طریقت خاکساریه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن ابیطالب' به '[[علی بن ابی طالب') |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''طریقت خاکساریه''' | '''طریقت خاکساریه''' فرقهای از درویشان [[شیعیان|شیعه]] مذهب ایرانی هستند. سلسله خاکساریه ـ که امروزه خود را خاکسار جلالی مینامند ـ نسب خود را به [[سلمان فارسی]] و از او به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] (ص) میرساند و همه مشایخ خود را نیز از مریدان و ملازمان ائمه علیهمالسلام معرفی میکند. | ||
=شهرت خاکساریه در ایران= | =شهرت خاکساریه در ایران= | ||
خاکساریه در عهد قاجار بویژه پس از سفر یکی از قلندران جلالیه (رجوع کنید به جلالالدین حسین بخاری) هند به نام غلامعلی شاه به ایران، مشهور شد و ظاهراً تا پیش از آن طریق آنان همان طریقه حیدریه بوده است. در واقع، غلامعلی شاه گروهی از حیدریان ایران را با جلالیه هند مرتبط ساخت. <ref> فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۱ ـ ۴۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> <ref>عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۵ـ۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.</ref> | |||
=نظر مدرسی درباره غلامعلیشاه= | =نظر مدرسی درباره غلامعلیشاه= | ||
معلوم نیست که غلامعلی شاه در چه تاریخی به ایران آمد. | معلوم نیست که غلامعلی شاه در چه تاریخی به [[ایران]] آمد. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۳، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref> عبدالکریم مدرسی عالم از مشایخ خاکساریه در سفرنامه خود به نام تحفه درویش <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.</ref> گفته است که غلامعلی شاه متولد [[افغانستان|قندهار]] و مدفون در همانجا است و در سال ۱۳۰۰ هجری این طریقه را در ایران رواج داد. او در جای دیگر همین سفرنامه <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۳، تهران ۱۳۳۷ش.</ref>، تاریخ سفر غلامعلی شاه به ایران را ۱۳۲۰ ذکر کرده است، اما درستی سخنان وی معلوم نیست. به نظر میرسد که پیش از سفر غلامعلی شاه به ایران نیز جلالیه در ایران شناخته شده بودهاند. <ref>محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۱۷۱ـ۱۷۲، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.</ref> | ||
=وجه نامگذاری خاکساریه= | =وجه نامگذاری خاکساریه= | ||
== خاکساریه از طایفههای هندو == | |||
معصوم علی شاه نویسنده طرائق الحقائق <ref>محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۵۳۳، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.</ref> درباره وجه تسمیه خاکسار گفته است که اصل خاکساران از طایفهای هندو است که برخی مرتاضان آنها بیلباس در خاک مینشینند و خاک نرم سوده بر بدن میریزند. سخن او مشکوک اما قابل تأمل است. | |||
== خاکساریه از قلندران حیدری == | |||
رسالههای خاکساریه دلالت بر آن دارد که آنان اعقاب قلندران حیدری و نیز متأثر از جلالیهاند. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۰ ـ ۴۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> (نیز رجوع کنید به حیدریه). شاهزاده و بانو، یکی از قصههایی که ظاهراً در بین سدههای یازدهم ودوازدهم در هند نوشته شده است، نشان میدهد که برخی از قلندران جامه خاکستری میپوشیدند و بر چهره خود خاکستر میمالیدند و آیین آنان خاکساری نامیده میشد. شاید منشأ تسمیه خاکساریه چنین رسم و آیینی بوده باشد. | |||
==خاکساریه از قلندران حیدری== | |||
رسالههای خاکساریه دلالت بر آن دارد که آنان اعقاب قلندران حیدری و نیز متأثر از جلالیهاند. | |||
=معنی واژه خاکسار= | =معنی واژه خاکسار= | ||
خط ۲۱: | خط ۱۹: | ||
=نام سلسله خاکساران فعلی= | =نام سلسله خاکساران فعلی= | ||
خاکساران امروزی سلسله خودرا خاکسار جلالیِ ابوترابی معرفی میکنند. | خاکساران امروزی سلسله خودرا خاکسار جلالیِ ابوترابی معرفی میکنند. <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۲۱، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۵۱، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> آنان با ذکر واژه ابو تراب ظاهراً نوعی ارتباط بین نام سلسله خود و کنیه [[علی بن ابی طالب|علی علیهالسلام]] ایجاد کردهاند. | ||
=مؤسس فرقه خاکساریه= | =مؤسس فرقه خاکساریه= | ||
خاکساریه مانند حیدریه سرسلسله خود را شخصی به نام سید | خاکساریه مانند [[حیدریه]] سرسلسله خود را شخصی به نام سید جلالالدین حیدر معرفی کردهاند <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۱۱۱ـ۱۱۲، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref> <ref>عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.</ref> و رسالهای نیز به او نسبت دادهاند که در آن، اعتقادات و آداب خاکساریه شرح داده شده است. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۸۶، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=مقصود خاکساران از | =مقصود خاکساران از سیدجلالالدین حیدر= | ||
آنان بر خلاف حیدریه عهد صفوی که مقصودشان از | آنان بر خلاف حیدریه عهد صفوی که مقصودشان از سیدجلالالدین حیدر همان قطب الدین حیدر تونی بود <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۱۸۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> (نیز رجوع کنید به حیدریه)، به درستی نمیدانند که سید جلالالدین حیدر کیست و برخی از رسالههای آنان نشان میدهد که او را همان سید جلال بخاری (متوفی ۶۹۰)، از صوفیان سهروردی هند و پیشوای طریقه جلالیه میپندارند. <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۲ـ۲۹۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> | ||
=تأثیرپذیری خاکساران از طرقه هند= | =تأثیرپذیری خاکساران از طرقه هند= | ||
به هرحال، تأثیرپذیری خاکساران از جلالیه هند قطعی است. | به هرحال، تأثیرپذیری خاکساران از [[طریقت جلالیه هند|جلالیه]] هند قطعی است. | ||
==ذکر نامهای هندی در آثار و شجرهنامه آنان== | == ذکر نامهای هندی در آثار و شجرهنامه آنان == | ||
ذکر نامهایی نظیر لعل شهباز قلندر و فریدالدینِ گنجشکر، از صوفیان مشهور هند در قرن هفتم، در آثار آنان، | ذکر نامهایی نظیر لعل شهباز قلندر و فریدالدینِ گنجشکر، از صوفیان مشهور هند در قرن هفتم، در آثار آنان، <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۲۴، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> و نیز نامهایی هندی مانند میاخاکی و نورنهال در شجرهنامه آنان <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۰ـ۳۰۲، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> نشانه تأثرشان از طریقههای هندی است. | ||
==اعتقاد به چهارده خانواده صوفی== | == اعتقاد به چهارده خانواده صوفی == | ||
همچنین آنان، مانند طریقههای دراویش هندی، به چهارده خانواده صوفیان اعتقاد دارند. | همچنین آنان، مانند طریقههای دراویش هندی، به چهارده خانواده صوفیان اعتقاد دارند. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۱۸، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=شباهت عقائد خاکساران به اهل حق= | =شباهت عقائد خاکساران به اهل حق= | ||
بعضی از اعتقادات آنان نیز به اهل حق شبیه است، | بعضی از اعتقادات آنان نیز به [[اهل حق]] شبیه است، <ref>عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۳ش.</ref> از جمله اعتقاد به افسانه هفتتنان و چهلتنان که آنان را اشخاصی مقدّس و ملکوتی میدانند. <ref>مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، با اصلاح و ایوانف، ج۱، ص۱۸۳ـ۱۸۵، بمبئی، انجمن اسماعیلی، ۱۹۵۰.</ref><ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۵، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> | ||
=نسبت خاکساریه با سلمان فارسی= | =نسبت خاکساریه با سلمان فارسی= | ||
خاکساریه سلسله خود را به سلمان فارسی منسوب میدارند و سلمان را سلطان محمود پاتیلی/ پاطلی مینامند. | خاکساریه سلسله خود را به سلمان فارسی منسوب میدارند و سلمان را سلطان محمود پاتیلی/ پاطلی مینامند. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۸، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref><ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۷۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۹، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۱۴، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> انتساب آنان به سلمان فارسی یادآور انتساب اهل فتوت به او است، <ref>چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> و نشانههایی از فتوت در آیین خاکساریه باقیمانده است. <ref>عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.</ref><ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۳ ـ ۴۵، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref>. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۱۹ـ۲۲۰، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=مراتب سلوک در فرقه خاکساریه= | =مراتب سلوک در فرقه خاکساریه= | ||
سلسله مراتب سلوک در طریقت خاکساریه عبارت است از؛ | سلسله مراتب سلوک در طریقت خاکساریه عبارت است از؛ | ||
==مرحله اول لسان== | == مرحله اول لسان == | ||
در این مرحله یکی از پیران، طالب خاکساری را توبه میدهد. طالب غسل میکند و پیر از سر و ابرو و شارب و ریش او موی برمیچیند و طالب در مجلسی خاص تعهد میکند که اصول طریقت را رعایت کند. | در این مرحله یکی از پیران، طالب خاکساری را توبه میدهد. طالب غسل میکند و پیر از سر و ابرو و شارب و ریش او موی برمیچیند و طالب در مجلسی خاص تعهد میکند که اصول طریقت را رعایت کند. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref><ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۴، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> لسان در طریقت خاکسار یادآور قول دادنِ جوانمردانِ قولی در آیین فتوت است. <ref>ناصری سیواسی، فتوت نامه مولانا ناصری، ج۱، ص۲۴ـ۲۵، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ ۱۹۴۴.</ref> | ||
==مرحله دوم پیاله== | == مرحله دوم پیاله == | ||
در این مرحله در مجلسی خاص چندین درویش به قطار میایستند و با لنگی مشهور به لنگ چهل تن، به همدیگر وصل میشوند و از دست پیر یا قطب، شربتی خاص میگیرند و به نوبت مینوشند. | در این مرحله در مجلسی خاص چندین درویش به قطار میایستند و با لنگی مشهور به لنگ چهل تن، به همدیگر وصل میشوند و از دست پیر یا قطب، شربتی خاص میگیرند و به نوبت مینوشند. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref> این رسم نیز یادآور شُرب در آیین فتوت است. <ref>چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
==مرحله سوم کسوت== | == مرحله سوم کسوت == | ||
در عهد قاجار ظاهراً بازوی درویشانی را که به این مرحله میرسیدند، با سکهای داغ میکردند تا نشانی برای آنان باشد. | در عهد قاجار ظاهراً بازوی درویشانی را که به این مرحله میرسیدند، با سکهای داغ میکردند تا نشانی برای آنان باشد. <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۲، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> این رسم امروزه منسوخ شده است. | ||
==مرحله چهارم گل سپردن== | == مرحله چهارم گل سپردن == | ||
گویا در گذشته رسمی در دنباله مراسم داغ کردن در مرحله کسوت بوده که در آن، مرید پس از چندین روز داغ خود را به پیر نشان میداده است. | گویا در گذشته رسمی در دنباله مراسم داغ کردن در مرحله کسوت بوده که در آن، مرید پس از چندین روز داغ خود را به پیر نشان میداده است. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref><ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۲ـ۱۵۳، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> | ||
==مرحله پنجم جوز شکستن== | == مرحله پنجم جوز شکستن == | ||
در این مرحله، درویش خاکسار نزدِ یکی از پیران اهل حق سرمیسپارد و آن پیر میوهای معطر و جنگلی به نام جوز را در مراسمی خاص با کارد خُرد میکند. | در این مرحله، درویش خاکسار نزدِ یکی از پیران اهل حق سرمیسپارد و آن پیر میوهای معطر و جنگلی به نام جوز را در مراسمی خاص با کارد خُرد میکند. <ref>مهران افشاری، «اهل حق»، ج۱، ص۳۸۷ـ۳۸۸، چیستا، سال ۹، ش ۴ (دی ۱۳۷۰).</ref> | ||
==مرحله ششم چراغی گرفتن== | == مرحله ششم چراغی گرفتن == | ||
ظاهراً در این مرحله طی مراسمی خاص، مرید چراغی که چند شمع روشن داشت از پیر میگرفت. | ظاهراً در این مرحله طی مراسمی خاص، مرید چراغی که چند شمع روشن داشت از پیر میگرفت. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref><ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۵، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> | ||
==مرحله هفتم ارشاد== | == مرحله هفتم ارشاد == | ||
در این مرحله، مرید لُنگی خاص از پیر میگیرد. | در این مرحله، مرید لُنگی خاص از پیر میگیرد. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۶۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref> برای همین در رسالههای آنان به جای سَنَد خرقه از لنگ و جاری شدن لنگ سخن گفته شده است. <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۱ـ ۳۰۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> با وجود رسم ارشاد در این طریقت، خاکساریه را جزو طریقههای بیسلسله محسوب کردهاند. <ref>عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۸، تهران ۱۳۶۳ش.</ref> | ||
=خاکساران عهد قاجار= | =خاکساران عهد قاجار= | ||
خاکساران عهد قاجار که مردم آنان را درویشان گُل مولا مینامیدند. | خاکساران عهد قاجار که مردم آنان را درویشان گُل مولا مینامیدند. | ||
==نقل قصه دعانویسی و روضهخوانی== | == نقل قصه دعانویسی و روضهخوانی == | ||
با نقل قصه در معابر، یا دعانویسی یا روضه خوانی در تکیهها و مساجد از مردم پول میگرفتند. | با نقل قصه در معابر، یا دعانویسی یا روضه خوانی در تکیهها و مساجد از مردم پول میگرفتند. <ref>هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۵ـ۱۷۶، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.</ref> | ||
==پرسه در شبهای جمعه== | == پرسه در شبهای جمعه == | ||
شبهای جمعه به پَرسه/ پارسه میرفتند. به این ترتیب که کشکول به دست در کوچهها و بازارها راه میرفتند و در منقبت علی علیهالسلام با صدای رسا شعر میخواندند و رهگذران و کسبه به دلخواه خود پول یا خوراکی در کشکولشان میگذاشتند. آنان نیز آنچه را از پرسه به دست میآوردند، به پیران خود تقدیم میکردند، | شبهای جمعه به پَرسه/ پارسه میرفتند. به این ترتیب که کشکول به دست در کوچهها و بازارها راه میرفتند و در منقبت علی علیهالسلام با صدای رسا شعر میخواندند و رهگذران و کسبه به دلخواه خود پول یا خوراکی در کشکولشان میگذاشتند. آنان نیز آنچه را از پرسه به دست میآوردند، به پیران خود تقدیم میکردند، <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش، ج۱، ص۹۶، یا، حدیقةالعرفاء، (بیجا، بیتا).</ref><ref>عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۷۵، تهران ۱۳۳۷ش.</ref>. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.</ref> گاه در گوشه مسجد یا حَرَم امامزادهای معتکف میشدند و هنگام سحر و غروب آفتاب در مدح علی علیهالسلام شعر میخواندند و این رسم را «طلب نشستن» میگفتند. <ref>آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.</ref> | ||
==چادرزدن مقابل خانه اشراف== | == چادرزدن مقابل خانه اشراف == | ||
در اواخر هر سال نیز با نزدیک شدن | در اواخر هر سال نیز با نزدیک شدن نوروز، بر در خانه اعیان و اشراف چادر میزدند و چند روزی را در چادر به سر میبردند و شعر میخواندند و دعا میکردند تا صاحب آن خانه به آنان پولی میداد و چادر خود را جمع میکردند. <ref>هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۴ـ۱۷۵، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.</ref> | ||
==سقایی و نوحهخوانی== | == سقایی و نوحهخوانی == | ||
در روزهای عاشورا و تاسوعا در بین مردم سقایی میکردند و نوحه میخواندند. | در روزهای عاشورا و تاسوعا در بین مردم سقایی میکردند و نوحه میخواندند. <ref>حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، (تهران) ۱۳۳۷ش.</ref> | ||
=رساله دستنویس درویشان خاکسار= | =رساله دستنویس درویشان خاکسار= | ||
هرکدام از درویشان خاکسار از مرشد خود رسالهای دست نوشته میگرفتند و موظف بودند آن را به همراه داشته باشند. از طرف قطب خاکساریه در هر شهری نقیبی حضور داشت که اجازه داشت از درویشان دورهگرد رسالههایشان را مطالبه کند و اگر درویشی رساله نداشت یا به پرسشهای نقیب پاسخ درست نمیداد، نقیب او را از کسوت درویشی خلع میکرد. | هرکدام از درویشان خاکسار از مرشد خود رسالهای دست نوشته میگرفتند و موظف بودند آن را به همراه داشته باشند. از طرف قطب خاکساریه در هر شهری نقیبی حضور داشت که اجازه داشت از درویشان دورهگرد رسالههایشان را مطالبه کند و اگر درویشی رساله نداشت یا به پرسشهای نقیب پاسخ درست نمیداد، نقیب او را از کسوت درویشی خلع میکرد.<ref>عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، یا، حدیقةالعرفاء، (بیجا، بیتا).</ref> | ||
=مضمون رسالههای خاکساریه= | =مضمون رسالههای خاکساریه= | ||
رسالههای خاکساریه جُنگی از مطالب منثور و منظوم درباره | رسالههای خاکساریه جُنگی از مطالب منثور و منظوم درباره آداب، از جمله گلبانگ بستن و دیگجوش دادن، و مراحل سلوک آنان و نیز جامهها و ابزارهای خاص آنان است، نظیر خرقه، تاج (کلاه نمدی درویشان)، کشکول، رشته (میانبند خاص خاکساران)، کفنی (پیراهن سفید و بلند آنان)، تخته پوست، عصا و سنگ قناعت (سنگی که بر شکم میبستند). برخی از رسالههای آنان نیز درباره صنف دلاک و سلمانی است <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۷۳ـ۱۰۱، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> که خاکساران توجه خاص به این صنف داشتهاند. | ||
=گروههای فرقه خاکساریه= | =گروههای فرقه خاکساریه= | ||
خاکساریه به سه گروهِ غلامعلی شاهی، معصومعلی شاهی و نورائی تقسیم میشدهاند، | خاکساریه به سه گروهِ غلامعلی شاهی، معصومعلی شاهی و نورائی تقسیم میشدهاند، <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۹، تهران ۱۳۳۷ش.</ref> <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۴، تهران ۱۳۳۷ش.</ref> دستهای دیگر از درویشان عهد قاجار هم جزء سلسله خاکساریه محسوب میشدند و به عجم شهرت داشتند. آنان پس از طی مراحل سلوک در طریقت خود، به خاکساریه میپیوستند و گروههای دیگر خاکسار آنان را پستتر از خود و خدمتگزار و فرّاش خود میشمردند. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۶۸، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref><ref>عباس زریری، داستان رستم و سهراب، روایت نقالان، ج۱، ص۳۷۵، ویرایش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۶۹ش.</ref><ref>محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۳، سخن، دوره ۹، ش ۶ (شهریور ۱۳۳۷)، ش ۷ (آبان ۱۳۳۷).</ref> | ||
=وضعیت فعلی گروههای خاکساران= | =وضعیت فعلی گروههای خاکساران= | ||
خط ۹۶: | خط ۹۴: | ||
=قطبهای معروف خاکساران= | =قطبهای معروف خاکساران= | ||
قطب نامدار خاکسارانِ غلامعلی شاهی در اواخر عهد قاجار و اوایل دوره پهلوی بهارعلیشاه یزدی (متوفی ۱۳۵۵) و قطب پیش از او، قطارعلیشاه (متوفی ۱۳۰۸) بود. پس از فوت بهارعلیشاه که در نجف ساکن بود و در عراق و ایران مریدان بسیار داشت، حاج مطهرعلیشاه جانشین او شد. | قطب نامدار خاکسارانِ غلامعلی شاهی در اواخر عهد قاجار و اوایل دوره پهلوی بهارعلیشاه یزدی (متوفی ۱۳۵۵) و قطب پیش از او، قطارعلیشاه (متوفی ۱۳۰۸) بود. پس از فوت بهارعلیشاه که در نجف ساکن بود و در عراق و ایران مریدان بسیار داشت، حاج مطهرعلیشاه جانشین او شد. <ref>عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۴۷، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.</ref><ref>، حسین منجمی، ج۱، ص۴۲، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.</ref><ref>حسین منجمی، ج۱، ص ۴۴، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> | ||
=اقدامات حاج مطهر علیشاه= | =اقدامات حاج مطهر علیشاه= | ||
حاج مطهرعلیشاه (متوفی ۱۳۶۱ش) که بیش از صد سال زیست، به اصلاحاتی در طریق خاکساریه پرداخت | حاج مطهرعلیشاه (متوفی ۱۳۶۱ش) که بیش از صد سال زیست، به اصلاحاتی در طریق خاکساریه پرداخت <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۸، تهران ۱۳۷۹ش.</ref> و با آنکه صاحب خانقاههایی در کوفه و مشهد نیز بود، مرکز این سلسله را تهران قرار داد. او در دروازه دولت تهران در جوار جایگاه حاجب شیرازی، درویش شاعر، خانقاهی بنا کرد که همچنان باقی است. | ||
=محل دفن حاج مطهر علیشاه= | =محل دفن حاج مطهر علیشاه= | ||
حاج مطهرعلیشاه بنابه وصیتش، در لاهیجان در جوار مقبره شیخ زاهد گیلانی (متوفی ۷۰۰)، در باغچهای متعلق به خاکساریه به خاک سپرده شد. | حاج مطهرعلیشاه بنابه وصیتش، در لاهیجان در جوار مقبره شیخ زاهد گیلانی (متوفی ۷۰۰)، در باغچهای متعلق به خاکساریه به خاک سپرده شد.<ref>عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۳۷ش.</ref><ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.</ref><ref>احمد اقتداری، «حاج مطهر علیشاه خاکسار»، ج۱، ص۲۸۰، آینده، سال ۹، ش ۳و۴ (خرداد و تیر ۱۳۶۲).</ref> | ||
=فرقه درویشان عجم= | =فرقه درویشان عجم= | ||
درویشان عجم زیرشاخهای از خاکساریه بودند و پس از طی مراحل طریقت خود، به خاکساری مشرف میشدند. | درویشان عجم زیرشاخهای از خاکساریه بودند و پس از طی مراحل طریقت خود، به خاکساری مشرف میشدند. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۵ـ۲۷۹، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=اختلاف فرقه عجم با خاکساریه= | =اختلاف فرقه عجم با خاکساریه= | ||
با این حال، رساله وسیلة النجاة که از یکی از درویشان عجم عهد قاجار به جامانده است، نشان میدهد که برخی از درویشان عجم با خاکساریه اختلاف داشتند و خود را فرقهای مستقل میدانستند، | با این حال، رساله وسیلة النجاة که از یکی از درویشان عجم عهد قاجار به جامانده است، نشان میدهد که برخی از درویشان عجم با خاکساریه اختلاف داشتند و خود را فرقهای مستقل میدانستند، <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref><ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، ج۱، ص۲۸۲ـ۲۸۳، پانویس ۶، چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=صنفهای فرقه عجم= | =صنفهای فرقه عجم= | ||
فرقه عجم پیشهور بودند و خود را هفده سلسله میدانستند و مقصودشان هفده صنف بود که عبارت بودند از، درویش، روضهخوان، چاووش، سقا، بابا، پهلوان، بوجار، شاطر، مُکاری، قصاب، نعلبند، شبرو، شاطر جلودار، پاره دوز، غسال، سلمانی و قهوهچی. | فرقه عجم پیشهور بودند و خود را هفده سلسله میدانستند و مقصودشان هفده صنف بود که عبارت بودند از، درویش، روضهخوان، چاووش، سقا، بابا، پهلوان، بوجار، شاطر، مُکاری، قصاب، نعلبند، شبرو، شاطر جلودار، پاره دوز، غسال، سلمانی و قهوهچی.<ref>محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۶۳۱، سخن، دوره ۹، ش ۶ (شهریور ۱۳۳۷)، ش ۷ (آبان ۱۳۳۷).</ref> این اصناف در نوشتههای درویشان عجم متفاوت ذکر شدهاند. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=نقالی و سخنوری فرقه عجم= | =نقالی و سخنوری فرقه عجم= | ||
فرقه عجم در نقالی تبحر داشتند و شبهای ماه رمضان در قهوه خانهها مراسم مشاعرهای به نام سخنوری اجرا میکردند. | فرقه عجم در نقالی تبحر داشتند و شبهای ماه رمضان در قهوه خانهها مراسم مشاعرهای به نام سخنوری اجرا میکردند.<ref>محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۲، سخن، دوره ۹، ش ۶ (شهریور ۱۳۳۷)، ش ۷ (آبان ۱۳۳۷).</ref> | ||
=نام مراسم تشرف به فرقه عجم= | =نام مراسم تشرف به فرقه عجم= | ||
مراسم تشرف به آیین درویشان عجم «لسان دادن» نام داشته است. | مراسم تشرف به آیین درویشان عجم «لسان دادن» نام داشته است. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۶ـ۲۵۸، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=مُجَلّا و وصله در فرقه عجم= | =مُجَلّا و وصله در فرقه عجم= | ||
درویشان عجم به هر یک از مراتب سلوک (کودک ابدالی، غزاوت، مُفِرد ابدالی، درویش اختیاری، علمداری، دست نقیب، نقیبی) که میرسیدند، از پیر خود پروانه یا اجازه نامهای به نام مُجَلّا همراه با ابزارها و جامههایی خاص به نام وصله دریافت میکردند | درویشان عجم به هر یک از مراتب سلوک (کودک ابدالی، غزاوت، مُفِرد ابدالی، درویش اختیاری، علمداری، دست نقیب، نقیبی) که میرسیدند، از پیر خود پروانه یا اجازه نامهای به نام مُجَلّا همراه با ابزارها و جامههایی خاص به نام وصله دریافت میکردند<ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۷۶، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> و مشایخ خود را مانند حیدریه عهد صفوی، بابا مینامیدند. <ref>فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، ج۱، ص۲۶۶، پانویس ۵، چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.</ref> | ||
=مشاهیر خاکساری= | =مشاهیر خاکساری= | ||
خاکساریها عرفایی مانند سیدمحمد | خاکساریها عرفایی مانند سیدمحمد گیسودراز، تاجالدین زاهد گیلانی و سیدجلالالدین حیدر را از مشایخ خود میدانند و بخصوص برای شخص اخیر احترام بسیاری قائلاند و برخی او را سر سلسله خاکسار جلالی میدانند. <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۲۷ـ۳۵، تهران ۱۳۷۹ ش.</ref><ref>محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج۱، ص۳۸۰، ج ۹: تاریخ تصوف در کرمانشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.</ref> | ||
=محل سکونت بزرگان خاکساری= | =محل سکونت بزرگان خاکساری= | ||
بزرگان این سلسله بیشتر در هند و | بزرگان این سلسله بیشتر در هند و ماوراءالنهر میزیستند. | ||
مشایخ خاکسار که در ایران به سر میبردند، بر اثر سختگیری اواسط تا اواخر صفویه به هند رفتند، اما در اوایل قاجاریه یکی از مشایخ | مشایخ خاکسار که در ایران به سر میبردند، بر اثر سختگیری اواسط تا اواخر صفویه به هند رفتند، اما در اوایل قاجاریه یکی از مشایخ آنها به نام فتحعلیخان، ملقب به غلام علیشاه هندی جلالی، به بوشهر و سپس به شیراز رفت. | ||
پس از او کرم علیشاه به تهران آمد و مستوفی الممالک وزیر محمدشاه قاجار مرید وی شد و در دِه ونک برای | پس از او کرم علیشاه به تهران آمد و مستوفی الممالک وزیر محمدشاه قاجار مرید وی شد و در دِه ونک برای آنها خانقاهی ساخت. <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۷۹ ش.</ref><ref>محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج۹، ص۳۷۹، ج ۹: تاریخ تصوف در کرمانشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.</ref><ref>محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج۹، ص۳۸۵ـ۳۸۶، ج ۹: تاریخ تصوف در کرمانشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.</ref> | ||
=شاخههای خاکساری= | =شاخههای خاکساری= | ||
سلسله خاکسار جلالی به دو دسته مهم تقسیم میشود: معصوم علیشاهی و غلامعلیشاهی. | سلسله خاکسار جلالی به دو دسته مهم تقسیم میشود: معصوم علیشاهی و غلامعلیشاهی. | ||
==وضعیت دو دسته== | == وضعیت دو دسته == | ||
معصوم علیشاهی که در مشهد و اصفهان فعالیت داشته امروزه از رونق افتاده است و فعلاً خاکساریه منحصر به غلامعلیشاهی است. | معصوم علیشاهی که در مشهد و اصفهان فعالیت داشته امروزه از رونق افتاده است و فعلاً خاکساریه منحصر به غلامعلیشاهی است. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۷: | ||
=مطهرعلیشاه= | =مطهرعلیشاه= | ||
آخرین شیخ بزرگِ شاخه غلامعلیشاهی، علی محمد ملقب به مطهرعلیشاه (متوفی ۱۳۶۱) بود. | آخرین شیخ بزرگِ شاخه غلامعلیشاهی، علی محمد ملقب به مطهرعلیشاه (متوفی ۱۳۶۱) بود. | ||
وی در بسیاری از شهرهای ایران خانقاه ساخت. | وی در بسیاری از شهرهای ایران خانقاه ساخت. <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۴، تهران ۱۳۷۹ ش.</ref><ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ ش.</ref><ref>محمدعلی خواجه الدین، کشکول خاکساری: تاریخ و شرح عقاید دینی و آداب و رسوم خاکساریه، ج۱، ص۴۹، تبریز ۱۳۶۰ ش.</ref> | ||
مزار او در کنار مزار شیخ زاهد گیلانی در شیخانه در لاهیجان است. | مزار او در کنار مزار شیخ زاهد گیلانی در شیخانه در لاهیجان است. <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ ش.</ref> | ||
مطهر علیشاه جانشینی معرفی نکرد و پس از او مشایخی که از وی اجازه داشتند در مناطق گوناگون به تبلیغ و ترویج این سلسله پرداختند. | مطهر علیشاه جانشینی معرفی نکرد و پس از او مشایخی که از وی اجازه داشتند در مناطق گوناگون به تبلیغ و ترویج این سلسله پرداختند. <ref>حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، تهران ۱۳۷۹ ش.</ref> | ||
=فهرست منابع= | =فهرست منابع= | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۱: | ||
(۱۴) عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش. | (۱۴) عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش. | ||
(۱۵) محمدمعصوم بن | (۱۵) محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش. | ||
(۱۶) حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش. | (۱۶) حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش. | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۷۸: | ||
=منبع مقاله= | =منبع مقاله= | ||
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاکساریه»، شماره۶۷۵۷. | دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاکساریه»، شماره۶۷۵۷. | ||
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف»، شماره۳۵۸۶. | دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف»، شماره۳۵۸۶. | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده: تصوف]] | [[رده:تصوف]] | ||
[[رده: صوفیه]] | [[رده:صوفیه]] | ||
[[رده: | [[رده:جریانهای مذهبی جهان اسلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۴
طریقت خاکساریه فرقهای از درویشان شیعه مذهب ایرانی هستند. سلسله خاکساریه ـ که امروزه خود را خاکسار جلالی مینامند ـ نسب خود را به سلمان فارسی و از او به محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) (ص) میرساند و همه مشایخ خود را نیز از مریدان و ملازمان ائمه علیهمالسلام معرفی میکند.
شهرت خاکساریه در ایران
خاکساریه در عهد قاجار بویژه پس از سفر یکی از قلندران جلالیه (رجوع کنید به جلالالدین حسین بخاری) هند به نام غلامعلی شاه به ایران، مشهور شد و ظاهراً تا پیش از آن طریق آنان همان طریقه حیدریه بوده است. در واقع، غلامعلی شاه گروهی از حیدریان ایران را با جلالیه هند مرتبط ساخت. [۱] [۲]
نظر مدرسی درباره غلامعلیشاه
معلوم نیست که غلامعلی شاه در چه تاریخی به ایران آمد. [۳] عبدالکریم مدرسی عالم از مشایخ خاکساریه در سفرنامه خود به نام تحفه درویش [۴] گفته است که غلامعلی شاه متولد قندهار و مدفون در همانجا است و در سال ۱۳۰۰ هجری این طریقه را در ایران رواج داد. او در جای دیگر همین سفرنامه [۵]، تاریخ سفر غلامعلی شاه به ایران را ۱۳۲۰ ذکر کرده است، اما درستی سخنان وی معلوم نیست. به نظر میرسد که پیش از سفر غلامعلی شاه به ایران نیز جلالیه در ایران شناخته شده بودهاند. [۶]
وجه نامگذاری خاکساریه
خاکساریه از طایفههای هندو
معصوم علی شاه نویسنده طرائق الحقائق [۷] درباره وجه تسمیه خاکسار گفته است که اصل خاکساران از طایفهای هندو است که برخی مرتاضان آنها بیلباس در خاک مینشینند و خاک نرم سوده بر بدن میریزند. سخن او مشکوک اما قابل تأمل است.
خاکساریه از قلندران حیدری
رسالههای خاکساریه دلالت بر آن دارد که آنان اعقاب قلندران حیدری و نیز متأثر از جلالیهاند. [۸] (نیز رجوع کنید به حیدریه). شاهزاده و بانو، یکی از قصههایی که ظاهراً در بین سدههای یازدهم ودوازدهم در هند نوشته شده است، نشان میدهد که برخی از قلندران جامه خاکستری میپوشیدند و بر چهره خود خاکستر میمالیدند و آیین آنان خاکساری نامیده میشد. شاید منشأ تسمیه خاکساریه چنین رسم و آیینی بوده باشد.
معنی واژه خاکسار
امروزه از واژه خاکسار، اغراق در فروتنی استنباط میشود.
نام سلسله خاکساران فعلی
خاکساران امروزی سلسله خودرا خاکسار جلالیِ ابوترابی معرفی میکنند. [۹] [۱۰] [۱۱] آنان با ذکر واژه ابو تراب ظاهراً نوعی ارتباط بین نام سلسله خود و کنیه علی علیهالسلام ایجاد کردهاند.
مؤسس فرقه خاکساریه
خاکساریه مانند حیدریه سرسلسله خود را شخصی به نام سید جلالالدین حیدر معرفی کردهاند [۱۲] [۱۳] و رسالهای نیز به او نسبت دادهاند که در آن، اعتقادات و آداب خاکساریه شرح داده شده است. [۱۴]
مقصود خاکساران از سیدجلالالدین حیدر
آنان بر خلاف حیدریه عهد صفوی که مقصودشان از سیدجلالالدین حیدر همان قطب الدین حیدر تونی بود [۱۵] (نیز رجوع کنید به حیدریه)، به درستی نمیدانند که سید جلالالدین حیدر کیست و برخی از رسالههای آنان نشان میدهد که او را همان سید جلال بخاری (متوفی ۶۹۰)، از صوفیان سهروردی هند و پیشوای طریقه جلالیه میپندارند. [۱۶]
تأثیرپذیری خاکساران از طرقه هند
به هرحال، تأثیرپذیری خاکساران از جلالیه هند قطعی است.
ذکر نامهای هندی در آثار و شجرهنامه آنان
ذکر نامهایی نظیر لعل شهباز قلندر و فریدالدینِ گنجشکر، از صوفیان مشهور هند در قرن هفتم، در آثار آنان، [۱۷][۱۸] و نیز نامهایی هندی مانند میاخاکی و نورنهال در شجرهنامه آنان [۱۹] نشانه تأثرشان از طریقههای هندی است.
اعتقاد به چهارده خانواده صوفی
همچنین آنان، مانند طریقههای دراویش هندی، به چهارده خانواده صوفیان اعتقاد دارند. [۲۰]
شباهت عقائد خاکساران به اهل حق
بعضی از اعتقادات آنان نیز به اهل حق شبیه است، [۲۱] از جمله اعتقاد به افسانه هفتتنان و چهلتنان که آنان را اشخاصی مقدّس و ملکوتی میدانند. [۲۲][۲۳]
نسبت خاکساریه با سلمان فارسی
خاکساریه سلسله خود را به سلمان فارسی منسوب میدارند و سلمان را سلطان محمود پاتیلی/ پاطلی مینامند. [۲۴][۲۵][۲۶] [۲۷][۲۸] انتساب آنان به سلمان فارسی یادآور انتساب اهل فتوت به او است، [۲۹] و نشانههایی از فتوت در آیین خاکساریه باقیمانده است. [۳۰][۳۱]. [۳۲]
مراتب سلوک در فرقه خاکساریه
سلسله مراتب سلوک در طریقت خاکساریه عبارت است از؛
مرحله اول لسان
در این مرحله یکی از پیران، طالب خاکساری را توبه میدهد. طالب غسل میکند و پیر از سر و ابرو و شارب و ریش او موی برمیچیند و طالب در مجلسی خاص تعهد میکند که اصول طریقت را رعایت کند. [۳۳][۳۴] لسان در طریقت خاکسار یادآور قول دادنِ جوانمردانِ قولی در آیین فتوت است. [۳۵]
مرحله دوم پیاله
در این مرحله در مجلسی خاص چندین درویش به قطار میایستند و با لنگی مشهور به لنگ چهل تن، به همدیگر وصل میشوند و از دست پیر یا قطب، شربتی خاص میگیرند و به نوبت مینوشند. [۳۶] این رسم نیز یادآور شُرب در آیین فتوت است. [۳۷]
مرحله سوم کسوت
در عهد قاجار ظاهراً بازوی درویشانی را که به این مرحله میرسیدند، با سکهای داغ میکردند تا نشانی برای آنان باشد. [۳۸][۳۹] این رسم امروزه منسوخ شده است.
مرحله چهارم گل سپردن
گویا در گذشته رسمی در دنباله مراسم داغ کردن در مرحله کسوت بوده که در آن، مرید پس از چندین روز داغ خود را به پیر نشان میداده است. [۴۰][۴۱]
مرحله پنجم جوز شکستن
در این مرحله، درویش خاکسار نزدِ یکی از پیران اهل حق سرمیسپارد و آن پیر میوهای معطر و جنگلی به نام جوز را در مراسمی خاص با کارد خُرد میکند. [۴۲]
مرحله ششم چراغی گرفتن
ظاهراً در این مرحله طی مراسمی خاص، مرید چراغی که چند شمع روشن داشت از پیر میگرفت. [۴۳][۴۴]
مرحله هفتم ارشاد
در این مرحله، مرید لُنگی خاص از پیر میگیرد. [۴۵] برای همین در رسالههای آنان به جای سَنَد خرقه از لنگ و جاری شدن لنگ سخن گفته شده است. [۴۶] با وجود رسم ارشاد در این طریقت، خاکساریه را جزو طریقههای بیسلسله محسوب کردهاند. [۴۷]
خاکساران عهد قاجار
خاکساران عهد قاجار که مردم آنان را درویشان گُل مولا مینامیدند.
نقل قصه دعانویسی و روضهخوانی
با نقل قصه در معابر، یا دعانویسی یا روضه خوانی در تکیهها و مساجد از مردم پول میگرفتند. [۴۸]
پرسه در شبهای جمعه
شبهای جمعه به پَرسه/ پارسه میرفتند. به این ترتیب که کشکول به دست در کوچهها و بازارها راه میرفتند و در منقبت علی علیهالسلام با صدای رسا شعر میخواندند و رهگذران و کسبه به دلخواه خود پول یا خوراکی در کشکولشان میگذاشتند. آنان نیز آنچه را از پرسه به دست میآوردند، به پیران خود تقدیم میکردند، [۴۹][۵۰]. [۵۱] گاه در گوشه مسجد یا حَرَم امامزادهای معتکف میشدند و هنگام سحر و غروب آفتاب در مدح علی علیهالسلام شعر میخواندند و این رسم را «طلب نشستن» میگفتند. [۵۲]
چادرزدن مقابل خانه اشراف
در اواخر هر سال نیز با نزدیک شدن نوروز، بر در خانه اعیان و اشراف چادر میزدند و چند روزی را در چادر به سر میبردند و شعر میخواندند و دعا میکردند تا صاحب آن خانه به آنان پولی میداد و چادر خود را جمع میکردند. [۵۳]
سقایی و نوحهخوانی
در روزهای عاشورا و تاسوعا در بین مردم سقایی میکردند و نوحه میخواندند. [۵۴]
رساله دستنویس درویشان خاکسار
هرکدام از درویشان خاکسار از مرشد خود رسالهای دست نوشته میگرفتند و موظف بودند آن را به همراه داشته باشند. از طرف قطب خاکساریه در هر شهری نقیبی حضور داشت که اجازه داشت از درویشان دورهگرد رسالههایشان را مطالبه کند و اگر درویشی رساله نداشت یا به پرسشهای نقیب پاسخ درست نمیداد، نقیب او را از کسوت درویشی خلع میکرد.[۵۵]
مضمون رسالههای خاکساریه
رسالههای خاکساریه جُنگی از مطالب منثور و منظوم درباره آداب، از جمله گلبانگ بستن و دیگجوش دادن، و مراحل سلوک آنان و نیز جامهها و ابزارهای خاص آنان است، نظیر خرقه، تاج (کلاه نمدی درویشان)، کشکول، رشته (میانبند خاص خاکساران)، کفنی (پیراهن سفید و بلند آنان)، تخته پوست، عصا و سنگ قناعت (سنگی که بر شکم میبستند). برخی از رسالههای آنان نیز درباره صنف دلاک و سلمانی است [۵۶] که خاکساران توجه خاص به این صنف داشتهاند.
گروههای فرقه خاکساریه
خاکساریه به سه گروهِ غلامعلی شاهی، معصومعلی شاهی و نورائی تقسیم میشدهاند، [۵۷] [۵۸] دستهای دیگر از درویشان عهد قاجار هم جزء سلسله خاکساریه محسوب میشدند و به عجم شهرت داشتند. آنان پس از طی مراحل سلوک در طریقت خود، به خاکساریه میپیوستند و گروههای دیگر خاکسار آنان را پستتر از خود و خدمتگزار و فرّاش خود میشمردند. [۵۹][۶۰][۶۱]
وضعیت فعلی گروههای خاکساران
امروزه از سه گروه خاکساران، بیش از همه گروه غلامعلی شاهی و شمار اندکی از گروه معصومعلی شاهی در ایران باقی ماندهاند که بیشتر در تهران، مشهد، شیراز، کرمانشاه و اهواز سکونت دارند.
قطبهای معروف خاکساران
قطب نامدار خاکسارانِ غلامعلی شاهی در اواخر عهد قاجار و اوایل دوره پهلوی بهارعلیشاه یزدی (متوفی ۱۳۵۵) و قطب پیش از او، قطارعلیشاه (متوفی ۱۳۰۸) بود. پس از فوت بهارعلیشاه که در نجف ساکن بود و در عراق و ایران مریدان بسیار داشت، حاج مطهرعلیشاه جانشین او شد. [۶۲][۶۳][۶۴]
اقدامات حاج مطهر علیشاه
حاج مطهرعلیشاه (متوفی ۱۳۶۱ش) که بیش از صد سال زیست، به اصلاحاتی در طریق خاکساریه پرداخت [۶۵] و با آنکه صاحب خانقاههایی در کوفه و مشهد نیز بود، مرکز این سلسله را تهران قرار داد. او در دروازه دولت تهران در جوار جایگاه حاجب شیرازی، درویش شاعر، خانقاهی بنا کرد که همچنان باقی است.
محل دفن حاج مطهر علیشاه
حاج مطهرعلیشاه بنابه وصیتش، در لاهیجان در جوار مقبره شیخ زاهد گیلانی (متوفی ۷۰۰)، در باغچهای متعلق به خاکساریه به خاک سپرده شد.[۶۶][۶۷][۶۸]
فرقه درویشان عجم
درویشان عجم زیرشاخهای از خاکساریه بودند و پس از طی مراحل طریقت خود، به خاکساری مشرف میشدند. [۶۹] [۷۰]
اختلاف فرقه عجم با خاکساریه
با این حال، رساله وسیلة النجاة که از یکی از درویشان عجم عهد قاجار به جامانده است، نشان میدهد که برخی از درویشان عجم با خاکساریه اختلاف داشتند و خود را فرقهای مستقل میدانستند، [۷۱][۷۲]
صنفهای فرقه عجم
فرقه عجم پیشهور بودند و خود را هفده سلسله میدانستند و مقصودشان هفده صنف بود که عبارت بودند از، درویش، روضهخوان، چاووش، سقا، بابا، پهلوان، بوجار، شاطر، مُکاری، قصاب، نعلبند، شبرو، شاطر جلودار، پاره دوز، غسال، سلمانی و قهوهچی.[۷۳] این اصناف در نوشتههای درویشان عجم متفاوت ذکر شدهاند. [۷۴]
نقالی و سخنوری فرقه عجم
فرقه عجم در نقالی تبحر داشتند و شبهای ماه رمضان در قهوه خانهها مراسم مشاعرهای به نام سخنوری اجرا میکردند.[۷۵]
نام مراسم تشرف به فرقه عجم
مراسم تشرف به آیین درویشان عجم «لسان دادن» نام داشته است. [۷۶]
مُجَلّا و وصله در فرقه عجم
درویشان عجم به هر یک از مراتب سلوک (کودک ابدالی، غزاوت، مُفِرد ابدالی، درویش اختیاری، علمداری، دست نقیب، نقیبی) که میرسیدند، از پیر خود پروانه یا اجازه نامهای به نام مُجَلّا همراه با ابزارها و جامههایی خاص به نام وصله دریافت میکردند[۷۷] و مشایخ خود را مانند حیدریه عهد صفوی، بابا مینامیدند. [۷۸]
مشاهیر خاکساری
خاکساریها عرفایی مانند سیدمحمد گیسودراز، تاجالدین زاهد گیلانی و سیدجلالالدین حیدر را از مشایخ خود میدانند و بخصوص برای شخص اخیر احترام بسیاری قائلاند و برخی او را سر سلسله خاکسار جلالی میدانند. [۷۹][۸۰]
محل سکونت بزرگان خاکساری
بزرگان این سلسله بیشتر در هند و ماوراءالنهر میزیستند. مشایخ خاکسار که در ایران به سر میبردند، بر اثر سختگیری اواسط تا اواخر صفویه به هند رفتند، اما در اوایل قاجاریه یکی از مشایخ آنها به نام فتحعلیخان، ملقب به غلام علیشاه هندی جلالی، به بوشهر و سپس به شیراز رفت. پس از او کرم علیشاه به تهران آمد و مستوفی الممالک وزیر محمدشاه قاجار مرید وی شد و در دِه ونک برای آنها خانقاهی ساخت. [۸۱][۸۲][۸۳]
شاخههای خاکساری
سلسله خاکسار جلالی به دو دسته مهم تقسیم میشود: معصوم علیشاهی و غلامعلیشاهی.
وضعیت دو دسته
معصوم علیشاهی که در مشهد و اصفهان فعالیت داشته امروزه از رونق افتاده است و فعلاً خاکساریه منحصر به غلامعلیشاهی است.
مطهرعلیشاه
آخرین شیخ بزرگِ شاخه غلامعلیشاهی، علی محمد ملقب به مطهرعلیشاه (متوفی ۱۳۶۱) بود. وی در بسیاری از شهرهای ایران خانقاه ساخت. [۸۴][۸۵][۸۶] مزار او در کنار مزار شیخ زاهد گیلانی در شیخانه در لاهیجان است. [۸۷] مطهر علیشاه جانشینی معرفی نکرد و پس از او مشایخی که از وی اجازه داشتند در مناطق گوناگون به تبلیغ و ترویج این سلسله پرداختند. [۸۸]
فهرست منابع
(۱) هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
(۲) آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
(۳) مهران افشاری، «اهل حق»، چیستا، سال ۹، ش ۴ (دی ۱۳۷۰).
(۴) احمد اقتداری، «حاج مطهر علیشاه خاکسار»، آینده، سال ۹، ش ۳و۴ (خرداد و تیر ۱۳۶۲).
(۵) حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه، (تهران) ۱۳۳۷ش.
(۶) عباس زریری، داستان رستم و سهراب، روایت نقالان، ویرایش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۶۹ش.
(۷) عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۸) شاهزاده و بانو، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۷۸۴۰.
(۹) فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
(۱۰) مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، با اصلاح و ایوانف، بمبئی، انجمن اسماعیلی، ۱۹۵۰.
(۱۱) محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، سخن، دوره ۹، ش ۶ (شهریور ۱۳۳۷)، ش ۷ (آبان ۱۳۳۷).
(۱۲) عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش، یا، حدیقة العرفاء، (بیجا، بیتا).
(۱۳) عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، تهران ۱۳۳۷ش.
(۱۴) عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
(۱۵) محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
(۱۶) حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.
(۱۷) ناصری سیواسی، فتوت نامه مولانا ناصری، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ ۱۹۴۴.
منبع مقاله
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاکساریه»، شماره۶۷۵۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف»، شماره۳۵۸۶.
پانویس
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۱ ـ ۴۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۵ـ۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۳، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۳، تهران ۱۳۳۷ش.
- ↑ محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۱۷۱ـ۱۷۲، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
- ↑ محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۵۳۳، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۰ ـ ۴۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۲۱، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۵۱، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۱۱۱ـ۱۱۲، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۸۶، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۱۸۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۲ـ۲۹۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۲۴، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۰ـ۳۰۲، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۱۸، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۳ش.
- ↑ مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، با اصلاح و ایوانف، ج۱، ص۱۸۳ـ۱۸۵، بمبئی، انجمن اسماعیلی، ۱۹۵۰.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۵، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۸، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۷۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۹، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۱۴، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۳ ـ ۴۵، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۱۹ـ۲۲۰، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۴، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ ناصری سیواسی، فتوت نامه مولانا ناصری، ج۱، ص۲۴ـ۲۵، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ ۱۹۴۴.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۲، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۲ـ۱۵۳، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ مهران افشاری، «اهل حق»، ج۱، ص۳۸۷ـ۳۸۸، چیستا، سال ۹، ش ۴ (دی ۱۳۷۰).
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۸۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۵، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۶۹، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۱ـ ۳۰۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۸، تهران ۱۳۶۳ش.
- ↑ هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۵ـ۱۷۶، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش، ج۱، ص۹۶، یا، حدیقةالعرفاء، (بیجا، بیتا).
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۷۵، تهران ۱۳۳۷ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.
- ↑ آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
- ↑ هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۴ـ۱۷۵، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
- ↑ حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه، ج۱، ص۲۳ـ۲۵، (تهران) ۱۳۳۷ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، یا، حدیقةالعرفاء، (بیجا، بیتا).
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۷۳ـ۱۰۱، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۹، تهران ۱۳۳۷ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۴، تهران ۱۳۳۷ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۶۸، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ عباس زریری، داستان رستم و سهراب، روایت نقالان، ج۱، ص۳۷۵، ویرایش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۶۹ش.
- ↑ محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۳، سخن، دوره ۹، ش ۶ (شهریور ۱۳۳۷)، ش ۷ (آبان ۱۳۳۷).
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء، ج۱، ص۴۷، یا، آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
- ↑ ، حسین منجمی، ج۱، ص۴۲، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ حسین منجمی، ج۱، ص ۴۴، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۸، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۳۷ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.
- ↑ احمد اقتداری، «حاج مطهر علیشاه خاکسار»، ج۱، ص۲۸۰، آینده، سال ۹، ش ۳و۴ (خرداد و تیر ۱۳۶۲).
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۵ـ۲۷۹، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، ج۱، ص۲۸۲ـ۲۸۳، پانویس ۶، چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۶۳۱، سخن، دوره ۹، ش ۶ (شهریور ۱۳۳۷)، ش ۷ (آبان ۱۳۳۷).
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۲، سخن، دوره ۹، ش ۶ (شهریور ۱۳۳۷)، ش ۷ (آبان ۱۳۳۷).
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۶ـ۲۵۸، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۷۶، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ فتوّت نامهها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، ج۱، ص۲۶۶، پانویس ۵، چاپ مهران افشاری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۲۷ـ۳۵، تهران ۱۳۷۹ ش.
- ↑ محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج۱، ص۳۸۰، ج ۹: تاریخ تصوف در کرمانشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۷۹ ش.
- ↑ محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج۹، ص۳۷۹، ج ۹: تاریخ تصوف در کرمانشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.
- ↑ محمدعلی سلطانی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج۹، ص۳۸۵ـ۳۸۶، ج ۹: تاریخ تصوف در کرمانشاه، تهران ۱۳۸۰ ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۴، تهران ۱۳۷۹ ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ ش.
- ↑ محمدعلی خواجه الدین، کشکول خاکساری: تاریخ و شرح عقاید دینی و آداب و رسوم خاکساریه، ج۱، ص۴۹، تبریز ۱۳۶۰ ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ ش.
- ↑ حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، تهران ۱۳۷۹ ش.