زنادقه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '.او' به '. او')
جز (جایگزینی متن - ' گیری' به '‌گیری')
خط ۹: خط ۹:


بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانوی ها است.زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند و این طبقه ـ حال روی هر حسابی بود ـ آزادی داشتند. حتی در حرمین  [[مکه]] و [[مدینه]] و حتی در  [[مسجدالحرام]] و  مسجدالنبی می نشستند و حرف های شان را می زدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکر یا شبهه ای است که برای ما پیدا شده و باید آن را بیان کنیم.<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع) صفحه71 ـ 72. با ویرایش واصلاح عبارات</ref> زنادقه سخت مورد تعقیب [[خلفاى عباسى]] بودند، و علماى اسلام گناه زندقه را قابل بخشش نمى‏ دانستند چنانکه [[غزالى]] در کتاب «فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه» در تأویل حدیث تفرقه درباره نجات فرق اسلام قایل به تسامح شده مى ‏نویسد: «کلها فى الجنة الا الزنادقه». این گروه غالبا قائل به اباحه و شک در دین و نوعى آزاداندیشى و اغلب «ثنوى» بودند مانند صالح بن عبدالقدوس که قائل به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» بود. در سال 163 هجرى مهدى خلیفه عباسى شدیدا به تعقیب زنادقه پرداخت و به محتسب معروف آن زمان عبدالجبار که او را صاحب الزنادقه مى ‏گفتند مأموریت داد که در بلاد اسلام جستجو کند و هرجا به این طایفه برخورد، آنان را تعقیب و به قتل رساند.
بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانوی ها است.زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند و این طبقه ـ حال روی هر حسابی بود ـ آزادی داشتند. حتی در حرمین  [[مکه]] و [[مدینه]] و حتی در  [[مسجدالحرام]] و  مسجدالنبی می نشستند و حرف های شان را می زدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکر یا شبهه ای است که برای ما پیدا شده و باید آن را بیان کنیم.<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع) صفحه71 ـ 72. با ویرایش واصلاح عبارات</ref> زنادقه سخت مورد تعقیب [[خلفاى عباسى]] بودند، و علماى اسلام گناه زندقه را قابل بخشش نمى‏ دانستند چنانکه [[غزالى]] در کتاب «فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه» در تأویل حدیث تفرقه درباره نجات فرق اسلام قایل به تسامح شده مى ‏نویسد: «کلها فى الجنة الا الزنادقه». این گروه غالبا قائل به اباحه و شک در دین و نوعى آزاداندیشى و اغلب «ثنوى» بودند مانند صالح بن عبدالقدوس که قائل به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» بود. در سال 163 هجرى مهدى خلیفه عباسى شدیدا به تعقیب زنادقه پرداخت و به محتسب معروف آن زمان عبدالجبار که او را صاحب الزنادقه مى ‏گفتند مأموریت داد که در بلاد اسلام جستجو کند و هرجا به این طایفه برخورد، آنان را تعقیب و به قتل رساند.
این سخت‏ گیری ها ما بین سالهاى 166 و 170 هجرى به اوج شدت رسید و به اندک گمانى که درباره دین کسى مى ‏بردند او را متهم به زندقه مى کردند.
این سخت‏‌گیری ها ما بین سالهاى 166 و 170 هجرى به اوج شدت رسید و به اندک گمانى که درباره دین کسى مى ‏بردند او را متهم به زندقه مى کردند.
غالبا براى امتحان کسى که گمان مى ‏کردند او از زنادقه است به وى امر مى ‏نمودند که بر صورت مانى که در آن زمان تصویرى از او موجود بود خیو(آب دهان) بیندازد، اگر امتناع مى‏ کرد او را متهم به زندقه مى ‏کردند و یا مى ‏گفتند مرغى دریایى را که نام او تذرگ (تذرو) بود بکشد و ظاهرا مانویان از قتل حیوانات ابا داشتند به خصوص از قتل این پرنده.اتفاقا در آن زمان که مصادف با سال 1239 م بود کاتارهاى  مانوى که از توسکانی ها بودند، مورد تعقیب پاپ ژرژ چهارم قرار گرفتند و ایشان را وادار مى ‏کردند در پیش اسقفان گوشت بخورند، زیرا مانویان از خوردن گوشت ابا مى‏ کردند. در زمان خلفاى عباسى، تنها مانویان را تعقیب نمى‏ کردند بلکه هاشمیان را که از اولاد [[على (ع)]] بودند و دعوت خلافت داشتند متهم به زندقه مى ‏کردند، چنان که عبداللَّه بن معاویه را از زندقیان مى ‏شمردند، یا بعضى از مخالفان خود را به اتهام زندقه مى‏ کشتند.از جمله کسانى که خلفاى عباسى بعنوان زندقه مورد تعقیب قرار دادند، ابو على سعید، ابو على رجا و ابو یحیى یزدان بخت بودند. ظاهرا زنادقه حقیقى از دین مزدکى و مانوى خود بر نمى ‏گشتند و تن به مرگ مى‏ دادند. از مشاهیر و متکلمان زنادقه ابن طالوت و نعمان نامى بودند که هر دو استاد ابن راوندى زندیق مشهور به شمار مى‏ رفتند.
غالبا براى امتحان کسى که گمان مى ‏کردند او از زنادقه است به وى امر مى ‏نمودند که بر صورت مانى که در آن زمان تصویرى از او موجود بود خیو(آب دهان) بیندازد، اگر امتناع مى‏ کرد او را متهم به زندقه مى ‏کردند و یا مى ‏گفتند مرغى دریایى را که نام او تذرگ (تذرو) بود بکشد و ظاهرا مانویان از قتل حیوانات ابا داشتند به خصوص از قتل این پرنده.اتفاقا در آن زمان که مصادف با سال 1239 م بود کاتارهاى  مانوى که از توسکانی ها بودند، مورد تعقیب پاپ ژرژ چهارم قرار گرفتند و ایشان را وادار مى ‏کردند در پیش اسقفان گوشت بخورند، زیرا مانویان از خوردن گوشت ابا مى‏ کردند. در زمان خلفاى عباسى، تنها مانویان را تعقیب نمى‏ کردند بلکه هاشمیان را که از اولاد [[على (ع)]] بودند و دعوت خلافت داشتند متهم به زندقه مى ‏کردند، چنان که عبداللَّه بن معاویه را از زندقیان مى ‏شمردند، یا بعضى از مخالفان خود را به اتهام زندقه مى‏ کشتند.از جمله کسانى که خلفاى عباسى بعنوان زندقه مورد تعقیب قرار دادند، ابو على سعید، ابو على رجا و ابو یحیى یزدان بخت بودند. ظاهرا زنادقه حقیقى از دین مزدکى و مانوى خود بر نمى ‏گشتند و تن به مرگ مى‏ دادند. از مشاهیر و متکلمان زنادقه ابن طالوت و نعمان نامى بودند که هر دو استاد ابن راوندى زندیق مشهور به شمار مى‏ رفتند.
زنادقه‏ اى که در بین سالهاى 153 و 170 هجری قمری به امر مهدى و هادى دو خلیفه عباسى مورد تعقیب قرار گرفتند غالبا مانوى بودند و از قائلین به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» به شمار مى‏ رفتند و ذبح حیوانات و خوردن گوشت آنها را حرام مى ‏شمردند. [[شعوبیه|شعوبیه]] یعنى ایرانیانى که قایل به برترى عجم بر عرب بودند اغلب از زنادقه بودند. از شخصیت‌هاى بارز زنادقه عبدالکریم [[ابن ابى العوجاء]] بود. ابو على ورّاق معتزلى نیز از ایشان به شمار مى ‏رفت، و او را از زنادقه و [[شیعه|شیعه]] [[رافضى]] مى ‏شمردند و معتقد به اصالت نور و ظلمت بود. در میان ادبا و شعرا ابان بن عبدالحمید لاحقى که کلیله و دمنه ابن المقفع را به شعر درآورده بود نیز از زنادقه به شمار مى‏رفت و مانند بشّار بن برد از ملى‏ گرایان ایرانى بود.ابوالعتاهیه را نیز از زنادقه شمرده‏ اند، زیرا در اشعار خود به اصالت دو اصل خیر و شر و نور و ظلمت قایل بود. ولید بن یزید اموى را که خلیفه‏ اى بى ‏اعتقاد بود و به قرآن کریم جسارت کرد و با انداختن تیرى آن را پاره کرده و بسوزانید نیز زندیق مى ‏خواندند. دیگر کسانى را که زندیق خوانده‏ اند، معن بن زائده شیبانى و دیگرى عبدالسلام رعبان بود.
زنادقه‏ اى که در بین سالهاى 153 و 170 هجری قمری به امر مهدى و هادى دو خلیفه عباسى مورد تعقیب قرار گرفتند غالبا مانوى بودند و از قائلین به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» به شمار مى‏ رفتند و ذبح حیوانات و خوردن گوشت آنها را حرام مى ‏شمردند. [[شعوبیه|شعوبیه]] یعنى ایرانیانى که قایل به برترى عجم بر عرب بودند اغلب از زنادقه بودند. از شخصیت‌هاى بارز زنادقه عبدالکریم [[ابن ابى العوجاء]] بود. ابو على ورّاق معتزلى نیز از ایشان به شمار مى ‏رفت، و او را از زنادقه و [[شیعه|شیعه]] [[رافضى]] مى ‏شمردند و معتقد به اصالت نور و ظلمت بود. در میان ادبا و شعرا ابان بن عبدالحمید لاحقى که کلیله و دمنه ابن المقفع را به شعر درآورده بود نیز از زنادقه به شمار مى‏رفت و مانند بشّار بن برد از ملى‏ گرایان ایرانى بود.ابوالعتاهیه را نیز از زنادقه شمرده‏ اند، زیرا در اشعار خود به اصالت دو اصل خیر و شر و نور و ظلمت قایل بود. ولید بن یزید اموى را که خلیفه‏ اى بى ‏اعتقاد بود و به قرآن کریم جسارت کرد و با انداختن تیرى آن را پاره کرده و بسوزانید نیز زندیق مى ‏خواندند. دیگر کسانى را که زندیق خوانده‏ اند، معن بن زائده شیبانى و دیگرى عبدالسلام رعبان بود.