نیاز به تفسیر قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « <sub> <div class="wikiInfo"> {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | |- !عنوان مقاله!! data-type="au...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
 
از سوالات رایج در مباحث تفسیر قرآن این است که به رغم آنکه مخاطبین قرآن عموم مردم بوده و از طرفی در برخی از آیات از آن بعنوان احسن تفسیر یاد شده است چگونه فهم آن نیاز به تفسیر مفسران دارد. در این مقاله دیدگاه برخی از عالمان فریقین در این زمینه تبیین شده است.  
<sub>
== دلائل نیاز به تفسیر قرآن از منظر عالمان فریقین ==
<div class="wikiInfo">
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" | دلائل نیاز به تفسیر قران
|-
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |سید مصطفی حسینی رودباری
|-
 
|}
</div>
 
از سوالات رایج در مباحث تفسیر قرآن این است که به رغم آنکه مخاطبین قران عموم مردم بوده و از طرفی در برخی از آیات از آن بعنوان احسن تفسیر یاد شده است چگونه فهم آن نیاز به تفسیر مفسران دارد . در این مقاله دیدگاه برخی از عالمان فریقین در این زمینه تبیین شده است .  
 
 
== دلائل نیاز به تفسیر قران از منظر عالمان فریقین ==
    
    
از جمله سئوالاتی که قبل از ورود در مباحث اصلی مبانی تفسیری لازم است مورد بررسی قرار گیرد این است که اساسا وقتی قران  خود را بعنوان "احسن تفسیرا" معرفی می کند (وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً <ref>فرقان ایه 33 ترجمه : کافران بر تو هیچ مثل (باطل و اعتراض ناحق) نیاورند مگر آنکه ما در مقابل برای تو سخن حق را با بهترین بیان پاسخ آنها آریم)</ref> چه نیازی به تفسیر قران خواهد بود ؟
از جمله سئوالاتی که قبل از ورود در مباحث اصلی مبانی تفسیری لازم است مورد بررسی قرار گیرد این است که اساسا وقتی [[قرآن]] خود را بعنوان "احسن تفسیرا" معرفی می‌کند (وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً <ref>فرقان آیه 33 ترجمه: کافران بر تو هیچ مثل (باطل و اعتراض ناحق) نیاورند مگر آنکه ما در مقابل برای تو سخن حق را با بهترین بیان پاسخ آنها آریم)</ref> چه نیازی به تفسیر قرآن خواهد بود؟
 
 
در پاسخ این سئوال  جوابهای گوناگونی از طرف مفسران و عالمان فریقین  داده شده است که  در اینجا گفتار برخی از انها را بیان می کنیم :
 


== 1- زرکشی ==  
در پاسخ این سئوال جواب‌های گوناگونی از طرف مفسران و عالمان فریقین داده شده است که در اینجا گفتار برخی از آنها را بیان می‌کنیم:
==1- زرکشی ==  


ایشان در کتاب "البرهان فی علوم القران البرهان "درزمینه علت نیاز به تفسیر قران نخست به ذکر مقدمه ای  پرداخته و می نویسد :  
ایشان در کتاب "البرهان فی علوم القرآن البرهان "درزمینه علت نیاز به تفسیر قرآن نخست به ذکر مقدمه‌ای پرداخته و می‌نویسد:  
هر چند قاعده اولیه مقتضی ان است که کتاب هر مولفی بدون شرح و تفسیر قابل فهم باشد اما برخی از کتب بدلیل تبیین افکار متعالی و دقیق مولف ، تبیین برخی مقدمات لازم در فهم متن و اشتراک برخی از الفاظ در معانی متعدد و اموری نظیر ان نیازمند تفسیرند. <ref>البرهان فی علوم القران البرهان - ج 1 - ص 13 - 15 وإنما احتيج إلى التفسير لما سنذكر ، بعد تقرير قاعدة ; وهي أن كل من وضع من البشر كتابا فإنما وضعه ليفهم بذاته من غير شرح ; وإنما احتيج إلى الشروح لأمور ثلاثة : أحدها : كمال فضيلة المصنف ; فإنه لقوته العلمية يجمع المعاني الدقيقة في اللفظ الوجيز ، فربما عسر فهم مراده ، فقصد بالشرح ظهور تلك المعاني الخفية ; ومن هنا كان شرح بعض الأئمة تصنيفه أدل على المراد من شرح غيره له . وثانيها [ قد يكون ] حذف بعض مقدمات الأقيسة بكر أو أغفل فيها شروطا اعتمادا على وضوحها ، أو لأنها من علم آخر ; فيحتاج الشارح لبيان المحذوف ومراتبه وثالثها : احتمال اللفظ لمعان ثلاثة ; كما في المجاز والاشتراك ودلالة الالتزام ; فيحتاج الشارح إلى بيان غرض المصنف وترجيحه . وقد يقع في التصانيف ما لا يخلو منه بشر من السهو والغلط وتكرار الشئ ، وحذف المهم ; وغير ذلك ; فيحتاج الشارح للتنبيه على ذلك . .</ref>
هر چند قاعده اولیه مقتضی ان است که کتاب هر مولفی بدون شرح و تفسیر قابل فهم باشد اما برخی از کتب بدلیل تبیین افکار متعالی و دقیق مولف، تبیین برخی مقدمات لازم در فهم متن و اشتراک برخی از الفاظ در معانی متعدد و اموری نظیر ان نیازمند تفسیرند.<ref>البرهان فی علوم القرآن البرهان - ج 1 - ص 13 - 15 وإنما احتیج إلی التفسیر لما سنذکر، بعد تقریر قاعدة ; وهی أن کل من وضع من البشر کتابا فإنما وضعه لیفهم بذاته من غیر شرح ; وإنما احتیج إلی الشروح لأمور ثلاثة: أحدها: کمال فضیلة المصنف ; فإنه لقوته العلمیة یجمع المعانی الدقیقة فی اللفظ الوجیز، فربما عسر فهم مراده، فقصد بالشرح ظهور تلک المعانی الخفیة ; ومن هنا کان شرح بعض الأئمة تصنیفه أدل علی المراد من شرح غیره له. وثانیها [قد یکون] حذف بعض مقدمات الأقیسة بکر أو أغفل فیها شروطا اعتمادا علی وضوحها، أو لأنها من علم آخر ; فیحتاج الشارح لبیان المحذوف ومراتبه وثالثها: احتمال اللفظ لمعان ثلاثة ; کما فی المجاز والاشتراک ودلالة الالتزام ; فیحتاج الشارح إلی بیان غرض المصنف وترجیحه. وقد یقع فی التصانیف ما لا یخلو منه بشر من السهو والغلط وتکرار الشئ، وحذف المهم ; وغیر ذلک ; فیحتاج الشارح للتنبیه علی ذلک . .</ref>


   
   
ایشان بعد از ذکر این مقدمه به علت نیاز قران  به تفسیر پرداخته و می نویسد :
ایشان بعد از ذکر این مقدمه به علت نیاز قرآن به تفسیر پرداخته و می‌نویسد:
 
هر چند زبان قران عربی فصیح بوده و ظواهر ان قابل فهم برای عموم می باشد اما بجهت انکه مشتمل بر اندیشه های متعالی و نکات دقیق می باشد نیازمند تفسیر می باشد بهمین جهت پیامبر ص نسبت به سئوالات گوناگون مردم در مسائل قرانی به تبیین ان می پرداخت . <ref>همان : ... إن القرآن إنما أنزل بلسان عربي مبين في زمن أفصح العرب وكانوا يعلمون ظواهره وأحكامه ; أما دقائق باطنه فإنما كان يظهر لهم بعد البحث والنظر ، من سؤالهم النبي صلى الله عليه وسلم في الأكثر ; كسؤالهم لما نزل : * ( ولم يلبسوا إيمانهم بظلم ) * فقالوا : أينا لم يظلم نفسه ! ففسره النبي صلى الله عليه وسلم بالشرك ; واستدل عليه بقوله تعالى : * ( إن الشرك لظلم عظيم ) * وكسؤال عائشة - رضي الله عنها - عن الحساب اليسير فقال : " ذلك العرض ، ومن نوقش الحساب عذب " وكقصة عدى ابن حاتم في الخيط الذي وضعه تحت رأسه . وغير ذلك مما سألوا عن آحاد منه .</ref>
 
 
ایشان در زمینه شدید نیازجوامع اسلامی -بعد ا ز عصر صحابه - به تفسیرقران  می نویسد :
همانگونه که در عصر رسالت مردم به تفسیر قران نیاز داشتند در اعصار بعد این نیاز بدلیل انکه مجموعه روایات تفسیری و تاویلی بدست ما نرسیده است تشدید گردید .
 
 
نتیجه انکه از منظر زرکشی نیاز مسلمانان به تفسیر قران امری لازم است بعلاوه انکه  مراد از تفسیر قران تبیین مفردات ، ترکیبات و ارتباط  ایات با یکدیگر و درک لطائف  ان بوده  که با تدبر در ایات ، مراجعه به کتب لغت و نیز مراجعه به روایات حاصل می شود . 
 
 
== 2- محمد بن صالح بن محمد العثيمين (معاصر) ==


ایشان  در كتاب :" أصول في التفسير "یادگیری تفسیر قران را امری لازم دانسته و دلائلی از ایات ، روایات و نیز سیره صحابه را  در اثبات  ان ذکر می کند .  
هر چند زبان قرآن عربی فصیح بوده و ظواهر ان قابل فهم برای عموم می‌باشد اما بجهت آنکه مشتمل بر اندیشه‌های متعالی و نکات دقیق می‌باشد نیازمند تفسیر می‌باشد بهمین جهت پیامبر ص نسبت به سئوالات گوناگون مردم در مسائل قرآنی به تبیین ان می‌پرداخت. <ref>همان: ... إن القرآن إنما أنزل بلسان عربی مبین فی زمن أفصح العرب وکانوا یعلمون ظواهره وأحکامه ; أما دقائق باطنه فإنما کان یظهر لهم بعد البحث والنظر، من سؤالهم النبی صلی الله علیه وسلم فی الأکثر ; کسؤالهم لما نزل: * (ولم یلبسوا إیمانهم بظلم) * فقالوا: أینا لم یظلم نفسه! ففسره النبی صلی الله علیه وسلم بالشرک ; واستدل علیه بقوله تعالی: * (إن الشرک لظلم عظیم) * وکسؤال عائشة - رضی الله عنها - عن الحساب الیسیر فقال: " ذلک العرض، ومن نوقش الحساب عذب " وکقصة عدی ابن حاتم فی الخیط الذی وضعه تحت رأسه. وغیر ذلک مما سألوا عن آحاد منه.</ref>


ایشان در زمینه شدید نیازجوامع اسلامی -بعد ا ز عصر صحابه - به تفسیرقرآن می‌نویسد:
همانگونه که در عصر رسالت مردم به تفسیر قرآن نیاز داشتند در اعصار بعد این نیاز بدلیل آنکه مجموعه روایات تفسیری و تاویلی بدست ما نرسیده است تشدید گردید.


ایشان در وجوب یادگیری تفسیربا استناد به ایات قرانی می نویسد :
نتیجه آنکه از منظر زرکشی نیاز مسلمانان به تفسیر قرآن امری لازم است بعلاوه آنکه مراد از تفسیر قرآن تبیین مفردات، ترکیبات و ارتباط آیات با یکدیگر و درک لطائف ان بوده که با تدبر در ایات، مراجعه به کتب لغت و نیز مراجعه به روایات حاصل می‌شود.
==2- محمد بن صالح بن محمد العثیمین (معاصر) ==


وتعلم التفسير واجب لقوله تعالى : (كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (صّ:29) ولقوله تعالى : (أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا)<ref>محمد:24</ref>
ایشان در کتاب:" أصول فی التفسیر "یادگیری تفسیر قرآن را امری لازم دانسته و دلائلی از ایات، روایات و نیز سیره صحابه را در اثبات ان ذکر می‌کند.


ایشان در وجوب یادگیری تفسیربا استناد به آیات قرآنی می‌نویسد:


ایشان در تبیین دلالت ایه نخست-  كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ...-: بر لزوم  تعلم تفسیر قران می نویسد :  
وتعلم التفسیر واجب لقوله تعالی: (کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (صّ:29) ولقوله تعالی: (أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا)<ref>محمد:24</ref>
مفاد ایه مذکور ان است که حکمت نزول قران تدبر در ایات جهت متاثر شدن از ان می باشد بنابراین بدون تدبردر ایات و فهم دقیق انها هدف مذکور از نزول محقق نمی گردد .  <ref>أصول في التفسير ص  21-22وجه الدلالة من الآية الأولى أن الله تعالى بين أن الحكمة من إنزال هذا القرآن المبارك ؛ أن يتدبر الناس آياته ، ويتعظوا بما فيها والتدبر هو التأمل في الألفاظ للوصول إلى معانيها ، فإذا لم يكن ذلك ، فاتت الحكمة من إنزال القرآن ، وصار مجرد ألفاظ لا تأثير لها ولأنه لا يمكن الاتعاظ بما في القرآن بدون فهم معانيه .</ref>


ایشان در تبیین دلالت آیه نخست- کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ... -: بر لزوم تعلم تفسیر قرآن می‌نویسد:
مفاد آیه مذکور ان است که حکمت نزول قرآن تدبر در آیات جهت متاثر شدن از ان می‌باشد بنابراین بدون تدبردر آیات و فهم دقیق آنها هدف مذکور از نزول محقق نمی‌گردد. <ref>أصول فی التفسیر ص 21-22وجه الدلالة من الآیة الأولی أن الله تعالی بین أن الحکمة من إنزال هذا القرآن المبارک؛ أن یتدبر الناس آیاته، ویتعظوا بما فیها والتدبر هو التأمل فی الألفاظ للوصول إلی معانیها، فإذا لم یکن ذلک، فاتت الحکمة من إنزال القرآن، وصار مجرد ألفاظ لا تأثیر لها ولأنه لا یمکن الاتعاظ بما فی القرآن بدون فهم معانیه.</ref>


ایشان در بیان دلالت ایه دوم - أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ - نسبت به لزوم تعلم تفسیر می نویسد :  
ایشان در بیان دلالت آیه دوم - أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ - نسبت به لزوم تعلم تفسیر می‌نویسد:  
درایه مذکورخداوند متعال کسانی را که ازتدبر در ایات فاصله می گیرند مورد سرزنش قرار داده و قلوب انان را بجهت انکه بوسیله قفلها و زنجیرهای جهالت مسدود گردیده است محروم از نیل به برکات قران می داند . <ref>همان : ووجه الدلالة من الآية الثانية أن الله تعالى وبخ أولئك الذين لا يتدبرون القرآن ، وأشار إلى أن ذلك من الإقفال على قلوبهم ، وعدم وصول الخير إليها </ref>
درایه مذکورخداوند متعال کسانی را که ازتدبر در آیات فاصله می‌گیرند مورد سرزنش قرار داده و قلوب آنان را بجهت آنکه بوسیله قفلها و زنجیرهای جهالت مسدود گردیده است محروم از نیل به برکات قرآن می‌داند. <ref>همان: ووجه الدلالة من الآیة الثانیة أن الله تعالی وبخ أولئک الذین لا یتدبرون القرآن، وأشار إلی أن ذلک من الإقفال علی قلوبهم، وعدم وصول الخیر إلیها </ref>


ایشان در زمینه سیره سلف - صحابه و تابعین – در اهمیت دادن به تفسیر قرآن می‌نویسد:


ایشان در زمینه سیره سلف - صحابه و تابعین – در اهمیت دادن به تفسیر قران می نویسد :
سیره سلف بر این بود که در جهت آموزش و یادگیری الفاظ و معانی قرآن اقدام می‌کردند چون عمل به قرآن بدون فهم مراد الهی ممکن نیست.


انگاه در زمینه سیره نبوی در تعلیم قرآن به مسلمانان از برخی صحابه نقل می‌کند که یادگیری آنان از قرآن بدینگونه بود که نخست تفسیر و معانی ده آیه را بخوبی از پیامبر اموخته و تا زمانی که آموزش‌های علمی و عملی نسبت به ان را به اتمام نمی‌رساندند اقدام به تعلیم آیات دیگر نمی‌کردند. <ref>همان: وکان سلف الأمة علی تلک الطریقة الواجبة، یتعلمون القرآن ألفاظه ومعانیه؛ لأنهم بذلک یتمکنون من العمل بالقرآن علی مراد الله به فإن العمل بما لا یعرف معناه غیر‌ممکن ....أنهم کانوا إذا تعلموا من النبی صلی الله علیه وسلم عشر آیات، لم یجاوزوها، حتی یتعلموا ما فیها من العلم والعمل، قالوا: فتعلمنا القرآن والعلم والعمل جمیعا</ref>


سیره سلف بر این بود که در جهت اموزش و یادگیری الفاظ و معانی قران اقدام می کردند چون عمل به قران بدون فهم مراد الهی ممکن نیست .
ایشان در ادامه از ابن تیمیه نیز نقل می‌کند که تفسیر قرآن را از مصادیق عهد الهی بر عالمان دینی می‌دانست:
ابن تیمیه معتقد بود وقتی کتبی که در علم طب و ریاضیات تدوین شده است نیازمند شرح می‌باشد چگونه ممکن است کتاب خداوند که سعادت دنیا و آخرت مردم بدان وابسته است بی‌نیاز از تفسیر و شرح باشد از اینرو بردانشمندان لازم است به تبیین و تفسیر الفاظ و معانی قرآن بپردازند و این عهدی است که خداوند از آنان گرفته است.<ref>همان: قال الشیخ الإسلام ابن تیمیه: والعادة تمنع أن یقرأ قوم کتابا فی فن من العلم کالطب والحساب، ولا یستشرحوه فکیف بکلام الله تعالی الذی هو عصمتهم، وبه نجاتهم وسعادتهم وقیام دینهم ودنیاهم. ویجب علی أهل العلم، أن یبینوه للناس عن طریق الکتابة أو المشافهة لقوله تعالی: (وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلا تَکْتُمُونَهُ)(آل عمران: من الآیة 187) وتبین الکتاب للناس شامل لتبین ألفاظه ومعانیه، فیکون تفسیر القرآن، مما أخذ الله العهد علی أهل العلم ببیانه. - انتهی </ref>
==3 – علامه طباطبائی ==


علامه طباطبائی در کتاب "القرآن فی الاسلام" تحت عنوان "کیف یتقبل القرآن التفسیر ؟" به این سئوال مهم پاسخ داده است.  
انگاه در زمینه سیره نبوی  در تعلیم قران به مسلمانان از برخی صحابه نقل می کند که یادگیری انان از قران بدینگونه بود که نخست تفسیر و معانی ده ایه را بخوبی از پیامبر اموخته و تا زمانی که اموزش های علمی و عملی نسبت به ان را به اتمام نمی رساندند اقدام به تعلیم ایات دیگر نمی کردند.  <ref>همان:  وكان سلف الأمة على تلك الطريقة الواجبة ، يتعلمون القرآن ألفاظه ومعانيه ؛ لأنهم بذلك يتمكنون من العمل بالقرآن على مراد الله به فإن العمل بما لا يعرف معناه غير ممكن ....أنهم كانوا إذا تعلموا من النبي صلى الله عليه وسلم عشر آيات ، لم يجاوزوها ، حتى يتعلموا ما فيها من العلم والعمل ، قالوا : فتعلمنا القرآن والعلم والعمل جميعا</ref> 


ایشان نیز همانند سایر اعلام دینی تفسیر قرآن را امری لازم دانسته اما معتقد است که برترین شیوه تفسیر قرآن مراجعه به قرآن و تدبر در آیات ان می‌باشد ایشان معتقد است حتی اهل بیت ع نیز بهمین طریق به تفسیر قرآن پرداخته و آن را به دیگران آموزش داده‌اند. بدلیل آنکه وقتی قرآن خود را نور، ضیاء، تبیانا لکل شئی و ... معرفی نموده است.


ایشان در ادامه از ابن تیمیه نیز نقل می کند که تفسیر قران را از مصادیق عهد الهی بر عالمان دینی می دانست  :
بدیهی است چنین کتابی‌نیاز به شرح و تبیین از خارج را نخواهد داشت چون قرآن، در درون خود احسن التفاسیر را داراست. بنابر‌این مفسر قرآن کسی است که با قدرت تدبر و تعمقش در آیات قرآن به فهم آیات و ارتباط آنها با یکدیگر نائل شده و در تبیین بیشتر آنها اقدام می‌کند.  
ابن تیمیه معتقد بود وقتی کتبی که در علم طب و ریاضیات تدوین شده است  نیازمند شرح می باشد چگونه ممکن است کتاب خداوند که سعادت دنیا و اخرت مردم بدان وابسته است بی نیاز از تفسیر و شرح باشد از اینرو بردانشمندان لازم است به تبیین و تفسیر الفاظ و معانی قران بپردازند و این عهدی است که خداوند از انان گرفته است .<ref>همان : قال الشيخ الإسلام ابن تيميه : والعادة تمنع أن يقرأ قوم كتابا في فن من العلم كالطب والحساب ، ولا يستشرحوه فكيف بكلام الله تعالى الذي هو عصمتهم ، وبه نجاتهم وسعادتهم وقيام دينهم ودنياهم . ويجب على أهل العلم ، أن يبينوه للناس عن طريق الكتابة أو المشافهة لقوله تعالى : ( وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلا تَكْتُمُونَهُ )(آل عمران: من الآية 187) وتبين الكتاب للناس شامل لتبين ألفاظه ومعانيه ، فيكون تفسير القرآن ، مما أخذ الله العهد على أهل العلم ببيانه .- انتهی </ref>


در اینجا بخش‌هائی از کلام علامه را در مسائل مطرح شده بیان می‌کنیم:


== 3 – علامه طباطبائی ==
ایشان در زمینه عدم نیاز تفسیر قرآن به اموری خارج از قرآن می‌نویسد:


علامه طباطبائی در کتاب "القران فی الاسلام"  تحت عنوان "كيف يتقبل القرآن التفسير ؟"  به این سئوال  مهم پاسخ داده است .  
قرآن کتابی جاودان برای همه انسان‌ها بوده که آنها را بسوی مقاصد عالی هدایت می‌کند. در بسیاری از ایاتش تحدی نموده و بشر را از اوردن مشابه ان عاجز می‌داند. از طرفی قرآن در معرفی اش خود را نور، ضیاء و بیانگر همه امور می‌داند بنابر‌این چنین کتابی با اوصاف مذکور نمی‌تواند در تبیین خویش نیازمند کتاب یا اشخاص دیگری باشد. <ref>القرآن فی الاسلام ص 52-68 ... فان القرآن الکریم - کما ذکرنا - کتاب دائم للجمیع، یخاطب الکل ویرشدهم إلی مقاصده، وقد تحدی فی کثیر من آیاته علی الاتیان بمثله واحتج بذلک علی الناس، ووصف نفسه بأنه النور والضیاء والتبیان لکل شئ، فلا یکون مثل هذا الکتاب محتاجا إلی شئ آخر.</ref>


 
ایشان استغناء قرآن در تفسیر، به اموری خارج از قرآن را لازمه ایاتی نظیر ایه: أفلا یتدبرون القرآن و...نیزدانسته ودر رد سخن کسانی که تفسیر قرآن را مبتنی بر رجوع به منابعی خارج از قرآن می‌دانند می‌نویسد:
ایشان نیز همانند سایر اعلام دینی تفسیر قران را امری لازم دانسته اما معتقد است که برترین شیوه تفسیر قران مراجعه به قران و تدبر در ایات ان می باشد ایشان معتقد است حتی اهل بیت ع نیز بهمین طریق به تفسیر قران پرداخته وانرا به دیگران اموزش داده اند.بدلیل انکه وقتی قران  خود را نور ، ضیاء ، تبیانا لکل شئی  و ... معرفی نموده است.


اگر چنین بود- بشری بودن قرآن - قطعا در ان ناهماهنگی و اختلاف مشاهده می‌شد در حالی که با کمترین تدبر اختلاف و ناهماهنگی بدوی درقرآن مرتفع می‌گردد. بعلاوه بر اساس آیه مذکور لازمه نیاز قرآن در تبیین مقاصدش به اموردیگر نظیر کلام پیامبر ص، حجت الهی بر کفار به اتمام نمی‌رسید بدلیل آنکه در موارد احتمال ناهماهنگی در آیات قرآن نمی‌توان کافران را- بدلیل عدم اعتقادشان به عصمت پیامبر ص- به تفسیر ان حضرت ارجاع داد.<ref>همان: ...یقول محتجا علی أنه لیس من کلام البشر: (أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا. لیس فیه أی اختلاف، ولو وجد فیه اختلاف بالنظرة البدائیة یرتفع بالتدبر فی القرآن نفسه ومثل هذا الکتاب لو احتاج فی بیان مقاصده إلی شئ آخر لم تتم به الحجة، لأنه لو فرض أن أحد الکفار وجد اختلافا فی شئ من القرآن لا یرتفع من طریق الدلالة اللفظیة للآیات لم یقنع برفعه من طرق أخری، کأن یقول النبی مثلا یرتفع بکذا وکذا، ذلک لأن هذا الکافر لا یعتقد بصدق النبی ونبوته وعصمته، فلم یتنازل لقوله ودعاواه </ref>


بدیهی است  چنین کتابی نیاز به شرح  و تبیین از خارج را نخواهد داشت چون قران  ، در درون خود ، احسن  التفاسیر را داراست . بنابر این مفسر قران  کسی است که با قدرت تدبر و تعمقش در ایات قران به فهم ایات  و ارتباط انها با یکدیگر نائل شده و در تبیین بیشتر انها  اقدام  می کند .
ایشان در مقام نتیجه‌گیری از مباحث شان می‌فرماید:


تفسیر واقعی قرآن بمعنای ان است که باتدبر در آیات ان و ارجاع آیات به یکدیگر به معانی حقیقی ان دست یابیم.<ref>همان: النتیجة التی توصلنا إلیها فی الفصل الماضی هی أن التفسیر الواقعی للقرآن هو التفسیر الذی ینبع من التدبر فی الآیات الکریمة وضم بعضها إلی بعض</ref>


در اینجا بخشهائی از کلام علامه را در مسائل مطرح شده بیان می کنیم : 
بنابراین از منظر علامه طباطبائی ره تفسیر قرآن بمعنای تبیین برخی از آیات بوسیله آیات دیگر است که این امر نیز با تدبر و تفکر عمیق در متن قرآن توسط مفسر قرآن صورت نمی‌گیرد .از اینرو مفهوم این سخن که قرآن نیاز به تفسیر دارد ان است که قرآن نیاز به تدبر و تعمق عمیق دارد و مفسر قرآن با غور و غواصی در آیات قرآن به معانی لطیف و عمیق ان دست می‌یابد.


ایشان در زمینه عدم نیاز تفسیر قران به اموری خارج از قران می نویسد:
در مقایسه دیدگاه علامه با دیگران باید گفت: نگاه ایشان در مساله لزوم نیاز مسلمین به تفسیر قرآن با دیگر محققان علوم قرآنی هماهنگ بوده هر چند نسبت به روش تفسیر قرآن بینشان تفاوت‌هائی وجود دارد که در ادامه مباحث به ان خواهیم پرداخت.


نتیجه: از مطالب ذکر شده از شخصیت‌های فریقین، مفهوم تفسیر و علت نیاز به ان معلوم گردید. == پانویس ==
{{پانویس}}


قران کتابی جاودان برای همه انسانها بوده که انها را بسوی مقاصد عالی هدایت می کند. در بسیاری از ایاتش تحدی نموده و بشر را از اوردن مشابه ان عاجز می داند . از طرفی قران در معرفی اش خود را نور، ضیاء و بیانگر همه امور می داند بنابر این چنین کتابی با اوصاف مذکور نمی تواند در تبیین خویش نیازمند کتاب یا اشخاص دیگری باشد . <ref>القران فی الاسلام  ص 52-68 ... فان القرآن الكريم - كما ذكرنا - كتاب دائم للجميع ، يخاطب الكل ويرشدهم إلى مقاصده ، وقد تحدى في كثير من آياته على الاتيان بمثله واحتج بذلك على الناس ، ووصف نفسه بأنه النور والضياء والتبيان لكل شئ ، فلا يكون مثل هذا الكتاب محتاجا إلى شئ آخر .</ref>
[[رده:مقاله‌ها]]
 
[[رده:علوم مقارن]]
   
   
ایشان  استغناء  قران  در تفسیر ، به اموری خارج از قران  را لازمه ایاتی نظیر ایه : أفلا يتدبرون القرآن و...نیزدانسته  ودر رد سخن کسانی که تفسیر قران را مبتنی بر رجوع به منابعی خارج از قران می دانند می نویسد:
<references />
 
 
اگر چنین بود- بشری بودن قران -  قطعا در ان ناهماهنگی و اختلاف مشاهده می شد در حالی که با کمترین تدبر اختلاف و ناهماهنگی بدوی درقران  مرتفع می گردد . بعلاوه بر اساس ایه مذکور لازمه نیاز قران در تبیین مقاصدش به اموردیگر نظیر کلام پیامبر ص، حجت الهی بر کفار به اتمام نمی رسید بدلیل انکه در موارد احتمال ناهماهنگی در ایات قران نمی توان کافران را- بدلیل عدم اعتقادشان  به عصمت پیامبر ص-  به تفسیر ان حضرت ارجاع داد .<ref>همان : ...يقول محتجا على أنه ليس من كلام البشر : ( أفلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا. ليس فيه أي اختلاف ، ولو وجد فيه اختلاف بالنظرة البدائية يرتفع بالتدبر في القرآن نفسه  ومثل هذا الكتاب لو احتاج في بيان مقاصده إلى شئ آخر لم تتم به الحجة ، لأنه لو فرض أن أحد الكفار وجد اختلافا في شئ من القرآن لا يرتفع من طريق الدلالة اللفظية للآيات لم يقنع برفعه من طرق أخرى ، كأن يقول النبي مثلا يرتفع بكذا وكذا ، ذلك لأن هذا الكافر لا يعتقد بصدق النبي ونبوته  وعصمته ، فلم يتنازل لقوله ودعاواه </ref>   
 
 
ایشان در مقام نتیجه گیری از مباحث شان می فرماید :
 
تفسیر واقعی قران بمعنای ان است که باتدبر در ایات ان و ارجاع ایات به یکدیگر به معانی حقیقی ان دست یابیم.<ref>همان: النتيجة التي توصلنا إليها في الفصل الماضي هي أن التفسير الواقعي للقرآن هو التفسير الذي ينبع من التدبر في الآيات الكريمة وضم بعضها إلى بعض</ref>
 
 
بنابراین از منظر علامه طباطبائی ره تفسیر قران  بمعنای تبیین برخی از ایات بوسیله ایات دیگر است که این امر نیز با تدبر و تفکر عمیق در متن قران  توسط مفسر قران  صورت می گیرد .از اینرو مفهوم  این سخن که قران نیاز به تفسیر دارد  ان است که قران نیاز به تدبر و تعمق عمیق دارد و مفسر قران با غور و غواصی در ایات قران به معانی لطیف و عمیق ان دست می یابد .
 
 
در مقایسه دیدگاه علامه با دیگران باید گفت :  نگاه ایشان  در مساله  لزوم  نیاز مسلمین به تفسیر قران  با دیگر محققان علوم قرانی هماهنگ بوده  هر چند نسبت به روش تفسیر قران بینشان تفاوتهائی وجود دارد که در ادامه مباحث به ان خواهیم پرداخت .
 
 
نتیجه : از  مطالب ذکر شده  از شخصیتهای فریقین  ، مفهوم تفسیر و علت نیاز به ان معلوم گردید .
 
 
== منابع ==
 
[[رده: علوم مقارن]]
ّ[[رده: علوم قرآنی ]]
[[رده: نیاز به تفسیر ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۱

از سوالات رایج در مباحث تفسیر قرآن این است که به رغم آنکه مخاطبین قرآن عموم مردم بوده و از طرفی در برخی از آیات از آن بعنوان احسن تفسیر یاد شده است چگونه فهم آن نیاز به تفسیر مفسران دارد. در این مقاله دیدگاه برخی از عالمان فریقین در این زمینه تبیین شده است.

دلائل نیاز به تفسیر قرآن از منظر عالمان فریقین

از جمله سئوالاتی که قبل از ورود در مباحث اصلی مبانی تفسیری لازم است مورد بررسی قرار گیرد این است که اساسا وقتی قرآن خود را بعنوان "احسن تفسیرا" معرفی می‌کند (وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً [۱] چه نیازی به تفسیر قرآن خواهد بود؟

در پاسخ این سئوال جواب‌های گوناگونی از طرف مفسران و عالمان فریقین داده شده است که در اینجا گفتار برخی از آنها را بیان می‌کنیم:

1- زرکشی

ایشان در کتاب "البرهان فی علوم القرآن البرهان "درزمینه علت نیاز به تفسیر قرآن نخست به ذکر مقدمه‌ای پرداخته و می‌نویسد: هر چند قاعده اولیه مقتضی ان است که کتاب هر مولفی بدون شرح و تفسیر قابل فهم باشد اما برخی از کتب بدلیل تبیین افکار متعالی و دقیق مولف، تبیین برخی مقدمات لازم در فهم متن و اشتراک برخی از الفاظ در معانی متعدد و اموری نظیر ان نیازمند تفسیرند.[۲]


ایشان بعد از ذکر این مقدمه به علت نیاز قرآن به تفسیر پرداخته و می‌نویسد:

هر چند زبان قرآن عربی فصیح بوده و ظواهر ان قابل فهم برای عموم می‌باشد اما بجهت آنکه مشتمل بر اندیشه‌های متعالی و نکات دقیق می‌باشد نیازمند تفسیر می‌باشد بهمین جهت پیامبر ص نسبت به سئوالات گوناگون مردم در مسائل قرآنی به تبیین ان می‌پرداخت. [۳]

ایشان در زمینه شدید نیازجوامع اسلامی -بعد ا ز عصر صحابه - به تفسیرقرآن می‌نویسد: همانگونه که در عصر رسالت مردم به تفسیر قرآن نیاز داشتند در اعصار بعد این نیاز بدلیل آنکه مجموعه روایات تفسیری و تاویلی بدست ما نرسیده است تشدید گردید.

نتیجه آنکه از منظر زرکشی نیاز مسلمانان به تفسیر قرآن امری لازم است بعلاوه آنکه مراد از تفسیر قرآن تبیین مفردات، ترکیبات و ارتباط آیات با یکدیگر و درک لطائف ان بوده که با تدبر در ایات، مراجعه به کتب لغت و نیز مراجعه به روایات حاصل می‌شود.

2- محمد بن صالح بن محمد العثیمین (معاصر)

ایشان در کتاب:" أصول فی التفسیر "یادگیری تفسیر قرآن را امری لازم دانسته و دلائلی از ایات، روایات و نیز سیره صحابه را در اثبات ان ذکر می‌کند.

ایشان در وجوب یادگیری تفسیربا استناد به آیات قرآنی می‌نویسد:

وتعلم التفسیر واجب لقوله تعالی: (کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (صّ:29) ولقوله تعالی: (أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا)[۴]

ایشان در تبیین دلالت آیه نخست- کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ... -: بر لزوم تعلم تفسیر قرآن می‌نویسد: مفاد آیه مذکور ان است که حکمت نزول قرآن تدبر در آیات جهت متاثر شدن از ان می‌باشد بنابراین بدون تدبردر آیات و فهم دقیق آنها هدف مذکور از نزول محقق نمی‌گردد. [۵]

ایشان در بیان دلالت آیه دوم - أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ - نسبت به لزوم تعلم تفسیر می‌نویسد: درایه مذکورخداوند متعال کسانی را که ازتدبر در آیات فاصله می‌گیرند مورد سرزنش قرار داده و قلوب آنان را بجهت آنکه بوسیله قفلها و زنجیرهای جهالت مسدود گردیده است محروم از نیل به برکات قرآن می‌داند. [۶]

ایشان در زمینه سیره سلف - صحابه و تابعین – در اهمیت دادن به تفسیر قرآن می‌نویسد:

سیره سلف بر این بود که در جهت آموزش و یادگیری الفاظ و معانی قرآن اقدام می‌کردند چون عمل به قرآن بدون فهم مراد الهی ممکن نیست.

انگاه در زمینه سیره نبوی در تعلیم قرآن به مسلمانان از برخی صحابه نقل می‌کند که یادگیری آنان از قرآن بدینگونه بود که نخست تفسیر و معانی ده آیه را بخوبی از پیامبر اموخته و تا زمانی که آموزش‌های علمی و عملی نسبت به ان را به اتمام نمی‌رساندند اقدام به تعلیم آیات دیگر نمی‌کردند. [۷]

ایشان در ادامه از ابن تیمیه نیز نقل می‌کند که تفسیر قرآن را از مصادیق عهد الهی بر عالمان دینی می‌دانست: ابن تیمیه معتقد بود وقتی کتبی که در علم طب و ریاضیات تدوین شده است نیازمند شرح می‌باشد چگونه ممکن است کتاب خداوند که سعادت دنیا و آخرت مردم بدان وابسته است بی‌نیاز از تفسیر و شرح باشد از اینرو بردانشمندان لازم است به تبیین و تفسیر الفاظ و معانی قرآن بپردازند و این عهدی است که خداوند از آنان گرفته است.[۸]

3 – علامه طباطبائی

علامه طباطبائی در کتاب "القرآن فی الاسلام" تحت عنوان "کیف یتقبل القرآن التفسیر ؟" به این سئوال مهم پاسخ داده است.

ایشان نیز همانند سایر اعلام دینی تفسیر قرآن را امری لازم دانسته اما معتقد است که برترین شیوه تفسیر قرآن مراجعه به قرآن و تدبر در آیات ان می‌باشد ایشان معتقد است حتی اهل بیت ع نیز بهمین طریق به تفسیر قرآن پرداخته و آن را به دیگران آموزش داده‌اند. بدلیل آنکه وقتی قرآن خود را نور، ضیاء، تبیانا لکل شئی و ... معرفی نموده است.

بدیهی است چنین کتابی‌نیاز به شرح و تبیین از خارج را نخواهد داشت چون قرآن، در درون خود احسن التفاسیر را داراست. بنابر‌این مفسر قرآن کسی است که با قدرت تدبر و تعمقش در آیات قرآن به فهم آیات و ارتباط آنها با یکدیگر نائل شده و در تبیین بیشتر آنها اقدام می‌کند.

در اینجا بخش‌هائی از کلام علامه را در مسائل مطرح شده بیان می‌کنیم:

ایشان در زمینه عدم نیاز تفسیر قرآن به اموری خارج از قرآن می‌نویسد:

قرآن کتابی جاودان برای همه انسان‌ها بوده که آنها را بسوی مقاصد عالی هدایت می‌کند. در بسیاری از ایاتش تحدی نموده و بشر را از اوردن مشابه ان عاجز می‌داند. از طرفی قرآن در معرفی اش خود را نور، ضیاء و بیانگر همه امور می‌داند بنابر‌این چنین کتابی با اوصاف مذکور نمی‌تواند در تبیین خویش نیازمند کتاب یا اشخاص دیگری باشد. [۹]

ایشان استغناء قرآن در تفسیر، به اموری خارج از قرآن را لازمه ایاتی نظیر ایه: أفلا یتدبرون القرآن و...نیزدانسته ودر رد سخن کسانی که تفسیر قرآن را مبتنی بر رجوع به منابعی خارج از قرآن می‌دانند می‌نویسد:

اگر چنین بود- بشری بودن قرآن - قطعا در ان ناهماهنگی و اختلاف مشاهده می‌شد در حالی که با کمترین تدبر اختلاف و ناهماهنگی بدوی درقرآن مرتفع می‌گردد. بعلاوه بر اساس آیه مذکور لازمه نیاز قرآن در تبیین مقاصدش به اموردیگر نظیر کلام پیامبر ص، حجت الهی بر کفار به اتمام نمی‌رسید بدلیل آنکه در موارد احتمال ناهماهنگی در آیات قرآن نمی‌توان کافران را- بدلیل عدم اعتقادشان به عصمت پیامبر ص- به تفسیر ان حضرت ارجاع داد.[۱۰]

ایشان در مقام نتیجه‌گیری از مباحث شان می‌فرماید:

تفسیر واقعی قرآن بمعنای ان است که باتدبر در آیات ان و ارجاع آیات به یکدیگر به معانی حقیقی ان دست یابیم.[۱۱]

بنابراین از منظر علامه طباطبائی ره تفسیر قرآن بمعنای تبیین برخی از آیات بوسیله آیات دیگر است که این امر نیز با تدبر و تفکر عمیق در متن قرآن توسط مفسر قرآن صورت نمی‌گیرد .از اینرو مفهوم این سخن که قرآن نیاز به تفسیر دارد ان است که قرآن نیاز به تدبر و تعمق عمیق دارد و مفسر قرآن با غور و غواصی در آیات قرآن به معانی لطیف و عمیق ان دست می‌یابد.

در مقایسه دیدگاه علامه با دیگران باید گفت: نگاه ایشان در مساله لزوم نیاز مسلمین به تفسیر قرآن با دیگر محققان علوم قرآنی هماهنگ بوده هر چند نسبت به روش تفسیر قرآن بینشان تفاوت‌هائی وجود دارد که در ادامه مباحث به ان خواهیم پرداخت.

نتیجه: از مطالب ذکر شده از شخصیت‌های فریقین، مفهوم تفسیر و علت نیاز به ان معلوم گردید. == پانویس ==

  1. فرقان آیه 33 ترجمه: کافران بر تو هیچ مثل (باطل و اعتراض ناحق) نیاورند مگر آنکه ما در مقابل برای تو سخن حق را با بهترین بیان پاسخ آنها آریم)
  2. البرهان فی علوم القرآن البرهان - ج 1 - ص 13 - 15 وإنما احتیج إلی التفسیر لما سنذکر، بعد تقریر قاعدة ; وهی أن کل من وضع من البشر کتابا فإنما وضعه لیفهم بذاته من غیر شرح ; وإنما احتیج إلی الشروح لأمور ثلاثة: أحدها: کمال فضیلة المصنف ; فإنه لقوته العلمیة یجمع المعانی الدقیقة فی اللفظ الوجیز، فربما عسر فهم مراده، فقصد بالشرح ظهور تلک المعانی الخفیة ; ومن هنا کان شرح بعض الأئمة تصنیفه أدل علی المراد من شرح غیره له. وثانیها [قد یکون] حذف بعض مقدمات الأقیسة بکر أو أغفل فیها شروطا اعتمادا علی وضوحها، أو لأنها من علم آخر ; فیحتاج الشارح لبیان المحذوف ومراتبه وثالثها: احتمال اللفظ لمعان ثلاثة ; کما فی المجاز والاشتراک ودلالة الالتزام ; فیحتاج الشارح إلی بیان غرض المصنف وترجیحه. وقد یقع فی التصانیف ما لا یخلو منه بشر من السهو والغلط وتکرار الشئ، وحذف المهم ; وغیر ذلک ; فیحتاج الشارح للتنبیه علی ذلک . .
  3. همان: ... إن القرآن إنما أنزل بلسان عربی مبین فی زمن أفصح العرب وکانوا یعلمون ظواهره وأحکامه ; أما دقائق باطنه فإنما کان یظهر لهم بعد البحث والنظر، من سؤالهم النبی صلی الله علیه وسلم فی الأکثر ; کسؤالهم لما نزل: * (ولم یلبسوا إیمانهم بظلم) * فقالوا: أینا لم یظلم نفسه! ففسره النبی صلی الله علیه وسلم بالشرک ; واستدل علیه بقوله تعالی: * (إن الشرک لظلم عظیم) * وکسؤال عائشة - رضی الله عنها - عن الحساب الیسیر فقال: " ذلک العرض، ومن نوقش الحساب عذب " وکقصة عدی ابن حاتم فی الخیط الذی وضعه تحت رأسه. وغیر ذلک مما سألوا عن آحاد منه.
  4. محمد:24
  5. أصول فی التفسیر ص 21-22وجه الدلالة من الآیة الأولی أن الله تعالی بین أن الحکمة من إنزال هذا القرآن المبارک؛ أن یتدبر الناس آیاته، ویتعظوا بما فیها والتدبر هو التأمل فی الألفاظ للوصول إلی معانیها، فإذا لم یکن ذلک، فاتت الحکمة من إنزال القرآن، وصار مجرد ألفاظ لا تأثیر لها ولأنه لا یمکن الاتعاظ بما فی القرآن بدون فهم معانیه.
  6. همان: ووجه الدلالة من الآیة الثانیة أن الله تعالی وبخ أولئک الذین لا یتدبرون القرآن، وأشار إلی أن ذلک من الإقفال علی قلوبهم، وعدم وصول الخیر إلیها
  7. همان: وکان سلف الأمة علی تلک الطریقة الواجبة، یتعلمون القرآن ألفاظه ومعانیه؛ لأنهم بذلک یتمکنون من العمل بالقرآن علی مراد الله به فإن العمل بما لا یعرف معناه غیر‌ممکن ....أنهم کانوا إذا تعلموا من النبی صلی الله علیه وسلم عشر آیات، لم یجاوزوها، حتی یتعلموا ما فیها من العلم والعمل، قالوا: فتعلمنا القرآن والعلم والعمل جمیعا
  8. همان: قال الشیخ الإسلام ابن تیمیه: والعادة تمنع أن یقرأ قوم کتابا فی فن من العلم کالطب والحساب، ولا یستشرحوه فکیف بکلام الله تعالی الذی هو عصمتهم، وبه نجاتهم وسعادتهم وقیام دینهم ودنیاهم. ویجب علی أهل العلم، أن یبینوه للناس عن طریق الکتابة أو المشافهة لقوله تعالی: (وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلا تَکْتُمُونَهُ)(آل عمران: من الآیة 187) وتبین الکتاب للناس شامل لتبین ألفاظه ومعانیه، فیکون تفسیر القرآن، مما أخذ الله العهد علی أهل العلم ببیانه. - انتهی
  9. القرآن فی الاسلام ص 52-68 ... فان القرآن الکریم - کما ذکرنا - کتاب دائم للجمیع، یخاطب الکل ویرشدهم إلی مقاصده، وقد تحدی فی کثیر من آیاته علی الاتیان بمثله واحتج بذلک علی الناس، ووصف نفسه بأنه النور والضیاء والتبیان لکل شئ، فلا یکون مثل هذا الکتاب محتاجا إلی شئ آخر.
  10. همان: ...یقول محتجا علی أنه لیس من کلام البشر: (أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا. لیس فیه أی اختلاف، ولو وجد فیه اختلاف بالنظرة البدائیة یرتفع بالتدبر فی القرآن نفسه ومثل هذا الکتاب لو احتاج فی بیان مقاصده إلی شئ آخر لم تتم به الحجة، لأنه لو فرض أن أحد الکفار وجد اختلافا فی شئ من القرآن لا یرتفع من طریق الدلالة اللفظیة للآیات لم یقنع برفعه من طرق أخری، کأن یقول النبی مثلا یرتفع بکذا وکذا، ذلک لأن هذا الکافر لا یعتقد بصدق النبی ونبوته وعصمته، فلم یتنازل لقوله ودعاواه
  11. همان: النتیجة التی توصلنا إلیها فی الفصل الماضی هی أن التفسیر الواقعی للقرآن هو التفسیر الذی ینبع من التدبر فی الآیات الکریمة وضم بعضها إلی بعض