اشاعره: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - 'نمی توان' به 'نمی‌توان')
خط ۵۳: خط ۵۳:
==عبدالملک جوینی(اعتراف به فاعلیت طولی و شباهت با امر بین الامرین)==
==عبدالملک جوینی(اعتراف به فاعلیت طولی و شباهت با امر بین الامرین)==


جوینی در تعریف نظریه کسب،  تفسیر اشعری و حتی باقلانی را نقد می‌کند و  معتقد است که عبددارای قدرت و اختیار است و علاوه قدرتش در طول قدرت خدا است. این نوع تفسیر که در آن  به قدر ت و اختیار و نیز وجود فاعل های طولی اشاره شده است، تقریبا در میان متکلمان اشاعره متقدم بی سابقه است و علاوه، به تفسیر امامیه از امر بین الامرین شباهت دارد. می‌نویسد:أما نفی هذه القدرة و الاستطاعة فممّا یأباه العقل و الحسن، و أما إثبات قدرة لا أثر لها بوجه فهو کنفی‏ القدرة أصلا...فلابد إذن من‏ نسبة فعل العبدإلى قدرته حقیقة لا على وجه الإحداث و الخلق، فإن الخلق یشعر باستقلال إیجاده من العدم و الإنسان کما یحس من نفسه الاقتدار، یحس من نفسه أیضا عدم الاستقلال، فالفعل یستند وجوده إلى القدرة، والقدرة یستند وجودها إلى سبب آخر تکون نسبة القدرة إلى ذلک السبب کنسبة الفعل إلى القدرة. و کذلک یستند سبب إلى سبب آخر حتى ینتهی إلى مسبب الأسباب. فهو الخالق للأسباب و مسبباتها.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ص 111 و 112</ref> یعنی عقل نمی تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه قدرت بی اثر هم مثل نبود قدرت است.پس باید بگوییم که استناد عبدنسبت به فعلش حقیقی است، اما این استناد بر وجه احداث و خلق نیست زیرا خلق در جایی است که خالق بتواند موجودی را  از عدم به وجود بیاورد، ولی انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می‌کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می‌کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می‌شود آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می‌شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می‌شود.
جوینی در تعریف نظریه کسب،  تفسیر اشعری و حتی باقلانی را نقد می‌کند و  معتقد است که عبددارای قدرت و اختیار است و علاوه قدرتش در طول قدرت خدا است. این نوع تفسیر که در آن  به قدر ت و اختیار و نیز وجود فاعل های طولی اشاره شده است، تقریبا در میان متکلمان اشاعره متقدم بی سابقه است و علاوه، به تفسیر امامیه از امر بین الامرین شباهت دارد. می‌نویسد:أما نفی هذه القدرة و الاستطاعة فممّا یأباه العقل و الحسن، و أما إثبات قدرة لا أثر لها بوجه فهو کنفی‏ القدرة أصلا...فلابد إذن من‏ نسبة فعل العبدإلى قدرته حقیقة لا على وجه الإحداث و الخلق، فإن الخلق یشعر باستقلال إیجاده من العدم و الإنسان کما یحس من نفسه الاقتدار، یحس من نفسه أیضا عدم الاستقلال، فالفعل یستند وجوده إلى القدرة، والقدرة یستند وجودها إلى سبب آخر تکون نسبة القدرة إلى ذلک السبب کنسبة الفعل إلى القدرة. و کذلک یستند سبب إلى سبب آخر حتى ینتهی إلى مسبب الأسباب. فهو الخالق للأسباب و مسبباتها.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ص 111 و 112</ref> یعنی عقل نمی‌تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه قدرت بی اثر هم مثل نبود قدرت است.پس باید بگوییم که استناد عبدنسبت به فعلش حقیقی است، اما این استناد بر وجه احداث و خلق نیست زیرا خلق در جایی است که خالق بتواند موجودی را  از عدم به وجود بیاورد، ولی انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می‌کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می‌کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می‌شود آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می‌شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می‌شود.


==ابوحامد غزالی (اعتراف به کسب مانع مسئولیت عباد نمی‌شود)==
==ابوحامد غزالی (اعتراف به کسب مانع مسئولیت عباد نمی‌شود)==
خط ۶۹: خط ۶۹:


شخصیت بعدی اشاعره، سعدالدین تفتازانی است.وی در باره افعال اختیاری انسان ها، پیرو نظریه کسب است، با این تفاوت که در تفسیر این نظریه اعتقادی فراخ تر از اشعری داردو معقتد است که بندگان قادرند که در حال اختیار افعال خود را انجام دهند و نسبت به آن مستحق ثواب و عقاب شوند.نوشته است:«و للعباد أفعال‏ اختیاریة یثابون بها ان کانت طاعة و یعاقبون علیها ان کانت معصیة، لا کما زعمت الجبریة من أنه لا فعل للعبدأصلا، و أن حرکاته بمنزلة حرکات الجمادات لا قدرة للعبدعلیها و لا قصد و لا اختیار، و هذا باطل، لأنا نفرق بالضرورة بین حرکة البطش و حرکة الارتعاش، و نعلم أن الأول باختیاره دون الثانى، و لأنه لو لم یکن للعبدفعل أصلا، لما صح تکلیفه و لا ترتب استحقاق الثواب و العقاب على أفعاله و لا اسناد الأفعال التى تقتضى سابقیة القصد و الاختیار إلیه على سبیل الحقیقة. مثل صلى و صام و کتب، بخلاف مثل طال الغلام و اسود لونه و النصوص القطعیة تنفى ذلک. کقوله تعالى: «جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ سوره واقعه،آیه 24»و قوله تعالى: «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُر سوره  سوره کهف، آیه 29ْ» الى غیر ذلک.   
شخصیت بعدی اشاعره، سعدالدین تفتازانی است.وی در باره افعال اختیاری انسان ها، پیرو نظریه کسب است، با این تفاوت که در تفسیر این نظریه اعتقادی فراخ تر از اشعری داردو معقتد است که بندگان قادرند که در حال اختیار افعال خود را انجام دهند و نسبت به آن مستحق ثواب و عقاب شوند.نوشته است:«و للعباد أفعال‏ اختیاریة یثابون بها ان کانت طاعة و یعاقبون علیها ان کانت معصیة، لا کما زعمت الجبریة من أنه لا فعل للعبدأصلا، و أن حرکاته بمنزلة حرکات الجمادات لا قدرة للعبدعلیها و لا قصد و لا اختیار، و هذا باطل، لأنا نفرق بالضرورة بین حرکة البطش و حرکة الارتعاش، و نعلم أن الأول باختیاره دون الثانى، و لأنه لو لم یکن للعبدفعل أصلا، لما صح تکلیفه و لا ترتب استحقاق الثواب و العقاب على أفعاله و لا اسناد الأفعال التى تقتضى سابقیة القصد و الاختیار إلیه على سبیل الحقیقة. مثل صلى و صام و کتب، بخلاف مثل طال الغلام و اسود لونه و النصوص القطعیة تنفى ذلک. کقوله تعالى: «جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ سوره واقعه،آیه 24»و قوله تعالى: «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُر سوره  سوره کهف، آیه 29ْ» الى غیر ذلک.   
یعنی و برای بندگان افعالی اختیاری است که به واسطه آن ثواب می برند اگر آن فعل طاعت باشد و عقاب می شوند اگر آن فعل معصیت باشد. نه به آن چیزی که جبریه معتقدند که هیچ فعلی به عبدمنتسب نیست و حرکاتش به منزله حرکات جمادات است که قدرت و قصد و اختیاری برای آن متصور نیست و البته این فرضیه باطل است. زیرا ما فرق میان حرکات اختیاری و اضطراری را متوجه می شویم. حرکات ارادی شامل هر حرکتی است که از اراده و اختیار انسان ناشی شود مثل افعال روزانه از جمله عبادات و حرکات اضطراری حرکاتی است که از اختیار انسان خارج است مثل حرکاتی که ناشی از ارتعاشات حاصل می‌شود و یا مثل سقوط از بلندی و... علاوه اگر معتقد باشیم که هیچ فعلی به عباد مستند نباشد، پس وجود احکام تکلیفی و ثواب و عقاب نیز بی معنا خواهد شد و البته افعالی چون نماز و روزه که اقتضای آن بر قصد و اختیار است با این فرض نمی تواند به طور واقعی به عبدمستند شود. اما موضوعاتی چون بلندی قامت یا سیاهی پوست در اختیار انسان نیست که بتواند با اراده و حرکت آن را تغییر دهد. با ملاحظه مطالب فوق مشاهده می کنیم که نصوص قطعی قرآن، انتساب فعل به انسان را واقعی می داند آن جا که می فرماید به آن چه انجام می دهند جزا داده می شوند و یا می فرماید کسی که ما راه هدایت را نشان دادیم اگر خواست مومن می‌شود و اگر نخواست کافر می‌شود.
یعنی و برای بندگان افعالی اختیاری است که به واسطه آن ثواب می برند اگر آن فعل طاعت باشد و عقاب می شوند اگر آن فعل معصیت باشد. نه به آن چیزی که جبریه معتقدند که هیچ فعلی به عبدمنتسب نیست و حرکاتش به منزله حرکات جمادات است که قدرت و قصد و اختیاری برای آن متصور نیست و البته این فرضیه باطل است. زیرا ما فرق میان حرکات اختیاری و اضطراری را متوجه می شویم. حرکات ارادی شامل هر حرکتی است که از اراده و اختیار انسان ناشی شود مثل افعال روزانه از جمله عبادات و حرکات اضطراری حرکاتی است که از اختیار انسان خارج است مثل حرکاتی که ناشی از ارتعاشات حاصل می‌شود و یا مثل سقوط از بلندی و... علاوه اگر معتقد باشیم که هیچ فعلی به عباد مستند نباشد، پس وجود احکام تکلیفی و ثواب و عقاب نیز بی معنا خواهد شد و البته افعالی چون نماز و روزه که اقتضای آن بر قصد و اختیار است با این فرض نمی‌تواند به طور واقعی به عبدمستند شود. اما موضوعاتی چون بلندی قامت یا سیاهی پوست در اختیار انسان نیست که بتواند با اراده و حرکت آن را تغییر دهد. با ملاحظه مطالب فوق مشاهده می کنیم که نصوص قطعی قرآن، انتساب فعل به انسان را واقعی می داند آن جا که می فرماید به آن چه انجام می دهند جزا داده می شوند و یا می فرماید کسی که ما راه هدایت را نشان دادیم اگر خواست مومن می‌شود و اگر نخواست کافر می‌شود.


بااین حال تفتازانی مشی کلی اشاعره را در اعتقاد به توحید افعالی و دفاع متعصبانه از آن  می پذیرد و خدای متعال را مصدر همه افعال از خیر و شر می داند و در اعتراض به معتزله می‌نویسد:«و الله تعالى خالق لأفعال العباد کلها من الکفر و الایمان و الطاعة و العصیان لا کما زعمت المعتزلة أن العبدخالق لأفعاله.<ref>تفتازانی سعدالدین، شرح العقائد النسفیة، ص 54</ref>  
بااین حال تفتازانی مشی کلی اشاعره را در اعتقاد به توحید افعالی و دفاع متعصبانه از آن  می پذیرد و خدای متعال را مصدر همه افعال از خیر و شر می داند و در اعتراض به معتزله می‌نویسد:«و الله تعالى خالق لأفعال العباد کلها من الکفر و الایمان و الطاعة و العصیان لا کما زعمت المعتزلة أن العبدخالق لأفعاله.<ref>تفتازانی سعدالدین، شرح العقائد النسفیة، ص 54</ref>