ویژگی های امام علی در منابع اهل سنت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (تمیزکاری)
جز (جایگزینی متن - ' در باره ' به ' درباره ')
خط ۴۵: خط ۴۵:
=== اعتراف دشمن به فضیلت خاص ===
=== اعتراف دشمن به فضیلت خاص ===
· ابن سعد می‌گوید: معاویه به [پدرم‏] سعد بن ابی‌وقاص دستور داد تا علی [علیه‌السلام‏] را دشنام دهد. چون سعد امتناع کرد به وی گفت: چرا ابوتراب را دشنام نمی‏دهی؟
· ابن سعد می‌گوید: معاویه به [پدرم‏] سعد بن ابی‌وقاص دستور داد تا علی [علیه‌السلام‏] را دشنام دهد. چون سعد امتناع کرد به وی گفت: چرا ابوتراب را دشنام نمی‏دهی؟
سعد گفت: هرگز علی [علیه‌السلام‏] را دشنام نمی‏دهم، چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم سه ویژگی در باره علی [علیه‌السلام‏] گفته که اگر یکی از آن‏ها برای من بود از شتران سرخ‌موی نزد من دوست‌داشتنی‌تر بود. [یک‏] از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که چون در برخی از جنگ‏ها علی را جانشین خود [در مدینه‏] کرد و رهسپار جنگ شد علی [علیه‌السلام‏] گفت: «ای رسول خدا، آیا من را با زنان و کودکان وامی‏گذاری می‏گذاری؟» حضرت فرمود: «آیا تو خشنود نیستی برای من همانند هارون برای موسی باشی جز آن که پس از من پیغمبری نخواهد بود».
سعد گفت: هرگز علی [علیه‌السلام‏] را دشنام نمی‏دهم، چون رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم سه ویژگی درباره علی [علیه‌السلام‏] گفته که اگر یکی از آن‏ها برای من بود از شتران سرخ‌موی نزد من دوست‌داشتنی‌تر بود. [یک‏] از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که چون در برخی از جنگ‏ها علی را جانشین خود [در مدینه‏] کرد و رهسپار جنگ شد علی [علیه‌السلام‏] گفت: «ای رسول خدا، آیا من را با زنان و کودکان وامی‏گذاری می‏گذاری؟» حضرت فرمود: «آیا تو خشنود نیستی برای من همانند هارون برای موسی باشی جز آن که پس از من پیغمبری نخواهد بود».


[دو] باز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در روز [جنگ‏] خیبر شنیدم که فرمود: «پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند»، ما سر کشیده به پرچم چشم دوختیم [و در انتظار آن بودیم که به ما دهد] آن‌گاه حضرت فرمود: «علی را نزد من خوانید». علی درحالی‌که چشمانش درد می‌‏کرد نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم آمد، پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در چشمان وی از آب دهان مالید [و علی علیه‌السلام بهبود یافت‏] سپس پرچم را به وی سپرد.
[دو] باز از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در روز [جنگ‏] خیبر شنیدم که فرمود: «پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند»، ما سر کشیده به پرچم چشم دوختیم [و در انتظار آن بودیم که به ما دهد] آن‌گاه حضرت فرمود: «علی را نزد من خوانید». علی درحالی‌که چشمانش درد می‌‏کرد نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم آمد، پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در چشمان وی از آب دهان مالید [و علی علیه‌السلام بهبود یافت‏] سپس پرچم را به وی سپرد.
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
· سعد بن ابی وقّاص می‏گوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیه‌السلام‏] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد.
· سعد بن ابی وقّاص می‏گوید: نزد پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم با گروهی نشسته بودیم چون علی [علیه‌السلام‏] وارد شد دیگران بیرون رفتند [یا حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله به دیگران فرمود: بیرون شوید] چون بیرون آمدند، یک دیگر را سرزنش کردند و گفتند: به خدا سوگند، روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد.
پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref>
پس برگشتند و داخل شدند. پس [رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله‏] فرمود: «به خدا سوگند، من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد». <ref>المعرفة و التاریخ: ج 2، ص 211؛ مسند بزّار: ج 4، ص 34، ح 1195؛ علل دارقطنی: ج 4، ص 263؛ ح 629؛ طبقات محدثین: ج 2، ص 145، ح 165؛ تاریخ ابو نعیم: ج 2، ص 147، ح 1328؛ تاریخ بغداد: ج 5، ص 293 و 294؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 46؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 312، ح 823 و 824.</ref>
· حارث بن مالک می‏گوید: به مکه آمدم و در آن جا سعد بن ابی وقّاص را ملاقات کردم به وی گفتم: آیا در باره علی [علیه‌السلام‏] منقبتی شنیده ‏ای؟  
· حارث بن مالک می‏گوید: به مکه آمدم و در آن جا سعد بن ابی وقّاص را ملاقات کردم به وی گفتم: آیا درباره علی [علیه‌السلام‏] منقبتی شنیده ‏ای؟  


گفت: [آری‏] نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در مسجد نشسته بودیم، شبانگاه بود که کسی بانگ زد: «هر کسی در مسجد است جز آل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم و آل علی از مسجد بیرون رود». ما بیرون رفتیم، چون صبح شد [عباس‏] عموی حضرت نزد ایشان آمد و گفت: ای رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و اله‏]، یاران و عموهایت را [از مسجد] بیرون می‏کنی و این جوان را جای می‏‌دهی؟! رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «من از ناحیه خود به اخراج شما و جای دادن این جوان دستور ندادم. خداوند خود به این کار، دستور داد».
گفت: [آری‏] نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در مسجد نشسته بودیم، شبانگاه بود که کسی بانگ زد: «هر کسی در مسجد است جز آل رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم و آل علی از مسجد بیرون رود». ما بیرون رفتیم، چون صبح شد [عباس‏] عموی حضرت نزد ایشان آمد و گفت: ای رسول خدا [صلّی اللَّه علیه و اله‏]، یاران و عموهایت را [از مسجد] بیرون می‏کنی و این جوان را جای می‏‌دهی؟! رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «من از ناحیه خود به اخراج شما و جای دادن این جوان دستور ندادم. خداوند خود به این کار، دستور داد».
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:


گفت: پس چه گفته، ای برادرزاده‏ام؟
گفت: پس چه گفته، ای برادرزاده‏ام؟
گفتم: آیا تو از پیغمبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیده‏ای که در باره علی چنین و چنان گفته است؟
گفتم: آیا تو از پیغمبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیده‏ای که درباره علی چنین و چنان گفته است؟
گفت: آری، و به دو گوش خود اشاره کرد و گفت: و إلّا این دو گوش کر شود، من خودم شنیده‏ام. <ref>فضائل احمد: ص 136، ح 201؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1870، ح 2404؛ کتاب السنه: ص 587، ح 1335؛ مسند بزّار: ج 2، ص 316، ح 744؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 512، ح 435 و ص 522 و 523، ح 466 و 467 و ص 534- 535، ح 483- 484؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8140؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 86، ح 739 و ص 99، ح 755؛ معجم شیوخ ابو یعلی: ص 230، ح 188؛ الکنی و الاسماء دولابی: ج 1، ص 192؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 369، ح 6926؛ مناقب ابن مغازلی: ص 27، ح 40- 42 و ص 34، ح 51؛ أمالی طوسی: ص 227، ح 399؛ مناقب خوارزمی: ص 133، ح 148؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 327، ح 350 و ص 318، ح 351- 353.</ref>
گفت: آری، و به دو گوش خود اشاره کرد و گفت: و إلّا این دو گوش کر شود، من خودم شنیده‏ام. <ref>فضائل احمد: ص 136، ح 201؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1870، ح 2404؛ کتاب السنه: ص 587، ح 1335؛ مسند بزّار: ج 2، ص 316، ح 744؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 512، ح 435 و ص 522 و 523، ح 466 و 467 و ص 534- 535، ح 483- 484؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 44، ح 8140؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 86، ح 739 و ص 99، ح 755؛ معجم شیوخ ابو یعلی: ص 230، ح 188؛ الکنی و الاسماء دولابی: ج 1، ص 192؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 369، ح 6926؛ مناقب ابن مغازلی: ص 27، ح 40- 42 و ص 34، ح 51؛ أمالی طوسی: ص 227، ح 399؛ مناقب خوارزمی: ص 133، ح 148؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 327، ح 350 و ص 318، ح 351- 353.</ref>
·  
·  
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
* معاویه به سعد بن ابی‌وقاص گفت: چه چیز تو را از دشنام دادن به علی بن ابی‌طالب بازمی‏دارد؟
* معاویه به سعد بن ابی‌وقاص گفت: چه چیز تو را از دشنام دادن به علی بن ابی‌طالب بازمی‏دارد؟


سعد گفت: تا زمانی که سه چیز را به یاد می‏آورم، او را دشنام نمی‏دهم، آن سه چیز را رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم در باره او فرمود که اگر یکی از آنها در باره من می‏بود از شتران سرخ‌موی نزد من محبوب‏تر بود.
سعد گفت: تا زمانی که سه چیز را به یاد می‏آورم، او را دشنام نمی‏دهم، آن سه چیز را رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم درباره او فرمود که اگر یکی از آنها درباره من می‏بود از شتران سرخ‌موی نزد من محبوب‏تر بود.
[یک‏] او را دشنام نمی‏دهم تا زمانی که به یاد می‏آورم وحی [یعنی آیه تطهیر] بر پیغمبر [صلّی اللَّه علیه و آله‏] نازل شد، حضرت دست علی و دو پسرش و فاطمه [علیهم‌السلام] را گرفت و در زیر پوشش خود درآورد و فرمود: «خداوندا، اینان اهل من و اهل‌بیت من هستند [که آنان را از هر پلیدی پاک گرداندی]».
[یک‏] او را دشنام نمی‏دهم تا زمانی که به یاد می‏آورم وحی [یعنی آیه تطهیر] بر پیغمبر [صلّی اللَّه علیه و آله‏] نازل شد، حضرت دست علی و دو پسرش و فاطمه [علیهم‌السلام] را گرفت و در زیر پوشش خود درآورد و فرمود: «خداوندا، اینان اهل من و اهل‌بیت من هستند [که آنان را از هر پلیدی پاک گرداندی]».


خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
· رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ابوبکر را برای ابلاغ سوره برائت نزد اهل مکه فرستاد سپس علی را در پی او روانه کرد و به وی فرمود:
· رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ابوبکر را برای ابلاغ سوره برائت نزد اهل مکه فرستاد سپس علی را در پی او روانه کرد و به وی فرمود:
«نوشته را از او بگیر و آن را به اهل مکه برسان».
«نوشته را از او بگیر و آن را به اهل مکه برسان».
علی گفت: به ابوبکر رسیدم و نوشته را از او گرفتم. ابوبکر با اندوه بازگشت و گفت: ای رسول خدا، آیا در باره من چیزی نازل شده [که از این کار منصرف شدید]؟
علی گفت: به ابوبکر رسیدم و نوشته را از او گرفتم. ابوبکر با اندوه بازگشت و گفت: ای رسول خدا، آیا درباره من چیزی نازل شده [که از این کار منصرف شدید]؟
حضرت فرمود: «نه، به من امر شده یا خودم یا مردی از اهل بیتم آن را ابلاغ کند». <ref>مسند حمیدی: ج 1، ص 26، ح 48؛ اموال ابو عبید: ص 178، ح 458؛ مسند احمد: ج 1، ص 183، ح 594 و ج 2، ص 427، ح 1297؛ فضائل احمد: ص 703، ح 325؛ انساب الاشراف: ج 1، ص 64، ح 168؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 276، ح 3092؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 100، ح 451؛ تفسیر طبری: ج 10، ص 46- 47؛ علل دارقطنی: ج 3، ص 164؛ مستدرک حاکم: ج 4، ص 178؛ سنن بیهقی: ج 9، ص 206 و 207.</ref>
حضرت فرمود: «نه، به من امر شده یا خودم یا مردی از اهل بیتم آن را ابلاغ کند». <ref>مسند حمیدی: ج 1، ص 26، ح 48؛ اموال ابو عبید: ص 178، ح 458؛ مسند احمد: ج 1، ص 183، ح 594 و ج 2، ص 427، ح 1297؛ فضائل احمد: ص 703، ح 325؛ انساب الاشراف: ج 1، ص 64، ح 168؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 276، ح 3092؛ مسند ابو یعلی: ج 1، ص 100، ح 451؛ تفسیر طبری: ج 10، ص 46- 47؛ علل دارقطنی: ج 3، ص 164؛ مستدرک حاکم: ج 4، ص 178؛ سنن بیهقی: ج 9، ص 206 و 207.</ref>
· سعد می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ابا بکر را با سوره برائت روانه مکه کرد مقداری از راه را که پیمود، علی را فرستاد پس آن را از ابوبکر گرفت و رهسپار مکه شد. ابوبکر غمگین شد. سعد می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم [به وی‏] چنین فرمود: «کسی جز من یا مردی که از خودم است این [وظیفه‏] را ادا نمی‏کند». <ref>کتاب السنه: ص 595- 596، ح 1385 و 1384؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 471، ح 376 و ج 2، ص 466، ح 961؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 234، ح 278؛ الدر المنثور: ج 4، ص 123.</ref>
· سعد می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ابا بکر را با سوره برائت روانه مکه کرد مقداری از راه را که پیمود، علی را فرستاد پس آن را از ابوبکر گرفت و رهسپار مکه شد. ابوبکر غمگین شد. سعد می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم [به وی‏] چنین فرمود: «کسی جز من یا مردی که از خودم است این [وظیفه‏] را ادا نمی‏کند». <ref>کتاب السنه: ص 595- 596، ح 1385 و 1384؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 471، ح 376 و ج 2، ص 466، ح 961؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 234، ح 278؛ الدر المنثور: ج 4، ص 123.</ref>
· جابر می‏گوید: چون پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم از عمره [ای که از محل‏] جعرّانه [محرم شده بودند] بازگشتند، ابوبکر را برای حج فرستادند. ما با وی بودیم می‏خواست در [مکانی به نام‏] عرج، نماز صبح گزارد سپس ایستاد تا تکبیر نماز گوید، صدای شتری از پشت سر شنید، پس، از تکبیر بازایستاد و گفت: این صدای ناقه رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم، [به نام‏] جدعا است، حضرت تصمیم به حج گرفته‏اند. اگر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] باشند با ایشان نماز می‏گزاریم. پس ناقه از راه رسید و علی بر آن سوار بود. ابوبکر به ایشان گفت:
· جابر می‏گوید: چون پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم از عمره [ای که از محل‏] جعرّانه [محرم شده بودند] بازگشتند، ابوبکر را برای حج فرستادند. ما با وی بودیم می‏خواست در [مکانی به نام‏] عرج، نماز صبح گزارد سپس ایستاد تا تکبیر نماز گوید، صدای شتری از پشت سر شنید، پس، از تکبیر بازایستاد و گفت: این صدای ناقه رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم، [به نام‏] جدعا است، حضرت تصمیم به حج گرفته‏اند. اگر رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] باشند با ایشان نماز می‏گزاریم. پس ناقه از راه رسید و علی بر آن سوار بود. ابوبکر به ایشان گفت:
امیر حاجی یا فرستاده و پیکی؟ فرمود: پیکم. رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] مرا فرستاده تا سوره برائت را برای مردم در مواقف حج بخوانم. ما به مکه رفتیم، یک روز پیش از ترویه [روز هشتم ذی‌الحجه] ابوبکر برخاست و برای مردم سخن گفت و آداب حج را برای آنان گفت چون سخنش تمام شد علی برخاست و سوره برائت را تا پایانش برای مردم خواند. سپس با ابوبکر [از مکه‏] بیرون آمدیم تا روز عرفه شد.
امیر حاجی یا فرستاده و پیکی؟ فرمود: پیکم. رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] مرا فرستاده تا سوره برائت را برای مردم در مواقف حج بخوانم. ما به مکه رفتیم، یک روز پیش از ترویه [روز هشتم ذی‌الحجه] ابوبکر برخاست و برای مردم سخن گفت و آداب حج را برای آنان گفت چون سخنش تمام شد علی برخاست و سوره برائت را تا پایانش برای مردم خواند. سپس با ابوبکر [از مکه‏] بیرون آمدیم تا روز عرفه شد.
ابوبکر برخاست و برای مردم سخن گفت و آداب حج را برای آنان گفت، چون سخنش تمام شد علی برخاست و سوره برائت را تا پایانش برای مردم خواند. سپس روز قربانی [دهم ذی‌الحجه] رسید ما به منی کوچ کردیم. چون ابوبکر بازگشت برای مردم خطبه خواند و برای آنان در باره چگونگی کوچشان، قربانی‌شان و آداب حجّشان سخن گفت، پس چون سخنش به پایان رسید علی ایستاد و سوره برائت را برای مردم خواند. پس چون روز کوچ نخست فرارسید ابوبکر برخاست و خطبه خواند و در باره چگونگی کوچشان و رمی‌شان سخن گفت و مناسکشان را به آنان یاد داد پس چون سخنش به پایان رسید علی ایستاد و سوره برائت را برای مردم تا پایانش خواند. <ref>سنن دارمی: ج 2، ص 66؛ سنن کبری نسائی: ج 2، ص 416، ح 3987؛ سنن نسائی: ج 5، ص 247؛ شواهد التنزیل: ج 1، ص 316، ح 326؛ سنن بیهقی: ج 5، ص 111.</ref>
ابوبکر برخاست و برای مردم سخن گفت و آداب حج را برای آنان گفت، چون سخنش تمام شد علی برخاست و سوره برائت را تا پایانش برای مردم خواند. سپس روز قربانی [دهم ذی‌الحجه] رسید ما به منی کوچ کردیم. چون ابوبکر بازگشت برای مردم خطبه خواند و برای آنان درباره چگونگی کوچشان، قربانی‌شان و آداب حجّشان سخن گفت، پس چون سخنش به پایان رسید علی ایستاد و سوره برائت را برای مردم خواند. پس چون روز کوچ نخست فرارسید ابوبکر برخاست و خطبه خواند و درباره چگونگی کوچشان و رمی‌شان سخن گفت و مناسکشان را به آنان یاد داد پس چون سخنش به پایان رسید علی ایستاد و سوره برائت را برای مردم تا پایانش خواند. <ref>سنن دارمی: ج 2، ص 66؛ سنن کبری نسائی: ج 2، ص 416، ح 3987؛ سنن نسائی: ج 5، ص 247؛ شواهد التنزیل: ج 1، ص 316، ح 326؛ سنن بیهقی: ج 5، ص 111.</ref>
=== ولی هر کس که پیامبر (ص) ولی اوست‏===
=== ولی هر کس که پیامبر (ص) ولی اوست‏===
· ابو طفیل به نقل از زید بن ارقم می‏گوید: چون رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم از حجة الوداع بازگشتند در غدیرخم فرود آمدند و دستور دادند در آن مکان که درختانی بزرگ و پر شاخه بود، جاروب زنند سپس فرمود: «گویی [برای سفر ابد] فراخوانده شدم پس اجابت کردم [کنایه از این‌که وفات من نزدیک است‏] من در میان شما دو چیز گران‌بها (سنگین) را می‏گذارم یکی از دیگری بزرگ‏تر است؛ کتاب خدا و عترتم اهل‌بیت من، پس نیک بنگرید پس از من در باره آن دو چگونه رفتار می‏کند؛ آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض [کوثر] نزد من باز آیند». سپس فرمود: «هر کس من ولی اویم پس علی ولی اوست. خداوندا، هر کس او را دوست دارد دوست بدار، و هر کس او را دشمن دارد دشمن‌دار».
· ابو طفیل به نقل از زید بن ارقم می‏گوید: چون رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم از حجة الوداع بازگشتند در غدیرخم فرود آمدند و دستور دادند در آن مکان که درختانی بزرگ و پر شاخه بود، جاروب زنند سپس فرمود: «گویی [برای سفر ابد] فراخوانده شدم پس اجابت کردم [کنایه از این‌که وفات من نزدیک است‏] من در میان شما دو چیز گران‌بها (سنگین) را می‏گذارم یکی از دیگری بزرگ‏تر است؛ کتاب خدا و عترتم اهل‌بیت من، پس نیک بنگرید پس از من درباره آن دو چگونه رفتار می‏کند؛ آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض [کوثر] نزد من باز آیند». سپس فرمود: «هر کس من ولی اویم پس علی ولی اوست. خداوندا، هر کس او را دوست دارد دوست بدار، و هر کس او را دشمن دارد دشمن‌دار».
ابو طفیل [راوی حدیث‏] می‏گوید: به زید بن ارقم گفتم: آیا تو خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم چنین شنیدی؟ گفت: [آری‏] هیچ‌کس در آن مکان نبود جز آن که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را با چشمانش دید و سخنانشان را با گوش‏هایش شنید. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 366 و 368 و 370- 371، ج 17، ص 161، ح 11104 و ص 211، ح 11131؛ فضائل احمد: ص 54، ح 82 و ص 77، ح 116 و ص 115، ح 170؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1873، ح 2408؛ المعرفة و التاریخ فسوی: ج 1، ص 536؛ کتاب السنه: ص 591- 593، ح 1364- 1365 و ح 1369 و 1372 و 1375، ص 630، ح 1555 و 1558؛ مسند ابن حمید: ص 107- 108، ح 240؛ انساب الاشراف: ص 24، ح 48؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 663، ح 3713 و 3788؛ کشف الاستار: ج 3، ص 189- 190، ح 2538- 2539؛ مناقب کوفی: ص 112، ح 616 و ص 116، ح 618 و ص 135، ح 633 و ص 170، ح 663 و ص 313، ح 799 و ص 375، ح 859 و ص 386، ح 870 و ص 435- 436، ح 928- 929 و ص 449- 450، ح 948- 949؛ معجم کبیر طبرانی: ج 5، ص 166، ح 4969 و 4970- 4971 و ص 169- 170، ح 4980 و 4984 و 4986 و ص 175، ح 4996 و ص 182، ح 5027- 5028 و ص 186، ح 5040 و ص 192، ح 4059- 4059 و ص 194- 195، ح 5065- 5071 و ص 204، ح 5096- 5097؛ معجم اوسط: ج 2، ص 576، ح 1987؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 109- 110؛ مناقب ابن مغازلی: ص 235، ح 283؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 149، ح 7؛ مناقب خوارزمی: ص 182؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 297، ح 1021.</ref>
ابو طفیل [راوی حدیث‏] می‏گوید: به زید بن ارقم گفتم: آیا تو خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم چنین شنیدی؟ گفت: [آری‏] هیچ‌کس در آن مکان نبود جز آن که رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را با چشمانش دید و سخنانشان را با گوش‏هایش شنید. <ref>مسند احمد: ج 4، ص 366 و 368 و 370- 371، ج 17، ص 161، ح 11104 و ص 211، ح 11131؛ فضائل احمد: ص 54، ح 82 و ص 77، ح 116 و ص 115، ح 170؛ صحیح مسلم: ج 4، ص 1873، ح 2408؛ المعرفة و التاریخ فسوی: ج 1، ص 536؛ کتاب السنه: ص 591- 593، ح 1364- 1365 و ح 1369 و 1372 و 1375، ص 630، ح 1555 و 1558؛ مسند ابن حمید: ص 107- 108، ح 240؛ انساب الاشراف: ص 24، ح 48؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 663، ح 3713 و 3788؛ کشف الاستار: ج 3، ص 189- 190، ح 2538- 2539؛ مناقب کوفی: ص 112، ح 616 و ص 116، ح 618 و ص 135، ح 633 و ص 170، ح 663 و ص 313، ح 799 و ص 375، ح 859 و ص 386، ح 870 و ص 435- 436، ح 928- 929 و ص 449- 450، ح 948- 949؛ معجم کبیر طبرانی: ج 5، ص 166، ح 4969 و 4970- 4971 و ص 169- 170، ح 4980 و 4984 و 4986 و ص 175، ح 4996 و ص 182، ح 5027- 5028 و ص 186، ح 5040 و ص 192، ح 4059- 4059 و ص 194- 195، ح 5065- 5071 و ص 204، ح 5096- 5097؛ معجم اوسط: ج 2، ص 576، ح 1987؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 109- 110؛ مناقب ابن مغازلی: ص 235، ح 283؛ امالی خمیسیه: ج 1، ص 149، ح 7؛ مناقب خوارزمی: ص 182؛ مسند ابی یعلی: ج 2، ص 297، ح 1021.</ref>
· بریده می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ما را برای جنگی فرستادند و علی را فرمانده ما قرار داد، چون بازگشتیم حضرت از ما پرسید: «همراهی همراهتان را چگونه یافتید؟» پس من و دیگران لب به شکایت گشودیم، پس چون سرم را در میان جمع بلند کردم چهره رسول خدا را دیدم که از [ناراحتی‏] سرخ شده و فرمود: «هر کس من ولی او هستم علی هم ولی اوست». <ref>مصنّف عبدالرزاق: ج 11، ص 225، ح 20388؛ مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 368، ح 32056؛ مسند احمد: ج 5، ص 350 و 358- 359 و 361؛ فضائل احمد: ص 87، ح 129 و ص 222، ح 301؛ کتاب السنه: ص 590، ح 1354؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 451، ح 352 و ج 2، ص 412، ح 903 و ص 443، ح 929؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8144؛ مسند رویانی: ص 36، ح 62؛ مشکل الآثار: ج 4، ص 11، ح 3316؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 374، ح 6930؛ معجم اوسط طبرانی: ج 5، ص 425، ح 5752 و ج 7، ص 49، ح 6081؛ طبقات المحدثین: ج 3، ص 388؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 129- 130؛ سنن بیهقی: ج 6، ص 342؛ اخبار اصبهان: ج 1، ص 161؛ مناقب ابن مغازلی: ص 24، ح 35.</ref>
· بریده می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ما را برای جنگی فرستادند و علی را فرمانده ما قرار داد، چون بازگشتیم حضرت از ما پرسید: «همراهی همراهتان را چگونه یافتید؟» پس من و دیگران لب به شکایت گشودیم، پس چون سرم را در میان جمع بلند کردم چهره رسول خدا را دیدم که از [ناراحتی‏] سرخ شده و فرمود: «هر کس من ولی او هستم علی هم ولی اوست». <ref>مصنّف عبدالرزاق: ج 11، ص 225، ح 20388؛ مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 368، ح 32056؛ مسند احمد: ج 5، ص 350 و 358- 359 و 361؛ فضائل احمد: ص 87، ح 129 و ص 222، ح 301؛ کتاب السنه: ص 590، ح 1354؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 451، ح 352 و ج 2، ص 412، ح 903 و ص 443، ح 929؛ سنن کبری نسائی: ج 5، ص 45، ح 8144؛ مسند رویانی: ص 36، ح 62؛ مشکل الآثار: ج 4، ص 11، ح 3316؛ صحیح ابن حبّان: ج 15، ص 374، ح 6930؛ معجم اوسط طبرانی: ج 5، ص 425، ح 5752 و ج 7، ص 49، ح 6081؛ طبقات المحدثین: ج 3، ص 388؛ مستدرک حاکم: ج 2، ص 129- 130؛ سنن بیهقی: ج 6، ص 342؛ اخبار اصبهان: ج 1، ص 161؛ مناقب ابن مغازلی: ص 24، ح 35.</ref>
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
· بریده می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ما را با فرماندهی خالد بن ولید و سپاهی دیگر را با فرماندهی علی به یمن فرستاد و فرمود:
· بریده می‏گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم ما را با فرماندهی خالد بن ولید و سپاهی دیگر را با فرماندهی علی به یمن فرستاد و فرمود:
· «اگر دو سپاه هم دیگر را ملاقات کردید علی فرمانده همه است و اگر جدا بودید هر کدام با فرماندهی خود». ما با طایفه بنی زبید از یمن روبرو شدیم و پس از نبرد، مسلمانان بر مشرکان چیره شدند، افراد جنگ‏جو را کشتیم و فرزندانشان را به اسارت گرفتیم.
· «اگر دو سپاه هم دیگر را ملاقات کردید علی فرمانده همه است و اگر جدا بودید هر کدام با فرماندهی خود». ما با طایفه بنی زبید از یمن روبرو شدیم و پس از نبرد، مسلمانان بر مشرکان چیره شدند، افراد جنگ‏جو را کشتیم و فرزندانشان را به اسارت گرفتیم.
· علی [علیه‌السلام‏] بنا به مصالحی کنیزکی را از میان اسیران برای خود برداشت. خالد بن ولید [از سر شکایت‏] این ماجرا را برای پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم نوشت و به من مأموریت داد در باره علی گلایه کنم. پس من نامه را به حضرت صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم دادم و در باره علی گلایه کردم در این هنگام رنگ چهره رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم دگرگون شد پس گفتم: من مأمورم و معذور! شما من را با خالد بن ولید فرستادید و دستور دادید اطاعتش کنم من تنها مأموریتم را می‏رسانم، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «ای بریده، در باره علی عیب‏جویی نکن. علی از من است و من از علی‏ام و این علی، ولی شما پس از من است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 375، ح 32110؛ مسند احمد: ج 38، ص 118، ح 23012؛ فضائل احمد: ص 219، ح 298؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 479، ح 388 و ص 487، ح 397 و ج 2، ص 388، ح 863، ص 390، ح 866، ص 419، ح 903؛ مناقب ابن مغازلی: ص 225، ح 271؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 400- 401، ح 466- 468 و ص 402- 406، ح 470- 478.</ref>
· علی [علیه‌السلام‏] بنا به مصالحی کنیزکی را از میان اسیران برای خود برداشت. خالد بن ولید [از سر شکایت‏] این ماجرا را برای پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم نوشت و به من مأموریت داد درباره علی گلایه کنم. پس من نامه را به حضرت صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم دادم و درباره علی گلایه کردم در این هنگام رنگ چهره رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم دگرگون شد پس گفتم: من مأمورم و معذور! شما من را با خالد بن ولید فرستادید و دستور دادید اطاعتش کنم من تنها مأموریتم را می‏رسانم، رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم فرمود: «ای بریده، درباره علی عیب‏جویی نکن. علی از من است و من از علی‏ام و این علی، ولی شما پس از من است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 6، ص 375، ح 32110؛ مسند احمد: ج 38، ص 118، ح 23012؛ فضائل احمد: ص 219، ح 298؛ مناقب کوفی: ج 1، ص 479، ح 388 و ص 487، ح 397 و ج 2، ص 388، ح 863، ص 390، ح 866، ص 419، ح 903؛ مناقب ابن مغازلی: ص 225، ح 271؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 1، ص 400- 401، ح 466- 468 و ص 402- 406، ح 470- 478.</ref>
=== ناسزاگویی به علی ناسزاگویی به پیامبر (ص) است‏===
=== ناسزاگویی به علی ناسزاگویی به پیامبر (ص) است‏===
· عبداللَّه بن جدلی می‏گوید: نزد أمّ سلمة [یکی از همسران رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] رفتم، گفت: آیا کسی در میان شما رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را ناسزا می‏گوید؟! گفتم: سبحان اللَّه!- یا پناه به خدا!- أمّ سلمه گفت: [پس چرا به علی ناسزا می‏گویید؟] من از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که فرمود: «هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 2، ص 374، ح 32104؛ مسند احمد: ج 2، ص 323، ح؛ فضائل احمد: ص 90، ح 133؛ أنساب الاشراف: ص 91، ح 219؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 444، ح 7013؛ معجم کبیر طبرانی: ج 23، ص 322، ح 737 و ص 323، ح 738؛ معجم اوسط طبرانی: ج 6، ص 389، ح 5828؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 21؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 121؛ تاریخ بغداد: ج 7، ص 401؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 171- 172، ح 664- 665 و ص 182- 184، ح 667- 671.</ref>
· عبداللَّه بن جدلی می‏گوید: نزد أمّ سلمة [یکی از همسران رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم‏] رفتم، گفت: آیا کسی در میان شما رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم را ناسزا می‏گوید؟! گفتم: سبحان اللَّه!- یا پناه به خدا!- أمّ سلمه گفت: [پس چرا به علی ناسزا می‏گویید؟] من از رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم شنیدم که فرمود: «هر کس علی را ناسزا گوید من را ناسزا گفته است». <ref>مصنّف ابن ابی شیبه: ج 2، ص 374، ح 32104؛ مسند احمد: ج 2، ص 323، ح؛ فضائل احمد: ص 90، ح 133؛ أنساب الاشراف: ص 91، ح 219؛ مسند ابو یعلی: ج 12، ص 444، ح 7013؛ معجم کبیر طبرانی: ج 23، ص 322، ح 737 و ص 323، ح 738؛ معجم اوسط طبرانی: ج 6، ص 389، ح 5828؛ معجم صغیر طبرانی: ج 2، ص 21؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 121؛ تاریخ بغداد: ج 7، ص 401؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 171- 172، ح 664- 665 و ص 182- 184، ح 667- 671.</ref>
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
· جمیع بن عمیر می‏گوید: نوجوان بودم با مادرم نزد عایشه رفتیم مادرم نزد وی سخن از علی [علیه‌السلام‏] به میان آورد، عایشه گفت: هیچ مردی را نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم محبوب‏تر از او، و هیچ زنی را نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم محبوب‏تر از همسر او [فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها] ندیدم. <ref>مسند احمد: ج 43، ص 170، ح 25046؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 701، ح 3874؛ مسند ابو یعلی: ج 8، ص 270، ح 4857؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 11، ح 577 و ص 132، ح 617 و ص 194، ح 666 و ص 470، ح 964؛ معجم کبیر طبرانی: ج 22، ص 403، ح 1008؛ تاریخ جرجان: ص 213، رقم 329؛ استیعاب: ج 4، ص 1897؛ شواهد التنزیل: ج 2، ص 62، ح 684؛ امالی طوسی: ص 249، ح 440 و ص 331، ح 663؛ مناقب خوارزمی: ص 70، ح 63؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 367، ح 296.</ref>
· جمیع بن عمیر می‏گوید: نوجوان بودم با مادرم نزد عایشه رفتیم مادرم نزد وی سخن از علی [علیه‌السلام‏] به میان آورد، عایشه گفت: هیچ مردی را نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم محبوب‏تر از او، و هیچ زنی را نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم محبوب‏تر از همسر او [فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها] ندیدم. <ref>مسند احمد: ج 43، ص 170، ح 25046؛ سنن ترمذی: ج 5، ص 701، ح 3874؛ مسند ابو یعلی: ج 8، ص 270، ح 4857؛ مناقب کوفی: ج 2، ص 11، ح 577 و ص 132، ح 617 و ص 194، ح 666 و ص 470، ح 964؛ معجم کبیر طبرانی: ج 22، ص 403، ح 1008؛ تاریخ جرجان: ص 213، رقم 329؛ استیعاب: ج 4، ص 1897؛ شواهد التنزیل: ج 2، ص 62، ح 684؛ امالی طوسی: ص 249، ح 440 و ص 331، ح 663؛ مناقب خوارزمی: ص 70، ح 63؛ فرائد السمطین: ج 1، ص 367، ح 296.</ref>


· نسائی با سندی دیگر جمیع بن عمیر چنین آورده است: جمیع بن عمیر می‏گوید: نوجوان بودم با مادرم نزد عایشه رفتیم، از پشت پرده شنیدم مادرم در باره علی [علیه‌السلام‏] از عایشه پرسید، عایشه گفت: از مردی می‏پرسی که هیچ کسی را محبوب‏تر از او و همسرش [فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها] نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم نمی‏شناسم. <ref>شرح الاخبار: ج 1، ص 140، ح 70 و 72؛ مسترشد طبری: ص 449، ح 146؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 154.</ref>
· نسائی با سندی دیگر جمیع بن عمیر چنین آورده است: جمیع بن عمیر می‏گوید: نوجوان بودم با مادرم نزد عایشه رفتیم، از پشت پرده شنیدم مادرم درباره علی [علیه‌السلام‏] از عایشه پرسید، عایشه گفت: از مردی می‏پرسی که هیچ کسی را محبوب‏تر از او و همسرش [فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها] نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم نمی‏شناسم. <ref>شرح الاخبار: ج 1، ص 140، ح 70 و 72؛ مسترشد طبری: ص 449، ح 146؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 154.</ref>
· ابن بریدة می‏گوید: مردی از پدرم پرسید: چه کسی محبوب‏ترین مردم نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم بود؟ گفت:
· ابن بریدة می‏گوید: مردی از پدرم پرسید: چه کسی محبوب‏ترین مردم نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم بود؟ گفت:
محبوب‏ترین زنان نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم، فاطمه و محبوب‏ترین مردان نزد ایشان، علی بود. <ref>نن ترمذی: ج 5، ص 698، ح 3868؛ مسند رویانی: ص 26، ح 41؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 155؛ استیعاب: ج 4، ص 1879؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 162، ح 649.</ref>
محبوب‏ترین زنان نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه [و آله‏] و سلم، فاطمه و محبوب‏ترین مردان نزد ایشان، علی بود. <ref>نن ترمذی: ج 5، ص 698، ح 3868؛ مسند رویانی: ص 26، ح 41؛ مستدرک حاکم: ج 3، ص 155؛ استیعاب: ج 4، ص 1879؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق: ج 2، ص 162، ح 649.</ref>