احمد بن سهل بلخی شامستیانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:
</div>
</div>


 
احمد بن سهل بلخي شامستياني، (234 - 322ق) مشهور به «ابوزيد بلخي». اديب، فيلسوف، متكلم، اخترشناس، پزشك و جغرافي‏دان شيعي ايراني. در سال 234هجري در يكي از روستاهاي بلخ به نام «شامستيان» ديده به جهان گشود، و پس از 88 سال زندگي عالمانه در سال 322هجري در همانجا وفات كرد. پدرش از مردم سيستان بود و به تعليم كارآموزان دستگاه ساماني اشتغال داشت. وي نيز همانند پدر مدتي تربيت اطفال را برعهده داشت از اين‏رو به وي لقب «معلم الصبيان» داده‏اند. وي در سال‏هاي جواني، شيعه امامي بود و براي جستجوي امام(ع)، با كاروان حج، از خراسان عازم عراق گرديد و هشت سال در آنجا اقامت گزيد. در اين مدت با هم‏بحثان خود نظير «ابومعشر بلخي»، «ابوالقاسم عبدالله بن احمدبن محمود كعبي»، «احمدبن طيب سرخسي» و «ابونصر فارابي» در محضر اساتيد و فلاسفه بغداد به فراگيري فلسفه، اخترشناسي، پزشكي و طبيعيات پرداخت. پس از آن به خراسان بازگشت و با «ابوعبدالله محمدبن احمد جيهاني»(م330ق) وزير نصربن احمد ساماني و «حسين بن علي مرورودي»(م320ق) سپهسالار سامانيان كه هر دو گرايش‏هاي شيعي اسماعيلي داشتند، پيوستگي يافت و از صلات و تشويق‏هاي ايشان برخوردار شد. اما پس از چندي پشتيباني وزير و سپهسالار را از دست داد و مشاهره‏اي(شهريه ماهيانه) كه از ايشان مي‏گرفت بريده شد. برخي احتمال داده‏اند علت اين بريدگي از آن روي است كه وي مدتي، مذهب اسماعيلي داشت و پس از رويگرداني او از اين مذهب بود كه جيهاني و مرورودي حمايت از او را رها كردند. اما معلوم نيست كه وي پس از پشت كردن به مذهب اسماعيليه به كداميك از مذاهب روي آورد. با توجه به اينكه در آن روزگار، تشيع مذهب آزادانديشان بوده و او نيز مردي فيلسوف و آزادانديش بود، احتمال پيوستن وي به مذهب شيعه بيش از هر مذهب ديگري است به ويژه كه در اين مذهب سابقه نيز داشته است، به طوري‏كه حتي بعضي از هم‏بحثان او (مانند كعبي) به دليل ارتباطش با وي، منسوب به تشيع گشته است. گواه شيعي‌بودن او آن است كه وي در قصيده نونيه‌اش آنجا كه در كنار قبر «ابومحمد حسن بن حسين علوي» در بلخ مرثيه مي‌خواند، نام پنج تن آل عبا را به ترتيب مي‌برد و اينطور مي‌سرايد:
«يا قبر إن الذي ضمنت جثته
من عصبه ساده ليسوا ذوي أفن؛
محمد و علي ثم زوجته
ثم الحسين إبنه و المرتضي الحسن؛
صلي الإله عليهم و الملائكه الـ
المقربون طوال الدهر و الزمن».
اما نسبت ارتداد كه در برخي از منابع اهل‏سنت به چشم مي‏خورد به واسطه علاقه او به فلسفه و گرايش به شك و استدلال بوده است، لكن مي‏تواند به دليل تمايلات شيعي وي نيز باشد زيرا در آن روزگار سنيان قشري، فلاسفه شيعه را به ارتداد و الحاد متهم مي‏كردند و آنها را رافضي مي‏خواندند. مهم‏ترين استاد او در بغداد «ابويوسف يعقوب بن اسحاق كندي شيعي»(م260ق) است، و از معروف‏ترين شاگردان او «ابوالحسن محمدبن يوسف عامري نيشابوري»(م381ق) و «ابوبكر محمدبن زكريا رازي»(م311ق) هستند. از نوشته‏ها و تأليفات او پيداست كه وي در علوم فلسفه، نجوم، طب، اقليم‏شناسي و ادبيات عرب كاملاً تسلط داشته است. ابن نديم شمار تأليفات او را 34 و ياقوت 56 كتاب ياد كرده است. از جمله آثار او «شرايع الاديان»، «السياسه الكبير و الصغير»، «اكمال الدين»، «مصالح الابدان و الانفس»، «أسماء الله و صفاته»، «النحو و الصرف»، «رساله في حدود الفلسفه»، «ما يصح من أحكام النجوم»، «عصمه الانبياء»، «نظم القرآن»، «المسالك و الممالك»، «صور الأقاليم» و «فضائل بلخ» را مي‏توان نام برد.


[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]