ابن عساکر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۲۹: خط ۲۹:
در بازگشت از مکه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة الله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبة الله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت <ref>ذهبى، المختصر، 301، تذکره، 4/1328؛ ابن خلکان 3/309؛ یاقوت، همان، 13/84</ref>. در خلال 5 سالى که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در 527ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد <ref>همان، 13/75-76؛ بستانى، 3/374</ref>.
در بازگشت از مکه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة الله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبة الله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت <ref>ذهبى، المختصر، 301، تذکره، 4/1328؛ ابن خلکان 3/309؛ یاقوت، همان، 13/84</ref>. در خلال 5 سالى که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در 527ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد <ref>همان، 13/75-76؛ بستانى، 3/374</ref>.


دومین سفر ابن عساکر در 529ق به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانى صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ یاقوت، همانجا؛ ابن خلکان 3/309؛ دانشنامه </ref>. ابن عساکر در این سفر 4 ساله در نیشابور، مرو ، فزار ، سرخس ابیورد ، طوس بسطام بیهق دامغان زنجان تبریز ، ری اصفهان حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید <ref>ذهبى، سیر، 20/555 - 556؛ سیوطى، 476</ref> و کتاب الاربعین البلدانیة را مشتمل بر روایت 40 حدیث از 40 محدث در 40 شهر نوشت <ref>یاقوت، همان، 13/78؛ آلوارت، شم 1466</ref>.
دومین سفر ابن عساکر در 529ق به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانى صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ یاقوت، همانجا؛ ابن خلکان 3/309؛ دانشنامه </ref>. ابن عساکر در این سفر 4 ساله در نیشابور، مرو، فزار، سرخس ابیورد، طوس بسطام بیهق دامغان زنجان تبریز، ری اصفهان حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید <ref>ذهبى، سیر، 20/555 - 556؛ سیوطى، 476</ref> و کتاب الاربعین البلدانیة را مشتمل بر روایت 40 حدیث از 40 محدث در 40 شهر نوشت <ref>یاقوت، همان، 13/78؛ آلوارت، شم 1466</ref>.


سفرهای علمى ابن عساکر از 520ق تا 533ق به درازا کشید و سرانجام با ره آوردی بى مانند از شنیده ها و نوشته هایى در باب روایات و احادیث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابویعلى موصلى به دمشق بازگشت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ اسنوی، 2/216</ref>.
سفرهای علمى ابن عساکر از 520ق تا 533ق به درازا کشید و سرانجام با ره آوردی بى مانند از شنیده ها و نوشته هایى در باب روایات و احادیث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابویعلى موصلى به دمشق بازگشت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ اسنوی، 2/216</ref>.
خط ۴۹: خط ۴۹:
*تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامع ترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگى نامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانى (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامى نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابن عساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بوده اند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابى، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخى دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازه ها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگى نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانى که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کرده اند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشته های پیشینیان چون احمد بن معلى (د 286ق) و ابن حمید بن ابى العجائز بهره برده است. زندگى نامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کرده اند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانى دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگى) رسیده است <ref> بستانى، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشى شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئى از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقى مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنى در 60 سالگى مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایى از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابى، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابن عساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانى، همانجا</ref>.
*تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامع ترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگى نامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانى (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامى نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابن عساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بوده اند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابى، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخى دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازه ها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگى نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانى که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کرده اند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشته های پیشینیان چون احمد بن معلى (د 286ق) و ابن حمید بن ابى العجائز بهره برده است. زندگى نامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کرده اند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانى دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگى) رسیده است <ref> بستانى، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشى شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئى از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقى مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنى در 60 سالگى مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایى از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابى، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابن عساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانى، همانجا</ref>.


پس از درگذشت ابن عساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافى نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعى بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگ ترین معجم جغرافیایى خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلى دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمى، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فى ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابن عساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر کدام ذیلى بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابن عساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمس الدین ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]]، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانى، همانجا</ref>. نسخه های خطى بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانه ها موجود است از جمله: نسخه ای در کتابخانه [[جامع الازهر|الازهر]] قاهره به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابن عساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستى از کهن ترین نسخ موجود است <ref>منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79</ref> و نسخه ای در ظاهریه دمشق به شماره های 3367-3383 <ref>منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا</ref> و نیز نسخه هایى در کتابخانه های عراق مغرب تونس ترکیه لندن دوبلین کمبریج لنینگراد ، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست <ref>منجد، همان، 44-49</ref>.
پس از درگذشت ابن عساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافى نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعى بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگ ترین معجم جغرافیایى خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلى دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمى، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فى ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابن عساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر کدام ذیلى بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابن عساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمس الدین ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]]، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانى، همانجا</ref>. نسخه های خطى بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانه ها موجود است از جمله: نسخه ای در کتابخانه [[جامع الازهر|الازهر]] قاهره به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابن عساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستى از کهن ترین نسخ موجود است <ref>منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79</ref> و نسخه ای در ظاهریه دمشق به شماره های 3367-3383 <ref>منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا</ref> و نیز نسخه هایى در کتابخانه های عراق مغرب تونس ترکیه لندن دوبلین کمبریج لنینگراد، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست <ref>منجد، همان، 44-49</ref>.
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة ، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابى و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگى، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابى، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة ، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امیة ، تحقیق صلاح الدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن على (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابى، 18-20</ref>.
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابى و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگى، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابى، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امیة، تحقیق صلاح الدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن على (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابى، 18-20</ref>.


*تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری <ref>بیروت، دارالکتاب العربى، چاپ سوم، 1404ق /1984م </ref>، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابى بشر الاشعری تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کرده اند. یافعى کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت <ref>3/395-396</ref>. خلاصه ای از تبیین توسط مرن 1 در 1878-1879م به فرانسوی ترجمه شده است GAL,)؛ I/603 سرکیس، 182).
*تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری <ref>بیروت، دارالکتاب العربى، چاپ سوم، 1404ق /1984م </ref>، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابى بشر الاشعری تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کرده اند. یافعى کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت <ref>3/395-396</ref>. خلاصه ای از تبیین توسط مرن 1 در 1878-1879م به فرانسوی ترجمه شده است GAL,)؛ I/603 سرکیس، 182).
خط ۹۰: خط ۹۰:


==ابومحمد بهاءالدین قاسم بن على ابن عساکر==
==ابومحمد بهاءالدین قاسم بن على ابن عساکر==
متولد 527(1133) و متوفای 600ق(1203م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعى که پس از پدرش برجسته ترین چهره علمى این خاندان به شمار مى آید و در نگارش و جمع و تدوین بزرگ ترین اثر پدر خود تاریخ مدینة دمشق سهمى بسزا داشت <ref>منذری، 2/8 -9؛ یاقوت، همان، 13/73؛ ابن خلکان 3/311؛ ابن کثیر، 13/38؛ ذهبى، دول، 319</ref> و به گفته پسرش عمادالدین على بازنویسى و ویرایش این کتاب به سعى و همت او انجام پذیرفت <ref>همو، سیر، 21/410</ref>. در خردسالى گذشته از برخى افراد خاندان خود <ref>سبکى، 8/352؛ ذهبى، همانجا</ref>. از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّیصى و ابوطالب على بن عبدالرحمان صوری و نیز بسیاری از کسانى که از پدرش حدیث شنیده بودند، همچون عبدالرحمان بن عبدالله ابن حسن بن ابى الحدید و ابوالدر یاقوت الرومى و ابوسعید عبدالکریم سمعانى حدیث شنید <ref>ذهبى، تذکرة ، 4/1368، سیر، 21/406؛ منذری، 2/9</ref>.
متولد 527(1133) و متوفای 600ق(1203م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعى که پس از پدرش برجسته ترین چهره علمى این خاندان به شمار مى آید و در نگارش و جمع و تدوین بزرگ ترین اثر پدر خود تاریخ مدینة دمشق سهمى بسزا داشت <ref>منذری، 2/8 -9؛ یاقوت، همان، 13/73؛ ابن خلکان 3/311؛ ابن کثیر، 13/38؛ ذهبى، دول، 319</ref> و به گفته پسرش عمادالدین على بازنویسى و ویرایش این کتاب به سعى و همت او انجام پذیرفت <ref>همو، سیر، 21/410</ref>. در خردسالى گذشته از برخى افراد خاندان خود <ref>سبکى، 8/352؛ ذهبى، همانجا</ref>. از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّیصى و ابوطالب على بن عبدالرحمان صوری و نیز بسیاری از کسانى که از پدرش حدیث شنیده بودند، همچون عبدالرحمان بن عبدالله ابن حسن بن ابى الحدید و ابوالدر یاقوت الرومى و ابوسعید عبدالکریم سمعانى حدیث شنید <ref>ذهبى، تذکرة، 4/1368، سیر، 21/406؛ منذری، 2/9</ref>.


قاسم گذشته از پدر، از عالمان و حافظانى همچون احمد بن سَلامة حدّاد و ابوالغنائم بن عَلاّن اجازه روایت داشته است <ref>منذری، همانجا؛ ذهبى، همان، 21/409</ref>. وی در 555ق حج گزارد و در مکه از ابوبکر احمد بن مقرب کرخى و ابومنصور مسعود بن حصین و ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی و قطب الدین ابومحمد انصاری استماع حدیث کرد <ref>منذری، همانجا؛ ابن فوطى، 4(4)/676؛ ذهبى، همان، 21/407، 410</ref> و در مدینه، بیت المقدس و مصر به استماع و روایت حدیث پرداخت و حدود 100 تن از حافظان حدیث که قاسم تنها راوی بسیاری از آنان بود، از مشایخ او به شمار رفته اند <ref>ابوشامه، 47؛ منذری، ذهبى، همانجاها</ref>.
قاسم گذشته از پدر، از عالمان و حافظانى همچون احمد بن سَلامة حدّاد و ابوالغنائم بن عَلاّن اجازه روایت داشته است <ref>منذری، همانجا؛ ذهبى، همان، 21/409</ref>. وی در 555ق حج گزارد و در مکه از ابوبکر احمد بن مقرب کرخى و ابومنصور مسعود بن حصین و ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی و قطب الدین ابومحمد انصاری استماع حدیث کرد <ref>منذری، همانجا؛ ابن فوطى، 4(4)/676؛ ذهبى، همان، 21/407، 410</ref> و در مدینه، بیت المقدس و مصر به استماع و روایت حدیث پرداخت و حدود 100 تن از حافظان حدیث که قاسم تنها راوی بسیاری از آنان بود، از مشایخ او به شمار رفته اند <ref>ابوشامه، 47؛ منذری، ذهبى، همانجاها</ref>.


شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعى و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهاب الدین مقدسى، ابوالتقى صالح بن شجاع مُدْلِحى، احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازه روایت داشته اند <ref>ابن صابونى، 41؛ ذهبى، تذکرة ، 4/1369؛ ابوشامه، همانجا</ref>. قاسم را به درستکاری و امانت در روایت، پارسایى و خوش خویى و هوشمندی و شناخت متوسط در حدیث و تمایل شدید به ابوالحسن اشعری وصف کرده اند <ref>ذهبى، سیر، 21/407- 408، تذکرة ، 4/1368</ref>.
شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعى و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهاب الدین مقدسى، ابوالتقى صالح بن شجاع مُدْلِحى، احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازه روایت داشته اند <ref>ابن صابونى، 41؛ ذهبى، تذکرة، 4/1369؛ ابوشامه، همانجا</ref>. قاسم را به درستکاری و امانت در روایت، پارسایى و خوش خویى و هوشمندی و شناخت متوسط در حدیث و تمایل شدید به ابوالحسن اشعری وصف کرده اند <ref>ذهبى، سیر، 21/407- 408، تذکرة، 4/1368</ref>.


قاسم پس از درگذشت پدر به جانشینى وی عهده دار تدریس در جامع اموی و دارالحدیث نوریة دمشق شد. پرهیز و پارسایى، او را از دریافت حقوق تدریس باز مى داشت و از باب احتیاط از آب آنجا ننوشید و وضو نساخت و هر چه او را مى رسید، در اختیار دانشجویان و تازه واردان مى نهاد <ref>ابن قاضى شهبه، 2/42-43؛ ذهبى، العبر، 4/314- 315</ref>.
قاسم پس از درگذشت پدر به جانشینى وی عهده دار تدریس در جامع اموی و دارالحدیث نوریة دمشق شد. پرهیز و پارسایى، او را از دریافت حقوق تدریس باز مى داشت و از باب احتیاط از آب آنجا ننوشید و وضو نساخت و هر چه او را مى رسید، در اختیار دانشجویان و تازه واردان مى نهاد <ref>ابن قاضى شهبه، 2/42-43؛ ذهبى، العبر، 4/314- 315</ref>.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
*فضل زیارة الخلیل علیه السلام و موضع قبره و قبور ابنائه الکرام <ref>زرکلى، همانجا</ref>، که گویا بخشهایى از کتاب فضل المسجد الاقصى است
*فضل زیارة الخلیل علیه السلام و موضع قبره و قبور ابنائه الکرام <ref>زرکلى، همانجا</ref>، که گویا بخشهایى از کتاب فضل المسجد الاقصى است
*فضل المدینة <ref>سبکى، 8/352</ref> یا الانباء المبینة فى فضل المدینة یا فضائل المدینة. این اثر مفقود است، اما رودانى صاحب صلة الخلف آن را روایت کرده است <ref>منجد، معجم المورخین، همانجا؛ سخاوی، 274؛ حاجى خلیفه، 2/1278</ref>
*فضل المدینة <ref>سبکى، 8/352</ref> یا الانباء المبینة فى فضل المدینة یا فضائل المدینة. این اثر مفقود است، اما رودانى صاحب صلة الخلف آن را روایت کرده است <ref>منجد، معجم المورخین، همانجا؛ سخاوی، 274؛ حاجى خلیفه، 2/1278</ref>
*مجالس، که همان امالى قاسم است <ref>ذهبى، تذکرة ، 4/1368؛ سبکى، همانجا</ref>
*مجالس، که همان امالى قاسم است <ref>ذهبى، تذکرة، 4/1368؛ سبکى، همانجا</ref>
*کتاب فى من حدّث بمدائن الشام و قراها <ref>ذهبى، سیر، 21/407</ref>
*کتاب فى من حدّث بمدائن الشام و قراها <ref>ذهبى، سیر، 21/407</ref>
*کتاب المناسک و نیز موافقات و ابدال و سباعیات که از مستخرجات حدیثى او بوده است <ref>همانجا</ref>.
*کتاب المناسک و نیز موافقات و ابدال و سباعیات که از مستخرجات حدیثى او بوده است <ref>همانجا</ref>.
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
{{رده|2}}
{{رده|2}}


#[[ابن جوزی]] ، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن ، 1358ق
#[[ابن جوزی]]، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1358ق
#ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق /1951م
#ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق /1951م
#[[ابن خلکان]] ، وفیات
#[[ابن خلکان]]، وفیات
#[[ابن شداد]] ، محمد، الاعلاق الخطیرة ، به کوشش سامى الدهان، دمشق، 1375ق /1956م
#[[ابن شداد]]، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامى الدهان، دمشق، 1375ق /1956م
#ابن صابونى، محمد، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفى جواد، عراق، 1377ق /1957م
#ابن صابونى، محمد، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفى جواد، عراق، 1377ق /1957م
#ابن طولون، محمد، قضاة دمشق، به کوشش صلاح الدین، منجد، دمشق، 1956م
#ابن طولون، محمد، قضاة دمشق، به کوشش صلاح الدین، منجد، دمشق، 1956م
#ابن عماد حنبلى، عبدالحى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق
#ابن عماد حنبلى، عبدالحى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق
#ابن فوطى، عبدالرزاق، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفى جواد، دمشق، 1967م
#ابن فوطى، عبدالرزاق، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفى جواد، دمشق، 1967م
#ابن قاضى شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة ، به کوشش عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، 1399ق /1979م
#ابن قاضى شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، 1399ق /1979م
#[[ابن کثیر]] ، البدایة
#[[ابن کثیر]]، البدایة
#ابوشامه، عبدالرحمان، الذیل على الروضتین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1947م
#ابوشامه، عبدالرحمان، الذیل على الروضتین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1947م
#ابونعیم اصفهانى، احمد، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، 1931م
#ابونعیم اصفهانى، احمد، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، 1931م
#ازهریه، فهرست
#ازهریه، فهرست
#اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة ، به کوشش جبوری، بغداد، 1391ق /1971م
#اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش جبوری، بغداد، 1391ق /1971م
#بستانى
#بستانى
#تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة ، حیدرآباد دکن، 1350ق
#تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة، حیدرآباد دکن، 1350ق
#حاجى خلیفه ، کشف
#حاجى خلیفه، کشف
#خدیویه، فهرست
#خدیویه، فهرست
#ذهبى ، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، 1333-1334ق
#ذهبى، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، 1333-1334ق
#همو، دول الاسلام، بیروت، 1405ق /1985م
#همو، دول الاسلام، بیروت، 1405ق /1985م
#همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق /1985م
#همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق /1985م
#همو، العبر، به کوشش صلاح الدین منجد، [[کویت]] ، 1963م
#همو، العبر، به کوشش صلاح الدین منجد، [[کویت]]، 1963م
#همو، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة
#همو، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة
#زرکلى ، اعلام
#زرکلى، اعلام
#زیدان، جرجى، تاریخ آداب اللغة العربیة ، قاهره، دارالهلال
#زیدان، جرجى، تاریخ آداب اللغة العربیة، قاهره، دارالهلال
#سبکى، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود طناحى و دیگران، قاهره، 1383ق /1964م
#سبکى، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود طناحى و دیگران، قاهره، 1383ق /1964م
#سخاوی ، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382ق /1963م
#سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382ق /1963م
#سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة ، قاهره، 1346ق /1928م
#سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1346ق /1928م
#سیوطی ، طبقات الحفاظ، بیروت، 1403ق /1983م
#سیوطی، طبقات الحفاظ، بیروت، 1403ق /1983م
#شهابى، سکینه، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینة دمشق (تراجم النساء)، دمشق، 1402ق /1981م
#شهابى، سکینه، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینة دمشق (تراجم النساء)، دمشق، 1402ق /1981م
#ظاهریه، خطى، (تاریخ)، ریان
#ظاهریه، خطى، (تاریخ)، ریان
خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:
#همان، (ادب)
#همان، (ادب)
#همان، (مجامیع)
#همان، (مجامیع)
#غنیمه ، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسائى، [[تهران]] ، 1364ش
#غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسائى، [[تهران]]، 1364ش
#فروخ، عمر، تاریخ الادب العربى، بیروت، 1984م
#فروخ، عمر، تاریخ الادب العربى، بیروت، 1984م
#الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة...، قاهره، 1948م
#الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة...، قاهره، 1948م
#فهرس مجامیع المدرسة العمریة فى دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، کویت، 1408ق /1987م
#فهرس مجامیع المدرسة العمریة فى دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، کویت، 1408ق /1987م
#قنوجى، صدیق، ابجد العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیة
#قنوجى، صدیق، ابجد العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیة
#کحاله، عمررضا، المنتخب من مخطوطات المدینة المنورة ، دمشق، 1393ق /1973م
#کحاله، عمررضا، المنتخب من مخطوطات المدینة المنورة، دمشق، 1393ق /1973م
#مارگلیوث، د. س.، دراسات عن المورخین العرب، ترجمة حسین نصار، بیروت، دارالثقافة
#مارگلیوث، د. س.، دراسات عن المورخین العرب، ترجمة حسین نصار، بیروت، دارالثقافة
#منجد، صلاح الدین، معجم المخطوطات المطبوعة ، بیروت، 1978، 1980، 1981، 1982م
#منجد، صلاح الدین، معجم المخطوطات المطبوعة، بیروت، 1978، 1980، 1981، 1982م
#همو، معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، 1398ق
#همو، معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، 1398ق
#همو، «المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطة »، مجلة معهد المخطوطات العربیة ، 1375ق /1956م، ج 2(1)
#همو، «المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطة »، مجلة معهد المخطوطات العربیة، 1375ق /1956م، ج 2(1)
#منذری، عبدالعظیم، التکملة لوفیات النقلة ، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1984م
#منذری، عبدالعظیم، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1984م
#نعیمى دمشقى، عبدالقادر، الدارس فى تاریخ المدارس، به کوشش جعفر الحسنى، دمشق، 1367ق /1948م
#نعیمى دمشقى، عبدالقادر، الدارس فى تاریخ المدارس، به کوشش جعفر الحسنى، دمشق، 1367ق /1948م
#یاقوت، ادبا
#یاقوت، ادبا