انتقاد متفکران صوفیه به برخی صوفیان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:


===نظر ابونصر سراج===
===نظر ابونصر سراج===
ابونصر سراج این عقیده را بشدت طعن و نقد کرد و معتقدان به آن را کافر و گمراه خواند. [۵۲]
ابونصر سراج این عقیده را بشدت طعن و نقد کرد و معتقدان به آن را کافر و گمراه خواند.<ref>ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۴۲۶، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.</ref>


===نظر نجم رازی===
===نظر نجم رازی===
نجم رازی (متوفی ۶۴۵) [۵۳] نیز اعتقاد به حلول را از لغزش‌گاه‌های سالکان دانست و گفت که این اعتقاد نتیجه برخی تجلیاتِ انوار و صفات الاهی بر سالک است که او را دچار پندار و غرور می‌سازد. [۵۴]
نجم رازی (متوفی ۶۴۵)<ref>عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۲۳۱، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ ش.</ref> نیز اعتقاد به حلول را از لغزش‌گاه‌های سالکان دانست و گفت که این اعتقاد نتیجه برخی تجلیاتِ انوار و صفات الاهی بر سالک است که او را دچار پندار و غرور می‌سازد.<ref>عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، ج۱، ص۲۳۱، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ ش.</ref>


===نظر شبستری===
===نظر شبستری===
شیخ محمود شبستری اعتقاد به حلول و اتحاد را، چون مستلزم اذعان به دو وجود «حالّ و محلّ» است، منافی توحید می‌دانست. [۵۵]
شیخ محمود شبستری اعتقاد به حلول و اتحاد را، چون مستلزم اذعان به دو وجود «حالّ و محلّ» است، منافی توحید می‌دانست.<ref> محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، ج۱، ص۴۸، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ ش.</ref>


==شطح‌گوئی==
==شطح‌گوئی==
یکی از دلایل مخالفت برخی مشایخ صوفیه، از جمله حارث مُحاسِبی (متوفی ۲۴۳) [۵۶] و ابوعبداللّه خفیف (متوفی ۳۷۱)، [۵۷] با شطح‌گویی ( شطح )، علاوه بر خطرهای این قبیل سخنان برای تمام صوفیان و بدنام شدن آنان، این بود که بسیاری از این سخنان، متضمن قول به حلول و اتحاد است.
یکی از دلایل مخالفت برخی مشایخ صوفیه، از جمله حارث مُحاسِبی (متوفی ۲۴۳)<ref>محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۲۳ـ۷۲۴، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش.</ref> و ابوعبداللّه خفیف (متوفی ۳۷۱)،<ref> علی بن محمد دیلمی، سیرت الشیخ الکبیر ابوعبداللّه ابن الخفیف الشیرازی، ج۱، ص۳۹، ترجمه رکن الدین یحیی بن جنید شیرازی، تصحیح آنه ماری شیمل، به کوشش توفیق سبحانی، تهران ۱۳۶۳ ش.</ref> با شطح‌گویی ( شطح )، علاوه بر خطرهای این قبیل سخنان برای تمام صوفیان و بدنام شدن آنان، این بود که بسیاری از این سخنان، متضمن قول به حلول و اتحاد است.
برخی صوفیان نیز، به این علت که شطح‌گویی را تخلف از متابعت پیامبر می‌دانستند، با آن مخالفت می‌کردند. [۵۸]
برخی صوفیان نیز، به این علت که شطح‌گویی را تخلف از متابعت پیامبر می‌دانستند، با آن مخالفت می‌کردند.<ref>محمد بن علی شمس تبریزی، مقالات شمس تبریزی، ج۲، ص۱۴۳، چاپ محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۹ ش.</ref>


==وحدت وجود==
==وحدت وجود==
این مباحث به موضوع وحدت وجود نیز کشیده شد و صوفیانی مانند علاءالدوله سمنانی (متوفی ۷۳۶) در باره آن با بعضی طرفداران ابن عربی (متوفی ۶۳۸) به مناقشه پرداختند [۵۹] تا جایی که بعضی پیروان ابن عربی، مانند عبدالوهاب شَعْرانی (متوفی ۹۷۳)، کوشیدند انتساب این قول را به ابن عربی نفی کنند. [۶۰][۶۱]
این مباحث به موضوع وحدت وجود نیز کشیده شد و صوفیانی مانند علاءالدوله سمنانی (متوفی ۷۳۶) در باره آن با بعضی طرفداران ابن عربی (متوفی ۶۳۸) به مناقشه پرداختند<ref> احمد بن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ج۱، ص۳۳۷ـ۳۴۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۹ ش.</ref> تا جایی که بعضی پیروان ابن عربی، مانند عبدالوهاب شَعْرانی (متوفی ۹۷۳)، کوشیدند انتساب این قول را به ابن عربی نفی کنند.<ref>محسن جهانگیری، محیی الدین ابن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۴۹۱، تهران ۱۳۷۵ ش. - محسن جهانگیری، محیی الدین ابن عربی: چهره برجسته عرفان اسلامی، ج۱، ص۵۱۷، تهران ۱۳۷۵ ش.</ref>


==عشق==
==عشق==
با همه اعتباری که عشق نزد بسیاری از صوفیان داشت، گروهی از آنان نسبت دادن آن را به خداوند خطا می‌دانستند. [۶۲][۶۳]
با همه اعتباری که عشق نزد بسیاری از صوفیان داشت، گروهی از آنان نسبت دادن آن را به خداوند خطا می‌دانستند.<ref>عبدالکریم بن هوازن قشیری، ترجمه رسالة قشیریه، ج۱، ص۵۶۰ ـ۵۶۱، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۴۵ ش. - علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۴۰۰ـ۴۰۱، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.</ref>
اندیشه عشق نزد صوفیه بتدریج عارضه شاهدبازی را به همراه آورد (شاهد).
اندیشه عشق نزد صوفیه بتدریج عارضه شاهدبازی را به همراه آورد (شاهد).


==نظربازی==
==نظربازی==
گسترش خانقاه‌ها و حضور طبقات گوناگون بویژه جوانان و نوجوانان در آن‌ها، تهی‌دستی صوفیان و گاه ممانعت مشایخ از ازدواج مریدان و پدید آمدن اعتقاداتی در توجیه عشق مجازی، سبب شد که برخی مشایخ در باره شاهدبازی و گرایش به ساده رویان ( اَمْرَدان ) هشدارهای تند و جدّی بدهند و در این باره قول سفیان ثوری که «با هر زنی یک دیو است و با هر امردی هژده دیو» [۶۴] بسیار معروف است.
گسترش خانقاه‌ها و حضور طبقات گوناگون بویژه جوانان و نوجوانان در آن‌ها، تهی‌دستی صوفیان و گاه ممانعت مشایخ از ازدواج مریدان و پدید آمدن اعتقاداتی در توجیه عشق مجازی، سبب شد که برخی مشایخ در باره شاهدبازی و گرایش به ساده رویان ( اَمْرَدان ) هشدارهای تند و جدّی بدهند و در این باره قول سفیان ثوری که «با هر زنی یک دیو است و با هر امردی هژده دیو»<ref>محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۲۲۵ـ۲۲۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ ش.</ref> بسیار معروف است.
قشیری [۶۵] بزرگ‌ترین آفت تصوف را صحبت اَحداث (جوانان) و مجالست با کم‌سالان دانسته و به اجماعِ پیران، نظر در شاهدان را مایه خواری و خذلان و دوری از خداوند شمرده و سالکان را از خُرد پنداشتن گناه نظربازی بر حذر داشته است.
قشیری<ref> عبدالکریم بن هوازن قشیری، ترجمه رسالة قشیریه، ج۱، ص۷۴۱ـ۷۴۲، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۴۵ ش.</ref> بزرگ‌ترین آفت تصوف را صحبت اَحداث (جوانان) و مجالست با کم‌سالان دانسته و به اجماعِ پیران، نظر در شاهدان را مایه خواری و خذلان و دوری از خداوند شمرده و سالکان را از خُرد پنداشتن گناه نظربازی بر حذر داشته است.
هجویری [۶۶] نیز در نقدی مشابه، تجویز نظر در احداث را کفر خوانده است.
هجویری<ref> علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۵۴۲، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.</ref> نیز در نقدی مشابه، تجویز نظر در احداث را کفر خوانده است.
حتی صوفیانی چون روزبهان بَقْلی ، [۶۷] که خود بر طریق عشق بوده‌اند، در باره انحراف در عاشقی و افتادن در دام شهوت هشدار داده‌اند.
حتی صوفیانی چون روزبهان بَقْلی ،<ref>روزبهان بقلی، کتاب عبهرالعاشقین، ج۱، ص۹۵ـ۹۶، چاپ هانری کور بن و محمد معین، تهران ۱۳۶۰ ش.</ref> که خود بر طریق عشق بوده‌اند، در باره انحراف در عاشقی و افتادن در دام شهوت هشدار داده‌اند.
در این زمینه نقد تند شمس تبریزی بر اوحدالدین کرمانی (متوفی ۶۳۵) معروف است. [۶۸][۶۹]
در این زمینه نقد تند شمس تبریزی بر اوحدالدین کرمانی (متوفی ۶۳۵) معروف است.<ref>احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۲، ص۶۱۶، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
شهاب الدین سهروردی، [۷۰] ابوالمفاخر باخَرزی [۷۱] و عزالدین کاشانی [۷۲] نیز در این باره انتقادهایی کرده‌اند.
۶۹. ↑ احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۲، ص۶۳۰ـ۶۳۱، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.</ref>
شهاب الدین سهروردی،<ref>عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۵۸۷ ـ ۵۸۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.</ref> ابوالمفاخر باخَرزی<ref>یحیی بن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۱۱۴ـ ۱۱۶، ج ۲: فصول الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ ش.</ref> و عزالدین کاشانی<ref>محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۶۳، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۷ ش.</ref> نیز در این باره انتقادهایی کرده‌اند.


==ولایت==
==ولایت==
برخی بزرگان صوفیه در باب ولایت ، که از محورهای تفکر صوفیه است، تفضیل ولیّ را بر نبی ــ که امثال حکیم ترمذی و ابن ابی الحواری (قرن سوم) به داشتن چنین اعتقادی متهم شدند [۷۳] ــ مغایر با تعالیمِ شرع شمرده‌اند و کراماتی را که در قرآن [۷۴][۷۵][۷۶] برای برخی اولیاء اللّه ذکر شده، از برکتِ پیروی آنان از انبیا دانسته‌اند.[۷۷]
برخی بزرگان صوفیه در باب ولایت ، که از محورهای تفکر صوفیه است، تفضیل ولیّ را بر نبی ــ که امثال حکیم ترمذی و ابن ابی الحواری (قرن سوم) به داشتن چنین اعتقادی متهم شدند <ref>عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، تهران ۱۳۵۷ ش.</ref> ــ مغایر با تعالیمِ شرع شمرده‌اند و کراماتی را که در قرآن<ref>کهف/سوره۱۸، آیه۶۰۸۲. - مریم/سوره۱۹، آیه۲۳۲۶. - نمل/سوره۲۷، آیه۳۸ ۴۰.    </ref> برای برخی اولیاء اللّه ذکر شده، از برکتِ پیروی آنان از انبیا دانسته‌اند.<ref>ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۴۲۲ـ۴۲۴، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.</ref>
به عقیده ایشان ایمان داشتن ولیّ به نبی واجب است [۷۸] و حتی نهایتِ ولایت را بدایتِ نبوت خوانده‌اند. [۷۹]
به عقیده ایشان ایمان داشتن ولیّ به نبی واجب است<ref>اسماعیل بن محمد مستملی، خلاصه شرح تعرّف، ج۱، ص۱۸۰، بر اساس نسخه منحصر به فرد مورخ ۷۱۳ هجری، چاپ احمدعلی رجایی، تهران ۱۳۴۹ ش.</ref> و حتی نهایتِ ولایت را بدایتِ نبوت خوانده‌اند.<ref> علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۰۳، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.</ref>


==کرامات==
==کرامات==
صوفیه امکان وقوع کرامات را پذیرفته بوده‌اند، [۸۰][۸۱][۸۲] ولی بسیاری از مشایخ در این باره سخت هشدار داده و التفات به کرامات را برای اولیاء اللّه شایسته ندانسته‌اند و تصریح کرده‌اند که حقیقت ، کرامات نیست. [۸۳]
صوفیه امکان وقوع کرامات را پذیرفته بوده‌اند،<ref> ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۳۱۵، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴. - ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۳۳۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴. - علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۲۷۶، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.</ref> ولی بسیاری از مشایخ در این باره سخت هشدار داده و التفات به کرامات را برای اولیاء اللّه شایسته ندانسته‌اند و تصریح کرده‌اند که حقیقت ، کرامات نیست. [۸۳]
به گفته ابوسعید ابوالخیر (متوفی ۴۴۰) اولیا مأمور به کتمان کرامات‌اند. [۸۴][۸۵]
به گفته ابوسعید ابوالخیر (متوفی ۴۴۰) اولیا مأمور به کتمان کرامات‌اند. [۸۴][۸۵]
برخی نویسندگان صوفیه تقسیم‌بندی‌هایی از انواع کرامات عرضه کرده‌اند و از جمله احمد جام [۸۶] گونه‌ای از آن‌ها را کرامتِ مکر و غرور نامیده است، زیرا بدون اخلاص و برای خودنمایی در برابر خلق و حصول تحسین آنان و دنیاطلبی انجام می‌گیرد.
برخی نویسندگان صوفیه تقسیم‌بندی‌هایی از انواع کرامات عرضه کرده‌اند و از جمله احمد جام [۸۶] گونه‌ای از آن‌ها را کرامتِ مکر و غرور نامیده است، زیرا بدون اخلاص و برای خودنمایی در برابر خلق و حصول تحسین آنان و دنیاطلبی انجام می‌گیرد.