عبدالملک بن مروان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « {{Mbox | type = notice | class = ambox-In_use | image = 48px|alt=|link= | css = margin: 1px | text = این {{#...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{Mbox
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| type  = notice
| عنوان = عبدالملک بن مروان
| class = ambox-In_use
| تصویر = عبدالملک بن مروان.jpg
| image = [[File:Ambox clock.svg|48px|alt=|link=]]
| نام = عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس
| css = margin: 1px
| نام‌های دیگر =  
| text  = این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|[[راهنما:بخجعفر طیار‎‏ ش|بخش]]|{{#switch:{{NAMESPACE}}
| سال تولد =  
| {{ns:0}}      = مقاله
| تاریخ تولد =  
| بحث          = [[راهنما:صفحه بحث|صفحه بحث]]
| محل تولد =  
| رده‌بندی      = [[ویکی‌پدیا:رده‌بندی|رده]]
| سال درگذشت =
| راهنما          = [[راهنما:فهرست|فهرست]]
| تاریخ درگذشت = ۸۶ ق
| درگاه        = [[ویکی‌پدیا:درگاه|درگاه]]
| محل درگذشت = [[دمشق]]
| الگو      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام الگو|الگو]]
| استادان =  
| کاربر          = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه کاربری]]
| شاگردان =  
| بحث کاربر      = [[ویکی‌پدیا:صفحه‌های کاربری|صفحه بحث کاربری]]
| دین = [[اسلام]]
| ویکی‌پدیا      = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه ویکی‌پدیا]]
| مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]]
| بحث ویکی‌پدیا = [[ویکی‌پدیا:فضای نام ویکی‌پدیا|صفحه بحث ویکی‌پدیا]]
| آثار =  
}}}} هم‌اکنون  برای {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|{{{2|مدتی کوتاه}}}|{{{1|مدتی کوتاه}}}}} '''تحت ویرایش عمده''' است. این برچسب برای جلوگیری از [[راهنما:تعارض ویرایشی|تعارض ویرایشی]] اینجا گذاشته شده‌است، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده می‌شود ویرایشی در این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|بخش|صفحه}} انجام ندهید.<br>
| فعالیت‌ها = پنجمین [[بنی امیه|خلیفه اموی]]
<small>{{#if:{{{زمان|}}}|این پیام در {{{زمان|}}} اضافه شده است.|}} این صفحه آخرین‌بار در {{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}} ({{کوچک}}ساعت هماهنگ جهانی{{پایان کوچک}}) ({{Time ago|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}) تغییر یافته‌است؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر [{{fullurl:{{FULLPAGENAME}}|action=history}} ویرایش نشده است]، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین می‌کنید.</small>
| وبگاه =  
<includeonly>{{#ifeq:{{{category}}}|no||{{#switch:{{NAMESPACE}}
}}
| کاربر
'''عبدالملک مروان''' یا '''عبدالملک بن مروان''' پنجمین [[خلیفه]] از [[بنی‌امیه|خلفای اموی]] در [[دمشق]] بود. او یکی از قدرتمندترین خلفای اموی بود و توانست بر مشکلات سیاسی که در عهدش پیش آمد فائق آید. در دوران او دیوان‌های مهم شعر و کتب علمی از زبان‌های گوناگون قدیم به عربی برگردان شد و دانشمندان از دیگر سرزمین‌ها به سوی دربار دمشق روی آوردند.
| بحث کاربر = <!-- no category -->
او اگر‌چه قبل از رسیدن به منصب حکومت خود را با [[زهد]] و [[عبادت]] در نظر مردم جامعه موجّه جلوه می‌داد ولی به محض رسیدن به [[خلافت]] با همه ارزش‌های اخلاقی و [[اسلام]] خداحافظی کرد و به قرآنی که تلاوت می‌کرد گفت: «هذا آخر العهد بک.» (این آخرین دیدار من و توست.)
| [[رده:صفحه‌های سخت در دست ویرایش]]}}}}</includeonly>
}}<noinclude>
</noinclude>


<div class="wikiInfo">[[پرونده:عبدالملک بن مروان.jpg |جایگزین=عبدالملک بن مروان|عبدالملک بن مروان]]
پس از رسیدن به خلافت به [[خداوند]] [[سوگند]] می‌خورد که [[شراب]] می‌نوشد و در خطبه‌ای تصریح کرد: «هر کس مرا به [[تقوا]] دعوت کند گردن او را خواهم زد! من با شمشیر دردهای این امت را مداوا می‌کنم.»
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
از بزرگترین گناهان این حاکم اموی این بود که شخص خونریز و پلیدی را به نام [[حجاج بن یوسف|حجاج بن یوسف ثقفی]] بر جان و ناموس مردم [[مسلمان]] مسلط کرد؛ کسی که مقام عبدالملک را از پیامبر برتر می‌دانست، در دشمنی با خاندان پیامبر و [[علی بن ابی‌طالب|امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)]] سرآمد روزگار بود و شنیدن کلمه [[کافر]] برای او خوشایندتر از شنیدن [[شیعه]] بود.
!نام
!عبدالملک بن مروان
|-
|نام کامل
|عبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|•
|-
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|
|
|-
|}
</div>


== عبدالملک بن مروان کیست ==
دوران خلافت عبدالملک بن مروان مدت بیست و یک سال طول کشید. مورخان از عبدالملک به عنوان فردی زیرک، با احتیاط و دور اندیش، ادیب، باهوش و دانشمند یاد کرده‌اند<ref> ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، 1399 ه. ق، ج 4 ص 520)</ref>.


مؤلف [[الفخرى|الفخری]] می‌‏گوید: «عبدالملک فردی خردمند، عاقل، دانشمند، فاضل، ادیب، باهوش، جبار، بسیار باهیبت، فوق‌العاده سیاستمدار، و دارای حسن تدبیر بود<ref>ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، 1386 ه. ق، ص 122و 124</ref>».
[[هندشاه]] می‏‌نویسد: «او مردی بود عاقل و فاضل و فصیح و [[فقیه|فقیه]] و علم اخبار و دقایق اشعار، نیکو دانستی و صاحب رأی و تدبیر بود<ref> تجارب السلف، تصحیح: عباس اقبال، چاپ سوم، تهران، کتابخانه طهورى، 1357 ه. ش، ص 75</ref>».


=پانویس=
او پیش از رسیدن به قدرت، یکی از فقهای [[مدینه|مدینه]] به شمار می‏‌رفت<ref> ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، 1386 ه. ق، ص 122-سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 216</ref>. و به [[زهد]] و [[عبادت]] و دینداری شهرت داشت و اوقات خود را در [[مسجد]] با [[عبادت]] سپری می‏‌کرد به طوری که به او <big>حمامةالمسجد</big> (کبوتر مسجد) می‏‌گفتند! گویند: پس از مرگ پدرش مروان هنگامی که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن [[قرآن]] بود، اما با شنیدن این خبر قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایی افتاد! و دیگر با تو کاری ندارم<ref>هندوشاه، همان کتاب، ص 76</ref>»!.
{{پانویس|2}}


[[رده:]]
او براستی از [[قرآن]] جدا شد و در اثر غرور قدرت، چنان دست‌خوش مسخ شخصیت گردید که مورخان از کارنامه سیاه حکومت او به تلخی یاد می‌کنند. [[جلال‌الدین سیوطی|سیوطی]] و [[ابن اثیر|ابن اثیر]] می‏‌نویسند: در طی [[تاریخ اسلام]] عبدالملک نخستین کسی بود که غدر و خیانت ورزید ([[عمرو بن سعید بن العاص|عمرو بن سعید بن العاص]] را پس از امان دادن کشت) و نخستین کسی بود که مردم را از سخن گفتن در حضور [[خلیفه|خلیفه]] منع کرد و نخستین کسی بود که از [[امر به معروف]] جلوگیری کرد<ref>سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 217؛ ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، 1386 ه. ق، ص 122؛ابوالعباس المبرد، الکامل فى اللغه و الادب، تحقیق: نعیم زر زور (و) تغارید بیضون، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1985 م، ج 2، ص 192؛ هندوشاه، همان کتاب، ص 76؛ جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، 1336 ه. ق، ج 4، ص 100</ref>.
 
او دو سال پس از شکست دادن [[عبدلله بن زبیر|عبدلله بن زبیر]] در [[مکه]] (در سال 75 هجری) در جریان سفر [[حج]] وارد [[مدینه]] شد و ضمن سخنانی خطاب به مردم چنین گفت: من نه همچون خلیفه خوار شده ([[عثمان]])، نه همچون خلیفه آسان گیر ([[معاویه|معاویه]]) و نه مانند خلیفه سست خرد ([[یزید|یزید]]) هستم، من این مردم را جز با شمشیر درمان نمی‌کنم، شما از ما کارهای [[مهاجران]] را می‏‌خواهید، اما مانند آنان رفتار نمی‏‌کنید (ما را به پرهیزگاری می‏‌خوانید و خود به آن عمل نمی‏ کنید) به خدا [[سوگند]] از این پس هر کس مرا به [[تقوا]] امر کند، گردن او را خواهم زد<ref>سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 218؛ ابن اثیر، همان کتاب، ج 4، ص 522؛ بعضى از این کارها را معاویه نیز قبلاً کرده بود.</ref>!.
 
جمله اخیر را برای آن گفت که خطیبان و [[ائمه جمعه]] هنگام خواندن خطبه جمعه گفتار خود را با جمله «اتق الله» (پرهیزگار باش) آغاز می‏‌کردند<ref>دکتر شهیدى، سید جعفر، زندگانى على بن الحسین، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، گ 1365 ه. ش، ص 98</ref> پیدا است وقتی کسی که خود را خلیفه پیامبر قلمداد می‌کرد، در شهر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر]] و کنار مدفن او چنین سخنانی بگوید و بر سنت او این گونه حمله برد، رفتار و گفتار مأموران او در ایالت‌های دور افتاده چگونه خواهد بود.
 
عبدالملک در مدت حکومت طولانی خود آن چنان با ظلم و فساد و بیدادگری خو گرفت که نور [[ایمان|ایمان]] در دل او به کلی خاموش گشت. وی روزی خود به این امر اعتراف کرد و به [[سعید بن مسیّب|سعید بن مسیّب]] چنین گفت: «چنان شده‏‌ام که اگر کار نیکی انجام دهم خوشحال نمی‌شوم و اگر کار بدی از من سر زند ناراحت نمی‏‌گردم»! سعید بن مسیب گفت: [[مرگ]] دل در تو کامل شده است<ref>ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دار صادر، 1386 ه. ص 122؛ ابن اثیر، ج 4، ص 521؛ هندوشاه، همان کتاب، ص 76</ref>!
 
عبدالملک غالبا با زنی به نام <big>ام الدردا</big> گفتگو می‌‏کرد. روزی ام الدردا به وی گفت: «ای امیر المؤمنین! شنیده‏ ام پس از عبادت و [[تهجد]]، [[شراب]] نوشیده ‏ای» ؟! و او پاسخ داد: «نه تنها شراب که خون مردم را نیز نوشیده‌ام<ref>سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص، 216</ref>» !!
 
او که روزی از لشکر‌کشی یزید به مکه (جهت سرکوبی [[عبدالله بن زبیر|عبدالله بن زبیر]]) به خدا پناه می‌‏برد و ابراز نفرت می‏‌کرد، پس از رسیدن به حکومت، نه تنها این عملیات را ادامه داد، بلکه شخص سفاکی چون [[حجاج بن یوسف|حجاج]] را مأمور این کار کرد و او [[مسجد الحرام|مسجد‌الحرام]] و [[کعبه]] را (که پسر [[زبیر|زبیر]] در آنجا متحصن شده بود) با منجنیق سنگباران کرد<ref>سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 217؛ هندوشاه، همان کتاب، ص 76</ref>»! نمایندگان عبدالملک نیز در مناطق مختلف [[جهان اسلام|کشور اسلامی]] به پیروی از او حکومت وحشت و اختناق به وجود آورده بودند و با زور و قلدری با مردم رفتار می‏‌کردند.
 
[[مسعودی]] می‏‌نویسد: «عبدالملک فردی خونریز بود. عمال او ماند «حجاج» حاکم [[عراق]]، [[مهلب]] حاکم [[خراسان]] و [[هشام بن اسماعیل|هشام بن اسماعیل]] حاکم مدینه نیز همچون خود وی سفاک و بی‌رحم بودند<ref>مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، ج 3، ص 91</ref>». هشام بن اسماعیل که حاکم مدینه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آنچنان خاندان پیامبر را آزار داد که وقتی ولید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید، ناچار شد او را از کار برکنار نماید<ref> ابن واضح، تاریخ یعقوبى، تعلیق: سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، 1384 ه. ق، ج 3، ص 27 و 29؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 220</ref>. بدتر از همه آنان حجاج بود که جنایات او در تاریخ اسلام مشهور است. عبدالملک پس از شکست عبدالله بن زبیر توسط حجاج، او را به مدت دو سال به استانداری [[حجاز]] (مکه و مدینه و [[طائف]]) منصوب کرد<ref>ابن قتیبه دینورى، الامامه و السیاسه، الطبعه الثالثه، قاهره، مکتبه مصطفى البابى الحلبى، 1328 ه. ق، ج 2، ص 31</ref>.
 
== سرکوبی مخالفان در شام ==
عبدالملک در منطقه [[شام (شامات)|شام]] با دو دسته از مخالفان روبرو بود:
 
# گروهی از حاکمان در منطقه شام طرفدار ابن زبیر بودند مانند زُفر بن حارث در قرقیسیا ودیگری ناتل بن قیس جذامی در [[فلسطین]] که عبدالملک هر دوی آنها را سرکوب کرد.
# گروهی از [[بنی‌امیه]] با پادشاهی عبدالملک مخالف بودند و خودشان می‌خواستند به پادشاهی برسند. فرد شاخص این گروه عمرو بن سعید بن عاص معروف به <big>عمرو بن سعید بن الاشدق</big> بود. عبدالملک برای جلوگیری از فعالیت‌های وی، به او قول ولایت عهدی داد و او را از مخالفت با خود منصرف کرد و بعدا، سرفرصت او را کشت.
عبدالملک توانست جنبشی به نام [[قیام جراجمه]] را هم به همین منوال سرکوب کند<ref> ابن‌اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۲، ص۳۰۴</ref>.
 
== مرگ عبدالملک ==
سرانجام عبدالملک بن مروان پنجشنبه ۱۵ [[شوال]] سال ۸۶ قمری (۷۰۵ م)در [[دمشق]]<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۲</ref> و به قولی در ۱۴ شوال در سن شصت سالگی (یا شصت و یک سالگی) درگذشت. مدت خلافت او ۲۱ سال بود.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:تاریخ]]
[[رده:خلفای اموی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۱

عبدالملک بن مروان
عبدالملک بن مروان.jpg
نام کاملعبدالملک بن مروان بن حَکَم بن ابی العاص بن امیة بن عبدشمس
اطلاعات شخصی
روز درگذشت۸۶ ق
محل درگذشتدمشق
دیناسلام، اهل‌سنت
فعالیت‌هاپنجمین خلیفه اموی

عبدالملک مروان یا عبدالملک بن مروان پنجمین خلیفه از خلفای اموی در دمشق بود. او یکی از قدرتمندترین خلفای اموی بود و توانست بر مشکلات سیاسی که در عهدش پیش آمد فائق آید. در دوران او دیوان‌های مهم شعر و کتب علمی از زبان‌های گوناگون قدیم به عربی برگردان شد و دانشمندان از دیگر سرزمین‌ها به سوی دربار دمشق روی آوردند. او اگر‌چه قبل از رسیدن به منصب حکومت خود را با زهد و عبادت در نظر مردم جامعه موجّه جلوه می‌داد ولی به محض رسیدن به خلافت با همه ارزش‌های اخلاقی و اسلام خداحافظی کرد و به قرآنی که تلاوت می‌کرد گفت: «هذا آخر العهد بک.» (این آخرین دیدار من و توست.)

پس از رسیدن به خلافت به خداوند سوگند می‌خورد که شراب می‌نوشد و در خطبه‌ای تصریح کرد: «هر کس مرا به تقوا دعوت کند گردن او را خواهم زد! من با شمشیر دردهای این امت را مداوا می‌کنم.» از بزرگترین گناهان این حاکم اموی این بود که شخص خونریز و پلیدی را به نام حجاج بن یوسف ثقفی بر جان و ناموس مردم مسلمان مسلط کرد؛ کسی که مقام عبدالملک را از پیامبر برتر می‌دانست، در دشمنی با خاندان پیامبر و امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) سرآمد روزگار بود و شنیدن کلمه کافر برای او خوشایندتر از شنیدن شیعه بود.

عبدالملک بن مروان کیست

دوران خلافت عبدالملک بن مروان مدت بیست و یک سال طول کشید. مورخان از عبدالملک به عنوان فردی زیرک، با احتیاط و دور اندیش، ادیب، باهوش و دانشمند یاد کرده‌اند[۱].

مؤلف الفخری می‌‏گوید: «عبدالملک فردی خردمند، عاقل، دانشمند، فاضل، ادیب، باهوش، جبار، بسیار باهیبت، فوق‌العاده سیاستمدار، و دارای حسن تدبیر بود[۲]». هندشاه می‏‌نویسد: «او مردی بود عاقل و فاضل و فصیح و فقیه و علم اخبار و دقایق اشعار، نیکو دانستی و صاحب رأی و تدبیر بود[۳]».

او پیش از رسیدن به قدرت، یکی از فقهای مدینه به شمار می‏‌رفت[۴]. و به زهد و عبادت و دینداری شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت سپری می‏‌کرد به طوری که به او حمامةالمسجد (کبوتر مسجد) می‏‌گفتند! گویند: پس از مرگ پدرش مروان هنگامی که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنیدن این خبر قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایی افتاد! و دیگر با تو کاری ندارم[۵]»!.

او براستی از قرآن جدا شد و در اثر غرور قدرت، چنان دست‌خوش مسخ شخصیت گردید که مورخان از کارنامه سیاه حکومت او به تلخی یاد می‌کنند. سیوطی و ابن اثیر می‏‌نویسند: در طی تاریخ اسلام عبدالملک نخستین کسی بود که غدر و خیانت ورزید (عمرو بن سعید بن العاص را پس از امان دادن کشت) و نخستین کسی بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خلیفه منع کرد و نخستین کسی بود که از امر به معروف جلوگیری کرد[۶].

او دو سال پس از شکست دادن عبدلله بن زبیر در مکه (در سال 75 هجری) در جریان سفر حج وارد مدینه شد و ضمن سخنانی خطاب به مردم چنین گفت: من نه همچون خلیفه خوار شده (عثمان)، نه همچون خلیفه آسان گیر (معاویه) و نه مانند خلیفه سست خرد (یزید) هستم، من این مردم را جز با شمشیر درمان نمی‌کنم، شما از ما کارهای مهاجران را می‏‌خواهید، اما مانند آنان رفتار نمی‏‌کنید (ما را به پرهیزگاری می‏‌خوانید و خود به آن عمل نمی‏ کنید) به خدا سوگند از این پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردن او را خواهم زد[۷]!.

جمله اخیر را برای آن گفت که خطیبان و ائمه جمعه هنگام خواندن خطبه جمعه گفتار خود را با جمله «اتق الله» (پرهیزگار باش) آغاز می‏‌کردند[۸] پیدا است وقتی کسی که خود را خلیفه پیامبر قلمداد می‌کرد، در شهر پیامبر و کنار مدفن او چنین سخنانی بگوید و بر سنت او این گونه حمله برد، رفتار و گفتار مأموران او در ایالت‌های دور افتاده چگونه خواهد بود.

عبدالملک در مدت حکومت طولانی خود آن چنان با ظلم و فساد و بیدادگری خو گرفت که نور ایمان در دل او به کلی خاموش گشت. وی روزی خود به این امر اعتراف کرد و به سعید بن مسیّب چنین گفت: «چنان شده‏‌ام که اگر کار نیکی انجام دهم خوشحال نمی‌شوم و اگر کار بدی از من سر زند ناراحت نمی‏‌گردم»! سعید بن مسیب گفت: مرگ دل در تو کامل شده است[۹]!

عبدالملک غالبا با زنی به نام ام الدردا گفتگو می‌‏کرد. روزی ام الدردا به وی گفت: «ای امیر المؤمنین! شنیده‏ ام پس از عبادت و تهجد، شراب نوشیده ‏ای» ؟! و او پاسخ داد: «نه تنها شراب که خون مردم را نیز نوشیده‌ام[۱۰]» !!

او که روزی از لشکر‌کشی یزید به مکه (جهت سرکوبی عبدالله بن زبیر) به خدا پناه می‌‏برد و ابراز نفرت می‏‌کرد، پس از رسیدن به حکومت، نه تنها این عملیات را ادامه داد، بلکه شخص سفاکی چون حجاج را مأمور این کار کرد و او مسجد‌الحرام و کعبه را (که پسر زبیر در آنجا متحصن شده بود) با منجنیق سنگباران کرد[۱۱]»! نمایندگان عبدالملک نیز در مناطق مختلف کشور اسلامی به پیروی از او حکومت وحشت و اختناق به وجود آورده بودند و با زور و قلدری با مردم رفتار می‏‌کردند.

مسعودی می‏‌نویسد: «عبدالملک فردی خونریز بود. عمال او ماند «حجاج» حاکم عراق، مهلب حاکم خراسان و هشام بن اسماعیل حاکم مدینه نیز همچون خود وی سفاک و بی‌رحم بودند[۱۲]». هشام بن اسماعیل که حاکم مدینه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آنچنان خاندان پیامبر را آزار داد که وقتی ولید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید، ناچار شد او را از کار برکنار نماید[۱۳]. بدتر از همه آنان حجاج بود که جنایات او در تاریخ اسلام مشهور است. عبدالملک پس از شکست عبدالله بن زبیر توسط حجاج، او را به مدت دو سال به استانداری حجاز (مکه و مدینه و طائف) منصوب کرد[۱۴].

سرکوبی مخالفان در شام

عبدالملک در منطقه شام با دو دسته از مخالفان روبرو بود:

  1. گروهی از حاکمان در منطقه شام طرفدار ابن زبیر بودند مانند زُفر بن حارث در قرقیسیا ودیگری ناتل بن قیس جذامی در فلسطین که عبدالملک هر دوی آنها را سرکوب کرد.
  2. گروهی از بنی‌امیه با پادشاهی عبدالملک مخالف بودند و خودشان می‌خواستند به پادشاهی برسند. فرد شاخص این گروه عمرو بن سعید بن عاص معروف به عمرو بن سعید بن الاشدق بود. عبدالملک برای جلوگیری از فعالیت‌های وی، به او قول ولایت عهدی داد و او را از مخالفت با خود منصرف کرد و بعدا، سرفرصت او را کشت.

عبدالملک توانست جنبشی به نام قیام جراجمه را هم به همین منوال سرکوب کند[۱۵].

مرگ عبدالملک

سرانجام عبدالملک بن مروان پنجشنبه ۱۵ شوال سال ۸۶ قمری (۷۰۵ م)در دمشق[۱۶] و به قولی در ۱۴ شوال در سن شصت سالگی (یا شصت و یک سالگی) درگذشت. مدت خلافت او ۲۱ سال بود.

پانویس

  1. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، 1399 ه. ق، ج 4 ص 520)
  2. ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، 1386 ه. ق، ص 122و 124
  3. تجارب السلف، تصحیح: عباس اقبال، چاپ سوم، تهران، کتابخانه طهورى، 1357 ه. ش، ص 75
  4. ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، 1386 ه. ق، ص 122-سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 216
  5. هندوشاه، همان کتاب، ص 76
  6. سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 217؛ ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دارصادر، 1386 ه. ق، ص 122؛ابوالعباس المبرد، الکامل فى اللغه و الادب، تحقیق: نعیم زر زور (و) تغارید بیضون، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1985 م، ج 2، ص 192؛ هندوشاه، همان کتاب، ص 76؛ جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، 1336 ه. ق، ج 4، ص 100
  7. سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 218؛ ابن اثیر، همان کتاب، ج 4، ص 522؛ بعضى از این کارها را معاویه نیز قبلاً کرده بود.
  8. دکتر شهیدى، سید جعفر، زندگانى على بن الحسین، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، گ 1365 ه. ش، ص 98
  9. ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دار صادر، 1386 ه. ص 122؛ ابن اثیر، ج 4، ص 521؛ هندوشاه، همان کتاب، ص 76
  10. سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص، 216
  11. سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، 1383 ه. ق، ص 217؛ هندوشاه، همان کتاب، ص 76
  12. مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، ج 3، ص 91
  13. ابن واضح، تاریخ یعقوبى، تعلیق: سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، 1384 ه. ق، ج 3، ص 27 و 29؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 220
  14. ابن قتیبه دینورى، الامامه و السیاسه، الطبعه الثالثه، قاهره، مکتبه مصطفى البابى الحلبى، 1328 ه. ق، ج 2، ص 31
  15. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۲، ص۳۰۴
  16. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۹۲