عبدالله یونینی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۱۵: خط ۱۵:


=صفات=
=صفات=
==در کلام ذهبی==
== در کلام ذهبی ==
ذهبی خصوصیات او را نقل کرده و در مورد او می گوید: «پیرمردی بود بلند قامت، باعظمت، شجاع و با حالات تند و خشن و نیمی از شب را به فقرا اختصاص می داد. هر که او را در خواب ببیند - و چوبی دارد به نام العافیه - او را بزند و کمان و اسلحه حمل می‌کرد و کلاهی از پوست بز که بر سر می گذاشت. او آمر به معروف بود، از پادشاهان نمی ترسید، اهل حضور قلب در هر حال بود، از معروفیت دوری می‌کردو بسیار جنگجو بود. او برای تسبیح خدا در برابر کسی ایستادگی نمی‌کرد و از چیزی دریغ نمی‌کرد.جامه‌ای از پشم خام داشت و در زمستان خز می‌پوشید که سرمارا مانع نبود و گرسنه بوده و از برگ درختان ارتزاق می‌کرد».  
ذهبی خصوصیات او را نقل کرده و در مورد او می گوید: «پیرمردی بود بلند قامت، باعظمت، شجاع و با حالات تند و خشن و نیمی از شب را به فقرا اختصاص می داد. هر که او را در خواب ببیند - و چوبی دارد به نام العافیه - او را بزند و کمان و اسلحه حمل می‌کرد و کلاهی از پوست بز که بر سر می گذاشت. او آمر به معروف بود، از پادشاهان نمی ترسید، اهل حضور قلب در هر حال بود، از معروفیت دوری می‌کردو بسیار جنگجو بود. او برای تسبیح خدا در برابر کسی ایستادگی نمی‌کرد و از چیزی دریغ نمی‌کرد. جامه‌ای از پشم خام داشت و در زمستان خز می‌پوشید که سرمارا مانع نبود و گرسنه بوده و از برگ درختان ارتزاق می‌کرد».  
==در کلام سبط جوزی==
== در کلام سبط جوزی ==
سبط جوزی می گوید: «شیخ شجاع بود و به کسی اهمیت نمی داد، خواه کم یا زیاد و کمانی داشت که هیچ مهاجمی را از دست نمی داد.»
سبط جوزی می گوید: «شیخ شجاع بود و به کسی اهمیت نمی داد، خواه کم یا زیاد و کمانی داشت که هیچ مهاجمی را از دست نمی داد.»


=وفات=
=وفات=


هنگامی که روز جمعه، دهم ذی الحجه سال 617 هجری قمری بود، شیخ عبدالله یونینی [[نماز جمعه]] را در مسجد [[بعلبک]] اقامه کرد و زمانی که نماز تمام شد به شیخ داوود مؤذن (که غسال نیز بود) گفت: وای بر تو ای داوود، ببین فردا چگونه خواهی بود، سپس شیخ بر گوشه خود رفت و به یاد خدا مشغول شد. آن شب یارانش را خواست و برایشان دعا کرد و دستش تسبیح بود پس در حالی که نشسته بود از دنیا رفت در حال که تسبیح از دستش نیفتاد وقتی شاگردانش متوجه درگذشت او شدند او را غسل داده، کفن کردند و نماز خواندند و در زیر آنجا که می نشست دفن کردند. وفات ایشان در روز شنبه 11 ذی الحجه منطبق با 6/2/1221 بود در حالی که او بیش از هشتاد سال از عمرش می گذشت <ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9%84%D9%8A%D9%88%D9%86%D9%8A%D9%86%D9%8A عبدالله الیونینی]</ref>.
هنگامی که روز جمعه، دهم ذی الحجه سال 617 هجری قمری بود، شیخ عبدالله یونینی [[نماز جمعه]] را در مسجد [[بعلبک]] اقامه کرد و زمانی که نماز تمام شد به شیخ داوود مؤذن (که غسال نیز بود) گفت: وای بر تو ای داوود، ببین فردا چگونه خواهی بود، سپس شیخ بر گوشه خود رفت و به یاد خدا مشغول شد. آن شب یارانش را خواست و برایشان دعا کرد و دستش تسبیح بود پس در حالی که نشسته بود از دنیا رفت در حال که تسبیح از دستش نیفتاد وقتی شاگردانش متوجه درگذشت او شدند او را غسل داده، کفن کردند و نماز خواندند و در زیر آنجا که می نشست دفن کردند. وفات ایشان در روز شنبه 11 ذی الحجه منطبق با 6/2/1221 بود در حالی که او بیش از هشتاد سال از عمرش می گذشت <ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9%84%D9%8A%D9%88%D9%86%D9%8A%D9%86%D9%8A عبدالله الیونینی]</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:تصوف]]