ماتریدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
خط ۵: خط ۵:


==تاریخچه==
==تاریخچه==
قـرن‌ دوم و سوم هجری قمری بستر مجادلات مذاهب کلامی خصوصا [[معتزله]] و [[اهل حدیث]] بود. این مسئله موجب شد تا فضای فکری جامعه اسلامی آن روز تیره و تار شود. یک سوی این منازعات که البته حاکمان آن زمان در ایجاد آن، نقش داشتند، معتزلیان بودند که توجه موجهی به فهم عقل داشتند و این مشی آن‌ها را از دیگران جدا می‌کرد و در طرف دیگر اهل‌حدیث بودند که بر ظواهر نصوص آیات و روایات و عمل به آن تعصب ویژه‌ای داشتند. نتیجه این مناقشات، جامعه اسلامی را با دو خطر بزرگ مواجه کرد.1:ادامه این وضع موجب منازعات و درگیری‌ها و حتی کشتار میان طرفداران این دو مذهب می‌شد و نتیجه آن به شکست اتحاد مسلمانان می‌انجامید. 2: ترویج هر کدام از این دو تفکر افراطی و تفریطی، به شکست بنیان عقیدتی مردم منجر می‌شد، زیرا نتیجه گرایش [[اهل‌حدیث]] و جمود آن‌ها بر ظواهر نصوص، مسایلی چون تجسیم، تشبیه و نیز جعلیات را وارد عرصه اندیشه دینی می‌کرد و نتیجه تفکر اعتزالی که پایه آن اعتماد کامل به فهم عقل بود، تالی فاسد‌های خود را داشت. به همین جهت، ضرورت شکل گیری نهضتی اصلاحی در بستر اندیشه اهل‌ سنت و جماعت احساس می‌شد. در همین راستا سه نفر از متفکران اهل‌ سنت و جماعت به نام‌های 1.ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری متوفای 324 قمری 2. ابو‌منصور ماتریدی متوفای 333 قمری 3. ابوجعفر طحاوی برای رسیدن به این هدف تلاش خود را آغاز کردند تا به نوعی شکاف میان تفکر معتزلی و تعصب نص‌گرایی اهل حدیث را ترمیم کنند. البته نقش طحاوی بیشتر معطوف به تبیین آرای کلامی [[ابوحنیفه]] بود، در حالی که ابوالحسن اشعری و ابو‌منصور ماتریدی، هر کدام به تنهایی موسس مکتب کلامی جدیدی شدند که امروزه به نام مکاتب اشاعره و ماتریدیه شناخته می‌شود.
قـرن‌ دوم و سوم هجری قمری بستر مجادلات مذاهب کلامی خصوصا [[معتزله]] و [[اهل حدیث]] بود. این مسئله موجب شد تا فضای فکری جامعه اسلامی آن روز تیره و تار شود. یک سوی این منازعات که البته حاکمان آن زمان در ایجاد آن، نقش داشتند، معتزلیان بودند که توجه موجهی به فهم عقل داشتند و این مشی آنها را از دیگران جدا می‌کرد و در طرف دیگر اهل‌حدیث بودند که بر ظواهر نصوص آیات و روایات و عمل به آن تعصب ویژه‌ای داشتند. نتیجه این مناقشات، جامعه اسلامی را با دو خطر بزرگ مواجه کرد.1:ادامه این وضع موجب منازعات و درگیری‌ها و حتی کشتار میان طرفداران این دو مذهب می‌شد و نتیجه آن به شکست اتحاد مسلمانان می‌انجامید. 2: ترویج هر کدام از این دو تفکر افراطی و تفریطی، به شکست بنیان عقیدتی مردم منجر می‌شد، زیرا نتیجه گرایش [[اهل‌حدیث]] و جمود آنها بر ظواهر نصوص، مسایلی چون تجسیم، تشبیه و نیز جعلیات را وارد عرصه اندیشه دینی می‌کرد و نتیجه تفکر اعتزالی که پایه آن اعتماد کامل به فهم عقل بود، تالی فاسد‌های خود را داشت. به همین جهت، ضرورت شکل گیری نهضتی اصلاحی در بستر اندیشه اهل‌ سنت و جماعت احساس می‌شد. در همین راستا سه نفر از متفکران اهل‌ سنت و جماعت به نام‌های 1.ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری متوفای 324 قمری 2. ابو‌منصور ماتریدی متوفای 333 قمری 3. ابوجعفر طحاوی برای رسیدن به این هدف تلاش خود را آغاز کردند تا به نوعی شکاف میان تفکر معتزلی و تعصب نص‌گرایی اهل حدیث را ترمیم کنند. البته نقش طحاوی بیشتر معطوف به تبیین آرای کلامی [[ابوحنیفه]] بود، در حالی که ابوالحسن اشعری و ابو‌منصور ماتریدی، هر کدام به تنهایی موسس مکتب کلامی جدیدی شدند که امروزه به نام مکاتب اشاعره و ماتریدیه شناخته می‌شود.


==مقایسه روش کلامی ماتریدی و اشعری==  
==مقایسه روش کلامی ماتریدی و اشعری==  
ماتریدیه به طور کلی در مبانی اعتقادی‌شان نسبت به اشاعره به عقل توجه بیشتری دارند هر چند نظام فکری‌شان را بر دو پایه عقل و نقل استوار می‌کنند. آن‌ها تفاسیر کلامی خود را بر مبنای اصلاح منازعات میان اهل‌حدیث و معتزله قرار داده و کوشیده‌اند تا میان دو مکتب یاد شده، راه درستی را برگزینند. پیروان این مکتب اگر چه درباره صفات خدا قایل به تنزیه هستند و از تشبیه و تجسیم خالق پرهیز می‌کنند، با این حال با معتزلیان که معتقد به نفی صفات‌اند، همراهی نمی‌کنند.در کتاب التوحید ماتریدی شواهد فراوانی از منازعات این چنینی مشاهده می‌شود. ابومنصور در این کتاب گاهی مدافع اهل‌حدیث می‌شود و گاهی موافق معتزله و گاهی نیز از فهم و تفسیر خود پیروی می‌کند
ماتریدیه به طور کلی در مبانی اعتقادی‌شان نسبت به اشاعره به عقل توجه بیشتری دارند هر چند نظام فکری‌شان را بر دو پایه عقل و نقل استوار می‌کنند. آنها تفاسیر کلامی خود را بر مبنای اصلاح منازعات میان اهل‌حدیث و معتزله قرار داده و کوشیده‌اند تا میان دو مکتب یاد شده، راه درستی را برگزینند. پیروان این مکتب اگر چه درباره صفات خدا قایل به تنزیه هستند و از تشبیه و تجسیم خالق پرهیز می‌کنند، با این حال با معتزلیان که معتقد به نفی صفات‌اند، همراهی نمی‌کنند.در کتاب التوحید ماتریدی شواهد فراوانی از منازعات این چنینی مشاهده می‌شود. ابومنصور در این کتاب گاهی مدافع اهل‌حدیث می‌شود و گاهی موافق معتزله و گاهی نیز از فهم و تفسیر خود پیروی می‌کند


==دیدگاه‌ها در تفاوت روش ماتریدیه با اشاعره==  
==دیدگاه‌ها در تفاوت روش ماتریدیه با اشاعره==  
خط ۳۳: خط ۳۳:


===افعال اختیاری===
===افعال اختیاری===
ماتریدیان در باب افعال اختیاری به امر بین‌الامرین گرایش دارند یعنی نه به طرف جبر تمایل دارند و نه به طرف تفویض. از دیدگاه این مکتب، فاعلیت انسان واقعی است، زیرا انسان با اراده و قدرتی که خدا به او می‌دهد فعل را ایجاد می‌کند که البته این ایجاد به معنای خلق نیست. آن‌ها معتقدند که فعل انسان غیر از فعل خداوند است. فعل خدا جنبه خلقی و فعل انسان جنبه کسبی و توصیفی دارد. مثلا نشستن و برخاستن در ظاهر فعل انسان است، اما اصل آن را خدا خلق می‌کند، پس ذات نشستن و برخاستن که ناشی از حرکت است، آفریده خداوند است ولی عمل نشستن و برخاستن که ناشی از اراده و اختیار انسان است، مربوط به انسان می‌باشد و در یک کلام باید گفت که اصل عمل را خدا می‌آفریند و عنوان عمل را انسان با نیتش ایجاد می‌کند. پس اگر فاعل انسانی فعلی را نیت نکند، آن فعل از سوی خداوند آفریده نمی‌شود. با این حساب، در نگاه ماتریدیه معیار جزا( ثواب و عقاب) نیت فعل است. زیرا «اِنّما الاعمالُ بالنیّات».<ref> با اقتباس از دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۷، ص ۶۴۲۶.</ref>
ماتریدیان در باب افعال اختیاری به امر بین‌الامرین گرایش دارند یعنی نه به طرف جبر تمایل دارند و نه به طرف تفویض. از دیدگاه این مکتب، فاعلیت انسان واقعی است، زیرا انسان با اراده و قدرتی که خدا به او می‌دهد فعل را ایجاد می‌کند که البته این ایجاد به معنای خلق نیست. آنها معتقدند که فعل انسان غیر از فعل خداوند است. فعل خدا جنبه خلقی و فعل انسان جنبه کسبی و توصیفی دارد. مثلا نشستن و برخاستن در ظاهر فعل انسان است، اما اصل آن را خدا خلق می‌کند، پس ذات نشستن و برخاستن که ناشی از حرکت است، آفریده خداوند است ولی عمل نشستن و برخاستن که ناشی از اراده و اختیار انسان است، مربوط به انسان می‌باشد و در یک کلام باید گفت که اصل عمل را خدا می‌آفریند و عنوان عمل را انسان با نیتش ایجاد می‌کند. پس اگر فاعل انسانی فعلی را نیت نکند، آن فعل از سوی خداوند آفریده نمی‌شود. با این حساب، در نگاه ماتریدیه معیار جزا( ثواب و عقاب) نیت فعل است. زیرا «اِنّما الاعمالُ بالنیّات».<ref> با اقتباس از دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۷، ص ۶۴۲۶.</ref>
ماتریدیه برخلاف اشاعره معتقدند تکلیف ما لایطاق یعنی تکلیف بر کسی که از طاقتش خارج است، خلاف عدالت و حکمت الهی است. در حالی که اشاعره معتقدند که خداوند می‌تواند بندگانش را مجبور به تکالیفی بکند که از قدرت شان خارج است..<ref>با استفاده از دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۶، ص ۶۰۵۹.</ref>
ماتریدیه برخلاف اشاعره معتقدند تکلیف ما لایطاق یعنی تکلیف بر کسی که از طاقتش خارج است، خلاف عدالت و حکمت الهی است. در حالی که اشاعره معتقدند که خداوند می‌تواند بندگانش را مجبور به تکالیفی بکند که از قدرت شان خارج است..<ref>با استفاده از دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۶، ص ۶۰۵۹.</ref>