بحثی در ابتدای ماه‌های قمری (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
همچنین معیار، رؤیت ماه با ابزار علمى نیست. معیار فقط دیدن با چشم معمول و بدون ابزار است.<br>
همچنین معیار، رؤیت ماه با ابزار علمى نیست. معیار فقط دیدن با چشم معمول و بدون ابزار است.<br>


=مسأله اختلاف شهرها در رؤیت ماه =
=مسأله اختلاف شهرها در رؤیت ماه=
گاهى هلال ماه در شهرى دیده می‌شود؛ اما در شهر دیگرى دیده نمى‌شود. در چنین وضعى حکم چیست؟ <br>
گاهى هلال ماه در شهرى دیده می‌شود؛ اما در شهر دیگرى دیده نمى‌شود. در چنین وضعى حکم چیست؟ <br>
در پاسخ این پرسش گفته می‌شود که ندیدن ماه، گاهى به سبب وجود مانعى مانند ابرى بودن هوا است. در این صورت، شکى نیست که رؤیت هلال در یک شهر، براى شهرى که داراى آسمانى ابرى است، کفایت می‌کند. <br>
در پاسخ این پرسش گفته می‌شود که ندیدن ماه، گاهى به سبب وجود مانعى مانند ابرى بودن هوا است. در این صورت، شکى نیست که رؤیت هلال در یک شهر، براى شهرى که داراى آسمانى ابرى است، کفایت می‌کند. <br>
خط ۶۶: خط ۶۶:


=دیدگاه عالمان شیعه=
=دیدگاه عالمان شیعه=
دانشمندان شیعه همگى بر این نکته توافق دارند که رؤیت ماه در شهرى براى شهرهاى قریب‌الافق نیز کفایت می‌کند؛ چون در چنین حالتى علم پیدا می‌شود که ندیدن ماه در شهرهاى قریب الافق، به علت مانعى بوده است؛ اما درباره شهرهاى دور که داراى افق هاى گوناگونى هستند، گفته شده که عالمان گذشته به این مسأله نپرداخته‌اند؛ اما رأى مشهور عالمان متأخر آن است که رؤیت هلال در شهرى براى شهرهاى دیگر که در افق با آن شهر مختلف است، کافى نیست و نمى‌توان آن را ابتداى ماه شرعى براى شهرهاى دیگر برشمرد؛ البته تعدادى از عالمان و محققان شیعه به کفایت رؤیت در یک شهر براى شهرهاى دیگر معتقد شده‌اند. این کفایت را مرحوم علامه حلى در کتاب التذکره از برخى عالمان نقل کرده، و خود با صراحت تمام در کتاب المنتهى آن را برگزیده است؛ چنان که شهید اول در کتاب الدروس، این قول را محتمل دانسته و نیز مرحوم محدث کاشانى در کتاب الوافى نیز با صراحت آن را برگزیده و روایت ذیل را در این باب ذکر کرده است:<br>
دانشمندان شیعه همگى بر این نکته توافق دارند که رؤیت ماه در شهرى براى شهرهاى قریب‌الافق نیز کفایت می‌کند؛ چون در چنین حالتى علم پیدا می‌شود که ندیدن ماه در شهرهاى قریب الافق، به علت مانعى بوده است؛ اما درباره شهرهاى دور که داراى افق‌هاى گوناگونى هستند، گفته شده که عالمان گذشته به این مسأله نپرداخته‌اند؛ اما رأى مشهور عالمان متأخر آن است که رؤیت هلال در شهرى براى شهرهاى دیگر که در افق با آن شهر مختلف است، کافى نیست و نمى‌توان آن را ابتداى ماه شرعى براى شهرهاى دیگر برشمرد؛ البته تعدادى از عالمان و محققان شیعه به کفایت رؤیت در یک شهر براى شهرهاى دیگر معتقد شده‌اند. این کفایت را مرحوم علامه حلى در کتاب التذکره از برخى عالمان نقل کرده، و خود با صراحت تمام در کتاب المنتهى آن را برگزیده است؛ چنان که شهید اول در کتاب الدروس، این قول را محتمل دانسته و نیز مرحوم محدث کاشانى در کتاب الوافى نیز با صراحت آن را برگزیده و روایت ذیل را در این باب ذکر کرده است:<br>
بصرى می‌گوید: از [[امام صادق(علیه‌السلام)]] درباره هلال رمضان که در 29 شعبان آن گاه که هوا بر ما ابرى می‌شود پرسیدم. امام پاسخ داد: روزه نگیر، مگر هلال را ببینى و اگر اهل شهر دیگرى شهادت بر رؤیت آن در آن روز دادند، روزه آن روز را قضا کن. <ref>الاستبصار، ج 2، ص 64، ح 206.</ref><br>
بصرى می‌گوید: از [[امام صادق(علیه‌السلام)]] درباره هلال رمضان که در 29 شعبان آن گاه که هوا بر ما ابرى می‌شود پرسیدم. امام پاسخ داد: روزه نگیر، مگر هلال را ببینى و اگر اهل شهر دیگرى شهادت بر رؤیت آن در آن روز دادند، روزه آن روز را قضا کن. <ref>الاستبصار، ج 2، ص 64، ح 206.</ref><br>
مرحوم فیض کاشانى در حاشیه‌اى بر این روایت می‌گوید: این‌که امام فرمود: اگر ماه را اهل شهر دیگرى در آن روز دیده باشند، تو روزه آن روز را قضا کن، به علّت آن است که اگر فردى در شهرى ماه را دیده باشد، در واقع حدود هزار نفر آن را دیده‌اند؛ چنان که گذشت و به ظاهر، فرقى نیست شهرى که در آن ماه دیده شده است، به شهرى که دیده نشده، نزدیک یا دور باشد؛ چون اولا بناى تکلیف بر خود رؤیت است، نه بر امکان رؤیت و ثانیاً نزدیک و دور بودن براى عموم مردم مشخص نیست و ثالثاً لفظ مطلق است و تعبیر «شهر دیگر» بدون قید ذکر شده؛ پس این‌که میان فقیهان متأخر ما مشهور شده: شهر قریب‌الافق یا بعید الافق با یک‌دیگر فرق دارند و به دنبال این، کلام فقیهان در تفسیر دور و نزدیک بودن هم به واسطه اجتهاد با یک‌دیگر مختلف شده، بى اساس است <ref>ص 20.</ref><br>
مرحوم فیض کاشانى در حاشیه‌اى بر این روایت می‌گوید: این‌که امام فرمود: اگر ماه را اهل شهر دیگرى در آن روز دیده باشند، تو روزه آن روز را قضا کن، به علّت آن است که اگر فردى در شهرى ماه را دیده باشد، در واقع حدود هزار نفر آن را دیده‌اند؛ چنان که گذشت و به ظاهر، فرقى نیست شهرى که در آن ماه دیده شده است، به شهرى که دیده نشده، نزدیک یا دور باشد؛ چون اولا بناى تکلیف بر خود رؤیت است، نه بر امکان رؤیت و ثانیاً نزدیک و دور بودن براى عموم مردم مشخص نیست و ثالثاً لفظ مطلق است و تعبیر «شهر دیگر» بدون قید ذکر شده؛ پس این‌که میان فقیهان متأخر ما مشهور شده: شهر قریب‌الافق یا بعید الافق با یک‌دیگر فرق دارند و به دنبال این، کلام فقیهان در تفسیر دور و نزدیک بودن هم به واسطه اجتهاد با یک‌دیگر مختلف شده، بى اساس است <ref>ص 20.</ref><br>
خط ۸۵: خط ۸۵:
بعد از شاهد قرآنى پیشین، روایاتى ذکر می‌شود که برخى از آن‌ها از این قرار است: <br>
بعد از شاهد قرآنى پیشین، روایاتى ذکر می‌شود که برخى از آن‌ها از این قرار است: <br>
1. گفتار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) که فرموده است: تا رؤیت ماه روزه بگیرید و با رؤیت ماه [جدید] نیز افطار کنید.<ref>بحار الانوار، ج 55، ص 356.</ref> این روایت، خطابى کلى براى همه امّت است؛ پس هر کس در هر مکانى آن را ببیند، رؤیت او همانند رؤیت براى همه است.<br>
1. گفتار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) که فرموده است: تا رؤیت ماه روزه بگیرید و با رؤیت ماه [جدید] نیز افطار کنید.<ref>بحار الانوار، ج 55، ص 356.</ref> این روایت، خطابى کلى براى همه امّت است؛ پس هر کس در هر مکانى آن را ببیند، رؤیت او همانند رؤیت براى همه است.<br>
2. صحیحه هشام بن حکم که از امام صادق(علیه‌السلام) نقل کرده. حضرت در مورد کسى که 29 روز را روزه گرفته بود فرمود: اگر براى این فرد بینه عادل [شهادت دو عادل] از اهل شهر بود که آنان بر اساس رؤیت هلال، سى روز روزه گرفته‌اند، باید یک روز را قضا کند.<ref>الوسائل، ج 10، ص 265.</ref><br>
2. صحیحه هشام بن حکم که از امام صادق(علیه‌السلام) نقل کرده. حضرت در مورد کسى که 29 روز را روزه گرفته بود فرمود: اگر براى این فرد بینه عادل [شهادت دو عادل] از اهل شهر بود که آنان بر اساس رؤیت هلال، سى روز روزه گرفته‌اند، باید یک روز را قضا کند.<ref>الوسائل، ج 10، ص 265.</ref><br>
3. روایت صحیحه ابو بصیر از امام صادق(علیه‌السلام). از امام صادق(علیه‌السلام) درباره روزى از ماه رمضان که روزه اش قضا می‌شود، پرسیده شد. در پاسخ فرمود: آن را قضا نکن، مگر آن که دو شاهد عادل از نمازگزاران بر هنگامه ابتداى ماه شهادت دهند و نیز امام صادق(علیه‌السلام)فرمود: آن روز را که قضا می‌شود، روزه مگیر، مگر اهل شهرها آن روز را قضا کنند؛ پس اگر آنان چنین کردند، تو هم روزه آن روز را بگیر. <ref>تهذیب الاحکام، ج 4، ص 157.</ref><br>
3. روایت صحیحه ابو بصیر از امام صادق(علیه‌السلام). از امام صادق(علیه‌السلام) درباره روزى از ماه رمضان که روزه اش قضا می‌شود، پرسیده شد. در پاسخ فرمود: آن را قضا نکن، مگر آن که دو شاهد عادل از نمازگزاران بر هنگامه ابتداى ماه شهادت دهند و نیز امام صادق(علیه‌السلام)فرمود: آن روز را که قضا می‌شود، روزه مگیر، مگر اهل شهرها آن روز را قضا کنند؛ پس اگر آنان چنین کردند، تو هم روزه آن روز را بگیر. <ref>تهذیب الاحکام، ج 4، ص 157.</ref><br>
4. روایت صحیحه اسحاق بن عمار که می‌گوید: از امام صادق(علیه‌السلام) از هلال ماه رمضان در حالى که در روز 29 شعبان هستیم و آسمان هم ابرى است پرسیدم. امام(علیه‌السلام) پاسخ داد: این روز را روزه مگیر، مگر هلال را رؤیت کنى؛ اما اگر ساکنان شهر دیگرى بر رؤیت هلال گواهى دادند، تو آن روز را قضا کن.<ref>همان، ص 178، ح 493.</ref><br>
4. روایت صحیحه اسحاق بن عمار که می‌گوید: از امام صادق(علیه‌السلام) از هلال ماه رمضان در حالى که در روز 29 شعبان هستیم و آسمان هم ابرى است پرسیدم. امام(علیه‌السلام) پاسخ داد: این روز را روزه مگیر، مگر هلال را رؤیت کنى؛ اما اگر ساکنان شهر دیگرى بر رؤیت هلال گواهى دادند، تو آن روز را قضا کن.<ref>همان، ص 178، ح 493.</ref><br>
خط ۹۱: خط ۹۱:
6. و نیز به روایات دیگرى تمسک کرده‌اند؛ مانند آنچه در کتاب تهذیب از امام باقر(علیه‌السلام)آمده: فطر روزى است که مردم افطار می‌کنند، و عید قربان روزى است که مردم قربانى می‌کنند، و روزه وقتى است که مردم روزه می‌گیرند.<ref>تهذیب الاحکام، ج 4، ص 317، ح 966.</ref><br>
6. و نیز به روایات دیگرى تمسک کرده‌اند؛ مانند آنچه در کتاب تهذیب از امام باقر(علیه‌السلام)آمده: فطر روزى است که مردم افطار می‌کنند، و عید قربان روزى است که مردم قربانى می‌کنند، و روزه وقتى است که مردم روزه می‌گیرند.<ref>تهذیب الاحکام، ج 4، ص 317، ح 966.</ref><br>
روایتى نیز از طریق ابى الجارود نقل شده و می‌گوید: از [[امام باقر(علیه‌السلام)]] شنیدم که می‌فرماید: روزه بگیر زمانى که مردم روزه می‌گیرند و افطار کن؛ آن گاه که مردم افطار می‌کنند؛ چرا که خداوند، هلال‌ها را زمان تعیین وقت‌ها براى مردم قرار داده است. <ref>همان، ص 164، ح 462.</ref><br>
روایتى نیز از طریق ابى الجارود نقل شده و می‌گوید: از [[امام باقر(علیه‌السلام)]] شنیدم که می‌فرماید: روزه بگیر زمانى که مردم روزه می‌گیرند و افطار کن؛ آن گاه که مردم افطار می‌کنند؛ چرا که خداوند، هلال‌ها را زمان تعیین وقت‌ها براى مردم قرار داده است. <ref>همان، ص 164، ح 462.</ref><br>
به آنچه در دعاى روایت شده در قنوت نماز عید ذکر شده تمسک کرده‌اند: خدایا! از تو مسألت دارم به حق این روز که براى مسلمانان عید قرار داده‌اى <ref>مصباح المتهجّد، ص645.</ref>، و نیز دعاى روایت شده از امامان معصوم را ذکر کرده‌اند که در آن آمده است: و رؤیت آن را براى همه مردم، رؤیت یکسان قرار داده‌اى.<br>
به آنچه در دعاى روایت شده در قنوت نماز عید ذکر شده تمسک کرده‌اند: خدایا! از تو مسألت دارم به حق این روز که براى مسلمانان عید قرار داده‌اى <ref>مصباح المتهجّد، ص645.</ref>، و نیز دعاى روایت شده از امامان معصوم را ذکر کرده‌اند که در آن آمده است: و رؤیت آن را براى همه مردم، رؤیت یکسان قرار داده‌اى.<br>
استدلال‌هاى آنان به سکوت همه روایات ختم شده که هیچ یک، وحدت افق را در مسأله رؤیت معتبر نکرده و حتى در روایات ضعیف هم از وحدت افق ذکرى نشده است.<br>
استدلال‌هاى آنان به سکوت همه روایات ختم شده که هیچ یک، وحدت افق را در مسأله رؤیت معتبر نکرده و حتى در روایات ضعیف هم از وحدت افق ذکرى نشده است.<br>


خط ۹۷: خط ۹۷:
آنچه در گفتار این مخالفان ظهور دارد، از همان ابتدا تأکید بر مسأله «انصراف» عرفى است که از تعبیر «رؤیت در شهر دیگر» استفاده کرده‌اند به شکلى که تعبیر «شهر دیگر» درست، و مطلق است و شامل همه شهرهاى دیگر می‌شود؛ اما منصرف و متمایل به شهرى است که با شهرى که رؤیت حاصل شده از نظر طول و عرض، قریب‌الافق هستند؛ پس در این حالت، قاعده فقط در خصوص شهرهاى نزدیک به هم، رأى به وحدت حکم می‌دهد و آن گاه که دقت کنیم، می‌بینیم این انصراف عرفى با توجه به مسائل ذیل مورد تأکید واقع می‌شود: <br>
آنچه در گفتار این مخالفان ظهور دارد، از همان ابتدا تأکید بر مسأله «انصراف» عرفى است که از تعبیر «رؤیت در شهر دیگر» استفاده کرده‌اند به شکلى که تعبیر «شهر دیگر» درست، و مطلق است و شامل همه شهرهاى دیگر می‌شود؛ اما منصرف و متمایل به شهرى است که با شهرى که رؤیت حاصل شده از نظر طول و عرض، قریب‌الافق هستند؛ پس در این حالت، قاعده فقط در خصوص شهرهاى نزدیک به هم، رأى به وحدت حکم می‌دهد و آن گاه که دقت کنیم، می‌بینیم این انصراف عرفى با توجه به مسائل ذیل مورد تأکید واقع می‌شود: <br>
أ. بعید پنداشتن این مسأله که در روایتى که تعبیر «شهر دیگر» را دارد، نظر به شهرهایى هم داشته باشد که در دورترین نقطه زمین باشد. <br>
أ. بعید پنداشتن این مسأله که در روایتى که تعبیر «شهر دیگر» را دارد، نظر به شهرهایى هم داشته باشد که در دورترین نقطه زمین باشد. <br>
ب. تأکید عرف بر تشبیه و قیاس اختلاف اوقات طلوع قمرى بر اوقات مختلف طلوع هاى خورشیدى، به رغم بطلان این قیاس، امّا در هر حال، این باور عرفى باعث منصرف کردن ظهور کلام از شمول همه شهرها می‌شود و این مسأله سبب می‌شود که اگر به واقع منظور از «شهر دیگر» اعم از شهرهاى نزدیک و دور بوده، لازم بود در خود روایات تصریح می‌شد که فرقى میان شهر نزدیک یا دور نیست و چون چنین تصریحى در روایات موجود نیست، همان باور عرف و فهم عرفى که از تعبیر «شهر دیگر» فقط شهر نزدیک را می‌فهمد، پذیرفته شده است. <br>
ب. تأکید عرف بر تشبیه و قیاس اختلاف اوقات طلوع قمرى بر اوقات مختلف طلوع‌هاى خورشیدى، به رغم بطلان این قیاس، امّا در هر حال، این باور عرفى باعث منصرف کردن ظهور کلام از شمول همه شهرها می‌شود و این مسأله سبب می‌شود که اگر به واقع منظور از «شهر دیگر» اعم از شهرهاى نزدیک و دور بوده، لازم بود در خود روایات تصریح می‌شد که فرقى میان شهر نزدیک یا دور نیست و چون چنین تصریحى در روایات موجود نیست، همان باور عرف و فهم عرفى که از تعبیر «شهر دیگر» فقط شهر نزدیک را می‌فهمد، پذیرفته شده است. <br>
از استدلال طرفداران کفایت رؤیت به سوره قدر پاسخ داده می‌شود که شاید آن شب در علم خداوند فقط یک شب است و این مسأله با حکم ظاهرى این شهر با دیگرى فرق دارد. نیز شاید از استدلال آن‌ها به گفتار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) (روزه بگیرید تا رؤیت، و افطار کنید با رؤیت) چنین پاسخ داده شود که حکم گرچه کلى و عمومى است، به‌اندازه افراد و شهرهاى متعدد، این حکم نیز منحل و متعدّد می‌شود به ویژه آنگه که قاعده «انصراف» ذکر شده را هم مدّ نظر قرار دهیم. <br>
از استدلال طرفداران کفایت رؤیت به سوره قدر پاسخ داده می‌شود که شاید آن شب در علم خداوند فقط یک شب است و این مسأله با حکم ظاهرى این شهر با دیگرى فرق دارد. نیز شاید از استدلال آن‌ها به گفتار پیامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) (روزه بگیرید تا رؤیت، و افطار کنید با رؤیت) چنین پاسخ داده شود که حکم گرچه کلى و عمومى است، به‌اندازه افراد و شهرهاى متعدد، این حکم نیز منحل و متعدّد می‌شود به ویژه آنگه که قاعده «انصراف» ذکر شده را هم مدّ نظر قرار دهیم. <br>
به این طریق نیز از شواهد دیگرى که ذکر کرده بودند، پاسخ داده می‌شود و افزون بر این‌ها در سند روایات نیز ضعف وجود دارد؛ اما این‌که گفتند روایات از اعتبار وحدت افق ساکت است، همین سکوت می‌تواند دلیلى ضدّ طرفداران کفایت رؤیت باشد؛ زیرا این روایات از بیان عدم فرق میان شهرهاى دور و نزدیک ساکتند به رغم آن که متعارف میان مردم ، وجود این فرق است؛ پس اگر روایات در صدد عدم فرق شهر نزدیک با دور بود، می‌بایست این عدم فرق را بیان می‌کرد. <br>
به این طریق نیز از شواهد دیگرى که ذکر کرده بودند، پاسخ داده می‌شود و افزون بر این‌ها در سند روایات نیز ضعف وجود دارد؛ اما این‌که گفتند روایات از اعتبار وحدت افق ساکت است، همین سکوت می‌تواند دلیلى ضدّ طرفداران کفایت رؤیت باشد؛ زیرا این روایات از بیان عدم فرق میان شهرهاى دور و نزدیک ساکتند به رغم آن که متعارف میان مردم ، وجود این فرق است؛ پس اگر روایات در صدد عدم فرق شهر نزدیک با دور بود، می‌بایست این عدم فرق را بیان می‌کرد. <br>
در هر حال، منشأ این مسأله و بازگشت آن به فهم ظاهر کلام برمى‌گردد؛ پس نمى‌توان برهان قاطعى اقامه کرد؛ چرا که در مسأله، متن صریحى نداریم. بر این اساس، ما معتقدیم که مسأله یگانه کردن ماه‌هاى قمرى، امرى است که با این اختلاف ها تا زمانى که وجود دارند، سازگارى ندارد و امکان بهره‌بردارى و رسیدن به نظامى کلى نیست؛ حال چه قائل به انفتاح باب اجتهاد یا بسته بودن آن باشیم؛ زیرا با عرضه کردن آرا می‌یابیم که مذاهب در این مسأله مختلفند و نیز آراى مجتهدانى هم که طرفدار انفتاح باب اجتهاد هستند نیز متعدّد و پراکنده است و طبیعى است تا وقتى اوضاع چنین است، امکان اجبار فرد یا دولتى به نظام خاصى که گاهى هم آن را باور ندارد، ممکن نیست؛ پس چگونه امکان دارد بیانه‌اى بر وحدت ابتداى ماه صادر شود. بله، مگر ولىّ امر مسلمانان در این زمینه، دستورى صادر کند. <br>
در هر حال، منشأ این مسأله و بازگشت آن به فهم ظاهر کلام برمى‌گردد؛ پس نمى‌توان برهان قاطعى اقامه کرد؛ چرا که در مسأله، متن صریحى نداریم. بر این اساس، ما معتقدیم که مسأله یگانه کردن ماه‌هاى قمرى، امرى است که با این اختلاف‌ها تا زمانى که وجود دارند، سازگارى ندارد و امکان بهره‌بردارى و رسیدن به نظامى کلى نیست؛ حال چه قائل به انفتاح باب اجتهاد یا بسته بودن آن باشیم؛ زیرا با عرضه کردن آرا می‌یابیم که مذاهب در این مسأله مختلفند و نیز آراى مجتهدانى هم که طرفدار انفتاح باب اجتهاد هستند نیز متعدّد و پراکنده است و طبیعى است تا وقتى اوضاع چنین است، امکان اجبار فرد یا دولتى به نظام خاصى که گاهى هم آن را باور ندارد، ممکن نیست؛ پس چگونه امکان دارد بیانه‌اى بر وحدت ابتداى ماه صادر شود. بله، مگر ولىّ امر مسلمانان در این زمینه، دستورى صادر کند. <br>
به رغم آنچه در این نوشته گذشت، می‌یابیم که کوشش‌هاى انجام گرفته شده گاهى در جهت تقریب آرا بسیار مفید بوده، و در مسیر تشخیص شهادت‌هاى صحیح از باطل گاهى مؤثر شده است؛ بلکه این کوشش‌ها در متحد کردن بخش بزرگى از افرادى که به وحدت افق ها ایمان دارند، مفید واقع می‌شود؛ اما با این همه، ما از سودجویى سیاسى پست از این مسأله شریف ترسانیم.<br>
به رغم آنچه در این نوشته گذشت، می‌یابیم که کوشش‌هاى انجام گرفته شده گاهى در جهت تقریب آرا بسیار مفید بوده، و در مسیر تشخیص شهادت‌هاى صحیح از باطل گاهى مؤثر شده است؛ بلکه این کوشش‌ها در متحد کردن بخش بزرگى از افرادى که به وحدت افق‌ها ایمان دارند، مفید واقع می‌شود؛ اما با این همه، ما از سودجویى سیاسى پست از این مسأله شریف ترسانیم.<br>


در پایان می‌گوییم: هرگاه ما به شریعت خود تمسک جوییم و به حق و همراه دقت سخن گوییم، پیروزیم و آنچه جهانیان درباره ما می‌گویند چندان مهم نخواهد بود و به همین سبب است که اعتراض خویش را به استناد برخى از عالمان به «دیدگاه جهانى» یادآور می‌شویم؛ پس مهم نزد ما تحقق بخشیدن به خواست شریعت اسلامى است و دانستیم که مسأله رؤیت هلال مسأله‌اى اختلافى است و در آن اجماعى نیست. <br>
در پایان می‌گوییم: هرگاه ما به شریعت خود تمسک جوییم و به حق و همراه دقت سخن گوییم، پیروزیم و آنچه جهانیان درباره ما می‌گویند چندان مهم نخواهد بود و به همین سبب است که اعتراض خویش را به استناد برخى از عالمان به «دیدگاه جهانى» یادآور می‌شویم؛ پس مهم نزد ما تحقق بخشیدن به خواست شریعت اسلامى است و دانستیم که مسأله رؤیت هلال مسأله‌اى اختلافى است و در آن اجماعى نیست. <br>
=منابع و مآخذ=
=منابع و مآخذ=
# قرآن کریم.
 
# الاستبصار، ج 2.
#قرآن کریم.
# المستمسک، ج 8.
#الاستبصار، ج 2.
# منهاج الصالحین، ج 1.
#المستمسک، ج 8.
# الفتاوى الواضحة.
#منهاج الصالحین، ج 1.
# تحریر الوسیلة، ج 1.
#الفتاوى الواضحة.
# الفقه على المذاهب الخمسه.
#تحریر الوسیلة، ج 1.
# احیاءالدین، محمدغزالى، ج 1.
#الفقه على المذاهب الخمسه.
# بحارالانوار، ج 55.
#احیاءالدین، محمدغزالى، ج 1.
# الوسائل، ج 10.
#بحارالانوار، ج 55.
# تهذیب الاحکام، ج 4.
#الوسائل، ج 10.
# مصباح المتهجّد.
#تهذیب الاحکام، ج 4.
#مصباح المتهجّد.


=پانویس=
=پانویس=