لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات (کتاب): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
جز (جایگزینی متن - '.او' به '. او') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسیم مىکند. تقسیمى که فخر رازى به صفات قائل است نیز به سه قسمت مىباشد که عبارتند از صفات ذاتیه، صفات معنویه و صفات فعلیّه، صفات ذاتیه یعنى القابى که دلالت بر ذات دارند.صفات معنویه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعلیه الفاظى هستند که دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند. | او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسیم مىکند. تقسیمى که فخر رازى به صفات قائل است نیز به سه قسمت مىباشد که عبارتند از صفات ذاتیه، صفات معنویه و صفات فعلیّه، صفات ذاتیه یعنى القابى که دلالت بر ذات دارند.صفات معنویه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعلیه الفاظى هستند که دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند. | ||
فخر ذکر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضیلت مىداند که قرآن و روایات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنیش بر این مدّعا آیۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامىباشد که به همراه چند آیۀ دیگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبیین مىکند اول آنکه عبارتند از اسمائى که دلالت بر معانى حسن دارند زیرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مىباشند.دوم آنکه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانیت و جلال و عزت و... . | فخر ذکر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضیلت مىداند که قرآن و روایات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنیش بر این مدّعا آیۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامىباشد که به همراه چند آیۀ دیگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبیین مىکند اول آنکه عبارتند از اسمائى که دلالت بر معانى حسن دارند زیرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مىباشند.دوم آنکه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانیت و جلال و عزت و... . | ||
راجع به اینکه فکر افضل است یا ذکر فخر رازى معتقد است هرکدام به دلائلى نسبت به دیگرى برترى دارند و در واقع ذکر نتیجۀ فکر مىباشد.البته هرکدام از ایندو یعنى برتر بودن فکر یا برتر بودن ذکر طرفدارانى دارند که هرکدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمردهاند.وى در بخش دیگر روایتى که از ابوهریره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذکر مىکند و اشکالات وارد شده بر این روایت را جواب مىدهد که ازاشکالات لازمۀ این حدیث است که اسماء الهى محصور در همین نود و نه اسم باشند و اسم دیگرى نباشد که فخر معتقد است این روایت زائد بر این تعداد را نفى نمىکند.او در دفاع از حقیقت دعا ابتداء به تعریف دعا مىپردازد که عبارت از استدعاء عبدعنایت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غیر حول و قوۀ الهى همچنین ثناء بر خدا و اضافۀ جود کرم به خداوند است.سپس وارد شبهاتى که در مورد دعا وارد شده که مىگویند فائدهاى بر دعا مترتب نیست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مىدهد وى در همین زمینه به آیات و روایاتى نیز استناد مىجوید که از آنجمله روایت بنى مکرم اسلام(ص) است که مىفرماید الدعاء مخ العبادة.<br> | راجع به اینکه فکر افضل است یا ذکر فخر رازى معتقد است هرکدام به دلائلى نسبت به دیگرى برترى دارند و در واقع ذکر نتیجۀ فکر مىباشد.البته هرکدام از ایندو یعنى برتر بودن فکر یا برتر بودن ذکر طرفدارانى دارند که هرکدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمردهاند.وى در بخش دیگر روایتى که از ابوهریره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذکر مىکند و اشکالات وارد شده بر این روایت را جواب مىدهد که ازاشکالات لازمۀ این حدیث است که اسماء الهى محصور در همین نود و نه اسم باشند و اسم دیگرى نباشد که فخر معتقد است این روایت زائد بر این تعداد را نفى نمىکند. او در دفاع از حقیقت دعا ابتداء به تعریف دعا مىپردازد که عبارت از استدعاء عبدعنایت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غیر حول و قوۀ الهى همچنین ثناء بر خدا و اضافۀ جود کرم به خداوند است.سپس وارد شبهاتى که در مورد دعا وارد شده که مىگویند فائدهاى بر دعا مترتب نیست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مىدهد وى در همین زمینه به آیات و روایاتى نیز استناد مىجوید که از آنجمله روایت بنى مکرم اسلام(ص) است که مىفرماید الدعاء مخ العبادة.<br> | ||
=تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی= | =تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی= | ||
بیان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پایانبخش قسمت اول کتاب فخر رازى است.او مىگوید عدهاى معتقدند اسم اعظم اسم معیّن و معلومى نیست و هراسمى که بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذکر مىکند همان اسم اعظم است. | بیان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پایانبخش قسمت اول کتاب فخر رازى است. او مىگوید عدهاى معتقدند اسم اعظم اسم معیّن و معلومى نیست و هراسمى که بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذکر مىکند همان اسم اعظم است. | ||
و عدهاى دیگر معتقدند اسم اعظم اسم معین و مشخصى است که خود اینها به دو دسته تقسیم مىشوند برخى مىگویند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى دیگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمىباشد. عدهاى معتقدند اسم اعظم الحى القیوم است.<br> | و عدهاى دیگر معتقدند اسم اعظم اسم معین و مشخصى است که خود اینها به دو دسته تقسیم مىشوند برخى مىگویند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى دیگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمىباشد. عدهاى معتقدند اسم اعظم الحى القیوم است.<br> | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
فخر رازى در بخش دوم کتاب که مقاصد کتاب است نخست به تفسیر «هو» مىپردازد و مىگوید این اسمى که در نزد ارباب کشف هیبت عظیمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسیم مىشوند این از اسماء مضمره که دربر گیرند. معارف بلند و فراوانى است مىباشد.دوّمین اسمى که فخر به تفسیر آن پرداخته اسم اللّه مىباشد.<br> | فخر رازى در بخش دوم کتاب که مقاصد کتاب است نخست به تفسیر «هو» مىپردازد و مىگوید این اسمى که در نزد ارباب کشف هیبت عظیمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسیم مىشوند این از اسماء مضمره که دربر گیرند. معارف بلند و فراوانى است مىباشد.دوّمین اسمى که فخر به تفسیر آن پرداخته اسم اللّه مىباشد.<br> | ||
وى در پاسخ به کسانى که اسم اللّه را غیر عربى و برگرفته از کلمات یهود و نصارى مىدانند ادلهاى را بر عربى بودن این اسم متذکر مىگردد اما تفسیر کلمۀ لا اله الا اللّه که از عمدهترین بخشهاى کتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است که عبارتند از دیدگاه نحویین به این کلمه او معتقد است چیزى از این کلمه محذوف مىباشد فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذکر شده است که براى هرکدام دلائلى را اقامه مىکند از آنجمله کلمۀ توحید، کلمه اخلاص، کلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطیب من القول، الکلمة الطیبة، الکلمة الثابتة و کلمة التقوى مىباشند.اما بیان فوائد کلمۀ لا اله الا اللّه از دیگر بخشهاى مورد بحث فخر رازى است او مىگوید این کلمه از افضل اذکار است که دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به این اسم تمسک مىکنند شاهد این مدّعا هم کلام فرعون است که به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائیل و کلام حضرت یونس که در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین.اما اینکه این کلمه به چه صورتهایى تعبیر شده است آخرین بخش مطالب فخر رازى در این زمینه است.او سپس به تفسیر الرحمن الرحیم مىپردازد و باز به عربى بودن این کلمه تأکید مىورزد اما اینکه چرا اسم رحیم بعد از رحمن ذکر شده است توضیحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.<br> | وى در پاسخ به کسانى که اسم اللّه را غیر عربى و برگرفته از کلمات یهود و نصارى مىدانند ادلهاى را بر عربى بودن این اسم متذکر مىگردد اما تفسیر کلمۀ لا اله الا اللّه که از عمدهترین بخشهاى کتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است که عبارتند از دیدگاه نحویین به این کلمه او معتقد است چیزى از این کلمه محذوف مىباشد فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذکر شده است که براى هرکدام دلائلى را اقامه مىکند از آنجمله کلمۀ توحید، کلمه اخلاص، کلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطیب من القول، الکلمة الطیبة، الکلمة الثابتة و کلمة التقوى مىباشند.اما بیان فوائد کلمۀ لا اله الا اللّه از دیگر بخشهاى مورد بحث فخر رازى است او مىگوید این کلمه از افضل اذکار است که دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به این اسم تمسک مىکنند شاهد این مدّعا هم کلام فرعون است که به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائیل و کلام حضرت یونس که در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین.اما اینکه این کلمه به چه صورتهایى تعبیر شده است آخرین بخش مطالب فخر رازى در این زمینه است. او سپس به تفسیر الرحمن الرحیم مىپردازد و باز به عربى بودن این کلمه تأکید مىورزد اما اینکه چرا اسم رحیم بعد از رحمن ذکر شده است توضیحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.<br> | ||
تفسیر ملک، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، تکبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، علیم و همچنین قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سمیع، بصیر، حکم، عدل، حکیم، خبیر، حلیم، علىّ و... | تفسیر ملک، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، تکبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، علیم و همچنین قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سمیع، بصیر، حکم، عدل، حکیم، خبیر، حلیم، علىّ و... |