عمربن عبدالرحمن العطاس: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
|}
|}
</div>
</div>
'''عمر بن عبدالرحمن العطاس''' (992-1072 ق) امام، دانشمند و مصلح اجتماعی  بود. او با انتشار دانش و منفعت رساندن به مردم و ترغیب آنها به انجام کارهای خوب با حکمت و توصیه‌های ارزنده، تأثیر زیادی در کل دره حضرموت داشت. او اولین فردی بود که در خانواده خاندان حسین البعلاوی با عنوان "معشوق" شناخته شد، جایی که قبلاً آنها را شیخ، امام یا شریف می نامیدند. او پدربزرگ خاندان علوی العطاس است. اکثر خانواده العطاس نسب خود را به او باز می گردانند<ref>معروف، عبدالرحمان بن محمد (1404 ه. ق.) شمس الظهيرة بخش اول. جده، عربستان سعودی: جهان دانش. صفحه 248. بایگانی شده از نسخه اصلی در 21 مه 2018.</ref>.
'''حبیب القطب''' '''عمر بن عبدالرحمن العطاس''' (992-1072 ق) امام، دانشمند و مصلح اجتماعی  بود. او با انتشار دانش و منفعت رساندن به مردم و ترغیب آنها به انجام کارهای خوب با حکمت و توصیه‌های ارزنده، تأثیر زیادی در کل دره حضرموت داشت. او اولین فردی بود که در خانواده خاندان حسین البعلاوی با عنوان "معشوق" شناخته شد. جایی که قبلاً آنها را شیخ، امام یا شریف می نامیدند. او پدربزرگ خاندان علوی العطاس است. اکثر خانواده العطاس نسب خود را به او باز می گردانند<ref>معروف، عبدالرحمان بن محمد (1404 ه. ق.) شمس الظهيرة بخش اول. جده، عربستان سعودی: جهان دانش. صفحه 248. بایگانی شده از نسخه اصلی در 21 مه 2018.</ref>.


=نسب او=
=نسب او=
خط ۳۶: خط ۳۶:


=زندگی علمی=  
=زندگی علمی=  
او زندگی خود را در حرکت بین حریدا و مناطق اطراف روستاها و کوه‌ها گذراند، ندای محمدی را با حکمت و موعظه خوب گسترش داد و روش پیشین خود را از استادان بزرگ خاندان بعلاوی مانند الفقیه الفقیه در پیش گرفت. مقدم، عبدالرحمان السقاف، عبدالله العیدروس و ابوبکر بن سالم، به عنوان روشی در گزارش و دعوت به خدا. و به دلیل تردیدهای مکرر خود در کشورها برای حمایت و اصلاح، می‌گفت: "من در این دنیا غریبه هستم و جمعه در هیچ کشوری برایم اجباری نیست" و این به خاطر رفت و آمد مکرر او در بین قبایل و روستاها او مردم را به اطاعت و انجام کارهای نیک ترغیب می‌کرد و برای آشتی روابط تلاش می‌کرد و پول خود را در آن هزینه می‌کرد. و او با تلاش، کوشش و پشتکار در اطاعت و خواسته‌ها برتری داشت و خواسته‌ها و زمان‌های او هنوز هم تا به امروز پرجمعیت است.
او زندگی خود را در حرکت بین حریدا و مناطق اطراف روستاها و کوه‌ها گذراند. ندای محمدی را با حکمت و موعظه خوب گسترش داد و روش پیشین خود را از استادان بزرگ خاندان بعلاوی مانند الفقیه الفقیه در پیش گرفت. مقدم، عبدالرحمان السقاف، عبدالله العیدروس و ابوبکر بن سالم، به عنوان روشی در گزارش و دعوت به خدا. و به دلیل تردیدهای مکرر خود در کشورها برای حمایت و اصلاح می‌گفت: "من در این دنیا غریبه هستم و جمعه در هیچ کشوری برایم اجباری نیست" و این به خاطر رفت و آمد مکرر او در بین قبایل و روستاها او مردم را به اطاعت و انجام کارهای نیک ترغیب می‌کرد و برای آشتی روابط تلاش می‌کرد و پول خود را در آن هزینه می‌کرد. او با تلاش، کوشش و پشتکار در اطاعت و خواسته‌ها برتری داشت و خواسته‌ها و زمان‌های او هنوز هم تا به امروز پرجمعیت است.


=استادان=
=استادان=
حبیب عمر از شیخ ابوبکر بن سالم از جمله همه فرزندان او، از جمله پسرانش، از جمله:
حبیب عمر از شیخ ابوبکر بن سالم از جمله همه فرزندان او از جمله:


*عمر المحضار بن أبي بکر بن سالم؛
*عمر المحضار بن أبي بکر بن سالم؛
خط ۵۵: خط ۵۵:
[[حبیب عبدالله بن علوی الحداد]] در مورد او گفت: "این استاد برهانی است برای راستگویی و تصحیح موقعیت بندگی، در پنهان نگه داشتن اسرار و جدایی از خود و افراط در فروتنی، ترجیح دادن به کناره‌گیری و دور شدن از آفرینش. ” و می گفت که در همه شرایط شبیه شیخ عبدالرحمان ثقف است.
[[حبیب عبدالله بن علوی الحداد]] در مورد او گفت: "این استاد برهانی است برای راستگویی و تصحیح موقعیت بندگی، در پنهان نگه داشتن اسرار و جدایی از خود و افراط در فروتنی، ترجیح دادن به کناره‌گیری و دور شدن از آفرینش. ” و می گفت که در همه شرایط شبیه شیخ عبدالرحمان ثقف است.


''شاگردش عیسی بن محمد الحباشی'' در مورد او گفت: "او، از کودکی با عبادت، زهد و عفاف رشد کرد و مقررات خوشبختی در دوران جوانی و پیری بر او ظاهر شد و غبارهای او همه خدمتکاران را فرا گرفته بود، و او در زمان نزاع، به اتفاق آرا در مورد مزایای خصوصی و عمومی خود توافق کرد. او با افراد فقیر با انسان‌ها ملاقات می کرد، آنها را آورده و آنها را به مکان عالی می‌برد، و مردم عادی اعتقاد زیادی به او داشتند و در دور و نزدیک از اعتبار والایی برخوردار بود و خداوند از او راضی باشد، نسبت به مردم عطوفت و مهربانی زیادی داشت. "
''شاگردش عیسی بن محمد الحباشی'' در مورد او گفت: "او از کودکی با عبادت، زهد و عفاف رشد کرد و مقررات خوشبختی در دوران جوانی و پیری بر او ظاهر شد و غبارهای او همه خدمتکاران را فرا گرفته بود، و او در زمان نزاع، به اتفاق آرا در مورد مزایای خصوصی و عمومی خود توافق کرد. او با افراد فقیر با انسان‌ها ملاقات می کرد، آنها را آورده و آنها را به مکان عالی می‌برد، و مردم عادی اعتقاد زیادی به او داشتند و در دور و نزدیک از اعتبار والایی برخوردار بود و خداوند از او راضی باشد، نسبت به مردم عطوفت و مهربانی زیادی داشت. "


''محمد بن عبدالرحمن مدیحج''، اگر در دوران حیات حبیب عمر، فردی از ارشدترین آقایان خاندان بعلاوی و برخی دیگر از افق به طارم می‌آمدند، به او می گفت: «به حریدا برو و از حبیب عمر بگیر. بن عبدالرحمن العطاس، زیرا او امروز پدر ما است، و از خانواده البعلاوی، است. »<br>
''محمد بن عبدالرحمن مدیحج''، اگر در دوران حیات حبیب عمر، فردی از ارشدترین آقایان خاندان بعلاوی و برخی دیگر از افق به طارم می‌آمدند، به او می گفت: «به حریدا برو و از حبیب عمر بگیر. بن عبدالرحمن العطاس، زیرا او امروز پدر ما است، و از خانواده البعلاوی، است. »<br>


==کلمات کوتاه==
==کلمات کوتاه==
«به موقعیتی که دوست دارید مرگ در زمانی که در آن هستید، برسد، نگاه کنید و به آن پایبند باشید، و به وضعیتی که از آن متنفر هستید که مرگ در زمانی که در آن هستید به شما برسد، بنابراین اجتناب کنید. ”
«به موقعیتی که دوست دارید مرگ در زمانی که در آن هستید، برسد، نگاه کنید و به آن پایبند باشید، و به وضعیتی که از آن متنفر هستید که مرگ در زمانی که در آن هستید به شما برسد بنابراین اجتناب کنید. ”
"هیچ فرد مطیعی بدون توجه به کسانی که به خدا وفادار هستند، چه از جان و چه از مرده وجود ندارد."
"هیچ فرد مطیعی بدون توجه به کسانی که به خدا وفادار هستند، چه از جان و چه از مرده وجود ندارد."
"بی عدالتی دولت در حق رعایا و گرفتن پول آنها افزایش رعایا در دین، در دنیا و آخرت است."
"بی عدالتی دولت در حق رعایا و گرفتن پول آنها افزایش رعایا در دین، در دنیا و آخرت است."
"هر کس برای ستمگری دعا کند از شر او در امان است."
"هر کس برای ستمگری دعا کند از شر او در امان است."
"به دنیا و مردم آن اهمیت ندهید و در لباس و غذا به آنها حسادت نکنید."
"به دنیا و مردم آن اهمیت ندهید و در لباس و غذا به آنها حسادت نکنید."
"اجتماع بر خیر، قلب را از آن می‌گیرد، حتی اگر روحش مورد نفرت باشد و اجتماع بر شر روح را از آن می‌گیرد، حتی اگر قلب از آن متنفر باشد."
"اجتماع بر خیر قلب را از آن می‌گیرد، حتی اگر روحش مورد نفرت باشد و اجتماع بر شر روح را از آن می‌گیرد، حتی اگر قلب از آن متنفر باشد."
"عشق به عزت بیماری است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد"
"عشق به عزت بیماری است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد"
==راطب العطاس==
==راطب العطاس==
به معنای "حقوق" عبارت است از مجموع ذکرها، ادعیه‌ها و دستورالعمل‌هایی که برای ذکر و پناه بردن از شر و طلب خیر، و کسب علم در حالی که قلب را با هم متحد می‌کنید و نگران خدا هستید. هیچ کدام از آنها در صندوق اول یا بعد از آنها قرار نگرفت، اما این امر به دست [[صوفیان]] و صالحان ملت صورت گرفت. کمک به فدائیان، تقویت برای عاشقان، ارتقای خدمتگزاران زاهد و زاهدان، و باز شدن در برای ورود منان عادی با قاطعیت و اراده‌های ضعیف. این (راطب العطاس) از مجموعه‌ای حبیب عمر بن عبدالرحمان العطاس بود <ref>مولا الدویه، فضل بن علوی (1380 ق). شرح ورد الإمام الحداد وراتبه الشهير. قاهره، مصر: چاپ المدنی. بایگانی شده از نسخه اصلی (PDF) در 26 مه 2020.</ref> او اشاره‌ای نکرد که چیزی غیر از خود را به خود نسبت داده یا اثری غیر از آن را ترجیح داده است، چه روایت باشد، چه تألیف، چه نثر، چه نامه‌ای، چه جزو این دستمزد، زیرا او آن را به خود نسبت داده است. علی بن عبدالله باراس آن را با توضیحی برتر و معانی آن به نحو مناسب توضیح داد، اما به جزئیات آن نپرداخت. سپس علی بن حسن العطاس آن را در کتاب «القرطص» با توضیحی طولانی در مجموعه‌ای کامل، مملو از فواید و منحصر به فرد، توضیح داد که در آن [[آیات قرآن]]، احادیث نبوی، اخبار نقل شده و سخنان امامان مشهور گذشته، که یک دانشجوی شرع و حقیقت نمی‌تواند از آن صرف نظر کند.
به معنای "حقوق" عبارت است از مجموع ذکرها، ادعیه‌ها و دستورالعمل‌هایی که برای ذکر و پناه بردن از شر و طلب خیر، و کسب علم در حالی که قلب را با هم متحد می‌کنید و نگران خدا هستید. هیچ کدام از آنها در صندوق اول یا بعد از آنها قرار نگرفت، اما این امر به دست [[صوفیان]] و صالحان ملت صورت گرفت. کمک به فدائیان، تقویت برای عاشقان، ارتقای خدمتگزاران زاهد و زاهدان، و باز شدن در برای ورود منان عادی با قاطعیت و اراده‌های ضعیف. این (راطب العطاس) از مجموعه‌ای حبیب عمر بن عبدالرحمان العطاس بود <ref>مولا الدویه، فضل بن علوی (1380 ق). شرح ورد الإمام الحداد وراتبه الشهير. قاهره، مصر: چاپ المدنی. بایگانی شده از نسخه اصلی (PDF) در 26 مه 2020.</ref> او اشاره‌ای نکرد که چیزی غیر از خود را به خود نسبت داده یا اثری غیر از آن را ترجیح داده است، چه روایت باشد، چه تألیف، چه نثر، چه نامه‌ای، چه جزو این دستمزد، زیرا او آن را به خود نسبت داده است. علی بن عبدالله باراس آن را با توضیحی برتر و معانی آن به نحو مناسب توضیح داد، اما به جزئیات آن نپرداخت. سپس علی بن حسن العطاس آن را در کتاب «القرطص» با توضیحی طولانی در مجموعه‌ای کامل، مملو از فواید و منحصر به فرد، توضیح داد که در آن [[آیات قرآن]]، احادیث نبوی، اخبار نقل شده و سخنان امامان مشهور گذشته، که یک دانشجوی شرع و حقیقت نمی‌تواند از آن صرف نظر کند.
==فرزندان او==
==فرزندان او==
تعداد همسران وی سیزده نفر بود که هشت نفر از او متولد شدند و پنج نفر دیگر این گونه نبودند. تعداد فرزندان وی به چهارده نفر، نه پسر و پنج دختر رسید. فرزندان عبارتند از: سالم، شیخ، حسین، عبدالرحمان، علی، شیخ اکبر، محسن، شیخ و عبدالله. در مورد دختران، آنها عبارتند از: شیخا، علویه، فاطمه، اسماء و سلمه. گزارش شده است که بسیاری از کودکان خردسال او فوت کرده است. پس از او پنج فرزند پسر خود سالم، حسین، عبدالرحمان، شیخ و عبدالله جانشین او شدند و چهار فرزند دیگر فرزندی ندارند.
تعداد همسران وی سیزده نفر بود که هشت نفر از او متولد شدند و پنج نفر دیگر این گونه نبودند. تعداد فرزندان وی به چهارده نفر، نه پسر و پنج دختر رسید. فرزندان عبارتند از: سالم، شیخ، حسین، عبدالرحمان، علی، شیخ اکبر، محسن، شیخ و عبدالله. در مورد دختران، آنها عبارتند از: شیخا، علویه، فاطمه، اسماء و سلمه. گزارش شده است که بسیاری از کودکان خردسال او فوت کرده است. پس از او پنج فرزند پسر خود سالم، حسین، عبدالرحمان، شیخ و عبدالله جانشین او شدند و چهار فرزند دیگر فرزندی ندارند.


=درگذشت=
=درگذشت=
وی در شهرها، روستاها و دره‌های حضرموت به عنوان معلم، راهنما، واعظ و راهنما بود، تا زمانی که زمان حرکت او به آخرت فرا رسید، عازم وادی امد شد. دومی در سال 1072 م. هجری قمری، و پیکر او را بر دوش خود به حریدا بردند، جایی که شامگاه آن روز به خاک سپرده شد و گنبدی بزرگ بر فراز قبر وی ساخته شد که تا به امروز زائران در آن ساکن هستند <ref>باکثير, عبد الله بن محمد (1405 هـ). رحلة الأشواق القوية إلى مواطن السادة العلوية. صفحة 109.</ref>.
وی در شهرها، روستاها و دره‌های حضرموت به عنوان معلم، راهنما، واعظ و راهنما بود، تا زمانی که زمان حرکت او به آخرت فرا رسید، عازم وادی امد شد. دومی در سال 1072 م. هجری قمری و پیکر او را بر دوش خود به حریدا بردند، جایی که شامگاه آن روز به خاک سپرده شد و گنبدی بزرگ بر فراز قبر وی ساخته شد که تا به امروز زائران در آن ساکن هستند <ref>باکثير, عبد الله بن محمد (1405 هـ). رحلة الأشواق القوية إلى مواطن السادة العلوية. صفحة 109.</ref>.
=منابع=
=منابع=