ابی بن کعب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
!اُبی بن کَعب بن قیس بن عبید بن زبید
!اُبی بن کَعب بن قیس بن عبید بن زبید
|-
|-
|-
|القاب و سایر نام‌ها
|القاب و سایر نام‌ها
|ابوالمنذر یا ابوالطفیل • اُبی بن کعب
|ابوالمنذر ابوالطفیل • اُبی بن کعب
|-
|-
|درگذشت
|درگذشت
خط ۴۵: خط ۴۴:
ابی یکی از اصحاب فتوا در میان اصحاب پیامبر بود و گفته‌اند: یکی از شش نفری است که دانش پیامبر به آنان رسید<ref>المعرفة و التاریخ، ج1، ص445.</ref>. گاه مسؤول گردآوری صدقات از سوی پیامبر بود و در جمع‌آوری صدقات بسیار دقت داشت<ref>مسند احمد، ج5، ص142؛ المستدرک، ج1، ص399؛ السنن الکبری، ج4، ص96.</ref>. گاهی نیز از جانب پیامبر مأمور آموزش احکام اسلام به نومسلمانان می‌شد؛ از جمله وفد بنی‌‌عامر و وفد بنی‌‌حنیفه که به مدینه آمدند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج2، ص475-476.</ref>.
ابی یکی از اصحاب فتوا در میان اصحاب پیامبر بود و گفته‌اند: یکی از شش نفری است که دانش پیامبر به آنان رسید<ref>المعرفة و التاریخ، ج1، ص445.</ref>. گاه مسؤول گردآوری صدقات از سوی پیامبر بود و در جمع‌آوری صدقات بسیار دقت داشت<ref>مسند احمد، ج5، ص142؛ المستدرک، ج1، ص399؛ السنن الکبری، ج4، ص96.</ref>. گاهی نیز از جانب پیامبر مأمور آموزش احکام اسلام به نومسلمانان می‌شد؛ از جمله وفد بنی‌‌عامر و وفد بنی‌‌حنیفه که به مدینه آمدند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج2، ص475-476.</ref>.


ابی افزون بر همراهی پیامبر در نبرد‌ها، [[کاتب وحی]] و قاری قرآن بود. اگر چه در روزگار [[جاهلیت]]، کتابت در میان عرب رواج نداشت، ابی بن کعب از کسانی بود که در آن دوره کتابت را فراگرفته بودند<ref>الطبقات، ابن سعد، ج3، ص498.</ref>. برخی مورخان او را نخستین کاتب وحی در [[مدینه]] می‌دانند<ref>الاستیعاب، ج1، ص68؛ اسد الغابه، ج1، ص62؛ الاصابه، ج1، ص181.</ref> و گویند: پیامبر در صورت حضور نداشتن ابی، در پی سایر کاتبان وحی مانند [[زید بن ثابت]] می‌فرستاد<ref>الاستیعاب، ج1، ص68؛ اسد الغابه، ج1، ص62.</ref>. اما از منابع برمی‌آید که کتابت وحی به دست [[حضرت علی]] و زید بن ثابت بسیار بیشتر از ابی بن کعب بوده است. از این رو، بهتر است گفته شود ابی از نخستین کاتبان وحی بود، نه نخستین آنان. [[طبری]] کتابت او را در غیاب [[علی]] و [[عثمان]] می‌داند<ref>تاریخ طبری، ج6، ص179.</ref>.
ابی افزون بر همراهی پیامبر در نبرد‌ها، [[کاتبان وحی|کاتب وحی]] و قاری قرآن بود. اگر چه در روزگار [[جاهلیت]]، کتابت در میان عرب رواج نداشت، ابی بن کعب از کسانی بود که در آن دوره کتابت را فراگرفته بودند<ref>الطبقات، ابن سعد، ج3، ص498.</ref>. برخی مورخان او را نخستین کاتب وحی در [[مدینه]] می‌دانند<ref>الاستیعاب، ج1، ص68؛ اسد الغابه، ج1، ص62؛ الاصابه، ج1، ص181.</ref> و گویند: پیامبر در صورت حضور نداشتن ابی، در پی سایر [[کاتبان وحی]] مانند [[زید بن ثابت]] می‌فرستاد<ref>الاستیعاب، ج1، ص68؛ اسد الغابه، ج1، ص62.</ref>. اما از منابع برمی‌آید که کتابت وحی به دست [[حضرت علی]] و زید بن ثابت بسیار بیشتر از ابی بن کعب بوده است. از این رو، بهتر است گفته شود ابی از نخستین کاتبان وحی بود، نه نخستین آنان. [[طبری]] کتابت او را در غیاب [[علی]] و [[عثمان]] می‌داند<ref>تاریخ طبری، ج6، ص179.</ref>.


وی افزون بر کتابت وحی، کاتب نامه‌های پیامبر بود و نیز نامه‌های رسیده برای ایشان را می‌خواند و نامه‌هایی را که به درخواست پیامبر باید مخفی می‌ماند، مانند نامه عباس عموی پیامبر به او پیش از نبرد احد، پنهان می‌کرد<ref>المغازی، ج1، ص204؛ انساب الاشراف، ج1، ص383.</ref>. او نخستین کسی بود که در پایانِ نامه‌ها، اسم خود را به عنوان کاتب می‌نگاشت<ref>اسد الغابه، ج1، ص62.</ref>. بر پایه شمارش نووی، حدیث‌های ابی در کتب معتبر به 164 حدیث می‌رسد<ref>تهذیب الاسماء، ص109.</ref> که از آن میان، بیش از 60 حدیث در [[صحاح سته]] و سه حدیث مشترکاً در صحیحین آمده است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج1، ص401.</ref>.
وی افزون بر کتابت وحی، کاتب نامه‌های پیامبر بود و نیز نامه‌های رسیده برای ایشان را می‌خواند و نامه‌هایی را که به درخواست پیامبر باید مخفی می‌ماند، مانند نامه عباس عموی پیامبر به او پیش از نبرد احد، پنهان می‌کرد<ref>المغازی، ج1، ص204؛ انساب الاشراف، ج1، ص383.</ref>. او نخستین کسی بود که در پایانِ نامه‌ها، اسم خود را به عنوان کاتب می‌نگاشت<ref>اسد الغابه، ج1، ص62.</ref>. بر پایه شمارش نووی، حدیث‌های ابی در کتب معتبر به 164 حدیث می‌رسد<ref>تهذیب الاسماء، ص109.</ref> که از آن میان، بیش از 60 حدیث در [[صحاح سته]] و سه حدیث مشترکاً در صحیحین آمده است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج1، ص401.</ref>.
خط ۵۱: خط ۵۰:
=ویژگی‌های اخلاقی=
=ویژگی‌های اخلاقی=


از ویژگی‌های اخلاقی ابی، زهد و ورع اوست. [[جابر]] گزارش می‌کند: درباره حقیقت زهد و اعراض از دنیا سخن رفت. به سراغ خلیفه دوم رفتیم تا از او بپرسیم. او ما را به سیدالمسلمین ابی بن کعب ارجاع داد<ref>مرآة الحرمین، ص۴۲۰.</ref>.
از ویژگی‌های اخلاقی ابی، زهد و ورع اوست. [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر]] گزارش می‌کند: درباره حقیقت زهد و اعراض از دنیا سخن رفت. به سراغ خلیفه دوم رفتیم تا از او بپرسیم. او ما را به سیدالمسلمین ابی بن کعب ارجاع داد<ref>مرآة الحرمین، ص۴۲۰.</ref>.


از دیگر ویژگی‌های اخلاقی وی، سختگیری او در معاملات و رفتارهاست. زر بن حبیش گزارش می‌کند: به مدینه آمدم و سراغ ابی رفتم و از او به سبب کم لطفی‌اش به ما گله کردم<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۳۹؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۹.</ref>. نیز می‌توان به همراهی پیوسته‌اش با پیامبر و بسیار سوال کردنش از ایشان اشاره داشت. بر پایه گزارش اصحاب، وی پیوسته درباره موضوعات گوناگون از پیامبر می‌پرسید<ref>جامع البیان، ج۲، ص۸؛ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۰۹؛ الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.
از دیگر ویژگی‌های اخلاقی وی، سختگیری او در معاملات و رفتارهاست. زر بن حبیش گزارش می‌کند: به مدینه آمدم و سراغ ابی رفتم و از او به سبب کم لطفی‌اش به ما گله کردم<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۹؛ تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۳۹؛ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۹.</ref>. نیز می‌توان به همراهی پیوسته‌اش با پیامبر و بسیار سوال کردنش از ایشان اشاره داشت. بر پایه گزارش اصحاب، وی پیوسته درباره موضوعات گوناگون از پیامبر می‌پرسید<ref>جامع البیان، ج۲، ص۸؛ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۰۹؛ الدر المنثور، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۶:
=رویداد سقیفه=
=رویداد سقیفه=


پس از رحلت [[پیامبر گرامی]] و رویداد سقیفه، ابی بن کعب از معدود کسانی بود که با [[ابوبکر]] به مخالفت برخاست و خلافت را حق علی ‌دانست. او از جمله ۱۲ نفری بود که مخالف خلافت ابوبکر بودند و جانشینی وی را انکار کردند.<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> او گواهی داد که [[پیامبر]] حضرت [[علی]] را به عنوان جانشین و امام پس از خود و ناصح امت معرفی کرده است<ref> نک: تحف العقول، ص۴۲۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. وی از علاقه‌مندان صمیمی خاندان پیامبر بود و می‌گفت: روزی که پیامبر(ص) زنده بود، همه به یک نقطه نظر داشتند؛ ولی پس از وفات ایشان، صورت‌ها به چپ و راست منحرف شد<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. او با ابوبکر [[بیعت]] نکرد و شورای [[سقیفه]] را بی‌ارزش خواند<ref> نک: کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref>. برخی از محققان، تعصب قبیله‌ای، خزرجی بودن و ارتباطش با [[سعد بن عباده]] را در این میان مؤثر می‌دانند. از او این روایت از پیامبر گزارش شده است: «یا أُبی! علیک بعلی فإنه الهادی المهدی الناصح لأُمتی»<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۷؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۸۷-۸۸.</ref>.
پس از رحلت [[پیامبر گرامی]] و رویداد سقیفه، ابی بن کعب از معدود کسانی بود که با [[ابوبکر]] به مخالفت برخاست و خلافت را حق علی ‌دانست. او از جمله ۱۲ نفری بود که مخالف خلافت ابوبکر بودند و جانشینی وی را انکار کردند.<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۱۹۹-۲۰۰.</ref> او گواهی داد که [[پیامبر]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی]] را به عنوان جانشین و امام پس از خود و ناصح امت معرفی کرده است<ref> نک: تحف العقول، ص۴۲۸؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. وی از علاقه‌مندان صمیمی خاندان پیامبر بود و می‌گفت: روزی که پیامبر(ص) زنده بود، همه به یک نقطه نظر داشتند؛ ولی پس از وفات ایشان، صورت‌ها به چپ و راست منحرف شد<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. او با ابوبکر [[بیعت]] نکرد و شورای [[سقیفه]] را بی‌ارزش خواند<ref> نک: کتاب سلیم بن قیس، ص۱۳۸-۱۴۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref>. برخی از محققان، تعصب قبیله‌ای، خزرجی بودن و ارتباطش با [[سعد بن عباده]] را در این میان مؤثر می‌دانند. از او این روایت از پیامبر گزارش شده است: «یا أُبی! علیک بعلی فإنه الهادی المهدی الناصح لأُمتی»<ref>الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۷؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۸۷-۸۸.</ref>.


منابع تاریخی او را از فقیهان دوران [[خلفا]]، به ویژه عمر و عثمان، می‌دانند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱، ۱۷۳.</ref>. آن‌گاه که [[نماز تراویح]] به پیشنهاد خلیفه دوم به جماعت برگزار می‌شد، ابی در سال ۱۴ق. امامت جماعت آن را بر عهده داشت؛ اما پس از چندی، گویا به علت مخالفت با این بدعت، آن را رها کرد و مردم پیوسته می‌گفتند: «أین أُبی» یا «ابقِ أُبی»<ref>سنن ابی داود، ج۱، ص۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۰.</ref>.
منابع تاریخی او را از فقیهان دوران [[خلفای راشدین|خلفا]]، به ویژه عمر و عثمان، می‌دانند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱، ۱۷۳.</ref>. آن‌گاه که [[نماز تراویح]] به پیشنهاد خلیفه دوم به جماعت برگزار می‌شد، ابی در سال ۱۴ق. امامت جماعت آن را بر عهده داشت؛ اما پس از چندی، گویا به علت مخالفت با این بدعت، آن را رها کرد و مردم پیوسته می‌گفتند: «أین أُبی» یا «ابقِ أُبی»<ref>سنن ابی داود، ج۱، ص۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۰.</ref>.


=مصحف اُبی=
=مصحف اُبی=