خطیب و صوفی بود و به طریقه شاذلیه گرایش داشت. [۶۶][۶۷][۶۸] | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۵: | ||
۷۰. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۹۰، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. | ۷۰. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۹۰، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. | ||
[[رده:تصوف]] | |||
[[رده: تصوف]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۹
تصوف در اندلس با محمد بن عبداللّه جبلی مشهور به ابن مَسَرَّه (متوفی ۳۱۹) شروع میشود، اما آسین پالاسیوس مدعی شده که در قرن چهارم در اسپانیا عقاید پریسیلین، که نزدیک به عرفان است، رایج بوده و برخی از این عقاید در عرفان ابن مسرّه وجود دارد؛ ازینرو، به نظر وی مکتب ابن مسرّه ادامه دهنده مکتب پریسیلین است. [۱]
ورود اسلام به اندلس
مسلمانان در سال ۹۲، در زمان خلافت ولید بن عبدالملک اموی، اندلس را فتح کردند و تا ۱۳۸ والیانی از طرف حکومت مرکزی آنجا را اداره میکردند. در این دوره هنوز فرهنگ و تمدن اسلامی در اندلس، بخصوص در زمینههای فکری، به مرحله ظهور نرسیده بود. [۲] با تأسیس حکومت مستقل در اندلس در ۱۳۹ بتدریج حوزههای علمی در این سرزمین پدید آمد، [۳][۴][۵] اما تا قرن سوم هنوز علوم عقلی و عرفانی به اندلس راه نیافته بود و بیشتر تلاشها متوجه علوم نقلی و ادبیات عرب بود. از اواخر قرن سوم افکار فلسفی و عرفانی، به رغم سختگیریهای فرمانروایان و علمای دینی اندلس، رشد کرد و تا سده ششم یعنی دورهابنعربی به اوج خود رسید. [۶][۷]
تاریخ تصوف اندلس
تاریخ تصوف و نیز فلسفه در اندلس با محمد بن عبداللّه جبلی مشهور به ابن مَسَرَّه (متوفی ۳۱۹) شروع میشود، اما آسین پالاسیوس مدعی شده که در قرن چهارم در اسپانیا عقاید پریسیلین، که نزدیک به عرفان است، رایج بوده و برخی از این عقاید در عرفان ابن مسرّه وجود دارد؛ ازینرو، به نظر وی مکتب ابن مسرّه ادامه دهنده مکتب پریسیلین است. [۸]
ابن مسرّه
ابن مسرّه در سفری به سرزمینهای شرقی اسلام (مصر و شام، حجاز و ایران) باطنیان آن ناحیه را ملاقات و با بعضی مریدان سهل تستری گفتگو کرد و از تعالیم آنان آگاه شد. وی پس از بازگشت، از مردم کنارهگیری کرد و در عزلتگاه خود، در کنار کوهی در قرطبه، به تربیت گروه کوچکی از مریدان پرداخت. با اینکه او در نشر افکار خود سخت محتاط بود، چندی بعد عقایدش از حلقه مریدانش فراتر رفت و متهم به کفر و الحاد شد. [۹] صرف نظر از گرایش اعتزالیِ ابن مسرّه، بسیاری از مستشرقان او را پیرو فلسفه نوافلاطونی و انباذقلس / امپدوکلس میدانند. [۱۰] البته در کتابهای مهم ابن مسرّه، مانند رساله خواص الحروف و حقائقها و اصولها و همچنین التبصره یا الاعتبار، تأثیرات فلسفه نوافلاطونی و امپدوکلسی چندان آشکار نیست، اما تأثیر باطنیان و همچنین عقاید سهل تستری واضح است. برخی ابن مسرّه را اهل بدعت و تأویل قرآن کریم دانسته و گفتهاند که سخنانی همچون سخنان ذوالنون مصری و ابویعقوب نَهرْجوری بر زبان رانده [۱۱] و برخی هم گفتهاند که او اهل زهد و دقت در غوامض اشارات صوفیه بوده است. [۱۲] در حدود ۳۷۰، قاضی قرطبه به تعقیب پیروان ابن مسرّه پرداخت و بسیاری از مَسَرّیه (پیروان ابن مسرّه) توبه کردند و کتابهای آنان نیز سوزانده شد. [۱۳][۱۴]
سلسله ابن مسرّه
مرکز عرفای سلسله ابن مسرّه در بَجّانه (پچینا)، مرکز قرطبه (کوردوبا)، بود. این مرکز اولین محلّ اجتماع صوفیانه در اندلس محسوب میشود. مهمترین مرید و پیرو ابن مسرّه در قرن پنجم، از نسل دوم پیروان او، اسماعیل بن عبداللّه رُعَینی بود. او خود را «امام» مینامید و از پیروانش زکات میگرفت. گفتهاند که رعینی همه آنچه را که در زمین است، حرام میدانست، جز آنچه قوت لایموت انسان باشد. [۱۵][۱۶][۱۷] مکتب ابن مسرّه تا دو قرن پس از او همچنان تنها مکتب مسلط بر تفکر عارفان اندلسی بود.
روی کار آمدن مرابطون
در فاصله دو قرن تسلط مکتب ابن مسره در اندلس، خلافت اموی در اندلس برافتاد و دولت مرابطون بر سراسر اندلس و مغرب تسلط یافت.
تحول تصوف اندلس
اندیشههای غزالی
در اوایل قرن ششم، با ورود اندیشههای ابوحامد غزالی به اندلس، در تصوف اندلسی تحولی پدید آمد و ابوالعباس بن العَریف الصَّنهاجی، مشهور به ابن عریف (متوفی ۵۳۶)، طریقت جدیدی بر مبنای طریقت ابن مسرّه به وجود آورد. شهر المِریه، مرکزی برای این صوفیان شد. بدین ترتیب، افکار ابن مسرّه و غزالی و مخصوصاً کتاب احیاء علوم الدین وی محلّ اقبال و توجه محافل عرفانی آن شهر شد. [۱۸]
مخالفت با افکار غزالی
اما در ۵۰۳، دومین امیر مرابطی به فتوای فقیه مالکی قرطبه، احیاء العلوم غزالی را از سراسر مغرب و اندلس جمعآوری کرد و سوزاند. علما و فقیهان المریه بشدت با این کار مخالفت کردند. [۱۹][۲۰][۲۱]
تبعید مروجان افکار غزالی
ابن عریف شاگردان بسیاری داشت، از جمله ابوعبداللّه غزال که از مرشدانابنعربی بود [۲۲] و ابن بَرَّجان (متوفی ۵۳۶) که در اشبیلیه (سویل) مرید ابن عریف بود. ابن برّجان نیز شاگردان و مریدان بسیار داشت. برخی او را غزالی اندلس لقب دادهاند. [۲۳] حکمرانان مرابطی ظاهراً از عواقب سیاسی افکار ابن عریف و ابن برّجان بیمناک شدند و آن دو را به مراکش تبعید کردند. [۲۴][۲۵]
مکتب ابن عریف
مکتب ابن عریف حاصل تعالیم و افکار ابن مسرّه و غزالی و تأملات شخصی خود اوست. تأثیر این افکار را میتوان در طریقت شاذلیه دید. [۲۶] از نظر ابن عریف زهد و بینیازی از ماسوی اللّه از منازل صوفیه و از عطایای الاهی است و در سیر تکاملی انسان نقشی اساسی دارد. [۲۷]
قیام ابن قَسیّ
اثر دعوت ابن عریف در انقلاب مریدین علیه مرابطون به رهبری ابن قَسیّ نمایان شد. [۲۸]
افکار ابن قَسیّ
ابوالقاسم احمد بن حسین قسیّ، معروف به ابن قسیّ (متوفی ۵۴۶)، از شاگردان ابن عریف بود. وی در روستای جلّه در غرب اندلس مستقر شد و در آنجا مریدان بسیار یافت. [۲۹][۳۰] ابن قسیّ به مطالعه کتابهای غزالی پرداخت و یاران خود را به خواندن کتابهای او و باطنیه و اخوان الصفا سفارش میکرد. [۳۱][۳۲]
قیام با لقب المهدی
یاران ابن قسیّ، که روزبروز شمارشان در غرب اندلس فزونی مییافت، به «مریدین» معروف شدند. دولت مرابطون نیز در برابر نهضت عبدالممن موحدی عقبنشینی میکرد. ابن قسیّ از فرصت استفاده کرد و در غرب اندلس با لقب «المهدی» مردم را به نهضت خود دعوت کرد. [۳۳][۳۴] نهضت وی ده سال طول کشید.
پایان کار ابن قسیّ
ابن قسیّ هم زمان با برافتادن دولت مرابطون و شورشهای متعدد در اندلس، به مراکش رفت و با عبدالممن موحدی دیدار کرد و او را به دخالت در اندلس فراخواند، اما پس از ورود قوای موحدون به اندلس، از اطاعت آنان سر باز زد و با روی آوردن به پادشاه پرتغال، خشم مردم را برانگیخت و بر اثر شورش مردم کشته شد. [۳۵][۳۶]
وجه اهمیت قیام وی
قیام مریدین به رهبری ابن قسیّ، بدان سبب که تنها نمونه پیوند تصوف و سیاست در اندلس است، اهمیت دارد. [۳۷]
ابومدینِ تِلِمْسانی
اندلس در قرن ششم، بعد از ابن عریف و ابن برّجان و تصفیه شورش مریدین، شاهد ظهور عارف بزرگی به نام ابومَدیَن شُعَیب بن حسین انصاری (متوفی ۵۹۴)، معروف به ابومدینِ تِلِمْسانی یا مغربی بود. ابومدین در مکه از دست عبدالقادر گیلانی خرقه گرفته بود و در بازگشت به اندلس طریقت مَدیَنیه را تأسیس کرد. [۳۸][۳۹][۴۰][۴۱] شیوه ابومدین جمع میان طریقت و شریعت بود. [۴۲] وی استاد ابویعقوب یوسف بن یَخْلَف قمی بود. ابن عربی درباره او گفته که ابویعقوب متمایل به ملامتیه بوده است. از دیگر شاگردان ابومدین عبدالسلام بن مشیش (ابن مشیش) استاد ابوالحسن شاذِلی شیخ طریقه شاذلیه بود. [۴۳] بدین ترتیب ابومدین به تأسیس سلسله شاذلیه کمک کرد، شاید به همین سبب است که گاهی او را همراه با شاذلی، مؤسس سلسله شاذلیه میدانند. [۴۴] ابومدین همچنین استادابنعربی بود وابنعربی در تألیفات خود بسیاری از سخنان و معارف او را آورده است. [۴۵]
دوران ابن عربی
ابن عربی بزرگترین صوفی اندلسی است.
آمیختگی فلسفه و تصوف
در دوره او حکمت و فلسفه رواج داشت و متصوفان اندلس از ابن مسرّه تا ابومدین درصدد آمیختن تصوف و فلسفه بودند، اما هیچکدام به اندازهابنعربی در این راه توفیق نیافتند. [۴۶][۴۷][۴۸]
دوران ضعف مرابطون
دورانابنعربی نیز مصادف با ضعف روزافزون دولت مرابطون در اندلس بود. [۴۹]
روی کار آمدن موحدون
دولت مرابطون را، که به سبب نفوذ فقیهان مالکی با تصوف میانهای نداشت، موحدون بر انداختند. دولت موحدون با تصوف مخالفت نداشت، حتی گفته میشود که مهدی بن تومرت، رهبر موحدون، تحت تأثیر افکار غزالی بوده است. [۵۰][۵۱][۵۲]
دوران رشد تصوف
تصوف در دوران حکومت موحدون دیگر معرفتی حاشیهای یا مورد طعن نبود، بلکه رشتهای از معارف بود که بسیاری از اهل ذوق و حتی زنان به فراگیری آن اهتمام میورزیدند. ابن عربی در اندلس به ملاقات سی تن از عارفان اندلسی، از جمله دو زن عارف به نامهای ام الزهرا و فاطمه قرطبی، رفت. [۵۳] وی در اشبیلیه با ابویحیی صنهاجی، صالح بربری و ابوعبداللّه شرفی، سه تن از صوفیانِ ملامتیه، ملاقات کرد و مشرب آنان را ستود. [۵۴] وی شرح احوال آنان را در کتاب روحالقدس آورده است.
مکتبابنعربی
ابن عربی خود طریقتی بنیان ننهاد، اما مشرب عرفانی او تا به امروز یکی از تأثیرگذارترین مکاتب عرفانی بوده است.
عقایدابنعربی در اروپا
عقاید وی در اروپای قرون وسطا، بویژه در افکار متفکرانی همچون رامون لول (فیلسوف و مبلّغ مسیحی) و دانته، تأثیر گذاشته و گفته شده که دانته کمدی الهی را از روی وصفابنعربی از معراج پیامبر اکرم نوشته است. [۵۵]
سلسله سبعینیه
ابن سبعین
پس از ابن عربی، ابومحمد قطب الدین عبدالحق بن ابراهیم بن محمد بن سبعین معروف به ابن سبعین (متوفی ۶۶۹) بزرگترین عارف اندلسی قرن هفتم بود. او از افکار ابن دَهاق، عارف و متکلم اندلسی (متوفی ۶۱۱)، تأثیر گرفته بود. [۵۶][۵۷] عرفان ابن سبعین با فلسفه آمیخته است. اشتهار او به فلسفه سبب شد یکی از خلفای موحدی، او را مأمور پاسخگویی به سؤالات فردریک دوم، امپراتور سیسیل، کند. [۵۸][۵۹]
عدم رواج سبعینیه
پس از ابن سبعین شاگرد وی علی بن عبداللّه نمیری شُشتری (متوفی ۶۶۸)، صوفی و عالم و شاعر اندلسی، تلاش کرد طریقت سبعینیه را در مصر رواج دهد، اما این طریقه نه در مصر نه در اندلس رواج چندانی نیافت. [۶۰]
علل عدم رواج
عقاید این سلسله، به علت آمیختگی با فلسفه، پیچیده بود. همچنین سبعینیه، برخلاف دیگر طریقهها که سلسله خود را به رسول اکرم و سایر بزرگان دین میرسانند، کسانی چون هِرمِس، سقراط، ارسطو و اسکندر را در سلسله نَسَب خود آورده بودند. [۶۱]
دوران انتقال
شروع جنگهای صلیبی
در دوران حکومت موحدون، مسیحیان جنگ صلیبی با مسلمانان را اعلام کردند و با حملات پیاپی درصدد بیرون راندن آنان بودند. سرانجام، دو شهر مرسیه و اشبیلیه، که پایگاه فرهنگ و تمدن اسلامی بود، به دست مسیحیان افتاد [۶۲] و با انقراض دولت موحدون در ۶۶۸ و بی ثباتی سیاسی در آن سرزمین، بسیاری از اهل علم از اندلس به مغرب رفتند. اگرچه دولت بنونصر در غرناطه حدود دویست سال در برابر مسیحیان مقاومت کرد، اما بتدریج میراث علمی و فرهنگی اندلس به شمال آفریقا منتقل شد. [۶۳]
شخصیتهای تصوف این دوره
در این دوره، که میتوان آن را دوره انتقال نامید، دو شخصیت اندلسی در عرصه تصوف اندلس ظاهر شدند: ابوالعباس احمد بن عمر معروف به ابن عاشر (متوفی ۷۶۵) [۶۴][۶۵] و مرید وی، محمد بن ابراهیم رُندی (متوفی ۷۹۲) معروف به ابن عَبَّاد رُندی. ابن عبّاد فقیه و خطیب و صوفی بود و به طریقه شاذلیه گرایش داشت. [۶۶][۶۷][۶۸] او به سبب شرحی که بر الحِکَم العطائیه ابن عطاء اللّه اسکندری نوشت و همچنین مکتوباتش، شهرت دارد. [۶۹][۷۰]
فهرست منابع
(۱) ابن ابّار، کتاب الحلة السیراء، چاپ حسین منس، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴.
(۲) ابن ابّار، المعجم فی اصحاب القاضی الصدفی، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۳) ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، چاپ محمد عبداللّه عنان، قاهره ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۳ـ۱۹۷۷.
(۴) ابن زیات، التشوف الی رجال التصوف، چاپ آدولف فور، رباط ۱۹۵۸.
(۵) ابن عربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، (بی تا).
(۶) ابن فرضی، تاریخ العلماء الاندلس، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/ ۱۹۸۹.
(۷) آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵.
(۸) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۹) محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۱۰) حاجی خلیفه.
(۱۱) محمد بن فتوح حمیدی، جذوة المقتبس فی تاریخ علماء الاندلس، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/ ۱۹۸۹.
(۱۲) سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۱۳) احسان عباس، تاریخ الادب الاندلسی: عصر سیادة قرطبة، عمان ۱۹۹۷.
(۱۴) سلیمان سلیم علم الدین، التصوف الاسلامی: تاریخ، عقائد، طرق، اعلام، بیروت ۱۹۹۹.
(۱۵) محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش.
(۱۶) هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳.
(۱۷) عبدالواحد بن علی مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، چاپ محمدسعید عریان، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹.
(۱۸) احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
(۱۹) ویلیام مونتگمری وات، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴.
پانویس
۱. ↑ هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۰، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳. ۲. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۱، ص۳۵ـ۳۹، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۳. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۱، ص۲۰۶، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۴. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۵. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۴۶، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۶. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۲۴، تهران ۱۳۵۹ ش. ۷. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۲۶، تهران ۱۳۵۹ ش. ۸. ↑ هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۰، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳. ۹. ↑ هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۰ـ۳۳۱، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳. ۱۰. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۲۸ـ۳۲۹، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. ۱۱. ↑ ابن فرضی، تاریخ العلماء الاندلس، ج۲، ص۶۸۷ـ ۶۸۸، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/ ۱۹۸۹. ۱۲. ↑ محمد بن فتوح حمیدی، جذوة المقتبس فی تاریخ علماء الاندلس، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/ ۱۹۸۹. ۱۳. ↑ احسان عباس، تاریخ الادب الاندلسی: عصر سیادة قرطبة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، عمان ۱۹۹۷. ۱۴. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۲۸، تهران ۱۳۵۹ ش. ۱۵. ↑ ویلیام مونتگمری وات، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ج۱، ص۱۵۳، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴. ۱۶. ↑ هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۴، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳. ۱۷. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۲۸، تهران ۱۳۵۹ ش. ۱۸. ↑ هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۵، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳. ۱۹. ↑ ابن ابّار، المعجم فی اصحاب القاضی الصدفی، ج۱، ص۲۷۸، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۸۹. ۲۰. ↑ عبدالواحد بن علی مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، چاپ محمدسعید عریان، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹. ۲۱. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۳، ص۳۲ـ ۳۵، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۲۲. ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۳۱، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش. ۲۳. ↑ هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۵، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳. ۲۴. ↑ ۱۷۰، ویلیام مونتگمری وات، ج۱، ص۱۵۳، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴. ۲۵. ↑ هانری کور بن، تاریخ الفلسفة الاسلامیة، ج۱، ص۳۳۵، ترجمه نصیر مروه و حسن قبیسی، بیروت ۱۹۸۳. ۲۶. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۶۹، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. ۲۷. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۶۹، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. ۲۸. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۷۱، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. ۲۹. ↑ ابن ابّار، کتاب الحلة السیراء، ج۲، ص۱۹۷، چاپ حسین منس، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴. ۳۰. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۳، ص۳۱۵، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۳۱. ↑ ابن ابّار، کتاب الحلة السیراء، ج۲، ص۱۹۷، چاپ حسین منس، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴. ۳۲. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۳، ص۳۱۵، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۳۳. ↑ ابن ابّار، کتاب الحلة السیراء، ج۲، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، چاپ حسین منس، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴. ۳۴. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۳، ص۳۱۷ـ۳۱۹، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۳۵. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۳، ص۳۱۷ـ۳۱۹، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۳۶. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۳، ص۳۴۲ـ ۳۴۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۳۷. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۴۸، تهران ۱۳۵۹ ش. ۳۸. ↑ احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، ج۷، ص۱۳۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. ۳۹. ↑ احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، ج۷، ص۱۳۸، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. ۴۰. ↑ احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، ج۷، ص۱۴۲، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. ۴۱. ↑ سلیمان سلیم علم الدین، التصوف الاسلامی: تاریخ، ج۱، ص۳۷۷، عقائد، طرق، اعلام، بیروت ۱۹۹۹. ۴۲. ↑ ابن زیات، التشوف الی رجال التصوف، ج۱، ص۳۲۴، چاپ آدولف فور، رباط ۱۹۵۸. ۴۳. ↑ سلیمان سلیم علم الدین، التصوف الاسلامی: تاریخ، ج۱، ص۳۷۶، عقائد، طرق، اعلام، بیروت ۱۹۹۹. ۴۴. ↑ ویلیام مونتگمری وات، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴. ۴۵. ↑ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۲۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش. ۴۶. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۳۶، تهران ۱۳۵۹ ش. ۴۷. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۳۸، تهران ۱۳۵۹ ش. ۴۸. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۴۸، تهران ۱۳۵۹ ش. ۴۹. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۴، ص۲۲۰ـ۲۷۰، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۵۰. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۳، ص۱۶۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۵۱. ↑ ویلیام مونتگمری وات، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۶، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴. ۵۲. ↑ ویلیام مونتگمری وات، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ج۱، ص۱۴۸، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴. ۵۳. ↑ محسن جهانگیری، محیی الدین بن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۱۹ـ ۴۵، تهران ۱۳۵۹ ش. ۵۴. ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۲۰۶، بیروت: دارصادر، (بی تا). ۵۵. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۸۶، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. ۵۶. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۸۶ـ۳۸۷، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. ۵۷. ↑ احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، ج۲، ص۲۰۲، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. ۵۸. ↑ ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۴، ص۳۴، چاپ محمد عبداللّه عنان، قاهره ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۳ـ۱۹۷۷. ۵۹. ↑ ویلیام مونتگمری وات، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ج۱، ص۱۵۲، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴. ۶۰. ↑ سمیح زین، الصوفیة فی نظر الاسلام، ج۱، ص۵۴۴، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵. ۶۱. ↑ ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۴، ص۲۱۰ـ۲۱۱، چاپ محمد عبداللّه عنان، قاهره ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/ ۱۹۷۳ـ۱۹۷۷. ۶۲. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۴، ص۳۳۹ـ ۳۷۴، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۶۳. ↑ محمدعبداللّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج۵، ص۴۳۷ـ ۴۹۶، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۱ ش. ۶۴. ↑ احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، ج۵، ص۳۵۴، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. ۶۵. ↑ ویلیام مونتگمری وات، فی تاریخ اسبانیا الاسلامیة، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۹، ترجمه محمدرضا مصری، بیروت ۱۹۹۴. ۶۶. ↑ احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، ج۵، ص۳۴۱، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. ۶۷. ↑ احمد بن محمد مقّری، نفح الطیب، ج۵، ص۳۴۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸. ۶۸. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۹۰، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵. ۶۹. ↑ ج ۲، ستون ۶۷۵، حاجی خلیفه. ۷۰. ↑ آنخل گونثالث پالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ج۱، ص۳۹۰، نقله عن الاسپانیة حسین منس، قاهره ۱۹۵۵.