طرح تقریب و مشكلات آگاهى دينى قرائتى در منطق تقريب و گونههاى فرهنگ دينى (مقاله): تفاوت میان نسخهها
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
سیاست بزرگنمایى رویدادهاى کوچک یا برخى گفتههاى کمتأثیر، به نفع حرکت علمى سالم و یا جامعه و یا سیاسى نبودهاست. براى مثال، اگر نظریهامامت را در اندیشه شیعهاز نظر محوریت و دلالت در نظر بگیریم خواهیم دید که آن را اصلى از اصول دین مىدانند و برخى منکر یا غیر معتقد بهان را تکفیر و بهاحکام کفر در آخرت یا در آخرت و دنیا محکوم مىکنند. چنین نظرى در محافل شیعه محدود است، همانگونهاست تکفیر شیعیان توسط برخى از اهل تسنن، نزد محافل اهل تسنن محدود بوده و نباید بیش از حجمى که دارد آن را بزرگ جلوه داد.<br> | سیاست بزرگنمایى رویدادهاى کوچک یا برخى گفتههاى کمتأثیر، به نفع حرکت علمى سالم و یا جامعه و یا سیاسى نبودهاست. براى مثال، اگر نظریهامامت را در اندیشه شیعهاز نظر محوریت و دلالت در نظر بگیریم خواهیم دید که آن را اصلى از اصول دین مىدانند و برخى منکر یا غیر معتقد بهان را تکفیر و بهاحکام کفر در آخرت یا در آخرت و دنیا محکوم مىکنند. چنین نظرى در محافل شیعه محدود است، همانگونهاست تکفیر شیعیان توسط برخى از اهل تسنن، نزد محافل اهل تسنن محدود بوده و نباید بیش از حجمى که دارد آن را بزرگ جلوه داد.<br> | ||
در این جا لازم مىدانم که دو نکته را یادآور شوم که به نظر من مهم است و آن مربوط به دو شخصیت اسلامى شیعه برجستهاست که مهمترین پستهاى مرجعیت و اندیشه شیعه را در قرن بیستم داشتهاند؛ یعنى امام روح الله خمینى (متوفاى 1410 ق) و شهید بزرگوار محمد باقر صدر (متوفاى 1400 ق). این دو گفته در منابع بحث فقهى داخلى آنها وجود دارد و گفته سیاسى نبوده که گاهى مانع از دلالت و تعبیرات مىشود.<br> | در این جا لازم مىدانم که دو نکته را یادآور شوم که به نظر من مهم است و آن مربوط به دو شخصیت اسلامى شیعه برجستهاست که مهمترین پستهاى مرجعیت و اندیشه شیعه را در قرن بیستم داشتهاند؛ یعنى امام روح الله خمینى (متوفاى 1410 ق) و شهید بزرگوار محمد باقر صدر (متوفاى 1400 ق). این دو گفته در منابع بحث فقهى داخلى آنها وجود دارد و گفته سیاسى نبوده که گاهى مانع از دلالت و تعبیرات مىشود.<br> | ||
امام خمینى (ره) در کتاب طهارت از مباحث فقهى خود مىگوید: «امامت به معنایى که نزد امامیه وجود دارد از ضرورتهاى دین نبوده، چون «ضرورتها» عبارت از امور واضح و بدیهى از نظر همه طبقات مسلمین مىباشند و شاید ضرورت از نظر بسیارى بر خلاف آن باشد، بلهامامت جزء اصول مذهب است و منکر آن از مذهب خروج کرده و نهاز اسلام». <br> | امام خمینى (ره) در کتاب طهارت از مباحث فقهى خود مىگوید: «امامت به معنایى که نزد امامیه وجود دارد از ضرورتهاى دین نبوده، چون «ضرورتها» عبارت از امور واضح و بدیهى از نظر همه طبقات مسلمین مىباشند و شاید ضرورت از نظر بسیارى بر خلاف آن باشد، بلهامامت جزء اصول مذهب است و منکر آن از مذهب خروج کرده و نهاز اسلام». <ref>(روحالله خمينى، كتاب الطهارة، ج 3، ص 441).</ref><br> | ||
متن دوم از [[شهید صدر|شهید محمد باقر صدر]] در کتاب خود بحوث فى شرح العروة الوثقى است که مىگوید: «منظور از ضرورى که مخالف منکر آن است، چنان چه خود امامت اهل بیت(علیهم السلام) باشد پرواضح است کهاین مسئله در آشکارى به درجه ضرورت نرسیدهاست، و چنان چه تحقق آن درجه حدوثاً مسلّم شود شکى در عدم ادامه روشنى آن بهان مثابه به خاطر وجود عوامل ابهام پیرامون آن وجود نخواهد داشت، و اگر منظور از آن تدبیر پیامبر و حکمت شریعت باشد که بر اساس فرض اهمال مسلمانان توسط پیامبر و شریعت بدون رهبر یا شکلى که با آن رهبرى تعیین شود که همسان عدم تدبیر [[رسول اکرم (ص)|رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)]] و یا عدم حکمت شریعت باشد، باز نمىتوان انکار چنین ضرورتى را بر مخالف به خاطر عدم توجهاو بهاین همسانى و یا عدم ایمان او بهان تحمیل کرد». <br> | متن دوم از [[شهید صدر|شهید محمد باقر صدر]] در کتاب خود بحوث فى شرح العروة الوثقى است که مىگوید: «منظور از ضرورى که مخالف منکر آن است، چنان چه خود امامت اهل بیت(علیهم السلام) باشد پرواضح است کهاین مسئله در آشکارى به درجه ضرورت نرسیدهاست، و چنان چه تحقق آن درجه حدوثاً مسلّم شود شکى در عدم ادامه روشنى آن بهان مثابه به خاطر وجود عوامل ابهام پیرامون آن وجود نخواهد داشت، و اگر منظور از آن تدبیر پیامبر و حکمت شریعت باشد که بر اساس فرض اهمال مسلمانان توسط پیامبر و شریعت بدون رهبر یا شکلى که با آن رهبرى تعیین شود که همسان عدم تدبیر [[رسول اکرم (ص)|رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)]] و یا عدم حکمت شریعت باشد، باز نمىتوان انکار چنین ضرورتى را بر مخالف به خاطر عدم توجهاو بهاین همسانى و یا عدم ایمان او بهان تحمیل کرد». <ref>محمد باقر صدر، بحوث فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 315.</ref><br> | ||
بنابراین انکار اصل امامت شیعه توسط سنى مذهب، او را کافر یا منکر مسائلى بدیهى و آشکار نخواهد کرد، هر چند که شیعه گمان کند سنى در عقیده خود اشتباه مىکند. این حق او است، ولى این طرز تفکر به معناى تکفیر برادرش و قطع رابطه با او نخواهد بود.<br> | بنابراین انکار اصل امامت شیعه توسط سنى مذهب، او را کافر یا منکر مسائلى بدیهى و آشکار نخواهد کرد، هر چند که شیعه گمان کند سنى در عقیده خود اشتباه مىکند. این حق او است، ولى این طرز تفکر به معناى تکفیر برادرش و قطع رابطه با او نخواهد بود.<br> | ||
«ملاک کفر و خارج شدن از اسلام، انکار صریح و نهانکار با ملازمت و آمیختن میان عقیده صریح و عقیده ملازم عقیده صریح، جزء آفتهاى مذاهب و از عوامل تهمتهاى متقابل میانشان مىباشد.» <br> | «ملاک کفر و خارج شدن از اسلام، انکار صریح و نهانکار با ملازمت و آمیختن میان عقیده صریح و عقیده ملازم عقیده صریح، جزء آفتهاى مذاهب و از عوامل تهمتهاى متقابل میانشان مىباشد.» <ref>محمد واعظ زاده خراسانى، «الوحدة الاسلامية عناصرها و موانعها»، مجلة رسالة التقريب، شماره 15، ص11.</ref> <br> | ||
چنان کهاین دو شخصیت برجسته شاهدى ارائه کردهاند، بسیار از مردان علمى شیعه نیز شاهد این حقیقت مىباشند. شاید این گفته [[علامه شرف الدین|علامه سید عبدالحسین شرفالدین]] صحیح باشد که: فصل چهارم ]از [[فصل هایی مهم از همگرایی امت (کتاب)|کتاب الفصول المهمة]][: در بسیارى از متون امامان ما حکم به مسلمان بودن اهل تسنن وجود دارد، و آنها در هرگونهاثرى که مترتب بر عموم مسلمانان باشد همچون شیعیان مىباشند. این مسئله در مذهب ما بسیار روشن است و هیچ یک از میانه روها در میان ما از آن باکى ندارد. از این رو آنچه در این بارهامدهاست دنبال نمىکنیم چون توضیح واضحات را جزء تدبیر نمىدانیم. <br> | چنان کهاین دو شخصیت برجسته شاهدى ارائه کردهاند، بسیار از مردان علمى شیعه نیز شاهد این حقیقت مىباشند. شاید این گفته [[علامه شرف الدین|علامه سید عبدالحسین شرفالدین]] صحیح باشد که: فصل چهارم ]از [[فصل هایی مهم از همگرایی امت (کتاب)|کتاب الفصول المهمة]][: در بسیارى از متون امامان ما حکم به مسلمان بودن اهل تسنن وجود دارد، و آنها در هرگونهاثرى که مترتب بر عموم مسلمانان باشد همچون شیعیان مىباشند. این مسئله در مذهب ما بسیار روشن است و هیچ یک از میانه روها در میان ما از آن باکى ندارد. از این رو آنچه در این بارهامدهاست دنبال نمىکنیم چون توضیح واضحات را جزء تدبیر نمىدانیم. <ref>عبدالحسين شرف الدين، الفصول المهمة فى تأليف الامة، ص 18.</ref> <br> | ||
این موضعها در طرف دیگر نیز صادق است. عدم اعتقاد به عدالت صحابه یا همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا بعضى از خلفاى نخستین، به معناى کفر نیست؛ حتى اگر هم فرض کنیم که بهآنها فحش داده شود یا لعن شوند که بالاترین حد آن معصیت بزرگ و جرمى عظیم است. میان این عنوان و عنوان کفر که موجب جدایى و خارج شدن از کمند اسلام است، تفاوت آشکارى وجود دارد، چون احتمال اشتباه وارد است و شاید او در این خصوص دچار اشتباه شده باشد. چنانکه بسیارند گذشتگان که در تفسیر احکام اجتهادى خود دچار اشتباه شدهاند ، بنابراین، امر تکفیر امرى عظیم است و عواقب بزرگى دارد. <br> | این موضعها در طرف دیگر نیز صادق است. عدم اعتقاد به عدالت صحابه یا همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)یا بعضى از خلفاى نخستین، به معناى کفر نیست؛ حتى اگر هم فرض کنیم که بهآنها فحش داده شود یا لعن شوند که بالاترین حد آن معصیت بزرگ و جرمى عظیم است. میان این عنوان و عنوان کفر که موجب جدایى و خارج شدن از کمند اسلام است، تفاوت آشکارى وجود دارد، چون احتمال اشتباه وارد است و شاید او در این خصوص دچار اشتباه شده باشد. چنانکه بسیارند گذشتگان که در تفسیر احکام اجتهادى خود دچار اشتباه شدهاند<ref>دراينباره ر.ک.: عبد الحسين شرف الدين، الفصول المهمة، ص 131ـ144.</ref>، بنابراین، امر تکفیر امرى عظیم است و عواقب بزرگى دارد. <ref>درباره موضع سلف در تكفير ر.ک.: همان، ص 26ـ38.</ref> <br> | ||
من با این مثالها نمىخواهم مدعى شوم که طرفین به عدم تکفیر یکدیگر اجماع دارند. همانگونه که بسیارى از اهل تقریب اشاره مىکنند اختلافهاى موجود میان مسلمانان موجب تکفیر یکدیگر نمىشود؛ هرچند که نظر یک گروهاز شیعیان و گروهى از اهل تسنن بر تکفیر است و شاید بدتر از آن هم باشد. بلکه مىخواستم تصویر واقعى موضع طرفین را بررسى کنیم. براى این کهآن چهره تقلبى ادعایى مىخواهد مدعى شود که هر طرفى طرف دیگر را تکفیر مىنماید تا جایى که برخى از اتباع مذاهب و احتمالاً برخى از روحانیون آنها را به سبب وجود موضعهاى تسامح نزد علماى بزرگ مذهب خود به خاطر قرار دادن تصویر یکنواخت نامطلوب در مغز آنان نسبت به هم، غافلگیر نماید.<br> | من با این مثالها نمىخواهم مدعى شوم که طرفین به عدم تکفیر یکدیگر اجماع دارند. همانگونه که بسیارى از اهل تقریب اشاره مىکنند اختلافهاى موجود میان مسلمانان موجب تکفیر یکدیگر نمىشود؛ هرچند که نظر یک گروهاز شیعیان و گروهى از اهل تسنن بر تکفیر است و شاید بدتر از آن هم باشد. بلکه مىخواستم تصویر واقعى موضع طرفین را بررسى کنیم. براى این کهآن چهره تقلبى ادعایى مىخواهد مدعى شود که هر طرفى طرف دیگر را تکفیر مىنماید تا جایى که برخى از اتباع مذاهب و احتمالاً برخى از روحانیون آنها را به سبب وجود موضعهاى تسامح نزد علماى بزرگ مذهب خود به خاطر قرار دادن تصویر یکنواخت نامطلوب در مغز آنان نسبت به هم، غافلگیر نماید.<br> | ||
به هر حال ما به لزوم بررسى مرزهاى اسلام و آن چه آدمى از آن بیرون مىآید یا داخل آن مىشود عقیده داریم. ولى بررسى علمى دقیق و بى طرفانه با هدف ارائه تصویرى از چگونگى عقیده و فقهیت موضوع، مبرا از هر گونه پیش داورى یا تعصب هاى فشارآور است. گفتههاى بى مقصود از اسلام همه طرف ها را نمىپذیریم هر چند بهان اعتقاد داریم. احترام به جریان متعصب در همه محافل بر ما ایجاب مىکند کهاین موضوع را با جدیت و قاطعیت بررسى کنیم.<br> | به هر حال ما به لزوم بررسى مرزهاى اسلام و آن چه آدمى از آن بیرون مىآید یا داخل آن مىشود عقیده داریم. ولى بررسى علمى دقیق و بى طرفانه با هدف ارائه تصویرى از چگونگى عقیده و فقهیت موضوع، مبرا از هر گونه پیش داورى یا تعصب هاى فشارآور است. گفتههاى بى مقصود از اسلام همه طرف ها را نمىپذیریم هر چند بهان اعتقاد داریم. احترام به جریان متعصب در همه محافل بر ما ایجاب مىکند کهاین موضوع را با جدیت و قاطعیت بررسى کنیم.<br> | ||
برخى از مردم کفر را بهتر از برخى مسلمانان مىدانند هر چند که نام کفر و یا شرک بر آن مسلمانان اطلاق نشود تا چه رسد که بتوان نام کفر بر آنها گذاشت، و این یک مشکل واقعى است، «اسلامى کهاز برخى از جزئیات آن راضى نباشیم بهتر از کفرى است که در هیچ چیز با آن فصل مشترک نداریم. این از واقعیت و اخلاص بهاسلام نیست که همچون برخى از مردم بگوییم کفر در مقایسه با اسلامِ آمیخته به برخى مسائل کفرآمیز به ما نزدیک تر است و یا با مقدارى شرک و یا مقدارى انحراف که در نظرهاى کلامى یا فقهى ما وجود دارد برابرى مىکند، چرا کهاین سخن حاکى از تعصبى است که مىخواهد دشمن خود را ویران کند حتى اگر این ویرانى منجر به ویرانى خودش هم شود.» <br> | برخى از مردم کفر را بهتر از برخى مسلمانان مىدانند هر چند که نام کفر و یا شرک بر آن مسلمانان اطلاق نشود تا چه رسد که بتوان نام کفر بر آنها گذاشت، و این یک مشکل واقعى است، «اسلامى کهاز برخى از جزئیات آن راضى نباشیم بهتر از کفرى است که در هیچ چیز با آن فصل مشترک نداریم. این از واقعیت و اخلاص بهاسلام نیست که همچون برخى از مردم بگوییم کفر در مقایسه با اسلامِ آمیخته به برخى مسائل کفرآمیز به ما نزدیک تر است و یا با مقدارى شرک و یا مقدارى انحراف که در نظرهاى کلامى یا فقهى ما وجود دارد برابرى مىکند، چرا کهاین سخن حاکى از تعصبى است که مىخواهد دشمن خود را ویران کند حتى اگر این ویرانى منجر به ویرانى خودش هم شود.» <ref>محمد حسين فضل الله، الحركة الاسلامية، هموم و قضايا، ص 312.</ref> <br> | ||
از دیگر موانع موجود در تقریب، دور نگاه داشتن یک جماعت یا یک گروهاز مسلمانان از این طرح است. همچنین است اگر یک گروهاز مسلمانان خود را از این طرح دور نگه دارد. ما براى این که بیشتر روشن باشیم عقیده داریم که موضوع شیعه ـ سلفى یکى از پیچیدهترین جبهههاى گفتوگوى اسلامى را تشکیل مىدهد. شیعیان نباید خود را از این گفتوگو کنار بکشند و جریان سلفى نباید دست به چنین کارى بزند، بلکهآنهایى که متولى گفتوگوى اسلامى هستند این گفتوگو را با اولویت بزرگ بدانند، چون این جبههامروز داغترین و خشنترین جبههها است. از این رو باید بیشتر مد نظر قرار گیرد و همگى عقیده داریم که نزدیکى ایران و عربستان سعودى از یک سو و وحدت ملى در گفتوگوى داخلى در عربستان سعودى از سوى دیگر، مىتواند چیزى را در این راستا که نباید هیچگاهاز آن غافل ماند، تحقق ببخشد.<br> | از دیگر موانع موجود در تقریب، دور نگاه داشتن یک جماعت یا یک گروهاز مسلمانان از این طرح است. همچنین است اگر یک گروهاز مسلمانان خود را از این طرح دور نگه دارد. ما براى این که بیشتر روشن باشیم عقیده داریم که موضوع شیعه ـ سلفى یکى از پیچیدهترین جبهههاى گفتوگوى اسلامى را تشکیل مىدهد. شیعیان نباید خود را از این گفتوگو کنار بکشند و جریان سلفى نباید دست به چنین کارى بزند، بلکهآنهایى که متولى گفتوگوى اسلامى هستند این گفتوگو را با اولویت بزرگ بدانند، چون این جبههامروز داغترین و خشنترین جبههها است. از این رو باید بیشتر مد نظر قرار گیرد و همگى عقیده داریم که نزدیکى ایران و عربستان سعودى از یک سو و وحدت ملى در گفتوگوى داخلى در عربستان سعودى از سوى دیگر، مىتواند چیزى را در این راستا که نباید هیچگاهاز آن غافل ماند، تحقق ببخشد.<br> | ||
گونه دیگرى از مشکلات موجود که مانع حرکت تقریب و وحدت مىشود، عملکرد برخى طرفها در عمل میدانى است. برخى مظاهر سرکوب و تبعید و منع آزادىهاى دینى و ایجاد فشار بر شعائر فرقههاى گوناگون و امثال آن منجر به تثبیت منطق ستیز میان طرفها خواهد شد. از این رو ما از کشورهاى سنى و شیعه مىخواهیم کهاجازه دهند اقلیتهاى مذهبى شعائر و مراسم مذهبى خود را آزادانه و به گونه معقول انجام دهند تا این آزادى شیر اطمینانى براى کاهش فشارهاى انباشته شدهاز دورانهاى گذشته و تأکیدى بر جدى بودن برخورد واحد با همه طرفها باشد.<br> | گونه دیگرى از مشکلات موجود که مانع حرکت تقریب و وحدت مىشود، عملکرد برخى طرفها در عمل میدانى است. برخى مظاهر سرکوب و تبعید و منع آزادىهاى دینى و ایجاد فشار بر شعائر فرقههاى گوناگون و امثال آن منجر به تثبیت منطق ستیز میان طرفها خواهد شد. از این رو ما از کشورهاى سنى و شیعه مىخواهیم کهاجازه دهند اقلیتهاى مذهبى شعائر و مراسم مذهبى خود را آزادانه و به گونه معقول انجام دهند تا این آزادى شیر اطمینانى براى کاهش فشارهاى انباشته شدهاز دورانهاى گذشته و تأکیدى بر جدى بودن برخورد واحد با همه طرفها باشد.<br> | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
=تقریب میان شور حماسى و عملکرد عقلانى= | =تقریب میان شور حماسى و عملکرد عقلانى= | ||
بى تردید برخى از افراد و گروهها با توجه به سرشت خود به برخى اندیشهها کهایمان دارند از خود علاقه شدید نشان مىدهند. آن علاقهانان را به شتاب و عجلهاز یک سو و حرکت غیر عقلانى و حساب نشدهاز دیگر سو وا مىدارد، چیزى که تا حدودى براى تقریبگرایان اتفاق افتادهاست. <br> | بى تردید برخى از افراد و گروهها با توجه به سرشت خود به برخى اندیشهها کهایمان دارند از خود علاقه شدید نشان مىدهند. آن علاقهانان را به شتاب و عجلهاز یک سو و حرکت غیر عقلانى و حساب نشدهاز دیگر سو وا مىدارد، چیزى که تا حدودى براى تقریبگرایان اتفاق افتادهاست. <ref>هنگامى كه در اين تحقيق واژه جماعت تقريب و امثال آن را به كار مىبريم منظورمان فقط دارالتقريب نيست كه در قاهره در پايان نيمهاول قرن بيستم تشكيل يافت يا هر گونه جنبش ويژه ديگرى را در نظر نداريم، بلكه منظور ما هر جنبش تقريبى است با هر گرايشى كه دارد.</ref><br> | ||
عملیات بازسازى چهره و اصطلاح آن، چنان چه با روش مرحلهاى و حساب نشدهاى انجام گیرد با خشم جریانهاى سنتى روبهرو خواهد شد. تلاش براى هرس کردن برخىتصورها و حذف برخى گفتهها که مانع جنبش تقریب مىشوند گاهى به حد افراط مىرسد و در نتیجه به واکنش هاى معکوس در راه تقریب منجر خواهد شد.<br> | عملیات بازسازى چهره و اصطلاح آن، چنان چه با روش مرحلهاى و حساب نشدهاى انجام گیرد با خشم جریانهاى سنتى روبهرو خواهد شد. تلاش براى هرس کردن برخىتصورها و حذف برخى گفتهها که مانع جنبش تقریب مىشوند گاهى به حد افراط مىرسد و در نتیجه به واکنش هاى معکوس در راه تقریب منجر خواهد شد.<br> | ||
از این رو لازم است نظریه پردازان و طرفداران وحدت افکار عمومى، مذاهب و فرقههاى خود را در نظر بگیرند و ایدههاى تقریبى یا اصلاحى را که باعث تحریک این فرقهها شود مطرح ننمایند. در غیر این صورت نتیجه منفى روى طرح آنها خواهد داشت. ما چنین چیزى را در اماکن اسلامى گوناگون شاهد بودهایم، به گونهاى که گروهى از اندیشمندان و علما و نظریه پردازان اصلاح طلب به یک گروه مشکوک و غیر قابل اطمینان در کار خود و بلکه نزد گروه دیگرى غیر اصیل در اندیشه خود و سازشکار با بدعت و گمراهى و انحراف، تبدیل شدهاست. | از این رو لازم است نظریه پردازان و طرفداران وحدت افکار عمومى، مذاهب و فرقههاى خود را در نظر بگیرند و ایدههاى تقریبى یا اصلاحى را که باعث تحریک این فرقهها شود مطرح ننمایند. در غیر این صورت نتیجه منفى روى طرح آنها خواهد داشت. ما چنین چیزى را در اماکن اسلامى گوناگون شاهد بودهایم، به گونهاى که گروهى از اندیشمندان و علما و نظریه پردازان اصلاح طلب به یک گروه مشکوک و غیر قابل اطمینان در کار خود و بلکه نزد گروه دیگرى غیر اصیل در اندیشه خود و سازشکار با بدعت و گمراهى و انحراف، تبدیل شدهاست. | ||
شک و تردید در مصداق بودن این گروه در داخل حوزه مذهبى ویژهاى مىتواند به شکست پروژه تقریب منجر شود، چون کنار زدن آن و به حاشیه کشاندن نقش آن، مسائل را در دست جریان متعصب در درون هر گروه قرار خواهد داد و براى حمله به طرح تقریب جهت متلاشى کردن آن توجیههایى براى خود مىتراشند با این بهانه که وارد شدن در این پروژه و همراهى با آن عقاید اسلامى صحیح را با خطر روبهرو ساخته و آن را به بازیچه تبدیل خواهد کرد.<br> | شک و تردید در مصداق بودن این گروه در داخل حوزه مذهبى ویژهاى مىتواند به شکست پروژه تقریب منجر شود، چون کنار زدن آن و به حاشیه کشاندن نقش آن، مسائل را در دست جریان متعصب در درون هر گروه قرار خواهد داد و براى حمله به طرح تقریب جهت متلاشى کردن آن توجیههایى براى خود مىتراشند با این بهانه که وارد شدن در این پروژه و همراهى با آن عقاید اسلامى صحیح را با خطر روبهرو ساخته و آن را به بازیچه تبدیل خواهد کرد.<br> | ||
مسئله تأسفآور در این زمینه باز شدن یک جبهه در درون هر فرقه و مذهبى متناسب با کشمکش موجود در آن است چه موافق با طرح تقریب باشد و چه مخالف آن. برخى از وحدت طلبان به منظور پیروز شدن بر مخالفان داخلى خود و براى گریز از آنها جلو مىروند و دیدگاههایى را که با دیگران نزدیک است در پیش مىگیرند تا به وسیلهان مخالف داخلى خود را به خشم آورند و یا این که با او تصفیه حساب نمایند. همین وضع در طرف دیگر مخالف نیز وجود دارد به طورى که در پاسخ به گروههاى وحدت طلب موجود در جامعه خود، فعالیت فرقهاى خود را دوچندان مىکنند و بدین ترتیب طرح تقریب را با خطر روبهرو مىسازند تا با شکست این طرح به پیروزى چشمگیر خود بر گروهاصلاح طلب در داخل جامعه مذهبى خود تحقق بخشند، و میان این گروه و آنها گروه طرح تقریب به عنوان یک پدیده طبیعى مورد کشمکش قرار مىگیرد. تاریخ، مملو از کشمکشهاى مذهبى میان فرقههاى مسلمین است که حافظه جمعى نمىتواند آن را بهاسانى به فراموشى بسپارد، بلکهاین کشمکش داراى عمق استراتژى خود در آگاهى دینى سنتى است که تا این ساعت روى بسیارى از مواقف حساس در همهامت کنترل خود را دارد. از سوى دیگر ما مىخواهیم در توهم موافقت همه طرفها بر طرح خطیر و حساسى از اینگونه به سر ببریم. براى مثال، این مسئله را چنان که شیخ محمود شلتوت | مسئله تأسفآور در این زمینه باز شدن یک جبهه در درون هر فرقه و مذهبى متناسب با کشمکش موجود در آن است چه موافق با طرح تقریب باشد و چه مخالف آن. برخى از وحدت طلبان به منظور پیروز شدن بر مخالفان داخلى خود و براى گریز از آنها جلو مىروند و دیدگاههایى را که با دیگران نزدیک است در پیش مىگیرند تا به وسیلهان مخالف داخلى خود را به خشم آورند و یا این که با او تصفیه حساب نمایند. همین وضع در طرف دیگر مخالف نیز وجود دارد به طورى که در پاسخ به گروههاى وحدت طلب موجود در جامعه خود، فعالیت فرقهاى خود را دوچندان مىکنند و بدین ترتیب طرح تقریب را با خطر روبهرو مىسازند تا با شکست این طرح به پیروزى چشمگیر خود بر گروهاصلاح طلب در داخل جامعه مذهبى خود تحقق بخشند، و میان این گروه و آنها گروه طرح تقریب به عنوان یک پدیده طبیعى مورد کشمکش قرار مىگیرد. تاریخ، مملو از کشمکشهاى مذهبى میان فرقههاى مسلمین است که حافظه جمعى نمىتواند آن را بهاسانى به فراموشى بسپارد، بلکهاین کشمکش داراى عمق استراتژى خود در آگاهى دینى سنتى است که تا این ساعت روى بسیارى از مواقف حساس در همهامت کنترل خود را دارد. از سوى دیگر ما مىخواهیم در توهم موافقت همه طرفها بر طرح خطیر و حساسى از اینگونه به سر ببریم. براى مثال، این مسئله را چنان که شیخ محمود شلتوت <ref>شيخ محمود شلتوت، مقدمه كتاب: الوحدة الاسلامية او التقريب بين المذاهب السبعة، ص29 و ر.ك.: محمدتقى قمى «رجال صدقوا»، چاپ شده در: همان، ص 36.</ref> متذکر مىشود تجربه تقریب در قاهره تکذیب کردهاست. ولى آن چه ما اعلام مىداریم این است که طرفداران تقریب نسبت به طرح اندیشههاى وحدتى که نهاز نظر تئورى و نهاز نظر عملى داخل محافل مذهبى به نضج نرسیدهاند، از خود شتاب نشان ندهند.<br> | ||
تعامل با جامعه دینى همچون تعامل با یک میدان مین، حساس و احتیاط آمیز است. لازم است در این تعامل احساسات و عواطف تا بالاترین حد مورد احترام قرار گیرد، هر چند نسبت به بسیارى از آنها متقاعد نباشیم. پس از آن باید بهاقدام مرحلهاى و تدریجى و سخن آرام غیر تحریک آمیز دست زد. وقت شناسى هوشیارانه و پخته مىتواند تا حد امکان در موفقیت این پروژه نقش ایفا کند، و اگر دستهاى نیرنگ علیهان طرح اقدام کنند در آن صورت صاحبان طرح نه گناهىخواهند داشت و نه تقصیر، چون کوتاهى از طرف آنها نبوده بلکه فشارها فراتر از امکانات و توان آنها بودهاست.<br> | تعامل با جامعه دینى همچون تعامل با یک میدان مین، حساس و احتیاط آمیز است. لازم است در این تعامل احساسات و عواطف تا بالاترین حد مورد احترام قرار گیرد، هر چند نسبت به بسیارى از آنها متقاعد نباشیم. پس از آن باید بهاقدام مرحلهاى و تدریجى و سخن آرام غیر تحریک آمیز دست زد. وقت شناسى هوشیارانه و پخته مىتواند تا حد امکان در موفقیت این پروژه نقش ایفا کند، و اگر دستهاى نیرنگ علیهان طرح اقدام کنند در آن صورت صاحبان طرح نه گناهىخواهند داشت و نه تقصیر، چون کوتاهى از طرف آنها نبوده بلکه فشارها فراتر از امکانات و توان آنها بودهاست.<br> | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
'''صل نخست:''' اصل اخوت و برادرى اسلامى و ایمانى است که بر این اصل در چندین متن قرآنى تأکید شدهاست:<br> | '''صل نخست:''' اصل اخوت و برادرى اسلامى و ایمانى است که بر این اصل در چندین متن قرآنى تأکید شدهاست:<br> | ||
* الف ـ خداوند متعال مىفرماید: | * الف ـ خداوند متعال مىفرماید: | ||
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکمْ ؛ | إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکمْ <ref>حجرات (49): 10.</ref>؛ | ||
مؤمنان با هم برادرند پس میان برادران خود اصلاح کنید». مقصود از مؤمنان آن کسانى هستند که به پیامبر ایمان آوردند و او را تصدیق کردند. دیگر آیات قرآنى نیز به چنین چیزى دلالت دارد. این آیهاصل صلح را در دایره و حوزه برادرى اسلامى مقرر مىدارد و گونههاى تفرقه و از هم گسیختن و پراکندگى را رد مىکند.<br> | مؤمنان با هم برادرند پس میان برادران خود اصلاح کنید». مقصود از مؤمنان آن کسانى هستند که به پیامبر ایمان آوردند و او را تصدیق کردند. دیگر آیات قرآنى نیز به چنین چیزى دلالت دارد. این آیهاصل صلح را در دایره و حوزه برادرى اسلامى مقرر مىدارد و گونههاى تفرقه و از هم گسیختن و پراکندگى را رد مىکند.<br> | ||
* ب ـ خداوند متعال مىفرماید: | * ب ـ خداوند متعال مىفرماید: | ||
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسى أَنْ یکونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساء عَسى أَنْ یکنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالأَْلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِْیمانِ... ؛ اى کسانى کهایمان آوردهاید قومى از شما قوم دیگر را مسخره نکند شاید آن قوم بهتر از آنها باشد و زنان نیز زنان دیگر را مسخره نکنند شاید آن زنان بهتر از آنها باشند با لقب زشت عیبجویى نکنید که نام فسق بعد از ایمان، زشت است».<br> | یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم عَسى أَنْ یکونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساء عَسى أَنْ یکنَّ خَیراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالأَْلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِْیمانِ... <ref>حجرات (49): 10.</ref>؛ اى کسانى کهایمان آوردهاید قومى از شما قوم دیگر را مسخره نکند شاید آن قوم بهتر از آنها باشد و زنان نیز زنان دیگر را مسخره نکنند شاید آن زنان بهتر از آنها باشند با لقب زشت عیبجویى نکنید که نام فسق بعد از ایمان، زشت است».<br> | ||
این آیه برنامه تعامل میان مؤمنان را مقرر مىدارد و بر کنارگذاردن تمسخر و طعنه و کنایهگویى و امثال این مسائل تأکید دارد ولى متأسفآنهامروزه در روابط موجود میان مسلمانان شاهد بسیارى از آنها هستیم.<br> | این آیه برنامه تعامل میان مؤمنان را مقرر مىدارد و بر کنارگذاردن تمسخر و طعنه و کنایهگویى و امثال این مسائل تأکید دارد ولى متأسفآنهامروزه در روابط موجود میان مسلمانان شاهد بسیارى از آنها هستیم.<br> | ||
* | * جـ خداى متعال مىفرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهاشِدّاءُ عَلَى الْکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ <ref>فتح (48): 10.</ref>؛ محمد فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند به کافران سختگیر و با خویش مهربانند. | ||
این آیهاصل رحمت را میان مؤمنان مقرر مىدارد که دلالتهاى زیادى در بر دارد.<br> | این آیهاصل رحمت را میان مؤمنان مقرر مىدارد که دلالتهاى زیادى در بر دارد.<br> | ||
بنابراین روابط برادرى که قرآن کریم مقرر داشته داراى مضمون حقیقى است نهاین که تنها جنبه تشریفاتى یا تشویقى داشته باشد. قرآن کریم هنگامى که درباره آن سخن مىگوید مجموعهاى از احکام اجتماعى همان گونه که در سوره حجرات آمده بر آن استوار مىکند و مسئله تنها مسئله تشریفاتى یا رغبت دادن مردم و یا تشویق آنها به لزوم داشتن روابطى با یکدیگر همچون روابط برادرانه نیست، بلکهاهل بیت در سخنان خود درباره برادرى مسئله را تا جایى مىکشانند که مىگویند کهاز نظر عمق و ریشه با برادرى تکوینى تفاوتى ندارد، جز این که برخى آثار شرعى همچون ارث و یا حرمت ازدواج و نظیر آن بر آن مترتب نمىشود. <br> | بنابراین روابط برادرى که قرآن کریم مقرر داشته داراى مضمون حقیقى است نهاین که تنها جنبه تشریفاتى یا تشویقى داشته باشد. قرآن کریم هنگامى که درباره آن سخن مىگوید مجموعهاى از احکام اجتماعى همان گونه که در سوره حجرات آمده بر آن استوار مىکند و مسئله تنها مسئله تشریفاتى یا رغبت دادن مردم و یا تشویق آنها به لزوم داشتن روابطى با یکدیگر همچون روابط برادرانه نیست، بلکهاهل بیت در سخنان خود درباره برادرى مسئله را تا جایى مىکشانند که مىگویند کهاز نظر عمق و ریشه با برادرى تکوینى تفاوتى ندارد، جز این که برخى آثار شرعى همچون ارث و یا حرمت ازدواج و نظیر آن بر آن مترتب نمىشود. <ref>محمد باقر حكيم، الأخوّة الايمانية من منظور الثقلين، ص 15ـ16.</ref><br> | ||
'''اصل دوم:''' اصل ایمان و حقوق آن است. در این اصل آیات زیادى وجود دارد که عجالتا به برخى از آنها اشاره مىکنیم: | '''اصل دوم:''' اصل ایمان و حقوق آن است. در این اصل آیات زیادى وجود دارد که عجالتا به برخى از آنها اشاره مىکنیم: | ||
* الف ـ خداوند مىفرماید: | * الف ـ خداوند مىفرماید: | ||
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ... ؛ مردان و زنان مؤمن ولىّ و سرپرست یکدیگرند، یکدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.» این آیهاصل جانبدارى به معناى دوستى و یا کمک و یارى و امثال اینها را میان مؤمنان مقرر مىدارد به نحوى کهارتباط آنها را بر پایه و تکیه گاه دین قرار مىدهد. حال ما امروزه چه جانبدارى را میان فرقهها مىشناسیم؟ دوستى کجاست؟ کمک و یارى رساندن کجاست؟ کمک کردن کجا قرار دارد ؟<br> | «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ... <ref>توبه (9): 7.</ref>؛ مردان و زنان مؤمن ولىّ و سرپرست یکدیگرند، یکدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.» این آیهاصل جانبدارى به معناى دوستى و یا کمک و یارى و امثال اینها را میان مؤمنان مقرر مىدارد به نحوى کهارتباط آنها را بر پایه و تکیه گاه دین قرار مىدهد. حال ما امروزه چه جانبدارى را میان فرقهها مىشناسیم؟ دوستى کجاست؟ کمک و یارى رساندن کجاست؟ کمک کردن کجا قرار دارد ؟<br> | ||
این همان ولایتى است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایه گذارى کرد و نخستین گامى بود که پس از رسیدن به یثرب برداشت. او میان مهاجران و انصار حکم برادرى بر قرار کرد و مردم به یکدیگر کمک کردند و پشتیبان همدیگر شدند و همدیگر را دوست داشتند، بلکه میان خود مردمان شهر مدینه کهاز دو قبیلهاوس و خزرج بودند برادرى بر قرار کرد و این مسئله در تاریخ شهرت دارد.<br> | این همان ولایتى است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایه گذارى کرد و نخستین گامى بود که پس از رسیدن به یثرب برداشت. او میان مهاجران و انصار حکم برادرى بر قرار کرد و مردم به یکدیگر کمک کردند و پشتیبان همدیگر شدند و همدیگر را دوست داشتند، بلکه میان خود مردمان شهر مدینه کهاز دو قبیلهاوس و خزرج بودند برادرى بر قرار کرد و این مسئله در تاریخ شهرت دارد.<br> | ||
* ب ـ تطبیقهاى این گفته خداوند که مىگوید: | * ب ـ تطبیقهاى این گفته خداوند که مىگوید: | ||
«وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لإِِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالإِْیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّک رَؤُفٌ رَحِیمٌ ؛ | «وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لإِِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالإِْیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّک رَؤُفٌ رَحِیمٌ <ref>حشر (59): 10.</ref>؛ | ||
کسانى که پس از آنها آمدند مىگویند خداوندا ما را و کسانى که در ایمان از ما سبقت داشتهاند بیامرز و در دلهاى ما نسبت به کسانى کهایمان آوردهاند کینه قرار مده تو با رأفت و مهربانى.» | کسانى که پس از آنها آمدند مىگویند خداوندا ما را و کسانى که در ایمان از ما سبقت داشتهاند بیامرز و در دلهاى ما نسبت به کسانى کهایمان آوردهاند کینه قرار مده تو با رأفت و مهربانى.» | ||
این آیه به لزوم برطرف ساختن کینه و دشمنى و بدخواهى میان مسلمانان اشاره مىنماید و این ارزشها را به عنوان اصول عالى که باید بهان رجوع شود قرار مىدهد. | این آیه به لزوم برطرف ساختن کینه و دشمنى و بدخواهى میان مسلمانان اشاره مىنماید و این ارزشها را به عنوان اصول عالى که باید بهان رجوع شود قرار مىدهد. | ||
* جـ شاید از آیاتى که دلالت قوى بر این مطلب دارند این گفته خداوند متعال باشد: | * جـ شاید از آیاتى که دلالت قوى بر این مطلب دارند این گفته خداوند متعال باشد: | ||
«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الأُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ اگر دو طایفهاز مؤمنان با هم جنگ کنند میان آنها آشتى بر قرار کنید و چنان چه یکى از آنها بر دیگرى ظلم کند با آن طایفه ستمگر نبرد کنید تا بهامر خداوند درآید. چنان چهاز امر خداوند پیروى کرد میان آن دو با عدل آشتى دهید و با عدالت باشید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.» <br> | «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الأُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّى تَفِیءَ إِلى أَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ اگر دو طایفهاز مؤمنان با هم جنگ کنند میان آنها آشتى بر قرار کنید و چنان چه یکى از آنها بر دیگرى ظلم کند با آن طایفه ستمگر نبرد کنید تا بهامر خداوند درآید. چنان چهاز امر خداوند پیروى کرد میان آن دو با عدل آشتى دهید و با عدالت باشید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.» <ref>حجرات (49): 9.</ref> <br> | ||
این آیه به ستم یک طایفهاز مؤمنان به طایفه دیگرى اشاره مىکند. در حالى کهان طایفه را مؤمن مىداند، صلح و تفاهم را بر بازدارندگى با زور ترجیح مىدهد، پس از آن اگر بازدارندگى با زور انجام گرفت و طایفه ستمگر دست از ستم بر آن دیگرى برداشت، حکم با عدل و قسط خواهد بود و نه با تصفیه حسابهاى بدون عدل و انصاف. | این آیه به ستم یک طایفهاز مؤمنان به طایفه دیگرى اشاره مىکند. در حالى کهان طایفه را مؤمن مىداند، صلح و تفاهم را بر بازدارندگى با زور ترجیح مىدهد، پس از آن اگر بازدارندگى با زور انجام گرفت و طایفه ستمگر دست از ستم بر آن دیگرى برداشت، حکم با عدل و قسط خواهد بود و نه با تصفیه حسابهاى بدون عدل و انصاف. | ||
* د ـ خداوند مىفرماید:<br> | * د ـ خداوند مىفرماید:<br> | ||
«وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَ آنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى ؛ دشمنى با گروهى شما را وادار به بى عدالتى ننماید. عدالت داشته باشید که به پرهیزکارى نزدیکتر است.» | «وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَ آنُ قَوْم عَلى أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى <ref>حمائده (5): 8.</ref>؛ دشمنى با گروهى شما را وادار به بى عدالتى ننماید. عدالت داشته باشید که به پرهیزکارى نزدیکتر است.» | ||
بنابراین دشمنى با یک قوم ـ هر چند کافر ـ توجیهگر عدم اعمال عدالت نمىشود و دشمنى با برخى مسلمانان چنانچه توجیه شرعى داشته باشد این دشمنى به معناى عدم برخورد عادلانه و با قسط با آنها چه در گفته و چه در عمل نخواهد بود.<br> | بنابراین دشمنى با یک قوم ـ هر چند کافر ـ توجیهگر عدم اعمال عدالت نمىشود و دشمنى با برخى مسلمانان چنانچه توجیه شرعى داشته باشد این دشمنى به معناى عدم برخورد عادلانه و با قسط با آنها چه در گفته و چه در عمل نخواهد بود.<br> | ||
علاوه بر آیات، روایتهاى فراوانى نیز درباره حق مسلمانان بر مسلمانان دیگر وجود دارند که مسلمانان باید همیشهآنها را در تولید ارزش هاى خود به کار گیرند و باید دادههاى معرفتى خود را که در اختیار داریم با آنها مقایسه کنیم.<br> | علاوه بر آیات، روایتهاى فراوانى نیز درباره حق مسلمانان بر مسلمانان دیگر وجود دارند که مسلمانان باید همیشهآنها را در تولید ارزش هاى خود به کار گیرند و باید دادههاى معرفتى خود را که در اختیار داریم با آنها مقایسه کنیم.<br> |