درآمدى بر تاریخ تدوین حدیث در یک و نیم سده نخست اسلامى (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى‏کند' به 'می‌کند')
خط ۵۴: خط ۵۴:


--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
آن‏چه پذیرش این فرضیه‏ها را با تردید روبه‏رو مى‏کند، یکسان بودن وضعیت حدیث با دیگر دانش‏ها و اطلاعات است. دلایلى که در توجیه تأخیر تدوین حدیث ارائه مى‏شود، به احادیث اختصاص دارد، در حالى که وضعیت اطلاعات دیگر چون شعر، تاریخ، انساب، تفسیر و ... نیز با حدیث تفاوت محسوسى ندارد؛ به عبارت دیگر، ما با پدیده‏اى به نام نبود تدوین و کتابت در همه زمینه‏ها روبه‏رو هستیم، نه آن‏که فقط حدیث دچار مشکل عدم تدوین شده باشد. براین اساس، براى ارزیابى مجدد فرضیه‏هاى مطرح شده، به مطالعه ابعاد فرهنگى و تمدنى مربوط به حوزه حدیث در جامعه عربى صدر اسلام پرداخته‏ایم.
آن‏چه پذیرش این فرضیه‏ها را با تردید روبه‏رو می‌کند، یکسان بودن وضعیت حدیث با دیگر دانش‏ها و اطلاعات است. دلایلى که در توجیه تأخیر تدوین حدیث ارائه مى‏شود، به احادیث اختصاص دارد، در حالى که وضعیت اطلاعات دیگر چون شعر، تاریخ، انساب، تفسیر و ... نیز با حدیث تفاوت محسوسى ندارد؛ به عبارت دیگر، ما با پدیده‏اى به نام نبود تدوین و کتابت در همه زمینه‏ها روبه‏رو هستیم، نه آن‏که فقط حدیث دچار مشکل عدم تدوین شده باشد. براین اساس، براى ارزیابى مجدد فرضیه‏هاى مطرح شده، به مطالعه ابعاد فرهنگى و تمدنى مربوط به حوزه حدیث در جامعه عربى صدر اسلام پرداخته‏ایم.


==مشکلات تاریخى مسئله تدوین==
==مشکلات تاریخى مسئله تدوین==
خط ۷۵: خط ۷۵:
هم‏چنین به همین دلیل، نظام دیوانى حکومت نوظهور اسلامى از زبان عربى روى‏گردان شده، ناگزیر به استفاده از فارسى یا یونانى گشت.(1) به‏طور طبیعى چنین الفبایى آماده تبدیل به ابزارى فرهنگى براى انتقال اندیشه نبوده، خود عاملى بسیار مهم در تأخیر تدوین حدیث به‏شمار مى‏رود. پس در واقع، پرسش اصلى این است که اگر هیچ منعى در کار نبود و صحابه در صدد نگارش و سپس تدوین برمى‏آمدند آیا امکان استفاده از این الفبا بود؟
هم‏چنین به همین دلیل، نظام دیوانى حکومت نوظهور اسلامى از زبان عربى روى‏گردان شده، ناگزیر به استفاده از فارسى یا یونانى گشت.(1) به‏طور طبیعى چنین الفبایى آماده تبدیل به ابزارى فرهنگى براى انتقال اندیشه نبوده، خود عاملى بسیار مهم در تأخیر تدوین حدیث به‏شمار مى‏رود. پس در واقع، پرسش اصلى این است که اگر هیچ منعى در کار نبود و صحابه در صدد نگارش و سپس تدوین برمى‏آمدند آیا امکان استفاده از این الفبا بود؟


شاید در نگاه نخست، این اعتراض به خاطر آید که وجود تعداد زیادى روایات نبوى که در آن‏ها به کتابت حدیث سفارش شده، تحلیل پیش گفته را نقض مى‏کند،(2) اما اندکى تأمل در مضامین این روایات روشن مى‏سازد که سفارش پیامبر به نقش کتابت در حفظ و ممانعت از فراموشى ناظر بوده است.  
شاید در نگاه نخست، این اعتراض به خاطر آید که وجود تعداد زیادى روایات نبوى که در آن‏ها به کتابت حدیث سفارش شده، تحلیل پیش گفته را نقض می‌کند،(2) اما اندکى تأمل در مضامین این روایات روشن مى‏سازد که سفارش پیامبر به نقش کتابت در حفظ و ممانعت از فراموشى ناظر بوده است.  




خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:




شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونه‏هایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مى‏نماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مى‏نمایم : 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مى‏توانست با همه ضعف‏هایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانه‏هاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل مى‏کند، اما نویسنده با مشکل کمترى در بازیابى نوشته خود روبه‏روست، به‏ویژه که در بسیارى موارد ابتدا مضمون نوشته شده را حفظ نموده و سپس مى‏نگاشتند. در خصوص کارکرد دوم نیز نوشته‏هاى آن روز ممکن است فرایند انتقال شفاهى اطلاعات را تقویت و تسهیل نمایند. بنابراین، نتیجه دلایل پیش گفته الزاما آن نیست که هیچ اثر مکتوبى نباید در آن دوره یافت شود، بلکه نتیجه آن است که وجود چنین آثارى نباید به‏عنوان پدیده‏اى رایج و کاملاً طبیعى همانند دوره کنونى تلقى شود.
شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونه‏هایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مى‏نماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مى‏نمایم : 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مى‏توانست با همه ضعف‏هایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانه‏هاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل می‌کند، اما نویسنده با مشکل کمترى در بازیابى نوشته خود روبه‏روست، به‏ویژه که در بسیارى موارد ابتدا مضمون نوشته شده را حفظ نموده و سپس مى‏نگاشتند. در خصوص کارکرد دوم نیز نوشته‏هاى آن روز ممکن است فرایند انتقال شفاهى اطلاعات را تقویت و تسهیل نمایند. بنابراین، نتیجه دلایل پیش گفته الزاما آن نیست که هیچ اثر مکتوبى نباید در آن دوره یافت شود، بلکه نتیجه آن است که وجود چنین آثارى نباید به‏عنوان پدیده‏اى رایج و کاملاً طبیعى همانند دوره کنونى تلقى شود.




خط ۲۱۲: خط ۲۱۲:
==نتیجه‏ گیرى نهایى==
==نتیجه‏ گیرى نهایى==


مجموع عوامل یاد شده، در مجموع نشان مى‏دهد که نظریه منع کتابت حدیث از نقاط ضعف و خلأ بسیار رنج برده و در واقع، خود مانعى از مطالعه علمى دوره مورد بحث بوده است. بى‏توجهى به این دوره، افزون بر مخدوش ساختن اعتبار تاریخى سنت نبوى، موجب غفلت از الگوگیرى از مدونات نخستین اقوام هم‏جوار شده و با حذف مهم‏ترین بخش تاریخ حدیث، حکایت را از میانه داستان آغاز مى‏کند.
مجموع عوامل یاد شده، در مجموع نشان مى‏دهد که نظریه منع کتابت حدیث از نقاط ضعف و خلأ بسیار رنج برده و در واقع، خود مانعى از مطالعه علمى دوره مورد بحث بوده است. بى‏توجهى به این دوره، افزون بر مخدوش ساختن اعتبار تاریخى سنت نبوى، موجب غفلت از الگوگیرى از مدونات نخستین اقوام هم‏جوار شده و با حذف مهم‏ترین بخش تاریخ حدیث، حکایت را از میانه داستان آغاز می‌کند.