مفهوم کفر از دیدگاه علامه طباطبائی و شهید مطهری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
خط ۷: خط ۷:
كافر در قرآن به كسی گفته می‌شود كه عناد داشته باشد نه اینكه منكر حقائق باشد؛ به كسانی كه به فهم حقائق نرسیده‌اند مستضعف گفته می‌شود.
كافر در قرآن به كسی گفته می‌شود كه عناد داشته باشد نه اینكه منكر حقائق باشد؛ به كسانی كه به فهم حقائق نرسیده‌اند مستضعف گفته می‌شود.
   
   
ایشان ذیل آیه: إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ،<ref>بقره : 161</ref> می‌فرماید:  
ایشان ذیل آیه: إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ،<ref>بقره: 161</ref> می‌فرماید:  


...كنایة عن إصرارهم على كفرهم و عنادهم و تعنتهم فی قبول الحق فإن من لا یدین بدین الحق لا لعناد و استكبار بل لعدم تبینه له لیس بكافر بحسب الحقیقة، بل مستضعف، أمره إلى الله،  
...كنایة عن إصرارهم على كفرهم و عنادهم و تعنتهم فی قبول الحق فإن من لا یدین بدین الحق لا لعناد و استكبار بل لعدم تبینه له لیس بكافر بحسب الحقیقة، بل مستضعف، أمره إلى الله،  


ایشان دلیل بر اطلاق فوق الذکر در کلمه کافر را تقیید کفر به تکذیب آیات الهی می‌داند:
ایشان دلیل بر اطلاق فوق الذکر در کلمه کافر را تقیید کفر به تکذیب آیات الهی می‌داند:  


و یشهد بذلك تقیید كفر الكافرین فی غالب الآیات و التكذیب و خاصة فی آیات هبوط آدم المشتملة على أول تشریع شرع لنوع الإنسان، قال تعالى: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدىً» إلى قوله- «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»: <ref>البقرة- 39،</ref>
و یشهد بذلك تقیید كفر الكافرین فی غالب الآیات و التكذیب و خاصة فی آیات هبوط آدم المشتملة على أول تشریع شرع لنوع الإنسان، قال تعالى: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدىً» إلى قوله- «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»: <ref>البقرة- 39،</ref>


فالمراد بالذین كفروا فی الآیة هم المكذبون المعاندون- و هم الكاتمون لما أنزل الله- و جازاهم الله تعالى بقوله: أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ‏، و هذا حكم من الله سبحانه أن یلحق بهم كل لعن لعن به ملك من الملائكة أو أحد من الناس جمیعا من غیر استثناء، فهؤلاء سبیلهم سبیل الشیطان، إذ قال الله سبحانه فیه: «وَ إِنَّ عَلَیْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ»: الحجر- 35، فجعل جمیع اللعن علیه فهؤلاء- و هم العلماء الكاتمون لعلمهم- شركاء الشیطان فی اللعن العام المطلق و نظراؤه فیه، فما أشد لحن هذه الآیة و أعظم أمرها!<ref> رک به : الميزان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 391-390-</ref>  
فالمراد بالذین كفروا فی الآیة هم المكذبون المعاندون- و هم الكاتمون لما أنزل الله- و جازاهم الله تعالى بقوله: أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ‏، و هذا حكم من الله سبحانه أن یلحق بهم كل لعن لعن به ملك من الملائكة أو أحد من الناس جمیعا من غیر استثناء، فهؤلاء سبیلهم سبیل الشیطان، إذ قال الله سبحانه فیه: «وَ إِنَّ عَلَیْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ»: الحجر- 35، فجعل جمیع اللعن علیه فهؤلاء- و هم العلماء الكاتمون لعلمهم- شركاء الشیطان فی اللعن العام المطلق و نظراؤه فیه، فما أشد لحن هذه الآیة و أعظم أمرها!<ref> رک به: الميزان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 391-390-</ref>  


بنابر این طبق تفسیری که از معنای کفر بیان گردید تنها کسانی که حقیقت را عامدانه و عالمانه انکار می‌کنند از منظر قرآن کافر شمرده می‌شوند.
بنابر این طبق تفسیری که از معنای کفر بیان گردید تنها کسانی که حقیقت را عامدانه و عالمانه انکار می‌کنند از منظر قرآن کافر شمرده می‌شوند.
خط ۲۳: خط ۲۳:
ایشان ضمن اشاره به تفاوت کفرفقهی با کفر در اصطلاح قرآن می‌گوید:  
ایشان ضمن اشاره به تفاوت کفرفقهی با کفر در اصطلاح قرآن می‌گوید:  


اصطلاحى رایج شده كه شاید از فقه به دست آمده است. اینجا اصطلاح فقهى با اصطلاح قرآنى یك مقدار فرق می‌‏كند. ما در اصطلاح فقهى به چه كسى كافر می‌‏گوییم؟ هر كه مسلمان نیست.می‌‏گوییم مردم یا مسلم‏اند یا كافر، هركه مسلمان نیست كافر است.  
اصطلاحى رایج شده كه شاید از فقه به دست آمده است. اینجا اصطلاح فقهى با اصطلاح قرآنى یك مقدار فرق می‌‏كند. ما در اصطلاح فقهى به چه كسى كافر می‌‏گوییم؟ هر كه مسلمان نیست. می‌‏گوییم مردم یا مسلم‏اند یا كافر، هركه مسلمان نیست كافر است.  


ایشان در مخالفت کفر قرآنی با کفر فقهی می‌گوید:  
ایشان در مخالفت کفر قرآنی با کفر فقهی می‌گوید:  
خط ۳۲: خط ۳۲:


پس ما یك مفهوم مسلمان نبودن داریم. مفهوم دیگر این است: مسلمان نبودن، علاوه بر آن عرضه شدن و قبول نكردن؛ یعنى این‏طور نیست كه به او عرضه نشده، بلكه عرضه هم شده قبول نكرده است. سوم اینكه عرضه بشود و قبول نكند و موضع مخالف هم بگیرد یعنى موضع انكار بگیرد.
پس ما یك مفهوم مسلمان نبودن داریم. مفهوم دیگر این است: مسلمان نبودن، علاوه بر آن عرضه شدن و قبول نكردن؛ یعنى این‏طور نیست كه به او عرضه نشده، بلكه عرضه هم شده قبول نكرده است. سوم اینكه عرضه بشود و قبول نكند و موضع مخالف هم بگیرد یعنى موضع انكار بگیرد.


ایشان مفهوم اول را خارج از معنای کفر در اصطلاح قرآن دانسته و کفر در قرآن را خصوص معنای سوم – عرضه اسلام و انکار و مبارزه با آن – یا اعم از آن و معنای دوم می‌داند:  
ایشان مفهوم اول را خارج از معنای کفر در اصطلاح قرآن دانسته و کفر در قرآن را خصوص معنای سوم – عرضه اسلام و انکار و مبارزه با آن – یا اعم از آن و معنای دوم می‌داند:  
خط ۴۰: خط ۳۹:
ایشان توضیح می‌دهند:  
ایشان توضیح می‌دهند:  


وقتى كه پیغمبرى با آیات و بیّنات (به تعبیر قرآن) به میان مردم می‌‏آید اینجاست كه مردم از نظر عكس العملى كه در مقابل او نشان می‌دهند دو گروه (و گاهى سه گروه) می‌‏شوند: یا مؤمن‏اند یعنى عكس العمل آنها در مقابل او این است كه گرایش پیدا می‌كنند و تسلیم می‌‏شوند و قبول می‌كنند. یا كافرند یعنى از قبول كردن امتناع می‌كنند و او را انكار و طرد می‌كنند. و یا احیاناً منافق‏اند یعنى افرادى هستند كه در باطن از گروه كافرها هستند ولى دورویى و دوچهرگى به خرج می‌دهند و خودشان را به ظاهر از گروه مسلمانها نشان می‌‏دهند. <ref> رک به : مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏15، ص: 988-957</ref>
وقتى كه پیغمبرى با آیات و بیّنات (به تعبیر قرآن) به میان مردم می‌‏آید اینجاست كه مردم از نظر عكس العملى كه در مقابل او نشان می‌دهند دو گروه (و گاهى سه گروه) می‌‏شوند: یا مؤمن‏اند یعنى عكس العمل آنها در مقابل او این است كه گرایش پیدا می‌كنند و تسلیم می‌‏شوند و قبول می‌كنند. یا كافرند یعنى از قبول كردن امتناع می‌كنند و او را انكار و طرد می‌كنند. و یا احیاناً منافق‏اند یعنى افرادى هستند كه در باطن از گروه كافرها هستند ولى دورویى و دوچهرگى به خرج می‌دهند و خودشان را به ظاهر از گروه مسلمانها نشان می‌‏دهند. <ref> رک به: مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏15، ص: 988-957</ref>


==پانویس==
== پانویس ==


[[رده: مقالات]]
[[رده:مقالات]]