ارتداد به مثابه امری اجتماعی نه مقوله فکری (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '[[جعفر بن محمد (صادق‌)(ع)' به '[[جعفر بن محمد (صادق‌)')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۶: خط ۲۶:
</div>
</div>
'''ارتداد به مثابه امری اجتماعی نه مقوله فکری''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه‌ای [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره چهارم می‌باشد که به قلم علی محمدیان کبریا <ref>عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق.</ref>و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل پاییز، 1384 منتشر شده و مشتمل بر مطالب زیر است:</div>
'''ارتداد به مثابه امری اجتماعی نه مقوله فکری''' عنوان مقاله‌ای از بخش اندیشه‌ای [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره چهارم می‌باشد که به قلم علی محمدیان کبریا <ref>عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق.</ref>و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل پاییز، 1384 منتشر شده و مشتمل بر مطالب زیر است:</div>
<br />
== چکیده ==
== چکیده ==
یکی از موضوعات بحث‌انگیز در تمام ادوار فقهی بویژه در زمان حاضر، بحث ارتداد است. اصل عدم اجبار در دین و تأکید فراوان قرآن کریم به تفکر در آفاق و انفس از یک طرف و شدت مجازات مرتد از طرف دیگر، شائبه وجود یک تناقض را پدید آورده است.<br>
یکی از موضوعات بحث‌انگیز در تمام ادوار فقهی بویژه در زمان حاضر، بحث ارتداد است. اصل عدم اجبار در دین و تأکید فراوان قرآن کریم به تفکر در آفاق و انفس از یک طرف و شدت مجازات مرتد از طرف دیگر، شائبه وجود یک تناقض را پدید آورده است.<br>
در این نوشتار، نگارنده برای تبیین دقیق محل نزاع، بین تردید که مقدمه هر تحقیقی است و لجاجت و انکار دین از سر دشمنی یا توطئه ضد دین و ملّت، تفکیک قائل شده است و با بررسی نظریات فقیهان و سیره مسلمانان و روایات وارده در خصوص شک و شبهه در دین به صورت تطبیقی و با نگاهی به مذاهب مختلف اسلامی و سیره زمامداران گوناگون اسلامی با این مسأله، به این نتیجه می‌رسد که شک و شبهه در دین که مقدمه یقین است، مشمول تعریف ارتداد نیست.<br>
در این نوشتار، نگارنده برای تبیین دقیق محل نزاع، بین تردید که مقدمه هر تحقیقی است و لجاجت و انکار دین از سر دشمنی یا توطئه ضد دین و ملّت، تفکیک قائل شده است و با بررسی نظریات فقیهان و سیره مسلمانان و روایات وارده در خصوص شک و شبهه در دین به صورت تطبیقی و با نگاهی به مذاهب مختلف اسلامی و سیره زمامداران گوناگون اسلامی با این مسأله، به این نتیجه می‌رسد که شک و شبهه در دین که مقدمه یقین است، مشمول تعریف ارتداد نیست.


'''کلیدواژه‌ها:''' تردید، شک، شبهه، مرتد، ارتداد.<br>
'''کلیدواژه‌ها:''' تردید، شک، شبهه، مرتد، ارتداد.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۴۰: خط ۳۸:
آنچه اهمیت ارتداد را بیشتر می‌کند، این است که سیر تحقیق و تأمل، همیشه با تردید روبه‌رو است و رسیدن به علم فقط با گذر از تجربه‌های مکرر که همراه با شک است، محقق می‌شود. استقرار ایمان در هر حالت و رتبه‌ای همواره با وساوس شیطانی روبه‌رو است و همین مسأله باعث می‌شود پیچیدگی ارتداد اگر در حوزه ایمان وارد شود، بسیار فزونی یابد.<br>
آنچه اهمیت ارتداد را بیشتر می‌کند، این است که سیر تحقیق و تأمل، همیشه با تردید روبه‌رو است و رسیدن به علم فقط با گذر از تجربه‌های مکرر که همراه با شک است، محقق می‌شود. استقرار ایمان در هر حالت و رتبه‌ای همواره با وساوس شیطانی روبه‌رو است و همین مسأله باعث می‌شود پیچیدگی ارتداد اگر در حوزه ایمان وارد شود، بسیار فزونی یابد.<br>
ارتداد در تمام ادوار فقهی، یکی از موضوعات محل مناقشه فقیهان اسلامی بوده و در بعضی از ادوار نیز به علل خاص و مقتضیات زمان، موضوع اصلی مناقشه آنان می‌شده است. در حال حاضر با توجه به فضای گسترش ادیان توحیدی، ارتداد نه تنها بحث درون‌دینی است، بلکه به موضوع محل مناقشه برون‌دینی نیز تبدیل شده؛ از همین رو منقح کردن ارتداد افزون بر پرداختن به موضوع فقهی که برای رسیدن به فتوایی استوار و منطبق با حکم واقعی شریعت است، موضوعی فکری در چالش ادیان گوناگون و نحله‌های غیر دینی به شمار می‌رود.<br>
ارتداد در تمام ادوار فقهی، یکی از موضوعات محل مناقشه فقیهان اسلامی بوده و در بعضی از ادوار نیز به علل خاص و مقتضیات زمان، موضوع اصلی مناقشه آنان می‌شده است. در حال حاضر با توجه به فضای گسترش ادیان توحیدی، ارتداد نه تنها بحث درون‌دینی است، بلکه به موضوع محل مناقشه برون‌دینی نیز تبدیل شده؛ از همین رو منقح کردن ارتداد افزون بر پرداختن به موضوع فقهی که برای رسیدن به فتوایی استوار و منطبق با حکم واقعی شریعت است، موضوعی فکری در چالش ادیان گوناگون و نحله‌های غیر دینی به شمار می‌رود.<br>
پرداختن به موضوع ارتداد در صورتی که با مواجهه علمی روبه‌رو باشد می‌تواند به انسجام درونی دین، و اگر دستخوش برخوردی غیر علمی‌شود به تصویری غیر قابل قبول از دین بینجامد. این ادلّه، نگارنده را واداشت تا به این بحث در وسعت اطلاعات خویش بپردازد و می‌خواهد این موضوع را اثبات کند که ارتداد، لجاج و انکار دین از سر دشمنی است و مرتد کسی است که از ملت خویش، از سر دشمنی خارج می‌شود و چه بسا در مقام توطئه ضد دین و ملت خویش است. در چنین صورتی برخورد با ملت افزون بر این‌که حکم فقهی و شرعی است، حکمی عقلانی به شمار می‌رود. در مقابل تمام کسانی که از روی تحقیق و تأمل به هر دلیلی غیر از انکار و دشمنی به ورطه تأمل و تردید می‌افتند، نه تنها مرتد نیستند که واجب است با کمک به آنها پس از طرح شبهه، شبهه آنها رفع شود.<br>
پرداختن به موضوع ارتداد در صورتی که با مواجهه علمی روبه‌رو باشد می‌تواند به انسجام درونی دین، و اگر دستخوش برخوردی غیر علمی‌شود به تصویری غیر قابل قبول از دین بینجامد. این ادلّه، نگارنده را واداشت تا به این بحث در وسعت اطلاعات خویش بپردازد و می‌خواهد این موضوع را اثبات کند که ارتداد، لجاج و انکار دین از سر دشمنی است و مرتد کسی است که از ملت خویش، از سر دشمنی خارج می‌شود و چه بسا در مقام توطئه ضد دین و ملت خویش است. در چنین صورتی برخورد با ملت افزون بر این‌که حکم فقهی و شرعی است، حکمی عقلانی به شمار می‌رود. در مقابل تمام کسانی که از روی تحقیق و تأمل به هر دلیلی غیر از انکار و دشمنی به ورطه تأمل و تردید می‌افتند، نه تنها مرتد نیستند که واجب است با کمک به آنها پس از طرح شبهه، شبهه آنها رفع شود.


== شک و ارتداد ==
== شک و ارتداد ==
خط ۵۵: خط ۵۳:
أ. پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: من بدّل دینه فاقتلوه <ref>محدث نوری، ج18، ص168، باب1 از ابواب حدالمرتد، ح 2.</ref> کسی که دین خود را تغییر داد، او را به قتل برسانید.<br>
أ. پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: من بدّل دینه فاقتلوه <ref>محدث نوری، ج18، ص168، باب1 از ابواب حدالمرتد، ح 2.</ref> کسی که دین خود را تغییر داد، او را به قتل برسانید.<br>
بر اساس این حدیث، اگر کسی دینش را تغییر داد، باید او را به قتل رساند؛ ولی کسی که در شک و شبهه است و هنوز دینش را تغییر نداده و نظر قطعی خود را با تغییر دین بیان نکرده، مرتد نیست.<br>
بر اساس این حدیث، اگر کسی دینش را تغییر داد، باید او را به قتل رساند؛ ولی کسی که در شک و شبهه است و هنوز دینش را تغییر نداده و نظر قطعی خود را با تغییر دین بیان نکرده، مرتد نیست.<br>
2. ابوبصیر از [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق(علیه‌السلام)]] پرسید: ما تقول فیمن شک فی اللّه تعالی؟ قال: کافرٌ یا ابامحمّد. قال فشک فی رسول‌اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقال: کافر ثمّ التفت الی زرارة و قال: انّما یکفر اذا جحد... <ref>حر عاملی، ج18، ص569.</ref> درباره کسی که در خدای تعالی شک کند، چه می‌فرمایید؟ امام فرمود: کافر است. دوباره پرسید: اگر در رسالت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)شک کند چه؟ امام فرمود: آن هم کافر است؛ آن‌گاه امام فرمود: فقط اگر انکار کند، کافر است.<br>
2. ابوبصیر از [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق(علیه‌السلام)]] پرسید: ما تقول فیمن شک فی اللّه تعالی؟ قال: کافرٌ یا ابامحمّد. قال فشک فی رسول‌اللّه(صلی الله علیه وآله وسلم) فقال: کافر ثمّ التفت الی زرارة و قال: انّما یکفر اذا جحد... <ref>حر عاملی، ج18، ص569.</ref> درباره کسی که در خدای تعالی شک کند، چه می‌فرمایید؟ امام فرمود: کافر است. دوباره پرسید: اگر در رسالت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)شک کند چه؟ امام فرمود: آن هم کافر است؛ آن‌گاه امام فرمود: فقط اگر انکار کند، کافر است.<br>
این روایت، حکم شاک را به دو گونه مطرح می‌کند که عبارتند از:<br>
این روایت، حکم شاک را به دو گونه مطرح می‌کند که عبارتند از:<br>
1. کسی که خود در خدا و رسول‌الله شاک باشد، در واقع کافر است. <br>
1. کسی که خود در خدا و رسول‌الله شاک باشد، در واقع کافر است. <br>
خط ۷۱: خط ۶۹:
قاعده درء یکی از قواعد فقهی در حدود است. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: در صورت وجود شبهه از اجرای حدود خودداری کنید.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج18، ص336، حدیث2، چاپ تهران «إدرؤ وا الحدود بالشبهات، ولاشفاعة ولاکفالة ولایمین فی حدّ».</ref> در روایت دیگری از عبدالله بن مسعود به نقل از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است: از إعمال حدود به سبب شبهات خودداری کنید و تا آن‌جا که می‌توانید، قتل را از مسلمانان دفع کنید. <ref>عوده، عبدالقادر، التشریح الجنائی، ج2، ص359 پاورقی. «أدرؤوا الحدود بالشبهات، ادفعوا القتل عن المسلمین مااستطعتم».</ref><br>
قاعده درء یکی از قواعد فقهی در حدود است. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود: در صورت وجود شبهه از اجرای حدود خودداری کنید.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج18، ص336، حدیث2، چاپ تهران «إدرؤ وا الحدود بالشبهات، ولاشفاعة ولاکفالة ولایمین فی حدّ».</ref> در روایت دیگری از عبدالله بن مسعود به نقل از پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)آمده است: از إعمال حدود به سبب شبهات خودداری کنید و تا آن‌جا که می‌توانید، قتل را از مسلمانان دفع کنید. <ref>عوده، عبدالقادر، التشریح الجنائی، ج2، ص359 پاورقی. «أدرؤوا الحدود بالشبهات، ادفعوا القتل عن المسلمین مااستطعتم».</ref><br>
از نظریه سوم با ادلّه‌ای که ذکر شده است، استفاده می‌شود: آنان که از دین خارج شده‌اند، وقتی مجازات می‌شوند که بی‌اعتقادی خود را به دیگران منتقل کنند؛ یعنی همان اظهار کردن شک و این که در تبلیغ بی‌دینی و خدشه‌دار کردن باور مردم بکوشند؛ مانند یهودیان مدینه که برای از بین بردن دین نوپا و برگرداندن مسلمانان از دینشان و خدشه‌دار کردن باورهای مردم، با توطئه از پیش پی‌ریزی شده، صبح به دین اسلام روی می‌آوردند و شب از دین برمی‌گشتند.<ref>آل‌عمران (3)، 72و73</ref> و با این برگشت سریع آنها، میان مسلمانان شبهه ایجاد می‌شد؛ زیرا آنها تازه مسلمان شده بودند و دین در جانشان نفوذ نکرده بود و دشمنان نیز برای توجیه و معقول جلوه دادن بازگشت خودشان می‌کوشیدند شبهاتی درباره اسلام مطرح کنند تا با این عمل بتوانند نیات قلبی و اعتقادی مسلمانان را دستخوش تردید و بی‌ثباتی کنند.
از نظریه سوم با ادلّه‌ای که ذکر شده است، استفاده می‌شود: آنان که از دین خارج شده‌اند، وقتی مجازات می‌شوند که بی‌اعتقادی خود را به دیگران منتقل کنند؛ یعنی همان اظهار کردن شک و این که در تبلیغ بی‌دینی و خدشه‌دار کردن باور مردم بکوشند؛ مانند یهودیان مدینه که برای از بین بردن دین نوپا و برگرداندن مسلمانان از دینشان و خدشه‌دار کردن باورهای مردم، با توطئه از پیش پی‌ریزی شده، صبح به دین اسلام روی می‌آوردند و شب از دین برمی‌گشتند.<ref>آل‌عمران (3)، 72و73</ref> و با این برگشت سریع آنها، میان مسلمانان شبهه ایجاد می‌شد؛ زیرا آنها تازه مسلمان شده بودند و دین در جانشان نفوذ نکرده بود و دشمنان نیز برای توجیه و معقول جلوه دادن بازگشت خودشان می‌کوشیدند شبهاتی درباره اسلام مطرح کنند تا با این عمل بتوانند نیات قلبی و اعتقادی مسلمانان را دستخوش تردید و بی‌ثباتی کنند.
برای تبیین بیشتر آرای سه‌گانه پیش‌گفته لازم است به طور گذرا به آرای عالمان نگاهی بیفکنیم.<br>
برای تبیین بیشتر آرای سه‌گانه پیش‌گفته لازم است به طور گذرا به آرای عالمان نگاهی بیفکنیم.


== آرای عالمان درباره شک و شبهه ==
== آرای عالمان درباره شک و شبهه ==
خط ۸۶: خط ۸۴:
مقدّس اردبیلی نیز می‌فرماید: مراد از ضروری که منکر او کافر می‌شود، ضروری است که نزد مرتد ثابت شده باشد به این که از ضروریات است.<br>
مقدّس اردبیلی نیز می‌فرماید: مراد از ضروری که منکر او کافر می‌شود، ضروری است که نزد مرتد ثابت شده باشد به این که از ضروریات است.<br>
با بیان پیشین در می‌یابیم انسانی که در فهم دین خود، به شک و شبهه افتاده و ضروریات دین را انکار نکرده است، مرتد شناخته نمی‌شود.<br>
با بیان پیشین در می‌یابیم انسانی که در فهم دین خود، به شک و شبهه افتاده و ضروریات دین را انکار نکرده است، مرتد شناخته نمی‌شود.<br>
پرسشی که این جا مطرح می‌شود، این است که حکم چنین شخصی تا هنگام حل شبهاتش چیست. آیا باید به او مهلت داده شود که شبهاتش را برطرف کند یا حکم ارتداد بر آن جاری خواهد شد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا به آرای عالمان فریقین نگاهی می‌اندازیم.<br>
پرسشی که این جا مطرح می‌شود، این است که حکم چنین شخصی تا هنگام حل شبهاتش چیست. آیا باید به او مهلت داده شود که شبهاتش را برطرف کند یا حکم ارتداد بر آن جاری خواهد شد؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا به آرای عالمان فریقین نگاهی می‌اندازیم.


== حکم مرتدی که ارشاد یا حل شبهه بطلبد ==
== حکم مرتدی که ارشاد یا حل شبهه بطلبد ==
=== رأی عالمان امامیه در مورد حل شبهه مرتد ===
=== رأی عالمان امامیه در مورد حل شبهه مرتد ===
اکثر عالمان امامیه از جمله شیخ طوسی، محقق حلّی، علاّمه حلّی و فخر المحققین، حل شبهه مرتد را واجب می‌دانند. مقدس اردبیلی، فاضل هندی، محمد حسن نجفی (صاحب جواهر)، شیخ عبداللّه مامقانی نیز اتفاق نظر دارند که اگر مرتدی بعد از ارتدادش حل شبهه‌ای را بخواهد که باعث ارتداد او شده است، باید شبهه او را حل کرد؛ امّا چون حلّ شبهه به مهلت و زمان نیاز دارد، درباره مدت این مهلت بین عالمان اختلاف وجود دارد. برای تبیین مطلب، اقوال آنها را یادآور می‌شویم:<br>
اکثر عالمان امامیه از جمله شیخ طوسی، محقق حلّی، علاّمه حلّی و فخر المحققین، حل شبهه مرتد را واجب می‌دانند. مقدس اردبیلی، فاضل هندی، محمد حسن نجفی (صاحب جواهر)، شیخ عبداللّه مامقانی نیز اتفاق نظر دارند که اگر مرتدی بعد از ارتدادش حل شبهه‌ای را بخواهد که باعث ارتداد او شده است، باید شبهه او را حل کرد؛ امّا چون حلّ شبهه به مهلت و زمان نیاز دارد، درباره مدت این مهلت بین عالمان اختلاف وجود دارد. برای تبیین مطلب، اقوال آنها را یادآور می‌شویم:


# شیخ طوسی گرچه کلامش در مورد حل شبهه مرتد صراحت ندارد، در مقدار و مدت استتابه، قول کسانی را که به مهلت 3 روز جهت استتابه قائل هستند احوط می‌داند؛ زیرا معتقد است که مرتد در این مدت می‌تواند در شبهه‌ای که بر او وارد شده تأمل کند و متنبّه شود (شیخ طوسی، ج7، ص283)، و این بیان می‌رساند که به مرتد باید مهلت داد تا شبهه باعث ارتداد وی حل شود.<br>
# شیخ طوسی گرچه کلامش در مورد حل شبهه مرتد صراحت ندارد، در مقدار و مدت استتابه، قول کسانی را که به مهلت 3 روز جهت استتابه قائل هستند احوط می‌داند؛ زیرا معتقد است که مرتد در این مدت می‌تواند در شبهه‌ای که بر او وارد شده تأمل کند و متنبّه شود (شیخ طوسی، ج7، ص283)، و این بیان می‌رساند که به مرتد باید مهلت داد تا شبهه باعث ارتداد وی حل شود.
# محقق حلّی می‌گوید: نیکو است که مرتد 3 روز استتابه شود تا برای از بین بردن عذر و شبهه‌اش تأمّل و تأنّی کند.<ref>محقق حلّی، ج4، ص184.</ref> <br>
# محقق حلّی می‌گوید: نیکو است که مرتد 3 روز استتابه شود تا برای از بین بردن عذر و شبهه‌اش تأمّل و تأنّی کند.<ref>محقق حلّی، ج4، ص184.</ref> <br>
# علامه حلّی در قواعد الاحکام می‌نویسد: مرتد اگر حل شبهه‌اش را درخواست کند، احتمال داده می‌شود که به او مهلت داده شود تا این‌که شبهه‌اش از بین برود و در این زمان نیز باید او را واداشت تا توبه کند.<ref>علامه حلّی، ج2، ص275.</ref> <br>
# علامه حلّی در قواعد الاحکام می‌نویسد: مرتد اگر حل شبهه‌اش را درخواست کند، احتمال داده می‌شود که به او مهلت داده شود تا این‌که شبهه‌اش از بین برود و در این زمان نیز باید او را واداشت تا توبه کند.<ref>علامه حلّی، ج2، ص275.</ref>  


علامه در ارشاد الأذهان می‌گوید: اگر مرتد، ارشاد]و حل شبهه[را بطلبد، احتمال داده می‌شود درخواستش اجابت نشود؛ بلکه مکلّف می‌شود به اسلام گردن نهد و توبه کند و بعد ارشاد شود]و شبهه‌اش حل شود[.<br>
علامه در ارشاد الأذهان می‌گوید: اگر مرتد، ارشاد]و حل شبهه[را بطلبد، احتمال داده می‌شود درخواستش اجابت نشود؛ بلکه مکلّف می‌شود به اسلام گردن نهد و توبه کند و بعد ارشاد شود(و شبهه‌اش حل شود).


# فخر المحققین، فرزند علامه حلّی ضمن واجب دانستن حل شبهه مرتد، مهلت دادن به مرتد را به اندازه‌ای که عذرش برطرف شود واجب دانسته، می‌فرماید: اگر‌چه رجوع و اقرار به اسلام واجب فوری و مضیق است، این فوریت و مضیق بودن با وجوب حل شبهه منافات ندارد؛ زیرا امکان آن است که اسلام بپذیرد؛ سپس شبهه‌اش حل شود و این قول نزد من اقوا است.<ref>فخر المحققین (ابن علامه)، ج4، ص550.</ref> <br>
# فخر المحققین، فرزند علامه حلّی ضمن واجب دانستن حل شبهه مرتد، مهلت دادن به مرتد را به اندازه‌ای که عذرش برطرف شود واجب دانسته، می‌فرماید: اگر‌چه رجوع و اقرار به اسلام واجب فوری و مضیق است، این فوریت و مضیق بودن با وجوب حل شبهه منافات ندارد؛ زیرا امکان آن است که اسلام بپذیرد؛ سپس شبهه‌اش حل شود و این قول نزد من اقوا است.<ref>فخر المحققین (ابن علامه)، ج4، ص550.</ref>  
# شهید ثانی، پس از بیان روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) که به نقل از جدّ بزرگوارش حضرت علی(علیه‌السلام)مدت استتابه مرتد را 3 روز دانسته، می‌فرماید: اگر‌چه این روایت ضعیف است، عمل به آن برای حفظ دماء]نفس[و از بین رفتن شبهه که بر مرتد عارض شده، نیکو است.<ref>شهید ثانی، ج2، ص358.</ref> <br>
# شهید ثانی، پس از بیان روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) که به نقل از جدّ بزرگوارش حضرت علی(علیه‌السلام)مدت استتابه مرتد را 3 روز دانسته، می‌فرماید: اگر‌چه این روایت ضعیف است، عمل به آن برای حفظ دماء]نفس[و از بین رفتن شبهه که بر مرتد عارض شده، نیکو است.<ref>شهید ثانی، ج2، ص358.</ref>  
# مقدس اردبیلی، وی برخلاف عالمان دیگر که کلامشان اطلاق داشت، با قید ملّی می‌گوید: مرتد ملّی که ارشاد و کشف و پرده برداشتن از حق و رفع شک و شبهه و اظهار حق را بطلبد، هر آینه باید شک و شبهه‌اش برطرف شود و نیز از آن عملی که باعث ارتدادش شده، برگشت داده شود. وی بعد از این بیان، احتمال دیگری را ذکر می‌کند که اصلا به او التفات نمی‌شود و کلامش نیز شنیده نخواهد شد و وجه این احتمال را به دلیل قول مشهور رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)«من بدّل دینه فاقتلوه» مضیق دانستن اسلام می‌داند.
# مقدس اردبیلی، وی برخلاف عالمان دیگر که کلامشان اطلاق داشت، با قید ملّی می‌گوید: مرتد ملّی که ارشاد و کشف و پرده برداشتن از حق و رفع شک و شبهه و اظهار حق را بطلبد، هر آینه باید شک و شبهه‌اش برطرف شود و نیز از آن عملی که باعث ارتدادش شده، برگشت داده شود. وی بعد از این بیان، احتمال دیگری را ذکر می‌کند که اصلا به او التفات نمی‌شود و کلامش نیز شنیده نخواهد شد و وجه این احتمال را به دلیل قول مشهور رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)«من بدّل دینه فاقتلوه» مضیق دانستن اسلام می‌داند.


خط ۱۱۳: خط ۱۱۱:
رعایت چنین اصولی، با اصل اختیار و آزادی انسان هیچ منافاتی ندارد. به دلیل این که انسان در پذیرش اصول یک دین به طور تکوینی مختار است و آیات متعدد قرآنی نیز این مدعا را تأیید می‌کند؛ اما بعد از این‌که انسان در یک دین و گروه به طور آگاهانه قرار گرفت و اصول آن را کاملاً آگاهانه پذیرفت و در قبال آن صاحب حق و تکلیف و وظیفه شد، هرگز نمی‌تواند به علل شخصی و نفسانی آن اصول را یک جانبه نقض کند و برای رسیدن به مشتهیات خویش باعث ضرر به دیگران شود. <br>
رعایت چنین اصولی، با اصل اختیار و آزادی انسان هیچ منافاتی ندارد. به دلیل این که انسان در پذیرش اصول یک دین به طور تکوینی مختار است و آیات متعدد قرآنی نیز این مدعا را تأیید می‌کند؛ اما بعد از این‌که انسان در یک دین و گروه به طور آگاهانه قرار گرفت و اصول آن را کاملاً آگاهانه پذیرفت و در قبال آن صاحب حق و تکلیف و وظیفه شد، هرگز نمی‌تواند به علل شخصی و نفسانی آن اصول را یک جانبه نقض کند و برای رسیدن به مشتهیات خویش باعث ضرر به دیگران شود. <br>
همه می‌پذیرند که تا وقتی قراردادی منعقد نشده است، حقوق و وظیفه‌ای برگردن دو طرف قرارداد نمی‌آید، اما اگر قراردادی پذیرفته شد، آنگاه یک طرف قرارداد نمی‌تواند بدون جلب نظر طرف دیگر قرارداد، آن را نقض کند و اگر چنین کند، به طور قطع او را مستحق پرداخت خسارت وارده خواهد ساخت.<br>
همه می‌پذیرند که تا وقتی قراردادی منعقد نشده است، حقوق و وظیفه‌ای برگردن دو طرف قرارداد نمی‌آید، اما اگر قراردادی پذیرفته شد، آنگاه یک طرف قرارداد نمی‌تواند بدون جلب نظر طرف دیگر قرارداد، آن را نقض کند و اگر چنین کند، به طور قطع او را مستحق پرداخت خسارت وارده خواهد ساخت.<br>
بحث ارتداد با تفصیلی که پیش تر گفته شده نیز چنین حکمی دارد و اگر هم عالمان اسلام، مرتد را به فطری و ملی تقسیم می‌کنند، به چنین قراردادهای مشخصی نظر دارند؛ زیرا در مرتد فطری پذیرفته شده است که زمینه‌ها برای قبول اسلام هیچ گونه ناصافی ندارد و به طور کامل آماده است و اگر کسی از پدر و مادر مسلمان متولد شده باشد و با توجه به زمینه‌های آماده هدایت، بدون هیچ شک و شبهه‌ای اسلام را بپذیرد، به طور طبیعی اگر بخواهد از وظایف خویش سرباز زند، باید مجازات و جریمه شود و این امر به هیچ وجه با هیچ یک از تعاریف آزادی منافات ندارد.<br>
بحث ارتداد با تفصیلی که پیش تر گفته شده نیز چنین حکمی دارد و اگر هم عالمان اسلام، مرتد را به فطری و ملی تقسیم می‌کنند، به چنین قراردادهای مشخصی نظر دارند؛ زیرا در مرتد فطری پذیرفته شده است که زمینه‌ها برای قبول اسلام هیچ گونه ناصافی ندارد و به طور کامل آماده است و اگر کسی از پدر و مادر مسلمان متولد شده باشد و با توجه به زمینه‌های آماده هدایت، بدون هیچ شک و شبهه‌ای اسلام را بپذیرد، به طور طبیعی اگر بخواهد از وظایف خویش سرباز زند، باید مجازات و جریمه شود و این امر به هیچ وجه با هیچ یک از تعاریف آزادی منافات ندارد.


== شروط آگاهانه ارتداد ==
== شروط آگاهانه ارتداد ==
خط ۱۲۳: خط ۱۲۱:
فاضل هندی در کشف اللثام آورده است که شبهه مانع اعتقاد تقلیدی نمی‌شود و باید در مهلت سه روزه استتابه بکوشد شبهه‌اش برطرف شود و اگر برطرف نشد، باید تقلیداً اعتقاد بیاورد و پس از آن شبهه‌اش برطرف شود.<ref>فاضل هندی، ج2، ص 436.</ref><br>  
فاضل هندی در کشف اللثام آورده است که شبهه مانع اعتقاد تقلیدی نمی‌شود و باید در مهلت سه روزه استتابه بکوشد شبهه‌اش برطرف شود و اگر برطرف نشد، باید تقلیداً اعتقاد بیاورد و پس از آن شبهه‌اش برطرف شود.<ref>فاضل هندی، ج2، ص 436.</ref><br>  
8. شیخ عبداللّه مامقانی می‌گوید: اگر]مرتد[بگوید: شبهه‌ام را حل کنید، گفته می‌شود: حالا به توبه ظاهری ملتزم شو؛ سپس شبهه اش تبیین، و به او مهلت داده می‌شود تا شبهه‌اش حل شود و اگر سه روز گذشت و قانع نشد]= شبهه اش حل نشد[بعد از آن]سه روز[کشته می‌شود.<ref>مامقانی، شیخ عبداللّه، ص 505.</ref> <br>
8. شیخ عبداللّه مامقانی می‌گوید: اگر]مرتد[بگوید: شبهه‌ام را حل کنید، گفته می‌شود: حالا به توبه ظاهری ملتزم شو؛ سپس شبهه اش تبیین، و به او مهلت داده می‌شود تا شبهه‌اش حل شود و اگر سه روز گذشت و قانع نشد]= شبهه اش حل نشد[بعد از آن]سه روز[کشته می‌شود.<ref>مامقانی، شیخ عبداللّه، ص 505.</ref> <br>
از بیان اقوال عالمان و فقیهان امامیه در این مسأله دو قول به دست می‌آید:<br>
از بیان اقوال عالمان و فقیهان امامیه در این مسأله دو قول به دست می‌آید:


# مهلت دادن به مرتد واجب است؛<br>
# مهلت دادن به مرتد واجب است؛
# مهلت دادن به مرتد واجب نیست.<br>
# مهلت دادن به مرتد واجب نیست.


برای قول اوّل سه دلیل وجود دارد:
برای قول اوّل سه دلیل وجود دارد:
خط ۱۳۷: خط ۱۳۵:
# زیرا خیال‌ها محدود نیست؛ پس به طولانی بودن بر بقا در کفر می‌انجامد.
# زیرا خیال‌ها محدود نیست؛ پس به طولانی بودن بر بقا در کفر می‌انجامد.
# از این که آن عذر برای تأخیر در توبه است، او را ارشاد می‌کند. به نظر می‌رسد این دلیل عدم مهلت دادن نیست.
# از این که آن عذر برای تأخیر در توبه است، او را ارشاد می‌کند. به نظر می‌رسد این دلیل عدم مهلت دادن نیست.
# زیرا استتابه از احکام مدت‌دار است: یا از جهت مقدار (سه روز) یا بر حسب مدتی که در آن مدّت با از بین رفتن شبهه‌ها با فکر کردن یا تذکر دادن انتظار برگشت می‌رود.<ref>محقق اردبیلی، ج13، ص345.</ref> <br>
# زیرا استتابه از احکام مدت‌دار است: یا از جهت مقدار (سه روز) یا بر حسب مدتی که در آن مدّت با از بین رفتن شبهه‌ها با فکر کردن یا تذکر دادن انتظار برگشت می‌رود.<ref>محقق اردبیلی، ج13، ص345.</ref>  


=== رأی عالمان اهل سنت درباره حل شبهه مرتد ===
=== رأی عالمان اهل سنت درباره حل شبهه مرتد ===
خط ۱۴۵: خط ۱۴۳:
سرخسی در کتاب مبسوطش می‌نویسد: اگر مرتد، مهلت و مدت طلبید 3 روز به او مهلت داده می‌شود؛ زیرا ظاهر این است که بر اساس شبهه ای که بر او وارد شده مرتد شده؛ پس بر ما واجب است آن شبهه را برطرف کنیم یا نیاز به فکر کردن دارد تا حق برایش روشن شود و این امکان ندارد، مگر با مهلت دادن؛ پس اگر]مرتد[مهلت بخواهد، بر امام واجب است به او مهلت بدهد و مدت مهلت نیز در شرع معین است که 3 روز است. اگر]مرتد بعد از ارتدادش[مهلت نخواهد، به دلیل ظاهر روایت همان لحظه‌ای که مرتد شد، کشته می‌شود.<ref>سرخسی، شمس الدین، ج10، ص 99 و 98.</ref> <br>
سرخسی در کتاب مبسوطش می‌نویسد: اگر مرتد، مهلت و مدت طلبید 3 روز به او مهلت داده می‌شود؛ زیرا ظاهر این است که بر اساس شبهه ای که بر او وارد شده مرتد شده؛ پس بر ما واجب است آن شبهه را برطرف کنیم یا نیاز به فکر کردن دارد تا حق برایش روشن شود و این امکان ندارد، مگر با مهلت دادن؛ پس اگر]مرتد[مهلت بخواهد، بر امام واجب است به او مهلت بدهد و مدت مهلت نیز در شرع معین است که 3 روز است. اگر]مرتد بعد از ارتدادش[مهلت نخواهد، به دلیل ظاهر روایت همان لحظه‌ای که مرتد شد، کشته می‌شود.<ref>سرخسی، شمس الدین، ج10، ص 99 و 98.</ref> <br>
صاحب بدایع الصنائع می‌نویسد: اگر به توبه کردن]مرتد[امید است یا اگر خودش مهلت خواست، به او سه روز مهلت داده می‌شود؛ زیرا امکان دارد بر او شبهه ای وارد شده که او را به ارتداد واداشته است؛ پس 3 روز به او مهلت داده می‌شود. شاید در این مدت، شبهه برایش حل شود. 3 روز استتابه وسیله ای است برای اسلام آوردن]مجدد[و چه بسا از ارتدادش پشیمان شود؛ پس اگر کسی او را قبل از استتابه بکشد، بر آن شخص کراهت دارد؛ ولی چیزی
صاحب بدایع الصنائع می‌نویسد: اگر به توبه کردن]مرتد[امید است یا اگر خودش مهلت خواست، به او سه روز مهلت داده می‌شود؛ زیرا امکان دارد بر او شبهه ای وارد شده که او را به ارتداد واداشته است؛ پس 3 روز به او مهلت داده می‌شود. شاید در این مدت، شبهه برایش حل شود. 3 روز استتابه وسیله ای است برای اسلام آوردن]مجدد[و چه بسا از ارتدادش پشیمان شود؛ پس اگر کسی او را قبل از استتابه بکشد، بر آن شخص کراهت دارد؛ ولی چیزی
بر گردن او نیست]= دیه و قصاص ندارد[برای این که مصونیتش با مرتد شدن از بین رفته است.<ref>کاشانی، ج7، ص199.</ref> <br>
بر گردن او نیست]= دیه و قصاص ندارد[برای این که مصونیتش با مرتد شدن از بین رفته است.<ref>کاشانی، ج7، ص199.</ref>  


==== مالکی‌ها ====
==== مالکی‌ها ====
از قاضی ابن عبدالوهاب روایت شده:
از قاضی ابن عبدالوهاب روایت شده:
اگر]شخص[مرتد شد. بعد توبه کرد؛ سپس مرتد شد و پس از آن توبه کرد، در مرتبه اوّل تعزیر می‌شود. در مرتبه دوم و سوم و چهارم نیز جایز است تعزیر شود اگر به اسلام برگردد و دراین‌باره نصّی نمی‌شناسم؛ ولی نزد من جایز است. فرق بین مرتبه اوّل و غیر مرتبه اوّل این است که امکان دارد در بار اوّل شبهه‌ای بر او عارض شده باشد و مرتد شود و بعد به سبب از بین رفتن شبهه (به اسلام) برگردد؛ پس اگر بعد از حلّ شبهه به ارتداد برگردد. سپس توبه کند زده می‌شود (= تعزیر می‌شود)؛ زیرا برای او شبهه‌ای باقی نمانده بود و از تعزیر بیشتر نمی‌شود و زندانی و کشته نخواهد شد.<ref>مواهب الجلیل، ج6، ص282.</ref> <br>
اگر]شخص[مرتد شد. بعد توبه کرد؛ سپس مرتد شد و پس از آن توبه کرد، در مرتبه اوّل تعزیر می‌شود. در مرتبه دوم و سوم و چهارم نیز جایز است تعزیر شود اگر به اسلام برگردد و دراین‌باره نصّی نمی‌شناسم؛ ولی نزد من جایز است. فرق بین مرتبه اوّل و غیر مرتبه اوّل این است که امکان دارد در بار اوّل شبهه‌ای بر او عارض شده باشد و مرتد شود و بعد به سبب از بین رفتن شبهه (به اسلام) برگردد؛ پس اگر بعد از حلّ شبهه به ارتداد برگردد. سپس توبه کند زده می‌شود (= تعزیر می‌شود)؛ زیرا برای او شبهه‌ای باقی نمانده بود و از تعزیر بیشتر نمی‌شود و زندانی و کشته نخواهد شد.<ref>مواهب الجلیل، ج6، ص282.</ref>  


==== شافعی‌ها ====
==== شافعی‌ها ====
خط ۱۵۵: خط ۱۵۳:
اصح نزد غزالی مهلت دادن در مرتبه اوّل است؛ در حالی که آن چه از نص حکایت شده، عدم وجوب مهلت دادن در مرتبه اوّل است و اگر قبل از مهلت دادن از گرسنگی شکایت کند، به او قبل از مناظره]= مهلت دادن[غذا می‌دهند؛ سپس مهلت داده می‌شود.<ref>شربینی خطیب، ج4، ص140.</ref><br>  
اصح نزد غزالی مهلت دادن در مرتبه اوّل است؛ در حالی که آن چه از نص حکایت شده، عدم وجوب مهلت دادن در مرتبه اوّل است و اگر قبل از مهلت دادن از گرسنگی شکایت کند، به او قبل از مناظره]= مهلت دادن[غذا می‌دهند؛ سپس مهلت داده می‌شود.<ref>شربینی خطیب، ج4، ص140.</ref><br>  
نووی می‌گوید: اگر مرتد بگوید: به من مهلت دهید و برای من دلیل بیاورید، آیا مهلت داده می‌شود؟<br>
نووی می‌گوید: اگر مرتد بگوید: به من مهلت دهید و برای من دلیل بیاورید، آیا مهلت داده می‌شود؟<br>
مسعودی می‌گوید دو وجه دارد: یکی از دو وجه این است که به او مهلت داده می‌شود؛ زیرا انصاف و عدالت است، و وجه دوم این است که به او مهلت داده نمی‌شود.<ref>النووی، ج19، ص 228و229.</ref> <br>
مسعودی می‌گوید دو وجه دارد: یکی از دو وجه این است که به او مهلت داده می‌شود؛ زیرا انصاف و عدالت است، و وجه دوم این است که به او مهلت داده نمی‌شود.<ref>النووی، ج19، ص 228و229.</ref>  


==== حنبلی‌ها ====
==== حنبلی‌ها ====
ابن قدامه می‌گوید:] مرتد[کشته نمی‌شود تا این که 3 روز به او مهلت دهند و در آن مدت او را به اسلام بخوانند... ؛ زیرا ارتداد به طور معمول به سبب شبهه ای است که بر او]= مرتد[عارض شده؛ پس اگر به او مهلت داده، و شبهه‌اش نیز برطرف شود و به اسلام برگردد، جایز نیست با امکان اصلاحش از بین برود؛ بنابراین، در مدت استتابه بر او سخت گرفته و زندانی می‌شود و به اسلام خوانده خواهد شد تا شبهه‌اش برطرف و روشن شود؛ یعنی فساد و بطلان آنچه در آن قرار گرفته]و باعث ارتداد وی شده [برایش آشکار شود.<ref>ابن قدامة، ج4، ص61 و 60.</ref> <br>
ابن قدامه می‌گوید:] مرتد[کشته نمی‌شود تا این که 3 روز به او مهلت دهند و در آن مدت او را به اسلام بخوانند... ؛ زیرا ارتداد به طور معمول به سبب شبهه ای است که بر او]= مرتد[عارض شده؛ پس اگر به او مهلت داده، و شبهه‌اش نیز برطرف شود و به اسلام برگردد، جایز نیست با امکان اصلاحش از بین برود؛ بنابراین، در مدت استتابه بر او سخت گرفته و زندانی می‌شود و به اسلام خوانده خواهد شد تا شبهه‌اش برطرف و روشن شود؛ یعنی فساد و بطلان آنچه در آن قرار گرفته]و باعث ارتداد وی شده [برایش آشکار شود.<ref>ابن قدامة، ج4، ص61 و 60.</ref> <br>
صاحب مغنی مدت استتابه را 3 روز بیان می‌کند: دلیل ما بحث عمر است؛ زیرا ارتداد فقط به سبب شبهه است و همان زمان]ارتداد [از بین نمی‌رود؛ پس واجب است به او مهلت دهند تا در آن مدّت خود را از شبهه دور کند و اَوْلا نزد من این است که آن مهلت 3 روز تأثیرگذار است؛ برای این که آن 3 روز مدت نزدیکی است و به دلیل گفته عمر (که چرا او را زندانی نکردید و در هر روز یک قرص نان به او ندادید) شایسته است در مدت استتابه بر او]= مرتد[سخت گرفته و زندانی شود.<ref>همان، ج10، ص78.</ref> <br>
صاحب مغنی مدت استتابه را 3 روز بیان می‌کند: دلیل ما بحث عمر است؛ زیرا ارتداد فقط به سبب شبهه است و همان زمان]ارتداد [از بین نمی‌رود؛ پس واجب است به او مهلت دهند تا در آن مدّت خود را از شبهه دور کند و اَوْلا نزد من این است که آن مهلت 3 روز تأثیرگذار است؛ برای این که آن 3 روز مدت نزدیکی است و به دلیل گفته عمر (که چرا او را زندانی نکردید و در هر روز یک قرص نان به او ندادید) شایسته است در مدت استتابه بر او]= مرتد[سخت گرفته و زندانی شود.<ref>همان، ج10، ص78.</ref>  


== برخورد خلیفه دوم و سوم با مرتدها ==
== برخورد خلیفه دوم و سوم با مرتدها ==
عثمان بن عفان می‌گوید: هر وقت مسلمانی شرارت ورزد، سه بار به سوی اسلام خوانده می‌شود. اگر نپذیرفت، گردنش زده می‌شود. عمر نیز در روایاتی که از انس بن مالک از او نقل شده، گفته است: هنگامی که ابو موسی اشعری، جحینه کذاب و یارانش را کشت، انس گفت: پیش عمر بن خطاب رفتم. عمر گفت: جحینه و اصحابش چه کرده‌اند؟ انس گفت: سه بار خودم را به تجاهل و غفلت زدم؛ سپس گفتم: ای امیر مؤمنان! راه دیگر به غیر از کشتن بود؟ عمر گفت: اگر آنها را می‌آوردی اسلام را بر آنها عرضه می‌داشتم یا توبه می‌کردند؛ و گرنه آنها را زندانی می‌کردم.<ref>ابن حزم اندلسی، ج 12، ص 112و113.</ref> <br>
عثمان بن عفان می‌گوید: هر وقت مسلمانی شرارت ورزد، سه بار به سوی اسلام خوانده می‌شود. اگر نپذیرفت، گردنش زده می‌شود. عمر نیز در روایاتی که از انس بن مالک از او نقل شده، گفته است: هنگامی که ابو موسی اشعری، جحینه کذاب و یارانش را کشت، انس گفت: پیش عمر بن خطاب رفتم. عمر گفت: جحینه و اصحابش چه کرده‌اند؟ انس گفت: سه بار خودم را به تجاهل و غفلت زدم؛ سپس گفتم: ای امیر مؤمنان! راه دیگر به غیر از کشتن بود؟ عمر گفت: اگر آنها را می‌آوردی اسلام را بر آنها عرضه می‌داشتم یا توبه می‌کردند؛ و گرنه آنها را زندانی می‌کردم.<ref>ابن حزم اندلسی، ج 12، ص 112و113.</ref> <br>
سیره عملی خلفا نیز در برخورد با مرتد از این حکایت دارد که مرتد را در صورتی که شرارت می‌کرده و می‌خواسته امنیت جامعه اسلامی را به هم بریزد، مجازات می‌کرده‌اند و مشاهده نمی‌شود کسی را به سبب اظهار شبهه، مرتد بدانند.<br>
سیره عملی خلفا نیز در برخورد با مرتد از این حکایت دارد که مرتد را در صورتی که شرارت می‌کرده و می‌خواسته امنیت جامعه اسلامی را به هم بریزد، مجازات می‌کرده‌اند و مشاهده نمی‌شود کسی را به سبب اظهار شبهه، مرتد بدانند.


== مفهوم ارتداد در قرآن و سیره مسلمانان ==
== مفهوم ارتداد در قرآن و سیره مسلمانان ==
خط ۱۶۹: خط ۱۶۷:
برای روشن شدن مفهوم ارتداد، کافی است به آیاتی که در‌این‌باره صحبت کرده‌اند، رجوع کنیم که می‌فرماید: ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم <ref>محمد (47)، 25.</ref> <br>
برای روشن شدن مفهوم ارتداد، کافی است به آیاتی که در‌این‌باره صحبت کرده‌اند، رجوع کنیم که می‌فرماید: ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم <ref>محمد (47)، 25.</ref> <br>
خداوند در این آیه کسانی را مرتد می‌شمارد که راه‌های هدایت برای آنها کاملا تبیین و روشن شده است؛ اما بعد از روشن شدن و شناختن راه‌های هدایت، به عللی نفسانی و لجاجت از آنها اعراض می‌کنند و هیچ‌گاه در این آیه تعریف مرتد در مفهوم کسی که راه هدایت برای او روشن نشده است نمی‌گنجد.<br>
خداوند در این آیه کسانی را مرتد می‌شمارد که راه‌های هدایت برای آنها کاملا تبیین و روشن شده است؛ اما بعد از روشن شدن و شناختن راه‌های هدایت، به عللی نفسانی و لجاجت از آنها اعراض می‌کنند و هیچ‌گاه در این آیه تعریف مرتد در مفهوم کسی که راه هدایت برای او روشن نشده است نمی‌گنجد.<br>
در سیره مسلمانان، ارتداد به زمان ابوبکر و جنگ‌هایی می‌رسد که وی برای زکات با کسانی که از پرداخت زکات سرباز می‌زده‌اند داشته است و این جنگ‌ها به حروب الرده معروف هستند.<br>
در سیره مسلمانان، ارتداد به زمان ابوبکر و جنگ‌هایی می‌رسد که وی برای زکات با کسانی که از پرداخت زکات سرباز می‌زده‌اند داشته است و این جنگ‌ها به حروب الرده معروف هستند.


== مفهوم ارتداد از نظر امام خمینی(قدس سره) ==
== مفهوم ارتداد از نظر امام خمینی(قدس سره) ==
خط ۱۷۵: خط ۱۷۳:
با تعمیق در بیان امام خمینی، مبنای اظهار کفر و اظهار شعار کفر روشن می‌شود. امام، مرتد را کسی می‌داند که بعد از اسلام یعنی شناختن راه‌های روشن دین اسلام، آنها را انکار کند. انکار آن راه‌ها به معنای اظهار شعار کفر است. انکار، امری سلبی است و شخص در صورتی می‌تواند موضوعی را انکار کند که بتواند به طور روشن از نبودن آن خبر دهد. چگونه ممکن است کسی بدون وقوف به امر وحی و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را انکار کند؟ از این رو اگر کسی رسولی را منکر شود یا آن را تکذیب کند، در واقع لجاج و عناد با امری حقیقی است که خود هیچ اطلاعی از آن و هیچ وقوفی به آن ندارد، و در این صورت، فعل منکر نوعی مبارزه قلمداد می‌شود.<br>
با تعمیق در بیان امام خمینی، مبنای اظهار کفر و اظهار شعار کفر روشن می‌شود. امام، مرتد را کسی می‌داند که بعد از اسلام یعنی شناختن راه‌های روشن دین اسلام، آنها را انکار کند. انکار آن راه‌ها به معنای اظهار شعار کفر است. انکار، امری سلبی است و شخص در صورتی می‌تواند موضوعی را انکار کند که بتواند به طور روشن از نبودن آن خبر دهد. چگونه ممکن است کسی بدون وقوف به امر وحی و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) آن را انکار کند؟ از این رو اگر کسی رسولی را منکر شود یا آن را تکذیب کند، در واقع لجاج و عناد با امری حقیقی است که خود هیچ اطلاعی از آن و هیچ وقوفی به آن ندارد، و در این صورت، فعل منکر نوعی مبارزه قلمداد می‌شود.<br>
در تمام مواردی که ذکر شد، هیچ گاه بحث از اندیشه برای پذیرش واقعیت نیست؛ بلکه بحث از بازگشت از راه‌های روشن، پوشاندن و انکار حقیقت و لجاجت بر پایه ظلم و تعدی و جهل است.<br>
در تمام مواردی که ذکر شد، هیچ گاه بحث از اندیشه برای پذیرش واقعیت نیست؛ بلکه بحث از بازگشت از راه‌های روشن، پوشاندن و انکار حقیقت و لجاجت بر پایه ظلم و تعدی و جهل است.<br>
در تعریف ما از شبهه و کفر، این موضوع به روشنی بیان شده است بدین صورت که ردّه یعنی آشکار و اظهار کردن شعار کفر بعد از ایمان... . شبهه پدیده‌ای است که به وسیله وسوسه‌های گوناگون درونی و بیرونی ایجاد شده یا به وسیله نقص علم فرد در عقیده‌ای پدید می‌آید که رفع آن باعث تعالی و استقرار عقیده و ایمان جدید می‌شود؛ اما کفر، امری ذهنی است که شخص برای تقابل با حقیقت استقرار یافته، معانداً در رفتار و گفتار خود ظاهر می‌سازد.<br>
در تعریف ما از شبهه و کفر، این موضوع به روشنی بیان شده است بدین صورت که ردّه یعنی آشکار و اظهار کردن شعار کفر بعد از ایمان... . شبهه پدیده‌ای است که به وسیله وسوسه‌های گوناگون درونی و بیرونی ایجاد شده یا به وسیله نقص علم فرد در عقیده‌ای پدید می‌آید که رفع آن باعث تعالی و استقرار عقیده و ایمان جدید می‌شود؛ اما کفر، امری ذهنی است که شخص برای تقابل با حقیقت استقرار یافته، معانداً در رفتار و گفتار خود ظاهر می‌سازد.


== تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار کفر ==
== تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار کفر ==
اگر کفر را به معنای متعدی آن قلمداد نکنیم و از آن پوشاندن حقیقت را بیرون نکشیم و فقط با توجه به معنای لازم آن معنا کنیم، به معنای پوشاننده حقیقت نخواهد شد؛ بلکه کافر کسی است که امری بر او پوشیده است و اگر امری بر کسی پوشیده باشد، با توجه به اصل اصولی قبح عقاب بلا بیان هرگز کسی که بدین معنا کافر است، در قالب مرتد نمی‌آید.<br>
اگر کفر را به معنای متعدی آن قلمداد نکنیم و از آن پوشاندن حقیقت را بیرون نکشیم و فقط با توجه به معنای لازم آن معنا کنیم، به معنای پوشاننده حقیقت نخواهد شد؛ بلکه کافر کسی است که امری بر او پوشیده است و اگر امری بر کسی پوشیده باشد، با توجه به اصل اصولی قبح عقاب بلا بیان هرگز کسی که بدین معنا کافر است، در قالب مرتد نمی‌آید.<br>
اگر در کفر تعمد و عناد وجود نداشته باشد و فقط اعلام پوشیدگی موضوع بر کافر باشد، اظهار کفر، اظهار ارتداد نیست؛ از این رو ما بین اظهار کفر و اظهار شعار کفر تفاوت قائل می‌شویم. در واقع اظهار کفر اعلان پوشیدگی حقیقت بر کفر است که می‌خواهد بعد از رفع پوشیدگی اعلان ایمان کند و اما اظهار شعار کفر در حقیقت اعلان کسانی است که حقیقتی را می‌پوشانند و بر پایه آن پوشش، عَلمی را بلند می‌کنند تا در مقابل حقیقتی به مخالفت و مقابله بپردازند کسانی که شعار کفر را می‌دهند، به طور طبیعی به دنبال پذیرش حقیقت پس از رفع کفر (پوشش) از آن حقیقت نیستند و افزون بر شعار کفر، حقیقت دیگری را نیز انکار می‌کنند. در این صورت هم عناد و لجاج شکل گرفته است و هم مبارزه ای برای انهدام گروهی دیگر صورت می‌گیرد. در این صورت، هر عقل سلیمی دفاع گروه مقابل را برای جلوگیری از انهدام آن گروه امری ضرور می‌شمارد.<br>
اگر در کفر تعمد و عناد وجود نداشته باشد و فقط اعلام پوشیدگی موضوع بر کافر باشد، اظهار کفر، اظهار ارتداد نیست؛ از این رو ما بین اظهار کفر و اظهار شعار کفر تفاوت قائل می‌شویم. در واقع اظهار کفر اعلان پوشیدگی حقیقت بر کفر است که می‌خواهد بعد از رفع پوشیدگی اعلان ایمان کند و اما اظهار شعار کفر در حقیقت اعلان کسانی است که حقیقتی را می‌پوشانند و بر پایه آن پوشش، عَلمی را بلند می‌کنند تا در مقابل حقیقتی به مخالفت و مقابله بپردازند کسانی که شعار کفر را می‌دهند، به طور طبیعی به دنبال پذیرش حقیقت پس از رفع کفر (پوشش) از آن حقیقت نیستند و افزون بر شعار کفر، حقیقت دیگری را نیز انکار می‌کنند. در این صورت هم عناد و لجاج شکل گرفته است و هم مبارزه ای برای انهدام گروهی دیگر صورت می‌گیرد. در این صورت، هر عقل سلیمی دفاع گروه مقابل را برای جلوگیری از انهدام آن گروه امری ضرور می‌شمارد.<br>
ملاحظه می‌شود با تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار که در اوّلی به رفع شبهه می‌انجامد و در دومی اصراری بر موضوع باطل است، در می‌یابیم که اظهار کفر ارتداد نیست؛ اما اظهار شعار کفر در مقوله ارتداد است.<br>
ملاحظه می‌شود با تفاوت اظهار کفر و اظهار شعار که در اوّلی به رفع شبهه می‌انجامد و در دومی اصراری بر موضوع باطل است، در می‌یابیم که اظهار کفر ارتداد نیست؛ اما اظهار شعار کفر در مقوله ارتداد است.


== مؤیدهای روایی ارتداد به وسیله انکار ==
== مؤیدهای روایی ارتداد به وسیله انکار ==
خط ۱۹۰: خط ۱۸۸:
== تشتت معانی ارتداد در روایات ==
== تشتت معانی ارتداد در روایات ==
در روایت‌هایی که درباره مرتد آمده، آنچه مورد توجه قرار می‌گیرد، واژه‌های عناد، انکار، برائت، و «رغب عَنْ» است که همگی بار معنایی نوعی مبارزه و مقاومت در مقابل راه حق را دارد. به روشنی قابل قبول است که این واژگان هیچ بار لغوی در جهت ایجاد شبهه یا تزلزل در عقیده یا وسوسه‌های شیطانی در ذهن ندارد؛ از همین رو به خوبی درمی یابیم که حکم ارتداد برای حفظ کیان مسلمانان و وحدت آنها است نه این که اسلام خواسته باشد به زور خود را بر دیگران تحمیل کند و مانع آزادی انتخاب آنها در دین یا هر انتخاب دیگری باشد.<br>
در روایت‌هایی که درباره مرتد آمده، آنچه مورد توجه قرار می‌گیرد، واژه‌های عناد، انکار، برائت، و «رغب عَنْ» است که همگی بار معنایی نوعی مبارزه و مقاومت در مقابل راه حق را دارد. به روشنی قابل قبول است که این واژگان هیچ بار لغوی در جهت ایجاد شبهه یا تزلزل در عقیده یا وسوسه‌های شیطانی در ذهن ندارد؛ از همین رو به خوبی درمی یابیم که حکم ارتداد برای حفظ کیان مسلمانان و وحدت آنها است نه این که اسلام خواسته باشد به زور خود را بر دیگران تحمیل کند و مانع آزادی انتخاب آنها در دین یا هر انتخاب دیگری باشد.<br>
یکی از عالمان معاصر می‌گوید.<ref>آیت‌الله اردبیلی.</ref> به نظر ما "ارتداد در قرآن" با ارتداد در روایات متفاوت است؛]زیرا [ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آن است، با ارتداد در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا(علیهم‌السلام) که روایات ناظر بر آن است، تفاوت دارد.<br>
یکی از عالمان معاصر می‌گوید.<ref>آیت‌الله اردبیلی.</ref> به نظر ما "ارتداد در قرآن" با ارتداد در روایات متفاوت است؛]زیرا [ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آن است، با ارتداد در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا(علیهم‌السلام) که روایات ناظر بر آن است، تفاوت دارد.


ارتداد در صدر اسلام، ارتداد و بازگشت از دین بود و شخص مسلمان پس از گرایش به اسلام، مشرک یا مسیحی یا یهودی می‌شد. در این دوره، ارتداد فکری مطرح نبود؛ بلکه به طور معمول، ارتداد با انگیزه سیاسی یا اقتصادی یا قومی همراه بود. ... خلاصه سخن]این که [در هیچ یک از آیات ارتداد، احکام ارتداد بیان نشده و فقط سخن از وعید و عذاب آخرت است.<ref>آیت‌الله اردبیلی، مجله حکومت اسلامی، ش 13، ص 14و15.</ref> حکایت یهودیان خیبر در نقشه‌ای که برای مبارزه با اسلام کشیده بودند و شأن نزول آیات 72 و 73 آل عمران<ref>«و قالت طائفة من اهل الکتب ءامنوا بالذی انزل علی الذین امنوا وجه النهار واکفروا اخره لعلهم یرجعون * و لا تومنوا الا طبع لمن تبع دینکم قل ان الهدی هدی الله ان یؤتی احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم عند ربکم قل ان الفضل بیدالله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم».</ref> در‌این‌باره مؤید آن مدعا است که مرتد عنوان کسی است که برای مبارزه از دین دست می‌کشد و به دین دیگری در می‌آید: ماجرای عبدالله بن جحش و شأن نزول آیه 100<ref>«یا ایها الذین ءامنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردکم بعد ایمانکم کافرین».</ref> آل عمران نیز از این حکایت دارد که ارتداد، ارتباطی به عقیده و تفکر ندارد. در آیه 86<ref>«کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البینت و الله لا یهدی القوم الظلمین».</ref> آل‌عمران نیز بحث از آمدن بینات و نشانه‌های روشن شده است و آن‌‌هایی که نشانه‌های روشن را کنار می‌گذارند، ستمکار خوانده و گفته است: آنها به دلیل ستمی که بر خود می‌کنند، هدایت نخواهند شد. شأن نزول این آیه نیز درباره یکی از انصار به نام حارث بن سوید است که می‌خواسته از مجازات اسلامی بگریزد. در آیات دیگر مثل آیه‌های 137 و 138<ref>«ان الذین ءامنوا ثم کفروا ثم امنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا * بشّر المنافقین بان لهم عذابا الیماً».</ref> نساء نیز اشعار به راه‌های هدایت و روشنی آن و کسانی که از این راه‌های روشن برگشته‌اند، مستوجب عذاب و عدم بخشش خداوند می‌شود و در این دو آیه نیز شناخت راه‌های روشن و بینه‌های مشخص کاملاً روشن است.<br>
ارتداد در صدر اسلام، ارتداد و بازگشت از دین بود و شخص مسلمان پس از گرایش به اسلام، مشرک یا مسیحی یا یهودی می‌شد. در این دوره، ارتداد فکری مطرح نبود؛ بلکه به طور معمول، ارتداد با انگیزه سیاسی یا اقتصادی یا قومی همراه بود. ... خلاصه سخن]این که [در هیچ یک از آیات ارتداد، احکام ارتداد بیان نشده و فقط سخن از وعید و عذاب آخرت است.<ref>آیت‌الله اردبیلی، مجله حکومت اسلامی، ش 13، ص 14و15.</ref> حکایت یهودیان خیبر در نقشه‌ای که برای مبارزه با اسلام کشیده بودند و شأن نزول آیات 72 و 73 آل عمران<ref>«و قالت طائفة من اهل الکتب ءامنوا بالذی انزل علی الذین امنوا وجه النهار واکفروا اخره لعلهم یرجعون * و لا تومنوا الا طبع لمن تبع دینکم قل ان الهدی هدی الله ان یؤتی احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم عند ربکم قل ان الفضل بیدالله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم».</ref> در‌این‌باره مؤید آن مدعا است که مرتد عنوان کسی است که برای مبارزه از دین دست می‌کشد و به دین دیگری در می‌آید: ماجرای عبدالله بن جحش و شأن نزول آیه 100<ref>«یا ایها الذین ءامنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردکم بعد ایمانکم کافرین».</ref> آل عمران نیز از این حکایت دارد که ارتداد، ارتباطی به عقیده و تفکر ندارد. در آیه 86<ref>«کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البینت و الله لا یهدی القوم الظلمین».</ref> آل‌عمران نیز بحث از آمدن بینات و نشانه‌های روشن شده است و آن‌‌هایی که نشانه‌های روشن را کنار می‌گذارند، ستمکار خوانده و گفته است: آنها به دلیل ستمی که بر خود می‌کنند، هدایت نخواهند شد. شأن نزول این آیه نیز درباره یکی از انصار به نام حارث بن سوید است که می‌خواسته از مجازات اسلامی بگریزد. در آیات دیگر مثل آیه‌های 137 و 138<ref>«ان الذین ءامنوا ثم کفروا ثم امنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا * بشّر المنافقین بان لهم عذابا الیماً».</ref> نساء نیز اشعار به راه‌های هدایت و روشنی آن و کسانی که از این راه‌های روشن برگشته‌اند، مستوجب عذاب و عدم بخشش خداوند می‌شود و در این دو آیه نیز شناخت راه‌های روشن و بینه‌های مشخص کاملاً روشن است.<br>
همان‌طور که گفته شد، ارتدادهای صدر اسلام با انگیزه‌های گوناگون از جمله سیاسی، اقتصادی و قبیله‌ای بوده و آیات پیش گفته نیز به ارتداد فکری و عقیدتی دلالت ندارد؛ پس برای اثبات مجازات ارتداد فقط روایاتی که از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) نقل شده، ملاک است و آیات قرآن بیانگر احکام ارتداد نیست؛ چه این آیات ناظر به ارتدادهای سیاسی، اقتصادی، قومی و قبیله‌ای و چه اعم از آن، یعنی ارتداد فکری باشد. در هر صورت، آیات، مستند احکام ارتداد نیست. افزون بر این، در بعضی از آیات قرآن از مطلق ارتداد سخن گفته شده است که ظاهراً هر نوع ارتداد از دین با هر انگیزه‌ای را شامل می‌شود و شأن نزول آنها نیز سبب نشده که مفسّران آیات را به ارتداد خاصی حمل کنند.<br>
همان‌طور که گفته شد، ارتدادهای صدر اسلام با انگیزه‌های گوناگون از جمله سیاسی، اقتصادی و قبیله‌ای بوده و آیات پیش گفته نیز به ارتداد فکری و عقیدتی دلالت ندارد؛ پس برای اثبات مجازات ارتداد فقط روایاتی که از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) نقل شده، ملاک است و آیات قرآن بیانگر احکام ارتداد نیست؛ چه این آیات ناظر به ارتدادهای سیاسی، اقتصادی، قومی و قبیله‌ای و چه اعم از آن، یعنی ارتداد فکری باشد. در هر صورت، آیات، مستند احکام ارتداد نیست. افزون بر این، در بعضی از آیات قرآن از مطلق ارتداد سخن گفته شده است که ظاهراً هر نوع ارتداد از دین با هر انگیزه‌ای را شامل می‌شود و شأن نزول آنها نیز سبب نشده که مفسّران آیات را به ارتداد خاصی حمل کنند.


== تعریف ارتداد در دو بیان فلسفی ==
== تعریف ارتداد در دو بیان فلسفی ==
اگر تقابل بین کفر و اسلام را تقابل عدم و ملکه بدانیم، آنگاه هر کس که نسبت به اصول دین اسلام شبهه داشته باشد، کافر و اطلاق مرتد بر او صحیح است؛ اما اگر تقابل بین اسلام و کفر را، تقابل تضاد بدانیم یعنی همان گونه که اسلام امر وجودی است، کفر هم امر وجودی است؛ از همین رو انکار اسلام در صورتی موجب کفر است که کافر منکر عقاید اسلامی باشد. در این صورت، شخصی که در اصول دین اسلام دچار شبهه تردید گشته است تا هنگامی که به انکار اسلام نپردازد، کافر شمرده نمی‌شود و ارتداد بر او اطلاق نمی‌گردد <ref>اقتباس از مجله حوزه، ش41، ص 76.</ref> <br>
اگر تقابل بین کفر و اسلام را تقابل عدم و ملکه بدانیم، آنگاه هر کس که نسبت به اصول دین اسلام شبهه داشته باشد، کافر و اطلاق مرتد بر او صحیح است؛ اما اگر تقابل بین اسلام و کفر را، تقابل تضاد بدانیم یعنی همان گونه که اسلام امر وجودی است، کفر هم امر وجودی است؛ از همین رو انکار اسلام در صورتی موجب کفر است که کافر منکر عقاید اسلامی باشد. در این صورت، شخصی که در اصول دین اسلام دچار شبهه تردید گشته است تا هنگامی که به انکار اسلام نپردازد، کافر شمرده نمی‌شود و ارتداد بر او اطلاق نمی‌گردد <ref>اقتباس از مجله حوزه، ش41، ص 76.</ref>  


== پانویس ==
== پانویس ==