عمر المحضار: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') |
جز (Hadifazl صفحهٔ عمرالمحضار را به عمر المحضار که تغییرمسیر بود منتقل کرد) |
||
(۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = عمرالمحضار | |||
| تصویر = | |||
''''' | | نام = عمرالمحضار | ||
| نامهای دیگر = {{فهرست جعبه عمودی | عمر بن عبدالرحمن السقاف بن الفقیه المقدم | صاحب عرف}} | |||
| سال تولد = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| سال درگذشت = ۸۳۳ ق | |||
| تاریخ درگذشت = | |||
| محل درگذشت = حضرموت، یمن | |||
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | عبدالرحمن بن محمد السقاف (پدر) | أبوبکر بن محمد بلحاج بافضل}} | |||
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی | عبدالله بن أبیبکر العیدروس | علی بن أبیبکر السکران | أحمد بن أبیبکر السکران | أحمد بن عمر بن علی باعلوی}} | |||
| دین = اسلام | |||
| مذهب = اهل سنت | |||
| آثار = مسجد المحضار در حضرموت | |||
| فعالیتها = {{فهرست جعبه عمودی | عالم دین | تولیت نقابت سادات باعلوی در سال ۸۲۱ ق | تبلیغ دین اسلام | ایجاد روستای واسط در الشحر حضرموت}} | |||
| وبگاه = | |||
}} | |||
'''عمر المحضار''' (متوفی ۸۳۳ ه. ق) امام دانشمند، استاد اخلاق و دارای جایگاه رفیع اجتماعی در میان مردم در حضرموت است و از بزرگان سادات آل باعلوی محسوب میشود. لقب «محضار» کنایه از سرعت رسیدن به محل و حاضر شدن است. او به خاطر دانش، آثار، مبارزات، خوبیها و ارتباطش مشهور بود. او انجمن نقابت سادات علوی را در دست گرفت. او اولین کسی بود که برای تولیت نقابت سادات باعلوی در سال ۸۲۱ ه. ق انتخاب شد. پس از آن شهرتش بیشتر و جایگاهش افزون شد و گروههای مختلف نزد او آمد و شد میکردند. و او را متولی تصرف در وجوه شرعیه قرار دادند. او مسجد المحضار را در تریم ساخت و تأسیس کرد. | |||
شایان ذکر است که شیخ ابوبکر بن سالم به احترام شیخ عمر المحضار و از باب تبرک و تیمن یکی از پسرانش را عمر المحضار نامید که آل المحضار به او برمیگردند.<ref> جمل اللیل, یوسف بن عبدالله (1423 هـ). الشجرة الزکیة فی الأنساب وسیر آل بیت النبوة. الجزء الأول. الریاض، المملکة العربیة السعودیة: مکتبة جل المعرفة.</ref> | |||
< | |||
== نسب == | |||
عمر بن عبدالرحمن السَقّاف بن محمد مولى الدویلة بن علی بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر الصادق]] بن [[محمد بن علی (باقر العلوم)|محمدالباقر]] بن علی [[علی بن الحسین (زین العابدین)|زینالعابدین]] بن [[حسین بن علی (سید الشهدا)|الحسین]] بن [[علی بن ابیطالب|علی بن أبیطالب]]، و علی همسر [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه]] بنت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد]] صلی الله علیه وآله است. | |||
=نسب= | |||
عمر بن | |||
او بیست و یکمین نوه از نسل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است. | او بیست و یکمین نوه از نسل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است. | ||
=تولد و تربیت= | == تولد و تربیت == | ||
او در تریم حضرموت به دنیا آمد و با برادرانش تحت سرپرستی پدرش عبدالرحمن | او در تریم حضرموت به دنیا آمد و با برادرانش تحت سرپرستی پدرش عبدالرحمن السَقّاف بزرگ شد و قرآن را حفظ کرد و به علوم زمان خود با تمام سطوح دانشی که در آن زمان در گردش بود دست یافت. سپس به نقاط بسیاری در حضرموت، یمن و حجاز به دنبال دانش و استفاده از دانشمندان رفت. اولین بروز و ظهور او از طریق تلاشهای بسیار بود که به آن شناخته شد و پس از آن تدریس زودهنگام و جمع شدن علما و فقها برای شنیدن سخنان او بود.<ref>الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 192.</ref> | ||
=اساتید= | == اساتید == | ||
او از محضر علما و اساتید متعددی در تریم، الشحر، یمن و حجاز و غیر آن بهره برد، از جمله ایشان عبارتند از:<ref> | او از محضر علما و اساتید متعددی در تریم، الشحر، یمن و حجاز و غیر آن بهره برد، از جمله ایشان عبارتند از:<ref>الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1072.</ref> | ||
* پدرش عبدالرحمن بن محمد السَقّاف | |||
پدرش | * أبوبکر بن محمد بلحاج بافضل | ||
و همچنین با تعدادی از اهل علم و حکمت و دارای مقام رفاقت داشت، از جمله ایشان عبارتند از: | و همچنین با تعدادی از اهل علم و حکمت و دارای مقام رفاقت داشت، از جمله ایشان عبارتند از: | ||
* عبدالرحیم بن سعید باوزیر | |||
* عبدالله بن عبدالرحمن باوزیر | |||
* جعفر بن عبدالله الکثیری | |||
== شاگردان == | |||
دایره شاگردان شیخ عمر المحضار گسترده بود و صدها نفر از علمای بزرگ از شهرهای مختلف از محضر وی بهره بردند، از جمله بزرگان شاگردان او عبارتند از:<ref>الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 525. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 4 دیسمبر 2020.</ref> | |||
* پسر برادرش عبدالله بن أبیبکر العیدروس | |||
* پسر برادرش علی بن أبیبکر السکران | |||
* پسر برادرش أحمد بن أبیبکر السکران | |||
* أحمد بن عمر بن علی باعلوی | |||
=شاگردان= | * حسین بن أحمد بن علوی باعلوی | ||
دایره شاگردان شیخ عمر المحضار گسترده بود و صدها نفر از علمای بزرگ از شهرهای مختلف از محضر وی بهره بردند، از جمله بزرگان شاگردان او عبارتند از:<ref> | * محمد بن عبدالله بن علی باعلوی | ||
* عبدالله بن علی باحرمی | |||
پسر برادرش عبدالله بن | * محمد بن علی بازغیفان | ||
* أحمد بن محمد باعباد | |||
پسر برادرش علی بن | * سعید بن أحمد باغریب | ||
* أبوبکر بافتیل | |||
پسر برادرش أحمد بن | |||
أحمد بن عمر بن علی باعلوی | |||
حسین بن أحمد بن علوی باعلوی | |||
محمد بن عبدالله بن علی باعلوی | |||
عبدالله بن علی باحرمی | |||
محمد بن علی بازغیفان | |||
أحمد بن محمد باعباد | |||
سعید بن أحمد باغریب | |||
=تولیت نقابت= | == تولیت نقابت == | ||
یکی از کارهای بزرگ او گرد هم آوردن برادرانش، سادات بنی علوی و ایجاد تشکیلات منظم برای تاسیس انجمن نقابة سادات علوی در سال ذ821 هجری قمری است. | یکی از کارهای بزرگ او گرد هم آوردن برادرانش، سادات بنی علوی و ایجاد تشکیلات منظم برای تاسیس انجمن نقابة سادات علوی در سال ذ821 هجری قمری است. آنها سندی کتبی، رسمی و دولتی امضا کردند که متشکل از همبستگی و همکاری مشترک در بالابردن کلام حق، سرکوب بنیاد باطل، امر به معروف، نهی از منکر و یاری رساندن به مظلوم بود. با این سند جامع، فعالیت شیخ عمر شروع شد و در جامعه گسترش یافت و انجمن نقابة سادات علوی وارد مرحله جدیدی از نفوذ علمی و عملی در همه خانوادههای علوی و گروههای اجتماعی دیگر شد. | ||
=آثار= | == آثار == | ||
بر اساس آنچه در | بر اساس آنچه در زندگینامهها آمده است، شیخ عمر المحضار در زمان خودش از میان سادت علوی ثروتمندترین بود و زمینهای فراوان داشت که همه آنها را کشت میکرد و باغ ایجاد میکرد و با دقت پیگیر محصولات و میوههای آنها بود و در منطقه ساحل تعدادی کشتی برای کار در ماهیگیری تهیه کرده بود که درآمد حاصل از آن به منافع علم، تبلیغ و دعوت به اسلام و کمک به فقرا و نیازمندان صرف میشد. از این رو در همه جا مشهور و معروف شده بود و دارای جایگاه اجتماعی بالایی شد. و برای او اموال فراوانی جهت تقسیم بین فقرا، بیوهها و یتیمان برای او ارسال میشد. بهترین غذاها را به نیازمندان میخورانید و به گروههای مسافر و زایرین اکرام میکرد. او همچنین مراقب اوضاع طلاب علم و دانشجویان و علاقهمندان به تدریس بود و به تدریس و معیشت آنها رسیدگی میکرد و سفره او برای غریبههایی که از خارج کشور میآمدند گسترده بود. | ||
از جمله فعالیتهای او مسجدسازی بود. برای یکی از مسجدهایی که ساخت و به مسجد المحضار معروف بود، نخلها، اموال و منافع بسیاری را وقف کرد. مسجد دیگری در منطقه الشحر در روستایی به نام عرف ساخت که اغلب هنگام رفتن به ساحل در آنجا اقامت میکرد و به همین دلیل به عنوان «صاحب عرف» مشهور شد و تا به امروز کلبه، اوقاف و اقامتگاه او وجود دارد. او همچنین آنچه را که تخریب شده بود، مانند مسجد باعلوی در تریم را بازسازی کرد. شیخ عمر المحضار روستاهای زیادی را ایجاد کرد. سه روستا در اطراف الشحر ایجاد کرد که یکی از آنها روستای واسط در حاشیه الشحر است. | |||
از جمله | از جمله فعالیتهای او این بود که از سلطان جعفر بن عبدالله بن علی بن عمر الکثیری خواست که به دلیل حسن نیت و نظر خوب، حاکمیت را در دست گیرد، اگرچه جعفر، به دور از سیاست، مشغول تجارت و برقراری ارتباط با مردان صاحب فضل بود؛ اما تشویق شیخ عمر برای پذیرفتن زمامداری شهر بور تأثیر گذاشت و پس از آن سلطانی را در دست گرفت. | ||
=فرزندان= | == فرزندان == | ||
از او چهار دختر به | از او چهار دختر به نامهای عایشه، فاطمه، مریم و علویه به جای ماند و پسری نداشت.<ref> خرد, محمد بن علی (2002). غرر البهاءالضوی ودرر الجمال البدیع البهی. القاهرة، مصر: المکتبة الأزهریة للتراث. صفحة 261، 549.</ref> | ||
=وفات= | == وفات == | ||
وی در دوشنبه دوم ذی القعده در سال ۸۳۳ ه.ق در حال سجده نماز ظهر درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار خانواده و اجدادش به خاک سپرده شد.<ref> | وی در دوشنبه دوم ذی القعده در سال ۸۳۳ ه. ق در حال سجده نماز ظهر درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار خانواده و اجدادش به خاک سپرده شد.<ref> الشرجی, أحمد بن أحمد (1406 هـ). طبقات الخواص أهل الصدق والإخلاص. صنعاء، الیمن: الدار الیمنیة. صفحة 223.</ref> | ||
= | == منابع == | ||
المشهور, | المشهور, أبوبکر بن علی (1424 هـ). الإمام الشیخ عمر المحضار سلسلة أعلام حضرموت 10 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث. | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده: | [[رده:شخصیتها]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۴۱
عمرالمحضار | |
---|---|
نام کامل | عمرالمحضار |
نامهای دیگر |
|
اطلاعات شخصی | |
سال درگذشت | ۸۳۳ ق، ۸۰۸ ش، ۱۴۳۰ م |
محل درگذشت | حضرموت، یمن |
دین | اسلام، اهل سنت |
استادان |
|
شاگردان |
|
آثار | مسجد المحضار در حضرموت |
فعالیتها |
|
عمر المحضار (متوفی ۸۳۳ ه. ق) امام دانشمند، استاد اخلاق و دارای جایگاه رفیع اجتماعی در میان مردم در حضرموت است و از بزرگان سادات آل باعلوی محسوب میشود. لقب «محضار» کنایه از سرعت رسیدن به محل و حاضر شدن است. او به خاطر دانش، آثار، مبارزات، خوبیها و ارتباطش مشهور بود. او انجمن نقابت سادات علوی را در دست گرفت. او اولین کسی بود که برای تولیت نقابت سادات باعلوی در سال ۸۲۱ ه. ق انتخاب شد. پس از آن شهرتش بیشتر و جایگاهش افزون شد و گروههای مختلف نزد او آمد و شد میکردند. و او را متولی تصرف در وجوه شرعیه قرار دادند. او مسجد المحضار را در تریم ساخت و تأسیس کرد.
شایان ذکر است که شیخ ابوبکر بن سالم به احترام شیخ عمر المحضار و از باب تبرک و تیمن یکی از پسرانش را عمر المحضار نامید که آل المحضار به او برمیگردند.[۱]
نسب
عمر بن عبدالرحمن السَقّاف بن محمد مولى الدویلة بن علی بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسى بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمدالباقر بن علی زینالعابدین بن الحسین بن علی بن أبیطالب، و علی همسر فاطمه بنت محمد صلی الله علیه وآله است.
او بیست و یکمین نوه از نسل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است.
تولد و تربیت
او در تریم حضرموت به دنیا آمد و با برادرانش تحت سرپرستی پدرش عبدالرحمن السَقّاف بزرگ شد و قرآن را حفظ کرد و به علوم زمان خود با تمام سطوح دانشی که در آن زمان در گردش بود دست یافت. سپس به نقاط بسیاری در حضرموت، یمن و حجاز به دنبال دانش و استفاده از دانشمندان رفت. اولین بروز و ظهور او از طریق تلاشهای بسیار بود که به آن شناخته شد و پس از آن تدریس زودهنگام و جمع شدن علما و فقها برای شنیدن سخنان او بود.[۲]
اساتید
او از محضر علما و اساتید متعددی در تریم، الشحر، یمن و حجاز و غیر آن بهره برد، از جمله ایشان عبارتند از:[۳]
- پدرش عبدالرحمن بن محمد السَقّاف
- أبوبکر بن محمد بلحاج بافضل
و همچنین با تعدادی از اهل علم و حکمت و دارای مقام رفاقت داشت، از جمله ایشان عبارتند از:
- عبدالرحیم بن سعید باوزیر
- عبدالله بن عبدالرحمن باوزیر
- جعفر بن عبدالله الکثیری
شاگردان
دایره شاگردان شیخ عمر المحضار گسترده بود و صدها نفر از علمای بزرگ از شهرهای مختلف از محضر وی بهره بردند، از جمله بزرگان شاگردان او عبارتند از:[۴]
- پسر برادرش عبدالله بن أبیبکر العیدروس
- پسر برادرش علی بن أبیبکر السکران
- پسر برادرش أحمد بن أبیبکر السکران
- أحمد بن عمر بن علی باعلوی
- حسین بن أحمد بن علوی باعلوی
- محمد بن عبدالله بن علی باعلوی
- عبدالله بن علی باحرمی
- محمد بن علی بازغیفان
- أحمد بن محمد باعباد
- سعید بن أحمد باغریب
- أبوبکر بافتیل
تولیت نقابت
یکی از کارهای بزرگ او گرد هم آوردن برادرانش، سادات بنی علوی و ایجاد تشکیلات منظم برای تاسیس انجمن نقابة سادات علوی در سال ذ821 هجری قمری است. آنها سندی کتبی، رسمی و دولتی امضا کردند که متشکل از همبستگی و همکاری مشترک در بالابردن کلام حق، سرکوب بنیاد باطل، امر به معروف، نهی از منکر و یاری رساندن به مظلوم بود. با این سند جامع، فعالیت شیخ عمر شروع شد و در جامعه گسترش یافت و انجمن نقابة سادات علوی وارد مرحله جدیدی از نفوذ علمی و عملی در همه خانوادههای علوی و گروههای اجتماعی دیگر شد.
آثار
بر اساس آنچه در زندگینامهها آمده است، شیخ عمر المحضار در زمان خودش از میان سادت علوی ثروتمندترین بود و زمینهای فراوان داشت که همه آنها را کشت میکرد و باغ ایجاد میکرد و با دقت پیگیر محصولات و میوههای آنها بود و در منطقه ساحل تعدادی کشتی برای کار در ماهیگیری تهیه کرده بود که درآمد حاصل از آن به منافع علم، تبلیغ و دعوت به اسلام و کمک به فقرا و نیازمندان صرف میشد. از این رو در همه جا مشهور و معروف شده بود و دارای جایگاه اجتماعی بالایی شد. و برای او اموال فراوانی جهت تقسیم بین فقرا، بیوهها و یتیمان برای او ارسال میشد. بهترین غذاها را به نیازمندان میخورانید و به گروههای مسافر و زایرین اکرام میکرد. او همچنین مراقب اوضاع طلاب علم و دانشجویان و علاقهمندان به تدریس بود و به تدریس و معیشت آنها رسیدگی میکرد و سفره او برای غریبههایی که از خارج کشور میآمدند گسترده بود.
از جمله فعالیتهای او مسجدسازی بود. برای یکی از مسجدهایی که ساخت و به مسجد المحضار معروف بود، نخلها، اموال و منافع بسیاری را وقف کرد. مسجد دیگری در منطقه الشحر در روستایی به نام عرف ساخت که اغلب هنگام رفتن به ساحل در آنجا اقامت میکرد و به همین دلیل به عنوان «صاحب عرف» مشهور شد و تا به امروز کلبه، اوقاف و اقامتگاه او وجود دارد. او همچنین آنچه را که تخریب شده بود، مانند مسجد باعلوی در تریم را بازسازی کرد. شیخ عمر المحضار روستاهای زیادی را ایجاد کرد. سه روستا در اطراف الشحر ایجاد کرد که یکی از آنها روستای واسط در حاشیه الشحر است.
از جمله فعالیتهای او این بود که از سلطان جعفر بن عبدالله بن علی بن عمر الکثیری خواست که به دلیل حسن نیت و نظر خوب، حاکمیت را در دست گیرد، اگرچه جعفر، به دور از سیاست، مشغول تجارت و برقراری ارتباط با مردان صاحب فضل بود؛ اما تشویق شیخ عمر برای پذیرفتن زمامداری شهر بور تأثیر گذاشت و پس از آن سلطانی را در دست گرفت.
فرزندان
از او چهار دختر به نامهای عایشه، فاطمه، مریم و علویه به جای ماند و پسری نداشت.[۵]
وفات
وی در دوشنبه دوم ذی القعده در سال ۸۳۳ ه. ق در حال سجده نماز ظهر درگذشت و در قبرستان زنبل در کنار خانواده و اجدادش به خاک سپرده شد.[۶]
منابع
المشهور, أبوبکر بن علی (1424 هـ). الإمام الشیخ عمر المحضار سلسلة أعلام حضرموت 10 (PDF). عدن، الیمن: مرکز الإبداع الثقافی للدراسات وخدمة التراث.
پانویس
- ↑ جمل اللیل, یوسف بن عبدالله (1423 هـ). الشجرة الزکیة فی الأنساب وسیر آل بیت النبوة. الجزء الأول. الریاض، المملکة العربیة السعودیة: مکتبة جل المعرفة.
- ↑ الحبشی, أحمد بن زین. شرح العینیة. سنغافورة: مطبعة کرجای المحدودة. صفحة 192.
- ↑ الحبشی, عیدروس بن عمر (1430 هـ). عقد الیواقیت الجوهریة. الجزء الثانی. تریم، الیمن: دار العلم والدعوة. صفحة 1072.
- ↑ الشلی, محمد بن أبی بکر (1402 هـ). المشرع الروی فی مناقب السادة الکرام آل أبی علوی (PDF). الجزء الثانی (الطبعة الثانیة). صفحة 525. مؤرشف من الأصل (PDF) فی 4 دیسمبر 2020.
- ↑ خرد, محمد بن علی (2002). غرر البهاءالضوی ودرر الجمال البدیع البهی. القاهرة، مصر: المکتبة الأزهریة للتراث. صفحة 261، 549.
- ↑ الشرجی, أحمد بن أحمد (1406 هـ). طبقات الخواص أهل الصدق والإخلاص. صنعاء، الیمن: الدار الیمنیة. صفحة 223.