آموزه‌های اخلاقی در قرآن کریم (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Javadi صفحهٔ آموزه های اخلاقی در قرآن کریم (مقاله) را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به آموزه‌های اخلاقی در قرآن کریم (مقاله) منتقل کرد)
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''آموزه‌های اخلاقی در قرآن کریم''' عنوان مقاله‌ای است به زبان فارسی <ref>نویسنده مقاله در قالب ویکی: رحیم ابوالحسینی</ref> که در آن به مساله آموزه‌ها و مسائل اخلاقی در [[قرآن کریم]] پرداخته است.
== چکیده ==
مفهوم اخلاق در «علم اخلاق» به طور کلی به دو قسم تقسیم می‌شود:
1- اخلاق فلسفی
2- اخلاق دینی
در اخلاق فلسفی مباحثی نظیر: خیر و شر اخلاقی، حسن و قبح عقلی، طبّ روحانی(بحث از ماهیت لذت و ألم و مانند آن)، حکمت عملی(بحث از اموری که در اختیار ماست)، سیاست مدن، تدبیر منزل، فضیلت عقل، نفوس سه‌گانه افلاطونی، سعادت و شقاوت، و مانند این‌ها مطرح می‌شود.
اما نظام اخلاقی در قرآن کریم، نظامی دینی است و پایه دستورهای آن، رابطه انسان با خداوند است.
== مقدمه ==
«علم اخلاق» یکی از شاخه‌های علوم انسانی است و با «فلسفه اخلاق» فرق دارد. در فلسفه اخلاق سخن از تحلیل مفاهیم اخلاقی و مبادی اولیه علم اخلاق است؛ در حالی که در علم اخلاق موارد و مصادیق این مفاهیم و احکام آنها مورد توجه قرار می‌گیرد. به تعبیر دیگر در فلسفه اخلاق، از مفاهیم و احکام لابشرطی بحث می‌شود مانند نسبیت یا اصالت گزاره‌های اخلاقی، ولی در علم اخلاق از مصادیق و قضایای درجه اول اخلاقی بحث می‌شود. آن‌چه در این‌جا مورد بحث قرار می‌گیرد «علم اخلاق» است نه فلسفه اخلاق.
== نظام اخلاقی در قرآن ==
انسان هدایت نخستین را از خداوند دریافت داشته است. دستورهای گفتاری و کرداری پیشوایان دینی به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) نمونه‌ کاملی از نظام اخلاقی در قرآن به شمار می‌آیند.
إنک لعلی خلق عظیم <ref>(قلم / 4)</ref>
انسان این توانایی را دارد که با سپاس بر هدایت الهی راه راستی را پیش گیرد، یا در راه زشت‌کاری گام گذارد.
إنا هدیناه السبیل إما شاکرا وإما کفورا <ref>[انسان/ 3]</ref>
فألهمها فجورها وتقواها <ref>[شمس / 8]</ref> * قد أفلح من زکاها [شمس 9] * وقد خاب من دساها <ref>[شمس / 10]</ref>
قرآن کریم بارها اطاعت از رسول خدا را در کنار اطاعت از خداوند قرار داده:
قل أطیعوا الله والرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب الکافرین <ref>[آل عمران / 32]</ref>
و در آیه‌ای به صراحت چنین آمده است که آن‌چه را رسول آورده، برگیرید و آن‌چه را از آن نهی کرده، ‌ واگذارید:
ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا واتقوا الله إن الله شدید العقاب <ref>[حشر / 7]</ref>
قرآن، رسول اکرم(ص) را برای مؤمنان اسوه‌ای نیک معرفی کرده است:
لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الآخر وذکر الله کثیرا <ref>[احزاب / 21]</ref>
و بدین ترتیب نه تنها دستورهای گفتاری، بلکه کردار پیامبر(ص) نیز برای مسلمانان نمونه‌ای اخلاقی معرفی شده است.
=انسان، مخاطب دستورهای اخلاقی قرآن=
آیاتی در قرآن وجود دارند که انسان را آفریده‌ای برتر معرفی می‌کنند:
ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارک الله أحسن الخالقین <ref>[مؤمنون / 14]</ref>
لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم <ref>[تین / 4]</ref>
در داستان آفرینش آدم نیز، انسان به عنوان خلیفه خداوند بر زمین به فرشتگان نمایانده شده است:
وإذ قال ربک للملائکة إنی جاعل فی الارض خلیفة قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال إنی أعلم ما لا تعلمون <ref>[بقرة / 30]</ref>
با این همه، در قرآن کریم انسان بارها به سبب اخلاق ناپسند سرزنش شده، و صفاتی چون ستمکاری، ناسپاسی، شتاب‌زدگی و نادانی به طور عام به انسان نسبت داده شده است:
وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها إن الانسان لظلوم کفار <ref>[ابراهیم / 34]</ref>
ویدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر وکان الانسان عجولا <ref>[إسراء / 11]</ref>
إنا عرضنا الامانة علی السماوات والارض والجبال فأبین أن یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان إنه کان ظلوما جهولا <ref>[احزاب / 72]</ref>
در مقام تحلیل این آیات، می‌توان گفت که انسان از دیدگاه قرآن، موجودی است که همواره آمادگی انحراف از جاده صواب و روی‌کردن به کردار ناپسند را داراست و نیرویی پرتوان باید تا او را از این انحراف باز دارد:
وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[یوسف / 53]</ref>
در فرهنگ قرآنی دو نیروی نفس و شیطان، یکی از درون و دیگری از برون انسان را به زشت‌کاری فرامی‌خوانند و انسان موظف به خودداری از پیروی از آن دو است.
== نفس و تأثیر آن در اخلاق انسان‌ها ==
نفس انسانی در فرهنگ قرآن، طبیعتی است با گرایش‌های متقابل که گاه در جایگاه وعظ می‌نشیند و انسان را به سبب بدکاری به سرزنش می‌گیرد(نفس لوّامه):
ولا أقسم بالنفس اللوامة <ref>[قیامة / 2]</ref>
اما در غالب آیات قرآنی، بیشتر بر نقش نفس به عنوان دورکننده انسان از نیک‌کرداری و فرمان دهنده به زشت‌کاری تأکید شده است(نفس أمّاره):
وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[یوسف / 53]</ref>
در قرآن واژه نفس(به معنای هوای نفس) چهار بار آمده است. نفس امّاره دوبار: إن النفس لامارة بالسوء <ref>[یوسف / 53]</ref>؛ وأما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی <ref>[نازعات / 40]</ref>؛ نفس لوّامه یک بار: ولا أقسم بالنفس اللوامة <ref>[قیامة / 2]</ref>؛ نفس مطمئنه یک بار: یا أیتها النفس المطمئنة <ref>[فجر / 27]</ref>
از نظر قرآن، پیروی از هوای نفس جز گمراهی و زشت‌کاری به بار نمی‌آورد:
إن هی إلا أسماء سمیتموها أنتم وآباءکم ما أنزل الله بها من سلطان إن یتبعون إلا الظن وما تهوی الانفس ولقد جاءهم من ربهم الهدی <ref>[نجم / 23]</ref>
و از همین روست که انسان خداترس، موظف بر آن است که نفس خود را از هوا برکنار دارد:
وأما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی <ref>[نازعات / 40]</ref> * فإن الجنة هی المأوی <ref>[نازعات / 41]</ref>
جامع‌ترین گفتار درباره نفس در سوره شمس دیده می‌شود که بر پایه آن، خداوند هم فجور و هم تقوا را به انسان الهام کرده و این انسان است که خود با تزکیه نفس به رستگاری می‌رسد و با پیروی از هوای نفس راه زیان‌کاری می‌پیماید:
ونفس وما سواها <ref>[شمس / 7]</ref> * فألهمها فجورها وتقواها <ref>[شمس / 8]</ref> * قد أفلح من زکاها <ref>[شمس / 9]</ref> * وقد خاب من دساها <ref>[شمس / 10]</ref>
== شیطان و تأثیر آن در اخلاق انسان‌ها ==
کلمه شیطان به صورت مفرد در قرآن، هفتاد مرتبه و به صورت جمع، هیجده مرتبه آمده است.
شیطان در قرآن کریم به عنوان دشمن ناپیدای انسان معرفی شده است:
إن الشیطان للانسان عدو مبین <ref>[یوسف / 5]</ref>
وقل لعبادی یقولوا التی هی أحسن إن الشیطان ینزغ بینهم إن الشیطان کان للانسان عدوا مبینا <ref>[إسراء / 53]</ref>
شیطان همواره به دنبال آن است که انسان را خوار سازد:
وکان الشیطان للانسان خذولا <ref>[الفرقان / 29]</ref>
و در آغاز آفرینش نیز همو بود که با وسوسه و فریب، آدم و حوا را از بهشت راند:
ولا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین <ref>[بقرة / 35]</ref> * فأزلهما الشیطان عنها فأخرجهما مما کانا فیه وقلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم فی الارض مستقر ومتاع إلی حین <ref>[بقرة / 36]</ref>
در قرآن شیطان به عنوان نماد رذایل اخلاقی شناخته شده است که انسان را به سوی ارتکاب اعمال ناشایست فرا می‌خواند:
الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم <ref>[بقرة/ 268]</ref>
إنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضاء فی الخمر والمیسر ویصدکم عن ذکر الله وعن الصلاة فهل أنتم منتهون <ref>[مائدة / 91]</ref>
و در آیاتی پرشمار انسان از پیروی او به شدت نهی شده است:
ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین <ref>[بقرة / 168]</ref> * إنما یأمرکم بالسوء والفحشاء وأن تقولوا علی الله ما لا تعلمون <ref>[بقرة / 169]</ref>
یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین <ref>[بقرة/ 208]</ref>
الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم <ref>[بقرة / 268]</ref>
إنما ذلکم الشیطان یخوف أولیاءه فلا تخافوهم وخافون إن کنتم مؤمنین <ref>[آل عمران / 175]</ref>
ومن یکن الشیطان له قرینا فساء قرینا <ref>[نساء / 38]</ref>
الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا أولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفا <ref>[نساء / 76]</ref>
ومن یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا <ref>[نساء / 119]</ref> * یعدهم ویمنیهم وما یعدهم الشیطان إلا غرورا <ref>[نساء / 120]</ref>
فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا ولکن قست قلوبهم وزین لهم الشیطان ما کانوا یعملون <ref>[انعام / 43]</ref>
شیطان در فرهنگ قرآنی، همانند هر موجود دیگر تحت سیطره خداوند است و جز عاملی برای آزمودن انسان نیست؛ ‌ او در گمراه ساختن انسان‌ها توان چندانی نداردو به تعبیر قرآن، دارای «کیدی ضعیف» است:
إن کید الشیطان کان ضعیفا <ref>[نساء / 76]</ref>
از ویزگی‌های شیطان، یکی نیک جلوه دادن رذایل است:
وزین لهم الشیطان ما کانوا یعملون <ref>[انعام / 43]</ref>
و دیگر بردن ذکر خداوند از یاد انسان است:
وإذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فأعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره وإما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین <ref>[انعام / 68]</ref>
آن‌چه نجات دهنده انسان‌ها از وسوسه‌های نفس و شیطان است رحمت خداوندی است:
وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[یوسف / 53]</ref>
ولولا فضل الله علیکم ورحمته لاتبعتم الشیطان إلا قلیلا <ref>[نساء / 83]</ref>
== پانویس ==
{{پانویس}}


<div class="wikiInfo">
[[رده:مقاله‌ها]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
[[رده:قرآن]]
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" | آموزه های اخلاقی در قرآن کریم
|-
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
|اطلاعات نشر
| data-type="authorbirthDate" |ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی
|-
 
|}
</div>
<big>آموزه های اخلاقی در قرآن کریم<big> عنوان مقاله ای است به زبان فارسی <ref>نویسنده مقاله در قالب ویکی: رحیم ابوالحسینی</ref> که در آن به مساله آموزه ها و مسائل اخلاقی در [[قرآن کریم]] پرداخته است.
=چکیده=
مفهوم اخلاق در «علم اخلاق» به طور كلي به دو قسم تقسيم مي‌شود:  
1- اخلاق فلسفي
2- اخلاق ديني
در اخلاق فلسفي مباحثي نظير: خير و شر اخلاقي، حسن و قبح عقلي، طبّ روحاني(بحث از ماهيت لذت و ألم و مانند آن)، حكمت عملي(بحث از اموري كه در اختيار ماست)، سياست مدن، تدبير منزل، فضيلت عقل، نفوس سه‌گانه افلاطوني، سعادت و شقاوت، و مانند اين‌ها مطرح مي‌شود.
اما نظام اخلاقي در قرآن كريم، نظامي ديني است و پايه دستورهاي آن، رابطه انسان با خداوند است.
=مقدمه=
«علم اخلاق» يكي از شاخه‌هاي علوم انساني است و با «فلسفه اخلاق» فرق دارد. در فلسفه اخلاق سخن از تحليل مفاهيم اخلاقي و مبادي اوليه علم اخلاق است؛ در حالي كه در علم اخلاق موارد و مصاديق اين مفاهيم و احكام آن‌ها مورد توجه قرار مي‌گيرد. به تعبير ديگر در فلسفه اخلاق، از مفاهيم و احكام لابشرطي بحث مي شود مانند نسبيت يا اصالت گزاره‌هاي اخلاقي، ولي در علم اخلاق از مصاديق و قضاياي درجه اول اخلاقي بحث مي‌شود. آن‌چه در اين‌جا مورد بحث قرار مي‌گيرد «علم اخلاق» است نه فلسفه اخلاق.
=نظام اخلاقي در قرآن=
انسان هدايت نخستين را از خداوند دريافت داشته است. دستورهای گفتاری و کرداری پیشوایان دینی به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) نمونه‌ کاملی از نظام اخلاقی در قرآن به شمار می‌آیند.
إنک لعلی خلق عظیم (قلم / 4)
انسان اين توانايي را دارد كه با سپاس بر هدايت الهي راه راستي را پيش گيرد، يا در راه زشت‌كاري گام گذارد.
إنا هديناه السبيل إما شاكرا وإما كفورا [ انسان 3 ]
فألهمها فجورها وتقواها [ شمس 8 ] * قد أفلح من زكاها [ شمس 9 ] * وقد خاب من دساها [ شمس 10 ]
قرآن كريم بارها اطاعت از رسول خدا را در كنار اطاعت از خداوند قرار داده:
قل أطيعوا الله والرسول فإن تولوا فإن الله لا يحب الكافرين [ آل عمران 32 ]
و در آيه‌اي به صراحت چنين آمده است كه آن‌چه را رسول آورده، برگيريد و آن‌چه را از آن نهي كرده،‌ واگذاريد:
ما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا واتقوا الله إن الله شديد العقاب [ حشر 7 ]
قرآن، رسول اكرم(ص) را براي مؤمنان اسوه‌اي نيك معرفي كرده است:
لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة لمن كان يرجوا الله واليوم الآخر وذكر الله كثيرا [ احزاب 21 ]
و بدين ترتيب نه تنها دستورهاي گفتاري، بلكه كردار پيامبر(ص) نيز براي مسلمانان نمونه‌اي اخلاقي معرفي شده است.
=انسان، مخاطب دستورهاي اخلاقي قرآن=
آياتي در قرآن وجود دارند كه انسان را آفريده‌اي برتر معرفي مي‌كنند:
ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارك الله أحسن الخالقين [ مؤمنون 14 ]
لقد خلقنا الانسان في أحسن تقويم [ تين 4 ]
در داستان آفرينش آدم نيز، انسان به عنوان خليفه خداوند بر زمين به فرشتگان نمايانده شده است:
وإذ قال ربك للملائكة إني جاعل في الارض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك قال إني أعلم ما لا تعلمون [ بقرة 30 ]
با اين همه، در قرآن كريم انسان بارها به سبب اخلاق ناپسند سرزنش شده، و صفاتي چون ستمكاري، ناسپاسي، شتاب‌زدگي و ناداني به طور عام به انسان نسبت داده شده است:
وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها إن الانسان لظلوم كفار [ ابراهيم 34 ]
ويدع الانسان بالشر دعاءه بالخير وكان الانسان عجولا [ إسراء 11 ]
إنا عرضنا الامانة على السماوات والارض والجبال فأبين أن يحملنها واشفقن منها وحملها الانسان إنه كان ظلوما جهولا [ احزاب 72 ]
در مقام تحليل اين آيات، مي‌توان گفت كه انسان از ديدگاه قرآن، موجودي است كه همواره آمادگي انحراف از جاده صواب و روي‌كردن به كردار ناپسند را داراست و نيرويي پرتوان بايد تا او را از اين انحراف باز دارد:
وما أبرئ نفسي إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربي إن ربي غفور رحيم [ يوسف 53 ]
در فرهنگ قرآني دو نيروي نفس و شيطان، يكي از درون و ديگري از برون انسان را به زشت‌كاري فرامي‌خوانند و انسان موظف به خودداري از پيروي از آن دو است.
=نفس و تأثیر آن در اخلاق انسانها=
نفس انساني در فرهنگ قرآن، طبيعتي است با گرايش‌هاي متقابل كه گاه در جايگاه وعظ مي‌نشيند و انسان را به سبب بدكاري به سرزنش مي‌گيرد(نفس لوّامه):
ولا أقسم بالنفس اللوامة [ قيامة 2 ]
اما در غالب آيات قرآني، بيشتر بر نقش نفس به عنوان دوركننده انسان از نيك‌كرداري و فرمان دهنده به زشت‌كاري تأكيد شده است(نفس أمّاره):
وما أبرئ نفسي إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربي إن ربي غفور رحيم [ يوسف 53 ]
در قرآن واژه نفس(به معناي هواي نفس) چهار بار آمده است. نفس امّاره دوبار: إن النفس لامارة بالسوء    [يوسف  53] ؛ وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى [ نازعات 40 ] ؛ نفس لوّامه يك بار: ولا أقسم بالنفس اللوامة [ قيامة 2 ] ؛ نفس مطمئنه يك بار:  يا أيتها النفس المطمئنة [ فجر 27 ] 
از نظر قرآن، پيروي از هواي نفس جز گمراهي و زشت‌كاري به بار نمي‌آورد:
إن هي إلا أسماء سميتموها أنتم وآباءكم ما أنزل الله بها من سلطان إن يتبعون إلا الظن وما تهوى الانفس ولقد جاءهم من ربهم الهدى [ نجم 23 ]
و از همين روست كه انسان خداترس، موظف بر آن است كه نفس خود را از هوا بركنار دارد:
وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى [ نازعات 40 ] * فإن الجنة هي المأوى [ نازعات 41 ]
جامع‌ترين گفتار در باره نفس در سوره شمس ديده مي‌شود كه بر پايه آن، خداوند هم فجور و هم تقوا را به انسان الهام كرده و اين انسان است كه خود با تزكيه نفس به رستگاري مي‌رسد و با پيروي از هواي نفس راه زيان‌كاري مي‌پيمايد:
ونفس وما سواها [ شمس 7 ] * فألهمها فجورها وتقواها [ شمس 8 ] * قد أفلح من زكاها [ شمس 9 ] * وقد خاب من دساها [ شمس 10 ]
=شيطان و تأثیر آن در اخلاق انسانها=
كلمه شيطان به صورت مفرد در قرآن، هفتاد مرتبه و به صورت جمع، هيجده مرتبه آمده است.
شيطان در قرآن كريم به عنوان دشمن ناپيداي انسان معرفي شده است:
إن الشيطان للانسان عدو مبين [ يوسف 5 ]
وقل لعبادي يقولوا التي هي أحسن إن الشيطان ينزغ بينهم إن الشيطان كان للانسان عدوا مبينا [ إسراء 53 ]
شيطان همواره به دنبال آن است كه انسان را خوار سازد:
وكان الشيطان للانسان خذولا [ الفرقان 29 ]
و در آغاز آفرينش نيز همو بود كه با وسوسه و فريب، آدم و حوا را از بهشت راند:
ولا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين [ بقرة 35 ] * فأزلهما الشيطان عنها فأخرجهما مما كانا فيه وقلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو ولكم في الارض مستقر ومتاع إلى حين [ بقرة 36 ]
در قرآن شيطان به عنوان نماد رذايل اخلاقي شناخته شده است كه انسان را به سوي ارتكاب اعمال ناشايست فرا مي‌خواند:
الشيطان يعدكم الفقر ويأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة منه وفضلا والله واسع عليم [ بقرة 268 ]
إنما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوة والبغضاء في الخمر والميسر ويصدكم عن ذكر الله وعن الصلاة فهل أنتم منتهون [ مائدة 91 ]
و در آياتي پرشمار انسان از پيروي او به شدت نهي شده است:
ولا تتبعوا خطوات الشيطان إنه لكم عدو مبين [ بقرة 168 ] * إنما يأمركم بالسوء والفحشاء وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون [ بقرة 169 ]
يا أيها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافة ولا تتبعوا خطوات الشيطان إنه لكم عدو مبين [ بقرة 208 ]
الشيطان يعدكم الفقر ويأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة منه وفضلا والله واسع عليم [ بقرة 268 ]
إنما ذلكم الشيطان يخوف أولياءه فلا تخافوهم وخافون إن كنتم مؤمنين [ آل عمران 175 ]
ومن يكن الشيطان له قرينا فساء قرينا [ نساء 38 ]
الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله والذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت فقاتلوا أولياء الشيطان إن كيد الشيطان كان ضعيفا [ نساء 76 ]
ومن يتخذ الشيطان وليا من دون الله فقد خسر خسرانا مبينا [ نساء 119 ] * يعدهم ويمنيهم وما يعدهم الشيطان إلا غرورا [ نساء 120 ]
فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا ولكن قست قلوبهم وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون [ انعام 43 ]
شيطان در فرهنگ قرآني، همانند هر موجود ديگر تحت سيطره خداوند است و جز عاملي براي آزمودن انسان نيست؛‌او در گمراه ساختن انسان‌ها توان چنداني نداردو به تعبير قرآن، داراي «كيدي ضعيف» است:
إن كيد الشيطان كان ضعيفا [ نساء 76 ]
از ويزگي‌هاي شيطان، يكي نيك جلوه دادن رذايل است:
وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون [ انعام 43 ]
و ديگر بردن ذكر خداوند از ياد انسان است:
وإذا رأيت الذين يخوضون في آياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا في حديث غيره وإما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين [ انعام 68 ]
آن‌چه نجات دهنده انسان‌ها از وسوسه‌هاي نفس و شيطان است رحمت خداوندي است:
وما أبرئ نفسي إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربي إن ربي غفور رحيم [ يوسف 53 ]
ولولا فضل الله عليكم ورحمته لاتبعتم الشيطان إلا قليلا [ نساء 83 ]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۹

آموزه‌های اخلاقی در قرآن کریم عنوان مقاله‌ای است به زبان فارسی [۱] که در آن به مساله آموزه‌ها و مسائل اخلاقی در قرآن کریم پرداخته است.

چکیده

مفهوم اخلاق در «علم اخلاق» به طور کلی به دو قسم تقسیم می‌شود: 1- اخلاق فلسفی 2- اخلاق دینی در اخلاق فلسفی مباحثی نظیر: خیر و شر اخلاقی، حسن و قبح عقلی، طبّ روحانی(بحث از ماهیت لذت و ألم و مانند آن)، حکمت عملی(بحث از اموری که در اختیار ماست)، سیاست مدن، تدبیر منزل، فضیلت عقل، نفوس سه‌گانه افلاطونی، سعادت و شقاوت، و مانند این‌ها مطرح می‌شود. اما نظام اخلاقی در قرآن کریم، نظامی دینی است و پایه دستورهای آن، رابطه انسان با خداوند است.

مقدمه

«علم اخلاق» یکی از شاخه‌های علوم انسانی است و با «فلسفه اخلاق» فرق دارد. در فلسفه اخلاق سخن از تحلیل مفاهیم اخلاقی و مبادی اولیه علم اخلاق است؛ در حالی که در علم اخلاق موارد و مصادیق این مفاهیم و احکام آنها مورد توجه قرار می‌گیرد. به تعبیر دیگر در فلسفه اخلاق، از مفاهیم و احکام لابشرطی بحث می‌شود مانند نسبیت یا اصالت گزاره‌های اخلاقی، ولی در علم اخلاق از مصادیق و قضایای درجه اول اخلاقی بحث می‌شود. آن‌چه در این‌جا مورد بحث قرار می‌گیرد «علم اخلاق» است نه فلسفه اخلاق.

نظام اخلاقی در قرآن

انسان هدایت نخستین را از خداوند دریافت داشته است. دستورهای گفتاری و کرداری پیشوایان دینی به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) نمونه‌ کاملی از نظام اخلاقی در قرآن به شمار می‌آیند. إنک لعلی خلق عظیم [۲] انسان این توانایی را دارد که با سپاس بر هدایت الهی راه راستی را پیش گیرد، یا در راه زشت‌کاری گام گذارد. إنا هدیناه السبیل إما شاکرا وإما کفورا [۳] فألهمها فجورها وتقواها [۴] * قد أفلح من زکاها [شمس 9] * وقد خاب من دساها [۵] قرآن کریم بارها اطاعت از رسول خدا را در کنار اطاعت از خداوند قرار داده: قل أطیعوا الله والرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب الکافرین [۶] و در آیه‌ای به صراحت چنین آمده است که آن‌چه را رسول آورده، برگیرید و آن‌چه را از آن نهی کرده، ‌ واگذارید: ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا واتقوا الله إن الله شدید العقاب [۷] قرآن، رسول اکرم(ص) را برای مؤمنان اسوه‌ای نیک معرفی کرده است: لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الآخر وذکر الله کثیرا [۸] و بدین ترتیب نه تنها دستورهای گفتاری، بلکه کردار پیامبر(ص) نیز برای مسلمانان نمونه‌ای اخلاقی معرفی شده است.

انسان، مخاطب دستورهای اخلاقی قرآن

آیاتی در قرآن وجود دارند که انسان را آفریده‌ای برتر معرفی می‌کنند: ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارک الله أحسن الخالقین [۹] لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم [۱۰] در داستان آفرینش آدم نیز، انسان به عنوان خلیفه خداوند بر زمین به فرشتگان نمایانده شده است: وإذ قال ربک للملائکة إنی جاعل فی الارض خلیفة قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال إنی أعلم ما لا تعلمون [۱۱] با این همه، در قرآن کریم انسان بارها به سبب اخلاق ناپسند سرزنش شده، و صفاتی چون ستمکاری، ناسپاسی، شتاب‌زدگی و نادانی به طور عام به انسان نسبت داده شده است: وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها إن الانسان لظلوم کفار [۱۲] ویدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر وکان الانسان عجولا [۱۳] إنا عرضنا الامانة علی السماوات والارض والجبال فأبین أن یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان إنه کان ظلوما جهولا [۱۴] در مقام تحلیل این آیات، می‌توان گفت که انسان از دیدگاه قرآن، موجودی است که همواره آمادگی انحراف از جاده صواب و روی‌کردن به کردار ناپسند را داراست و نیرویی پرتوان باید تا او را از این انحراف باز دارد: وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم [۱۵] در فرهنگ قرآنی دو نیروی نفس و شیطان، یکی از درون و دیگری از برون انسان را به زشت‌کاری فرامی‌خوانند و انسان موظف به خودداری از پیروی از آن دو است.

نفس و تأثیر آن در اخلاق انسان‌ها

نفس انسانی در فرهنگ قرآن، طبیعتی است با گرایش‌های متقابل که گاه در جایگاه وعظ می‌نشیند و انسان را به سبب بدکاری به سرزنش می‌گیرد(نفس لوّامه): ولا أقسم بالنفس اللوامة [۱۶] اما در غالب آیات قرآنی، بیشتر بر نقش نفس به عنوان دورکننده انسان از نیک‌کرداری و فرمان دهنده به زشت‌کاری تأکید شده است(نفس أمّاره): وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم [۱۷] در قرآن واژه نفس(به معنای هوای نفس) چهار بار آمده است. نفس امّاره دوبار: إن النفس لامارة بالسوء [۱۸]؛ وأما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی [۱۹]؛ نفس لوّامه یک بار: ولا أقسم بالنفس اللوامة [۲۰]؛ نفس مطمئنه یک بار: یا أیتها النفس المطمئنة [۲۱] از نظر قرآن، پیروی از هوای نفس جز گمراهی و زشت‌کاری به بار نمی‌آورد: إن هی إلا أسماء سمیتموها أنتم وآباءکم ما أنزل الله بها من سلطان إن یتبعون إلا الظن وما تهوی الانفس ولقد جاءهم من ربهم الهدی [۲۲] و از همین روست که انسان خداترس، موظف بر آن است که نفس خود را از هوا برکنار دارد: وأما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی [۲۳] * فإن الجنة هی المأوی [۲۴] جامع‌ترین گفتار درباره نفس در سوره شمس دیده می‌شود که بر پایه آن، خداوند هم فجور و هم تقوا را به انسان الهام کرده و این انسان است که خود با تزکیه نفس به رستگاری می‌رسد و با پیروی از هوای نفس راه زیان‌کاری می‌پیماید: ونفس وما سواها [۲۵] * فألهمها فجورها وتقواها [۲۶] * قد أفلح من زکاها [۲۷] * وقد خاب من دساها [۲۸]

شیطان و تأثیر آن در اخلاق انسان‌ها

کلمه شیطان به صورت مفرد در قرآن، هفتاد مرتبه و به صورت جمع، هیجده مرتبه آمده است. شیطان در قرآن کریم به عنوان دشمن ناپیدای انسان معرفی شده است: إن الشیطان للانسان عدو مبین [۲۹] وقل لعبادی یقولوا التی هی أحسن إن الشیطان ینزغ بینهم إن الشیطان کان للانسان عدوا مبینا [۳۰] شیطان همواره به دنبال آن است که انسان را خوار سازد: وکان الشیطان للانسان خذولا [۳۱] و در آغاز آفرینش نیز همو بود که با وسوسه و فریب، آدم و حوا را از بهشت راند: ولا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین [۳۲] * فأزلهما الشیطان عنها فأخرجهما مما کانا فیه وقلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم فی الارض مستقر ومتاع إلی حین [۳۳] در قرآن شیطان به عنوان نماد رذایل اخلاقی شناخته شده است که انسان را به سوی ارتکاب اعمال ناشایست فرا می‌خواند: الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم [۳۴] إنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضاء فی الخمر والمیسر ویصدکم عن ذکر الله وعن الصلاة فهل أنتم منتهون [۳۵] و در آیاتی پرشمار انسان از پیروی او به شدت نهی شده است: ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین [۳۶] * إنما یأمرکم بالسوء والفحشاء وأن تقولوا علی الله ما لا تعلمون [۳۷] یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین [۳۸] الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم [۳۹] إنما ذلکم الشیطان یخوف أولیاءه فلا تخافوهم وخافون إن کنتم مؤمنین [۴۰] ومن یکن الشیطان له قرینا فساء قرینا [۴۱] الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا أولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفا [۴۲] ومن یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا [۴۳] * یعدهم ویمنیهم وما یعدهم الشیطان إلا غرورا [۴۴] فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا ولکن قست قلوبهم وزین لهم الشیطان ما کانوا یعملون [۴۵] شیطان در فرهنگ قرآنی، همانند هر موجود دیگر تحت سیطره خداوند است و جز عاملی برای آزمودن انسان نیست؛ ‌ او در گمراه ساختن انسان‌ها توان چندانی نداردو به تعبیر قرآن، دارای «کیدی ضعیف» است: إن کید الشیطان کان ضعیفا [۴۶] از ویزگی‌های شیطان، یکی نیک جلوه دادن رذایل است: وزین لهم الشیطان ما کانوا یعملون [۴۷] و دیگر بردن ذکر خداوند از یاد انسان است: وإذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فأعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره وإما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین [۴۸] آن‌چه نجات دهنده انسان‌ها از وسوسه‌های نفس و شیطان است رحمت خداوندی است: وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم [۴۹] ولولا فضل الله علیکم ورحمته لاتبعتم الشیطان إلا قلیلا [۵۰]

پانویس

  1. نویسنده مقاله در قالب ویکی: رحیم ابوالحسینی
  2. (قلم / 4)
  3. [انسان/ 3]
  4. [شمس / 8]
  5. [شمس / 10]
  6. [آل عمران / 32]
  7. [حشر / 7]
  8. [احزاب / 21]
  9. [مؤمنون / 14]
  10. [تین / 4]
  11. [بقرة / 30]
  12. [ابراهیم / 34]
  13. [إسراء / 11]
  14. [احزاب / 72]
  15. [یوسف / 53]
  16. [قیامة / 2]
  17. [یوسف / 53]
  18. [یوسف / 53]
  19. [نازعات / 40]
  20. [قیامة / 2]
  21. [فجر / 27]
  22. [نجم / 23]
  23. [نازعات / 40]
  24. [نازعات / 41]
  25. [شمس / 7]
  26. [شمس / 8]
  27. [شمس / 9]
  28. [شمس / 10]
  29. [یوسف / 5]
  30. [إسراء / 53]
  31. [الفرقان / 29]
  32. [بقرة / 35]
  33. [بقرة / 36]
  34. [بقرة/ 268]
  35. [مائدة / 91]
  36. [بقرة / 168]
  37. [بقرة / 169]
  38. [بقرة/ 208]
  39. [بقرة / 268]
  40. [آل عمران / 175]
  41. [نساء / 38]
  42. [نساء / 76]
  43. [نساء / 119]
  44. [نساء / 120]
  45. [انعام / 43]
  46. [نساء / 76]
  47. [انعام / 43]
  48. [انعام / 68]
  49. [یوسف / 53]
  50. [نساء / 83]