سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت) (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - ' صدر اعظم' به ' صدر‌اعظم')
جز (جایگزینی متن - '{{پانویس رنگی}}↵'''' به ''''')
خط ۲۵: خط ۲۵:
|}
|}
</div>
</div>
{{پانویس رنگی}}
'''سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)(1371-1284ق)/(1952-1866م)''' عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان تقریب [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم می‌باشد که به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div>
'''سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)(1371-1284ق)/(1952-1866م)''' عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان تقریب [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] در شماره هفتم می‌باشد که به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.</div>



نسخهٔ ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۳

فصلنامه اندیشه تقریب - شماره هفتم، تابستان 1385
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال دوم/ شماره ششم/تابستان 1385
عنوان مقاله سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)
نویسنده رحیم ابوالحسینی
تعداد صفحات 18
بخش پیشگامان تقریب
زبان فارسی

سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی شقراوی (بلندای استقامت)(1371-1284ق)/(1952-1866م) عنوان مقاله‌ای از بخش پیشگامان تقریب فصلنامه اندیشه تقریب در شماره هفتم می‌باشد که به قلم حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر رحیم ابوالحسینی تدوین و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل تابستان سال 1385 منتشر شده است.

نسب نامه آل‌امین

سیدمحسن فرزند سیدعبدالکریم فرزند سیدعلى فرزند محمدامین فرزند سیدموسى فرزند سیدحیدر فرزند سیدابراهیم مى‌باشد که در نهایت نسب او به حسین ذى‌الدمعة (م 191 ق) فرزند شهید جاوید اسلام زید بن على بن الحسین زین العابدین(علیه‌السلام)مى رسد. برخى از قراین و شواهد تأیید شده حکایت از این دارد که نسبت سادات جبل عامل به عبدالله محض بن حسن مثنى بن حسن بن على(علیه‌السلام)منتهى مى‌شود. به همین دلیل گاهى از امین عاملى با نسبت «حسینى» و گاهى با نسبت «حسنى» یاد مى‌شود. (امین عاملى، 1403 ق، ص 333).
نیاکان سید محسن در حله ـ از مراکز قدیم شیعه نشین در عراق ـ زندگى مى‌کردند، اما یکى از اجداد او (احتمالا سید حیدر) از سوى شیعیان جبل عامل براى مرجعیت و ارشاد به لبنان دعوت شد و از حله به جبل عامل منتقل گردید و قریه شقراء را وطن خود قرار داد و تا هنگام وفات در آن جا ساکن بود. اکنون مزار جد او معلوم است و سال وفات او بر لوح مزارش 1175 ق ثبت شده‌است. (صدر حاج سید جوادى، ج 2، ص 529). گفتنى است صاحب کتاب مفتاح الکرامه، یعنى مرحوم سید جواد عاملى (م 1226 ق)، نوه پسرى مرحوم سید حیدر است. (امین عاملى، پیشین، ص 334).
خاندان امین پیش از آن که به لقب «امین» شهرت یابند، معروف به «قشاقشى» یا «قشاقیشى» بودند اما علت انتساب این عنوان به این خاندان معلوم نیست. بعضى از دانشمندان احتمال داده‌اند «قشاقشى» تحریف و ترجمه «أقساسى» است و اقساس نام فردى است که مالک روستایى در نزدیکى کوفه بود و به همین جهت اهالى دهکده، نام روستایشان را أقساسى گذاشته‌اند و اینها طایفه بزرگى هستند که نسبتشان به حسین ذى الدمعه مى‌رسد. از آن جا که یکى از اجداد سید محسن، به «محمد امین» لقب یافت، به خاندان آنها «آل امین» گفته شده‌است. (پیشین، ص 333).

تولد، خانواده و دوران تحصیل

سید محسن در سال 1284 هجرى قمرى در یک خانواده کاملا مذهبى در روستاى شقراء از توابع جبل عامل لبنان چشم به جهان گشود. به همین دلیل گاه او را «عاملى» و گاه «شقراوى» مى‌خوانند و چون فرزندى به نام محمدباقر داشت، کنیه‌اش ابومحمد الباقر شده‌است. برخى از سیره نویسان معاصر تاریخ ولادت او را سال 1282 ق نوشته‌اند (زرکلى، 1410 ق، ج 5، ص 287)، اما بر اساس قراین و شواهدى که خود امین در زندگى نامه خود نوشته‌اش در آخرین جزء کتاب نفیس اعیان الشیعه، بیان نموده‌است، سال 1284 ق صحیح است (امین عاملى، پیشین، ص 334).
پدرش سید عبدالکریم امین فردى با تقوا و پاک سیرت بود و بیش‌تر روزها را روزه مى‌گرفت و از خوف عاقبتش همیشه گریان بود. در سفرهایش، به زیارت خانه خدا و بیت‌المقدس رفت و پس از آن، عتبات عالیات عراق را زیارت نمود و در همین راستا قصد عزیمت به سوى ایران براى زیارت امام رضا(علیه‌السلام) داشت که پسر عمویش سید کاظم امین او را از این سفر منصرف نمود و به او پیشنهاد کرد مخارج سفرش را براى طلاب علوم دینى هزینه کند و او نیز این پیشنهاد را پذیرفت و از عراق به جبل عامل بازگشت. وى سرانجام به همراه فرزندان و خانواده‌اش به عراق آمد و در سال 1315 ق در نجف درگذشت و در صحن شریف امام على(علیه‌السلام) به خاک سپرده شد.
مادر سید محسن از زنان پرهیزگار و در تدبیر امور خانواده بسیار توانا بود و در سال 1300ق دار فانى را وداع گفت. پدر و مادر سید گرچه بهره بلندى از علم و دانش نداشتند اما در پرورش سید محسن و تعلیم علوم مقدماتى به او از قبیل حفظ قرآن، آموزش خط، فراگیرى برخى اشعار و مانند اینها، نقش عمده‌اى داشتند. هنگامى که وى را به مکتب فرستادند رفتار نادرست و خشونت‌آمیز مکتب دار باعث فرار سید محسن از مکتب شد، اما مادرش او را رها نکرد و به تعلیم او همت گماشت. سید محسن در سن 16 سالگى مادرش را از دست داد و در سوگ او اشعار سوزناکى سرود که ترجمه بخشى از آن چنین است:
«اى قبر اگر بدانى که چه زن پاک سیرت را در خود جا داده‌اى که او لباس شرف بر تن داشت. اى بهترین مادر که به فرزندش نیکى و مهربانى فراوانى داشت مطمئن باش پسرت فرزند سختى‌هاست. چشمانت را با کارهاى نیکش روشن مى‌کند و انگار خود مى‌دانستى که چه فرزند شایسته‌اى را به جاى گذاشته‌اى. اما مادر، من که از فرط محبت و اشتیاق یک لحظه دورى تو قرار را از من مى‌گرفت، اکنون چگونه مى‌توانم طاقت بیاورم در حالى که دورى من و تو تا روز محشر است و رشته کارها از هم گسسته‌است». (پیشین).
این اشعار با توجه به این که سید محسن تنها فرزند خانواده بود، از روابط عمیق بین این مادر و فرزند حکایت دارد. مادرش دختر شاعر و دانشمند محترم شیخ محمدحسین فلحه میسى بود و طبع شعرى سید محسن نیز ریشه در این امر دارد. جد پدرى اش «سید على امین عاملى» فقیهى نامدار در نجف بود و سید استفاده‌هاى شایانى از او برد.
سید محسن بعد از این که در سال 1291 ق در سن هفت سالگى، قرائت قرآن را از اول تا آخر تمام کرد و نوشتن را فرا گرفت به علم نحو و هنر خوشنویسى رو آورد. ابتدا متن اجرومیه [۱] را حفظ کرد و سپس کتاب قطر الندى و بل الصدى تألیف ابن هشام انصارى در علم نحو و کتاب تصریف سعد الدین تفتازانى را به پایان برد. وى این دو کتاب را در فاصله سال‌هاى 1295ق و 1296 ق نزد پسر عمویش سید محمدحسین امین فرا گرفت. (پیشین، ص 337). در همین ایام اشتیاق خواندن شعر در او تقویت شد و به یکى از دوستان پدرش به نام حاج محمود مروت که عازم بیروت بود سفارش کرد دیوان شعرى براى او خریدارى نماید. حاج محمود نیز دیوان ابو فراس حمدانى (م 357 ق) را که یکى از بهترین دیوان‌هاى شعر عربى است، براى او خریدارى نمود و این نخستین مطالعه شعر او بود و چون اشتیاق فراوان داشت، اشعار این دیوان را به دقت مطالعه کرد و بسیارى از ابیات آن را حفظ کرد و از همین‌جا پایه‌هاى ذوق شعرى او شکل گرفت. (پیشین). امین در سال 1297 ق براى ادامه تحصیل در مدرسه‌اى در روستاى «عیثا الزط» نزد سید جواد مرتضى به خواندن شرح قطر الندى و شرح ابن ناظم بر الفیه ابن مالک پرداخت. هم چنین در همین ایام کتاب‌هاى شافیه ابن حاجب و مغنى اللبیب را آموزش دید و چون با سرودن شعر آشنایى پیدا کرده بود منظومه‌اى در علم صرف تألیف نمود. (صدر حاج سید جوادى، پیشین).
امین در ادامه تحصیلاتش به آبادى «بنت جبیل» رفت و در آن جا ضمن دیدار با شیخ موسى شراره که تازه از عراق آمده بود، دروس منطق، معانى بیان، اصول و فقه را نزد وى آموزش دید و استفاده‌هاى فراوان از او برد. در واقع مدرسه بنت جبیل با وجود شیخ موسى شراره از حرارت و رونق بالایى برخوردار بود، اما هنگامى که در شعبان 1304 ق این استاد زحمت کش چشم از جهان فرو بست، طلاب پراکنده شدند و مدرسه بنت جبیل رو به تعطیلى گرایید. از این رو امین به زادگاه خود شقراء بازگشت و تا سال 1308 ق در آن جا بود و در این مدت آموخته‌هایش را به طلاب مبتدى مى‌آموخت و خود نیز مطالعاتى داشت. (امین عاملى، پیشین، ص 344).

سفر به عراق

شوق سفر به نجف اشرف در جان سید محسن شعله افکنده بود اما شرایط نامساعد مالى اجازه این سفر را به او نمى داد. اما جهت پاسخ دادن به اشتیاق درونى اش براى تحصیل علم، مسافرت‌هاى کوتاهى به شهرهاى مختلف لبنان از جمله بعلبک، صیدا و جولان انجام داد اما بعد از مرگ شیخ موسى شراره هیچ گاه ماندن در لبنان براى او رضایت بخش نبود و حتى سعى و تلاش متنفذین منطقه براى دعوت از علماى عراق جهت عزیمت به لبنان نیز ثمربخش نبود. هر چند مرحوم سید مهدى حکیم دعوت آنان براى آمدن به لبنان را اجابت کرد و مساعدت‌هاى مالى قابل توجهى انجام داد، اما این مدت چندان به طول نینجامید و به هر حال سید محسن براى ادامه تحصیلات باید به نجف مى‌رفت. (پیشین، ص 347).
این وضعیت از سال 1303 ق که شیخ موسى شراره دار فانى را وداع گفت تا سال 1308 هجرى ادامه داشت تا این که روزى یکى از علماى لبنان به نام شیخ حسین مغنیه که خود عازم عراق بود، سید امین را براى رفتن به عراق تشویق نمود و از او دعوت به همراهى کرد. سید محسن که آرزوى رفتن به عراق را داشت نگران پدر پیرش بود که به تازگى بینایى خود را از دست داده بود. اما پدرش به او پیشنهاد کرد استخاره کند و بر خدا توکل نماید. استخاره سید محسن خوب آمد و به این ترتیب وى به اتفاق همسرش و به همراهى شیخ حسین مغنیه مهیاى سفر گشت.
سید امین و مسافرین همراه، در آخرین روز ماه مبارک رمضان سال 1308 هجرى از زادگاه خود شقراء حرکت نموده و از مسیر صیدا و بیروت به بندر اسکندرونه و از آن جا به حلب رفته و در روز دوم عید قربان به کاظمین و بغداد رسیدند. (پیشین، ص 350ـ348).

ورود به نجف اشرف

این سفر او بیش از سه ماه طول کشید. وقتى سید به کاظمین رسید مرقد مطهر دو امام بزرگوار موسى بن جعفر و محمدنقى(علیهما السلام) را زیارت کرد و سپس از راه بغداد و کربلا، عازم نجف گردید. زمانى که سید محسن وارد نجف شد آن شهر در اوج عظمت بود. شیعیان ایران، عراق، هند و پاکستان، روسیه، آفریقا و آسیاى مرکزى و سایر نقاط جهان، وجوهات شرعى را تقدیم مراجع تقلید مى‌کردند و به همین جهت مدارس آن جا آباد و پر از جمعیت بود. مهم‌تر از همه، وجود مجتهدان و مدرسان بزرگى از ایران، هم چون آخوند خراسانى، حاج آقا رضا همدانى، شیخ عبدالله حائرى مازندرانى، سید محمدکاظم یزدى و میرزا حبیب الله رشتى، و از علماى عرب هم چون محمد طه نجف، شیخ على رفیش، سید محمد طباطبایى فرزند سید محمدتقى طباطبایى آل بحرالعلوم، شیخ عباس على و شیخ عباس حسن آل کاشف‌الغطاء، و سید حسین قزوینى الاصل بود که هر یک حوزه‌اى براى تدریس فقه و اصول داشتند. هم چنین در خارج از نجف، مانند سامرا، میرزا سید محمدحسن شیرازى زمام مرجعیت را در دست داشت و در کربلا شیخ زین‌العابدین مازندرانى و در کاظمین شیخ محمدتقى از نوادگان شیخ اسدالله تسترى، سید اسماعیل صدر و سید حسن صدر و بزرگانى دیگر رهبرى مردم را به عهده داشتند.

تحصیلات در نجف اشرف

سید امین از این که به پایگاه علم و دانش قدم گذاشته بود بسیار خشنود بود و در مدت اقامتش در نجف که نزدیک به یازده سال طول کشید بهره‌هاى فراوانى برد. امین مرحله سطح، کتاب‌هاى شرح لمعه، قوانین، رسائل و مکاسب را در فقه و اصول نزد استادان درجه اول فرا گرفت و سپس مشغول درس خارج فقه و اصول شد. وى شرح لمعه را نزد پسر عمویش سید على، قوانین را نزد شیخ محمدباقر نجم آبادى، رسائل را نزد ملافتح‌الله اصفهانى معروف به شیخ الشریعه و درس خارج فقه را در محضر شیخ آقارضا همدانى و شیخ محمد طه نجف فرا گرفت و مدتى نیز در جلسات فقه میرزا محمدحسن شیرازى که در سامرا اقامت داشت، حضور یافت. دوره کامل خارج اصول را نزد آخوند ملا محمدکاظم خراسانى صاحب کفایة الاصول گذراند.[۲] چیزى نگذشت که سید محسن امین در حوزه علمیه نجف در ردیف علما و دانشمندان صاحب اندیشه قرار گرفت و خود کرسى درسى به راه انداخت و شاگردان زیادى در حلقه درس او حاضر شدند.

شهرت امین در بلاد شام

سید محسن امین در حوزه علمیه نجف جزء افتخارات شیعه به شمار آمد و شهرتش از شهر نجف بیرون رفت، به ویژه از زمانى که وى به طور رسمى حلقه درسى تشکیل داد و شاگردان بسیارى در درس او شرکت داشتند، زیرا شاگردان بهترین مبلغ استادان خویش هستند؛ از این رو آوازه سید محسن امین علاوه بر عراق به جبل عامل و دمشق نیز رسید و شیعیان جبل عامل و دمشق با تهیه طومارى از او دعوت کردند تا به نزد ایشان بازگردد و مرجعیت این منطقه را بر عهده گیرد. وى این دعوت را پذیرفت و در اواخر جمادى الثانى 1319 ق بعد از ده سال و نیم اقامت در نجف در حالى که 35 سال از عمرش مى‌گذشت رهسپار شام گردید. (صدر حاج سیدجوادى، پیشین، ص 530).
دوران زندگى ثمربخش امین که بیش از پنجاه سال به طول انجامید در دمشق که وطن دوم او به شمار مى‌آمد سپرى شد. آیت‌‎الله سید محسن امین عاملى شیعیان شام را با مشکلات و کمبودهاى فراوان روبه رو دید که مهم‌ترین آنها بى سوادى و عقب ماندگى اجتماعى و سیاسى و فقر مادى و فرهنگى و وجود اختلافات عقیدتى و عشیرتى و از همه بدتر شیوع خرافات در بین ایشان به نام مذهب بود. روضه خوانان در تکایا احادیث دروغ مى‌خواندند و مردم عوام در ایام عاشورا دیوانهوار بر سر و سینه مى‌کوبیدند و قفل و زنجیر به بدن مى‌زدند و تن را با گل مى‌آلودند و بعضى هم با شمشیر و قمه، زخم‌هایى بر سر مى‌نشاندند و خون جارى مى‌کردند و این همه منکرات خلاف شرع، موجب استهزا و شماتت دیگران بود. چون منشأ همه این بلایا بى سوادى و بى فرهنگى بود، امین ابتدا به این امر پرداخت و در صدد برآمد از سویى مدارسى به سبک جدید و با برنامه‌هاى صحیح تأسیس کند و از سوى دیگر براى دختران مدرسه بسازد و برنامه‌هاى درسى مناسبى براى آنان تدارک ببیند. (پیشین).

فعالیت‌هاى علامه امین عاملى در برابر خرافات و فقر فرهنگى دمشق

آیت‌‎الله سید محسن امین در نخستین اقدام خود، رجال و بازرگانان شیعه دمشق را دعوت کرد و توجه ایشان را به این مسئله مهم جلب نمود و شرکتى تأسیس کرد و ساختمان‌هایى خریدارى نمود و دبیرستان‌هاى دخترانه و پسرانه به نام‌هاى محسنیه و علویه تأسیس و راه‌اندازى کرد. علامه سید محسن امین خود نیز ساعاتى در این دبیرستان‌ها تدریس نمود و از نزدیک پیشرفت‌هاى اخلاقى و تعلیم و تربیت دانش‌آموزان را زیر نظر گرفت. امین به تعلیمات دینى توجه مخصوص نمود و 9 کتاب درسى در اصول عقاید، احکام شرعى، عبادات، معاملات، مواریث، حدود، دیات، تفسیر و اخلاق تألیف کرد که به طور مکرر به چاپ رسید و این کتاب‌ها علاوه بر دبیرستان‌هاى محسنیه و علویه، در سایر دبیرستان‌هاى سوریه و لبنان رایج گردید و به فارسى هم ترجمه شد.
در میدان مبارزه با خرافات و اصلاح وضع مراسم عزادارى کار امین دشوارتر بود. مخالفان او در شام و عراق تهمت‌هایى متوجه او نموده عوام را علیه وى مى‌شوراندند و بر منابر و در جراید و مجلات و مجالس روضه از طعن و سب او کوتاهى نکرده حتى نسبت کفر و زندقه به او مى‌دادند، اما سید محسن در جهاد خود صادق و جدى بود و با برنامه‌هاى دقیقى جنگ با جهل و خرافات را ادامه مى‌داد. رفته رفته توجه مردم به امین جلب شد و بازار روضه خوان‌هاى بى سواد بى رونق گشت.
سید محسن در همین راستا کتاب‌هاى مهم مناقب و مقتل تألیف نمود که یکى از آنها کتاب لواعج الاشجان در شرح واقعه کربلا و اخبار صحیح شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و اهل‌بیت آن حضرت است. کتاب دیگرى هم به نام المجالس السنیه تألیف نمود که شامل پنج بخش است، چهار بخش آن در سیره امام حسین(علیه‌السلام) و بخش پنجم در سیره رسول الله(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و فاطمه زهرا(علیها‌السلام) و امامان معصوم است. دو کتاب مذکور بعد از انتشار در سوریه و لبنان مورد استقبال فضلاى اهل منبر قرار گرفت و نسخه‌هاى بسیارى از آنها به فروش رفت. آنگاه امین با جرئت و قدرت فتوایى صادر کرد که مضمون آن چنین است:
«مجروح کردن سر با قمه و شمشیر، پوشیدن کفن، زدن طبل، دمیدن در شیپورها و مانند این‌ها در مراسم عزادارى امام حسین حرام است. این اعمال به نص شرع مقدس و حکم عقل آزار روحى بوده و هیچ فائده دینى و دنیوى ندارند و علاوه بر این، بیگانگان شیعه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را قوم وحشى و مسخره‌آمیز معرفى مى‌کنند، از این رو در این گونه اعمال نه رضایت خدا است و نه رضایت رسول خدا، و همه از عمل شیطان است». (امین عاملى، پیشین، ص 363ـ361 و صدر حاج سید جوادى، پیشین، ص531).

مخالفت با برنامه‌هاى امین

در راستاى برنامه‌هاى اصلاحى سید محسن، برخى با او به مخالفت برخاستند و در بین عوام شایعه کردند که سید عزادارى امام حسین(علیه‌السلام) را حرام مى‌کند و حتى نسبت خروج از دین به او دادند. بعضى از عمامه به سرها نیز که به طور کلى با افکار اصلاحى و تجددطلبى سید امین فاصله داشتند، مخالفت برخى از مردم را دست مایه قرار داده و به آنان گفتند: «سید امین در دمشق بازارى به راه‌انداخته و آرام آرام مردم عزادار را از عزاداریشان منع مى‌کند، چه بسا چون آغاز کار است، با احتیاط حرف‌هایش را مى‌زند اما ممکن است بعد از این از دین اسلام خارج گردد». (امین عاملى، پیشین، ص363).
آنان در ادامه مخالفت‌هایشان که کانون آن در نجف اشرف بود، خطباى منابر را تحریک کردند تا بر ضد افکار سید امین سخنرانى کنند. در رأس آنها خطیبى مشهور به نام سید صالح حلّى قرار داشت که از نظر قدرت بیان و چیره دستى و شجاعت، کم نظیر بود. سید صالح در سخنرانى‌هایش مردم را به دو دسته تقسیم کرد، یک دسته را علویین و دسته دیگر را امویین نام نهاد و چنین القا کرد که سید محسن امین و پیروانش در گروه امویون قرار دارند و از مردم خواست از آنها نترسند زیرا آنها جمعیتى اندک و غیرقابل اعتنا بوده و بیش‌تر آنها محافظه کار و جاه طلب مى‌باشند. (پیشین، ص378و379).
سخنرانى‌هاى عوام پسندانه سید صالح تأثیر عمیقى بر مردم گذاشت و مردم به راحتى، به سید محسن امین و هوادارانش ناسزا مى‌گفتند و آنها را در ردیف بنى امیه به شمار مى‌آوردند. حتى خود سید صالح آن قدر جرئت پیدا کرده بود که وقتى آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى فتوا به حرمت قمه زنى و زنجیرزنى صادر کرد، به مخالفت با این مرجع بزرگ برخاست و این وضعیت باعث دوگانگى عمیقى در میان علما و طلاب گردد. از یک سو دانشمندانى نظیر شیخ عبدالحسین صادق و سید عبدالحسین شرف الدین در لبنان با سید محسن امین و هم چنین با فتواى مرحوم سید ابوالحسن اصفهانى مخالفت کردند و به دنبال آن طلاب جبل عامل ساکن نجف نیز مخالفتشان بیش‌تر شد، و از سوى دیگر عالمان بزرگى نظیر سید مهدى قزوینى در بصره، سید هبة‌الدین شهرستانى در بغداد و استاد جعفر الخلیلى در نجف به دفاع از حرکت اصلاحى سید محسن پرداختند و در راستاى فتواى آیت‌‎الله سید ابوالحسن، حکم به تحریم قمه زنى و کفن پوشى دادند. در این میان مجتهدان بزرگى مانند شیخ عبدالکریم جزائرى، شیخ على قمى و شیخ جعفر بدیرى با این که خود از مخالفان سید محسن امین بودند، اما جانب احتیاط را پیش گرفته و در صدد خاموش کردن فتنه برآمدند. (پیشین، ص 379).
به تدریج مخالفت با حرکت اصلاحى سید محسن در نجف و شهرهاى دیگر بیش‌تر شد و تعداد عزادارانى که با شمشیر و قمه بر سر و صورت خویش مى‌زدند، افزایش یافت و این اخبار لحظه به لحظه براى علامه سید محسن امین گزارش مى‌شد و استاد جعفر الخلیلى که رابطه نزدیکى با علامه امین داشت براى مقابله با مخالفت‌هاى جاهلان، روزنامه «فجر صادق» را راه‌اندازى کرد و در صدد انتقام گرفتن از خطیب مشهور سید صالح حلّى برآمد. به همین منظور از خطیب توانا شیخ محمدعلى یعقوبى که در جعاره (نزدیک نجف) اقامت داشت دعوت به همکارى نمود و یعقوبى با خطابه‌هاى آتشین خود، طلاب و مردم را از حرکت اصلاحى سید محسن امین آگاه نمود و چنان از فتواى آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى دفاع نمود، که آثار شکست و بى‌تأثیر شدن خطابه‌هاى سیدصالح حلّى نمایان گشت، چندان که لقب امویون بر پیروان علامه سید محسن امین براى همیشه از زبان‌ها افتاد. (پیشین).

سفرى دوباره به نجف اشرف

در راستاى موفقیت‌هاى حرکت اصلاحى امین، استاد خلیلى که جوانى کوشا بود و سهم بسزایى در این پیروزى‌ها داشت، عازم دمشق شد و قبل از هر چیز به دیدار علامه سید محسن رفت. منزل سید محسن در کنار مدرسه محسنیه بود و در آن جا استاد خلیلى اخبار نجف را به اطلاع امین رساند و تصمیمات لازم براى ادامه کار گرفته شد. پس از بازگشت استاد خلیلى به نجف، زمزمه‌هاى سفر علامه سید محسن به نجف اشرف به گوش رسید، اما همه هواداران امین، با آمدن او به نجف موافق نبودند و حتى برخى از آنها نامه‌هایى مبنى بر تأثیر این سفر به امین نوشتند و عزیمت او به نجف را بر خلاف مصلحت دانستند. ولى علامه امین که فردى شجاع و مصلحت اندیش بود، موقعیت کنونى را بهترین فرصت براى این سفر دید و عازم نجف شد.
خبر حرکت امین به نجف همه جا پخش شد و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى با صدور اعلامیه‌اى علما و مردم را به استقبال از امین دعوت کرد. مردم نیز در آن روز چنان از علامه امین عاملى استقبال کردند که در تاریخ نجف نظیر نداشت. در این خیر مقدم گویى، علاوه بر علما، فضلا، تجار و اقشار مختلف مردم، شیخ کلو الحبیب نیز که در خط مقدم مخالفان او بود با پاى خویش به استقبال آمد ودست علامه امین را بوسید و خطاب به او گفت: «لعن الله من غشّنى‌ها هو ذا وجهک النورانى یشع بالایمان فاغفرلى سوء‌ظنى؛ خداوند لعنت کند کسانى را که مرا گمراه کردند، این چهره نورانى توست که مملو از ایمان است، پس مرا به خاطر سوء‌ظنى که پیدا کرده بودم، ببخشن». (پیشین، ص380).
در آن روز امین میهمان مرجع بزرگ سید ابوالحسن اصفهانى بود و پس از آن به اتفاق استاد خلیلى نزد عالم بزرگ شیخ خلیل مغنیه رفت تا با طلاب و فضلاى جبل عامل دیدار کند. شیخ خلیل مغنیه که تاکنون علامه امین را ندیده بود در مقابل او زانو زده و تواضع نمود. فضلاى جبل عامل نیز که تاکنون داعیه مخالفت با برنامه‌هاى امین داشتند، اکنون از رفتار خود پشیمان بودند و از ترس این که استاد خلیلى مواضع آنان را فاش کند، خود را به استاد خلیلى نزدیک نموده و بیش از حد به او توجه کردند. (پیشین).
به هر حال، علماى نجف در تکریم و تجلیل از مقام شامخ علامه امین، از هیچ کوششى فروگذار نکردند و مدت‌ها به برکت قدوم وى، ولیمه دادند. علامه امین آن قدر در نجف ماند تا این که اسم «علویون و امویون» از زبان‌ها افتاد و این فرصت براى وى فراهم شد تا برنامه‌ها و نظریات اصلاحى خود را در رساله‌اى به نام «التنزیه» به چاپ برساند. (پیشین).

شیوع وبا در ایام جنگ جهانى اول

هنگام شروع جنگ جهانى اول در سال 1332 ق (1932 م)، علامه امین در جبل عامل به سر مى‌برد. او با خود فکر کرد که اگر همسر و خانواده‌اش را به دمشق انتقال دهد با خطر کم‌ترى روبه رو خواهد شد، از این رو تمام دارایى‌هایش در شقراء را فروخت و عازم دمشق گردید. اما معلوم شد که ماندن در دمشق خطراتى به همراه دارد و به همین خاطر دوباره به جبل عامل بازگشت. در همین ایام بیمارى وبا موسوم به «هواى زرد» شیوع پیدا کرد و چنان شد که حتى در روستاى کوچک شقراء در یک روز دوازده نفر جان خود را در اثر این بیمارى از دست دادند و حتى برادر از حمل جنازه برادر خود امتناع مى‌کرد و سعى داشتند جنازه‌ها را بدون غسل و کفن دفن کنند اما سید محسن امین که در آن جا حضور داشت مردم را براى تغسیل و تکفین مرده‌هایشان فرا مى‌خواند و خود نیز در این راستا سختى‌هاى فراوان کشید، چندان که گاهى براى تشییع جنازه‌ها کسى پیدا نمى شد تا چهار طرف تابوت را بردارد و سید محسن خود این کار را انجام مى‌داد. به هر حال، سال‌هاى سختى پشت سر گذاشته شد و علامه امین در این سال‌ها به عنوان یک عالم دینى پیوسته مشغول برطرف ساختن مشکلات مردم و دلدارى دادن به آنان بود و حتى در همان ایام جنگ، براى حل و فصل منازعات دامنه‌دار، به خارج از جبل عامل مانند «هرمل» سفر کرد و عاملى براى اصلاح منازعات قومى و قبیله‌اى بود. (پیشین، ص 368ـ366).

بازگشت به دمشق

پس از خاموش شدن شعله‌هاى جنگ جهانى اول، علامه امین به اتفاق جمع زیادى از علما و زعماى جبل عامل به دمشق بازگشت تا در مراسم تاج گذارى ملک فیصل پادشاه دمشق، شرکت نموده و مقام پادشاهى را به او تبریک بگوید. به گفته وى، این جریان در سال 1339 ق اتفاق افتاد و در آن سال انگلیسى‌ها از سوریه خارج شدند اما فرانسوى‌ها تا یک سال دیگر در دمشق باقى ماندند. (پیشین، ص 369).

توجه امین به شیعیان و رفع سوءتفاهم‌هاى موجود بین شیعه و سنى

علامه امین در دوران قیمومت فرانسوى‌ها در سوریه، براى کسب استقلال و آزادى مسلمانان و حفظ حقوق و رفاه شیعیان تلاش بسیار نمود و براى بالا بردن سطح فرهنگ و اخلاق شیعیان از هیچ کوششى دریغ نکرد، حتى مؤسسه‌اى براى نجات و بازگرداندن زنان منحرف به زندگى شرافت مندانه و معالجه بیمارى‌هاى آنان احداث نمود.
او براى بهبود وضع تحصیل طلاب نیز قدم‌هاى بلندى برداشت و چون تجربه کرده بود وقت طلاب بیش از اندازه صرف فهم عبارات دشوار و کتاب‌هاى کهن مى‌شود و یا مباحثى را مى‌خوانند که فایده عملى ندارد، به تألیف کتاب‌هاى درسى در سطوح مختلف همت گماشت و کتاب‌ها و مقالات او شأن شیعه را در جامعه اسلامى سوریه و لبنان بالا برد و تا حد زیادى سوء تفاهمات را برطرف نمود و بین مذاهب مسلمان، آشتى و وحدت برقرار ساخت تا جایى که شیعى و سنى او را به رهبرى پذیرفتند و بیش‌تر علما و واعظانى که از اصلاحات مذهبى و فتواى او بر حرمت قمه زنى و زنجیرزنى به خشم آمده بودند، وقتى صداقت و ایمان او را آزمودند از کرده خویش پشیمان شده براى پوزش نزد او رفته و با زبان‌هاى مختلف، از او معذرت خواستند. (صدر حاج سید جوادى، پیشین، ص 531).

فعالیت‌هاى سیاسى علامه امین در دمشق

علامه سید محسن امین علاوه بر مقام علمى و دینى، پیشاهنگ استقلال طلبان سوریه بود، چنان که جنبش آزادیخواهى «الحرکة الوطنیه فى سوریا» و اعتصاب شش ماهه سورى‌ها در سال 1355 ق که منتهى به خروج بیگانگان از سوریه گردید، از خانه او آغاز شد. امین براى جلب توجه اعراب و جهان اسلام به قضیه فلسطین و کمک به فلسطینیان، علاوه بر جمع آورى اعانات براى آنان و بیان نطق‌هاى مؤثر و نوشتن مقالات بسیار دراین‌باره، روزى را هم به نام «یوم الفلسطین» اعلام نمود که همه ساله برگزار مى‌گردید. او تنها روحانى مسلمان شام بود که هرگز نزد فرانسویان نرفت و هیچوقت دعوت کمیسر عالى فرانسه را نپذیرفت و به صراحت اعلام نمود که من مأمور اوامر الهى هستم نه مأمور کمیسر عالى فرانسه. او به مأمور عالى رتبه فرانسوى که به خانه‌اش آمده بود و سخن نامناسبى درباره ملک فیصل اول بر زبان رانده بود گفت:
«چون در خانه من هستى وظیفه مهمان دارى اجازه نمى دهد سخن اهانت آمیزى بر زبان بیاورم ولى بدان که به گواهى تاریخ، روش سیاست مآبانه هرگز نتوانسته‌است براى همیشه بر حق غلبه کند و مطمئن باش عرب‌هاى سوریه سرانجام حق خود را از شما مى‌گیرند و بر شما پیروز مى‌شوند». (پیشین، ص 532).
امین به شیعیان سوریه مى‌گفت مبارزه ایرانیان با انگلیس در ماجراى تنباکو باید سرمشق همه آزادى خواهان باشد. هر ملتى که تصمیم بگیرد و بر پاى خود بایستد کامیاب مى‌شود و هیچ بیگانه‌اى را یاراى مقاومت در برابر اراده آن ملت نخواهد بود. آنچه علامه امین مى‌گفت خود نیز به آن پاى بند بود و از این جهت، محبوب دل‌هاى مردم شده بود. مواضع سیاسى امین در برابر تصمیمات فرانسوى‌ها کاملا منطقى و شجاعانه بود. وقتى آنان «قانون طوائف» را که بر اساس آن مسلمانان به گروه‌هاى قومى و قبیله‌اى تقسیم مى‌شدند، تصویب کردند، امین موضع سختى در برابر این تصمیم گرفت و آن را مغایر با نص صریح شرع مقدس اسلام معرفى نمود و به دنبال آن، جمعى از علما نیز به هواخواهى امین درآمدند و بر لغو این قانون پافشارى کردند. از این رو فرانسوى‌ها به اجبار قانون مذکور را متوقف نموده و بیانیه‌اى صادر کردند مبنى بر این که قانون طوائف، فقط شامل مسلمانان سنّى مى‌شود. اما علامه امین با این مصوّبه نیز مخالفت نمود و طى اعلامیه‌اى که به دو زبان عربى و فرانسوى نوشته شد و روزنامه‌ها نیز آن را منتشر نمودند، مسلمانان را امت واحده معرفى کرد و فرق گذارى بین طوائف سنّى و شیعى را مردود اعلام کرد. [۳]
فرانسوى‌ها تصمیم گرفتند امین را به عنوان ریاست و زعامت کل شیعیان لبنان و سوریه معرفى کنند و امور اوقاف و برخى مناصب دیگر را در اختیار او قرار دهند تا به این وسیله بتوانند او را ساکت نمایند. آنان تصور مى‌کردند که علامه امین با اشتیاق تمام این پیشنهاد را مى‌پذیرد، از این رو نماینده آنان با رایزنى‌هایى که قبلا با هواخواهان مطرح امین به عمل آورده بود، با کمال احترام نزد او رفت و حکم را تقدیم او کرد، اما امین به نماینده آنان گفت:
«قل لصاحبه ان هذا الامر لا اسیر الیه بقدم و لا اخط فیه بقلم و لا انطق فیه بفم؛ برو به نویسنده این نامه بگو که من براى این امر هیچ قدمى بر نمى دارم و هیچ مطلبى نمى نویسم و هیچ سخنى بر زبان جارى نمى‌کنم». (امین‌عاملى، پیشین، ص 370).
آنان پس از این ماجرا، از یک سو نماینده ویژه‌اى نزد امین فرستادند تا او را متقاعد کند و از سوى دیگر بزرگان لبنان و دمشق را براى ترغیب و تشویق او روانه کردند اما هیچ کدام مؤثر واقع نشد و علامه امین به طور کلى با برنامه‌هاى فرانسوى‌ها و حضور آنان در این کشور مخالف بود.
در نتیجه مبارزات و مقاومت‌هاى امین، کشور سوریه در سال 1355 ق به استقلال رسید. در این راستا لازم بود مجلس نمایندگان براى کشور تشکیل شود اما این که این امر چگونه و با چه تعداد کرسى براى شیعه و سنى به وقوع بپیوندد موضوعى بود که مى‌بایست از طریق انتخابات مردمى روشن مى‌شد، که در این صورت، بر اساس تقسیم کرسى‌ها، شیعه در اقلیت قرار مى‌گرفت. از این رو سید محسن امین که اولا با روح این تقسیم که باعث تفرقه و جدایى مى‌گشت مخالف بود و ثانیاً آن را موجب در اقلیت قرار گرفتن شیعیان مى‌دانست، نامه‌اى به دولت نوشت که بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان امت واحده هستند و هیچ گاه شیعه اراده افتراق با برادران سنّى را ندارد. این نامه مورد استقبال همه وطن خواهان سورى قرار گرفت و به دنبال آن حکومت این چنین مقرر کرد: «ان المسلمین طائفة واحدة لا فرق بین سنیهم و شیعیهم و ان هذه المقاعد المعینة للمسلمین فى جمیع انحاء الدولة السوریة هى للسنیین و للشیعیین على السواء؛ مسلمانان امت واحده‌اند و فرقى بین سنى و شیعه نیست و این کرسى‌ها که براى مسلمانان در بخش‌هاى حکومت در نظر گرفته شده، براى سنى‌ها و شیعى‌ها به طور یکسان است). (پیشین).
حکومت وقت براى علامه امین به خاطر نفوذى که در بین مردم و علما داشت، احترام خاص قائل بود و به دیدگاه‌هاى او اهمیت مى‌داد.

سفرهاى مذهبى و زیارتى علامه امین

امین در سال 1321 ق به قصد زیارت خانه خدا از دمشق خارج شد و در این سفر خانواده‌اش را نیز به همراه داشت. وى از راه دریاى مدیترانه به مصر رفت و با عبور از شهرهاى پور سعید و اسماعیلیه به قاهره رسید. در آن جا مشهد «رأس الحسین» را زیارت کرد و مصرى‌ها را به خاطر گرامى داشتن مقام رأس الحسین ستایش نمود و پس از حضور بر سر مزار محمد بن ابى بکر و امام شافعى و تکریم مقام ایشان و هم چنین پس از بازدید از اهرام مصر، به دانشگاه الازهر رفت و چون ایام تعطیل بود توقف چندانى در الازهر نداشت. وى در مصر مهمان بعضى از شامیان مقیم قاهره بود. سپس از بندر پور توفیق به مکه رسید و پس از پایان اعمال حج تمتع، وارد مدینه گشت و قبر مبارک پیامبر اسلام(صلى‌الله‌علیه‌وآله) را زیارت نمود و از آن جا یک‌سره به دمشق بازگشت.
در این سفر میرزا على اصغر خان صدر‌اعظم که از ایران تبعید شده بود، نیز با او همراه بود. میرزا على اصغر خان ضمن بازدید از مدرسه علویه دمشق و کمک مالى به این مدرسه، بارگاهى براى حضرت رقیه بنا نمود. (پیشین، ص 364).
امین پس از این سفر، در همین سال براى بار دوم و سوم به مدینه منوره عزیمت نمود و از نزدیک با وضعیت شیعیان مدینه آشنا شد و با بررسى کشمکش‌هایى که بین اهالى مکه و شیعیان نخاوله وجود داشت، در رفع منازعات آنان تلاش نمود. (پیشین، ص 365و364).
هم چنین امین در همین سال به بیت المقدس سفر نمود و بعد از جنگ جهانى اول (1336ـ1332ق) نیز سفرى دوباره به بیت المقدس داشت که در این سفرها وى با نوع عبادات و آیین‌هاى مذهبى یهود و نصارى آشنا شد و تجربه‌هاى خوبى دراین‌باره کسب نمود.
امین در سال 1341 ق بار دیگر توفیق زیارت بیت‌الله‌الحرام را به دست آورد و این بار با تجربیات بیش‌تر و دوستان بهترى همراه بود و از نظر مالى نیز دچار هیچ مضایقه‌اى نگشت. شرح این سفر در کتاب «رحلات مجازیه» امین نوشته شده‌است. (پیشین، ص 366).
وى در سال 1352 ق به قصد زیارت امام رضا(علیه‌السلام) به ایران سفر کرد و حدود نه ماه در ایران بود و در روز جمعه نهم ربیع الاول همان سال وارد تهران شد.
از آن جا که علامه امین به عنوان یک رهبر مصلح شیعه در ایران شناخته شده بود و آیت‌‎الله سید ابوالحسن اصفهانى نیز قبلا درباره او توصیه‌هاى لازم را به علماى ایران نوشته بود، از سوى علما و طلاب و مقامات دولتى، استقبال و پذیرایى شایانى از او در تهران و سایر شهرها به عمل آمد. او در مراسم افتتاح دانشکده معقول و منقول شرکت نمود و طلاب را تشویق کرد. به تقاضاى مردم امامت جمعه و جماعت را پذیرفت. آن مرحوم در اعیان الشیعه از استقبال و پذیرایى‌هاى دولت و ملت ایران تشکر بسیار کرده و نوشته است زبان و قلم من از شرح احترامات و محبت‌هایى که ایرانیان به من کردند عاجز است. (صدر حاج سید جوادى، پیشین، ص 531).

اساتید و شاگردان علامه امین

مراحل تحصیل و تدریس علامه امین بیش‌تر در جبل عامل و نجف سپرى شد. نخستین استاد او در جبل عامل پسر عمویش «سید محمد فرزند سید عبدالله» بود که بخشى از علوم ادبى را نزد او فراگرفت و سپس براى تکمیل ادبیات عرب در مجلس درس «سید جواد مرتضى» در «عیثا الزط» (یکى از بخش‌هاى جبل عامل) حضور یافت. پس از آن براى فراگیرى منطق و اصول فقه نزد «سید نجیب الدین فضل الله عاملى عیثایى» به بنت جبیل رفت و کتاب‌هاى حاشیه ملا عبدالله، شرح شمسیه و معالم را از او درس گرفت.
و اما استادان او در نجف نخست پسر عموى دیگرش «سید على فرزند سید محمود» بود که شرح لمعه را نزد او خواند و سپس براى سطوح بالاتر نزد اساتیدى مانند «سید احمد کربلایى»، «شیخ محمدباقر نجم آبادى»، و «شیخ ملا فتح الله اصفهانى معروف به شیخ الشریعه» زانو زد و استفاده‌هاى فراوانى از آنها برد. هم چنین براى درس خارج اصول در حلقه درس استاد بزرگ «شیخ ملاکاظم آخوند خراسانى» صاحب کتاب نفیس کفایة الاصول، حضور یافت و براى فراگیرى خارج فقه نزد اساتید صاحب نامى چون «شیخ حاج آقا رضا همدانى» و «شیخ محمد طه نجف» رفت و به این ترتیب مراحل اجتهاد را طى کرد و در ردیف یکى از علما و فضلاى موفق نجف درآمد.
علامه سید محسن امین هم در زمانى که خود مشغول تحصیل سطوح عالیه بود و هم پس از فراغت از تحصیل، شاگردان متعددى تربیت کرد که مهم‌ترین آنان عبارت‌اند از: 1ـ سید حسن امین فرزند سید محمود؛ 2ـ سید مهدى آل ابراهیم حسینى عاملى؛ 3ـ شیخ منیر عسیران؛ 4ـ سید امین بن سید على حسینى عاملى؛ 5ـ شیخ على بن شیخ محمد عاملى حداثى؛ 6ـ شیخ عبداللطیف شبلى ناصر عاملى حداثى؛ 7ـ استاد ادیب تقى دمشقى؛ 8ـ شیخ مصطفى خلیل صورى که در ایام جوانى جانش را از دست داد؛ 9ـ شیخ خلیل صورى؛ 10ـ شیخ على صورى؛ 11ـ شیخ سمرو حمصى غورى؛ 12ـ شیخ على شمیع حمصى غورى؛ 13ـ شیخ على جمال دمشقى. (امین عاملى، پیشین، ص 371).

آثار و تألیفات

مرحوم آیت‌‎الله سید محسن امین آثار و تألیفات ارزنده‌اى به جامعه اسلامى عرضه نمود که بعضى از آنها به زبان‌هاى غیرعربى ترجمه شده‌است و بیش‌تر کتاب‌هاى آن مرحوم بین پانصد تا هشتصد صفحه دارد. در این میان، کتاب گران سنگ اعیان الشیعه مهم‌ترین اثر او به شمار آمده ودر واقع حاصل عمرش محسوب مى‌شود. این کتاب تاکنون بارها به چاپ رسیده و چاپ متداول آن در ده جلد بزرگ و مشتمل بر 52 جزء مى‌باشد. جزء پنجاه و دوم این کتاب شامل زندگى نامه خود نوشت مؤلف و مقالاتى از دانشمندان درباره مقام علمى و کوشش‌هاى سیاسى و فرهنگى اوست که در این مقاله استفاده‌هاى فراوانى از این جزء برده شده‌است.
اما کتاب‌هاى دیگر آن مرحوم، طبق آن چه خود در جزء 52 اعیان الشیعه (صفحات 371 و 372) گفته، به قرار ذیل است:

  1. نقض الوشیعه، که در رد کتاب الوشیعه نوشته موسى جارالله زمخشرى است. زمخشرى در کتاب الوشیعه اتهاماتى به شیعه وارد کرده که وى آنها را نقض نموده‌است. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
  2. لواعج الاشجان، در تاریخ واقعه کربلا، (چاپ شده‌است).
  3. تاریخ جبل عامل.
  4. اصدق الاخبار في قصة الاخذ بالثار، (چاپ شده‌است).
  5. البحر الزخار في شرح احادیث الائمة الاطهار، (سه مجلد از این کتاب چاپ شده‌است).
  6. شرح ایساغوجى، در علم منطق.
  7. ارشاد الجهّال، در اصول اعتقادات.
  8. الدر الثمین في اصول الدین، (جلد نخست آن چند بار چاپ شده‌است).
  9. التقلید آفة العقول، در اصول اعتقادات.
  10. حذف الفضول عن علم الاصول.
  11. حواشى المعالم، که در ایام آموزش کتاب معالم، آن را نوشته‌است.
  12. حاشیة القوانین.
  13. الدر المنظم فى مسئلة تقلید الأعلم.
  14. اساس الشریعة، در فقه، (یک جلد آن چاپ شده‌است).
  15. ارجوزة في النکاح.
  16. تحفة الاحباب فى احکام في آداب الطعام و الشراب، (چاپ شده‌است).
  17. التنزیه لاعمال التشبیه، در آداب عزادارى عاشورا.
  18. جوابات المسائل الدمشقیه.
  19. جوابات المسائل الصافیتیه.
  20. جوابات المسائل العراقیه.
  21. جناح الناهض الى تعلم الفرائض، ارجوزه‌اى در فقه است که بیت اول آن چنین است: الحمدلله القدیم الوارث المنشىء الخلق الممیت الباعث، (چاپ شده‌است).
  22. کشف الغامض في احکام الفرائض، (در دو جلد بزرگ در احکام میراث).
  23. سفینة الخائض في بحر الفرائض (چکیده کتاب کشف الغامض).
  24. حواشى العروة الوثقى (رساله عملیه براى مقلدین).
  25. الروض الأریض في احکام تصرفات المریض (چاپ شده‌است).
  26. الدروس الدینیه (در 9 جلد چاپ شده‌است).
  27. شرح التبصرة (چاپ شده‌است).
  28. درر العقود في حکم زوجة الغائب و المفقود، در احکام همسرى که شوهرش ناپدید شده‌است.
  29. دروس الحیض و الاستحاضة و النفاس (چاپ شده‌است).
  30. الدر الثمین، در مهم‌ترین مسایل طهارت، نماز، زکات، خمس، روزه و احکام میت. (این کتاب بارها به چاپ رسیده‌است).
  31. الدرة البهیة، در بیان تطبیق معیارها و ملاکات شرعیه بر عرفیه، (چاپ شده‌است).
  32. کاشفة القناع في احکام الرضاع، منظومه‌اى است در احکام شیر دادن (چاپ شده‌است).
  33. صفوة الصفو في علم النحو.
  34. الاجرومیة الجدیده، در علم نحو (به طور مکرر به چاپ رسیده‌است).
  35. المنیف في علم التصریف (دوبار به چاپ رسیده‌است)
  36. حاشیة المطول (در ایام اشتغال به این درس، آن را در قالب اشعار نوشته‌است).

وى هم چنین ردیه‌ها و نقدهایى علیه مخالفان متعصب، به رشته تحریر در آورده که مهم‌ترین آنها ردیه‌هایى است بر رشیدرضا که در مجله المنار به چاپ رسانده‌است. ردیه‌هاى دیگر او نظیر الشیعة و المنار، الحصون المنیعة و دعاة التفریق در مجله عرفان به چاپ رسیده‌است. وى هم چنین در رد عقاید وهابیان، کتاب کشف الارتیاب في اتباع محمد بن عبدالوهاب را تألیف کرد که بارها به چاپ رسیده‌است. هم چنین قصیده‌اى در 400 بیت دراین‌باره سروده که در حاشیه کتاب کشف الارتیاب چاپ شده‌است.
سفرنامه‌هایى نیز که با قلم خود نوشته‌است در کتابى مستقل توسط پسر عمویش دکتر سید حسن امین با عنوان «رحلات السید محسن الامین» به چاپ رسیده‌است. بعضى از این سفرنامه‌ها مانند الرحلة الحمصیة و الرحلة العراقیه در انتهاى کتاب الرحیق المختوم نیز به چاپ رسیده‌است.
علامه امین هم چنین در شرح حال شاعران مشهور عرب و اسلام مانند ابو تمام طایى، ابو فراس حمدانى و ابونواس کتاب‌هاى مستقلى تألیف کرد که همه آنها به زیور طبع آراسته شده‌است.
وى هم چنین در تألیفات خود به وحدت بین شیعه و سنى توجه ویژه‌اى داشت و دراین‌باره کتابى مستقل با عنوان «الحق الیقین في التألیف بین المسلمین» نوشته و چاپ نمود، چنان که در مورد مناقب و فضایل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز کتابى با عنوان: «المجالس السنیة في مناقب العترة النبویة» نوشته‌است.

غروب خورشید دمشق

سید محسن امین در اواخر عمر در اثر کهولت سن و ضعف جسمى بیمار شد و به بیمارستان بیروت انتقال داده شد اما معالجه پزشکان مؤثر نیفتاد و او در ساعت 11 شب یکشنبه چهارم رجب 1371 ق (1952 م) در همان شهر به ملکوت اعلى پیوست. پس از ارتحال آن بزرگمرد علم و فضیلت، خبر آن توسط رادیو سراسرى لبنان پخش شد و به دنبال آن تمام کشورهاى عربى و اسلامى وفات او را از طریق رادیو و روزنامه‌ها انتشار دادند و به این ترتیب عالم اسلام در سوگ این مرد بزرگ عزادار گشت. متفکران و دانشمندان مسلمان در ضایعه وفاتش مقالات و نامه‌هاى تسلیت، نوشتند و در سوگ او مراسم عزادارى بر پا کردند، چندان که این مراسم از کشورهاى عربى و اسلامى فراتر رفته، مهاجران مسلمان مقیم آمریکا و آفریقا نیز مجالس عزا بر پا نمودند.
جنازه شریف او در روز دوشنبه پنجم رجب 1371 ق با حضور مقامات دولتى، احزاب، اساتید دانشگاه‌ها و حوزه‌ها، تجّار و انبوه مردم در بیروت تشییع شد. سپس بدن پاکش به دمشق انتقال داده شد و پس از تشییع با شکوه و طواف در حرم حضرت زینب(علیها‌السلام)، در مقبره‌اى در باب الکبیر دمشق به خاک سپرده شد. مراسم بزرگداشت علامه امین ماه‌ها ادامه داشت و در تهران نیز روز پانزدهم فروردین 1331 ش در مسجد جامع حضرت عبدالعظیم در شهر رى مجلس با شکوهى برگزار شد. (پیشین، صفحات 422 به بعد).
یاد و خاطره آن مرد بزرگ گرامى باد.

منابع و مآخذ[۴]

  1. آقابزرگ تهرانى، محسن، الذریعة الى تصانیف الشیعة، دار الاضواء، بیروت، 1400 ق.
  2. امین عاملى، محسن، اعیان الشیعه (قطع بزرگ)، تحقیق سید حسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ج 10، 1403 ق.
  3. زرکلى، خیرالدین، الاعلام، دار العلم للملایین، بیروت، 1410 ق.
  4. صدر حاج سید جوادى، احمد، دائرة المعارف تشیع، انتشارات سعید محبى، تهران، 1379.
  5. صدر، حسن، تکملة أمل الآمل، کتابخانه آیت‌‎الله مرعشى، قم، 1406 ق.
  6. کاظمى، محمدصالح، احسن الاثر، بى‌تا، تهران.
  7. کاظمى، محمدمهدى، احسن الودیعة، بى‌تا، تهران، ج 2.
  8. مجله مجمع العلمى العربى، شماره 29.
  9. مجلة العرفان، آبریل 1928 م.
  10. مدرس تبریزى، محمدعلى، ریحانة الادب في تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب، کتابفروشى خیام، تهران، 1374 ش.

پانویس

  1. كتاب كوچكى است در علم صرف كه در اكثر حوزه‌هاى آن زمان تدريس مى شد، ولى اكنون بيش‌تر در حوزه‌هاى اهل سنت تدريس مى شود.
  2. سيدمحسن امين با وجود مشكلات معيشتى و سختى روزگار، با انگيزه و جديت تمام تحصيلاتش را دنبال كرد. ضمن اين كه نگرانى‌هايى كه درباره پدر پيرش داشت و خاطر او را مكدر مى نمود در سال‌هاى نخستين اقامتش در نجف برطرف شد، زيرا پدرش خبر حركت به سوى نجف به همراه تعدادى از اهالى مورد اعتماد جبل عامل را در نامه اى به او داد و او را بسيار خوشحال كرد و از آن پس براى ملاقات پدرش لحظه شمارى مى كرد تا اين كه در يكى از روزها در كربلا به استقبال پدرش رفت و استاد او شيخ محمد طه نجف براى استقبال از پدرش به كربلا آمد و به سيد امين تبريك گفت و اظهار اميدوارى كرد كه با آمدن پدرش، سيد امين بتواند مدت بيش‌ترى در نجف بماند. (پيشين، ص 357).
  3. متن عربى اين اعلاميه در پاورقى جلد دهم كتاب اعيان الشيعه، صفحه 370، آمده است.
  4. در اين مقاله اگر چه از منابع محدود استفاده شده است، اما مهم‌ترين اين منابع همان زندگى نامه اى است كه خود آيت الله امين در انتهاى كتاب اعيان الشيعه نوشته است و بقيه منابع نيز عمدتاً از اين كتاب سود جسته اند. بنابراين هدف از ذكر منابع فوق، صرفاً دسترسى خوانندگان عزيز به منابع موجود مى باشد.

مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره هفتم، تابستان 1385 می‌باشد.