۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
=زندگی= | =زندگی= | ||
ابوعلی شقیق بن ابراهیم بن علی بلخی ازدی زاهد، عارف و زاهد مشهور سده دوم، از مردمان بلخ و دانشمند و عارف برجسته سرزمین [[خراسان]] بود<ref>ابوعبدالرحمن سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیه، ص۶۳</ref>.در برخی منابع متاخر شیعی بلخی از اصحاب [[امام صادق]] (علیهالسّلام) به شمار آمده<ref>موسوی خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، ج۴، ص۱۰۸</ref>.و به نقل برخی دیگر | ابوعلی شقیق بن ابراهیم بن علی بلخی ازدی زاهد، عارف و زاهد مشهور سده دوم، از مردمان بلخ و دانشمند و عارف برجسته سرزمین [[خراسان]] بود<ref>ابوعبدالرحمن سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیه، ص۶۳</ref>.در برخی منابع متاخر شیعی بلخی از اصحاب [[امام صادق]] (علیهالسّلام) به شمار آمده<ref>موسوی خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، ج۴، ص۱۰۸</ref>.و به نقل برخی دیگر گویا وی خدمت [[امام باقر]] و [[امام کاظم]] (علیهماالسّلام) نیز شرفیاب شده<ref>[http://lib.eshia.ir/10984/3/229/%DA%AF%D9%88%D9%8A%D9%86%D8%AF شقیق بلخی]</ref> و از محضر آن بزرگواران بهره برده است<ref>تفضلی، آذر و فضائلی، مهین، فرهنگ بزرگان، ص۲۴۰</ref>.[[شبلنجی]] و [[اربلّی]] به نقل از حسام بن حاتم اصمّ نوشتهاند که بلخی خود نقل کرده است که در سال ۱۴۶ هـ در راه سفر [[حج]]، در قادسیّه و [[مکه]] امام کاظم (علیهالسّلام) را ملاقات کرده و کراماتی را از آن حضرت مشاهده نموده است<ref>شراب، محمدحسن، نور الابصار، ص۳۰۲</ref> <ref>محدث اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۷۴۴</ref>. | ||
=اساتید و شاگردان= | =اساتید و شاگردان= | ||
شقیق بلخی از شاگردان و مریدان خاص ابراهیم بن ادهم، عارف و زاهد معروف سده دوم به شمار میرفت و علم طریقت و مشی صوفیانه را از وی فراگرفت<ref>ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۳۱</ref> دانش [[فقه]] را از اساتیدی چون قاضی ابویوسف<ref>تفضلی، آذر و فضائلی، مهین، فرهنگ بزرگان، ص۲۴۰</ref> و زفر بن هذیل از فقهای معروف آن روزگار آموخت<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۳۰</ref>.در دانش [[حدیث]] و روایت نیز شاگرد کسانی چون اسرائیل بن یونس، [[ابوحنیفه]]، عبّاد بن کثیر و کثیر بن عبدالله ایلی بوده و از ایشان روایت کرده است<ref>ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۳۱</ref>. | شقیق بلخی از شاگردان و مریدان خاص ابراهیم بن ادهم، عارف و زاهد معروف سده دوم به شمار میرفت و علم طریقت و مشی صوفیانه را از وی فراگرفت<ref>ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۳۱</ref> دانش [[فقه]] را از اساتیدی چون قاضی ابویوسف<ref>تفضلی، آذر و فضائلی، مهین، فرهنگ بزرگان، ص۲۴۰</ref> و زفر بن هذیل از فقهای معروف آن روزگار آموخت<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۳۰</ref>.در دانش [[حدیث]] و روایت نیز شاگرد کسانی چون اسرائیل بن یونس، [[ابوحنیفه]]، عبّاد بن کثیر و کثیر بن عبدالله ایلی بوده و از ایشان روایت کرده است<ref>ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۳۱</ref>. | ||
بلخی دارای شاگردان بسیاری نیز بوده که از آن میان نام افرادی چون عبدالصمد بن یزید مردویه، حاتم اصمّ، محمد بن ابان مستملی و حسن بن داود بلخی به چشم میخورد<ref>عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۳، ص۱۵۱</ref>.به گفته حاکم نیشابوری وی در حالی که سیصد نفر از زهّاد خراسان وی را همراهی میکردند<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۳۱</ref> به نیشابور وارد شد. | بلخی دارای شاگردان بسیاری نیز بوده که از آن میان نام افرادی چون عبدالصمد بن یزید مردویه، حاتم اصمّ، محمد بن ابان مستملی و حسن بن داود بلخی به چشم میخورد<ref>عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج۳، ص۱۵۱</ref>.به گفته حاکم نیشابوری وی در حالی که سیصد نفر از زهّاد خراسان وی را همراهی میکردند<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۳۱</ref> به نیشابور وارد شد. | ||
=سبب زهد= | =سبب زهد= | ||
شقیق بلخی علیرغم آنکه از مال و ثروت بسیاری بهرهمند بود، طریق زهد و ورع پیشه ساخت<ref>ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۸، ص۱۷۰</ref>.دلیل این کار را [[ابنخلکان]] چنین بیان میکند: شقیق در ایام جوانی هنگامی که برای تجارت و کسب درآمد به ترکستان سفر کرده بود، به دانشمندی بتپرست از مردمان آن دیار برخورد کرد و به دنبال یک مباحثه و محاجّه علمی و عقیدتی، تحت تاثیر کلام بتپرست واقع میشود و تصمیم میگیرد به هنگام بازگشت تمام اموال و دارایی خود را در راه خیر بخشش کرده، راه زهد و بیرغبتی پیشه کند و به کسب دانش بپردازد.[۱۹] یکی از نوادگان شقیق نقل میکند که او در حالی که مالک و صاحب سیصد قریه و روستا بود، به هنگام مرگ حتی یک کفن برای خود برجای نگذاشت<ref>اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۸، ص۵۹</ref>. | شقیق بلخی علیرغم آنکه از مال و ثروت بسیاری بهرهمند بود، طریق زهد و ورع پیشه ساخت<ref>ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۸، ص۱۷۰</ref>.دلیل این کار را [[ابنخلکان]] چنین بیان میکند: شقیق در ایام جوانی هنگامی که برای تجارت و کسب درآمد به ترکستان سفر کرده بود، به دانشمندی بتپرست از مردمان آن دیار برخورد کرد و به دنبال یک مباحثه و محاجّه علمی و عقیدتی، تحت تاثیر کلام بتپرست واقع میشود و تصمیم میگیرد به هنگام بازگشت تمام اموال و دارایی خود را در راه خیر بخشش کرده، راه زهد و بیرغبتی پیشه کند و به کسب دانش بپردازد. [۱۹] یکی از نوادگان شقیق نقل میکند که او در حالی که مالک و صاحب سیصد قریه و روستا بود، به هنگام مرگ حتی یک کفن برای خود برجای نگذاشت<ref>اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۸، ص۵۹</ref>. | ||
در سبب [[تصوف]] و گرایش او به زهد، نیز آمده است روزی از بیابانی میگذشت، پرندهای بال شکسته را مشاهده کرد که پرندهای دیگر ملخی در منقار خود برای او آورد و به او غذا داد. چون شقیق این صحنه را دید، تجارت را رها کرد و به عبادت مشغول شد. | در سبب [[تصوف]] و گرایش او به زهد، نیز آمده است روزی از بیابانی میگذشت، پرندهای بال شکسته را مشاهده کرد که پرندهای دیگر ملخی در منقار خود برای او آورد و به او غذا داد. چون شقیق این صحنه را دید، تجارت را رها کرد و به عبادت مشغول شد. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
شقیق گفته که: «با ابویوسف قاضی در مجلس ابوحنیفه (رضیاللّهعنهم) حاضر میشدم. مدّتی میان ما مفارقت افتاد. چون به بغداد درآمدم، ابویوسف را دیدم در مجلس قضا، مردمان گرداگرد وی جمع گشته. به من نگاه کرد، گفت: ایّها الشّیخ! چه بوده است که تغییر لباس کردهای؟ گفتم: آنچه تو طلب کردی یافتی، و آنچه من طلب کردم نیافتم. لاجرم ماتمزده و سوگوار و کبودپوش گشتهام. ابویوسف گریان شد.» | شقیق گفته که: «با ابویوسف قاضی در مجلس ابوحنیفه (رضیاللّهعنهم) حاضر میشدم. مدّتی میان ما مفارقت افتاد. چون به بغداد درآمدم، ابویوسف را دیدم در مجلس قضا، مردمان گرداگرد وی جمع گشته. به من نگاه کرد، گفت: ایّها الشّیخ! چه بوده است که تغییر لباس کردهای؟ گفتم: آنچه تو طلب کردی یافتی، و آنچه من طلب کردم نیافتم. لاجرم ماتمزده و سوگوار و کبودپوش گشتهام. ابویوسف گریان شد.» | ||
و وی گفته که: «من از گناه ناکرده بیش از آن میترسم که از گناه کرده، یعنی دانم که چه کردهام، اما ندانم که چه خواهم کرد.» | و وی گفته که: «من از گناه ناکرده بیش از آن میترسم که از گناه کرده، یعنی دانم که چه کردهام، اما ندانم که چه خواهم کرد.» | ||
و وی گفته که: | و وی گفته که: «توکل آن است که دل تو آرام گیرد به آنچه خدای -تعالی- وعده فرموده است.» | ||
و هم وی گفته: «اصحب النّاس کما تصحب النّار، خذ منفعتها، و احذر ان تحرقک!» | و هم وی گفته: «اصحب النّاس کما تصحب النّار، خذ منفعتها، و احذر ان تحرقک!» | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
=درگذشت= | =درگذشت= | ||
ذهبی مینویسد که بلخی علاوه بر شهرتی که در زهد و ورع داشت، همیشه در خط مقدم جبهه و پیشگام جنگجویان و مبارزان بود<ref>ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۳۱۴</ref>. | ذهبی مینویسد که بلخی علاوه بر شهرتی که در زهد و ورع داشت، همیشه در خط مقدم جبهه و پیشگام جنگجویان و مبارزان بود<ref>ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۳۱۴</ref>. به گفته حاتم اصم از شاگردان بلخی وی در جنگی که با ترکها در منطقه کُولان، منطقهای در بلاد ترک در ماوراءالنهر در سال ۱۹۴ هـ رُخ داد، شرکت داشت و در همانجا کشته شد<ref>زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، ج۳، ص۱۷۱</ref>. تاریخهای دیگری از قبیل ۱۵۳، ۱۷۴، ۱۸۴ و۱۹۵ هـ<ref>مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۳۲</ref>. نیز برای درگذشت او ذکر شده است. برخی آرامگاه وی را در منطقه خَتْلان، از نواحی ماوراءالنهر دانستهاند<ref>موسوی خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، ج۴، ص۱۰۶</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: تصوف]] | [[رده:تصوف]] |