علی بن الحسین (زین العابدین): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۶۶: خط ۶۶:
درباره فلسفه نام‌گذاری آن‌حضرت، به «علی» باید گفت: هر اندازه محبت انسان به شخصی بیشتر باشد، اشتیاق بیشتری دارد تا یاد او را زنده نگه‌دارد؛ بنابراین، طبیعی است که انسان نام پدرش را بر فرزندانش بگذارد تا نام او را در خاطره‌ها زنده نگه‌دارد. در همین راستا امام حسین(ع) به دلیل شدت علاقه‌ش به [[امیرمؤمنان(ع)]] نام هر سه پسر خود از جمله امام سجاد(ع) را علی نهاد.
درباره فلسفه نام‌گذاری آن‌حضرت، به «علی» باید گفت: هر اندازه محبت انسان به شخصی بیشتر باشد، اشتیاق بیشتری دارد تا یاد او را زنده نگه‌دارد؛ بنابراین، طبیعی است که انسان نام پدرش را بر فرزندانش بگذارد تا نام او را در خاطره‌ها زنده نگه‌دارد. در همین راستا امام حسین(ع) به دلیل شدت علاقه‌ش به [[امیرمؤمنان(ع)]] نام هر سه پسر خود از جمله امام سجاد(ع) را علی نهاد.


می‌گویند: [[معاویه]]، [[مروان بن حکم]] را به فرمانداری مدینه منصوب و به وى دستور داد که به جوانان مدینه جایزه‌اى بپردازد. امام سجاد(ع) که در آن زمان، جوانی بود می‌فرماید: «هنگامى که نزد مروان رفتم، گفت: نامت چیست؟! گفتم: «[[على بن الحسین]]»، گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: «على». مروان گفت: على و على؟! چرا پدرت نام همه فرزندانش را على می‌گذارد؟! سپس جایزه‌ام را داد و نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را نقل کردم. پدرم فرمود: «واى بر پسر زن کبود چشم و دباغ باد! اگر براى من صد پسر متولد شود دوست دارم نام همه آنان را على بگذارم». <ref>کافی، ج 6، ص 19</ref>
می‌گویند: [[معاویه]]، [[مروان بن حکم]] را به فرمانداری مدینه منصوب و به وی دستور داد که به جوانان مدینه جایزه‌ای بپردازد. امام سجاد(ع) که در آن زمان، جوانی بود می‌فرماید: «هنگامی که نزد مروان رفتم، گفت: نامت چیست؟! گفتم: «[[علی بن الحسین]]»، گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: «علی». مروان گفت: علی و علی؟! چرا پدرت نام همه فرزندانش را علی می‌گذارد؟! سپس جایزه‌ام را داد و نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را نقل کردم. پدرم فرمود: «وای بر پسر زن کبود چشم و دباغ باد! اگر برای من صد پسر متولد شود دوست دارم نام همه آنان را علی بگذارم». <ref>کافی، ج 6، ص 19</ref>


==فلسفه القاب آن‌حضرت==   
==فلسفه القاب آن‌حضرت==   
خط ۷۴: خط ۷۴:
از مشهورترین القاب آن‌حضرت، «سجاد» است. سجده‌های طولانی و فراوان بر پیشانی آن پیشوای متقین اثر گذاشته و پوست آن زبر شده بود. این‌گونه بود که آن‌حضرت را «سجاد» و «سید الساجدین» لقب دادند. امام باقر(ع) می‌فرماید:  
از مشهورترین القاب آن‌حضرت، «سجاد» است. سجده‌های طولانی و فراوان بر پیشانی آن پیشوای متقین اثر گذاشته و پوست آن زبر شده بود. این‌گونه بود که آن‌حضرت را «سجاد» و «سید الساجدین» لقب دادند. امام باقر(ع) می‌فرماید:  


«پدرم هیچ نعمتی از نعمت‌های الهی را یاد نکرد، مگر این‌که [[سجده]] به جا آورد؛ هیچ آیه‌ای از ‏[[قرآن]] که در آن از سجده یاد شده بود را قرائت نکرد، مگر به سجده رفت؛ هیچ رنجی از او برطرف نشد، مگر این‌که سجده کرد؛ از هیچ نماز واجبی فارغ نشد، جز آن‌که آن‌را به سجده‌ای پیوند داد؛ موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر ‏نگشت، مگر این‌که برای این توفیق، سر به سجده گذاشت؛ در همه مواضع سجود او اثر سجده آشکار بود؛ به ‏همین جهت، پدرم را سجّاد نامیده‌اند».<ref> صدوق، محمد بن على، علل الشرائع‏، ج 1، ص 232-  233، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش</ref>
«پدرم هیچ نعمتی از نعمت‌های الهی را یاد نکرد، مگر این‌که [[سجده]] به جا آورد؛ هیچ آیه‌ای از ‏[[قرآن]] که در آن از سجده یاد شده بود را قرائت نکرد، مگر به سجده رفت؛ هیچ رنجی از او برطرف نشد، مگر این‌که سجده کرد؛ از هیچ نماز واجبی فارغ نشد، جز آن‌که آن‌را به سجده‌ای پیوند داد؛ موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر ‏نگشت، مگر این‌که برای این توفیق، سر به سجده گذاشت؛ در همه مواضع سجود او اثر سجده آشکار بود؛ به ‏همین جهت، پدرم را سجّاد نامیده‌اند».<ref> صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع‏، ج 1، ص 232-  233، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش</ref>


2. زین‌العابدین:  
2. زین‌العابدین:  
خط ۸۰: خط ۸۰:
وجود [[مقدّس]] امام سجّاد(ع)، در تمام عمرشان آن‌چنان غرق مناجات و دعا بودند که هر کجا و هر زمان نام مقدّسش برده می‌شد، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنوندگان تداعی می‌شد. [[عمران بن سلیم]] می‌گوید: هر گاه زُهری از علیّ بن الحسین مطلبی نقل می‌کرد، می‌گفت: مرا زین‌العابدین ‏روایت کرد. یک‌بار [[سفیان بن عُیَیْنه]] به او گفت: چرا به او زین‌العابدین می‌گوئی؟! پاسخ داد:  
وجود [[مقدّس]] امام سجّاد(ع)، در تمام عمرشان آن‌چنان غرق مناجات و دعا بودند که هر کجا و هر زمان نام مقدّسش برده می‌شد، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنوندگان تداعی می‌شد. [[عمران بن سلیم]] می‌گوید: هر گاه زُهری از علیّ بن الحسین مطلبی نقل می‌کرد، می‌گفت: مرا زین‌العابدین ‏روایت کرد. یک‌بار [[سفیان بن عُیَیْنه]] به او گفت: چرا به او زین‌العابدین می‌گوئی؟! پاسخ داد:  


از [[سعید بن مسیّب]] شنیدم که رسول خدا فرمود‎:‎ در روز قیامت فریاد کننده‌ای آواز برمی‌آورد: زینت عبادت کنندگان کجا است؟(أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟). سپس فرمود: چنان می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم [[محشر]] برای رسیدن به جایگاهش ‏قدم بر می‌دارد. <ref> صدوق، محمد بن على، علل الشرائع‏، ج 1،ص 230، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش</ref>
از [[سعید بن مسیّب]] شنیدم که رسول خدا فرمود‎:‎ در روز قیامت فریاد کننده‌ای آواز برمی‌آورد: زینت عبادت کنندگان کجا است؟(أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟). سپس فرمود: چنان می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم [[محشر]] برای رسیدن به جایگاهش ‏قدم بر می‌دارد. <ref> صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع‏، ج 1،ص 230، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش</ref>


در روایت دیگری آمده است: آن‌حضرت سحرگاهی در محراب خود به تهجد می‌پرداخت که شیطانی به صورت روباه در ‏برابرش مجسّم شد تا وی را از حال خوشی که با محبوبش داشت باز دارد. آن‌حضرت کمترین توجّهی به او نکرد.  
در روایت دیگری آمده است: آن‌حضرت سحرگاهی در محراب خود به تهجد می‌پرداخت که شیطانی به صورت روباه در ‏برابرش مجسّم شد تا وی را از حال خوشی که با محبوبش داشت باز دارد. آن‌حضرت کمترین توجّهی به او نکرد.  
خط ۸۸: خط ۸۸:
3. ذوالثفنات(صاحب پینه‌ها):  
3. ذوالثفنات(صاحب پینه‌ها):  


ثفنات جمع «ثَفِنَه»؛ به معناى پینه زانو و سینه شتر است. آن‌حضرت از بس سجده مى‌کرد، روى زانوها و دیگر سجده‌گاه‌هایش پینه مى‌بست و سالى دو بار آن پینه‌ها را مى‌تراشید. گفته شد آن‌حضرت در شبانه روز هزار رکعت نماز مى‌گزارد و نیز گزارش شده هنگامی که او را بعد از شهادت غسل می‌دادند، آثاری از پینه مثل زانوهاى شتر بر دو شانه او دیدند. به خانواده‌اش گفتند: این آثار چیست؟ گفتند: از آذوقه و خوراکی است که شبانه بر شانه مى‌کشید و به بینوایان می‌داد.<ref>علل الشرائع، ج 1، ص 233</ref>
ثفنات جمع «ثَفِنَه»؛ به معنای پینه زانو و سینه شتر است. آن‌حضرت از بس سجده می‌کرد، روی زانوها و دیگر سجده‌گاه‌هایش پینه می‌بست و سالی دو بار آن پینه‌ها را می‌تراشید. گفته شد آن‌حضرت در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌گزارد و نیز گزارش شده هنگامی که او را بعد از شهادت غسل می‌دادند، آثاری از پینه مثل زانوهای شتر بر دو شانه او دیدند. به خانواده‌اش گفتند: این آثار چیست؟ گفتند: از آذوقه و خوراکی است که شبانه بر شانه می‌کشید و به بینوایان می‌داد.<ref>علل الشرائع، ج 1، ص 233</ref>


=آثار و اقدامات علمی‏ امام سجاد(ع)=
=آثار و اقدامات علمی‏ امام سجاد(ع)=
خط ۹۶: خط ۹۶:
==صحیفه سجادیه==
==صحیفه سجادیه==


که به [[خواهر قرآن]]، [[زبور آل محمد(ص)]] و [[انجیل اهل‌بیت(ع)]] شهرت دارد. سند صحیفه به امام محمد باقر(ع) و [[زید بن علی بن الحسین]] می‌رسد. شرح‌های بسیاری بر این اثر ماندگار نگاشته شده است که تنها در کتاب [[الذریعة]] از حدود هفتاد شرح یاد شده است. <ref>شیخ آقا بزرگ تهرانى،‏ محمد محسن‏، الذریعة إلى ‏تصانیف ‏الشیعة، ج ‏13، ص 345 – 359، قم، اسماعیلیان‏، 1408ق</ref>
که به [[خواهر قرآن]]، [[زبور آل محمد(ص)]] و [[انجیل اهل‌بیت(ع)]] شهرت دارد. سند صحیفه به امام محمد باقر(ع) و [[زید بن علی بن الحسین]] می‌رسد. شرح‌های بسیاری بر این اثر ماندگار نگاشته شده است که تنها در کتاب [[الذریعة]] از حدود هفتاد شرح یاد شده است. <ref>شیخ آقا بزرگ تهرانی،‏ محمد محسن‏، الذریعة إلی ‏تصانیف ‏الشیعة، ج ‏13، ص 345 – 359، قم، اسماعیلیان‏، 1408ق</ref>


==مناجات‌های پانزده‌گانه (مناجات خمسة عشر)==
==مناجات‌های پانزده‌گانه (مناجات خمسة عشر)==
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
[[مورخان]] چگونگی وفات ایشان را با تعابیر مختلف گزارش کرده‌اند. برخی به صراحت اعلام کرده‌اند که ایشان به شهادت رسیده است و به عنوان نمونه از امام باقر(ع) نقل می‌کنند که پدر بزرگوارشان به دستور [[ولید]] مسموم شد.<ref> مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج 4، ص 176</ref>  
[[مورخان]] چگونگی وفات ایشان را با تعابیر مختلف گزارش کرده‌اند. برخی به صراحت اعلام کرده‌اند که ایشان به شهادت رسیده است و به عنوان نمونه از امام باقر(ع) نقل می‌کنند که پدر بزرگوارشان به دستور [[ولید]] مسموم شد.<ref> مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج 4، ص 176</ref>  


برخی نیز تعبیرهایی چون «توفّی» را در مورد وفات ایشان گفته‌اند که از ظاهر آن مرگ طبیعی برداشت شده و صراحت در شهادت ندارد (و البته با شهادت ایشان هم منافاتی ندارد).<ref> إعلام الورى، ج ‏1، ص 481</ref>
برخی نیز تعبیرهایی چون «توفّی» را در مورد وفات ایشان گفته‌اند که از ظاهر آن مرگ طبیعی برداشت شده و صراحت در شهادت ندارد (و البته با شهادت ایشان هم منافاتی ندارد).<ref> إعلام الوری، ج ‏1، ص 481</ref>
   
   
=پانویس=
=پانویس=