اقلیت‌های مذهبی در فرانسه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


پیروان این عقیده، رفته‌رفته به نام [[خواجه]] شناخته شدند و پیرصدرالدین نیز آنها را به این عنوان نامید. لغت <big>«خوجه»</big> کنونی، در واقع همان تغییریافتهٔ لقب «خواجه» فارسی، به معنای بزرگ و سرور است.  
پیروان این عقیده، رفته‌رفته به نام [[خواجه]] شناخته شدند و پیرصدرالدین نیز آنها را به این عنوان نامید. لغت <big>«خوجه»</big> کنونی، در واقع همان تغییریافتهٔ لقب «خواجه» فارسی، به معنای بزرگ و سرور است.  
این عقیده در میان جماعت خوجه همچنان به حیات خود ادامه داد تا اینکه در سال 1839 میلادی، <big>«آقاخان محلاتی»</big>، نخستین امام این فرقه ـ که در شورش برابر <big>فتحعلی‌شاه قاجار</big> شکست خورده بود ـ به <big>بمبئی</big> گریخت و کوشید این خوجه‏‌ها را تحت کنترل خود درآورد. وی در این امر تا حدودی توفیق یافت و عقاید آنان را از آنچه بر آن بودند، به باورهای <big>شیعهٔ اسماعیلی</big> تغییر داد و آنها را که در مناطق مختلف [[هندوستان|شبه‌قاره‌هند]] زندگی می‏‌کردند، تشویق کرد تا [[نماز]] بخوانند، [[روزه]] بگیرند و به [[حج]] و [[زیارت]] اهل‌بیت و [[ائمه اطهار (ع)|ائمه‌ٔ اطهار (علیهم‌السلام)]] مشرف شوند؛ و در عین حال، آنان را موظف به پرداخت مقرری به جماعت‌خانه‏‌های اسماعیلی کرد. از آن زمان، این خوجه‌‏ها به‌طور کامل به مذهب [[اسماعیلیه]] روی آوردند و جماعت‌خانه‌‏هایی نیز برای خود تأسیس کردند که بزرگ‏ترین آنها در <sub>بمبئی</sub> قرار داشت.  
این عقیده در میان جماعت خوجه همچنان به حیات خود ادامه داد تا اینکه در سال 1839 میلادی، <big>«آقاخان محلاتی»</big>، نخستین امام این فرقه ـ که در شورش برابر <big>فتحعلی‌شاه قاجار</big> شکست خورده بود ـ به <big>بمبئی</big> گریخت و کوشید این خوجه‏‌ها را تحت کنترل خود درآورد. وی در این امر تا حدودی توفیق یافت و عقاید آنان را از آنچه بر آن بودند، به باورهای <big>شیعهٔ اسماعیلی</big> تغییر داد و آنها را که در مناطق مختلف [[هندوستان|شبه‌قاره‌هند]] زندگی می‏‌کردند، تشویق کرد تا [[نماز]] بخوانند، [[روزه]] بگیرند و به [[حج]] و [[زیارت]] اهل‌بیت و [[ائمه اطهار (ع)|ائمه‌ٔ اطهار (علیهم‌السلام)]] مشرف شوند؛ و در عین حال، آنان را موظف به پرداخت مقرری به جماعت‌خانه‏‌های اسماعیلی کرد. از آن زمان، این خوجه‌‏ها به‌طور کامل به مذهب [[اسماعیلیه]] روی آوردند و جماعت‌خانه‌‏هایی نیز برای خود تأسیس کردند که بزرگ‏ترین آنها در [[بمبئی]] قرار داشت.  
نظارت سخت‏گیرانه <big>آقاخان اول</big> بر این <sup>نواسماعیلیان</sup>، سرانجام موجب جدایی برخی از اعضای این جماعت از <big>آقاخانی‌‏ها</big> شد که در رأس آنها، یکی از بزرگان این قوم به نام <big>حبیب ابراهیم</big> بود. وی به‌همراه گروهی از خوجه‌‏ها، از فرامین تحکم‏‌آمیز آقاخان مبنی بر تعلق تمام دارایی آنان به آقاخان سربرتافتند و تحت تأثیر چند عالم <sup>سنی‌مذهب</sup> که اشکالاتی اساسی بر آقاخان مطرح کرده بودند، به [[اهل‌سنت]] پیوستند.<br>
نظارت سخت‏گیرانه <big>آقاخان اول</big> بر این نواسماعیلیان، سرانجام موجب جدایی برخی از اعضای این جماعت از <big>آقاخانی‌‏ها</big> شد که در رأس آنها، یکی از بزرگان این قوم به نام <big>حبیب ابراهیم</big> بود. وی به‌همراه گروهی از خوجه‌‏ها، از فرامین تحکم‏‌آمیز آقاخان مبنی بر تعلق تمام دارایی آنان به آقاخان سربرتافتند و تحت تأثیر چند عالم سنی‌مذهب که اشکالاتی اساسی بر آقاخان مطرح کرده بودند، به [[اهل‌سنت]] پیوستند.<br>


پس از جدایی حبیب ابراهیم، گروه دیگری از خوجه‏‌ها نیز از جماعت آقاخان جدا شدند و به‌تدریج درگیری‏های پنهان در درون جماعت خوجه‌‏ها صورت
پس از جدایی حبیب ابراهیم، گروه دیگری از خوجه‏‌ها نیز از جماعت آقاخان جدا شدند و به‌تدریج درگیری‏های پنهان در درون جماعت خوجه‌‏ها صورت
خط ۲۴: خط ۲۴:
   
   
با تداوم این تحریم‌‏ها و پایداری خوجه‌‏های اثنی‌عشری بر عقاید خود، به‌تدریج گروهی از آنان تصمیم گرفتند به محلی جدید مهاجرت کنند. در آن زمان، شرق آفریقا مکان مناسبی برای استقرار شیعیان خوجهٔ اثنی‌عشری به‌شمارمی‏‌رفت. این منطقه به دلیل سفرهای منظم دریایی هندی‏‌ها به آنجا، تا حدودی برای ایشان شناخته شده بود. از این رو، تعدادی از خوجه‌‏های اثنی‌عشری ازآخرین سال‏‌های سدهٔ 1800 میلادی به‌تدریج به این منطقه مهاجرت کردند و در<big>جزیرهٔ زنگبار</big> سکونت یافتند. تعداد این مهاجران در دهه‏‌های 1920 و 1930 میلادی بسیار افزایش یافت و هزاران نفر از شیعیان خوجهٔ اثنی‌عشری در زنگبار مستقر شدند و از طریق این جزیره به دیگر مناطق <big>شرق آفریقا</big>، ازجمله <big>تانزانیا</big>، <big>کنیا</big> و ا<big>وگاندا</big> راه یافتند و جماعاتی را در این کشورها تأسیس کردند.  
با تداوم این تحریم‌‏ها و پایداری خوجه‌‏های اثنی‌عشری بر عقاید خود، به‌تدریج گروهی از آنان تصمیم گرفتند به محلی جدید مهاجرت کنند. در آن زمان، شرق آفریقا مکان مناسبی برای استقرار شیعیان خوجهٔ اثنی‌عشری به‌شمارمی‏‌رفت. این منطقه به دلیل سفرهای منظم دریایی هندی‏‌ها به آنجا، تا حدودی برای ایشان شناخته شده بود. از این رو، تعدادی از خوجه‌‏های اثنی‌عشری ازآخرین سال‏‌های سدهٔ 1800 میلادی به‌تدریج به این منطقه مهاجرت کردند و در<big>جزیرهٔ زنگبار</big> سکونت یافتند. تعداد این مهاجران در دهه‏‌های 1920 و 1930 میلادی بسیار افزایش یافت و هزاران نفر از شیعیان خوجهٔ اثنی‌عشری در زنگبار مستقر شدند و از طریق این جزیره به دیگر مناطق <big>شرق آفریقا</big>، ازجمله <big>تانزانیا</big>، <big>کنیا</big> و ا<big>وگاندا</big> راه یافتند و جماعاتی را در این کشورها تأسیس کردند.  
پس از استقلال [[پاکستان]]، گروه دیگری از شیعیان خوجهٔ اثنی‌عشری از <sub>ایالات کچ</sub> و <sub>گجرات</sub> به پاکستان مهاجرت کردند و اقلیت‏‌هایی را در شهرهای <big>کراچی</big> و <big>حیدرآباد</big> تشکیل دادند. در دهه‏‌های 1970 و 1980 میلادی نیز تعدادی از خوجه‏‌های اثنی‌عشری مقیم شرق آفریقا در آرزوی زندگی بهتر و با هدف ادامهٔ تحصیل فرزندان خود، رهسپار کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی شدند. این اقلیت کوچک، هرچند در حال حاضر جمعیت بسیار اندکی را در برابر دیگر شیعیان جهان تشکیل می‌‏دهند، اما به دلیل نظم و انسجام داخلی و تلاش خستگی‏‌ناپذیر، به یکی از موفق‌‏ترین گروه‏های شیعی تبدیل شده‏اند، به‌گونه‏ای که تا حد امکان کمک‏‌های قابل توجهی را در اختیار دیگر شیعیان در کشورهای مختلف قرار می‌دهند و هنگام بروز برخی مصائب و مشکلات نیز به یاری آنها می‌‏شتابند<ref>مطالعات میدانی امیربهرام عرب احمدی، شرق آفریقا، 1387 شمسی.</ref>.  
پس از استقلال [[پاکستان]]، گروه دیگری از شیعیان خوجهٔ اثنی‌عشری از <sub>ایالات کچ</sub> و <sub>گجرات</sub> به پاکستان مهاجرت کردند و اقلیت‏‌هایی را در شهرهای <big>کراچی</big> و <big>حیدرآباد</big> تشکیل دادند. در دهه‏‌های 1970 و 1980 میلادی نیز تعدادی از خوجه‏‌های اثنی‌عشری مقیم شرق آفریقا در آرزوی زندگی بهتر و با هدف ادامهٔ تحصیل فرزندان خود، رهسپار کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی شدند. این اقلیت کوچک، هرچند در حال حاضر جمعیت بسیار اندکی را در برابر دیگر شیعیان جهان تشکیل می‌‏دهند، اما به دلیل نظم و انسجام داخلی و تلاش خستگی‏‌ناپذیر، به یکی از موفق‌‏ترین گروه‏های شیعی تبدیل شده‏اند، به‌گونه‏ای که تا حد امکان کمک‏‌های قابل توجهی را در اختیار دیگر شیعیان در کشورهای مختلف قرار می‌دهند و هنگام بروز برخی مصائب و مشکلات نیز به یاری آنها می‌‏شتابند<ref>مطالعات میدانی امیربهرام عرب احمدی، شرق آفریقا، 1387 شمسی.</ref>.
 
=وضعیت اجتماعی=
=وضعیت اجتماعی=
یکی از مهم‏ترین شاخصه‌‏های اجتماعی در جوامع مختلف خوجهٔ اثنی‌عشری، <big>خانواده</big> و جایگاه والای آن است. خوجه‌‏ها خانواده را نهادی مقدس درنظر می‌‏گیرند که نقش مهمی در رشد و تربیت نسل آینده ایفا می‏کند. آنان تأکید دین [[اسلام]] بر حفظ حرمت و قداست خانواده، مبنی بر احترام به والدین، رعایت انصاف و عدالت بین فرزندان، رابطهٔ مناسب و مبتنی بر اخلاق اسلامی بین زن و شوهر و اعضای خانواده، لزوم احترام به کهن‌سالان، حفظ عفت و نجابت حریم خانواده و... را به‌مثابه اصولی خدشه‏‌ناپذیر درنظر می‌گیرند و بقای خود را در حفظ حرمت و اصالت خانواده می‌‏دانند. خانواده در جماعات خوجهٔ اثنی‌عشری، افزون بر زن و مرد و فرزندان، دربرگیرندهٔ پدر و مادر نیز می‌‏باشد و احترام به کهن‌سالان به‌عنوان اصلی مهم به فرزندان آموزش داده می‌‏شود. معمولاً پدران در خانواده‌‏های خوجهٔ اثنی‌عشری ستون اصلی را تشکیل می‌دهند و نقش مهمی در تربیت فرزندان برعهده دارند. پدران و مادران، همچنین فرزندان خود را از سنین خردسالی به [[مساجد]] و [[حسینیه‌]]‏ها می‌برند و به‌ویژه می‌‏کوشند در <big>ایام مُحرَم</big> و <big>ماه مبارک رمضان</big>، و مراسم و مناسبت‌‏های اسلامی، این کودکان را با آیین‏‌های مذهبی خود که در مساجد و حسینیه‌‏ها انجام می‏‌شود، آشنا کنند؛ همچنین با آشنا ساختن آنان با مقررات اسلامی و اصول تشیع، راه و رسم زندگی در جامعه را نیز به آنها بیاموزند. کودکان و نوجوانان خوجهٔ اثنی‌عشری از این طریق به‌تدریج برخی مقررات اجتماعی نانوشتهٔ حاکم بر این جامعه، همچون لزوم حفظ سنت‌‏های اجدادی خود، عدم اختلاط با دیگر اقوام و گروه‏های قومی و اجتماعی، و لزوم یک‌پارچه نگهداشتن جامعهٔ کوچک خود را نیز فرا می‌گیرند.<br>
یکی از مهم‏ترین شاخصه‌‏های اجتماعی در جوامع مختلف خوجهٔ اثنی‌عشری، <big>خانواده</big> و جایگاه والای آن است. خوجه‌‏ها خانواده را نهادی مقدس درنظر می‌‏گیرند که نقش مهمی در رشد و تربیت نسل آینده ایفا می‏کند. آنان تأکید دین [[اسلام]] بر حفظ حرمت و قداست خانواده، مبنی بر احترام به والدین، رعایت انصاف و عدالت بین فرزندان، رابطهٔ مناسب و مبتنی بر اخلاق اسلامی بین زن و شوهر و اعضای خانواده، لزوم احترام به کهن‌سالان، حفظ عفت و نجابت حریم خانواده و... را به‌مثابه اصولی خدشه‏‌ناپذیر درنظر می‌گیرند و بقای خود را در حفظ حرمت و اصالت خانواده می‌‏دانند. خانواده در جماعات خوجهٔ اثنی‌عشری، افزون بر زن و مرد و فرزندان، دربرگیرندهٔ پدر و مادر نیز می‌‏باشد و احترام به کهن‌سالان به‌عنوان اصلی مهم به فرزندان آموزش داده می‌‏شود. معمولاً پدران در خانواده‌‏های خوجهٔ اثنی‌عشری ستون اصلی را تشکیل می‌دهند و نقش مهمی در تربیت فرزندان برعهده دارند. پدران و مادران، همچنین فرزندان خود را از سنین خردسالی به [[مساجد]] و [[حسینیه‌]]‏ها می‌برند و به‌ویژه می‌‏کوشند در <big>ایام مُحرَم</big> و <big>ماه مبارک رمضان</big>، و مراسم و مناسبت‌‏های اسلامی، این کودکان را با آیین‏‌های مذهبی خود که در مساجد و حسینیه‌‏ها انجام می‏‌شود، آشنا کنند؛ همچنین با آشنا ساختن آنان با مقررات اسلامی و اصول تشیع، راه و رسم زندگی در جامعه را نیز به آنها بیاموزند. کودکان و نوجوانان خوجهٔ اثنی‌عشری از این طریق به‌تدریج برخی مقررات اجتماعی نانوشتهٔ حاکم بر این جامعه، همچون لزوم حفظ سنت‌‏های اجدادی خود، عدم اختلاط با دیگر اقوام و گروه‏های قومی و اجتماعی، و لزوم یک‌پارچه نگهداشتن جامعهٔ کوچک خود را نیز فرا می‌گیرند.<br>