ادیان و مذاهب در بنگلادش (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'بوده اند' به 'بوده‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان')
خط ۱۹: خط ۱۹:
حکومت مسلمانان در بنگال از سال 1757 تا 1201 میلادی به طول انجامید. پس از شکست لاکشمن سن، آخرین فرمانروای هندو مذهب، حکومت مسلمانان توسط اختیار الدین بختیار در بنگال شروع می‌شود و با شکست نواب سراج الدوله در یک توطئه حساب شده توسط نیروهای بریتانیا خاتمه می یابد. اختیارالدین که فرمانده ارتش قطب الدین، از نخستین فاتحان مسلمان هند، بود، مأمور گردید تا به طرف شرق حرکت نماید و ضمن ترویج اسلام، بخش دیگری از شبه قاره را به متصرفات امپراتور دهلی بیفزاید. وی ابتدا بیهر را فتح کرد و سپس به طرف بنگال رفت وبدون هیج مقاومتی بنگال را تسخیر نمود. بختیار پایتخت خود را دردوکوت (نزدیک شهر دناجپور) بنا نهاد. بدین ترتیب پایه های حکومت مسلمانان ترک در بنگال نهاده شد.  
حکومت مسلمانان در بنگال از سال 1757 تا 1201 میلادی به طول انجامید. پس از شکست لاکشمن سن، آخرین فرمانروای هندو مذهب، حکومت مسلمانان توسط اختیار الدین بختیار در بنگال شروع می‌شود و با شکست نواب سراج الدوله در یک توطئه حساب شده توسط نیروهای بریتانیا خاتمه می یابد. اختیارالدین که فرمانده ارتش قطب الدین، از نخستین فاتحان مسلمان هند، بود، مأمور گردید تا به طرف شرق حرکت نماید و ضمن ترویج اسلام، بخش دیگری از شبه قاره را به متصرفات امپراتور دهلی بیفزاید. وی ابتدا بیهر را فتح کرد و سپس به طرف بنگال رفت وبدون هیج مقاومتی بنگال را تسخیر نمود. بختیار پایتخت خود را دردوکوت (نزدیک شهر دناجپور) بنا نهاد. بدین ترتیب پایه های حکومت مسلمانان ترک در بنگال نهاده شد.  
==اسلام==
==اسلام==
مسلمانان طی دهه های متوالی موفق به فتح بخشها و فرمانداریهای مختلف بنگال شدند و این متطقه تحت سیطره و نفوذ مسلمانان در آمد. طی 135 سال پس از فتح بنگال، این سرزمین توسط حکام ترک که از دهلی منصوب می گردیدند اداره می شد. در طول حکومت مسلمانان ترک، بنگال در ناآرامی سیاسی و جنگ قدرت قرار داشت. اکثر حکام مدت کوتاهی زمام امور را در دست داشتند و از 24 حاکمی که در طول 135 سال فرمانروایی می‌کردند، تنها می توان از باقر خان به عنوان حاکم قدرتمند یاد کرد.
مسلمانان طی دهه های متوالی موفق به فتح بخشها و فرمانداریهای مختلف بنگال شدند و این متطقه تحت سیطره و نفوذ مسلمانان در آمد. طی 135 سال پس از فتح بنگال، این سرزمین توسط حکام ترک که از دهلی منصوب می گردیدند اداره می شد. در طول حکومت مسلمانان ترک، بنگال در ناآرامی سیاسی و جنگ قدرت قرار داشت. اکثر حکام مدت کوتاهی زمام امور را در دست داشتند و از 24 حاکمی که در طول 135 سال فرمانروایی می‌کردند، تنها می‌توان از باقر خان به عنوان حاکم قدرتمند یاد کرد.
نفوذ مسیحیان در بنگلادش به وسیله اروپاییان صورت گرفت. پرتغالیها اولین اروپاییانی بودند که به بنگال آمدند. آنها در سال 1517 اولین مؤسسه را در چیتاگنگ تأسیس کردند و همراه با آنها مبلغان و هیأتهای مذهبی وارد این منطقه شدند و کلیسایی را در منطقه ای در داکا که هنوز باقی مانده، ساختند. پس از آنها هلندیها، بریتانیاییها، دانمارکیها و فرانسویها به این منطقه نفود کردند تا اینکه بریتانیاییها حکومت مسلمانان را در 1757 میلادی شکست دادند و کل منطقه را در اختیار خود گرفتند. ولی اسلام به عنوان دین اکثریت مردم بنگلادش در دوران حکومت بریتانیا باقی ماند و پس از استقلال هند و پاکستان، این منطقه به دلیل دارا بودن اکثریت مسلمان از دیگر مناطق هند جدا شد.  
نفوذ مسیحیان در بنگلادش به وسیله اروپاییان صورت گرفت. پرتغالیها اولین اروپاییانی بودند که به بنگال آمدند. آنها در سال 1517 اولین مؤسسه را در چیتاگنگ تأسیس کردند و همراه با آنها مبلغان و هیأتهای مذهبی وارد این منطقه شدند و کلیسایی را در منطقه ای در داکا که هنوز باقی مانده، ساختند. پس از آنها هلندیها، بریتانیاییها، دانمارکیها و فرانسویها به این منطقه نفود کردند تا اینکه بریتانیاییها حکومت مسلمانان را در 1757 میلادی شکست دادند و کل منطقه را در اختیار خود گرفتند. ولی اسلام به عنوان دین اکثریت مردم بنگلادش در دوران حکومت بریتانیا باقی ماند و پس از استقلال هند و پاکستان، این منطقه به دلیل دارا بودن اکثریت مسلمان از دیگر مناطق هند جدا شد.  
==نفوذ ادیان==
==نفوذ ادیان==
خط ۲۵: خط ۲۵:
فکیر منجوساه نخستین مسلمانی بود که در سال1763 علیه نیروهای بریتانیا قیام کرد. وی جنگهای مختلفی را علیه انگلیسیها هدایت کرد، ولی سرانجام شکست خورد. شاه ولی الله که بر قراری خلافت اسلامی را به عنوان هدف تعیین کرده بود نیز در طول سالهای 1779- 1831 به جنگ با انگلیس پرداخت. ولی وی نیز سرانجام از آنها شکست خورد. حاجی شریعت الله و مولانا کرامت علی و محسن الدین الیاس نیز جنگهایی را علیه انگلیس رهبری کردند. آنان با الهام از تعالیم اسلامی، روحیة مبارزه طلبی و جهاد را علیه انگلیسیها در بین مسلمانان تبلیغ و تشویق می‌کردند.  
فکیر منجوساه نخستین مسلمانی بود که در سال1763 علیه نیروهای بریتانیا قیام کرد. وی جنگهای مختلفی را علیه انگلیسیها هدایت کرد، ولی سرانجام شکست خورد. شاه ولی الله که بر قراری خلافت اسلامی را به عنوان هدف تعیین کرده بود نیز در طول سالهای 1779- 1831 به جنگ با انگلیس پرداخت. ولی وی نیز سرانجام از آنها شکست خورد. حاجی شریعت الله و مولانا کرامت علی و محسن الدین الیاس نیز جنگهایی را علیه انگلیس رهبری کردند. آنان با الهام از تعالیم اسلامی، روحیة مبارزه طلبی و جهاد را علیه انگلیسیها در بین مسلمانان تبلیغ و تشویق می‌کردند.  
این دوره از حرکت تجدید بنای اسلام بین سالهای 1700-1873 میلادی ادامه یافت. پس از این سالها نیز مسلمانان و هندوان متحداً علیه استعمارگران انگلیسی به مبارزه پرداختند. در سال1905 لرد کرزن، فرمانروای معروف هندوستان، ایالت بنگال را به دو بخش تقسیم نمود. نواب سلیم الله، رهبر مسلمانان بنگال، مشوق لرد کرزن در امر تقسیم بنگال بود. وی به رغم مخالفتهای زیاد، با او در این زمینه همکاری نمود. بعد از تقسیم بنگال، بخشهای عقب افتادة آن سرزمین مورد توجه قرار گرفت و از توسعه و عمران برخوردار شد.
این دوره از حرکت تجدید بنای اسلام بین سالهای 1700-1873 میلادی ادامه یافت. پس از این سالها نیز مسلمانان و هندوان متحداً علیه استعمارگران انگلیسی به مبارزه پرداختند. در سال1905 لرد کرزن، فرمانروای معروف هندوستان، ایالت بنگال را به دو بخش تقسیم نمود. نواب سلیم الله، رهبر مسلمانان بنگال، مشوق لرد کرزن در امر تقسیم بنگال بود. وی به رغم مخالفتهای زیاد، با او در این زمینه همکاری نمود. بعد از تقسیم بنگال، بخشهای عقب افتادة آن سرزمین مورد توجه قرار گرفت و از توسعه و عمران برخوردار شد.
نواب سلیم الله در سال 1906 با گرد آوری رهبران مسلمانان سراسر هند، نخستین کنفرانس سراسری رهبران اسلامی را تشکیل داد. که در این کنفرانس تصمیم به تشکیل حزب مسلم لیگ اتخاذ گردید و رهبران این حزب در مراحل بعدی، طرح تشکیل پاکستان را ارائه نمودند. رهبران حزب مسلم لیگ بر این عقیده بودند که مسلمانان شبه قاره باید دارای موطن جداگانه ای بوده، قوانین شرع مقدس اسلام ناظر بر روابط سیاسی و اجتماعی مملکت باشد. در رأس رهبران این حزب، محمد علی جناح قرار داشت. علاوه بر جناح می توان از لیاقت علی خان، عبدالرب پیشتار، خواجه ناظم الدین و شهید سهروردی نام برد. در طول سالهای 1930 – 1932 سه کنفرانس با حضور 58 تن از رهبران برجستة مسلمانان و هندوها در یک طرف و دولت بریتانیا در طرف دیگر انجام پذیرفت. در نخستین کنفرانس که موضوع چگونگی ادارة امور و آیندة شبه قاره در آن به بحث گذاشته شد، رهبران مسلمانان خواهان بررسی جداگانه مسئله مسلمانان گردیدند.
نواب سلیم الله در سال 1906 با گرد آوری رهبران مسلمانان سراسر هند، نخستین کنفرانس سراسری رهبران اسلامی را تشکیل داد. که در این کنفرانس تصمیم به تشکیل حزب مسلم لیگ اتخاذ گردید و رهبران این حزب در مراحل بعدی، طرح تشکیل پاکستان را ارائه نمودند. رهبران حزب مسلم لیگ بر این عقیده بودند که مسلمانان شبه قاره باید دارای موطن جداگانه ای بوده، قوانین شرع مقدس اسلام ناظر بر روابط سیاسی و اجتماعی مملکت باشد. در رأس رهبران این حزب، محمد علی جناح قرار داشت. علاوه بر جناح می‌توان از لیاقت علی خان، عبدالرب پیشتار، خواجه ناظم الدین و شهید سهروردی نام برد. در طول سالهای 1930 – 1932 سه کنفرانس با حضور 58 تن از رهبران برجستة مسلمانان و هندوها در یک طرف و دولت بریتانیا در طرف دیگر انجام پذیرفت. در نخستین کنفرانس که موضوع چگونگی ادارة امور و آیندة شبه قاره در آن به بحث گذاشته شد، رهبران مسلمانان خواهان بررسی جداگانه مسئله مسلمانان گردیدند.
در حالی که رهبران سیاسی مشغول مذاکره درباره وضعیت آینده شبه قاره بودند، استقلال طلبان شبه قاره در جبهه های مختلف به مبارزه با قوای انگلیس برخاستند. از جمله این افراد نواب میرقاسم خان و فقیر منظور شاه بودند که جنگهای مختلفی را علیه استعمارگران هدایت می‌کردند. در 1935 که دولت انگلیس موافقت خود را با برگزاری انتخابات اعلام نمود، ابوالقاسم فضل الحق، از رهبران مسلمانان، پس از پیروزی در انتخابات در بنگال کابینه خود را تشکیل داد. وی به توسعه فرهنگ و دانش اهتمام ورزید که بدین ترتیب مسلمانان تشویق و ترغیب به فراگیری علم و دانش شدند و در مراحل بعدی بخش عظیمی از طبقه متوسط جامعه را تشکیل دادند. با شروع جنگ جهانی دوم، آزادیخواهان بر خواستهای خود پافشاری کردند و انگلیسیها به طور ضمنی پذیرفتند که در صورت پیروزی انگلیس در جنگ، استقلال به هندوستان داده خواهد شد. در طول سالیان جنگ، نزاع و کشمکشهای مذهبی و فرقه ای سراسر هند و بنگال را فراگرفت که بر اثر آن هزاران نفر کشته شدند و داراییها و اموال مسلمانان به غارت رفت.  
در حالی که رهبران سیاسی مشغول مذاکره درباره وضعیت آینده شبه قاره بودند، استقلال طلبان شبه قاره در جبهه های مختلف به مبارزه با قوای انگلیس برخاستند. از جمله این افراد نواب میرقاسم خان و فقیر منظور شاه بودند که جنگهای مختلفی را علیه استعمارگران هدایت می‌کردند. در 1935 که دولت انگلیس موافقت خود را با برگزاری انتخابات اعلام نمود، ابوالقاسم فضل الحق، از رهبران مسلمانان، پس از پیروزی در انتخابات در بنگال کابینه خود را تشکیل داد. وی به توسعه فرهنگ و دانش اهتمام ورزید که بدین ترتیب مسلمانان تشویق و ترغیب به فراگیری علم و دانش شدند و در مراحل بعدی بخش عظیمی از طبقه متوسط جامعه را تشکیل دادند. با شروع جنگ جهانی دوم، آزادیخواهان بر خواستهای خود پافشاری کردند و انگلیسیها به طور ضمنی پذیرفتند که در صورت پیروزی انگلیس در جنگ، استقلال به هندوستان داده خواهد شد. در طول سالیان جنگ، نزاع و کشمکشهای مذهبی و فرقه ای سراسر هند و بنگال را فراگرفت که بر اثر آن هزاران نفر کشته شدند و داراییها و اموال مسلمانان به غارت رفت.  
در چنین شرایطی، در23 مارس1940م در مجمع شورای سالانه حزب مسلم لیگ، طرح تاریخی لاهور از سوی جناح مطرح شد که سرانجام منجر به تقسیم شبه قاره گردید. وی در طرح خود خواهان ایجاد سرزمین مستقلی برای مسلمانان براساس اکثریت نفوس مسلم در مناطق موردنظر گردید که این طرح در مجمع عمومی به تصویب شرکت کنندگان رسید. سرانجام، پس از یک دوره مذاکرات و درگیریها، در1946م انتخابات سراسری در شبه قاره برگزار گردید. در تاریخ نهم ژوئیه 1947م پایان سلطه نیروهای انگلیسی در شبه قاره وتاسیس دو کشور مستقل هند و پاکستان رسماً اعلام گردید. پس از استقلال پاکستان اختلافات میان دو بخش شرقی و غربی کشور شروع شد که به جدایی بخش شرقی پاکستان و تاسیس کشور بنگلادش در 1971 منجر گردید. مسلمانان پس از تاسیس بنگلادش نیز قدرت را در این کشور در دست داشتند.
در چنین شرایطی، در23 مارس1940م در مجمع شورای سالانه حزب مسلم لیگ، طرح تاریخی لاهور از سوی جناح مطرح شد که سرانجام منجر به تقسیم شبه قاره گردید. وی در طرح خود خواهان ایجاد سرزمین مستقلی برای مسلمانان براساس اکثریت نفوس مسلم در مناطق موردنظر گردید که این طرح در مجمع عمومی به تصویب شرکت کنندگان رسید. سرانجام، پس از یک دوره مذاکرات و درگیریها، در1946م انتخابات سراسری در شبه قاره برگزار گردید. در تاریخ نهم ژوئیه 1947م پایان سلطه نیروهای انگلیسی در شبه قاره وتاسیس دو کشور مستقل هند و پاکستان رسماً اعلام گردید. پس از استقلال پاکستان اختلافات میان دو بخش شرقی و غربی کشور شروع شد که به جدایی بخش شرقی پاکستان و تاسیس کشور بنگلادش در 1971 منجر گردید. مسلمانان پس از تاسیس بنگلادش نیز قدرت را در این کشور در دست داشتند.
خط ۴۴: خط ۴۴:
=تشکیلات مذهبی=
=تشکیلات مذهبی=
در این دوران و پس از آن، مساجد بزرگی از سوی سلاطین و مردم مسلمان ساخته می شد.در سال 1375 میلادی اسکندر شاه، مسجد معروف آدینه را در پاندوآ در ایالت مالدا، واقع در بنگال غربی، بنا نمود. این مسجد بزرگ ترین مسجد در شبه قاره است. درکنار این مساجد، مدارس و حوزه های علمیه نیز بنا می شد که به تعلیم و تربیت طلاب می پرداخت. در 1867م نخستین مرکز علمی و فقهی معروف شبه قاره در محلی به نام دیوبند تاسیس گردید. این حوزه علمیه که به منظور ارتقای دانش و خرد مسلمانان شبه قاره و انتشار اسلام تاسیس گردیده بود، نقش مهمی در آگاهی سیاسی و ترویج و ترغیب مسلمانان به فراگیری آیات جهاد ایفا نمود و تاثیر بسزایی نیز در مردم بنگال برجای گذارد.
در این دوران و پس از آن، مساجد بزرگی از سوی سلاطین و مردم مسلمان ساخته می شد.در سال 1375 میلادی اسکندر شاه، مسجد معروف آدینه را در پاندوآ در ایالت مالدا، واقع در بنگال غربی، بنا نمود. این مسجد بزرگ ترین مسجد در شبه قاره است. درکنار این مساجد، مدارس و حوزه های علمیه نیز بنا می شد که به تعلیم و تربیت طلاب می پرداخت. در 1867م نخستین مرکز علمی و فقهی معروف شبه قاره در محلی به نام دیوبند تاسیس گردید. این حوزه علمیه که به منظور ارتقای دانش و خرد مسلمانان شبه قاره و انتشار اسلام تاسیس گردیده بود، نقش مهمی در آگاهی سیاسی و ترویج و ترغیب مسلمانان به فراگیری آیات جهاد ایفا نمود و تاثیر بسزایی نیز در مردم بنگال برجای گذارد.
به طورکلی مؤسسات و سازمانهای اسلامی در بنگلادش را می توان به چندگروه تقسیم کرد:
به طورکلی مؤسسات و سازمانهای اسلامی در بنگلادش را می‌توان به چندگروه تقسیم کرد:
مؤسساتی مانند مدرسه، مساجد و گروه‌های داوطلبی که احکام اسلامی را تدریس می‌کنند؛ مراکزی که اطراف آرامگاههای صوفیان و روحانیون تشکیل می‌شود؛ سازمانهای متعدد اجتماعی، مذهبی و فرهنگی که وظیفه آنها رسیدگی به وضعیت رفاهی مسلمانان است؛ و مدارس و حوزه های دینی که از قدیم به کار تعلیم و تربیت مربیان و رهبران دینی اشتغال داشته اند.
مؤسساتی مانند مدرسه، مساجد و گروه‌های داوطلبی که احکام اسلامی را تدریس می‌کنند؛ مراکزی که اطراف آرامگاههای صوفیان و روحانیون تشکیل می‌شود؛ سازمانهای متعدد اجتماعی، مذهبی و فرهنگی که وظیفه آنها رسیدگی به وضعیت رفاهی مسلمانان است؛ و مدارس و حوزه های دینی که از قدیم به کار تعلیم و تربیت مربیان و رهبران دینی اشتغال داشته اند.
هزاران مسجد موجود در بنگلادش مراکز فعالی برای فعالیتهای اجتماعی- مذهبی هستند. سازمانهایی نظیر هیات مسجد بنگلادش، مسجد سماج و بیت الشرف، فعالیتهای برخی از این مساجد را هماهنگ می نمایند و برنامه هایی برای فعالیتهای فرهنگی- مذهبی مانند تبلیغ اسلام، توسعه آموزشهای اسلامی و اصلاحات اجتماعی و خدماتی فراهم می‌کنند. این مساجد به عنوان مراکز نمازهای جماعت و یومیه همواره نقش مهمی ایفا کرده اند. ساخت مساجد جدید و توسعه، تعمیر و تزئین مساجد قدیمی، به مشخصه پیشرفت ناگهانی اسلام در بنگلادش تبدیل شده است.
هزاران مسجد موجود در بنگلادش مراکز فعالی برای فعالیتهای اجتماعی- مذهبی هستند. سازمانهایی نظیر هیات مسجد بنگلادش، مسجد سماج و بیت الشرف، فعالیتهای برخی از این مساجد را هماهنگ می نمایند و برنامه هایی برای فعالیتهای فرهنگی- مذهبی مانند تبلیغ اسلام، توسعه آموزشهای اسلامی و اصلاحات اجتماعی و خدماتی فراهم می‌کنند. این مساجد به عنوان مراکز نمازهای جماعت و یومیه همواره نقش مهمی ایفا کرده اند. ساخت مساجد جدید و توسعه، تعمیر و تزئین مساجد قدیمی، به مشخصه پیشرفت ناگهانی اسلام در بنگلادش تبدیل شده است.
خط ۶۱: خط ۶۱:
رهبران مذهبی بنگلادش درویشان و صوفیان می‌باشند. قبل ار حکومت ترکها نخستین درویشی که به منظور اشاعه و تبلیغ اسلام وارد بنگال گردید، مقدوم شیخ جلال الدین تبریزی نام داشت. وی مسجد و باغ و خانقاهی در پاندوآ ( در بنگال غربی ) بنا کرد که هزاران مسکین و گرسنه و مسافر از خانقاه وی متنعم می شدند و هزاران نفر توسط وی آیین اسلام را پذیرفتند.
رهبران مذهبی بنگلادش درویشان و صوفیان می‌باشند. قبل ار حکومت ترکها نخستین درویشی که به منظور اشاعه و تبلیغ اسلام وارد بنگال گردید، مقدوم شیخ جلال الدین تبریزی نام داشت. وی مسجد و باغ و خانقاهی در پاندوآ ( در بنگال غربی ) بنا کرد که هزاران مسکین و گرسنه و مسافر از خانقاه وی متنعم می شدند و هزاران نفر توسط وی آیین اسلام را پذیرفتند.
درویش شاه جلال مجروی یمنی (تبریزی هم می گویند) از دیگر صوفیان معروف و متنفذ بنگال است که باکمک سرداران فیروز شاه سیلهت را فتح کرد. ابن بطوطه در سال 1303 با وی درسیلهت ملاقات نمود. هزاران نفر از مردم بنگال توسط وی به اسلام روی آوردند.
درویش شاه جلال مجروی یمنی (تبریزی هم می گویند) از دیگر صوفیان معروف و متنفذ بنگال است که باکمک سرداران فیروز شاه سیلهت را فتح کرد. ابن بطوطه در سال 1303 با وی درسیلهت ملاقات نمود. هزاران نفر از مردم بنگال توسط وی به اسلام روی آوردند.
از میان صوفیان و مصلحان زاهد معروف بنگلادش، می توان از این افراد نام برد: نور قطب العالم؛ بابا آدم شهید در بخش منشی گنج نزدیک داکا؛ خان جهان علی که مزارش در بندر کولنا قرار دارد؛ بدربیر، یا بدرالدین شاه در چیتاگنگ (ظاهراً این فرد مریدان فراوانی در بین قایقرانان و ملوانان داشته است، به طوری که قایقرانان معتقد به قدرت معنوی وی بوده‌اند و به هنگام دریانوردی نام او را ذکر می‌نمودند)؛ صوفی شاه مقدوم، بزرگ شهر راجشاهی که مریدان فروانی دارد و نوه عبدالقادر گیلانی از مصلحان معروف شبه قاره می‌باشد؛ شاه مقدوم از شاهزادپور واقع در شهر پابنا؛ و علی بغدادی از میرپور واقع در داکا. قاضی مغول اعزام خان، عبدالله کرمانی، شاه شافع الدین شهید و شید عباس علی مکی نیز از درویشان معروف بودند. در دوران حکومت ترکها درویشان و صوفیان و علما از نفوذ فوق العاده ای در بین مردم بر خوردار بودند.
از میان صوفیان و مصلحان زاهد معروف بنگلادش، می‌توان از این افراد نام برد: نور قطب العالم؛ بابا آدم شهید در بخش منشی گنج نزدیک داکا؛ خان جهان علی که مزارش در بندر کولنا قرار دارد؛ بدربیر، یا بدرالدین شاه در چیتاگنگ (ظاهراً این فرد مریدان فراوانی در بین قایقرانان و ملوانان داشته است، به طوری که قایقرانان معتقد به قدرت معنوی وی بوده‌اند و به هنگام دریانوردی نام او را ذکر می‌نمودند)؛ صوفی شاه مقدوم، بزرگ شهر راجشاهی که مریدان فروانی دارد و نوه عبدالقادر گیلانی از مصلحان معروف شبه قاره می‌باشد؛ شاه مقدوم از شاهزادپور واقع در شهر پابنا؛ و علی بغدادی از میرپور واقع در داکا. قاضی مغول اعزام خان، عبدالله کرمانی، شاه شافع الدین شهید و شید عباس علی مکی نیز از درویشان معروف بودند. در دوران حکومت ترکها درویشان و صوفیان و علما از نفوذ فوق العاده ای در بین مردم بر خوردار بودند.
ابن بطوطه می‌نویسد:
ابن بطوطه می‌نویسد:
در طول حکومت فخرالدین مبارک شاه، درویشها علاوه بر احترامی که حکمرانان برایشان قائل بودند، از امکانات زیادی از جمله مسافرت رایگان توسط قایق، غذا و غیره بر خوردار بودند. به دستور سلاطین وقت، هنگامی که درویشی وارد شهر می شد، حاکم شهر از وی استقبال می‌کرد و نیمی از خزانه دولت در اختیارش قرار می گرفت.
در طول حکومت فخرالدین مبارک شاه، درویشها علاوه بر احترامی که حکمرانان برایشان قائل بودند، از امکانات زیادی از جمله مسافرت رایگان توسط قایق، غذا و غیره بر خوردار بودند. به دستور سلاطین وقت، هنگامی که درویشی وارد شهر می شد، حاکم شهر از وی استقبال می‌کرد و نیمی از خزانه دولت در اختیارش قرار می گرفت.
خط ۶۷: خط ۶۷:
=روند تأثیر تبلیغ و ترویج مذاهب=
=روند تأثیر تبلیغ و ترویج مذاهب=
پیروان مذهب بودا که مورد نفرت و آزار هندو مذهبان قرار داشتند، با ورود اسلام به بنگال تحت نفوذ این آیین عدالت جو و بشر دوست قرار گرفتند و بسیاری از آنان مسلمان شدند. با تأسیس حکومت ترکان مسلمان در بنگال، برهمنها (طبقه مرفه و درجه اول هندوییسم) نفوذ و استیلای خود را از دست دادند و ارکان اقتدارشان از بین رفت.
پیروان مذهب بودا که مورد نفرت و آزار هندو مذهبان قرار داشتند، با ورود اسلام به بنگال تحت نفوذ این آیین عدالت جو و بشر دوست قرار گرفتند و بسیاری از آنان مسلمان شدند. با تأسیس حکومت ترکان مسلمان در بنگال، برهمنها (طبقه مرفه و درجه اول هندوییسم) نفوذ و استیلای خود را از دست دادند و ارکان اقتدارشان از بین رفت.
ترویج و تبلیغ اسلام در بنگلادش را به چند دوره می توان تقسیم کرد: دوران نخست یا دوران تبلیغ افکار اسلامی در بنگال (از سال 800 تا 1200) با ورود تجار ایرانی و عرب به منطقه آغاز شد. در این دوران، تلاش مسلمانان تازه وارد بیشتر معطوف به ارائه اسلام و معرفی احکام حیات بخش آن بود. رفت و آمدهای تجار عرب و ایرانی به تدریج سبب گردید که عده بسیاری از مردم منطقه با قوانین و احکام اسلامی آشنایی پیدا کنند و بدان دل بندند. تحصیلات مذهبی در این دوران برای عموم آزاد و رایگان بود. در این دوران، کسب علم و دانش یک ارزش اجتماعی و یک وظیفه مذهبی خوانده می شد و مسلمانانی که در تاسیس و احیای مدارس دینی کمک می‌کردند، از موقعیت خوبی در بین دیگران برخوردار می شدند.
ترویج و تبلیغ اسلام در بنگلادش را به چند دوره می‌توان تقسیم کرد: دوران نخست یا دوران تبلیغ افکار اسلامی در بنگال (از سال 800 تا 1200) با ورود تجار ایرانی و عرب به منطقه آغاز شد. در این دوران، تلاش مسلمانان تازه وارد بیشتر معطوف به ارائه اسلام و معرفی احکام حیات بخش آن بود. رفت و آمدهای تجار عرب و ایرانی به تدریج سبب گردید که عده بسیاری از مردم منطقه با قوانین و احکام اسلامی آشنایی پیدا کنند و بدان دل بندند. تحصیلات مذهبی در این دوران برای عموم آزاد و رایگان بود. در این دوران، کسب علم و دانش یک ارزش اجتماعی و یک وظیفه مذهبی خوانده می شد و مسلمانانی که در تاسیس و احیای مدارس دینی کمک می‌کردند، از موقعیت خوبی در بین دیگران برخوردار می شدند.
دوران دوم (1200- 1765) پس از فتح بنگال توسط اختیارالدین بختیار خیلجی شروع می‌شود و تا قبل از تسلط استعمارگران انگلیسی بر شبه قاره ادامه پیدا می‌کند. این دوره 568 ساله، دوره تاثیر فرهنگ عرب، ترک، افغان و ایرانی در بنگال است که مورخان اسلامی آن را دوره طلایی شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در منطقه می دانند.
دوران دوم (1200- 1765) پس از فتح بنگال توسط اختیارالدین بختیار خیلجی شروع می‌شود و تا قبل از تسلط استعمارگران انگلیسی بر شبه قاره ادامه پیدا می‌کند. این دوره 568 ساله، دوره تاثیر فرهنگ عرب، ترک، افغان و ایرانی در بنگال است که مورخان اسلامی آن را دوره طلایی شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در منطقه می دانند.
دوره سوم ( 1765- 1947) در واقع پس از استیلای استعمارگران انگلیسی آغاز می‌شود و با سقوط امپراتوری انگلستان در شبه قاره خاتمه پیدا می‌کند. مدارس علمی در زمان تسلط استعمارگران انگلیسی، تبدیل به مراکز مبارزه با استعمار و پرورش مجاهدان گردید که جهت حفظ ارزشهای اسلامی، نتیجه همه سالهای ایمان و تقوای خودرا در راه مبارزه با استعمارگران به کار گرفتند.
دوره سوم ( 1765- 1947) در واقع پس از استیلای استعمارگران انگلیسی آغاز می‌شود و با سقوط امپراتوری انگلستان در شبه قاره خاتمه پیدا می‌کند. مدارس علمی در زمان تسلط استعمارگران انگلیسی، تبدیل به مراکز مبارزه با استعمار و پرورش مجاهدان گردید که جهت حفظ ارزشهای اسلامی، نتیجه همه سالهای ایمان و تقوای خودرا در راه مبارزه با استعمارگران به کار گرفتند.
خط ۷۷: خط ۷۷:
در بنگلادش، به خصوص از اواسط دهه 1970، فعالیتهای اسلامی صعودی ناگهانی داشت، مؤسسات و سازمانهای اسلامی بیشتری پدید آمدند و سازمانهای قبلی تقویت شدند. در این حال احزاب سیاسی اسلامی بهتر سازماندهی شدند و دولت اقدامات مشخصی راتعهد کرد و بیانیه های سیاسی که توسط ماموران دولتی اعلام می شد، به این روند یاری می‌رساند. اما روند جاری اسلام در بنگلادش به علت احیای اسلام یا تجدید حیات بنیادگرایی اسلامی نیست، بلکه تا حدودی به نقشی که برخی از کشورهای مسلمان آسیای غربی (از جمله ایران) و شمال آفریقا در سراسر جهان از جمله بنگلادش ایفا می‌کنند و نیز تا حدودی به تحولات داخلی بنگلادش، مثل ماهیت محدود فعالیتهای سیاسی، همکاری عناصر پیشین مطرود جناح راست به عنوان پایگاه حمایت رژیمها و اقتصاد ضعیف، بستگی دارد.  
در بنگلادش، به خصوص از اواسط دهه 1970، فعالیتهای اسلامی صعودی ناگهانی داشت، مؤسسات و سازمانهای اسلامی بیشتری پدید آمدند و سازمانهای قبلی تقویت شدند. در این حال احزاب سیاسی اسلامی بهتر سازماندهی شدند و دولت اقدامات مشخصی راتعهد کرد و بیانیه های سیاسی که توسط ماموران دولتی اعلام می شد، به این روند یاری می‌رساند. اما روند جاری اسلام در بنگلادش به علت احیای اسلام یا تجدید حیات بنیادگرایی اسلامی نیست، بلکه تا حدودی به نقشی که برخی از کشورهای مسلمان آسیای غربی (از جمله ایران) و شمال آفریقا در سراسر جهان از جمله بنگلادش ایفا می‌کنند و نیز تا حدودی به تحولات داخلی بنگلادش، مثل ماهیت محدود فعالیتهای سیاسی، همکاری عناصر پیشین مطرود جناح راست به عنوان پایگاه حمایت رژیمها و اقتصاد ضعیف، بستگی دارد.  
=جمعیت ادیان در بنگلادش=
=جمعیت ادیان در بنگلادش=
جمعیت مسلمانان در بنگلادش اکثریت دارد و 88% جمعیت کل کشور مسلمان هستند. جمعیت هندوها (بت پرستان مشرک)، 11% کل کشور را تشکیل می‌دهد. جمعیت مسیحیان: قبلاً دویست تا سیصد هزار نفر بود، ولی در اثر فعالیت گسترده مبلغین مسیحی در سراسر کشور، در طی دو دهه گذشته، به طور غیر رسمی به دو میلیون نفر رسیده است. جمعیت بوداییها در بنگلادش بین سی تا پنجاه هزار نفر است. در سایر ادیان هم می توانیم به انیمیستها اشاره کنیم که به اسم سائوتال مشهورند و تعدادشان حدودا ً پانصد هزار نفر می‌باشد.
جمعیت مسلمانان در بنگلادش اکثریت دارد و 88% جمعیت کل کشور مسلمان هستند. جمعیت هندوها (بت پرستان مشرک)، 11% کل کشور را تشکیل می‌دهد. جمعیت مسیحیان: قبلاً دویست تا سیصد هزار نفر بود، ولی در اثر فعالیت گسترده مبلغین مسیحی در سراسر کشور، در طی دو دهه گذشته، به طور غیر رسمی به دو میلیون نفر رسیده است. جمعیت بوداییها در بنگلادش بین سی تا پنجاه هزار نفر است. در سایر ادیان هم می‌توانیم به انیمیستها اشاره کنیم که به اسم سائوتال مشهورند و تعدادشان حدودا ً پانصد هزار نفر می‌باشد.
=اسلام=
=اسلام=
اکثریت قاطع مسلمانان بنگلادش اهل سنت می‌باشند و 99/99% جمعیت مسلمانان کشور را تشکیل می دهند. شیعیان این کشور اقلیت محض اند و تعدادشان به ده هزار نفر هم نمی رسد. ولی بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شخصیت نورانی و رهنمودهای پیامبر گونه حضرت امام خمینی و مبارزه ایشان با استکبار جهانی، جوانان روشندل حقجوی اهل سنت این کشور به طور فزاینده ای به سوی مکتب اهل بیت(ع) و تشیع روی می آورند که آماری دقیق از تعدادشان در دست نیست.
اکثریت قاطع مسلمانان بنگلادش اهل سنت می‌باشند و 99/99% جمعیت مسلمانان کشور را تشکیل می دهند. شیعیان این کشور اقلیت محض اند و تعدادشان به ده هزار نفر هم نمی رسد. ولی بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شخصیت نورانی و رهنمودهای پیامبر گونه حضرت امام خمینی و مبارزه ایشان با استکبار جهانی، جوانان روشندل حقجوی اهل سنت این کشور به طور فزاینده ای به سوی مکتب اهل بیت(ع) و تشیع روی می آورند که آماری دقیق از تعدادشان در دست نیست.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
واقعیات غیر قابل انکار از حضرت علی و یازده جانشین او، مؤید حقانیت اعتقادات شیعه است. لیکن بعضی از شیفتگان حضرت علی(ع) و ائمه(ع) آن چنان مجذوب شخصیت حضرت علی(ع) بودند که در مورد فضایل او راه افراط را پیمودند، به حدی که برخی از آنها به « غلات» شهرت پیدا کردند. سخنان غلات درباره علی (ع) و ائمه، موجب برآشفتن ایشان شد و در نتیجه آنها را از خود راندند و ادعاهای افراطی آنان را انکار کردند. اما عقاید غلات کاملاً از میان نرفت، حتی برخی از علمای بر جسته اهل سنت همچون امام شافعی نیز درباره علی (ع) سخنان غلوآمیزی بیان داشته اند. علمای سرسخت سنی، مانند مخدوم الملک ملا عبدالله سلتان پوری، معتقدند که گوینده چنین سخنانی قائل به حلول است، اما ستایش کنندگان سنی مذهب حضرت علی (ع) دلسرد نشدند. گفتنی است که «جت» های «سند» که اسلام آورده بودند، معتقد شدند که حضرت علی(ع) تجسم خداست.
واقعیات غیر قابل انکار از حضرت علی و یازده جانشین او، مؤید حقانیت اعتقادات شیعه است. لیکن بعضی از شیفتگان حضرت علی(ع) و ائمه(ع) آن چنان مجذوب شخصیت حضرت علی(ع) بودند که در مورد فضایل او راه افراط را پیمودند، به حدی که برخی از آنها به « غلات» شهرت پیدا کردند. سخنان غلات درباره علی (ع) و ائمه، موجب برآشفتن ایشان شد و در نتیجه آنها را از خود راندند و ادعاهای افراطی آنان را انکار کردند. اما عقاید غلات کاملاً از میان نرفت، حتی برخی از علمای بر جسته اهل سنت همچون امام شافعی نیز درباره علی (ع) سخنان غلوآمیزی بیان داشته اند. علمای سرسخت سنی، مانند مخدوم الملک ملا عبدالله سلتان پوری، معتقدند که گوینده چنین سخنانی قائل به حلول است، اما ستایش کنندگان سنی مذهب حضرت علی (ع) دلسرد نشدند. گفتنی است که «جت» های «سند» که اسلام آورده بودند، معتقد شدند که حضرت علی(ع) تجسم خداست.
علی (ع) زندگی آرام و ساکتی را در سراسر دوران حکومت خلفا سپری کرد. ایشان ایده ابوسفیان را که پیشنهاد اقدام نظامی علیه ابوبکر را می داد، قبول نکرد. هر چند حضرت امیر(ع) همیشه برای خواستهای برحقش پافشاری می‌کرد، هرگز دست به اقدام نظامی نزد. کوشش برخی از نویسنده گان سنی مذهب این است که اثبات کنند حضرت علی(ع) به طور جدی و فعالانه با خلفا همکاری می‌کرد. اما مدارک آنها این نظریه را تایید نمی‌کند، بلکه از آن مدارک چنین به نظر می رسد که حضرت علی(ع) هیچ تردیدی برای جنگ بابی عدالتی از خود نشان نداد. ابوبکر و عمر به خاطر منافع سیاسی خود، مشاورتها و قضاوتهای حضرت علی(ع) را محترم می شمردند، اما عثمان آن را نیز نادیده گرفت.
علی (ع) زندگی آرام و ساکتی را در سراسر دوران حکومت خلفا سپری کرد. ایشان ایده ابوسفیان را که پیشنهاد اقدام نظامی علیه ابوبکر را می داد، قبول نکرد. هر چند حضرت امیر(ع) همیشه برای خواستهای برحقش پافشاری می‌کرد، هرگز دست به اقدام نظامی نزد. کوشش برخی از نویسنده گان سنی مذهب این است که اثبات کنند حضرت علی(ع) به طور جدی و فعالانه با خلفا همکاری می‌کرد. اما مدارک آنها این نظریه را تایید نمی‌کند، بلکه از آن مدارک چنین به نظر می رسد که حضرت علی(ع) هیچ تردیدی برای جنگ بابی عدالتی از خود نشان نداد. ابوبکر و عمر به خاطر منافع سیاسی خود، مشاورتها و قضاوتهای حضرت علی(ع) را محترم می شمردند، اما عثمان آن را نیز نادیده گرفت.
به گفته علمای واقع بین اهل سنت، عایشه، همسر پیامبر (ص)، و نیز بعضی از اصحاب پیامبر(ص) همچون طلحه و زبیر، به حضرت علی (ع) مهلت ندادند تا برنامه های اصلاحی خود را انجام دهد و به بهانه تاخیر در اقدام علیه قاتلین عثمان، با حضرت علی (ع) جنگیدند. پس از شکست آنها معاویه فرزند ابی سفیان، با تمام قدرت علیه حضرت علی (ع) لشکر کشید. در جنگهایی که در مخالفت با حضرت علی (ع) صورت گرفت، گروه بسیاری از اصحاب رسول خدا و مسلمانان راستین به قتل رسیدند. هر چند دشمنان علی (ع) به او فرصت کافی ندادند، آن حضرت در مدت کوتاه حکومتش در اداره و حفظ مساوات و عدالت قصور نورزید. هیچ حکومت منصفی در جهان نمی تواند اقدامات و تدابیر حضرت علی (ع) را نادیده بگیرد.
به گفته علمای واقع بین اهل سنت، عایشه، همسر پیامبر (ص)، و نیز بعضی از اصحاب پیامبر(ص) همچون طلحه و زبیر، به حضرت علی (ع) مهلت ندادند تا برنامه های اصلاحی خود را انجام دهد و به بهانه تاخیر در اقدام علیه قاتلین عثمان، با حضرت علی (ع) جنگیدند. پس از شکست آنها معاویه فرزند ابی سفیان، با تمام قدرت علیه حضرت علی (ع) لشکر کشید. در جنگهایی که در مخالفت با حضرت علی (ع) صورت گرفت، گروه بسیاری از اصحاب رسول خدا و مسلمانان راستین به قتل رسیدند. هر چند دشمنان علی (ع) به او فرصت کافی ندادند، آن حضرت در مدت کوتاه حکومتش در اداره و حفظ مساوات و عدالت قصور نورزید. هیچ حکومت منصفی در جهان نمی‌تواند اقدامات و تدابیر حضرت علی (ع) را نادیده بگیرد.
امام حسن (ع) پس از شهادت حضرت علی (ع)، با معاویه پیمان صلح امضا کرد تا بار دیگر آرامش را به میان مسلمین باز گرداند، اما معاویه تمام شرایط صلح را زیر پا گذاشت و پس از به شهادت رساندن امام حسن (ع)، یزید را جانشین خود معرفی کرد. امام حسین (ع) از پذیرفتن این اقدام معاویه امتناع کرد. معاویه در قبال امام حسن (ع)، مواضع تهدید آمیزی گرفت، اما هیچ اقدام خشونت آمیزی را به این منظور اتخاذ نکرد. بر خلاف معاویه، یزید پس از به قدرت رسیدن، عرصه را بر امام حسین (ع) و یارانش تنگ کرد. امام حسین (ع) با 72 نفر از یارانش که طفل شیر خواری هم در میان آنها بود، در زمین کربلا به شهادت رسیدند و اعضای خانواده امام بی رحمانه مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند. به هر حال، فداکاری امام حسین (ع) و یارانش در راه اسلام و عزم آنان در مبارزه با پلیدی، اسلام را تثبیت کرد و روح تازه ای به ارزشهای معنوی اسلام بخشید؛ شیعه و سنی از سران بنی امیه بیزاری جستند و موضعی آرام و بی اعتنا اتخاذ کردند، اما بنی امیه هر دو گروه را به صورت وحشتناکی مورد شکنجه و آزار قرار دادند؛ پس از آن نیز ظالمان همواره معصومان (ع) را به شیوه های گوناگون به شهادت می‌رساندند.
امام حسن (ع) پس از شهادت حضرت علی (ع)، با معاویه پیمان صلح امضا کرد تا بار دیگر آرامش را به میان مسلمین باز گرداند، اما معاویه تمام شرایط صلح را زیر پا گذاشت و پس از به شهادت رساندن امام حسن (ع)، یزید را جانشین خود معرفی کرد. امام حسین (ع) از پذیرفتن این اقدام معاویه امتناع کرد. معاویه در قبال امام حسن (ع)، مواضع تهدید آمیزی گرفت، اما هیچ اقدام خشونت آمیزی را به این منظور اتخاذ نکرد. بر خلاف معاویه، یزید پس از به قدرت رسیدن، عرصه را بر امام حسین (ع) و یارانش تنگ کرد. امام حسین (ع) با 72 نفر از یارانش که طفل شیر خواری هم در میان آنها بود، در زمین کربلا به شهادت رسیدند و اعضای خانواده امام بی رحمانه مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند. به هر حال، فداکاری امام حسین (ع) و یارانش در راه اسلام و عزم آنان در مبارزه با پلیدی، اسلام را تثبیت کرد و روح تازه ای به ارزشهای معنوی اسلام بخشید؛ شیعه و سنی از سران بنی امیه بیزاری جستند و موضعی آرام و بی اعتنا اتخاذ کردند، اما بنی امیه هر دو گروه را به صورت وحشتناکی مورد شکنجه و آزار قرار دادند؛ پس از آن نیز ظالمان همواره معصومان (ع) را به شیوه های گوناگون به شهادت می‌رساندند.
رهبران معنوی اهل سنت که به صوفیه معروف اند، برای حفظ جان خود دچار مشکلاتی بودند. در سال 75 قمری، رهبر صوفیه حسن بصری مجبور شد پنهان شود و تا مرگ حجاج حاکم اموی در سال 714م (مطابق 95 قمری) محل اختفای او معلوم نشد. ائمه (ع) و صوفیان بر جسته، کسی را تشویق به شورش علیه حکومت نکردند. صوفیها بعضی از تعلیمات معنوی ائمه (ع) را در طریقه خودشان وارد کردند. به عقیده شیعه، فقط ائمه (ع) حجت واقعی خدا هستند، اما صوفیه، «حجت» را به اولیای زنده و همچنین اولیای خیالی تعمیم دادند.
رهبران معنوی اهل سنت که به صوفیه معروف اند، برای حفظ جان خود دچار مشکلاتی بودند. در سال 75 قمری، رهبر صوفیه حسن بصری مجبور شد پنهان شود و تا مرگ حجاج حاکم اموی در سال 714م (مطابق 95 قمری) محل اختفای او معلوم نشد. ائمه (ع) و صوفیان بر جسته، کسی را تشویق به شورش علیه حکومت نکردند. صوفیها بعضی از تعلیمات معنوی ائمه (ع) را در طریقه خودشان وارد کردند. به عقیده شیعه، فقط ائمه (ع) حجت واقعی خدا هستند، اما صوفیه، «حجت» را به اولیای زنده و همچنین اولیای خیالی تعمیم دادند.
هجویری می گوید:  
هجویری می گوید:  
خداوند اولیا را حاکمان جهان قرار داده است. آنها کاملاً شیفته و مجذوب اوامر اویند و از پیروی هواهای نفسانی به دورند. از برکت وجود آنهاست که از آسمان باران نازل می‌شود و به خاطر زندگانی خالصانه آنها گیاهان از زمین می رویند و به خاطر تاثیر روحانی آنها، مسلمانان بر کافران پیروز می شوند. در میان آنها چهار هزار نفر هستند که پنهان می‌باشند و همدیگر را نمی شناسند و به شان والای خویش توجهی ندارند. اینان در همه شرایط برای خودشان و دیگران ناشناخته و پنهان اند. احادیثی دال بر این حقیقت وارد شده است و من خودم بحمدالله در این مورد مشهوداتی داشته ام. اما از این میان، کسانی که قدرت قبض وبسط دارند و ماموران بار گاه الهی هستند، سیصد نفرند که « اخیار» نامیده می شوند و چهل نفر « ابدال»، هفت نفر « ابرار» و چهار نفر « اوتاد» و سه نفر« نقبا» و یک نفر « قطب» یا « قوس» خوانده می شوند که همه اینها یکدیگر را می شناسند و جز با رضایت همدیگر نمی توانند عمل کنند.  
خداوند اولیا را حاکمان جهان قرار داده است. آنها کاملاً شیفته و مجذوب اوامر اویند و از پیروی هواهای نفسانی به دورند. از برکت وجود آنهاست که از آسمان باران نازل می‌شود و به خاطر زندگانی خالصانه آنها گیاهان از زمین می رویند و به خاطر تاثیر روحانی آنها، مسلمانان بر کافران پیروز می شوند. در میان آنها چهار هزار نفر هستند که پنهان می‌باشند و همدیگر را نمی شناسند و به شان والای خویش توجهی ندارند. اینان در همه شرایط برای خودشان و دیگران ناشناخته و پنهان اند. احادیثی دال بر این حقیقت وارد شده است و من خودم بحمدالله در این مورد مشهوداتی داشته ام. اما از این میان، کسانی که قدرت قبض وبسط دارند و ماموران بار گاه الهی هستند، سیصد نفرند که « اخیار» نامیده می شوند و چهل نفر « ابدال»، هفت نفر « ابرار» و چهار نفر « اوتاد» و سه نفر« نقبا» و یک نفر « قطب» یا « قوس» خوانده می شوند که همه اینها یکدیگر را می شناسند و جز با رضایت همدیگر نمی‌توانند عمل کنند.  
علمای سنی سرسختانه با عقیده شیعه در مورد غیبت امام دوازدهم مخالفت می‌کنند، اما با اولیای پنهان و آشکار چون اخیار، ابدال، نقبا و قطب یا قوس مخالفتی ندارند. تنها وهابیون معاصر می توانند اظهارات هجویری را زیر سؤال برند، ولی بر همین مبنا وهابیها نمی توانند اختیارات پیامبر (ص) را هم قبول کنند.
علمای سنی سرسختانه با عقیده شیعه در مورد غیبت امام دوازدهم مخالفت می‌کنند، اما با اولیای پنهان و آشکار چون اخیار، ابدال، نقبا و قطب یا قوس مخالفتی ندارند. تنها وهابیون معاصر می‌توانند اظهارات هجویری را زیر سؤال برند، ولی بر همین مبنا وهابیها نمی‌توانند اختیارات پیامبر (ص) را هم قبول کنند.
مسئله انتظار ظهور در اعتقاد اهل سنت نیز به همان گونه که در احادیث شیعه وجود دارد، ریشه دار است. ابن خلدون- دانشمند مشهور اهل سنت- با بررسی احادیث مربوط به حضرت مهدی (عج) در کتابهای اهل سنت می گوید:  
مسئله انتظار ظهور در اعتقاد اهل سنت نیز به همان گونه که در احادیث شیعه وجود دارد، ریشه دار است. ابن خلدون- دانشمند مشهور اهل سنت- با بررسی احادیث مربوط به حضرت مهدی (عج) در کتابهای اهل سنت می گوید:  
این مسئله در میان همه مسلمانها و در همه اعصار معروف و مورد قبول بوده که در آخر الزمان حتماً مردی از خاندان رسول خدا (ص) ظهور خواهد کرد؛ کسی که دین را تقویت می‌کند و عدالت را حاکم می گرداند، مسلمانان از او پیروی می‌کنند و بر تمام قلمرو اسلام دست خواهد یافت که نام او مهدی است. در همان زمان است که دجال ظاهر می‌شود و نشانه های قیامت، آن گونه که در صحیح آمده است، ظاهر خواهد شد. پس از مهدی، عیسی فرود می آید و دجال را می کشد، یا موسی همراه مهدی می آید تا او را در کشتن دجال، یاری دهد و به او اقتدا می‌کند.
این مسئله در میان همه مسلمانها و در همه اعصار معروف و مورد قبول بوده که در آخر الزمان حتماً مردی از خاندان رسول خدا (ص) ظهور خواهد کرد؛ کسی که دین را تقویت می‌کند و عدالت را حاکم می گرداند، مسلمانان از او پیروی می‌کنند و بر تمام قلمرو اسلام دست خواهد یافت که نام او مهدی است. در همان زمان است که دجال ظاهر می‌شود و نشانه های قیامت، آن گونه که در صحیح آمده است، ظاهر خواهد شد. پس از مهدی، عیسی فرود می آید و دجال را می کشد، یا موسی همراه مهدی می آید تا او را در کشتن دجال، یاری دهد و به او اقتدا می‌کند.
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
هر چند بعضی از سنیها دشمنی امثال ابن تیمیه را با اهل بیت نمی پذیرفتند، آثار جدلی و مغرضانه او که نوشته های علامه حلی را رد می‌کند، مورد استفاده جدی علمای متاخر قرار گرفت. مخدوم الملک ملاعبدالله سلطان پوری، اولین کسی بود که آثار جدلی اهل سنت را به زبان عربی در هندوستان منتشر کرد و پس از او شاه ولی الله، شاه عبدالعزیز، ثناءالله پانی پتی و محمد قاسم ناتوتوی راه او را ادامه دادند. انگیزه آنها از نوشتن این گونه کتابها، آن بود که از گسترش محبوبیت تشیع جلوگیری کنند. جانشینان معاصر آنها، مولانا محمد منظورنعماتی، مولانا سید ابوالحسن علی ندوی، مولانا سعید احمد اکبر آبادی و علمایی از دوبند، ازمگره و ندوه (لکنهو) هستند.  
هر چند بعضی از سنیها دشمنی امثال ابن تیمیه را با اهل بیت نمی پذیرفتند، آثار جدلی و مغرضانه او که نوشته های علامه حلی را رد می‌کند، مورد استفاده جدی علمای متاخر قرار گرفت. مخدوم الملک ملاعبدالله سلطان پوری، اولین کسی بود که آثار جدلی اهل سنت را به زبان عربی در هندوستان منتشر کرد و پس از او شاه ولی الله، شاه عبدالعزیز، ثناءالله پانی پتی و محمد قاسم ناتوتوی راه او را ادامه دادند. انگیزه آنها از نوشتن این گونه کتابها، آن بود که از گسترش محبوبیت تشیع جلوگیری کنند. جانشینان معاصر آنها، مولانا محمد منظورنعماتی، مولانا سید ابوالحسن علی ندوی، مولانا سعید احمد اکبر آبادی و علمایی از دوبند، ازمگره و ندوه (لکنهو) هستند.  
هرچند انقلاب اسلامی معاصر ایران، فقط برای صهیونیسم و استعمارگران غربی و حامیان عربی آنها تهدید مهمی است، متعصبان علمای سنی هم، خشمگینانه با تشیع مخالفت می ورزند. آنان به منظور مبارزه با اتحاد مسلمانان که خواسته انقلاب ایران است، نه تنها شیخ نشینها و حکومتهای سلطنتی و مرتجع عرب را حمایت می‌کنند، بلکه با امپریالیسم غرب نیز همدل و همصدا شده اند. آنها عقاید شیعه را بخصوص در مسأله امامت و غیبت امام دوازدهم، آماج حمله های خود قرار داده اند.  
هرچند انقلاب اسلامی معاصر ایران، فقط برای صهیونیسم و استعمارگران غربی و حامیان عربی آنها تهدید مهمی است، متعصبان علمای سنی هم، خشمگینانه با تشیع مخالفت می ورزند. آنان به منظور مبارزه با اتحاد مسلمانان که خواسته انقلاب ایران است، نه تنها شیخ نشینها و حکومتهای سلطنتی و مرتجع عرب را حمایت می‌کنند، بلکه با امپریالیسم غرب نیز همدل و همصدا شده اند. آنها عقاید شیعه را بخصوص در مسأله امامت و غیبت امام دوازدهم، آماج حمله های خود قرار داده اند.  
امامت جزو ارکان مذهب اهل سنت نیست، اما متکلمین آنها در هزاران اثر مستند، درباره این مسئله بحث کرده اند و نوشته های متعددی نیز در این باره وجود دارد. دشمنان هندی مخالف با روابط دوستانه اهل تشیع و تسنن، سخت خودشان را مشغول حمله به اعتقادات شیعه کرده اند. در مسیر این سنت سوء، مولانا محمد منظور نعمانی و مولانا شید ابوالحسن علی ندوی، دو کتاب به زبان اردو چاپ و منتشر کرده اند. آنان تاکید می‌کنند که اهل سنت به راحتی می توانند اعتقادات غیر اسلامی را تحمل و هضم کنند، اما تحمل عقاید شیعه برای مذهب تسنن نابود کننده و مخرب است. مولانا محمد منظور نعمانی از ما می‌خواهد که بپذیریم، علمای اهل سنت در گذشته و حال از عقاید شیعه بی اطلاع بوده‌اند. او می گوید:
امامت جزو ارکان مذهب اهل سنت نیست، اما متکلمین آنها در هزاران اثر مستند، درباره این مسئله بحث کرده اند و نوشته های متعددی نیز در این باره وجود دارد. دشمنان هندی مخالف با روابط دوستانه اهل تشیع و تسنن، سخت خودشان را مشغول حمله به اعتقادات شیعه کرده اند. در مسیر این سنت سوء، مولانا محمد منظور نعمانی و مولانا شید ابوالحسن علی ندوی، دو کتاب به زبان اردو چاپ و منتشر کرده اند. آنان تاکید می‌کنند که اهل سنت به راحتی می‌توانند اعتقادات غیر اسلامی را تحمل و هضم کنند، اما تحمل عقاید شیعه برای مذهب تسنن نابود کننده و مخرب است. مولانا محمد منظور نعمانی از ما می‌خواهد که بپذیریم، علمای اهل سنت در گذشته و حال از عقاید شیعه بی اطلاع بوده‌اند. او می گوید:
مثلاً من به عنوان یک فرد، نه در دوره تحصیل و نه در دوران تدریس از شیعه چیزی بیش از یک انسان معمولی و عادی نمی دانستم، تا اینکه به طور اتفاقی، کتابهایی از چند عالم سنی که مذهب شیعه را بررسی کرده بودند، مطالعه کردم. به ویژه می توانم از کتاب مولانا قاضی احتشام الدین مراد آبادی به عنوان اولین کتابی که در این موضوع خواندم، نام ببرم. همچنین بعضی از کتابهای مولانا عبدالشکور لکنهویی را درباره این موضوع مطالعه کردم و بعداً این احساس به من دست داد که دانش کافی درباره مذهب شیعه را فرا گرفته ام و اطلاع کاملی به دست آورده ام. هنگامی که از تبلیغات فراوانی که علیه انقلاب ایران می شد و توطئه ای که داشت افکار مردم را منحرف می‌کرد، با خبر شدم، وظیفه دینی خود دانستم که در این باره چیزی بنویسم و برای رسیدن به این هدف، ضروری دانستم که از طریق مطالعه کتابهای اصلی و مستند شیعه و نیز نوشته های شخص آقای (امام) خمینی (ره)، آگاهی کافی درباره مذهب تشیع کسب کنم. با اینکه من متجاوز از هشتاد سال سن دارم و دچار ضعف و ناتوانی و بیماریهای متعدد هستم و تلاش مستمر و جدی برای من آسان نیست، علی رغم همه این مشکلات، هزاران صفحه از چنین کتابهایی را در طول یک سال مطالعه کردم.  
مثلاً من به عنوان یک فرد، نه در دوره تحصیل و نه در دوران تدریس از شیعه چیزی بیش از یک انسان معمولی و عادی نمی دانستم، تا اینکه به طور اتفاقی، کتابهایی از چند عالم سنی که مذهب شیعه را بررسی کرده بودند، مطالعه کردم. به ویژه می‌توانم از کتاب مولانا قاضی احتشام الدین مراد آبادی به عنوان اولین کتابی که در این موضوع خواندم، نام ببرم. همچنین بعضی از کتابهای مولانا عبدالشکور لکنهویی را درباره این موضوع مطالعه کردم و بعداً این احساس به من دست داد که دانش کافی درباره مذهب شیعه را فرا گرفته ام و اطلاع کاملی به دست آورده ام. هنگامی که از تبلیغات فراوانی که علیه انقلاب ایران می شد و توطئه ای که داشت افکار مردم را منحرف می‌کرد، با خبر شدم، وظیفه دینی خود دانستم که در این باره چیزی بنویسم و برای رسیدن به این هدف، ضروری دانستم که از طریق مطالعه کتابهای اصلی و مستند شیعه و نیز نوشته های شخص آقای (امام) خمینی (ره)، آگاهی کافی درباره مذهب تشیع کسب کنم. با اینکه من متجاوز از هشتاد سال سن دارم و دچار ضعف و ناتوانی و بیماریهای متعدد هستم و تلاش مستمر و جدی برای من آسان نیست، علی رغم همه این مشکلات، هزاران صفحه از چنین کتابهایی را در طول یک سال مطالعه کردم.  
مولانا یکی از اعضای کمیته دائمی «رابطة العالم الاسلامی» (مجمع جهانی اسلامی) و عضو بسیاری از مؤسسات متعصب اهل تسنن با گرایش وهابی است. از اعترافات مولانا نعمانی چنین برمی آید که بسیاری از نویسندگان کتابهای جدلی اهل سنت در قرن هفدهم و هجدهم هندوستان، همچون مجدد و شاه ولی الله، کتابهای اصلی حدیث شیعه مانند اصول کافی را مطالعه نکرده اند. این مولانای فرتوت و مریض، در طول دوازده سال دریافت اعجازآمیزی از شیعه به دست آورد! وی در حقیقت نتوانست کاری بیش از تورق صفحات کتاب فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الرباب، نوشته نوری طبرسی (متوفی 1320ق/1902م)، و کتاب کشف الا سرار و حکومت الهی (ولایت فقیه) امام خمینی را انجام دهد. همچنین به نظر می رسد که او صرفاً فقره هایی از اصول کافی را که کراراً در آثار جدلی اهل سنت نقل شده، مطالعه کرده باشد. کتابهای جدلی مولانا عبدالشکور به زبان اردو، منابع اصلی او را تشکیل می دادند.
مولانا یکی از اعضای کمیته دائمی «رابطة العالم الاسلامی» (مجمع جهانی اسلامی) و عضو بسیاری از مؤسسات متعصب اهل تسنن با گرایش وهابی است. از اعترافات مولانا نعمانی چنین برمی آید که بسیاری از نویسندگان کتابهای جدلی اهل سنت در قرن هفدهم و هجدهم هندوستان، همچون مجدد و شاه ولی الله، کتابهای اصلی حدیث شیعه مانند اصول کافی را مطالعه نکرده اند. این مولانای فرتوت و مریض، در طول دوازده سال دریافت اعجازآمیزی از شیعه به دست آورد! وی در حقیقت نتوانست کاری بیش از تورق صفحات کتاب فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الرباب، نوشته نوری طبرسی (متوفی 1320ق/1902م)، و کتاب کشف الا سرار و حکومت الهی (ولایت فقیه) امام خمینی را انجام دهد. همچنین به نظر می رسد که او صرفاً فقره هایی از اصول کافی را که کراراً در آثار جدلی اهل سنت نقل شده، مطالعه کرده باشد. کتابهای جدلی مولانا عبدالشکور به زبان اردو، منابع اصلی او را تشکیل می دادند.
مقدمه کتاب به قلم مولانا سید ابوالحسن علی ندوی است. وی تقریظ زیر را در مورد مولانا نعمانی نوشته است:
مقدمه کتاب به قلم مولانا سید ابوالحسن علی ندوی است. وی تقریظ زیر را در مورد مولانا نعمانی نوشته است:
مولانا نعمانی مطالعه ای فراگیر در تاریخ شیعه و منابع اصلی- که مدت طولانی به علت تقیه از علمای سنی، مخفی نگه داشته شده بود و فقط اخیراً در دسترس عموم قرار گرفته است- انجام داده است. او با صبر و بردباری، تمام این آثار را مطالعه کرد، تا مطالب مورد نیازش را جمع آورد و به شکل بی طرفانه ای آنها را تجزیه و تحلیل کند و بدین ترتیب کتاب حاضر را نوشت. کمتر کتابی است که این اندازه مطلب در مورد امامت و تحریف قرآن در برداشته باشد. بدین صورت، نوشته حاضر کتابی بسیار جامع و روشنگر است که اندیشه را به تکاپو وامی‌دارد و هر منصفی می تواند در این کتاب واقعیت شیعه و نتایج خطرناک نظریه های مربوط به امامت و تحریف قرآن را ببیند، و به میزان عدم اعتمادی که این نظریات انحرافی می تواند به اسلام و مسلمانان صدر اسلام ایجاد کند، پی ببرد.
مولانا نعمانی مطالعه ای فراگیر در تاریخ شیعه و منابع اصلی- که مدت طولانی به علت تقیه از علمای سنی، مخفی نگه داشته شده بود و فقط اخیراً در دسترس عموم قرار گرفته است- انجام داده است. او با صبر و بردباری، تمام این آثار را مطالعه کرد، تا مطالب مورد نیازش را جمع آورد و به شکل بی طرفانه ای آنها را تجزیه و تحلیل کند و بدین ترتیب کتاب حاضر را نوشت. کمتر کتابی است که این اندازه مطلب در مورد امامت و تحریف قرآن در برداشته باشد. بدین صورت، نوشته حاضر کتابی بسیار جامع و روشنگر است که اندیشه را به تکاپو وامی‌دارد و هر منصفی می‌تواند در این کتاب واقعیت شیعه و نتایج خطرناک نظریه های مربوط به امامت و تحریف قرآن را ببیند، و به میزان عدم اعتمادی که این نظریات انحرافی می‌تواند به اسلام و مسلمانان صدر اسلام ایجاد کند، پی ببرد.
پس از آن، مولانا ابوالحسن همین مقدمه را بر یک کتاب 96 صفحه ای به زبان اردو-که تغییر شکل داده همین کتاب، تحت عنوان « اور اولین مسلمانان کی دو متضاد تصویرن» ( دو تصویر متناقض از اسلام و مسلمانان صدر اول ) است- می آورد. ترجمه های عربی، انگلیسی و فارسی این کتاب نیز زیر چاپ است. گر چه مولانا نعمانی از کار افتاده، مجدد و شاه ولی الله را به غفلت از منابع اصلی شیعه متهم می‌کند و مدعی است که خود، اکثر آنها را مطالعه کرده است، به نظر می رسد که نه کتابهای او و نه رساله مولانا ابوالحسن، به هیچ وجه با تحفه اثنا عشری شاه عبدالعزیز قابل مقایسه نباشد. از آنجا که خلاصه تحفه و جوابهای آن به شیعه و جوابهای متقابل شیعه و سنی، قبلاً توسط نویسنده در کتابی به نام شاه عبدالعزیز، اصول گرایی، جدالهای مذهبی و جهاد به چاپ رسیده است، می توان تکذیب مشاهدات و ملاحظات مولانا نعمانی و مولانا ابوالحسن را در آن کتاب مطالعه کرد. در جلد دوم کتاب حاضر به بعضی دیگر از پاسخهای شیعه نیز اشاره شده است و همچنین آثار جدلی سنیهای قرن نوزدهم نیز مورد بحث قرار می گیرد.  
پس از آن، مولانا ابوالحسن همین مقدمه را بر یک کتاب 96 صفحه ای به زبان اردو-که تغییر شکل داده همین کتاب، تحت عنوان « اور اولین مسلمانان کی دو متضاد تصویرن» ( دو تصویر متناقض از اسلام و مسلمانان صدر اول ) است- می آورد. ترجمه های عربی، انگلیسی و فارسی این کتاب نیز زیر چاپ است. گر چه مولانا نعمانی از کار افتاده، مجدد و شاه ولی الله را به غفلت از منابع اصلی شیعه متهم می‌کند و مدعی است که خود، اکثر آنها را مطالعه کرده است، به نظر می رسد که نه کتابهای او و نه رساله مولانا ابوالحسن، به هیچ وجه با تحفه اثنا عشری شاه عبدالعزیز قابل مقایسه نباشد. از آنجا که خلاصه تحفه و جوابهای آن به شیعه و جوابهای متقابل شیعه و سنی، قبلاً توسط نویسنده در کتابی به نام شاه عبدالعزیز، اصول گرایی، جدالهای مذهبی و جهاد به چاپ رسیده است، می‌توان تکذیب مشاهدات و ملاحظات مولانا نعمانی و مولانا ابوالحسن را در آن کتاب مطالعه کرد. در جلد دوم کتاب حاضر به بعضی دیگر از پاسخهای شیعه نیز اشاره شده است و همچنین آثار جدلی سنیهای قرن نوزدهم نیز مورد بحث قرار می گیرد.  
در اینجا می توان به اجمال متذکر شد که هم مولانا نعمانی و هم ابوالحسن ندوی در ادعایشان مبنی بر اینکه منابع اصلی شیعه برای مدتی طولانی از علمای سنی پنهان داشته شده است، در اشتباه اند. مولانا نعمانی با اعتراف به اینکه برخی از علمای اهل سنت با تلاش فوق العاده ای موفق شدند این کتابها را به دست آورند، در واقع گفته خود را تکذیب کرده است. شاه عبدالعزیز، فرزند شاه ولی الله و نویسنده تحفه اثنا عشری از جمله این علما بود. شاید هر دو از این واقعیت که در نیمه دوم قرن نوزدهم و در اوایل قرن بیستم، تعداد زیادی از کتابهای رسمی و منابع شیعی در لکنهو، لودهیانه، لاهور و بمبئی به چاپ رسیده است، بی خبر بودند. صرف نظر از کتابخانه های عمومی هند، شیعه در کتابخانه های اروپا، آمریکا و کانادا صاحب آثار متعددی است و اگر کسی اراده می‌کرد، می توانست بدون هیچ مشکلی آنها را به دست آورد.
در اینجا می‌توان به اجمال متذکر شد که هم مولانا نعمانی و هم ابوالحسن ندوی در ادعایشان مبنی بر اینکه منابع اصلی شیعه برای مدتی طولانی از علمای سنی پنهان داشته شده است، در اشتباه اند. مولانا نعمانی با اعتراف به اینکه برخی از علمای اهل سنت با تلاش فوق العاده ای موفق شدند این کتابها را به دست آورند، در واقع گفته خود را تکذیب کرده است. شاه عبدالعزیز، فرزند شاه ولی الله و نویسنده تحفه اثنا عشری از جمله این علما بود. شاید هر دو از این واقعیت که در نیمه دوم قرن نوزدهم و در اوایل قرن بیستم، تعداد زیادی از کتابهای رسمی و منابع شیعی در لکنهو، لودهیانه، لاهور و بمبئی به چاپ رسیده است، بی خبر بودند. صرف نظر از کتابخانه های عمومی هند، شیعه در کتابخانه های اروپا، آمریکا و کانادا صاحب آثار متعددی است و اگر کسی اراده می‌کرد، می‌توانست بدون هیچ مشکلی آنها را به دست آورد.
در قرنهای شانزدهم و هفدهم میلادی، تعدادی از آثار مهم شیعه در هندوستان نسخه برداری شد و در دکن در دسترس قرار گرفت. بعضی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. در حکومت قطب شاهی ها کتابهای مهمی در تمامی زمینه ها و ابعاد مختلف تشیع تالیف شد. قاضی نورالله در هند شمالی، علاوه بر آثار جدلی و کلامی، کتابهایی در تفسیر قرآن، حدیث، فقه و فلسفه نوشت. به نظر می رسد که او در تفسیر قرآن به طور گسترده از تفسیرهای شیعه و سنی استفاده کرده است. تفسیر قاضی نشان می‌دهد که او از میان آثار علمای متقدم شیعه، تفسیر علی بن ابراهیم قمی و محمد عیاشی را مطالعه کرده است و از آنها آگاهی داشته است و نیز از میان آثار متاخرین، کتاب التبیان نوشته شیخ الطایفه ابوجعفر محمد طوسی و تفسیر مجمع البیان، نوشته فضل بن حسن طبرسی، را به طور کامل مطالعه کرده است. فقط گروهی از متعصبین اعتقاد دارند که شیعه به علوم قرآنی بی توجه است. در میان علمای معاصر مرتضی مطهری، علامه محمد حسین طباطبایی و علامه خویی، کتابهایی در تفسیر قرآن در مجلدات متعدد به چاپ رسانده اند. المیزان نوشته علامه محمد حسین طباطیایی، به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شده است. امام خمینی نیز در بعضی از سخنرانی هایش سوره های مختلفی از قرآن را تفسیر کرده است. سوره هایی که توسط امام خمینی تفسیر شده نیز به چاپ رسیده است.  
در قرنهای شانزدهم و هفدهم میلادی، تعدادی از آثار مهم شیعه در هندوستان نسخه برداری شد و در دکن در دسترس قرار گرفت. بعضی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. در حکومت قطب شاهی ها کتابهای مهمی در تمامی زمینه ها و ابعاد مختلف تشیع تالیف شد. قاضی نورالله در هند شمالی، علاوه بر آثار جدلی و کلامی، کتابهایی در تفسیر قرآن، حدیث، فقه و فلسفه نوشت. به نظر می رسد که او در تفسیر قرآن به طور گسترده از تفسیرهای شیعه و سنی استفاده کرده است. تفسیر قاضی نشان می‌دهد که او از میان آثار علمای متقدم شیعه، تفسیر علی بن ابراهیم قمی و محمد عیاشی را مطالعه کرده است و از آنها آگاهی داشته است و نیز از میان آثار متاخرین، کتاب التبیان نوشته شیخ الطایفه ابوجعفر محمد طوسی و تفسیر مجمع البیان، نوشته فضل بن حسن طبرسی، را به طور کامل مطالعه کرده است. فقط گروهی از متعصبین اعتقاد دارند که شیعه به علوم قرآنی بی توجه است. در میان علمای معاصر مرتضی مطهری، علامه محمد حسین طباطبایی و علامه خویی، کتابهایی در تفسیر قرآن در مجلدات متعدد به چاپ رسانده اند. المیزان نوشته علامه محمد حسین طباطیایی، به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شده است. امام خمینی نیز در بعضی از سخنرانی هایش سوره های مختلفی از قرآن را تفسیر کرده است. سوره هایی که توسط امام خمینی تفسیر شده نیز به چاپ رسیده است.  
علمای شیعه هندوستان نیز تفسیرهایی بر قرآن نوشته اند. تفسیر قرآن، نوشته مولانا ظفر حسن آمروهاوی که به زبان اردو، در پنچ جلد و در کراچی به چاپ رسیده، اثری فوق العاده است. او در این تفسیر، برخی از مسائلی را که به نظر می رسید با علوم روز تعارض دارند، حل کرده است. تفسیر دیگری به قلم مولانا علی نقی لکنهویی به زبان اردو تالیف شده است و احتمالاً در چند جلد به چاپ خواهد رسید. تا کنون چهار جلد این تفسیر منتشر شده است.  
علمای شیعه هندوستان نیز تفسیرهایی بر قرآن نوشته اند. تفسیر قرآن، نوشته مولانا ظفر حسن آمروهاوی که به زبان اردو، در پنچ جلد و در کراچی به چاپ رسیده، اثری فوق العاده است. او در این تفسیر، برخی از مسائلی را که به نظر می رسید با علوم روز تعارض دارند، حل کرده است. تفسیر دیگری به قلم مولانا علی نقی لکنهویی به زبان اردو تالیف شده است و احتمالاً در چند جلد به چاپ خواهد رسید. تا کنون چهار جلد این تفسیر منتشر شده است.  
از زمانی که عثمان، خلیفه سوم، قرآن را انتشار داد، شیعه ای با آن مخالفت نکرد. بی شک سنیها در حفظ و تلاوت قرآن اهتمام دارند. آنان در ماه رمضان و پس از نماز عشا قرآن می خوانند که به آن « تراویح» گفته می‌شود. حتی عمر خلیفه دوم نیز آن را اجباری کرد. مع الوصف، از صدر اسلام تا کنون، تعداد علمای شیعی که حافظ قرآن بوده‌اند و سخنرانیها و مباحثی را در تفسیر قرآن ایراد کرده اند، به هیچ وجه ناچیز و کم اهمیت نیست. اصول گرایان اهل سنت همچون مجدد، به طور جدی در اندیشه حفظ حرمت و قداست قرآن بودند و از عمومی شدن آن ودستیابی عامه مردم به تفسیر های قرآن که مبتنی بر نظریات شیعه و فلاسفه معتزلی بود، پرهیز می دادند. تفاسیر شیعه به طور عمده بر اساس تعلیمات ائمه(ع) تهیه شده است و به اشاره هایی که در آیات قرآن به امامت شده، تاکید دارد، در حالی که مفسرین سنی یا آنها را کتمان می‌کنند و یا مورد سوء برداشتهای خود قرار می دهند. شاه ولی الله و جانشینان او، صرفاً مطالعه ترجمه های اردو و فارسی قرآن را توصیه کرده اند و مطالعه تفسیر ها را هرگز توصیه نکرده اند.
از زمانی که عثمان، خلیفه سوم، قرآن را انتشار داد، شیعه ای با آن مخالفت نکرد. بی شک سنیها در حفظ و تلاوت قرآن اهتمام دارند. آنان در ماه رمضان و پس از نماز عشا قرآن می خوانند که به آن « تراویح» گفته می‌شود. حتی عمر خلیفه دوم نیز آن را اجباری کرد. مع الوصف، از صدر اسلام تا کنون، تعداد علمای شیعی که حافظ قرآن بوده‌اند و سخنرانیها و مباحثی را در تفسیر قرآن ایراد کرده اند، به هیچ وجه ناچیز و کم اهمیت نیست. اصول گرایان اهل سنت همچون مجدد، به طور جدی در اندیشه حفظ حرمت و قداست قرآن بودند و از عمومی شدن آن ودستیابی عامه مردم به تفسیر های قرآن که مبتنی بر نظریات شیعه و فلاسفه معتزلی بود، پرهیز می دادند. تفاسیر شیعه به طور عمده بر اساس تعلیمات ائمه(ع) تهیه شده است و به اشاره هایی که در آیات قرآن به امامت شده، تاکید دارد، در حالی که مفسرین سنی یا آنها را کتمان می‌کنند و یا مورد سوء برداشتهای خود قرار می دهند. شاه ولی الله و جانشینان او، صرفاً مطالعه ترجمه های اردو و فارسی قرآن را توصیه کرده اند و مطالعه تفسیر ها را هرگز توصیه نکرده اند.
این تقیه و اختفای کتابهای شیعه نبود که سنیها را از آثار شیعه بی خبر نگه داشت، بلکه آنان عمدتاً به این خاطر آنها را از نظر دور داشتند که ممکن بود یک بررسی مقایسه ای و تحقیقی از تفسیر، حدیث، فقه و تاریخ، چشم انداز وافق فکری اهل سنت را توسعه دهد و اساس داستانهای خیالی را که آنها نقل و شرح کرده اند، فروریزد. از همه اینها گذشته، وقتی که شخصی چون مولانا نعمانی توانست کتابهای شیعی را از یک مرکز سنی واقع در لکنهو به دست آورد، چرا دیگران نتوانستند؟ مولانا ندوی می‌خواهد خوانند گانش را متقاعد کند که کتابخانه های شیعی اثناعشری از خدمات ماندگار و جاودانه ای که در کتابخانه های عمومی اسلامی وجود داشت، تهی بوده است.
این تقیه و اختفای کتابهای شیعه نبود که سنیها را از آثار شیعه بی خبر نگه داشت، بلکه آنان عمدتاً به این خاطر آنها را از نظر دور داشتند که ممکن بود یک بررسی مقایسه ای و تحقیقی از تفسیر، حدیث، فقه و تاریخ، چشم انداز وافق فکری اهل سنت را توسعه دهد و اساس داستانهای خیالی را که آنها نقل و شرح کرده اند، فروریزد. از همه اینها گذشته، وقتی که شخصی چون مولانا نعمانی توانست کتابهای شیعی را از یک مرکز سنی واقع در لکنهو به دست آورد، چرا دیگران نتوانستند؟ مولانا ندوی می‌خواهد خوانند گانش را متقاعد کند که کتابخانه های شیعی اثناعشری از خدمات ماندگار و جاودانه ای که در کتابخانه های عمومی اسلامی وجود داشت، تهی بوده است.
شاید مولانا کتابخانه های حوزه های قم یا مشهد را ندیده و یا اگر هم دیده، توجه چندانی به آنها نکرده است. تعداد کتب علوم قرآنی هیچ کتابخانه ای غیر از کتابخانه دانشگاه الازهر قاهره به عدد کتابهای علوم قرآن در کتابخانه های مذکور نمی رسد. به هیچ وجه موجودی کتابخانه های مسعودی و خود ندوه و کتابخانه های دئوبند نمی تواند در موضوع علوم قرآنی، با انبوه کتابهای کتابخانه های قم و مشهد برابری کند. باید از مولانا ندوی درباره کتابفروشیهای ایران و نشریات آنها سؤال کرد. آیا در ایران قدیم و یا معاصر اصلاً کتاب خرید و فروش نمی شده و نمی‌شود؟ چرا مولانا که رئیس یک آکادمی سنی پیشرفته در لکنهو می‌باشد، کتب شیعی مورد انتقاد مثل اصول کافی و دیگر آثار اصلی شیعه را برای استفاده محققان سنی فراهم نکرد؟ شاید اگر این کتابها فراهم شده بود، مطالعات و بررسیهای مولانا درسن پیری بسیار آسان تر می شد و حداقل در حق وی به همان اندازه که در حق فرزند مولانا عبدالشکور، مولانا عبدالعالم فروغی دعا می‌شود، دعا می‌کردند.
شاید مولانا کتابخانه های حوزه های قم یا مشهد را ندیده و یا اگر هم دیده، توجه چندانی به آنها نکرده است. تعداد کتب علوم قرآنی هیچ کتابخانه ای غیر از کتابخانه دانشگاه الازهر قاهره به عدد کتابهای علوم قرآن در کتابخانه های مذکور نمی رسد. به هیچ وجه موجودی کتابخانه های مسعودی و خود ندوه و کتابخانه های دئوبند نمی‌تواند در موضوع علوم قرآنی، با انبوه کتابهای کتابخانه های قم و مشهد برابری کند. باید از مولانا ندوی درباره کتابفروشیهای ایران و نشریات آنها سؤال کرد. آیا در ایران قدیم و یا معاصر اصلاً کتاب خرید و فروش نمی شده و نمی‌شود؟ چرا مولانا که رئیس یک آکادمی سنی پیشرفته در لکنهو می‌باشد، کتب شیعی مورد انتقاد مثل اصول کافی و دیگر آثار اصلی شیعه را برای استفاده محققان سنی فراهم نکرد؟ شاید اگر این کتابها فراهم شده بود، مطالعات و بررسیهای مولانا درسن پیری بسیار آسان تر می شد و حداقل در حق وی به همان اندازه که در حق فرزند مولانا عبدالشکور، مولانا عبدالعالم فروغی دعا می‌شود، دعا می‌کردند.
شیعیانی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در هندوستان سکنا گزیدند، کوششهای فراوانی در جهت ایجاد تفاهم میان دو فرقه انجام دادند. آنها در پیشبرد مذهب اهل بیت(ع) در میان سنیها موفق شدند، اما تعداد روبه رشد تفضیلیه ها یا سنیهایی که حضرت علی(ع) را برتر از سه خلیفه اول می دانستند، موجب شد کسانی همچون مجدد الف ثانی احساس خطر کنند و حتی بر قراری روابط اجتماعی با شیعیان را ممنوع سازند.
شیعیانی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در هندوستان سکنا گزیدند، کوششهای فراوانی در جهت ایجاد تفاهم میان دو فرقه انجام دادند. آنها در پیشبرد مذهب اهل بیت(ع) در میان سنیها موفق شدند، اما تعداد روبه رشد تفضیلیه ها یا سنیهایی که حضرت علی(ع) را برتر از سه خلیفه اول می دانستند، موجب شد کسانی همچون مجدد الف ثانی احساس خطر کنند و حتی بر قراری روابط اجتماعی با شیعیان را ممنوع سازند.
به هر حال، مصالح سیاسی و اقتصادی حکومت مغول کوششهای اورا خنثا کرد. جانشینان او نیز توانستند حتی در حکومت اورنگ زیب، که مطالعه یاد داشتهای مجدد را ممنوع کرده بود، احساسات عامه را در مقابل شیعیان برانگیزند. متفکرین شیعه نه تنها قرنها نقش مهمی در تقویت دولتهای شیعی دکن ایفا کردند، بلکه موجب شدند از آغاز حکومت اکبر شاه تا پایان حکومت مغول، تمام دولتها به آنها احساس نیاز کنند. آنها در قرن شانز دهم میلادی، طرح تحقیقات فلسفی و علمی را در شمال هندوستان پایه ریزی کردند و از همین راه، تاثیر عمیقی حتی بر افکار دیگر فرق اسلامی گذاشتند. شهادت قاضی نورالله شوشتری به طور جدی موجب تضعیف شیعه شد، اما تفوق فکری و استعداد نظامی شیعه همچنان پابرجا بود. نفوذ آنها نسبت به تعدادشان بسیار بیشتر بود و منجر به رشد مداوم شیعه در بنگلادش شد.  
به هر حال، مصالح سیاسی و اقتصادی حکومت مغول کوششهای اورا خنثا کرد. جانشینان او نیز توانستند حتی در حکومت اورنگ زیب، که مطالعه یاد داشتهای مجدد را ممنوع کرده بود، احساسات عامه را در مقابل شیعیان برانگیزند. متفکرین شیعه نه تنها قرنها نقش مهمی در تقویت دولتهای شیعی دکن ایفا کردند، بلکه موجب شدند از آغاز حکومت اکبر شاه تا پایان حکومت مغول، تمام دولتها به آنها احساس نیاز کنند. آنها در قرن شانز دهم میلادی، طرح تحقیقات فلسفی و علمی را در شمال هندوستان پایه ریزی کردند و از همین راه، تاثیر عمیقی حتی بر افکار دیگر فرق اسلامی گذاشتند. شهادت قاضی نورالله شوشتری به طور جدی موجب تضعیف شیعه شد، اما تفوق فکری و استعداد نظامی شیعه همچنان پابرجا بود. نفوذ آنها نسبت به تعدادشان بسیار بیشتر بود و منجر به رشد مداوم شیعه در بنگلادش شد.