وحیانی بودن قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


<sub>
مساله وحیانی بودن [[قرآن]] و اثبات اینکه قرآن کلام الهی است نه کلام بشر از صدر اسلام مورد بحث بوده است. موافقان و منکران هر یک در این زمینه مطالبی مطرح نموده‌اند. در این مقاله دلائل متعدد عقلی و نقلی در اثبات وحیانی بودن قرآن ذکر گردیده و دیدگاه قائلین به وحی نفسی مورد نقد قرار گرفته است.
<div class="wikiInfo">
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" | وحیانی بودن قرآن(قرآن کلام الهی )
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |سید مصطفی حسینی رودباری
|-


|}
== وحیانی بودن قرآن ==
</div>


از جمله اموری که می‌توان آن را بعنوان یکی از مبانی در تفسیر قرآن کریم قرار داد اثبات وحیانی بودن آن است. دلیل اهمیت این امر آن است که هدف اساسی در تفسیر قرآن تبیین کلام خداوند و معارفی است که بوسیله وحی بر پیامبر ص نازل شده است از این‌رو اثبات وحیانی بودن آن امری ضروری خواهد بود.


== وحیانی بودن قران (قران کلام الهی ) ==
دراین راستا می‌گوئیم:
اندیشه ارتباط پیامی خداوند با بشر و چگونگی آن از مباحث عمیق و پیچیده‌ای است که همیشه در بین اندیشمندان مطرح بوده است هر چند اصل وحی بر انبیای الهی از امور قطعی و مورد اتفاق پیروان مکاتب توحیدی بوده ولی در تحلیل ماهیت آن دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد.


از جمله اموری که می توان انرا بعنوان یکی از مبانی در تفسیرقران کریم قرار داد  اثبات وحیانی بودن ان می باشد . دلیل اهمیت این امر ان است که هدف اساسی در تفسیر قران ، تبیین کلام خداوند و معارفی است که بوسیله وحی بر پیامبر ص نازل شده است ازاینرو اثبات وحیانی بودن ان امری ضروری خواهد بود .
باید اذعان کرد برخی از تفاسیری که در این زمینه دیده می‌شود آن‌چنان از حقیقت فاصله دارد که صاحبانش را تا مرز انکار وحی الهی نیز وادار ساخته است.


دراین راستا می گوئیم :
بطور کلی دو دیدگاه در زمینه نزول قرآن در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد:  
 
اندیشه ارتباط پیامی خداوند با بشر و چگونگی ان از مباحث عمیق و پیچیده ای است که همیشه در بین اندیشمندان مطرح بوده است هر چند اصل وحی بر انبیای الهی از امور قطعی و مورد اتفاق پیروان مکاتب توحیدی بوده ولی در تحلیل ماهیت ان دیدگاههای متفاوتی وجود دارد .
 
 
باید اذعان کرد برخی از تفاسیری که در این زمینه دیده می شود انچنان از حقیقت فاصله دارد که صاحبانش را تا مرز انکار وحی الهی نیز وادار ساخته است .
 
 
بطور کلی دودیدگاه در زمینه نزول قران در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد :  
 
 
الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل : طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیزبا ان هماهنگ می باشند قران کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی ان از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز انرا بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.
 
 
ب- دیدگاه اقلیت : صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی می باشند معتقدند قران نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد .
 
 
قائلین به این اندیشه هم دو گروه می باشند :
الف - برخی معتقدند معانی و محتوای قران از ناحیه خداوند بر قلب پیامبر ص نازل شده اما ان حضرت معانی دریافت شده را با الفاظ و ادبیات خاص عصر نزول برای مردم بیان نموده است.
 
 
ب- عده ای دیگر معتقدند الفاظ و معانی قران تراوش فکر و قلب پیامبر بوده و ارتباطی با مبدا غیب ندارد .


الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل: طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیزبا آن هماهنگ می‌باشند قرآن کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی آن از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز آن را بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.


برای تبیین و بررسی هر چه بیشتر دیدگاههای مذکور لازم است در اغاز مشخصات وحی قرانی را از نگاه قران و روایات بیان نموده و انگاه بنگریم کدامین تحلیل منبطبق با ان می باشد :
ب- دیدگاه اقلیت: صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی‌اند معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد.


قائلین به این اندیشه هم دو گروه می‌باشند:
== مشخصات وحی قرانی از زبان قران ==
الف- برخی معتقدند معانی و محتوای قرآن از ناحیه خداوند بر قلب پیامبر ص نازل شده اما آن حضرت معانی دریافت شده را با الفاظ و ادبیات خاص عصر نزول برای مردم بیان نموده است.


ب- عده‌ای دیگر معتقدند الفاظ و معانی قرآن تراوش فکر و قلب پیامبر بوده و ارتباطی با مبدا غیب ندارد.


=== الف : مستقل بودن قران از شخصیت پیامبر ص ===  
برای تبیین و بررسی هر چه بیشتر دیدگاه‌های مذکور لازم است در اغاز مشخصات وحی قرآنی را از نگاه قرآن و روایات بیان نموده و آن‌گاه بنگریم کدامین تحلیل منبطبق با آن می‌باشد:
== مشخصات وحی قرآنی از زبان قرآن ==
=== الف: مستقل بودن قرآن از شخصیت پیامبر ص ===  
   
   
مضامین بسیاری از ایات بگونه ای است که استقلال کامل قران را از حالات روحی و معنوی پیامبر ص اثبات می کند. برخی از این ایات به شرح ذیل می  باشد :  
مضامین بسیاری از آیات بگونه‌ای است که استقلال کامل قرآن را از حالات روحی و معنوی پیامبر ص اثبات می‌کند. برخی از این آیات به شرح ذیل می‌ باشد:  


1- آیاتی که در صدد تصحیح رفتار آن حضرت را در برخی از امور می‌باشد که از جمله آنها آیاتی است که در سوره طه، کهف، تحریم و احزاب نازل شده است:


1- ایاتی که در صدد تصحیح رفتار ان حضرت را در برخی از امور می باشد که از جمله انها ایاتی است که در سوره طه ، کهف ، تحریم و احزاب نازل شده است :
- و لا تعجل بالقرآن من قبل آن یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما <ref>طه 114</ref>


در این آیه شریفه وحی الهی از پیامبر ص می‌خوهد که قبل از اتمام نزول قرآن نسبت به قرائت و حفظ آن تعجیل ننموده و استقامت لازم را در این باب داشته باشد.


- و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیک  وحیه و قل رب زدنی علما
در سوره قیامت نیز همین مضمون بگونه‌ای دیگر ذکر شده و از آن حضرت در خواست شده که به هنگام نزول قرآن از عجله در قرائت و تکلم بدان خودداری نموده و منتظر باشد تا بعد از اتمام نزول به قرائت وتبلیغ آن بپردازد:


 
لا تحرک به لسانک لتعجل به آن علینا جمعه و قرآنه <ref>قیامت، آیات 16 -17 </ref>
در این ایه شریفه وحی الهی از پیامبر ص می خوهد که قبل از اتمام نزول قران نسبت به قرائت و حفظ ان تعجیل ننموده و استقامت لازم را در این باب داشته باشد .


- طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی <ref>طه آیه 2</ref>


در سوره قیامت نیز همین مضمون بگونه ای دیگر ذکر شده و از ان حضرت در خواست شده که به هنگام نزول قران از عجله در قرائت و تکلم بدان خودداری نموده و منتظر باشد تا بعد از اتمام نزول به قرائت  وتبلیغ ان بپردازد :
از آیه فوق و برخی دیگر نظیر: لعلک باخع نفسک <ref>شعرا 3</ref> -، بدست می‌آید که پیامبر ص از وضعیت اسفناک مردم عصر خویش بشدت رنج می‌برد و آرزو می‌کرد تمامی آنان به حقایق دین ایمان بیاورند اما وحی قرآنی آن حضرت را مورد تفقد و تسلی قرار داده و از او می‌خواهد که روحیات کفر الود و مشرکانه مردم نیاید موجب رنجش و زحمت او گردد.


لا تحرک به لسانک لتعجل به  ان علینا جمعه و قرانه 
در رهنمودی دیگر خطاب به آن حضرت می‌فرماید هدایت و ضلالت دست خداست و هیچ کس حتی پیامبر ص نیز قادر نیست بدون اذن الهی کسی را هدایت کند:


انک لاتهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء<ref>قصص 56 </ref>


- طه ما انزلنا علیک القران لتشقی
- ُیَا أَُیُّهَا النَّبُِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغُِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحُِیمٌ <ref>تحریم آیه 1</ref>


از ظاهر بلکه صراحت آیه مذکور و نیز روایاتی که ذیل آن امده است استفاده می‌شود که پیامبر ص در قضیه‌ای که بین او و برخی از همسرانش واقع گردید برخی از امور مباح و حلال را بر خود حرام نمود وحی الهی آن حضرت را نسبت بدین تصمیم مورد خطاب قرار داده و از او خواست که رفتارش را در این زمینه اصلاح نماید.  
از ایه فوق و برخی دیگر نظیر : لعلک باخع نفسک  -، بدست می اید که پیامبر ص از وضعیت اسفناک مردم عصر خویش بشدت رنج می برد و ارزو می کرد تمامی انان به حقایق دین ایمان بیاورند اما وحی قرانی ان حضرت را مورد تفقد و تسلی قرار داده و از او می خواهد که روحیات کفر الود و مشرکانه مردم نیاید موجب رنجش و زحمت او گردد.


- وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذُِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَُیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَُیْهِ أَمْسِکْ عَلَُیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفُِی فُِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدُِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...ا<ref>حزاب 37</ref>


در رهنمودی دیگر خطاب به ان حضرت می فرماید هدایت و ضلالت دست خداست و هیچ کس حتی پیامبر ص نیز قادر نیست بدون اذن الهی کسی را هدایت کند :
در این آیه شریفه می‌بینیم وحی الهی از پیامبر می‌خواهد از افشای خواسته‌اش به جهت ترس از گفتار منفی مردم واهمه نداشته و تنها از خداوند حالت خشیت داشته باشد.
آیه دیگر: عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى ُیَتَبَُیَّنَ لَکَ الَّذُِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبُِینَ.<ref>توبه 43</ref>


از آیه فوق و نیز آیات صدر و ذیل آن بدست می‌آید گروهی از منافقان به بهانه‌های گوناگون از پیامبر می‌خواستند آنان را از شرکت در جنگ – نبرد تبوک – معاف کند. بعد از پذیرش عذرهای آنان از ناحیه پیامبر ص، وحی الهی آن حضرت را مورد عتاب قرار داد که خداوند تو را ببخشاید چرا به آنان اذن ترک جهاد دادی؟ اینان با عدم شرکت در جهاد بر ماهیت واقعی بر همگان روشن شده و نفاقشان افشاء می‌گردید.


انک لاتهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء 
- وَلَا تَقُولَنَّ لِشَُیْءٍ إِنُِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا إِلَّا أَنْ ُیَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسُِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ ُیَهْدُِیَنِ رَبُِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا <ref>کهف 23-24</ref>
- يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاةَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
از ظاهر بلکه صراحت ایه مذکور و نیز روایاتی که ذیل ان امده است استفاده می شود که پیامبر ص در قضیه ای که بین او و برخی از همسرانش واقع گردید برخی از امور مباح و حلال را بر خود حرام نمود وحی الهی ان حضرت را نسبت بدین تصمیم مورد خطاب قرار داده و از او خواست  که رفتارش را در این زمینه اصلاح نماید.
- وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...
در این ایه شریفه می بینیم وحی الهی از پیامبر می خواهد از افشای خواسته اش به جهت ترس از گفتار منفی مردم واهمه نداشته و تنها از خداوند حالت خشیت داشته باشد.
ایه دیگر : عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ. .
از ایه فوق و نیز ایات صدر و ذیل ان بدست می اید گروهی از منافقان به بهانه های گوناگون از پیامبر می خواستند انان را از شرکت در جنگ – نبرد تبوک – معاف کند.بعد ازپذیرش عذرهای انان از ناحیه پیامبر ص ، وحی الهی ان حضرت را مورد عتاب قرار داد که خداوند تو را ببخشاید چرا به انان اذن ترک جهاد دادی ؟ اینان با عدم شرکت در جهاد بر ماهیت واقعی برهمگان روشن شده و نفاقشان افشاء می گردید .
- وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا
مفاد ایه مذکور و نیز روایاتی که در زمنیه شان نزول ان امده است بدست می اید که پیامبر ص دریکی از وعده های خویش نسبت به عده ای – نمایندگان سران قریش – لحظه ای از یاد خداوند غافل شده و به انان وعده قطعی داد که روز اینده با انان ملاقات نماید .
ایه مذکور به حضرت متذکرمی شود که همیشه بهنگام تصمیم بر انجام هرعمل ، اراده الهی  "انشا الله" را حتما در نظر داشته و در تصمیم گیری ها خود را مستقل نبیند . بر اساس برخی روایات ، وحی قرانی به دلیل این ترک اولی مدتی به تاخیر افتاد – انقطاع وحی - تا هشداری به پیامبر ص و مایه تنبه  برای مسلمانان باشد.
براساس این ایات ونظائران باید گفت هرگاه قران را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص بدانیم لازمه اش ان است که همه ایات قران با افکار و حالات او هماهنگ باشد در حالی که این ایات حضرت را مکلف به هماهنگی خویش با وحی الهی نموده و از او می خواهد شیوه خود را در برخی از زمینه ها تصحیح کند .


مفاد آیه مذکور و نیز روایاتی که در زمنیه شان نزول آن امده است بدست می‌آید که پیامبر ص دریکی از وعده‌های خویش نسبت به عده‌ای – نمایندگان سران قریش – لحظه‌ای از یاد خداوند غافل شده و به آنان وعده قطعی داد که روز آینده با آنان ملاقات نماید.
2-ایاتی که به پیامبر هشدار نسبت به هر نوع تصرفی در قران را می دهد :‌


آیه مذکور به حضرت متذکر می‌شود که همیشه بهنگام تصمیم بر انجام هر عمل، اراده الهی "انشا الله" را حتما در نظر داشته و در تصمیم‌گیری‌ها خود را مستقل نبیند. بر اساس برخی روایات، وحی قرآنی به دلیل این ترک اولی مدتی به تاخیر افتاد – انقطاع وحی - تا هشداری به پیامبر ص و مایه تنبه برای مسلمانان باشد.


-وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آَيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآَنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
براساس این آیات و نظائر آن باید گفت هرگاه قرآن را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص بدانیم لازمه‌اش آن است که همه آیات قرآن با افکار و حالات او هماهنگ باشد در حالی که این آیات حضرت را مکلف به هماهنگی خویش با وحی الهی نموده و از او می‌خواهد شیوه خود را در برخی از زمینه‌ها تصحیح کند.


مفاد ایه شریفه این است که مشرکان از پیامبر ص خواستند قرانی غیر از قران موجود برای انان حاضر نماید.
2-آیاتی که به پیامبر هشدار نسبت به هر نوع تصرفی در قرآن را می‌دهد:‌


پیامبرص  در برابر چنین خواسته ای فرمود : من در زمینه نزول قران تبعیت محض از وحی الهی داشته و از نزد خویش اختیاری ندارم بنابر این وحی قرانی تابع حالات افکار و روحیات پیامبر نبوده و هرنوع تصرف در ایات از ناحیه حضرتش ناممکن می باشد . 
-وَإِذَا تُتْلَى عَلَُیْهِمْ آَُیَاتُنَا بَُیِّنَاتٍ قَالَ الَّذُِینَ لَا ُیَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآَنٍ غَُیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا ُیَکُونُ لُِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسُِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا ُیُوحَى إِلَُیَّ إِنُِّی أَخَافُ إِنْ عَصَُیْتُ رَبُِّی عَذَابَ ُیَوْمٍ عَظُِیمٍ <ref>یونس 5</ref>


مفاد آیه شریفه این است که مشرکان از پیامبر ص خواستند قرآنی غیر از قرآن موجود برای آنان حاضر نماید.


- وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ
پیامبرص در برابر چنین خواسته‌ای فرمود: من در زمینه نزول قرآن تبعیت محض از وحی الهی داشته و از نزد خویش اختیاری ندارم بنابر‌این وحی قرآنی تابع حالات افکار و روحیات پیامبر نبوده و هرنوع تصرف در آیات از ناحیه حضرتش ناممکن می‌باشد.


- وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَُیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوُِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالُْیَمُِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتُِینَ فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزُِینَ <ref>الحاقه 44-45</ref>


در این ایه نیز می بینیم که از پیامبر ص با تعابیر تند و هشدار دهنده می خواهد مبادا در بیان ایات الهی از نزد خود تصرفی نموده و کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت دهد که در این صورت هیچ مانعی او را از قهر و غضب الهی باز نخواهد داشت .
در این آیه نیز می‌بینیم که از پیامبر ص با تعابیر تند و هشدار‌دهنده می‌خواهد مبادا در بیان آیات الهی از نزد خود تصرفی نموده و کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت دهد که در این صورت هیچ مانعی او را از قهر و غضب الهی باز نخواهد داشت.


- وَإِنْ کَادُوا لَُیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذُِی أَوْحَُیْنَا إِلَُیْکَ لِتَفْتَرُِیَ عَلَُیْنَا غَُیْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوکَ خَلُِیلًا وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَُیْهِمْ شَُیْئًا قَلُِیلًا إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَُیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَُیْنَا نَصُِیرًا <ref>اسرا 73-75-</ref>


- وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا
در این آیه طی هشداری سخت به پیامبر ص متذکر شده است که مشرکین نزدیک بود که آن حضرت را وادار نمایند کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت داده و وحی الهی را با گفتارش خلط نماید که در این صورت صیانت و استقلال قرآن مخدوش می‌گردید اما نصرت و عنایت الهی آن حضرت را از چنین خطری حفظ نمود.


 
===3- تحدی قرآن در عجز بشرازمقابله به مثل آن:===
در این ایه طی هشداری سخت به پیامبر ص متذکر شده است  که مشرکین نزدیک بود که ان حضرت را وادار نمایند کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت داده و وحی الهی را با گفتارش خلط نماید که در این صورت صیانت و استقلال قران مخدوش می گردید اما نصرت و عنایت الهی ان حضرت را از چنین خطری حفظ نمود.
 
 
=== 3- تحدی قران در عجز بشرازمقابله به مثل ان : ===
   
   
در ایات متعددی از بشر خواسته شده است که اگر در الهی بودن قران و بشری نبودن ان تردید دارند می بایست بتوانند سوره ای نظیر سوره های قرانی بیاورند :
در آیات متعددی از بشر خواسته شده است که اگر در الهی بودن قرآن و بشری نبودن آن تردید دارند می‌بایست بتوانند سوره‌ای نظیر سوره‌های قرآنی بیاورند:


وَإِنْ کُنْتُمْ فُِی رَُیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقُِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتُِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرُِینَ <ref>بقره 23-24-</ref>


وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ وان کنتم.
واژه‌های لم تفعلوا، لن تفعلوا، فاتوا بسوره در آیه مذکور مبین آن است که در بین انسان‌ها کسی قادر نیست سوره‌ای نظیر سوره‌ای از قرآن بیاورد؛


بنابراین هرگاه قرآن را محصول تجربه دینی و مکاشفه درونی پیامبر ص بدانیم طبعا می‌بایست چنین تجربه‌ای برای سایر انسان‌ها نیز ممکن باشد و تحدی قرآن چنین قابلیتی را از تمام انسان‌ها سلب می‌کند.


واژه های لم تفعلوا ، لن تفعلوا ، فاتوا بسوره در ایه مذکور مبین ان است که در بین انسانها کسی قادر نیست سوره ای نظیرسوره ای از قران بیاورد؛
===4-انتظار شدید نزول وحی و عدم نزول آن ===
 
 
بنابراین هر گاه قران را محصول تجربه دینی و مکاشفه درونی پیامبر ص بدانیم  طبعا می بایست چنین تجربه ای برای سایر انسانها نیز ممکن باشد و تحدی قران چنین قابلیتی را از تمام انسانها سلب می کند.
 
 
=== 4-انتظار شدید نزول وحی و عدم نزول ان ===
   
   
از برخی ایات و روایات فهمیده می شود گاه پیامبر و مسلمانان بشدت در انتظار نزول وحی بوده اند ولی به جهاتی این امر به تاخیر می افتاد . از جمله این موارد ماجرای افک و تهمتی بود که برخی از منافقان نسبت به یکی از همسران پیامبر ص مطرح کردند. شایعه مذکوربحدی بود که قران کریم در چندین  ایه -20-11 در سوره نور- انرا مطرح نموده و به مسلمانان هشدار داد  که از شایعه سازان تبعیت ننموده و از انتشار ان بدون تحقیق اجتناب ورزند .درچنین شرائطی که پیامبرص و مردم منتظر نزول ایات قرانی بودند  سر انجام ایاتی از قران  نازل گردیده و قضیه را اینگونه برهمگان روشن نمو د:
از برخی آیات و روایات فهمیده می‌شود گاه پیامبر و مسلمانان بشدت در انتظار نزول وحی بوده‌اند ولی به جهاتی این امر به تاخیر می‌افتاد. از جمله این موارد ماجرای افک و تهمتی بود که برخی از منافقان نسبت به یکی از همسران پیامبر ص مطرح کردند.
ا ِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ َوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُبِينٌ َوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ...
مورد دیگر وضعیت حاد مسلمانان در جنگ احزاب بود؛ انگاه که ترس و خوف بر مسلمانان در اثر محاصره دشمنان غالب گردید و انان هر لحظه درانتظار عنایت و مدد الهی بودند و می گفتند: متی نصر الله که ایه ذیل در چنین وضعیتی نازل شد :
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ 
5- خوف منافقین از نزول ایاتی که وضعیت درونی شان را افشا کند : يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ
باید گفت هر گاه قران جز وحی الهی می بود و سر چشمه ای جز عالم غیب داشت ترس منافقین از نزول ایاتی که اسرار درونی شان را هویدا سازد بیجا بود چون انان می دانستند که مسلمانان از نیات درونی شان نااگاه بوده و تنها واهمه شان این بود که وحی الهی از ماهیت و مقاصد منافقانه شان پرده بردارد .
نتیجه : از مجموع ایاتی که تا کنون ذکر گردید هویت مستقل قران از شخصیت علمی و معنوی پیامبر ص روشن  گردید .انان که قران را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص دانسته و ان را تالیف بشری چون پیامبر ص می دانند باید در برابر این ایات پاسخ دهند که چگونه گفتارشان با چنین ایاتی قابل جمع است. 
 
 
== ب- استقلال قران از فرهنگی عصر نزول ==
 


هر چند در برخی از ایات قران نشانه هائی از فرهنگ عصر بعثت دیده می شود نظیر : اذا المووده سئلت  یا افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت ...اما بسیاری از ایات قران نه تنها سنخیتی با فرهنگ ان عصر نداشته بلکه در تضاد کامل با ان می باشد بگونه ای که بسیاری از ایات برای مردم ان عصر قابل درک نبوده و در اعصار بعدی برخی از حقایق ان اشکار شده است.
شایعه مذکور بحدی بود که قرآن کریم در چندین آیه -20-11 در سوره نور- آن را مطرح نموده و به مسلمانان هشدار داد که از شایعه‌سازان تبعیت ننموده و از انتشار آن بدون تحقیق اجتناب ورزند. درچنین شرائطی که پیامبرص و مردم منتظر نزول آیات قرآنی بودند سر انجام آیاتی از قرآن نازل گردیده و قضیه را این‌گونه برهمگان روشن نمو‌د:


در اینجا بعنوان نمونه برخی از ایات را که بیانگر استقلال قران از فرهنگ رائج ان عصر می باشد  ذکر می کنیم :
ا ِنَّ الَّذُِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَُیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذُِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظُِیمٌ َوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَُیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُبُِینٌ َوْلَا جَاءُوا عَلَُیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ ُیَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ.<ref>نور 11-12</ref>


مورد دیگر وضعیت حاد مسلمانان در جنگ احزاب بود؛ آن‌گاه که ترس و خوف بر مسلمانان در اثر محاصره دشمنان غالب گردید و آنان هر لحظه درانتظار عنایت و مدد الهی بودند و می‌گفتند: متی نصر الله که آیه ذیل در چنین وضعیتی نازل شد:


1-ایاتی که بیانگر اخبار غیبی از پیشینیا ن می باشد : تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا ُیَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذُِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى ُیَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذُِینَ آَمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرُِیبٌ <ref>بقره 214</ref>


5- خوف منافقین از نزول آیاتی که وضعیت درونی‌شان را افشا کند: ُیَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَُیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فُِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ <ref>توبه 64</ref>


این ایه که ذیل برخی از قصص انبیا سلف بیان شده مبین ان است که پیامبر ص و مردم عصر نزول قران قبل از بیان این قصص از مجرای  وحی ، اگاهی از انها نداشتند . بنابر این اگر قران کلام بشری چون پیامبر بود چگونه ایه مذکور، ان حضرت و تمامی قومش را نسبت به چنین اخباری نا اگاه وغیرعالم تلقی نموده است . ایا این امر نشانه هویت مستقل قران ازفرهنگ عصر نزول نیست؟
باید گفت هر گاه قرآن جز وحی الهی می‌بود و سر چشمه‌ای جز عالم غیب داشت ترس منافقین از نزول آیاتی که اسرار درونی شان را هویدا سازد بیجا بود چون آنان مى‌دانستند که مسلمانان از نیات درونی شان نااگاه بوده و تنها واهمه شان این بود که وحی الهی از ماهیت و مقاصد منافقانه شان پرده بردارد.


نتیجه: از مجموع آیاتی که تا کنون ذکر گردید هویت مستقل قرآن از شخصیت علمی و معنوی پیامبر ص روشن گردید. آنان که قرآن را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص دانسته و آن را تالیف بشری چون پیامبر ص می‌دانند باید در برابر این آیات پاسخ دهند که چگونه گفتارشان با چنین آیاتی قابل جمع است.


نظیر ایه فوق ایه دیگری است که در سوره قصص بیان شده است : وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
== ب- استقلال قرآن از فرهنگی عصر نزول ==


هر چند در برخی از آیات قرآن نشانه‌هائی از فرهنگ عصر بعثت دیده می‌شود نظیر: اذا المووده سئلت یا افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت...اما بسیاری از آیات قرآن نه تنها سنخیتی با فرهنگ آن عصر نداشته بلکه در تضاد کامل با آن می‌باشد بگونه‌ای که بسیاری از آیات برای مردم آن عصر قابل درک نبوده و در اعصار بعدی برخی از حقایق آن آشکار شده است.


می بینیم در این نوع ایات نیزاز عدم حضور پیامبرص در وقایع گذشته سخن به میان امده است. چگونه می توان از طریق مکاشفه و الهامات درونی به جزئیات اخبار صدها و هزاران سال قبل پی برده و سپس انرا برای مردم تشریح نمود؟ باید گفت این نوع  مضامین در بیشتر قصه های قرانی نظیر اصحاب کهف، انبیاءسلف و ..نیز قابل مشاهده است.
در اینجا بعنوان نمونه برخی از آیات را که بیانگر استقلال قرآن از فرهنگ رائج آن عصر می‌باشد ذکر می‌کنیم:


1-آیاتی که بیانگر اخبار غیبی از پیشینیا ن می‌باشد: تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَُیْبِ نُوحُِیهَا إِلَُیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقُِینَ <ref>هود 49</ref>


2-ایاتی که در مقام بیان اوصاف ذات احدیت بوده و هرنوع شرک و نقصی را از حریم الهی دور می کند :
این آیه که ذیل برخی از قصص انبیا سلف بیان شده مبین آن است که پیامبر ص و مردم عصر نزول قرآن قبل از بیان این قصص از مجرای وحی، آگاهی از آنها نداشتند. بنابر‌این اگر قرآن کلام بشری چون پیامبر بود چگونه‌ آیه مذکور، آن حضرت و تمامی قومش را نسبت به چنین اخباری ناآگاه و غیرعالم تلقی نموده است. آیا این امر نشانه هویت مستقل قرآن از فرهنگ عصر نزول نیست؟
شکی نیست که فرهنگ عصر جاهلیت در زمینه مبدا جهان هستی امیخته با انواع خرافات بود .انان به خدایان چوبی و سنگی معتقد بوده و شرک در ربوبیت و عبودیت بین انان رواج داشت. در چنین عصری که هیچ نوع معرفت صحیح نسبت به خدای متعال وجود نداشت ایات قران برای نخستین بار عالی ترین معارف را دراین زمینه در اختیار بشریت قرارداد. ایاتی که با عقاید شرک الود ان عصر مباینت داشته و اوصافی را برای خداوند مطرح نمود که برای مردم ان زمان تازگی داشت ،


نظیر آیه فوق آیه دیگری است که در سوره قصص بیان شده است: وَمَا کُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَُیْنَا وَلَکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذُِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ ُیَتَذَکَّرُونَ <ref>قصص 46</ref>


ایاتی نظیر : هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ( 22 )
می بینیم در این نوع آیات نیزاز عدم حضور پیامبرص در وقایع گذشته سخن به میان امده است. چگونه می‌توان از طریق مکاشفه و الهامات درونی به جزئیات اخبار صدها و هزاران سال قبل پی برده و سپس آن را برای مردم تشریح نمود؟ باید گفت این نوع مضامین در بیشتر قصه‌های قرآنی نظیر اصحاب کهف، انبیاءسلف و..نیز قابل مشاهده است.
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
و ایه : اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ


2-آیاتی که در مقام بیان اوصاف ذات احدیت بوده و هرنوع شرک و نقصی را از حریم الهی دور می‌کند:
شکی نیست که فرهنگ عصر جاهلیت در زمینه مبدا جهان هستی آمیخته با انواع خرافات بود. آنان به خدایان چوبی و سنگی معتقد بوده و شرک در ربوبیت و عبودیت بین آنان رواج داشت.


3-ایاتی که بیانگر حقایق علمی در نظام طبیعت می باشند :
در چنین عصری که هیچ نوع معرفت صحیح نسبت به خدای متعال وجود نداشت آیات قرآن برای نخستین بار عالی ترین معارف را دراین زمینه در اختیار بشریت قرارداد. آیاتی که با عقاید شرک الود آن عصر مباینت داشته و اوصافی را برای خداوند مطرح نمود که برای مردم آن زمان تازگی داشت،


آیاتی نظیر: هُوَ اللَّهُ الَّذُِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَُیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحُِیمُ (22)
هُوَ اللَّهُ الَّذُِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَُیْمِنُ الْعَزُِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا ُیُشْرِکُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ُیُسَبِّحُ لَهُ مَا فُِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزُِیزُ الْحَکُِیمُ <ref>حشر 24-24</ref>


تاریخ عصر بعثت از انحطاط علمی ان دوران حکایت می کند . بشریت ان عصر بویژه در محیط نزول قران اگاهی صحیحی از قوانین حاکم بر نظام هستی نداشت .حتی در مجامع علمی ان عصر قوانینی نظیر هیئت بطلمیوس که زمین را محور عالم دانسته و به گردش کواکب دیگر در اطراف ان معتقد بود حاکمیت داشت. در چنین عصری ایات قران حقایقی به بشریت عرضه نمود که بکلی با نگرشهای ان زمان متفاوت بود ؛حقایقی نظیر کروی بودن زمین ، حرکت زمین، زوجیت تمام اشیاء...که حتی در تخیلات مردم ان عصرنیز جایگاهی نداشت و بشریت بتدریج در  حیات علمی اش به ان حقایق پی برد .
و آیه: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فُِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فُِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرُِّیٌّ ُیُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَُیْتُونَةٍ لَا شَرْقُِیَّةٍ وَلَا غَرْبُِیَّةٍ ُیَکَادُ زَُیْتُهَا ُیُضُِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ ُیَهْدُِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ ُیَشَاءُ وَُیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَُیْءٍ عَلُِیمٌ <ref>نور 35</ref>


در اینجا سه نمونه از معجزات علمی قران را بیان می کنیم :  
3-آیاتی که بیانگر حقایق علمی در نظام طبیعت می‌باشند:  


تاریخ عصر بعثت از انحطاط علمی آن دوران حکایت می‌کند. بشریت آن عصر بویژه در محیط نزول قرآن آگاهی صحیحی از قوانین حاکم بر نظام هستی نداشت. حتی در مجامع علمی آن عصر قوانینی نظیر هیئت بطلمیوس که زمین را محور عالم دانسته و به گردش کواکب دیگر در اطراف آن معتقد بود حاکمیت داشت.


1-زوجیت تمام اشیاء : وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
در چنین عصری آیات قرآن حقایقی به بشریت عرضه نمود که بکلی با نگرش‌های آن زمان متفاوت بود ؛حقایقی نظیر کروی بودن زمین، حرکت زمین، زوجیت تمام اشیاء...که حتی در تخیلات مردم آن عصرنیز جایگاهی نداشت و بشریت بتدریج در حیات علمی‌اش به آن حقایق پی برد.
مساله زوجیت گیاهان برای اولین بار توسط یک دانشمند سوئدی در قرن 18میلادی بیان گردید. او اظهار داشت گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق امیزش نطفه نروماده بارور می گردند


در اینجا سه نمونه از معجزات علمی قرآن را بیان می‌کنیم:


باید گفت : امروزه با کشف اتم و اجزاء مختلفش – الکترون و پروتون که دارای بار الکتریسته منفی و مثبت هستند – زوجیت تمامی اشیاء نیز اثبات گردیده است.
1-زوجیت تمام اشیاء: وَمِنْ کُلِّ شَُیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَُیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ <ref>ذاریات 49</ref>
-عمل لقاتح توسط بادها : وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ


مساله زوجیت گیاهان برای اولین بار توسط یک دانشمند سوئدی در قرن 18میلادی بیان گردید. او اظهار داشت گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق امیزش نطفه نروماده بارور می‌گردند <ref>تفسیر نمونه ج 10ص 115</ref>


ایه مذکور بیانگر ان است که برخی گیاهان و درختان جهت بارور شدن به عمل تلقیح بادها نیاز دارند. از این رو ایه مذکورمی توان اشاره  به نقش بادها در انتقال گرده های نر و بارورشدن گیاهان – گرد افشانی – ویا عمل لقاح ابرها که توسط بادها به حرکت در امده و موجب نزول باران می گردند دانست .
باید گفت: امروزه با کشف اتم و اجزاء مختلفش – الکترون و پروتون که دارای بار الکتریسته منفی و مثبت هستند – زوجیت تمامی اشیاء نیز اثبات گردیده است.  
-عمل لقاتح توسط بادها: وَأَرْسَلْنَا الرُِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَُیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنُِینَ <ref>حجر 22</ref>


آیه مذکور بیانگر آن است که برخی گیاهان و درختان جهت بارور شدن به عمل تلقیح بادها نیاز دارند. از این رو آیه مذکورمی توان اشاره به نقش بادها در انتقال گرده‌های نر و بارورشدن گیاهان – گرد افشانی – ویا عمل لقاح ابرها که توسط بادها به حرکت در امده و موجب نزول باران می‌گردند دانست.


گسترش زمین و اسمان
گسترش زمین و آسمان


وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا<ref>نازعات 30</ref>


وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا 
وَالسَّمَاءَ بَنَُیْنَاهَا بِأَُیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ <ref>ذاریات 47</ref>
وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ  
ایات مذکور اشاره به گسترش جهان هستی دارد. زیرا کره زمین بر اثر جذب مواد اسمانی تدریجا بزرگتر و اسمانها نیز بر اثر سرعت کهکشانها از مرکز و دور شدن انها در حال توسعه است.


آیات مذکور اشاره به گسترش جهان هستی دارد. زیرا کره زمین بر اثر جذب مواد آسمانی تدریجا بزرگتر و آسمان‌ها نیز بر اثر سرعت کهکشان‌ها از مرکز و دور شدن آنها در حال توسعه است.


یکی از دانشمندان می گوید : - نقل به مضمون – فضای جهان که از میلیاردهای کهکشان تشکیل یافته در یک حالت انبساط سریع است  
یکی از دانشمندان می‌گوید: - نقل به مضمون – فضای جهان که از میلیاردها کهکشان تشکیل یافته در یک حالت انبساط سریع است <ref>اغاز و انجام جهان تالیف محمد امین رضوی چاپ 1348چاپخانه فردوسی رضائیه</ref>


ایا چنین آیاتی استقلال علمی و فرهنگی قرآن را از عصر نزول اثبات نمی‌کند؟
ایا چنین ایاتی استقلال علمی و فرهنگی قران را از عصر نزول اثبات نمی کند؟


3-شگفتی مردم عصر پیامبر ص از نزول قرآن


3-شگفتی مردم عصر پیامبر ص از نزول قران
یکی از دلائلی که الهی بودن قرآن را ثابت و نگارش و تدوین آن را بدست بشر نفی می‌کند اعجاب مردمان آن عصر از نزول قرآن: أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَُیْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذُِینَ آَمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبُِینٌ <ref>یونس 2</ref>


بدیهی است مشرکین بدان جهت به دیده اعجاب به قرآن می‌نگریستند که نزولش را از ناحیه خداوند تلقی می‌کردند. برای آنان تصور اینکه خداوند با بشری مثل آنان سخن بگوید بسیار دشوار بود از این رو به تکذیب یا تشکیک نسبت به آن می‌پرداختند.


یکی از دلائلی که الهی بودن قران را ثابت و نگارش و تدوین انرا بدست بشر نفی می کند اعجاب مردمان ان عصر از نزول قران  : أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آَمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ
بنابر‌این اگر قرآن نوعی مکاشفه درونی پیامبر و از سنخ شعر شاعران بود هیچگاه موجب شگفتی آنان نمی‌شد. چون چنین امری برای آنان امری عادی بوده و نظائرش را در بین خودشان مشاهده می‌کردند.


ج -آیاتی که با صراحت نزول قرآن را به خداوند نسبت می‌دهد
بدیهی است مشرکین بدان جهت به دیده اعجاب به قران می نگریستند که نزولش را از ناحیه خداوند تلقی می کردند. برای انان تصور اینکه خداوند با بشری مثل انان سخن بگوید بسیار دشوار بود از این رو به تکذیب یا تشکیک نسبت به ان می پرداختند . بنابر این اگر قران نوعی مکاشفه درونی پیامبر و از سنخ شعر شاعران بود هیچگاه موجب شگفتی انان نمی شد .چون چنین امری برای انان امری عادی بوده و نظائرش را در بین خودشان مشاهده می کردند .
نظیر آیات:


1-وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآَنَ مِنْ لَدُنْ حَکُِیمٍ عَلُِیمٍ <ref>نمل 6</ref>


ج -ایاتی که با صراحت نزول قران را به خداوند نسبت می دهد
2-أَفَلَا ُیَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَُیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فُِیهِ اخْتِلَافًا کَثُِیرًا <ref>نساء82</ref>
نظیرایات  :


3- إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرُِیمٍ (19) ذُِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذُِی الْعَرْشِ مَکُِینٍ (20) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمُِینٍ (21) وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (22) وَلَقَدْ رَآَهُ بِالْأُفُقِ الْمُبُِینِ (23)<ref>تکویر 19-23</ref>


1-وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآَنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ
4- وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکُِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى ُیَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا ُیَعْلَمُونَ <ref>توبه 6</ref>


 
در آیات اول و دوم و چهارم به صراحت قرآن بعنوان کلام الهی – نه بشری – تلقی شده و در آیه سوم اوصاف رسول الهی – جبرئیل -که وحی را به پیامبر ص ابلاغ می‌کند بیان گردیده است که عبارتند از: رسول کریم – ذی قوه – عند ذی العرش مکین – مطاع – امین
2-أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا 


اخرین ویژگی جبرئیل – امین- بیانگر آن است که او امانت الهی را بی کم و کاست به کسانی که می‌خواهند پیام الهی را از او دریافت کنند ابلاغ می‌کند.


3- إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ( 19 ) ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ( 20 ) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ ( 21 ) وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ ( 22 ) وَلَقَدْ رَآَهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ ( 23 )
5-صیانت وحی از مبدا صدور تا وصول به گیرندگان آن


عَالِمُ الْغَُیْبِ فَلَا ُیُظْهِرُ عَلَى غَُیْبِهِ أَحَدًا (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ ُیَسْلُکُ مِنْ بَُیْنِ ُیَدَُیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (27)لُِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَُیْهِمْ وَأَحْصَى کُلَّ شَُیْءٍ عَدَدًا (28)<ref>جن 26-28</ref>
4- وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ
در ایات اول و دوم و چهارم به صراحت قران بعنوان کلام الهی – نه بشری – تلقی شده و در ایه سوم اوصاف رسول الهی – جبرئیل  -که وحی را به پیامبر ص ابلاغ می کند بیان گردیده است که عبارتند از: رسول کریم – ذی قوه – عند ذی العرش مکین – مطاع – امین


مفاد آیه شریفه فوق این است که خداوند متعال جهت صیانت وحی الهی از نفوذ شیاطین انسی و جنی، فرشتگانی را بعنوان مراقب و محافظ رسول وحی – جبرئیل – در اطرافش قرار داده تا پیام الهی بی کم و کاست به بندگانش ابلاغ گردیده و اصالت وحی مورد خدشه قرار نگیرد.


اخرین ویژگی جبرئیل – امین-  بیانگر ان است که او امانت الهی را بی کم و کاست به کسانی که می خواهند پیام الهی را از او دریافت کنند ابلاغ می کند.  
واژه "رصدا " در آیه مذکور به معنای مراقب و محافظ بوده و مراد از آن فرشتگانی هستند که از جهات مختلف – من بین یدیه و من خلفه همراه رسول و امین وحی الهی هستند.
بنابر این اگر وحی قرآنی را نوعی مکاشفه درونی پیامبر بدانیم نیازی به اینهمه فرشتگان نیست تا امین و رسول وحی را از تمام جوانب مراقبت کنند.


5-صیانت وحی از مبدا صدور تا وصول به گیرندگان ان
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ( 26 ) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ( 27 )لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا ( 28 )
مفاد ایه شریفه فوق این است که خداوند متعال جهت صیانت وحی الهی از نفوذ شیاطین انسی و جنی ، فرشتگانی را بعنوان مراقب و محافظ رسول وحی – جبرئیل – در اطرافش قرار داده تا پیام الهی بی کم و کاست به بندگانش ابلاغ گردیده و اصالت وحی مورد خدشه قرار نگیرد .
واژه "رصدا "در ایه مذکور به معنای مراقب و محافظ بوده و مراد از ان فرشتگانی هستند که از جهات مختلف – من بین یدیه و من خلفه – همراه رسول و  امین وحی الهی هستند.
بنابر این اگر وحی قرانی را نوعی مکاشفه درونی پیامبر بدانیم نیازی به اینهمه فرشتگان نیست تا امین و رسول وحی را از تمام جوانب مراقبت کنند.
د- در خواست معجزه  
د- در خواست معجزه  


 
از آیات متعدد قرآن کریم و نیز تاریخ حیات انبیای الهی استفاده می‌شود که مخالفین انبیای الهی از آنان می‌خواستند جهت اثبات صدق در ادعای خویش مبنی بر ارتباط با عالم غیب معجزه یا امر خارق‌العاده‌ای را به آنان نشان دهند نظیرمعجزاتی که از ابراهیم ع، صالح،هود و...در خواست نمودند.
از ایات متعدد قران کریم و نیز تاریخ حیات انبیای الهی استفاده می شود که مخالفین انبیای الهی از انان می خواستند جهت اثبات صدق در ادعای خویش مبنی بر ارتباط با عالم غیب معجزه یا امر خارق العاده ای را به انان نشان دهند نظیرمعجزاتی که از ابراهیم ع ،صالح ،هود و ...در خواست نمودند.
در اینجا می‌گوئیم اگر نبوت همان کشف باطنی و محصول ریاضت‌های معنوی انبیای الهی بوده و وحی از درون آنان تراوش نموده است در خواست معجزه از آنان امری بی معنا خواهد بود.  
در اینجا می گوئیم اگر نبوت همان کشف باطنی و محصول ریاضت های معنوی انبیای الهی بوده و وحی از درون انان تراوش نموده است در خواست معجزه از انان امری بی معنا خواهد بود.  
 


ذ-دشمنی یهود با جبرائیل  
ذ-دشمنی یهود با جبرائیل  


از آیه شریفه 97سوره بقره استفاده می‌شود که یهودیان با جبرئیل که وحی قرآنی را بر پیامبر ابلاغ می‌نمود عداوت داشتند:


از ایه شریفه 97سوره بقره استفاده می شود که یهودیان با جبرئیل که وحی قرانی را بر پیامبر ابلاغ می نمود عداوت داشتند :
قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرُِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَُیْنَ ُیَدَُیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنُِینَ <ref>بقره 97</ref>
 
 
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ 
سبب عداوت یهود با جبرئیل ان بود که از منظر انان جبرئیل همیشه دستورهای سخت نظیر جنگ و جهاد را می اورد بخلاف میکائیل که همیشه دستورهای ساده و راحت را از ناحیه خداوند نازل می کند.
 


نکته مهمی که از ایه مذکور در ارتباط با موضوع بدست می اید این است که یهودیان با جبرئیل به عنوان یک موجود اسمانی و غیبی که وحی الهی را نازل می کند عداوت داشتند نه با روان پاک پیامبر؛ اگرنبوت همان تجربه دینی و معنوی پیامبر ص است و جبرئیل نیز موجود خارجی نبوده و تنها در قوه خیال پیامبرص مجسم شده است عداوت یهود با چنین موجودخیالی بی معنا خواهد بود .  
سبب عداوت یهود با جبرئیل آن بود که از منظر آنان جبرئیل همیشه دستورهای سخت نظیر جنگ و جهاد را می‌اورد بخلاف میکائیل که همیشه دستورهای ساده و راحت را از ناحیه خداوند نازل می‌کند.  


نکته مهمی که از آیه مذکور در ارتباط با موضوع بدست می‌آید این است که یهودیان با جبرئیل به عنوان یک موجود آسمانی و غیبی که وحی الهی را نازل می‌کند عداوت داشتند نه با روان پاک پیامبر؛ اگرنبوت همان تجربه دینی و معنوی پیامبر ص است و جبرئیل نیز موجود خارجی نبوده و تنها در قوه خیال پیامبرص مجسم شده است عداوت یهود با چنین موجودخیالی بی ‌معنا خواهد بود.


== مشخصات وحی قرانی از زبان روایات ==  
== مشخصات وحی قرآنی از زبان روایات ==  


طبق روایات متعددی که در منابع روائی امده است پیامبر ص به هنگام نزول وحی در وضعیتی خاص قرار داشت که با حالات دیگرش کاملا متفاوت بود. گاه سنگینی نزول وحی بگونه‌ای بود که رخسار مبارکشان دگرگون می‌شد.


طبق روایات متعددی که در منابع روائی امده است پیامبر ص به هنگام نزول وحی در وضعیتی خاص قرار داشت که با حالات دیگرش کاملا متفاوت بود . گاه سنگینی نزول وحی بگونه ای بود که رخسار مبارکشان دگرگون می شد .
در این‌جا برخی از حالات آن حضرت را بر اساس روایت بیان می‌کنیم:
 
 
در انیجا برخی از حالات ان حضرت را بر اساس روایت بیان می کنیم:
 


- دریافت وحی در یک گفتگوی عادی چون سخن گفتن دو مرد با هم  
- دریافت وحی در یک گفتگوی عادی چون سخن گفتن دو مرد با هم  


- شنیدن بانگ جرس و یا اوای کوبیدن دو فلز به هم ویا صدای زنبور عسل  
- شنیدن بانگ جرس و یا اوای کوبیدن دو فلز به هم ویا صدای زنبور عسل  


 
- در اغاز پیامبر به هنگام دریافت وحی زبان خو را تند و سریع به آیات الهی وحی شده می‌گرداند که دستور رسید در این کار عجله نکند.
- در اغاز پیامبر به هنگام دریافت وحی زبان خو را تند و سریع به ایات الهی وحی شده می گرداند که دستور رسید در این کار عجله نکند .
 


- در یافت وحی به شکل دمیدن در ذهن و عقل  
- در یافت وحی به شکل دمیدن در ذهن و عقل  


- گاهی حال التهاب و بر افروختگی داشت که برای تسکین ایشان را با آب سرد شستشو می‌دادند و او را می‌پوشاندند.


- گاهی حال التهاب و بر افروختگی داشت که برای تسکین ایشان را با اب سرد شستشو می دادند و او را می پوشاندند.
- یا چنان گرم می‌شد که عرق از سر و پیشانی مبارکش می‌ریخت.
 
 
- یا چنان گرم می شد که عرق از سر و پیشانی مبارکش می ریخت .


- گاهی با پارچه‌ای سر یا بدن را می‌پوشاند.


- گاهی با پارچه ای سر یا بدن را می پوشاند.
- زمانی رنگ رخسارش به قرمزی و یا کبودی می‌زد


- وقتی هم خواب‌آلوده می‌نمود یا به اغماء و غش دچار می‌شد


- زمانی رنگ رخسارش به قرمزی و یا کبودی می زد
- هنگامی هم نگاه به آسمان و جوانب خود می‌دوخت و سری تکان می‌داد و یا سر را به پایین می‌انداخت.


- گاه رنج شدیدی تحمل می‌کرد ولی زمانی هم سبک تربود.
- وقتی هم خواب الوده می نمود یا به اغماء و غش دچار می شد


- وقتی چنان سنگین می‌شد که چارپائی که سواربود از رفتن باز می‌ماند و یا با زانو به پیش گردن چارپا می‌زد ویا زانوئی که زیر پایش قرار گرفته بود بشدت فشرده می‌شد.


- هنگامی هم نگاه به اسمان و جوانب خود می دوخت و سری تکان می داد و یا سر را به پایین می انداخت.
- گاهی دچار سردرد می‌شد <ref>رک به: تاریخ قرآن تالیف محمود رامیار ص 108-109</ref>
 
 
- گاه رنج شدیدی تحمل می کرد ولی زمانی هم سبک تربود.
 
 
- وقتی چنان سنگین می شد که چارپائی که سواربود از رفتن باز می ماند و یا با زانو به پیش گردن چارپا می زد ویا زانوئی که زیر پایش قرار گرفته بود بشدت فشرده می شد.
 
- گاهی دچار سر درد می شد 


نتیجه
نتیجه


ایا با وجود چنین حالات گوناگونی که پیامبر ص بهنگام دریافت وحی در ان حضرت دیده می شد چگونه می توان وحی قرانی را نوعی مکاشفه درونی دانست؟ ایا ممکن است چنین حالاتی در حالات مکاشفه بر انسان عارض شود ؟ایا چنین حالاتی حکایت از عظمت وحی و سنگینی ان که از نزد خدای متعال توسط جبرئیل یا...بر قلب مقدس پیامبر نازل می شد نمی کند؟
ایا با وجود چنین حالات گوناگونی که پیامبر ص بهنگام دریافت وحی در آن حضرت دیده می‌شد چگونه می‌توان وحی قرآنی را نوعی مکاشفه درونی دانست؟ آیا ممکن است چنین حالاتی در حالات مکاشفه بر انسان عارض شود ؟ایا چنین حالاتی حکایت از عظمت وحی و سنگینی آن که از نزد خدای متعال توسط جبرئیل یا...بر قلب مقدس پیامبر نازل می‌شد نمی‌کند؟
 
 
== نگاهی به گفتار قائلان به نفسی بود ن وحی قرانی ==
 
 
برغم صدها ایه و روایتی که بر قدسی بودن قران و استقلال ان از وجود پیامبر دارد برخی همچنان قران را تبلور شخصت باطنی و معنوی پیامبر ص دانسته منشا ان را نفسی قدسی پیامبرمی دانند .
 
 
هر چند گفتار کسانی که با چنین نگرشی به قران می نگرند با یکدیگر تفاوتهائی دارد اما همگی شان به رغم انکه پیامبر ص را فردی صادق می دانند در این جهت مشترکند که در وحی پیامبران هیچگونه ارتباطی بصورت مستقیم با عالم غیب وجود نداشته و قران نیز مجموعه ای از الهاماتی است که از ضمیر باطنی پیامبر به او افاضه می گردد.
 
 
پیامبر نیز در اثر این الهامات درونی و باورهای باطنی اش گمان می کند که فرشته وحی براو نازل شده و ایات الهی را بر او تلاوت نموده است. طبق این دیدگاه قران نیز همانند سائر کتابهای بشری بوده و امکان بروز خطا نیز در ان وجود خواهد داشت.
 
 
باید گفت نگاهی اجمالی به تاریخ صدر اسلام نشان می دهد که این نوع نگرش به قران نخستین بار توسط عده ای از مخالفین پیامبر ص مطرح گردید.


== نگاهی به گفتار قائلان به نفسی بود ن وحی قرآنی ==


یکی از ایاتی که بیانگر بشری خواندن قران توسط مخالفین پیامبر می باشد به شرح ذیل است :
برغم صدها آیه و روایتی که بر قدسی بودن قرآن و استقلال آن از وجود پیامبر دارد برخی همچنان قرآن را تبلور شخصت باطنی و معنوی پیامبر ص دانسته منشا آن را نفسی قدسی پیامبر می‌دانند.
إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ ( 18 ) فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ( 19 ) ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ( 20 ) ثُمَّ نَظَرَ ( 21 ) ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ( 22 ) ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ ( 23 ) فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ ( 24 ) إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ( 25 )


هر چند گفتار کسانی که با چنین نگرشی به قرآن می‌نگرند با یکدیگر تفاوت‌هائی دارد اما همگی شان به رغم آنکه پیامبر ص را فردی صادق می‌دانند در این جهت مشترکند که در وحی پیامبران هیچگونه ارتباطی بصورت مستقیم با عالم غیب وجود نداشته و قرآن نیز مجموعه‌ای از الهاماتی است که از ضمیر باطنی پیامبر به او افاضه می‌گردد.
در این ایه شریفه که مربوط به یکی از نقشه های شوم دشمنان در بی اعتبار نمودن قران بعنوان وحی الهی است از شخص ولیدبن مغیره مخزومی یاد شده است که بعد از تفکر زیاد و طرح های گوناگون سر انجام به این نتیجه رسید که قران را سخن بشری همانند خود و پیامبر را نیزساحری همانند ساحران که با گفتار و کردارشان مردم را می فریبد بنامد.  


پیامبر نیز در اثر این الهامات درونی و باورهای باطنی‌اش گمان می‌کند که فرشته وحی براو نازل شده و آیات الهی را بر او تلاوت نموده است. طبق این دیدگاه قرآن نیز همانند سائر کتاب‌های بشری بوده و امکان بروز خطا نیز در آن وجود خواهد داشت.


تاکیدات مکرر قران در اهمیت نقشه شوم این شخص شاید به دلیل تاثیر زیادی بود که این طرح در گمراهی مردم داشت : فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر
باید گفت نگاهی اجمالی به تاریخ صدر اسلام نشان می‌دهد که این نوع نگرش به قرآن نخستین بار توسط عده‌ای از مخالفین پیامبر ص مطرح گردید.


یکی از آیاتی که بیانگر بشری خواندن قرآن توسط مخالفین پیامبر می‌باشد به شرح ذیل است:
باید گفت متاسفانه شبیه این نوع  نگرش در اعصار بعد به شکلهای گوناگون در بین برخی از اندیشمندان مطرح گردیده است. در عصر حاضر نیز همین نگاه توسط عده ای از روشنفکران مسلمان اظهار شده است.
إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ (18) فَقُتِلَ کَُیْفَ قَدَّرَ (19) ثُمَّ قُتِلَ کَُیْفَ قَدَّرَ (20) ثُمَّ نَظَرَ (21) ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ (22) ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ (23) فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ ُیُؤْثَرُ (24) إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ (25)<ref>مدثر 18-25</ref>


در این آیه شریفه که مربوط به یکی از نقشه‌های شوم دشمنان در بی اعتبار نمودن قرآن بعنوان وحی الهی است از شخص ولیدبن مغیره مخزومی یاد شده است که بعد از تفکر زیاد و طرح‌های گوناگون سر انجام به این نتیجه رسید که قرآن را سخن بشری همانند خود و پیامبر را نیزساحری همانند ساحران که با گفتار و کردارشان مردم را می‌فریبد بنامد.


بنابر نقل صاحب تفسیر المنار در عصر اخیر این دیدگاه توسط خاور شناس معروف : مونتیه بیان گردید و انگاه توسط امیل درمنگام پژوهشگر فرانسوی در کتاب زندگی محمد ص شرح و بسط یافت 
تاکیدات مکرر قرآن در اهمیت نقشه شوم این شخص شاید به دلیل تاثیر زیادی بود که این طرح در گمراهی مردم داشت: فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر


باید گفت متاسفانه شبیه این نوع نگرش در اعصار بعد به شکل‌های گوناگون در بین برخی از اندیشمندان مطرح گردیده است. در عصر حاضر نیز همین نگاه توسط عده‌ای از روشنفکران مسلمان اظهار شده است.


مولف کتاب بسط تجربه نبوی که از طرفداران جدی این نظریه است در این رابطه می نویسد :  
بنابر نقل صاحب تفسیر المنار در عصر اخیر این دیدگاه توسط خاور‌شناس معروف: مونتیه بیان گردید و آنگاه توسط امیل درمنگام پژوهشگر فرانسوی در کتاب زندگی محمد ص شرح و بسط یافت <ref>الوحی المحمدی ص 43-44تالیف محمد رشید رضا القاهره 1421</ref>


مولف کتاب بسط تجربه نبوی که از طرفداران جدی این نظریه است در این رابطه می‌نویسد:


...شاعر با شاعری شاعرتر می شود و سخنران با سخنرانی سخنرانتر و این امر در هر تجربه ا ی جاری است ...پیامبر ص نیز که همه سرمایه اش شخصتش بود این شخصیت محل و موجد و قابل و فاعل تجارب دینی و وحیی بود و بسطی که در شخصیت او می افتاد  به بسط تجربه –وبالعکس- منتهی می شد و لذا وحی تابع او بود نه او تابع وحی . .... و به حکم "وما رمیت اذرمیت و لکن الله رمی" کلامش حق بود؛ او نه تابع جبرئیل که جبرئیل تابع او بود و ملک را او نازل می کرد و در جائی هم که می خواست و می توانست از او در می گذشت 
...شاعر با شاعری شاعرتر می‌شود و سخنران با سخنرانی سخنران‌تر و این امر در هر تجربه‌ای جاری است...پیامبر ص نیز که همه سرمایه‌اش شخصتش بود این شخصیت محل و موجد و قابل و فاعل تجارب دینی و وحیی بود و بسطی که در شخصیت او می‌افتاد به بسط تجربه –وبالعکس- منتهی می‌شد و لذا وحی تابع او بود نه او تابع وحی..... و به حکم "وما رمیت اذرمیت و لکن الله رمی" کلامش حق بود؛ او نه تابع جبرئیل که جبرئیل تابع او بود و ملک را او نازل می‌کرد و در جائی هم که می‌خواست و می‌توانست از او در می‌گذشت <ref>بسط تجربه نبوی ص 13-14
</ref>


ایشان در مصاحبه‌اش با رادیو هلند می‌گوید:


ایشان در مصاحبه اش با رادیو هلند می گوید :
وحی الهام است؛ این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. در روزگار مدرن ما وحی را با استفاده از استعاره شعر می‌فهمیم چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است وحی بالاترین درجه شعر است <ref>مصاحبه دکتر سروش با رادیو هلند به نقل از سایت افتاب نیوز شنبه 4خرداد 1387 </ref>


در ادامه همین مصاحبه امده است:


وحی الهام است ؛ این همان تجربه ای است که شاعران و عارفان دارند هر چند پیامبراین را در سطح بالاتری تجربه می کنند. در روزگار مدرن ما وحی را با استفاده از استعاره شعر می فهمیم چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است وحی بالاترین درجه شعر است 
پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است اما در واقع یا حتی بالاتر از آن در همان حال شخص پیامبر همه چیز است:افریننده و تولید کننده؛ بحث درباره این که این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتا اینجا موضوعیتی ندارد چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست <ref>همان</ref>


امیل در منگام فرانسوی نیز دیدگاهش درباره پیامبرص چنین است:


در ادامه همین مصاحبه امده است :
عقل درونی محمد و یا به تعبیر امروز شخصیت باطنی او به بی پایگی شرک پی برده بود. اوبرای رسیدن به مقام نبوت به پرستش خدا پرداخت و در غار حرا برای عبادت خلوت نمود و در آن‌جا ایمان و وجدان او به درجه‌ای بلند رسید و افق افکارش وسیع و دید بصیرتش دو چندان شد.
پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است اما در واقع یا حتی بالاتر از ان در همان حال شخص پیامبر همه چیز است :افریننده و تولید کننده؛ بحث در باره این که این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتا اینجا موضوعیتی ندارد چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست
 
امیل در منگام فرانسوی نیز دیدگاهش در باره پیامبرص چنین است :
 
 
عقل درونی محمد و یا به تعبیر امروز شخصیت باطنی او به بی پایگی شرک پی برده بود . اوبرای رسیدن به مقام نبوت به پرستش خدا پرداخت و در غار حرا برای عبادت خلوت نمود و در انجا ایمان و وجدان او به درجه ای بلند رسید و افق افکارش وسیع و دید بصیرتش دو چندان شد.
 
 
در این مرحله انچنان نیرومند شد که برای هدایت مردم شایستگی پیدا کرد او پیوسته در فکر و اندیشه بود تا انگاه که یقین کرد : این همان پیامبری می باشد که خداوند او را برای هدایت بشربر انگیخته است. این اگاهیها بر او چنان وانمود می شد که از اسمان بر او نازل می شود و این خطاب را خداوند بوسیله جبرئیل برای او می فرستد 
 
 
فرید وجدی نیز در دائره المعارفش همین عقیده را از منظر اندیشمندان غربی نسبت به مطلق وحی و پیامهای الهی به پیامبران بیان می کند 
 
 
== منشا پیدایش دیدگاه قائلین به وحی نفسی ==
 
 
به نظر می رسد برخی از عواملی که منشا گرایش عده ای به چنین نگرشی در زمینه وحی قرانی گردیده  و انهمه دلائل قرانی و روائی روشن در نفی وحی نفسی از منظرشان نادیده گرفته شده است عبارت است از :
 
 
=== الف – عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر : ===
 
 
از جمله سئوالاتی که همیشه برای متفکرین در ادیان الهی مطرح بوده است این است که چگونه ممکن است بشر مادی و محدود با خداوندی که منزه از ماده و مادیات است ارتباط کلامی برقرار کند؟ بعلاوه انکه انسان به دلیل انکه موجودی حادث است چگونه ممکن است خداوند قدیم با او تکلم نماید ؟
 
 
مولف کتاب بسط تجربه نبوی بعد از بیان تفسیری که ازوحی بیان گردید می گوید :...به اشاره بگویم که کلام باری را عین کلام پیامبر دانستن بهترین راه برای حل مشکلات کلامی تکلم باری است
 
پاسخ : هر چند پاسخ تفصیلی مساله فوق نیاز به گفتار مستقلی دارد اما در اینجا اجمالا می گوئیم :
اولا ناتوانی از درک کیفیت ارتباط کلامی خداوند با بشر دلیل نفی ان نمی شود .
 
 
ثانیا قائلین به این دیدگاه در زمنیه خلقت موجودات طبیعی چه می گویند؟ چگونه خدائی که مجرد از ماده است هر لحظه در امر خلق و ایجاد موجودات مادی است کل یوم هو فی شان ؟ ایا باران که پدیده ای مادی و حادث است چگونه بوسیله خداوند متعال که که مسبب الاسباب است نازل می شود ؟ ایا برای خداوند ممکن نیست ارتباط کلامی با بشر بر قرارنموده و پیامش رااز طریق فرشتگانش به پیامبران ابلاع کند ؟
 
 
=== ب- عجز از حل تعارض ظاهری برخی ایات با مسائل علمی ===
 
 
این گروه به دلیل تاثیر پذیری از گسترش روز افزون علوم تجربی و تعارض بدوی برخی از قوانین ان با ظواهر برخی از ایات ، قران را تراوش فکر پیامبر ص دانسته تابه قول خود این مشکل را نیز حل کنند و بگویند : قسمت خطاهای قران و ایات معارض با اصول علمی مربوط به طبیعت بشری بودن پیامبر بوده و بخش های متعالی و غیر معارض قران نشات گرفته از تخیلات واقع بینانه ان حضرت می باشد
 
 
فرید وجدی بعد از بیان تفسیر روشنفکران غربی از وحی پیامبران بگونه ای که گذشت می گوید :
 
 
....با این تفسیر - وحی تجلی الهامات درونی انبیاء است- مشکل محتوای کتب مقدس و ارتباط ان با علوم روز نیز به خوبی توجیه و تبیین و نسبت تحریف به متون مقدس نیز بر طرف می شود چرا که کتب مقدس حاصل خود اگاهی های درونی هر پیامبر است و حاصل ان بی تردید درست است اما گاه معارف والای باطنی و درونی با معارف نادرست شخصیت معمولی و عادی انها امیخته می شود در نتیجه در متون دینی که محصول وحی درونی پیامبرا است مطالب ناصحیح  در کنار مفاهیم بسیار ارزشمند و پیشرفته ای که بشر تا ان هنگام انها را نشناخته بود عجین شده است 
 
 
اقای دکتر سروش نیز به عالمان دین توصیه می کند که از روشی که دانشمندان مسیحی در حل تعارض علم بامحتوای متون مقدس پیموده اند برای حل تعارض ایات قران با اصول علمی بهره گیرند :
 
در خصوص تعارض ظواهر قران با علم ...تنها اظهار شگفتی می کنم از اینکه روحانیت مسلمان و شیعه گوئی هیچ پندی و درسی از تجربه های کلیسا نمی خواهد بیاموزد و درست همان سخن ها را که کلیسا در مقابل کپرنیک و گالیله گفته بود تکرار می کند و باز هم انها را بدیع و گره گشا می داند و دمی نمی اندیشد که بانیان نخستین دیر است که ان شیوه های سترون را ترک گفته اند و تن به قبض و بسط ها و پیچش ها و چرخش های عنیف و عظیم در فهم – هرمنوتیک – صحف مقدس داده اند .  


در این مرحله آن‌چنان نیرومند شد که برای هدایت مردم شایستگی پیدا کرد او پیوسته در فکر و اندیشه بود تا آن‌گاه که یقین کرد: این همان پیامبری می‌باشد که خداوند او را برای هدایت بشر بر‌انگیخته است.


انها هم یک چند به سازگاری علم حقیقی و وحی حقیقی دل خوش کردند ...اما با همه زیرکی ناکام ماندند. منصفانه تسلیم مشکل شدند و راهی تازه پیش گرفتند و در ساختار تئولوژی و دین شناسی طرحی نو در افکندند. درک خود از خدا ، از وحی، از متن ، از علم ...را نو کردند و از ان چالش مهیب نیرومندتر بیرون جستند  . حجم ادبیات و مکتوبات مربوط به تعارض علم و وحی اکنون سربه فلک می ساید و من در عجبم از اینکه سهم ما از این خوان گسترده نواله یی چنین اندک است 
این آگاهی‌ها بر او چنان وانمود می‌شد که از آسمان بر او نازل می‌شود و این خطاب را خداوند بوسیله جبرئیل برای او می‌فرستد <ref>الوحی المحمدی ص 78-92؛لازم به ذکر است که گفتار امیل درمنگام به نقل مولف کتاب الوحی المحمدی از ده مقدمه تشکیل شده است که ما خلاصه آن را در اینجا از ترجمه آیة‌الله جعفر سبحانی که در جوابیه ایشان به گفتار عبدالکریم سروش نقل شده ذکر نموده ایم.</ref>


فرید وجدی نیز در دائره المعارفش همین عقیده را از منظر اندیشمندان غربی نسبت به مطلق وحی و پیام‌های الهی به پیامبران بیان می‌کند <ref>دائره المعارف فرید وجدی ج 10ذیل عنوان وحی ص 712-720</ref>


=== نقد و بررسی ===  
==منشا پیدایش دیدگاه قائلین به وحی نفسی==  


به نظر می‌رسد برخی از عواملی که منشا گرایش عده‌ای به چنین نگرشی در زمینه وحی قرآنی گردیده و آن‌همه دلائل قرآنی و روائی روشن در نفی وحی نفسی از منظرشان نادیده گرفته شده است عبارت است از:


در نقد گفتار فوق  به اختصار می گوئیم :  
===الف – عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر:===
اولا مقایسه بین قران و متون انجیل و تورات – عهدین – مقایسه ای ناصواب و به اصطلاح قیاس مع الفارق است ؛ در عهدین مطالبی یافت می شود که مخالف احکام قطعی عقل بوده  در حالی که قران عاری از چنین امری است.


از جمله سئوالاتی که همیشه برای متفکرین در ادیان الهی مطرح بوده است این است که چگونه ممکن است بشر مادی و محدود با خداوندی که منزه از ماده و مادیات است ارتباط کلامی برقرار کند؟ بعلاوه آن‌که انسان به دلیل آن‌که موجودی حادث است چگونه ممکن است خداوند قدیم با او تکلم نماید؟


  ثانیا در مواردی که به ظاهر تعارضی بین برخی ایات و مسائل علمی  می باشد در حقیقت تعارض بین نوعی فهم از قران با مسائل علمی است نه اینکه خطا در وحی الهی باشد . بعنوان مثال اگرطبق نظر برخی مفسران گذشته، هفت اسمان بر تئوری های هیئت بطلمیوس تطبیق گردیده است در حقیقت خطا در فهم ان مفسرین صورت گرفته است نه اینکه مراد واقعی خداوند از از السماوات السبع ، تئوری های مذکور باشد.
مولف کتاب بسط تجربه نبوی بعد از بیان تفسیری که ازوحی بیان گردید می‌گوید:...به اشاره بگویم که کلام باری را عین کلام پیامبر دانستن بهترین راه برای حل مشکلات کلامی تکلم باری است <ref>بسط تجربه نبوی ص 14</ref>


پاسخ: هر چند پاسخ تفصیلی مساله فوق نیاز به گفتار مستقلی دارد اما در اینجا اجمالا می‌گوئیم:
اولا ناتوانی از درک کیفیت ارتباط کلامی خداوند با بشر دلیل نفی آن نمی‌شود.


بعلاوه انکه مسائل علمی از انرو که مبتنی بر اساس استقراء و تجربه می باشد خاصیت ابطال پذیری داشته و از قطعیت برخوردار نمی باشند  .
ثانیا قائلین به این دیدگاه در زمنیه خلقت موجودات طبیعی چه می‌گویند؟ چگونه خدائی که مجرد از ماده است هر لحظه در امر خلق و ایجاد موجودات مادی است کل یوم هو فی شان؟ آیا باران که پدیده‌ای مادی و حادث است چگونه بوسیله خداوند متعال که که مسبب الاسباب است نازل می‌شود؟ آیا برای خداوند ممکن نیست ارتباط کلامی با بشر بر قرارنموده و پیامش رااز طریق فرشتگانش به پیامبران ابلاع کند؟


===ب- عجز از حل تعارض ظاهری برخی آیات با مسائل علمی===


در پایان این فصل  به کسانی که مدعی پیروی از اسلام بوده اما  وحی قرانی را نشات گرفته از شخصیت باطنی پیامبر ص دانسته و ارتباط مستقیم انرا با عالم غیب و مبدا انکار می کنند می گوئیم  :  
این گروه به دلیل تاثیر پذیری از گسترش روز افزون علوم تجربی و تعارض بدوی برخی از قوانین آن با ظواهر برخی از آیات، قرآن را تراوش فکر پیامبر ص دانسته تابه قول خود این مشکل را نیز حل کنند و بگویند: قسمت خطاهای قرآن و آیات معارض با اصول علمی مربوط به طبیعت بشری بودن پیامبر بوده و بخش‌های متعالی و غیر معارض قرآن نشات گرفته از تخیلات واقع بینانه آن حضرت می‌باشد<ref>پاسخ دوم دکتر سروش به آیة‌الله جعفر سبحانی تحت عنوان: طوطی و زنبور اردیبهشت 1387 نقل از سایت دکتر سروش</ref>
اولا این سخن شما مستلزم تشکیک در اصل نبوت پیامبر ص خواهد بود . چون اگر قران از قلب و اندیشه  پیامبر تراوش نموده است چه دلیلی بر صدق چنین ادعائی وجود دارد ؟ چگونه می توان اثبات نمود که پیامبر ص در گفتار خویش صادق است ؟


                                                 
فرید وجدی بعد از بیان تفسیر روشنفکران غربی از وحی پیامبران بگونه‌ای که گذشت می‌گوید:
در حالی که  اگر- انگونه که قاطبه مسلمانان بدان معتقد هستند -  قران را کلام الهی دانسته و ان رامستقل از وجود پیامبر تلقی کنیم در اینصورت می توان ادعا نمود که قران دلیل صدق نبوت پیامبر می باشد .


....با این تفسیر - وحی تجلی الهامات درونی انبیاء است- مشکل محتوای کتب مقدس و ارتباط آن با علوم روز نیز به خوبی توجیه و تبیین و نسبت تحریف به متون مقدس نیز بر طرف می‌شود چرا که کتب مقدس حاصل خود آگاهی‌های درونی هر پیامبر است و حاصل آن بی‌تردید درست است اما گاه معارف والای باطنی و درونی با معارف نادرست شخصیت معمولی و عادی آنها آمیخته می‌شود در نتیجه در متون دینی که محصول وحی درونی پیامبران است مطالب ناصحیح در کنار مفاهیم بسیار ارزشمند و پیشرفته‌ای که بشر تا آن هنگام آنها را نشناخته بود عجین شده است <ref>دائره المعارف ج 10ذیل عنوان وحی ضمنا ترجمه متن مذکور از کتاب تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت تالیف محمد باقر سعیدی روشن ص 46 نقل شده است.</ref>


ثانیا لازمه دیدگاهتان در مساله وحی ، نفی مرجعیت قران و پیامبر ص و سلب اعتماد عمومی از این دو منبع عظیم می باشد . بشری دانستن قران و نفی عصمت از پیامبر و قابلیت تکرار پذیری تجربه نبوی برای دیگران ، زمینه را برای مخدوش نمودن اصل قران و پیامبر ص فراهم خواهد نمود ؛نظیر سرنوشتی که بعداز رنسانس بر سرمسیححیت و کلیسا وارد گردید.
اقای دکتر سروش نیز به عالمان دین توصیه می‌کند که از روشی که دانشمندان مسیحی در حل تعارض علم بامحتوای متون مقدس پیموده‌اند برای حل تعارض آیات قرآن با اصول علمی بهره گیرند:


در خصوص تعارض ظواهر قرآن با علم...تنها اظهار شگفتی می‌کنم از اینکه روحانیت مسلمان و شیعه گوئی هیچ پندی و درسی از تجربه‌های کلیسا نمی‌خواهد بیاموزد و درست همان سخن‌ها را که کلیسا در مقابل کپرنیک و گالیله گفته بود تکرار می‌کند و باز هم آنها را بدیع و گره‌گشا می‌داند و دمی نمی‌اندیشد که بانیان نخستین دیر است که آن شیوه‌های سترون را ترک گفته‌اند و تن به قبض و بسط‌ها و پیچش‌ها و چرخش‌های عنیف و عظیم در فهم – هرمنوتیک – صحف مقدس داده‌اند.


== نتائج  ==
آنها هم یک چند به سازگاری علم حقیقی و وحی حقیقی دل خوش کردند...اما با همه زیرکی ناکام ماندند. منصفانه تسلیم مشکل شدند و راهی تازه پیش گرفتند و در ساختار تئولوژی و دین‌شناسی طرحی نو در افکندند. درک خود از خدا، از وحی، از متن، از علم...را نو کردند و از آن چالش مهیب نیرومندتر بیرون جستند. حجم ادبیات و مکتوبات مربوط به تعارض علم و وحی اکنون سربه فلک می‌ساید و من در عجبم از اینکه سهم ما از این خوان گسترده نواله یی چنین اندک است <ref>پاسخ دوم دکتر سروش به آیة‌الله جعفر سبحانی تحت عنوان طوطی و زنبور اردیبهشت 1387</ref>


در این مقاله امور ذیل مورد بحث قرار گرفت:
===نقد و بررسی===


 
در نقد گفتار فوق به اختصار می‌گوئیم:
1- دودیدگاه در زمینه نزول قران در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد :
اولا مقایسه بین قرآن و متون انجیل و تورات – عهدین – مقایسه‌ای ناصواب و به اصطلاح قیاس مع الفارق است؛ در عهدین مطالبی یافت می‌شود که مخالف احکام قطعی عقل بوده در حالی که قرآن عاری از چنین امری است.


ثانیا در مواردی که به ظاهر تعارضی بین برخی آیات و مسائل علمی می‌باشد در حقیقت تعارض بین نوعی فهم از قرآن با مسائل علمی است نه اینکه خطا در وحی الهی باشد. بعنوان مثال اگرطبق نظر برخی مفسران گذشته، هفت آسمان بر تئوری‌های هیئت بطلمیوس تطبیق گردیده است در حقیقت خطا در فهم آن مفسرین صورت گرفته است نه اینکه مراد واقعی خداوند از از السماوات السبع، تئوری‌های مذکور باشد.


الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل : طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیزبا ان هماهنگ می باشند قران کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی ان از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز انرا بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.
بعلاوه آن‌که مسائل علمی از آنرو که مبتنی بر اساس استقراء و تجربه می‌باشد خاصیت ابطال‌پذیری داشته و از قطعیت برخوردار نمی‌باشند.


در پایان این فصل به کسانی که مدعی پیروی از اسلام بوده اما وحی قرآنی را نشات گرفته از شخصیت باطنی پیامبر ص دانسته و ارتباط مستقیم آن را با عالم غیب و مبدا انکار می‌کنند می‌گوئیم:
اولا این سخن شما مستلزم تشکیک در اصل نبوت پیامبر ص خواهد بود. چون اگر قرآن از قلب و اندیشه پیامبر تراوش نموده است چه دلیلی بر صدق چنین ادعائی وجود دارد؟ چگونه می‌توان اثبات نمود که پیامبر ص در گفتار خویش صادق است؟


ب- دیدگاه اقلیت : صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی می باشند معتقدند قران نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد .  
در حالی که اگر- آن‌گونه که قاطبه مسلمانان بدان معتقد هستند - قرآن را کلام الهی دانسته و آن را مستقل از وجود پیامبر تلقی کنیم در اینصورت می‌توان ادعا نمود که قرآن دلیل صدق نبوت پیامبر می‌باشد.


ثانیا لازمه دیدگاهتان در مساله وحی، نفی مرجعیت قرآن و پیامبر ص و سلب اعتماد عمومی از این دو منبع عظیم می‌باشد. بشری دانستن قرآن و نفی عصمت از پیامبر و قابلیت تکرار‌پذیری تجربه نبوی برای دیگران، زمینه را برای مخدوش نمودن اصل قرآن و پیامبر ص فراهم خواهد نمود؛ نظیر سرنوشتی که بعداز رنسانس بر سرمسیححیت و کلیسا وارد گردید.
==نتائج==


2-مفاد  بسیاری از ایات و روایات ان است که قران کریم  ،  وجودی مستقل  از حالات روحی و معنوی پیامبر ص و نیز فرهنگ رائج عصر رسالت داشته است .
در این مقاله امور ذیل مورد بحث قرار گرفت:
1- دودیدگاه در زمینه نزول قرآن در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد:


الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل: طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیز با آن هماهنگ می‌باشند قرآن کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی آن از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز آن را بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.


3-برخی از عوامل  پیدایش نظریه  وحی نفسی عبارتند از : عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر ؛  عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر
ب- دیدگاه اقلیت: صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی می‌باشند معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد.


2-مفاد بسیاری از آیات و روایات آن است که قرآن کریم، وجودی مستقل از حالات روحی و معنوی پیامبر ص و نیز فرهنگ رائج عصر رسالت داشته است.


== منابع ==
3-برخی از عوامل پیدایش نظریه وحی نفسی عبارتند از: عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر؛ عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر


[[پانویس]]
==پانویس==
{{پانویس}}


ّ[[رده: مقالات]]
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده: شبهات قرانی ]]
ّ[[رده: وحی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۱۹

مساله وحیانی بودن قرآن و اثبات اینکه قرآن کلام الهی است نه کلام بشر از صدر اسلام مورد بحث بوده است. موافقان و منکران هر یک در این زمینه مطالبی مطرح نموده‌اند. در این مقاله دلائل متعدد عقلی و نقلی در اثبات وحیانی بودن قرآن ذکر گردیده و دیدگاه قائلین به وحی نفسی مورد نقد قرار گرفته است.

وحیانی بودن قرآن

از جمله اموری که می‌توان آن را بعنوان یکی از مبانی در تفسیر قرآن کریم قرار داد اثبات وحیانی بودن آن است. دلیل اهمیت این امر آن است که هدف اساسی در تفسیر قرآن تبیین کلام خداوند و معارفی است که بوسیله وحی بر پیامبر ص نازل شده است از این‌رو اثبات وحیانی بودن آن امری ضروری خواهد بود.

دراین راستا می‌گوئیم: اندیشه ارتباط پیامی خداوند با بشر و چگونگی آن از مباحث عمیق و پیچیده‌ای است که همیشه در بین اندیشمندان مطرح بوده است هر چند اصل وحی بر انبیای الهی از امور قطعی و مورد اتفاق پیروان مکاتب توحیدی بوده ولی در تحلیل ماهیت آن دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد.

باید اذعان کرد برخی از تفاسیری که در این زمینه دیده می‌شود آن‌چنان از حقیقت فاصله دارد که صاحبانش را تا مرز انکار وحی الهی نیز وادار ساخته است.

بطور کلی دو دیدگاه در زمینه نزول قرآن در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد:

الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل: طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیزبا آن هماهنگ می‌باشند قرآن کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی آن از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز آن را بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.

ب- دیدگاه اقلیت: صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی‌اند معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد.

قائلین به این اندیشه هم دو گروه می‌باشند: الف- برخی معتقدند معانی و محتوای قرآن از ناحیه خداوند بر قلب پیامبر ص نازل شده اما آن حضرت معانی دریافت شده را با الفاظ و ادبیات خاص عصر نزول برای مردم بیان نموده است.

ب- عده‌ای دیگر معتقدند الفاظ و معانی قرآن تراوش فکر و قلب پیامبر بوده و ارتباطی با مبدا غیب ندارد.

برای تبیین و بررسی هر چه بیشتر دیدگاه‌های مذکور لازم است در اغاز مشخصات وحی قرآنی را از نگاه قرآن و روایات بیان نموده و آن‌گاه بنگریم کدامین تحلیل منبطبق با آن می‌باشد:

مشخصات وحی قرآنی از زبان قرآن

الف: مستقل بودن قرآن از شخصیت پیامبر ص

مضامین بسیاری از آیات بگونه‌ای است که استقلال کامل قرآن را از حالات روحی و معنوی پیامبر ص اثبات می‌کند. برخی از این آیات به شرح ذیل می‌ باشد:

1- آیاتی که در صدد تصحیح رفتار آن حضرت را در برخی از امور می‌باشد که از جمله آنها آیاتی است که در سوره طه، کهف، تحریم و احزاب نازل شده است:

- و لا تعجل بالقرآن من قبل آن یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما [۱]

در این آیه شریفه وحی الهی از پیامبر ص می‌خوهد که قبل از اتمام نزول قرآن نسبت به قرائت و حفظ آن تعجیل ننموده و استقامت لازم را در این باب داشته باشد.

در سوره قیامت نیز همین مضمون بگونه‌ای دیگر ذکر شده و از آن حضرت در خواست شده که به هنگام نزول قرآن از عجله در قرائت و تکلم بدان خودداری نموده و منتظر باشد تا بعد از اتمام نزول به قرائت وتبلیغ آن بپردازد:

لا تحرک به لسانک لتعجل به آن علینا جمعه و قرآنه [۲]

- طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی [۳]

از آیه فوق و برخی دیگر نظیر: لعلک باخع نفسک [۴] -، بدست می‌آید که پیامبر ص از وضعیت اسفناک مردم عصر خویش بشدت رنج می‌برد و آرزو می‌کرد تمامی آنان به حقایق دین ایمان بیاورند اما وحی قرآنی آن حضرت را مورد تفقد و تسلی قرار داده و از او می‌خواهد که روحیات کفر الود و مشرکانه مردم نیاید موجب رنجش و زحمت او گردد.

در رهنمودی دیگر خطاب به آن حضرت می‌فرماید هدایت و ضلالت دست خداست و هیچ کس حتی پیامبر ص نیز قادر نیست بدون اذن الهی کسی را هدایت کند:

انک لاتهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء[۵]

- ُیَا أَُیُّهَا النَّبُِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغُِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحُِیمٌ [۶]

از ظاهر بلکه صراحت آیه مذکور و نیز روایاتی که ذیل آن امده است استفاده می‌شود که پیامبر ص در قضیه‌ای که بین او و برخی از همسرانش واقع گردید برخی از امور مباح و حلال را بر خود حرام نمود وحی الهی آن حضرت را نسبت بدین تصمیم مورد خطاب قرار داده و از او خواست که رفتارش را در این زمینه اصلاح نماید.

- وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذُِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَُیْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَُیْهِ أَمْسِکْ عَلَُیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفُِی فُِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدُِیهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...ا[۷]

در این آیه شریفه می‌بینیم وحی الهی از پیامبر می‌خواهد از افشای خواسته‌اش به جهت ترس از گفتار منفی مردم واهمه نداشته و تنها از خداوند حالت خشیت داشته باشد. آیه دیگر: عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى ُیَتَبَُیَّنَ لَکَ الَّذُِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبُِینَ.[۸]

از آیه فوق و نیز آیات صدر و ذیل آن بدست می‌آید گروهی از منافقان به بهانه‌های گوناگون از پیامبر می‌خواستند آنان را از شرکت در جنگ – نبرد تبوک – معاف کند. بعد از پذیرش عذرهای آنان از ناحیه پیامبر ص، وحی الهی آن حضرت را مورد عتاب قرار داد که خداوند تو را ببخشاید چرا به آنان اذن ترک جهاد دادی؟ اینان با عدم شرکت در جهاد بر ماهیت واقعی بر همگان روشن شده و نفاقشان افشاء می‌گردید.

- وَلَا تَقُولَنَّ لِشَُیْءٍ إِنُِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا إِلَّا أَنْ ُیَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسُِیتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ ُیَهْدُِیَنِ رَبُِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا [۹]

مفاد آیه مذکور و نیز روایاتی که در زمنیه شان نزول آن امده است بدست می‌آید که پیامبر ص دریکی از وعده‌های خویش نسبت به عده‌ای – نمایندگان سران قریش – لحظه‌ای از یاد خداوند غافل شده و به آنان وعده قطعی داد که روز آینده با آنان ملاقات نماید.

آیه مذکور به حضرت متذکر می‌شود که همیشه بهنگام تصمیم بر انجام هر عمل، اراده الهی "انشا الله" را حتما در نظر داشته و در تصمیم‌گیری‌ها خود را مستقل نبیند. بر اساس برخی روایات، وحی قرآنی به دلیل این ترک اولی مدتی به تاخیر افتاد – انقطاع وحی - تا هشداری به پیامبر ص و مایه تنبه برای مسلمانان باشد.

براساس این آیات و نظائر آن باید گفت هرگاه قرآن را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص بدانیم لازمه‌اش آن است که همه آیات قرآن با افکار و حالات او هماهنگ باشد در حالی که این آیات حضرت را مکلف به هماهنگی خویش با وحی الهی نموده و از او می‌خواهد شیوه خود را در برخی از زمینه‌ها تصحیح کند.

2-آیاتی که به پیامبر هشدار نسبت به هر نوع تصرفی در قرآن را می‌دهد:‌

-وَإِذَا تُتْلَى عَلَُیْهِمْ آَُیَاتُنَا بَُیِّنَاتٍ قَالَ الَّذُِینَ لَا ُیَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآَنٍ غَُیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا ُیَکُونُ لُِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسُِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا ُیُوحَى إِلَُیَّ إِنُِّی أَخَافُ إِنْ عَصَُیْتُ رَبُِّی عَذَابَ ُیَوْمٍ عَظُِیمٍ [۱۰]

مفاد آیه شریفه این است که مشرکان از پیامبر ص خواستند قرآنی غیر از قرآن موجود برای آنان حاضر نماید.

پیامبرص در برابر چنین خواسته‌ای فرمود: من در زمینه نزول قرآن تبعیت محض از وحی الهی داشته و از نزد خویش اختیاری ندارم بنابر‌این وحی قرآنی تابع حالات افکار و روحیات پیامبر نبوده و هرنوع تصرف در آیات از ناحیه حضرتش ناممکن می‌باشد.

- وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَُیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوُِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالُْیَمُِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتُِینَ فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزُِینَ [۱۱]

در این آیه نیز می‌بینیم که از پیامبر ص با تعابیر تند و هشدار‌دهنده می‌خواهد مبادا در بیان آیات الهی از نزد خود تصرفی نموده و کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت دهد که در این صورت هیچ مانعی او را از قهر و غضب الهی باز نخواهد داشت.

- وَإِنْ کَادُوا لَُیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذُِی أَوْحَُیْنَا إِلَُیْکَ لِتَفْتَرُِیَ عَلَُیْنَا غَُیْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوکَ خَلُِیلًا وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَُیْهِمْ شَُیْئًا قَلُِیلًا إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَُیَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَُیْنَا نَصُِیرًا [۱۲]

در این آیه طی هشداری سخت به پیامبر ص متذکر شده است که مشرکین نزدیک بود که آن حضرت را وادار نمایند کلماتی را از نزد خود به خداوند نسبت داده و وحی الهی را با گفتارش خلط نماید که در این صورت صیانت و استقلال قرآن مخدوش می‌گردید اما نصرت و عنایت الهی آن حضرت را از چنین خطری حفظ نمود.

3- تحدی قرآن در عجز بشرازمقابله به مثل آن:

در آیات متعددی از بشر خواسته شده است که اگر در الهی بودن قرآن و بشری نبودن آن تردید دارند می‌بایست بتوانند سوره‌ای نظیر سوره‌های قرآنی بیاورند:

وَإِنْ کُنْتُمْ فُِی رَُیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقُِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتُِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرُِینَ [۱۳]

واژه‌های لم تفعلوا، لن تفعلوا، فاتوا بسوره در آیه مذکور مبین آن است که در بین انسان‌ها کسی قادر نیست سوره‌ای نظیر سوره‌ای از قرآن بیاورد؛

بنابراین هرگاه قرآن را محصول تجربه دینی و مکاشفه درونی پیامبر ص بدانیم طبعا می‌بایست چنین تجربه‌ای برای سایر انسان‌ها نیز ممکن باشد و تحدی قرآن چنین قابلیتی را از تمام انسان‌ها سلب می‌کند.

4-انتظار شدید نزول وحی و عدم نزول آن

از برخی آیات و روایات فهمیده می‌شود گاه پیامبر و مسلمانان بشدت در انتظار نزول وحی بوده‌اند ولی به جهاتی این امر به تاخیر می‌افتاد. از جمله این موارد ماجرای افک و تهمتی بود که برخی از منافقان نسبت به یکی از همسران پیامبر ص مطرح کردند.

شایعه مذکور بحدی بود که قرآن کریم در چندین آیه -20-11 در سوره نور- آن را مطرح نموده و به مسلمانان هشدار داد که از شایعه‌سازان تبعیت ننموده و از انتشار آن بدون تحقیق اجتناب ورزند. درچنین شرائطی که پیامبرص و مردم منتظر نزول آیات قرآنی بودند سر انجام آیاتی از قرآن نازل گردیده و قضیه را این‌گونه برهمگان روشن نمو‌د:

ا ِنَّ الَّذُِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَُیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذُِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظُِیمٌ َوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَُیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُبُِینٌ َوْلَا جَاءُوا عَلَُیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ ُیَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ.[۱۴]

مورد دیگر وضعیت حاد مسلمانان در جنگ احزاب بود؛ آن‌گاه که ترس و خوف بر مسلمانان در اثر محاصره دشمنان غالب گردید و آنان هر لحظه درانتظار عنایت و مدد الهی بودند و می‌گفتند: متی نصر الله که آیه ذیل در چنین وضعیتی نازل شد:

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا ُیَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذُِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى ُیَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذُِینَ آَمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرُِیبٌ [۱۵]

5- خوف منافقین از نزول آیاتی که وضعیت درونی‌شان را افشا کند: ُیَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَُیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فُِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ [۱۶]

باید گفت هر گاه قرآن جز وحی الهی می‌بود و سر چشمه‌ای جز عالم غیب داشت ترس منافقین از نزول آیاتی که اسرار درونی شان را هویدا سازد بیجا بود چون آنان مى‌دانستند که مسلمانان از نیات درونی شان نااگاه بوده و تنها واهمه شان این بود که وحی الهی از ماهیت و مقاصد منافقانه شان پرده بردارد.

نتیجه: از مجموع آیاتی که تا کنون ذکر گردید هویت مستقل قرآن از شخصیت علمی و معنوی پیامبر ص روشن گردید. آنان که قرآن را تجلی مکاشفات درونی پیامبر ص دانسته و آن را تالیف بشری چون پیامبر ص می‌دانند باید در برابر این آیات پاسخ دهند که چگونه گفتارشان با چنین آیاتی قابل جمع است.

ب- استقلال قرآن از فرهنگی عصر نزول

هر چند در برخی از آیات قرآن نشانه‌هائی از فرهنگ عصر بعثت دیده می‌شود نظیر: اذا المووده سئلت یا افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت...اما بسیاری از آیات قرآن نه تنها سنخیتی با فرهنگ آن عصر نداشته بلکه در تضاد کامل با آن می‌باشد بگونه‌ای که بسیاری از آیات برای مردم آن عصر قابل درک نبوده و در اعصار بعدی برخی از حقایق آن آشکار شده است.

در اینجا بعنوان نمونه برخی از آیات را که بیانگر استقلال قرآن از فرهنگ رائج آن عصر می‌باشد ذکر می‌کنیم:

1-آیاتی که بیانگر اخبار غیبی از پیشینیا ن می‌باشد: تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَُیْبِ نُوحُِیهَا إِلَُیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقُِینَ [۱۷]

این آیه که ذیل برخی از قصص انبیا سلف بیان شده مبین آن است که پیامبر ص و مردم عصر نزول قرآن قبل از بیان این قصص از مجرای وحی، آگاهی از آنها نداشتند. بنابر‌این اگر قرآن کلام بشری چون پیامبر بود چگونه‌ آیه مذکور، آن حضرت و تمامی قومش را نسبت به چنین اخباری ناآگاه و غیرعالم تلقی نموده است. آیا این امر نشانه هویت مستقل قرآن از فرهنگ عصر نزول نیست؟

نظیر آیه فوق آیه دیگری است که در سوره قصص بیان شده است: وَمَا کُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَُیْنَا وَلَکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذُِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ ُیَتَذَکَّرُونَ [۱۸]

می بینیم در این نوع آیات نیزاز عدم حضور پیامبرص در وقایع گذشته سخن به میان امده است. چگونه می‌توان از طریق مکاشفه و الهامات درونی به جزئیات اخبار صدها و هزاران سال قبل پی برده و سپس آن را برای مردم تشریح نمود؟ باید گفت این نوع مضامین در بیشتر قصه‌های قرآنی نظیر اصحاب کهف، انبیاءسلف و..نیز قابل مشاهده است.

2-آیاتی که در مقام بیان اوصاف ذات احدیت بوده و هرنوع شرک و نقصی را از حریم الهی دور می‌کند: شکی نیست که فرهنگ عصر جاهلیت در زمینه مبدا جهان هستی آمیخته با انواع خرافات بود. آنان به خدایان چوبی و سنگی معتقد بوده و شرک در ربوبیت و عبودیت بین آنان رواج داشت.

در چنین عصری که هیچ نوع معرفت صحیح نسبت به خدای متعال وجود نداشت آیات قرآن برای نخستین بار عالی ترین معارف را دراین زمینه در اختیار بشریت قرارداد. آیاتی که با عقاید شرک الود آن عصر مباینت داشته و اوصافی را برای خداوند مطرح نمود که برای مردم آن زمان تازگی داشت،

آیاتی نظیر: هُوَ اللَّهُ الَّذُِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَُیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحُِیمُ (22) هُوَ اللَّهُ الَّذُِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَُیْمِنُ الْعَزُِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا ُیُشْرِکُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ُیُسَبِّحُ لَهُ مَا فُِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزُِیزُ الْحَکُِیمُ [۱۹]

و آیه: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فُِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فُِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرُِّیٌّ ُیُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَُیْتُونَةٍ لَا شَرْقُِیَّةٍ وَلَا غَرْبُِیَّةٍ ُیَکَادُ زَُیْتُهَا ُیُضُِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ ُیَهْدُِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ ُیَشَاءُ وَُیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَُیْءٍ عَلُِیمٌ [۲۰]

3-آیاتی که بیانگر حقایق علمی در نظام طبیعت می‌باشند:

تاریخ عصر بعثت از انحطاط علمی آن دوران حکایت می‌کند. بشریت آن عصر بویژه در محیط نزول قرآن آگاهی صحیحی از قوانین حاکم بر نظام هستی نداشت. حتی در مجامع علمی آن عصر قوانینی نظیر هیئت بطلمیوس که زمین را محور عالم دانسته و به گردش کواکب دیگر در اطراف آن معتقد بود حاکمیت داشت.

در چنین عصری آیات قرآن حقایقی به بشریت عرضه نمود که بکلی با نگرش‌های آن زمان متفاوت بود ؛حقایقی نظیر کروی بودن زمین، حرکت زمین، زوجیت تمام اشیاء...که حتی در تخیلات مردم آن عصرنیز جایگاهی نداشت و بشریت بتدریج در حیات علمی‌اش به آن حقایق پی برد.

در اینجا سه نمونه از معجزات علمی قرآن را بیان می‌کنیم:

1-زوجیت تمام اشیاء: وَمِنْ کُلِّ شَُیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَُیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ [۲۱]

مساله زوجیت گیاهان برای اولین بار توسط یک دانشمند سوئدی در قرن 18میلادی بیان گردید. او اظهار داشت گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق امیزش نطفه نروماده بارور می‌گردند [۲۲]

باید گفت: امروزه با کشف اتم و اجزاء مختلفش – الکترون و پروتون که دارای بار الکتریسته منفی و مثبت هستند – زوجیت تمامی اشیاء نیز اثبات گردیده است. -عمل لقاتح توسط بادها: وَأَرْسَلْنَا الرُِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَُیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنْتُمْ لَهُ بِخَازِنُِینَ [۲۳]

آیه مذکور بیانگر آن است که برخی گیاهان و درختان جهت بارور شدن به عمل تلقیح بادها نیاز دارند. از این رو آیه مذکورمی توان اشاره به نقش بادها در انتقال گرده‌های نر و بارورشدن گیاهان – گرد افشانی – ویا عمل لقاح ابرها که توسط بادها به حرکت در امده و موجب نزول باران می‌گردند دانست.

گسترش زمین و آسمان

وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا[۲۴]

وَالسَّمَاءَ بَنَُیْنَاهَا بِأَُیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ [۲۵]

آیات مذکور اشاره به گسترش جهان هستی دارد. زیرا کره زمین بر اثر جذب مواد آسمانی تدریجا بزرگتر و آسمان‌ها نیز بر اثر سرعت کهکشان‌ها از مرکز و دور شدن آنها در حال توسعه است.

یکی از دانشمندان می‌گوید: - نقل به مضمون – فضای جهان که از میلیاردها کهکشان تشکیل یافته در یک حالت انبساط سریع است [۲۶]

ایا چنین آیاتی استقلال علمی و فرهنگی قرآن را از عصر نزول اثبات نمی‌کند؟

3-شگفتی مردم عصر پیامبر ص از نزول قرآن

یکی از دلائلی که الهی بودن قرآن را ثابت و نگارش و تدوین آن را بدست بشر نفی می‌کند اعجاب مردمان آن عصر از نزول قرآن: أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَُیْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذُِینَ آَمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبُِینٌ [۲۷]

بدیهی است مشرکین بدان جهت به دیده اعجاب به قرآن می‌نگریستند که نزولش را از ناحیه خداوند تلقی می‌کردند. برای آنان تصور اینکه خداوند با بشری مثل آنان سخن بگوید بسیار دشوار بود از این رو به تکذیب یا تشکیک نسبت به آن می‌پرداختند.

بنابر‌این اگر قرآن نوعی مکاشفه درونی پیامبر و از سنخ شعر شاعران بود هیچگاه موجب شگفتی آنان نمی‌شد. چون چنین امری برای آنان امری عادی بوده و نظائرش را در بین خودشان مشاهده می‌کردند.

ج -آیاتی که با صراحت نزول قرآن را به خداوند نسبت می‌دهد نظیر آیات:

1-وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآَنَ مِنْ لَدُنْ حَکُِیمٍ عَلُِیمٍ [۲۸]

2-أَفَلَا ُیَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَُیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فُِیهِ اخْتِلَافًا کَثُِیرًا [۲۹]

3- إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرُِیمٍ (19) ذُِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذُِی الْعَرْشِ مَکُِینٍ (20) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمُِینٍ (21) وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (22) وَلَقَدْ رَآَهُ بِالْأُفُقِ الْمُبُِینِ (23)[۳۰]

4- وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکُِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى ُیَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا ُیَعْلَمُونَ [۳۱]

در آیات اول و دوم و چهارم به صراحت قرآن بعنوان کلام الهی – نه بشری – تلقی شده و در آیه سوم اوصاف رسول الهی – جبرئیل -که وحی را به پیامبر ص ابلاغ می‌کند بیان گردیده است که عبارتند از: رسول کریم – ذی قوه – عند ذی العرش مکین – مطاع – امین

اخرین ویژگی جبرئیل – امین- بیانگر آن است که او امانت الهی را بی کم و کاست به کسانی که می‌خواهند پیام الهی را از او دریافت کنند ابلاغ می‌کند.

5-صیانت وحی از مبدا صدور تا وصول به گیرندگان آن

عَالِمُ الْغَُیْبِ فَلَا ُیُظْهِرُ عَلَى غَُیْبِهِ أَحَدًا (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ ُیَسْلُکُ مِنْ بَُیْنِ ُیَدَُیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (27)لُِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَُیْهِمْ وَأَحْصَى کُلَّ شَُیْءٍ عَدَدًا (28)[۳۲]

مفاد آیه شریفه فوق این است که خداوند متعال جهت صیانت وحی الهی از نفوذ شیاطین انسی و جنی، فرشتگانی را بعنوان مراقب و محافظ رسول وحی – جبرئیل – در اطرافش قرار داده تا پیام الهی بی کم و کاست به بندگانش ابلاغ گردیده و اصالت وحی مورد خدشه قرار نگیرد.

واژه "رصدا " در آیه مذکور به معنای مراقب و محافظ بوده و مراد از آن فرشتگانی هستند که از جهات مختلف – من بین یدیه و من خلفه – همراه رسول و امین وحی الهی هستند. بنابر این اگر وحی قرآنی را نوعی مکاشفه درونی پیامبر بدانیم نیازی به اینهمه فرشتگان نیست تا امین و رسول وحی را از تمام جوانب مراقبت کنند.

د- در خواست معجزه

از آیات متعدد قرآن کریم و نیز تاریخ حیات انبیای الهی استفاده می‌شود که مخالفین انبیای الهی از آنان می‌خواستند جهت اثبات صدق در ادعای خویش مبنی بر ارتباط با عالم غیب معجزه یا امر خارق‌العاده‌ای را به آنان نشان دهند نظیرمعجزاتی که از ابراهیم ع، صالح،هود و...در خواست نمودند. در اینجا می‌گوئیم اگر نبوت همان کشف باطنی و محصول ریاضت‌های معنوی انبیای الهی بوده و وحی از درون آنان تراوش نموده است در خواست معجزه از آنان امری بی معنا خواهد بود.

ذ-دشمنی یهود با جبرائیل

از آیه شریفه 97سوره بقره استفاده می‌شود که یهودیان با جبرئیل که وحی قرآنی را بر پیامبر ابلاغ می‌نمود عداوت داشتند:

قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرُِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَُیْنَ ُیَدَُیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنُِینَ [۳۳]

سبب عداوت یهود با جبرئیل آن بود که از منظر آنان جبرئیل همیشه دستورهای سخت نظیر جنگ و جهاد را می‌اورد بخلاف میکائیل که همیشه دستورهای ساده و راحت را از ناحیه خداوند نازل می‌کند.

نکته مهمی که از آیه مذکور در ارتباط با موضوع بدست می‌آید این است که یهودیان با جبرئیل به عنوان یک موجود آسمانی و غیبی که وحی الهی را نازل می‌کند عداوت داشتند نه با روان پاک پیامبر؛ اگرنبوت همان تجربه دینی و معنوی پیامبر ص است و جبرئیل نیز موجود خارجی نبوده و تنها در قوه خیال پیامبرص مجسم شده است عداوت یهود با چنین موجودخیالی بی ‌معنا خواهد بود.

مشخصات وحی قرآنی از زبان روایات

طبق روایات متعددی که در منابع روائی امده است پیامبر ص به هنگام نزول وحی در وضعیتی خاص قرار داشت که با حالات دیگرش کاملا متفاوت بود. گاه سنگینی نزول وحی بگونه‌ای بود که رخسار مبارکشان دگرگون می‌شد.

در این‌جا برخی از حالات آن حضرت را بر اساس روایت بیان می‌کنیم:

- دریافت وحی در یک گفتگوی عادی چون سخن گفتن دو مرد با هم

- شنیدن بانگ جرس و یا اوای کوبیدن دو فلز به هم ویا صدای زنبور عسل

- در اغاز پیامبر به هنگام دریافت وحی زبان خو را تند و سریع به آیات الهی وحی شده می‌گرداند که دستور رسید در این کار عجله نکند.

- در یافت وحی به شکل دمیدن در ذهن و عقل

- گاهی حال التهاب و بر افروختگی داشت که برای تسکین ایشان را با آب سرد شستشو می‌دادند و او را می‌پوشاندند.

- یا چنان گرم می‌شد که عرق از سر و پیشانی مبارکش می‌ریخت.

- گاهی با پارچه‌ای سر یا بدن را می‌پوشاند.

- زمانی رنگ رخسارش به قرمزی و یا کبودی می‌زد

- وقتی هم خواب‌آلوده می‌نمود یا به اغماء و غش دچار می‌شد

- هنگامی هم نگاه به آسمان و جوانب خود می‌دوخت و سری تکان می‌داد و یا سر را به پایین می‌انداخت.

- گاه رنج شدیدی تحمل می‌کرد ولی زمانی هم سبک تربود.

- وقتی چنان سنگین می‌شد که چارپائی که سواربود از رفتن باز می‌ماند و یا با زانو به پیش گردن چارپا می‌زد ویا زانوئی که زیر پایش قرار گرفته بود بشدت فشرده می‌شد.

- گاهی دچار سردرد می‌شد [۳۴]

نتیجه

ایا با وجود چنین حالات گوناگونی که پیامبر ص بهنگام دریافت وحی در آن حضرت دیده می‌شد چگونه می‌توان وحی قرآنی را نوعی مکاشفه درونی دانست؟ آیا ممکن است چنین حالاتی در حالات مکاشفه بر انسان عارض شود ؟ایا چنین حالاتی حکایت از عظمت وحی و سنگینی آن که از نزد خدای متعال توسط جبرئیل یا...بر قلب مقدس پیامبر نازل می‌شد نمی‌کند؟

نگاهی به گفتار قائلان به نفسی بود ن وحی قرآنی

برغم صدها آیه و روایتی که بر قدسی بودن قرآن و استقلال آن از وجود پیامبر دارد برخی همچنان قرآن را تبلور شخصت باطنی و معنوی پیامبر ص دانسته منشا آن را نفسی قدسی پیامبر می‌دانند.

هر چند گفتار کسانی که با چنین نگرشی به قرآن می‌نگرند با یکدیگر تفاوت‌هائی دارد اما همگی شان به رغم آنکه پیامبر ص را فردی صادق می‌دانند در این جهت مشترکند که در وحی پیامبران هیچگونه ارتباطی بصورت مستقیم با عالم غیب وجود نداشته و قرآن نیز مجموعه‌ای از الهاماتی است که از ضمیر باطنی پیامبر به او افاضه می‌گردد.

پیامبر نیز در اثر این الهامات درونی و باورهای باطنی‌اش گمان می‌کند که فرشته وحی براو نازل شده و آیات الهی را بر او تلاوت نموده است. طبق این دیدگاه قرآن نیز همانند سائر کتاب‌های بشری بوده و امکان بروز خطا نیز در آن وجود خواهد داشت.

باید گفت نگاهی اجمالی به تاریخ صدر اسلام نشان می‌دهد که این نوع نگرش به قرآن نخستین بار توسط عده‌ای از مخالفین پیامبر ص مطرح گردید.

یکی از آیاتی که بیانگر بشری خواندن قرآن توسط مخالفین پیامبر می‌باشد به شرح ذیل است: إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ (18) فَقُتِلَ کَُیْفَ قَدَّرَ (19) ثُمَّ قُتِلَ کَُیْفَ قَدَّرَ (20) ثُمَّ نَظَرَ (21) ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ (22) ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ (23) فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ ُیُؤْثَرُ (24) إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ (25)[۳۵]

در این آیه شریفه که مربوط به یکی از نقشه‌های شوم دشمنان در بی اعتبار نمودن قرآن بعنوان وحی الهی است از شخص ولیدبن مغیره مخزومی یاد شده است که بعد از تفکر زیاد و طرح‌های گوناگون سر انجام به این نتیجه رسید که قرآن را سخن بشری همانند خود و پیامبر را نیزساحری همانند ساحران که با گفتار و کردارشان مردم را می‌فریبد بنامد.

تاکیدات مکرر قرآن در اهمیت نقشه شوم این شخص شاید به دلیل تاثیر زیادی بود که این طرح در گمراهی مردم داشت: فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر

باید گفت متاسفانه شبیه این نوع نگرش در اعصار بعد به شکل‌های گوناگون در بین برخی از اندیشمندان مطرح گردیده است. در عصر حاضر نیز همین نگاه توسط عده‌ای از روشنفکران مسلمان اظهار شده است.

بنابر نقل صاحب تفسیر المنار در عصر اخیر این دیدگاه توسط خاور‌شناس معروف: مونتیه بیان گردید و آنگاه توسط امیل درمنگام پژوهشگر فرانسوی در کتاب زندگی محمد ص شرح و بسط یافت [۳۶]

مولف کتاب بسط تجربه نبوی که از طرفداران جدی این نظریه است در این رابطه می‌نویسد:

...شاعر با شاعری شاعرتر می‌شود و سخنران با سخنرانی سخنران‌تر و این امر در هر تجربه‌ای جاری است...پیامبر ص نیز که همه سرمایه‌اش شخصتش بود این شخصیت محل و موجد و قابل و فاعل تجارب دینی و وحیی بود و بسطی که در شخصیت او می‌افتاد به بسط تجربه –وبالعکس- منتهی می‌شد و لذا وحی تابع او بود نه او تابع وحی..... و به حکم "وما رمیت اذرمیت و لکن الله رمی" کلامش حق بود؛ او نه تابع جبرئیل که جبرئیل تابع او بود و ملک را او نازل می‌کرد و در جائی هم که می‌خواست و می‌توانست از او در می‌گذشت [۳۷]

ایشان در مصاحبه‌اش با رادیو هلند می‌گوید:

وحی الهام است؛ این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. در روزگار مدرن ما وحی را با استفاده از استعاره شعر می‌فهمیم چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است وحی بالاترین درجه شعر است [۳۸]

در ادامه همین مصاحبه امده است:

پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است اما در واقع یا حتی بالاتر از آن در همان حال شخص پیامبر همه چیز است:افریننده و تولید کننده؛ بحث درباره این که این الهام از درون است یا از بیرون حقیقتا اینجا موضوعیتی ندارد چون در سطح وحی تفاوت و تمایزی میان درون و برون نیست [۳۹]

امیل در منگام فرانسوی نیز دیدگاهش درباره پیامبرص چنین است:

عقل درونی محمد و یا به تعبیر امروز شخصیت باطنی او به بی پایگی شرک پی برده بود. اوبرای رسیدن به مقام نبوت به پرستش خدا پرداخت و در غار حرا برای عبادت خلوت نمود و در آن‌جا ایمان و وجدان او به درجه‌ای بلند رسید و افق افکارش وسیع و دید بصیرتش دو چندان شد.

در این مرحله آن‌چنان نیرومند شد که برای هدایت مردم شایستگی پیدا کرد او پیوسته در فکر و اندیشه بود تا آن‌گاه که یقین کرد: این همان پیامبری می‌باشد که خداوند او را برای هدایت بشر بر‌انگیخته است.

این آگاهی‌ها بر او چنان وانمود می‌شد که از آسمان بر او نازل می‌شود و این خطاب را خداوند بوسیله جبرئیل برای او می‌فرستد [۴۰]

فرید وجدی نیز در دائره المعارفش همین عقیده را از منظر اندیشمندان غربی نسبت به مطلق وحی و پیام‌های الهی به پیامبران بیان می‌کند [۴۱]

منشا پیدایش دیدگاه قائلین به وحی نفسی

به نظر می‌رسد برخی از عواملی که منشا گرایش عده‌ای به چنین نگرشی در زمینه وحی قرآنی گردیده و آن‌همه دلائل قرآنی و روائی روشن در نفی وحی نفسی از منظرشان نادیده گرفته شده است عبارت است از:

الف – عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر:

از جمله سئوالاتی که همیشه برای متفکرین در ادیان الهی مطرح بوده است این است که چگونه ممکن است بشر مادی و محدود با خداوندی که منزه از ماده و مادیات است ارتباط کلامی برقرار کند؟ بعلاوه آن‌که انسان به دلیل آن‌که موجودی حادث است چگونه ممکن است خداوند قدیم با او تکلم نماید؟

مولف کتاب بسط تجربه نبوی بعد از بیان تفسیری که ازوحی بیان گردید می‌گوید:...به اشاره بگویم که کلام باری را عین کلام پیامبر دانستن بهترین راه برای حل مشکلات کلامی تکلم باری است [۴۲]

پاسخ: هر چند پاسخ تفصیلی مساله فوق نیاز به گفتار مستقلی دارد اما در اینجا اجمالا می‌گوئیم: اولا ناتوانی از درک کیفیت ارتباط کلامی خداوند با بشر دلیل نفی آن نمی‌شود.

ثانیا قائلین به این دیدگاه در زمنیه خلقت موجودات طبیعی چه می‌گویند؟ چگونه خدائی که مجرد از ماده است هر لحظه در امر خلق و ایجاد موجودات مادی است کل یوم هو فی شان؟ آیا باران که پدیده‌ای مادی و حادث است چگونه بوسیله خداوند متعال که که مسبب الاسباب است نازل می‌شود؟ آیا برای خداوند ممکن نیست ارتباط کلامی با بشر بر قرارنموده و پیامش رااز طریق فرشتگانش به پیامبران ابلاع کند؟

ب- عجز از حل تعارض ظاهری برخی آیات با مسائل علمی

این گروه به دلیل تاثیر پذیری از گسترش روز افزون علوم تجربی و تعارض بدوی برخی از قوانین آن با ظواهر برخی از آیات، قرآن را تراوش فکر پیامبر ص دانسته تابه قول خود این مشکل را نیز حل کنند و بگویند: قسمت خطاهای قرآن و آیات معارض با اصول علمی مربوط به طبیعت بشری بودن پیامبر بوده و بخش‌های متعالی و غیر معارض قرآن نشات گرفته از تخیلات واقع بینانه آن حضرت می‌باشد[۴۳]

فرید وجدی بعد از بیان تفسیر روشنفکران غربی از وحی پیامبران بگونه‌ای که گذشت می‌گوید:

....با این تفسیر - وحی تجلی الهامات درونی انبیاء است- مشکل محتوای کتب مقدس و ارتباط آن با علوم روز نیز به خوبی توجیه و تبیین و نسبت تحریف به متون مقدس نیز بر طرف می‌شود چرا که کتب مقدس حاصل خود آگاهی‌های درونی هر پیامبر است و حاصل آن بی‌تردید درست است اما گاه معارف والای باطنی و درونی با معارف نادرست شخصیت معمولی و عادی آنها آمیخته می‌شود در نتیجه در متون دینی که محصول وحی درونی پیامبران است مطالب ناصحیح در کنار مفاهیم بسیار ارزشمند و پیشرفته‌ای که بشر تا آن هنگام آنها را نشناخته بود عجین شده است [۴۴]

اقای دکتر سروش نیز به عالمان دین توصیه می‌کند که از روشی که دانشمندان مسیحی در حل تعارض علم بامحتوای متون مقدس پیموده‌اند برای حل تعارض آیات قرآن با اصول علمی بهره گیرند:

در خصوص تعارض ظواهر قرآن با علم...تنها اظهار شگفتی می‌کنم از اینکه روحانیت مسلمان و شیعه گوئی هیچ پندی و درسی از تجربه‌های کلیسا نمی‌خواهد بیاموزد و درست همان سخن‌ها را که کلیسا در مقابل کپرنیک و گالیله گفته بود تکرار می‌کند و باز هم آنها را بدیع و گره‌گشا می‌داند و دمی نمی‌اندیشد که بانیان نخستین دیر است که آن شیوه‌های سترون را ترک گفته‌اند و تن به قبض و بسط‌ها و پیچش‌ها و چرخش‌های عنیف و عظیم در فهم – هرمنوتیک – صحف مقدس داده‌اند.

آنها هم یک چند به سازگاری علم حقیقی و وحی حقیقی دل خوش کردند...اما با همه زیرکی ناکام ماندند. منصفانه تسلیم مشکل شدند و راهی تازه پیش گرفتند و در ساختار تئولوژی و دین‌شناسی طرحی نو در افکندند. درک خود از خدا، از وحی، از متن، از علم...را نو کردند و از آن چالش مهیب نیرومندتر بیرون جستند. حجم ادبیات و مکتوبات مربوط به تعارض علم و وحی اکنون سربه فلک می‌ساید و من در عجبم از اینکه سهم ما از این خوان گسترده نواله یی چنین اندک است [۴۵]

نقد و بررسی

در نقد گفتار فوق به اختصار می‌گوئیم: اولا مقایسه بین قرآن و متون انجیل و تورات – عهدین – مقایسه‌ای ناصواب و به اصطلاح قیاس مع الفارق است؛ در عهدین مطالبی یافت می‌شود که مخالف احکام قطعی عقل بوده در حالی که قرآن عاری از چنین امری است.

ثانیا در مواردی که به ظاهر تعارضی بین برخی آیات و مسائل علمی می‌باشد در حقیقت تعارض بین نوعی فهم از قرآن با مسائل علمی است نه اینکه خطا در وحی الهی باشد. بعنوان مثال اگرطبق نظر برخی مفسران گذشته، هفت آسمان بر تئوری‌های هیئت بطلمیوس تطبیق گردیده است در حقیقت خطا در فهم آن مفسرین صورت گرفته است نه اینکه مراد واقعی خداوند از از السماوات السبع، تئوری‌های مذکور باشد.

بعلاوه آن‌که مسائل علمی از آنرو که مبتنی بر اساس استقراء و تجربه می‌باشد خاصیت ابطال‌پذیری داشته و از قطعیت برخوردار نمی‌باشند.

در پایان این فصل به کسانی که مدعی پیروی از اسلام بوده اما وحی قرآنی را نشات گرفته از شخصیت باطنی پیامبر ص دانسته و ارتباط مستقیم آن را با عالم غیب و مبدا انکار می‌کنند می‌گوئیم: اولا این سخن شما مستلزم تشکیک در اصل نبوت پیامبر ص خواهد بود. چون اگر قرآن از قلب و اندیشه پیامبر تراوش نموده است چه دلیلی بر صدق چنین ادعائی وجود دارد؟ چگونه می‌توان اثبات نمود که پیامبر ص در گفتار خویش صادق است؟

در حالی که اگر- آن‌گونه که قاطبه مسلمانان بدان معتقد هستند - قرآن را کلام الهی دانسته و آن را مستقل از وجود پیامبر تلقی کنیم در اینصورت می‌توان ادعا نمود که قرآن دلیل صدق نبوت پیامبر می‌باشد.

ثانیا لازمه دیدگاهتان در مساله وحی، نفی مرجعیت قرآن و پیامبر ص و سلب اعتماد عمومی از این دو منبع عظیم می‌باشد. بشری دانستن قرآن و نفی عصمت از پیامبر و قابلیت تکرار‌پذیری تجربه نبوی برای دیگران، زمینه را برای مخدوش نمودن اصل قرآن و پیامبر ص فراهم خواهد نمود؛ نظیر سرنوشتی که بعداز رنسانس بر سرمسیححیت و کلیسا وارد گردید.

نتائج

در این مقاله امور ذیل مورد بحث قرار گرفت: 1- دودیدگاه در زمینه نزول قرآن در بین اندیشمندان مسلمان وجود دارد:

الف – دیدگاه اکثریت قریب به کل: طبق این دیدگاه که قاطبه مسلمانان نیز با آن هماهنگ می‌باشند قرآن کلام الهی است بدین معنا که الفاظ و معانی آن از نزد خدای متعال بر قلب مقدس پیامبر ص نازل و پیامبر نیز آن را بدون هیچ گونه دخل و تصرفی بر مردم تلاوت و قرائت نموده است.

ب- دیدگاه اقلیت: صاحبان این دیدگاه که برخی از روشنفکران مذهبی می‌باشند معتقدند قرآن نوعی الهام و مکاشفه درونی پیامبر ص بوده و ارتباط مستقیم با خدا و عالم غیب ندارد.

2-مفاد بسیاری از آیات و روایات آن است که قرآن کریم، وجودی مستقل از حالات روحی و معنوی پیامبر ص و نیز فرهنگ رائج عصر رسالت داشته است.

3-برخی از عوامل پیدایش نظریه وحی نفسی عبارتند از: عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر؛ عجز از حل شبهه در کیفیت تکلم الهی با بشر

پانویس

  1. طه 114
  2. قیامت، آیات 16 -17
  3. طه آیه 2
  4. شعرا 3
  5. قصص 56
  6. تحریم آیه 1
  7. حزاب 37
  8. توبه 43
  9. کهف 23-24
  10. یونس 5
  11. الحاقه 44-45
  12. اسرا 73-75-
  13. بقره 23-24-
  14. نور 11-12
  15. بقره 214
  16. توبه 64
  17. هود 49
  18. قصص 46
  19. حشر 24-24
  20. نور 35
  21. ذاریات 49
  22. تفسیر نمونه ج 10ص 115
  23. حجر 22
  24. نازعات 30
  25. ذاریات 47
  26. اغاز و انجام جهان تالیف محمد امین رضوی چاپ 1348چاپخانه فردوسی رضائیه
  27. یونس 2
  28. نمل 6
  29. نساء82
  30. تکویر 19-23
  31. توبه 6
  32. جن 26-28
  33. بقره 97
  34. رک به: تاریخ قرآن تالیف محمود رامیار ص 108-109
  35. مدثر 18-25
  36. الوحی المحمدی ص 43-44تالیف محمد رشید رضا القاهره 1421
  37. بسط تجربه نبوی ص 13-14
  38. مصاحبه دکتر سروش با رادیو هلند به نقل از سایت افتاب نیوز شنبه 4خرداد 1387
  39. همان
  40. الوحی المحمدی ص 78-92؛لازم به ذکر است که گفتار امیل درمنگام به نقل مولف کتاب الوحی المحمدی از ده مقدمه تشکیل شده است که ما خلاصه آن را در اینجا از ترجمه آیة‌الله جعفر سبحانی که در جوابیه ایشان به گفتار عبدالکریم سروش نقل شده ذکر نموده ایم.
  41. دائره المعارف فرید وجدی ج 10ذیل عنوان وحی ص 712-720
  42. بسط تجربه نبوی ص 14
  43. پاسخ دوم دکتر سروش به آیة‌الله جعفر سبحانی تحت عنوان: طوطی و زنبور اردیبهشت 1387 نقل از سایت دکتر سروش
  44. دائره المعارف ج 10ذیل عنوان وحی ضمنا ترجمه متن مذکور از کتاب تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت تالیف محمد باقر سعیدی روشن ص 46 نقل شده است.
  45. پاسخ دوم دکتر سروش به آیة‌الله جعفر سبحانی تحت عنوان طوطی و زنبور اردیبهشت 1387