نظریه کسب از نگاه فخر رازی و تشابه وتفاوت آن با نظریه امر بین الامرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
قول سوم چنین است بعد از آن که قدرت و  داعی با هم جمع شد، حصول فعل واجب می شود، زیرا اگر فعل صرفا با قدرت فاعل مختار در نظر گرفته شود، عدم تحقق فعل ممکن است. از این رو فعل در قیاس با قدرتی که در اختیار فاعل مختار است، در حال استواء قرار می گیرد. حالت استواء یعنی فاعل مختار هم قادر بر فعل باشد و هم قادر بر ترک و این حالت برای او مساوی باشد. علاوه، ترجیح یکی از دو طرف بدون دلیل ممنوع است. در این هنگام اگر داعی و انگیزه با قدرت همراه شود، جهت وجودی فعل رجحان پیدا می کند و وقوع فعل واجب می شود و این قول مختار ما است. رازی در برخی دیگر از آثارش نوشته است:«انا قد ذكرنا فى مسألة خلق الأفعال أن صدور الفعل عن العبد يتوقف على الداعى و بينا أن مجموع القدرة و الداعى‏ يوجب الفعل.» <ref>فخر الدین رازی، الأربعين في أصول الدين، ج‏ 2، ص 207</ref> در مسئله خلق افعال بیان کردیم که صدور فعل از بنده  متوقف بر داعی و انگیزه انجام فعل است و مجموع قدرت و داعی موجب وقوع فعل می شود.البته فخر رازی تعبیر القدره و الداعی را بارها در آثار خود آورده و بر همین موضع استوار مانده است. وی در توضیح نحوه استناد فعل اختیاری به عبد و نحوه فاعلیتش نوشته است: «الذي نذهب إليه و نقول به إن مجموع القدرة مع الداعية المعينة مستلزم لحصول الفعل.» <ref> فخر الدین رازی، المطالب العالية من العلم الإلهي،ج‏3، ص 73</ref> یعنی آنچه  به آن معتقدیم، همراهی قدرت با داعی معلوم است که موجب حصول فعل می شود.
قول سوم چنین است بعد از آن که قدرت و  داعی با هم جمع شد، حصول فعل واجب می شود، زیرا اگر فعل صرفا با قدرت فاعل مختار در نظر گرفته شود، عدم تحقق فعل ممکن است. از این رو فعل در قیاس با قدرتی که در اختیار فاعل مختار است، در حال استواء قرار می گیرد. حالت استواء یعنی فاعل مختار هم قادر بر فعل باشد و هم قادر بر ترک و این حالت برای او مساوی باشد. علاوه، ترجیح یکی از دو طرف بدون دلیل ممنوع است. در این هنگام اگر داعی و انگیزه با قدرت همراه شود، جهت وجودی فعل رجحان پیدا می کند و وقوع فعل واجب می شود و این قول مختار ما است. رازی در برخی دیگر از آثارش نوشته است:«انا قد ذكرنا فى مسألة خلق الأفعال أن صدور الفعل عن العبد يتوقف على الداعى و بينا أن مجموع القدرة و الداعى‏ يوجب الفعل.» <ref>فخر الدین رازی، الأربعين في أصول الدين، ج‏ 2، ص 207</ref> در مسئله خلق افعال بیان کردیم که صدور فعل از بنده  متوقف بر داعی و انگیزه انجام فعل است و مجموع قدرت و داعی موجب وقوع فعل می شود.البته فخر رازی تعبیر القدره و الداعی را بارها در آثار خود آورده و بر همین موضع استوار مانده است. وی در توضیح نحوه استناد فعل اختیاری به عبد و نحوه فاعلیتش نوشته است: «الذي نذهب إليه و نقول به إن مجموع القدرة مع الداعية المعينة مستلزم لحصول الفعل.» <ref> فخر الدین رازی، المطالب العالية من العلم الإلهي،ج‏3، ص 73</ref> یعنی آنچه  به آن معتقدیم، همراهی قدرت با داعی معلوم است که موجب حصول فعل می شود.


در نگاه رازی فعل بعد از آن که در مرحله خلق قرار گرفت، در وقوع یا عدم وقوعش، لزوما به داعی یا صارف نیازمند است. داعی و صارف مربوط به تصدیقات است. در این هنگام، انجام یا ترک فعل منوط به منفعت یا ضرر مربوط به فعل است که داعی و صارف به آن تعلق می گیرد. هم چنین آورده است:«اعلم أنه قد سبق في أول المنطق أن العلم إما تصور و إما تصديق فنقول الدواعي ليست من باب التصورات بل من باب التصديقات، فإنه ما لم يحكم الذهن باشتمال الفعل الفلاني على نفع زائد، لم يحصل الداعي إلى الفعل، و ما لم يحكم الذهن باشتمال الفعل على ضرر زائد، لم يحصل الداعي إلى الترك، فيثبت إن الدواعي و الصوارف من باب التصديقات لا من باب التصورات.» <ref>همان، ج‏3 ، ص 13</ref>
در نگاه رازی فعل بعد از آن که در مرحله خلق قرار گرفت، برای ایجاد یا عدم ایجادش لزوما به داعی یا صارف که مربوط به مرحله تصدیق است، نیازمند است.در این هنگام، انجام یا ترک فعل به منفعت یا ضرر مربوط به فعل منوط می شود زیرا در واقع  داعی و صارف به آن دو تعلق می گیرد. می نویسد:«اعلم أنه قد سبق في أول المنطق أن العلم إما تصور و إما تصديق فنقول الدواعي ليست من باب التصورات بل من باب التصديقات، فإنه ما لم يحكم الذهن باشتمال الفعل الفلاني على نفع زائد، لم يحصل الداعي إلى الفعل، و ما لم يحكم الذهن باشتمال الفعل على ضرر زائد، لم يحصل الداعي إلى الترك، فيثبت إن الدواعي و الصوارف من باب التصديقات لا من باب التصورات.» <ref>همان، ج‏3 ، ص 13</ref>
 
یعنی این مباحث در اول منطق گذشت که علم یا به صورت تصور است یا تصدیق و معتقدیم که دواعی افعال مربوط به تصور خالی نیست، بلکه مربوط به تصدیقات است. پس تا زمانی که ذهن به منفعت دارای ارزش یک فعلی حکم نکند، هیچ  انگیزه ای نسبت به انجام فعل ایجاد نمی شود. در مقابل تا زمانی که ذهن احساس ضرر زایدی نکند، نسبت به آن فعل داعی بر ترک و یا صارف ایجاد نخواهد شد. بنا بر این، ثابت می شود که دواعی و صوارف از تصدیقات بوده و مربوط به مرحله عمل است نه مرحله تصور.
یعنی این مباحث در اول منطق گذشت که علم یا به صورت تصور است یا تصدیق و معتقدیم که دواعی افعال مربوط به تصور خالی نیست، بلکه مربوط به تصدیقات است. پس تا زمانی که ذهن به منفعت دارای ارزش یک فعلی حکم نکند، هیچ  انگیزه ای نسبت به انجام فعل ایجاد نمی شود. در مقابل تا زمانی که ذهن احساس ضرر زایدی نکرد، داعی بر ترک و یا صارف ایجاد نخواهد شد. بنا بر این، ثابت می شود که دواعی و صوارف از تصدیقات بوده و مربوط به مرحله عمل است نه مرحله تصور.


=تفاسیر متعدد از کسب در نگاه فخر رازی=  
=تفاسیر متعدد از کسب در نگاه فخر رازی=