خلق افعال عباد (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان')
جز (جایگزینی متن - 'کتاب ها' به 'کتاب‌ها')
خط ۷۸: خط ۷۸:
امام با همین بخش از سوره حمد، معنای امر بین الامرین را  به آن شخص می‌فهماند. می‌نویسد:«ثم قوله إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ مبطل لقول الطائفتين المنحرفتين عن قصد السبيل، فإنه يتضمن إثبات فعل العبد و قيام العباده به حقيقه فهو العابد على الحقيقه، و إن ذلك لا يحصل له إلا بإعانه رب العالمين عزّ و جلّ له، فإن لم يعنه و لم يقدره و لم يشا له العباده، لم يتمكن منها و لم يوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانه من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که می‌گوید فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف اند. بدرستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمی‌شود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و قدرت ندهد و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و قدرت بر انجامش را خدا به او داده است. <ref>ابن قیم،(1417ق). شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل. بیروت: انتشارات دار الجمیل، ص 146</ref>
امام با همین بخش از سوره حمد، معنای امر بین الامرین را  به آن شخص می‌فهماند. می‌نویسد:«ثم قوله إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ مبطل لقول الطائفتين المنحرفتين عن قصد السبيل، فإنه يتضمن إثبات فعل العبد و قيام العباده به حقيقه فهو العابد على الحقيقه، و إن ذلك لا يحصل له إلا بإعانه رب العالمين عزّ و جلّ له، فإن لم يعنه و لم يقدره و لم يشا له العباده، لم يتمكن منها و لم يوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانه من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که می‌گوید فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف اند. بدرستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمی‌شود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و قدرت ندهد و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و قدرت بر انجامش را خدا به او داده است. <ref>ابن قیم،(1417ق). شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل. بیروت: انتشارات دار الجمیل، ص 146</ref>
ابن قیم مدعی است همه فرقه های مسلمان معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس مشیت الهی پیش می‌رود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره می‌کند که محور آن مشیت الهی است. می‌نویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ عليها إجماع الرسل من أولهم إلى آخرهم و جميع الكتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التي فطر اللّه عليها خلقه و أدلة العقول و العيان، و ليس في الوجود موجب و مقتض إلا مشيئة اللّه وحده، فما شاء كان و ما لم يشأ لم يكن، هذا عموم التّوحيد الذي لا يقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلى آخرهم مجمعون على أنه ما شاء اللّه كان و ما لم يشأ لم يكن»<ref> ابن قیم،(1417ق). شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل. بیروت: انتشارات دار الجمیل، ص119</ref>
ابن قیم مدعی است همه فرقه های مسلمان معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس مشیت الهی پیش می‌رود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره می‌کند که محور آن مشیت الهی است. می‌نویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ عليها إجماع الرسل من أولهم إلى آخرهم و جميع الكتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التي فطر اللّه عليها خلقه و أدلة العقول و العيان، و ليس في الوجود موجب و مقتض إلا مشيئة اللّه وحده، فما شاء كان و ما لم يشأ لم يكن، هذا عموم التّوحيد الذي لا يقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلى آخرهم مجمعون على أنه ما شاء اللّه كان و ما لم يشأ لم يكن»<ref> ابن قیم،(1417ق). شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل. بیروت: انتشارات دار الجمیل، ص119</ref>
مشیت الهی مرتبه ای است که تمام رسولان الهی از ابتدا تا انتها در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام کتاب های آسمانی و فطرت هایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمی‌شود. پس آن چه را بخواهد خواهد بود و آن چه را نخواهد، نخواهد بود. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش می‌رود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور می‌رسیم که وی به پیروی از  نصوص قرآنی و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن می‌گوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی می‌داند که آن چه طلب کند، می‌شود و آن چه طلب نکند، نمی‌شود. البته این سخن حق است که تدبیر هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است می‌تواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده  و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست.  
مشیت الهی مرتبه ای است که تمام رسولان الهی از ابتدا تا انتها در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام کتاب‌های آسمانی و فطرت هایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمی‌شود. پس آن چه را بخواهد خواهد بود و آن چه را نخواهد، نخواهد بود. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش می‌رود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور می‌رسیم که وی به پیروی از  نصوص قرآنی و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن می‌گوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی می‌داند که آن چه طلب کند، می‌شود و آن چه طلب نکند، نمی‌شود. البته این سخن حق است که تدبیر هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است می‌تواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده  و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست.  
بنا بر این، این مسئله که آن چه را خدا بخواهد می‌شود و آن چه را نخواهد نمی‌شود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا می‌خواهد که انسان با مشیت خویش (که اختیار جزیی از آن است) فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانه ای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و اراده اش که تابع اراده کلی الهی است، به دور از جبر، نوع فعل خویش را بر می‌گزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب می‌کند.
بنا بر این، این مسئله که آن چه را خدا بخواهد می‌شود و آن چه را نخواهد نمی‌شود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا می‌خواهد که انسان با مشیت خویش (که اختیار جزیی از آن است) فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانه ای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و اراده اش که تابع اراده کلی الهی است، به دور از جبر، نوع فعل خویش را بر می‌گزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب می‌کند.