عبدالله بن زبیر: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'اسد ال' به 'اسدال') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = | |||
| تصویر = زبیر.jpg | |||
| نام = عَبْدُاللّه بْن الزُبَیْر بْن الْعَوام | |||
| | | نامهای دیگر = | ||
| سال تولد = 1 ق | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = مدینه | |||
| سال درگذشت = ۷۳ ق | |||
|سال | | تاریخ درگذشت = | ||
| | | محل درگذشت = مکه | ||
| استادان = | |||
|مدینه | | شاگردان = | ||
| | | دین = | ||
|درگذشت | | مذهب = | ||
| | | آثار = | ||
| | | فعالیتها = | ||
| | | وبگاه = | ||
| | }} | ||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
'''عبدالله بن زبیر بن عوام بن خُوَیلد مکنّا به ابوبکر و ابوخُبَیب''' صحابی خردسال و از مدعیان خلافت در مکه بود. او در هفت یا هشت سالگی در میان جمعی از کودکان مسلمان با [[پیامبر گرامی]](ص) [[بیعت]] کرد. در زمان عثمان در روند یکسانسازی مصاحف درکنار زید بن ثابت و سعید بن عاص در زمره کاتبان نسخههای [[قرآن]] بود. | '''عبدالله بن زبیر بن عوام بن خُوَیلد مکنّا به ابوبکر و ابوخُبَیب''' صحابی خردسال و از مدعیان خلافت در مکه بود. او در هفت یا هشت سالگی در میان جمعی از کودکان مسلمان با [[پیامبر گرامی]](ص) [[بیعت]] کرد. در زمان عثمان در روند یکسانسازی مصاحف درکنار زید بن ثابت و سعید بن عاص در زمره کاتبان نسخههای [[قرآن]] بود. | ||
خواهرزاده [[عایشه]] | خواهرزاده [[عایشه]] بود و با او ارتباط نزدیکی داشت. او پس از کنارهگیری از طرفین درگیر در صفین به دعوت [[معاویه]] در جمع کنارهگیران از [[علی بن ابیطالب|امام علی]] (ع) برای نظارت بر حکمیت به دومة الجندل رفت. با معاویه بیعت کرد ولی برای فرار از بیعت با [[یزید]] به [[مکه]] پناه برد. ابنزبیر پس از مرگ یزید از دیگران بیعت گرفت و به خلافت رسید. بزرگان [[بنی هاشم|بنیهاشم]] در مکه با او بیعت نکردند. وی پس از خلافت به تعمیر و تجدید بنای کعبه (که در لشکرکشی یزید خراب شده بود) پرداخت. او در محاصره دوم مکه به دست حجاج کشته شد. | ||
== نسب و ویژگیهای ظاهری عبداللهبن زبیر == | |||
عبداللهبن زبیر بن عوام بن خُوَیلد از تیره بنیاسد قریش مکنّا به ابوبکر و ابوخُبَیب و پدرش عمهزاده پیامبر و مادرش اسماء، دختر ابوبکر است.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۰۵؛ اسدالغابه، ج۳، ص۱۳۸</ref> ابنزبیر بارها به این نسبتها افتخار میکرد.<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۸؛ شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۱۶۱؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۹۶</ref> بنا بر سخن مشهور او نخستین نوزادی بود که پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه درمیان مسلمانان در شوال سال اول ق. زاده شد. مسلمانان با شنیدن خبر تولد او از خوشحالی یکباره تکبیر گفتند؛ زیرا تولد وی نشانه بطلان شایعه یهودیان بود که به ادعای خویش میخواستند با جادو مانع تولد نوزادان مسلمانان شوند و بدین ترتیب نسل مسلمانان را به تدریج منقرض کنند. پیامبر کام ابنزبیر را با خرما برداشت و او را عبدالله نامید و ابوبکر در گوشهایش اذان گفت.<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۳۱-۳۲؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۳۷؛ الاصابه، ج۴، ص۸۰</ref> او پوستی به رنگ سبز تیره و بدنی لاغر و نحیف، قدی میانه، محاسنی زرد و بسیار کمپشت <ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۵</ref> و موهایی بلند و پر پشت <ref>الکامل، ج۴، ص۳۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۵</ref> داشت و پدرش وی را شبیهترین مردم به ابوبکر میدانست.<ref>الاصابه، ج۴، ص۸۱</ref> | |||
== تولد عبداللهبن زبیر == | |||
روایات تاریخی سال تولد ابنزبیر را با اختلافی اندک گزارش کردهاند. <ref>الاستیعاب، ج3،ص:905</ref> بنا بر سخن مشهور، او نخستین مولود مسلمانان پس از هجرت در شهر مدینه بود و در شوال سال اول ق. زاده شد.<ref>الطبقات، خامسه2، ص31-32؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص437؛ الاصابه، ج4، ص80؛ تاریخ الطبری/ترجمه، ج3،ص:924؛ دائرةالمعارف اسلام، ج1، ص54، ذیل مدخل “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr” </ref> مسلمانان با شنیدن خبر تولد او، به اظهار شادمانی پرداختند؛ زیرا [[یهودیان]] ادعا کرده بودند که با جادو مانع تولد نوزادان [[مسلمانان]] میشوند و نسل مسلمانان را منقرض میکنند. گفتهاند که پیامبر (ص) نیز شاد شد و کام ابنزبیر را با خرما برداشت و او را عبدالله نامید و ابوبکر در گوشهایش [[اذان]] گفت<ref>الطبقات، خامسه2، ص31-32؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص437؛ الاصابه، ج4، ص80</ref>. | |||
با توجه به برخی از روایات [[شیعه]] و [[سنی]] ازدواج زبیر با اسماء از طریق [[ازدواج|متعه]] بوده<ref>طحاوی، شرح معانی الاثار، ج3، ص24؛ عسکری، ازدواج موقت در اسلام، ۵۲ ۵۰ </ref> و عبداللهبن زبیر اولین نوزادی است که از این طریق متولد میشود.<ref>العقد الفرید، ج4، ص14 </ref> | |||
ابنزبیر در هفت یا هشت سالگی، همراه جمعی از کودکان مسلمان با پیامبر (ص)بیعت کرد و از این رو، او را از [[صحابه صِغار]] پیامبر شمردهاند.<ref>الاصابه، ج4، ص81؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص430؛ سیر اعلام النبلاء، ج3، ص364</ref> | |||
== عبداللهبن زبیر دوره پس از پیامبر(ص) == | |||
ابنزبیر در روزگار پیامبر خردسال بود. از او در جنگ ها یا ماجراهای مهم سیاسی و اجتماعی خبری نیست. تنها گفتهاند او در دوره ابوبکر در نبرد یرموک (سال15ق. /۶۳۶م.)علیه روم همراه پدرش زبیر بود؛ ولی سن او به اندازهای نبود که در نبرد شرکت کند.<ref>تاریخ طبری، ج3، ص571؛ الاصابه، ج3، ص334</ref> | |||
نام عبداللهبن زبیر اندک اندک از زمان [[عثمان]]<ref>ر. ک:مقاله عثمان</ref> در منابع پربسامد میشود. او در این دوره سِمَتهای مختلفی یافت. به نقل طبری(م. 310ق.)، او در حمله به مناطق شمال [[ایران]] فعلی ([[خراسان]] قدیم) در سال 29-30ق. همراه سعید بن العاص بود. <ref> تاریخ الطبری، ج4،ص:270؛ همچنین نک: دائرةالمعارف اسلام، ج1، ص55، ذیل مدخل “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr”</ref> در ماجرای جمعآوری و یکسانسازی مصاحف از کاتبان نسخههای قرآن بود. <ref>انساب الاشراف، ج10، ص176؛ اسدالغابه، ج3، ص328؛ البدایة و النهایه، ج8، ص335</ref> در حمله به مغرب به سال 27 یا 28ق. تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابیسَرْح شرکت داشت. از خود او نقل کردهاند که با کشتن فرمانده لشکر دشمن، پیروزی مسلمانان را باعث شد. <ref>فتوح البلدان، ص224؛ المنتظم، ج4، ص344</ref> ابنزبیر در ماجرای شورش مردم علیه عثمان، بر خلاف پدر و خالهاش عایشه، در کنار عثمان بود و از او دفاع میکرد. <ref>تاریخ خلیفه، ص102؛ البدایة و النهایه، ج7، ص181</ref> او نمایندگی عثمان را در مواجهه با معترضان و امامت جماعت را هنگام محاصره خانهاش بر عهده گرفت و در این ماجرا زخمی شد. <ref>الطبقات، ج2، ص36؛ انساب الاشراف، ج5، ص564</ref> | |||
= | == عبداللهبن زبیر دوره امام علی(ع) == | ||
ابنزبیر در دوره خلافت امام علی(ع) راه مخالفت در پیش گرفت. مهمترین اقدام ابنزبیر در دوره امام علی(ع) و در مخالفت با او، شرکت در [[جنگ جمل]] و زمینهسازی شورش علیه امام علی(ع) بود. گفتهاند که ابنزبیر در این جنگ حدود سی زخم برداشته است. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص265</ref> او در شوراندن پدرش علیه امام علی(ع) نقش داشت به گونهای که در روایتی از آن امام، او عامل جدایی زبیر از اهلبیت خوانده شده است. <ref>الامامة و السیاسه، ج1، ص28؛ اسدالغابه، ج3، ص139</ref> | |||
پیش از شروع جنگ ابنزبیر دریافت که پدرش زبیر از شرکت در ماجرای جمل پشیمان شده و قصد دارد از آن کناره گیرد. بدینرو کوشید تا مانع رفتن او از صحنه نبرد شود؛ ولی موفق نشد. <ref>الفتوح، ج2، ص470؛ مروج الذهب، ج2، ص363</ref> میان او خالهاش عایشه، رابطه عاطفی عمیقی برقرار بود<ref>نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019</ref>، عائشه هنگام مرگ او را وصی خود کرد <ref>فتح الباری، ج4، ص476</ref> و از برخی قرائن بر میآید که در ماجرای جنگ جمل، عائشه تحت تاثیر القائات او بوده است. <ref>الاستیعاب، ج3، ص910؛ تاریخ الاسلام، ج4، ص246</ref> | |||
هنگام ورود لشکریان جمل به [[بصره]]<ref>ر. ک:مقاله بصره</ref> ابنزبیر که فرمانده پیاده نظام بود، بر خلاف پیمان آتشبسی که با عثمان بن حُنَیْف حاکم بصره تا رسیدن امام علی(ع)بسته بودند، با گروهی، 40 نفر از محافظان [[مسلمان]] را کشت و [[بیت المال|بیت المال]] را تصرف کرد. <ref>فتوح البلدان، ص365؛ الاستیعاب، ج1، ص368</ref> | |||
== مناسبات عایشه و عبدالله بن زبیر == | |||
ابنزبیر را عایشه از کودکی نزد خود نگهداری کرد. بدین ترتیب رابطه عاطفی شدیدی میان عایشه و ابنزبیر شکل گرفت؛ به گونهای که پس از رسول خدا(ص) و [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]<ref>ر. ک:مقاله ابوبکر</ref>، او نزد عایشه از همه محبوبتر بود. <ref>المعجم الاوسط، ج۲، ص۳۷۳؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۳۹</ref> همین محبت باعث شد تا در امور مختلف به او توجه ویژه داشته باشد. از جمله وقتی فرزندان صحابه نزد وی آمدند تا جای ستون قرعه را به آنان نشان دهد، از این کار سر باززد؛ اما وقتی از اطراف وی پراکنده شدند، جایگاه ستون قرعه را تنها برای ابنزبیر مشخص کرد. <ref>الطبقات، ج۸، ص۱۳۱</ref> | |||
بر پایه گزارشی، ابنزبیر به بهانه خرید حجره عایشه که محل دفن پیامبر گرامی و [[خلیفه]]<ref>ر. ک:مقاله خلیفه</ref> اول و دوم است، اموال بسیاری در اختیار او قرار داد. این اموال آن قدر فراوان بود که پنج شتر بزرگ آن را برای عایشه بردند. او شرط کرد که این حجره تا زنده بودن عایشه در اختیارش باشد. وقتی ابنزبیر آگاه شد که عایشه خانهاش را فروخته و بهای آن را [[صدقه]] داده، تهدید کرد که او را به سبب این ولخرجی از تصرف در اموالش محروم کند. عایشه به سبب این توهین سوگند یاد کرد که هرگز او را به حضور نپذیرد؛ اما محبت میان این دو باعث شد تا ابنزبیر با ترفندی به دیدن عایشه برود. عایشه برای کفاره شکستن سوگندش ۴۰ یا ۱۰۰ [[برده]] را آزاد <ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۵۰؛ الادب المفرد، ج۱، ص۱۴۳</ref> و خود را برای شکستن سوگند ملامت کرد.<ref> السنن الکبری، ج۶، ص۶۲</ref> به گفته عایشه، او پس از دفن شدن عمر در کنار رسول خدا، همیشه با حجاب کامل در حجره خود زندگی میکرد تا این که ابنزبیر دیوار و حائل میان قبرها و محل سکونت او را بنا کرد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۲۲۵؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۱۱</ref> | |||
ابنزبیر به عنوان وصی عایشه پس از مرگ او به سال ۵۷ق. بر پیکرش [[نماز]] گزارد و او را که بر پایه وصیت خودش به سبب برخی از کارهایش که ابنحجر آن را شرکت در جنگ جمل میداند <ref>فتح الباری، ج۴، ص۴۷۶</ref>، از دفن شدن در کنار پیامبر احساس شرم میکرد، در کنار دیگر همسران پیامبر در [[بقیع]] دفن کرد.<ref>المعارف، ص۱۳۴؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۲۱</ref> | |||
== بازسازی کعبه به دست عبداللهبن زبیر == | |||
ابنزبیر پس از بازگشت لشکر حصین بن نمیر در ۲۵ ربیع الثانی سال۶۴ق. <ref>اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۴؛ سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱</ref> با برداشتن روپوشهای [[کعبه]] و اطراف آن با آسیب جدی بنای کعبه و سیاه و سه تکه شدن [[حجر الاسود|حجرالاسود]] بر اثر آتش سوزی روبهرو شد. <ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۶۹</ref> گویا ابنزبیر پیشتر در اندیشه بازسازی کعبه بود؛ زیرا در زمان حیات عایشه از او روایتی شنید که پیامبر از شکل موجود کعبه در زمان خود ناخشنود بوده است. او ۱۰ نفر از بزرگان صحابه را برای گواهی دادن به این حدیث نزد عایشه فراخواند. <ref>احسنالتقاسیم، ص۷۴؛ معجم البلدان، ج۴، ص۴۶۶</ref> | |||
بر پایه این روایت، قریش به سبب کمبود بودجه در ساخت کعبه کوتاهی کردند؛ زیرا میخواستند کعبه را تنها با درآمدهای حلال و پاکشان بسازند.<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۴؛ الطبقات، ج۱، ص۱۱۶</ref> از همین رو بخشی از کعبه را در [[حجر اسماعیل]] وانهادند و برای آن که ورود و خروج را انحصاری کنند، درِِِ کعبه را بالاتر از سطح حرم قرار دادند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۹؛ البدایة و النهایه، ج۹، ص۲-۳</ref> | |||
بر پایه این گزارش پیامبر تأکید فرموده بود که اگر میتوانست کعبه را خراب میکرد و آن را بر پایه طرح ابراهیم(ع) میساخت و دو دَرِ شرقی و غربی برای ورود و خروج آن قرار میداد. پیامبر بخشهایی از کعبه را که در حجر مانده بود، برای عایشه معین کرده <ref> اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۶؛ السنن الصغری، ج۴، ص۱۷۲؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۶۶</ref> و عایشه نیز آن را به ابنزبیر نشان داده بود.<ref>سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱</ref> دستیابی به افتخار بازسازی کعبه و زدودن اتهام آتش زدن کعبه را نیز میتوان در تصمیم او برای بازسازی کعبه دخیل دانست. او از افراد مختلف درباره این کار نظرخواهی کرد؛ اما بیشتر مردم به ویژه ابن عباس بدان سبب که این کار حاکمان بعدی را در تخریب کعبه گستاخ میکند، با آن مخالفت ورزیدند. | |||
او پیشنهاد کرد که به تعمیر و ترمیم کعبه بسنده شود<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹</ref>؛ ولی ابنزبیر این کار را مخالف شأن کعبه دانست. [[جابر بن عبدالله انصاری]] و جمعی از سرشناسان نیز با بازسازی کامل کعبه موافق بودند. سرانجام عبداللهبن زبیر در روز شنبه ۱۵ جمادی الثانی سال ۶۴ق. تخریب کعبه را به دست خود آغاز کرد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۶؛ الطبقات، خامسه۲، ص۷۲؛ محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۸۹</ref> بر پایه روایتی از پیامبر، مردانی حبشی با ساقهای باریک و نحیف تخریبگر کعبه قلمداد شده بودند. ابنزبیر برای آن که کارش مصداق این حدیث شناخته شود، چند غلام حبشی را برای این کار به خدمت گرفت<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۵؛ الروض المعطار، ص۹۴؛ سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱</ref> و دیوارهای کعبه را کاملاً فروریخت. | |||
مردم مکه از ترس نازل شدن عذاب به سمت [[منا]] گریختند. او محل کعبه و حجر اسماعیل و پایههای آن را تا رسیدن به سنگهای عظیمی که مانند انگشتان دو دست یا گردنهای شتر در هم تنیده شده بودند، حفرکرد.<ref> الطبقات، خامسه۲، ص۷۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۲۳؛ محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۹۰</ref> با ضربه زدن به این پایهها که تا حجر اسماعیل ادامه داشت، تمام مکه به شدت به حرکت درآمد و کسانی که به تخریب و بازسازی کعبه رأی داده بودند، پشیمان شدند و همه مردم به وحشت افتادند. این حفاری و پایهگذاری خانه بر پایههای ابراهیمی تحت نظارت شماری از بزرگان مکه انجام شد. به گزارش مجاهد بن جبر، بخشی از حجرالاسود که در داخل دیوار کعبه مانده و در این بازسازی نمایان شده بود، رنگ سفید داشت.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۹۲</ref> ابنزبیر به توصیه ابنعباس حصاری چوبی گرداگرد پایههای کعبه قرارداد تا مردم پیرامون آن طواف کنند و به سوی آن نماز بخوانند. <ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰؛ محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۸۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۳۸</ref> | |||
ابنزبیر در این بازسازی با افراد سالخورده و آگاه درباره کعبه مشورت نمود و سنگهای مورد نیاز خود را از همان هفت کوه ([[حَراء]]، ثَبِیر، مَقطع، خَنْدَمه، حلحله، مِفجَر مزدلفه، مِقلَع الکعبه) استخراج کرد که قریش برای بازسازی پیشین کعبه از آن استفاده کرده بود. نیز ملات کعبه را از گچ بادوام یمنی برگزید که به سفارش او از صنعا وارد میشد. در مدت بازسازی کعبه، حجرالاسود در پارچهای از حریر گرانبهای سفید درون جعبهای همراه دیگر اشیای کعبه، در [[دارالندوه]] نگهداری میشد. <ref> انساب الاشراف، ج۵، ص۳۷۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۰</ref> بر پایه گزارشی، او در حفاری حجر اسماعیل به سنگی سبز برخورد که عبدالله بن صفوان آن را قبر اسماعیل دانست و به حال خود رها کرد. <ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۱</ref> | |||
== کشتهشدن عبداللهبن زبیر == | |||
ابنزبیر سرانجام دانست که تاب مقاومت در برابر سپاه [[شام]] را ندارد. وی به سفارش مادرش با یارانی اندک تا واپسین لحظه و در حالی که به کعبه تکیه داده بود جنگید و به دست مردانی از بنیسکون و بنیمراد کشته شد. | |||
در این نبرد ۲۴۰ نفر همراه | در این نبرد ۲۴۰ نفر همراه ابنزبیر کشته شدند و خون برخی از آنان تا درون کعبه جاری شد. سر او را همراه سر عبدالله بن مطیع و عبدالله بن صفوان به مدینه بردند و آنجا نصب کردند. سپس این سرها را برای عبدالملک بردند و هر یک از حاملان سرها ۵۰۰ دینار پاداش گرفت. روایتهای دیگر محل قتل ابنزبیر را نزدیک حجون دانستهاند. بر پایه برخی روایتها عبدالملک سر ابنزبیر را برای تسلیمکردن عبدالله بن خازم حاکم ابنزبیر در [[خراسان]] به آن دیار فرستاد و او سر را همان جا دفن کرد. | ||
حجاج پیکر | حجاج پیکر ابنزبیر را تا یک سال از پا آویخت. سرانجام به خواهش مادرش اسماً پیکر را به او دادند. اسماً پیکر فرزندش را در قبرستان حجون مکه به خاک سپرد. بر پایه گزارش مصعب بن عبدالله پیکر ابنزبیر را به مدینه انتقال دادند و در خانه مادر بزرگش صفیه دفن کردند که بعدها به [[مسجد]] پیامبر (ص) ملحق شد.<ref>فرزند نامبارک زبیر که او را از همراهی با اهل بیت(ع) باز داشت ... | ||
https://www.mehrnews.com › news</ref> | https://www.mehrnews.com › news</ref> | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده: | [[رده:شخصیتهای تاریخی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۵
عبدالله بن زبیر | |
---|---|
نام کامل | عَبْدُاللّه بْن الزُبَیْر بْن الْعَوام |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 1 ق، ۱ ش، ۶۲۲ م |
محل تولد | مدینه |
سال درگذشت | ۷۳ ق، ۷۱ ش، ۶۹۲ م |
محل درگذشت | مکه |
عبدالله بن زبیر بن عوام بن خُوَیلد مکنّا به ابوبکر و ابوخُبَیب صحابی خردسال و از مدعیان خلافت در مکه بود. او در هفت یا هشت سالگی در میان جمعی از کودکان مسلمان با پیامبر گرامی(ص) بیعت کرد. در زمان عثمان در روند یکسانسازی مصاحف درکنار زید بن ثابت و سعید بن عاص در زمره کاتبان نسخههای قرآن بود.
خواهرزاده عایشه بود و با او ارتباط نزدیکی داشت. او پس از کنارهگیری از طرفین درگیر در صفین به دعوت معاویه در جمع کنارهگیران از امام علی (ع) برای نظارت بر حکمیت به دومة الجندل رفت. با معاویه بیعت کرد ولی برای فرار از بیعت با یزید به مکه پناه برد. ابنزبیر پس از مرگ یزید از دیگران بیعت گرفت و به خلافت رسید. بزرگان بنیهاشم در مکه با او بیعت نکردند. وی پس از خلافت به تعمیر و تجدید بنای کعبه (که در لشکرکشی یزید خراب شده بود) پرداخت. او در محاصره دوم مکه به دست حجاج کشته شد.
نسب و ویژگیهای ظاهری عبداللهبن زبیر
عبداللهبن زبیر بن عوام بن خُوَیلد از تیره بنیاسد قریش مکنّا به ابوبکر و ابوخُبَیب و پدرش عمهزاده پیامبر و مادرش اسماء، دختر ابوبکر است.[۱] ابنزبیر بارها به این نسبتها افتخار میکرد.[۲] بنا بر سخن مشهور او نخستین نوزادی بود که پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه درمیان مسلمانان در شوال سال اول ق. زاده شد. مسلمانان با شنیدن خبر تولد او از خوشحالی یکباره تکبیر گفتند؛ زیرا تولد وی نشانه بطلان شایعه یهودیان بود که به ادعای خویش میخواستند با جادو مانع تولد نوزادان مسلمانان شوند و بدین ترتیب نسل مسلمانان را به تدریج منقرض کنند. پیامبر کام ابنزبیر را با خرما برداشت و او را عبدالله نامید و ابوبکر در گوشهایش اذان گفت.[۳] او پوستی به رنگ سبز تیره و بدنی لاغر و نحیف، قدی میانه، محاسنی زرد و بسیار کمپشت [۴] و موهایی بلند و پر پشت [۵] داشت و پدرش وی را شبیهترین مردم به ابوبکر میدانست.[۶]
تولد عبداللهبن زبیر
روایات تاریخی سال تولد ابنزبیر را با اختلافی اندک گزارش کردهاند. [۷] بنا بر سخن مشهور، او نخستین مولود مسلمانان پس از هجرت در شهر مدینه بود و در شوال سال اول ق. زاده شد.[۸] مسلمانان با شنیدن خبر تولد او، به اظهار شادمانی پرداختند؛ زیرا یهودیان ادعا کرده بودند که با جادو مانع تولد نوزادان مسلمانان میشوند و نسل مسلمانان را منقرض میکنند. گفتهاند که پیامبر (ص) نیز شاد شد و کام ابنزبیر را با خرما برداشت و او را عبدالله نامید و ابوبکر در گوشهایش اذان گفت[۹].
با توجه به برخی از روایات شیعه و سنی ازدواج زبیر با اسماء از طریق متعه بوده[۱۰] و عبداللهبن زبیر اولین نوزادی است که از این طریق متولد میشود.[۱۱]
ابنزبیر در هفت یا هشت سالگی، همراه جمعی از کودکان مسلمان با پیامبر (ص)بیعت کرد و از این رو، او را از صحابه صِغار پیامبر شمردهاند.[۱۲]
عبداللهبن زبیر دوره پس از پیامبر(ص)
ابنزبیر در روزگار پیامبر خردسال بود. از او در جنگ ها یا ماجراهای مهم سیاسی و اجتماعی خبری نیست. تنها گفتهاند او در دوره ابوبکر در نبرد یرموک (سال15ق. /۶۳۶م.)علیه روم همراه پدرش زبیر بود؛ ولی سن او به اندازهای نبود که در نبرد شرکت کند.[۱۳]
نام عبداللهبن زبیر اندک اندک از زمان عثمان[۱۴] در منابع پربسامد میشود. او در این دوره سِمَتهای مختلفی یافت. به نقل طبری(م. 310ق.)، او در حمله به مناطق شمال ایران فعلی (خراسان قدیم) در سال 29-30ق. همراه سعید بن العاص بود. [۱۵] در ماجرای جمعآوری و یکسانسازی مصاحف از کاتبان نسخههای قرآن بود. [۱۶] در حمله به مغرب به سال 27 یا 28ق. تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابیسَرْح شرکت داشت. از خود او نقل کردهاند که با کشتن فرمانده لشکر دشمن، پیروزی مسلمانان را باعث شد. [۱۷] ابنزبیر در ماجرای شورش مردم علیه عثمان، بر خلاف پدر و خالهاش عایشه، در کنار عثمان بود و از او دفاع میکرد. [۱۸] او نمایندگی عثمان را در مواجهه با معترضان و امامت جماعت را هنگام محاصره خانهاش بر عهده گرفت و در این ماجرا زخمی شد. [۱۹]
عبداللهبن زبیر دوره امام علی(ع)
ابنزبیر در دوره خلافت امام علی(ع) راه مخالفت در پیش گرفت. مهمترین اقدام ابنزبیر در دوره امام علی(ع) و در مخالفت با او، شرکت در جنگ جمل و زمینهسازی شورش علیه امام علی(ع) بود. گفتهاند که ابنزبیر در این جنگ حدود سی زخم برداشته است. [۲۰] او در شوراندن پدرش علیه امام علی(ع) نقش داشت به گونهای که در روایتی از آن امام، او عامل جدایی زبیر از اهلبیت خوانده شده است. [۲۱]
پیش از شروع جنگ ابنزبیر دریافت که پدرش زبیر از شرکت در ماجرای جمل پشیمان شده و قصد دارد از آن کناره گیرد. بدینرو کوشید تا مانع رفتن او از صحنه نبرد شود؛ ولی موفق نشد. [۲۲] میان او خالهاش عایشه، رابطه عاطفی عمیقی برقرار بود[۲۳]، عائشه هنگام مرگ او را وصی خود کرد [۲۴] و از برخی قرائن بر میآید که در ماجرای جنگ جمل، عائشه تحت تاثیر القائات او بوده است. [۲۵]
هنگام ورود لشکریان جمل به بصره[۲۶] ابنزبیر که فرمانده پیاده نظام بود، بر خلاف پیمان آتشبسی که با عثمان بن حُنَیْف حاکم بصره تا رسیدن امام علی(ع)بسته بودند، با گروهی، 40 نفر از محافظان مسلمان را کشت و بیت المال را تصرف کرد. [۲۷]
مناسبات عایشه و عبدالله بن زبیر
ابنزبیر را عایشه از کودکی نزد خود نگهداری کرد. بدین ترتیب رابطه عاطفی شدیدی میان عایشه و ابنزبیر شکل گرفت؛ به گونهای که پس از رسول خدا(ص) و ابوبکر[۲۸]، او نزد عایشه از همه محبوبتر بود. [۲۹] همین محبت باعث شد تا در امور مختلف به او توجه ویژه داشته باشد. از جمله وقتی فرزندان صحابه نزد وی آمدند تا جای ستون قرعه را به آنان نشان دهد، از این کار سر باززد؛ اما وقتی از اطراف وی پراکنده شدند، جایگاه ستون قرعه را تنها برای ابنزبیر مشخص کرد. [۳۰]
بر پایه گزارشی، ابنزبیر به بهانه خرید حجره عایشه که محل دفن پیامبر گرامی و خلیفه[۳۱] اول و دوم است، اموال بسیاری در اختیار او قرار داد. این اموال آن قدر فراوان بود که پنج شتر بزرگ آن را برای عایشه بردند. او شرط کرد که این حجره تا زنده بودن عایشه در اختیارش باشد. وقتی ابنزبیر آگاه شد که عایشه خانهاش را فروخته و بهای آن را صدقه داده، تهدید کرد که او را به سبب این ولخرجی از تصرف در اموالش محروم کند. عایشه به سبب این توهین سوگند یاد کرد که هرگز او را به حضور نپذیرد؛ اما محبت میان این دو باعث شد تا ابنزبیر با ترفندی به دیدن عایشه برود. عایشه برای کفاره شکستن سوگندش ۴۰ یا ۱۰۰ برده را آزاد [۳۲] و خود را برای شکستن سوگند ملامت کرد.[۳۳] به گفته عایشه، او پس از دفن شدن عمر در کنار رسول خدا، همیشه با حجاب کامل در حجره خود زندگی میکرد تا این که ابنزبیر دیوار و حائل میان قبرها و محل سکونت او را بنا کرد.[۳۴]
ابنزبیر به عنوان وصی عایشه پس از مرگ او به سال ۵۷ق. بر پیکرش نماز گزارد و او را که بر پایه وصیت خودش به سبب برخی از کارهایش که ابنحجر آن را شرکت در جنگ جمل میداند [۳۵]، از دفن شدن در کنار پیامبر احساس شرم میکرد، در کنار دیگر همسران پیامبر در بقیع دفن کرد.[۳۶]
بازسازی کعبه به دست عبداللهبن زبیر
ابنزبیر پس از بازگشت لشکر حصین بن نمیر در ۲۵ ربیع الثانی سال۶۴ق. [۳۷] با برداشتن روپوشهای کعبه و اطراف آن با آسیب جدی بنای کعبه و سیاه و سه تکه شدن حجرالاسود بر اثر آتش سوزی روبهرو شد. [۳۸] گویا ابنزبیر پیشتر در اندیشه بازسازی کعبه بود؛ زیرا در زمان حیات عایشه از او روایتی شنید که پیامبر از شکل موجود کعبه در زمان خود ناخشنود بوده است. او ۱۰ نفر از بزرگان صحابه را برای گواهی دادن به این حدیث نزد عایشه فراخواند. [۳۹]
بر پایه این روایت، قریش به سبب کمبود بودجه در ساخت کعبه کوتاهی کردند؛ زیرا میخواستند کعبه را تنها با درآمدهای حلال و پاکشان بسازند.[۴۰] از همین رو بخشی از کعبه را در حجر اسماعیل وانهادند و برای آن که ورود و خروج را انحصاری کنند، درِِِ کعبه را بالاتر از سطح حرم قرار دادند.[۴۱] بر پایه این گزارش پیامبر تأکید فرموده بود که اگر میتوانست کعبه را خراب میکرد و آن را بر پایه طرح ابراهیم(ع) میساخت و دو دَرِ شرقی و غربی برای ورود و خروج آن قرار میداد. پیامبر بخشهایی از کعبه را که در حجر مانده بود، برای عایشه معین کرده [۴۲] و عایشه نیز آن را به ابنزبیر نشان داده بود.[۴۳] دستیابی به افتخار بازسازی کعبه و زدودن اتهام آتش زدن کعبه را نیز میتوان در تصمیم او برای بازسازی کعبه دخیل دانست. او از افراد مختلف درباره این کار نظرخواهی کرد؛ اما بیشتر مردم به ویژه ابن عباس بدان سبب که این کار حاکمان بعدی را در تخریب کعبه گستاخ میکند، با آن مخالفت ورزیدند.
او پیشنهاد کرد که به تعمیر و ترمیم کعبه بسنده شود[۴۴]؛ ولی ابنزبیر این کار را مخالف شأن کعبه دانست. جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از سرشناسان نیز با بازسازی کامل کعبه موافق بودند. سرانجام عبداللهبن زبیر در روز شنبه ۱۵ جمادی الثانی سال ۶۴ق. تخریب کعبه را به دست خود آغاز کرد.[۴۵] بر پایه روایتی از پیامبر، مردانی حبشی با ساقهای باریک و نحیف تخریبگر کعبه قلمداد شده بودند. ابنزبیر برای آن که کارش مصداق این حدیث شناخته شود، چند غلام حبشی را برای این کار به خدمت گرفت[۴۶] و دیوارهای کعبه را کاملاً فروریخت.
مردم مکه از ترس نازل شدن عذاب به سمت منا گریختند. او محل کعبه و حجر اسماعیل و پایههای آن را تا رسیدن به سنگهای عظیمی که مانند انگشتان دو دست یا گردنهای شتر در هم تنیده شده بودند، حفرکرد.[۴۷] با ضربه زدن به این پایهها که تا حجر اسماعیل ادامه داشت، تمام مکه به شدت به حرکت درآمد و کسانی که به تخریب و بازسازی کعبه رأی داده بودند، پشیمان شدند و همه مردم به وحشت افتادند. این حفاری و پایهگذاری خانه بر پایههای ابراهیمی تحت نظارت شماری از بزرگان مکه انجام شد. به گزارش مجاهد بن جبر، بخشی از حجرالاسود که در داخل دیوار کعبه مانده و در این بازسازی نمایان شده بود، رنگ سفید داشت.[۴۸] ابنزبیر به توصیه ابنعباس حصاری چوبی گرداگرد پایههای کعبه قرارداد تا مردم پیرامون آن طواف کنند و به سوی آن نماز بخوانند. [۴۹]
ابنزبیر در این بازسازی با افراد سالخورده و آگاه درباره کعبه مشورت نمود و سنگهای مورد نیاز خود را از همان هفت کوه (حَراء، ثَبِیر، مَقطع، خَنْدَمه، حلحله، مِفجَر مزدلفه، مِقلَع الکعبه) استخراج کرد که قریش برای بازسازی پیشین کعبه از آن استفاده کرده بود. نیز ملات کعبه را از گچ بادوام یمنی برگزید که به سفارش او از صنعا وارد میشد. در مدت بازسازی کعبه، حجرالاسود در پارچهای از حریر گرانبهای سفید درون جعبهای همراه دیگر اشیای کعبه، در دارالندوه نگهداری میشد. [۵۰] بر پایه گزارشی، او در حفاری حجر اسماعیل به سنگی سبز برخورد که عبدالله بن صفوان آن را قبر اسماعیل دانست و به حال خود رها کرد. [۵۱]
کشتهشدن عبداللهبن زبیر
ابنزبیر سرانجام دانست که تاب مقاومت در برابر سپاه شام را ندارد. وی به سفارش مادرش با یارانی اندک تا واپسین لحظه و در حالی که به کعبه تکیه داده بود جنگید و به دست مردانی از بنیسکون و بنیمراد کشته شد.
در این نبرد ۲۴۰ نفر همراه ابنزبیر کشته شدند و خون برخی از آنان تا درون کعبه جاری شد. سر او را همراه سر عبدالله بن مطیع و عبدالله بن صفوان به مدینه بردند و آنجا نصب کردند. سپس این سرها را برای عبدالملک بردند و هر یک از حاملان سرها ۵۰۰ دینار پاداش گرفت. روایتهای دیگر محل قتل ابنزبیر را نزدیک حجون دانستهاند. بر پایه برخی روایتها عبدالملک سر ابنزبیر را برای تسلیمکردن عبدالله بن خازم حاکم ابنزبیر در خراسان به آن دیار فرستاد و او سر را همان جا دفن کرد.
حجاج پیکر ابنزبیر را تا یک سال از پا آویخت. سرانجام به خواهش مادرش اسماً پیکر را به او دادند. اسماً پیکر فرزندش را در قبرستان حجون مکه به خاک سپرد. بر پایه گزارش مصعب بن عبدالله پیکر ابنزبیر را به مدینه انتقال دادند و در خانه مادر بزرگش صفیه دفن کردند که بعدها به مسجد پیامبر (ص) ملحق شد.[۵۲]
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۹۰۵؛ اسدالغابه، ج۳، ص۱۳۸
- ↑ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۸؛ شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۱۶۱؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۹۶
- ↑ الطبقات، خامسه۲، ص۳۱-۳۲؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۳۷؛ الاصابه، ج۴، ص۸۰
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۵
- ↑ الکامل، ج۴، ص۳۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۵
- ↑ الاصابه، ج۴، ص۸۱
- ↑ الاستیعاب، ج3،ص:905
- ↑ الطبقات، خامسه2، ص31-32؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص437؛ الاصابه، ج4، ص80؛ تاریخ الطبری/ترجمه، ج3،ص:924؛ دائرةالمعارف اسلام، ج1، ص54، ذیل مدخل “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr”
- ↑ الطبقات، خامسه2، ص31-32؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص437؛ الاصابه، ج4، ص80
- ↑ طحاوی، شرح معانی الاثار، ج3، ص24؛ عسکری، ازدواج موقت در اسلام، ۵۲ ۵۰
- ↑ العقد الفرید، ج4، ص14
- ↑ الاصابه، ج4، ص81؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص430؛ سیر اعلام النبلاء، ج3، ص364
- ↑ تاریخ طبری، ج3، ص571؛ الاصابه، ج3، ص334
- ↑ ر. ک:مقاله عثمان
- ↑ تاریخ الطبری، ج4،ص:270؛ همچنین نک: دائرةالمعارف اسلام، ج1، ص55، ذیل مدخل “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr”
- ↑ انساب الاشراف، ج10، ص176؛ اسدالغابه، ج3، ص328؛ البدایة و النهایه، ج8، ص335
- ↑ فتوح البلدان، ص224؛ المنتظم، ج4، ص344
- ↑ تاریخ خلیفه، ص102؛ البدایة و النهایه، ج7، ص181
- ↑ الطبقات، ج2، ص36؛ انساب الاشراف، ج5، ص564
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص265
- ↑ الامامة و السیاسه، ج1، ص28؛ اسدالغابه، ج3، ص139
- ↑ الفتوح، ج2، ص470؛ مروج الذهب، ج2، ص363
- ↑ نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019
- ↑ فتح الباری، ج4، ص476
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص910؛ تاریخ الاسلام، ج4، ص246
- ↑ ر. ک:مقاله بصره
- ↑ فتوح البلدان، ص365؛ الاستیعاب، ج1، ص368
- ↑ ر. ک:مقاله ابوبکر
- ↑ المعجم الاوسط، ج۲، ص۳۷۳؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۳۹
- ↑ الطبقات، ج۸، ص۱۳۱
- ↑ ر. ک:مقاله خلیفه
- ↑ انساب الاشراف، ج۲، ص۵۰؛ الادب المفرد، ج۱، ص۱۴۳
- ↑ السنن الکبری، ج۶، ص۶۲
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۲۲۵؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۱۱
- ↑ فتح الباری، ج۴، ص۴۷۶
- ↑ المعارف، ص۱۳۴؛ وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۲۱
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۴؛ سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۶۹
- ↑ احسنالتقاسیم، ص۷۴؛ معجم البلدان، ج۴، ص۴۶۶
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۴؛ الطبقات، ج۱، ص۱۱۶
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۹؛ البدایة و النهایه، ج۹، ص۲-۳
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۶؛ السنن الصغری، ج۴، ص۱۷۲؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۶۶
- ↑ سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۴؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۶؛ الطبقات، خامسه۲، ص۷۲؛ محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۸۹
- ↑ اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۵؛ الروض المعطار، ص۹۴؛ سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱
- ↑ الطبقات، خامسه۲، ص۷۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۲۳؛ محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۹۰
- ↑ اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۹۲
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰؛ محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۸۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۳۸
- ↑ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۷۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۰
- ↑ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۱
- ↑ فرزند نامبارک زبیر که او را از همراهی با اهل بیت(ع) باز داشت ... https://www.mehrnews.com › news