قیام مختار: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۷: خط ۵۷:
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیه‌السلام) که بی‌وفائی عراقیان و رنگ‌پذیری آنان را دیده بود و می‌دانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا می‌خواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس می‌نهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط می‌شد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به [[سجده]] رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنان‌مان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.»
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (علیه‌السلام) که بی‌وفائی عراقیان و رنگ‌پذیری آنان را دیده بود و می‌دانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا می‌خواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس می‌نهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط می‌شد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به [[سجده]] رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنان‌مان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.»


[[یعقوبی]] می‌نویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن الحسین (علیه‌السلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همین‌که دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آورده‌ام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «[[دوزخ]] جای او باد!». بعضی گفته‌اند: «علی بن الحسین (علیه‌السلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند».
[[یعقوبی]] می‌نویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن الحسین (علیه‌السلام)]] به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همین‌که دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آورده‌ام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «[[جهنم|دوزخ]] جای او باد!». بعضی گفته‌اند: «علی بن الحسین (علیه‌السلام) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند».


با تحلیلی که [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمی‌دیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راه‌های دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهل بیت|اهل‌بیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاین‌رو، اگرچه [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام سجاد (علیه‌السلام)]] از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) سیاست‌شان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند.
با تحلیلی که [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام چهارم]] از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمی‌دیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راه‌های دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح [[دعا]] توانستند اهداف بلند خود و معارف [[اهل بیت|اهل‌بیت]] را به گوش همه برسانند؛ ازاین‌رو، اگرچه [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام سجاد (علیه‌السلام)]] از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) سیاست‌شان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند.