محمدعبده: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'بزرگ تر' به 'بزرگ‌تر'
جز (جایگزینی متن - 'برنامه ها' به 'برنامه‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'بزرگ تر' به 'بزرگ‌تر')
خط ۷: خط ۷:


=پدر و مادر=
=پدر و مادر=
پدر وى «عبده» نام داشت و به دلیل موقعیت جغرافیایى سواحل نیل، به کار کشاورزى اشتغال داشت. محمد در باره پدرش مى گوید: «در چشم من پدرم بزرگ ترین مرد روستا بود و حتى بزرگترین مرد دنیا، زیرا دنیا در چشم من همان روستا بود.  بعضى از حاکمان منطقه وقتى به روستا مى آمدند، با وجود آن که افراد ثروتمند در روستا اقامت داشتند، در خانه پدرم منزل مى کردند. به همین سبب عقیده پیدا کردم که بلند مرتبگى به ثروت بستگى ندارد. منزلت مادرم نیز در میان زنان روستا، کمتر از پدرم در میان مردان روستا نبود. مادرم به فقیران ترحم مى کرد و مهر مى ورزید و همیشه خدا را شاکر بود».  <ref>الامام محمد عبده بین المنهج الدینى و المنهج الاجتماعى، ص 27</ref><br>
پدر وى «عبده» نام داشت و به دلیل موقعیت جغرافیایى سواحل نیل، به کار کشاورزى اشتغال داشت. محمد در باره پدرش مى گوید: «در چشم من پدرم بزرگ‌ترین مرد روستا بود و حتى بزرگترین مرد دنیا، زیرا دنیا در چشم من همان روستا بود.  بعضى از حاکمان منطقه وقتى به روستا مى آمدند، با وجود آن که افراد ثروتمند در روستا اقامت داشتند، در خانه پدرم منزل مى کردند. به همین سبب عقیده پیدا کردم که بلند مرتبگى به ثروت بستگى ندارد. منزلت مادرم نیز در میان زنان روستا، کمتر از پدرم در میان مردان روستا نبود. مادرم به فقیران ترحم مى کرد و مهر مى ورزید و همیشه خدا را شاکر بود».  <ref>الامام محمد عبده بین المنهج الدینى و المنهج الاجتماعى، ص 27</ref><br>


گفته مى شود که پدرش در دوران جوانى به خاطر قساوت هاى حاکمان و ظلم آنان، مجبور به فرار شد و در اثناى مسافرت، با مادر محمد عبده در روستاى «جنینه» ازدواج نمود و پس از مدتى به موطن خود روستاى «محله نصر» بازگشت و برخى از اموال از دست رفته اش را باز ستاند. به همین دلیل هنگامى که محمد دیده به جهان گشود، پدرش از لحاظ تمکن مالى در وضع خوبى به سر مى برد و توانست زمینه تعلیم و تربیت محمد را فراهم سازد، در حالى که برادران محمد، امکان تحصیل برایشان مهیا نشد و به کشاورزى پرداختند.  
گفته مى شود که پدرش در دوران جوانى به خاطر قساوت هاى حاکمان و ظلم آنان، مجبور به فرار شد و در اثناى مسافرت، با مادر محمد عبده در روستاى «جنینه» ازدواج نمود و پس از مدتى به موطن خود روستاى «محله نصر» بازگشت و برخى از اموال از دست رفته اش را باز ستاند. به همین دلیل هنگامى که محمد دیده به جهان گشود، پدرش از لحاظ تمکن مالى در وضع خوبى به سر مى برد و توانست زمینه تعلیم و تربیت محمد را فراهم سازد، در حالى که برادران محمد، امکان تحصیل برایشان مهیا نشد و به کشاورزى پرداختند.  
خط ۵۶: خط ۵۶:
وى پس از ورود به مصر تقاضا کرد بار دیگر به او اجازه داده شود تا در مدرسه دارالعلوم تدریس کند، اما توفیق پاشا موافقت نکرد. ولى پزشنهاد داد شیخ محمد به عنوان قاضى در محاکم مصر مشغول به کار شود. او پس از دو سال فعالیت قضایى به عنوان مستشار (رایزن) در محکمه استیناف، تعیین گردید. رؤساى دادگاه ها با حقوق قضایى فرانسه آشنا بودند. از این رو شیخ محمد براى درک بهتر قواعد و احکام قضایى فرانسه تصمیم گرفت زبان فرانسه را بیاموزد. هدف شیخ از یادگیرى زبان فرانسه و فهمیدن حقوق قضایى فرانسه آن نبود که آن اصول را به کار بندد، زیرا او مى دانست نظام قضایى فرانسه هر چه باشد از احکام نورانى اسلام بهتر نیست. هدف وى از این زبان شناساندن عظمت اسلام و احکام آن بود تا آن جا که برخى از قضات مصر اعتراض کردند که شیخ طبق قوانین قضایى فرانسه عمل نمى کند.  
وى پس از ورود به مصر تقاضا کرد بار دیگر به او اجازه داده شود تا در مدرسه دارالعلوم تدریس کند، اما توفیق پاشا موافقت نکرد. ولى پزشنهاد داد شیخ محمد به عنوان قاضى در محاکم مصر مشغول به کار شود. او پس از دو سال فعالیت قضایى به عنوان مستشار (رایزن) در محکمه استیناف، تعیین گردید. رؤساى دادگاه ها با حقوق قضایى فرانسه آشنا بودند. از این رو شیخ محمد براى درک بهتر قواعد و احکام قضایى فرانسه تصمیم گرفت زبان فرانسه را بیاموزد. هدف شیخ از یادگیرى زبان فرانسه و فهمیدن حقوق قضایى فرانسه آن نبود که آن اصول را به کار بندد، زیرا او مى دانست نظام قضایى فرانسه هر چه باشد از احکام نورانى اسلام بهتر نیست. هدف وى از این زبان شناساندن عظمت اسلام و احکام آن بود تا آن جا که برخى از قضات مصر اعتراض کردند که شیخ طبق قوانین قضایى فرانسه عمل نمى کند.  
با مرگ توفیق پاشا در سال 1309 ق، فرزندش عباس پاشا، خدیو مصر گشت. مشى سیاسى عباس پاشا بر خلاف پدر بود و در زمان وى بسیارى از مخالفان پدرش دور او گرد آمدند و محمد عبده نیز فرصت را غنیمت شمرد و به عباس پاشا نزدیک شد. شیخ محمد به خدیو مصر پیشنهاد داد تا به جمع استادان دانشگاه الازهر بپیوندد و در پى آن بتواند دست به اصلاحاتى در این دانشگاه بزرگ بیند و تأکید کرد که این کار اصولاً سیاسى به حساب نمى‌آید و یک کار فرهنگى دینى است. خدیو مصر این پیشنهاد را پذیرفت و دستور داد شورایى براى اداره و تنظیم برنامه‌هاى الازهر تشکیل شود. شیخ حسونه به عنوان ریاست آن شورا و شیخ محمد عبده نیز یکى از اعضاى آن به شمار مى رفت.
با مرگ توفیق پاشا در سال 1309 ق، فرزندش عباس پاشا، خدیو مصر گشت. مشى سیاسى عباس پاشا بر خلاف پدر بود و در زمان وى بسیارى از مخالفان پدرش دور او گرد آمدند و محمد عبده نیز فرصت را غنیمت شمرد و به عباس پاشا نزدیک شد. شیخ محمد به خدیو مصر پیشنهاد داد تا به جمع استادان دانشگاه الازهر بپیوندد و در پى آن بتواند دست به اصلاحاتى در این دانشگاه بزرگ بیند و تأکید کرد که این کار اصولاً سیاسى به حساب نمى‌آید و یک کار فرهنگى دینى است. خدیو مصر این پیشنهاد را پذیرفت و دستور داد شورایى براى اداره و تنظیم برنامه‌هاى الازهر تشکیل شود. شیخ حسونه به عنوان ریاست آن شورا و شیخ محمد عبده نیز یکى از اعضاى آن به شمار مى رفت.
محمد عبده در این فرصت ابتدا به تنظیم برنامه‌هاى طلاب و کنترل وضع بهداشتى آنان پرداخت. سپس تصمیم گرفت در زمینه امور درسى به اصلاحاتى دست بزند که فریاد اعتراض از گوشه و کنار دانشگاه بلند شد. وى تصمیم گرفته بود کتاب هاى سودمندى براى دانشجویان انتخاب کرده و از آنان امتحاناتى بگیرد. یکى از شیوخ مصر نامه اى به محمد عبده نوشت و یادآور شد که فراگرفتن حساب به روش عملى، عقل را تباه مى کند و افراد را از دین باز مى دارد و امتحان طلاب، از بزرگ ترین موانع تحصیل است.  
محمد عبده در این فرصت ابتدا به تنظیم برنامه‌هاى طلاب و کنترل وضع بهداشتى آنان پرداخت. سپس تصمیم گرفت در زمینه امور درسى به اصلاحاتى دست بزند که فریاد اعتراض از گوشه و کنار دانشگاه بلند شد. وى تصمیم گرفته بود کتاب هاى سودمندى براى دانشجویان انتخاب کرده و از آنان امتحاناتى بگیرد. یکى از شیوخ مصر نامه اى به محمد عبده نوشت و یادآور شد که فراگرفتن حساب به روش عملى، عقل را تباه مى کند و افراد را از دین باز مى دارد و امتحان طلاب، از بزرگ‌ترین موانع تحصیل است.  
در سال 1310 ق محمد عبده براى اصلاح تفکر آموزگاران و استادان مدارس مختلف مصر، در تأسیس مرکزى به نام «جمعیت خیریه اسلامى» مشارکت نمود  و در سال 1313 ق به ریاست دانشگاه الازهر برگزیده شد و در این سال‌ها توانست به اقداماتى از جمله تغییر برخى متون درسى دست بزند.  وى در تاریخ 24 محرم 1317 مفتى اعظم مصر شد و توانست از این موقعیت استفاده کرده، دامنه اصلاحات خود را گسترش دهد.  از همان تاریخ به بعد دروس تفسیر خود را در الازهر آغاز کرد و در 18 صفر همان سال عضو مجلس شوراى قوانین شد. در سال 1318 ق جمعیتى به نام «جمعیه احیاء العلوم العربیه» را تأسیس کرد که تحقیق و نشر آثار اسلامى را بر عهده داشت.  
در سال 1310 ق محمد عبده براى اصلاح تفکر آموزگاران و استادان مدارس مختلف مصر، در تأسیس مرکزى به نام «جمعیت خیریه اسلامى» مشارکت نمود  و در سال 1313 ق به ریاست دانشگاه الازهر برگزیده شد و در این سال‌ها توانست به اقداماتى از جمله تغییر برخى متون درسى دست بزند.  وى در تاریخ 24 محرم 1317 مفتى اعظم مصر شد و توانست از این موقعیت استفاده کرده، دامنه اصلاحات خود را گسترش دهد.  از همان تاریخ به بعد دروس تفسیر خود را در الازهر آغاز کرد و در 18 صفر همان سال عضو مجلس شوراى قوانین شد. در سال 1318 ق جمعیتى به نام «جمعیه احیاء العلوم العربیه» را تأسیس کرد که تحقیق و نشر آثار اسلامى را بر عهده داشت.  


Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۳۸۹

ویرایش