حسان حتحوت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:


= فعالیت =
= فعالیت =
او از سال 1934 تا 1935 م، در نهضت ملی [[مصر]] شرکت کرد و دانش آموزان مدرسه خود را موعظه کرد و تظاهرات آنها را رهبری کرد و در آغاز زندگی خود به [[حزب وفد]] رفت. وی در سال 1941 م، به دست مؤسس آن امام [[حسن البناء]] به [[اخوان‌المسلمین]] پیوست و بسیار تحت تأثیر او قرار گرفت و از طریق جنبش دانشجویی در فعالیت‌ها و جنبش‌های دانشجویی شرکت کرد.<br>


او از سال 1934 تا 1935 م، در نهضت ملی [[مصر]] شرکت کرد و دانش آموزان مدرسه خود را موعظه کرد و تظاهرات آنها را رهبری کرد و در آغاز زندگی خود به [[حزب وفد]] رفت. وی در سال 1941 م، به دست مؤسس آن امام [[حسن البناء]] به [[اخوان‌المسلمین]] پیوست و بسیار تحت تأثیر او قرار گرفت و از طریق جنبش دانشجویی در فعالیت‌ها و جنبش‌های دانشجویی شرکت کرد.
او می‌گوید: در تمام دوران دبیرستان گرایش [[اسلامی]] داشتم، به همین دلیل شروع به خواندن اسلام از خودم کردم، حتی خطبه‌های مدرسه من شکل [[اسلامی]] را به خود گرفت تا اینکه وارد دانشکده پزشکی شدم و [[حسن البناء]] را زیارت کردم، ایشان شخصیت معقول و بسیار جذاب داشت.<br>


او می‌گوید: در تمام دوران دبیرستان گرایش اسلامی داشتم، به همین دلیل شروع به خواندن اسلام از خودم کردم، حتی خطبه های مدرسه من کاریزمای اسلامی را به خود گرفت تا اینکه وارد دانشکده پزشکی شدم و حسن البنا را زیارت کردم، شخصیت معقول، ثانیاً بسیار جذاب
== پزشک در جنگ ==
او در جنگ [[فلسطین]] به‌عنوان پزشک شرکت کرد و در طول نبردها با دیگران در اداره بیمارستان الرحله شرکت داشت و زمانی که لشکریان عرب تعدادی از اسرای [[یهودی]] را از جنگ به بیمارستان آوردند از موقعیت قابل توجهی برخوردار بود.


او در جنگ [[فلسطین]] به عنوان پزشک شرکت کرد و در طول نبردها با دیگران در اداره بیمارستان الرحله شرکت داشت و زمانی که لشکریان عرب تعدادی از اسرای یهودی را از جنگ به بیمارستان آوردند از موقعیت قابل توجهی برخوردار بود.
بیشتر آنها مجروح بودند و رهبری نظامی می‌خواست با تیراندازی آنها را اعدام کند، به آنها گفت: "بر جنازه من" و خطاب به آنها موضع [[اسلام]] را در قبال اسرا توضیح داد و زنده ماندن این اسرا بود. مجروحین از آنان را معالجه کرد تا زمانی که برگشتند و [[یهودیان]] این مقام را می‌شناختند و در روزنامه‌های خود از آن تمجید می‌کردند.
 
بیشتر آنها مجروح بودند و رهبری نظامی می خواست با تیراندازی آنها را اعدام کند، به آنها گفت: "بر جنازه من" و خطاب به آنها موضع اسلام را در قبال اسرا توضیح داد و زنده ماندن این اسرا بود. به خاطر این مقام و مجروحین را از آنان معالجه کرد تا زمانی که برگشتند و یهودیان این مقام را می دانستند و در روزنامه های خود از آن تمجید می کردند، او حامی یهودیان برای آزادی خانواده های پزشک دوست دکتر حسن بود. دکتر احمد خطاب و یهودیان پس از تسلط بر منطقه، اتاق عمل را از بیمارستان الرحله بازگرداندند.


پس از بازگشت از فلسطین، حدود یک سال در بازداشتگاه «هایکستپ» محبوس بود و در این مدت مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفت.
پس از بازگشت از فلسطین، حدود یک سال در بازداشتگاه «هایکستپ» محبوس بود و در این مدت مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گرفت.