لوئیجی دیمارتینو: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
===مسلمان شدن همسر لوئیجی دی مارتینو=== | ===مسلمان شدن همسر لوئیجی دی مارتینو=== | ||
<br> | <br> | ||
همسر لوئیجی که در طول این ۶-۵ ماه اعمال و رفتار عمار را میدید و تحت تأثیر قرار گرفته بود. | |||
<br> | |||
در صحیت های همسر لوئیجی با آقای مسافری قبل از مسلمان شدنش اینچنین بیان شده: من تا حالا گوشت خوک نخوردم چون دوست نداشتم، شراب هم به خاطر بوی بدش نمی خورم. توحید هم از قبل قبول داشتم، چون مسیحی بودم. نبوت هم قبول دارم و در این چند ماه که عمار را دیدم باور کردم که رسولالله (ص) آخرین پیامبر شماست. معاد هم که قبول داشتم. فقط مشکلم این روسری است که بچهها میگویند میخواهی چه کار کنی. بعد از این رفتیم نزد سفیر کشور ایران در آن زمان در واتیکان. ایشان گفتند چون سن همسر عمار بالاست دلیلی ندارد روسری بگذارند و در اسلام مانعی ندارد، ولی با این حال بعد از اینکه تشهد گفتند، روسری را از کیفشان درآوردند و روی سرشان گذاشتند. بعد از این خانم «نه رئه آ دی مارتینو» نام اسلامی «سمیه» را برای خود انتخاب کرد و پس از آن دو فرزندشان هم مسلمان شدند. | |||
====وفات==== | |||
<br> | |||
متأسفانه همسر عمار بر اثر یک حادثه رانندگی در حالی که عازم شرکت در مراسم عاشورایی بود جان باخت. |
نسخهٔ ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۰۷
لوئیجی دیمارتینو (عمار) سال ۱۹۸۳ به اسلام روی آورد و پس از آن تلاش های خود را معطوف به آشنایی و معرفی دین اسلام در ایتالیا کرد به طوری که امروز او را به عنوان «پدر شیعیان ایتالیا» می شناسند.
لوئیجی دی مارتینو
لوئیچی دی مارتینو معروف به عمار دیمارتینو مسیحی پروتستان معتقدی بود که عادت به موعظه کردن داشت. در مقطعی خاص، این مسیر را ترک کرد و شروع به مطالعه آثار بورکات ابولا (Burckardt Ebola) و گنون کرد.
وی زندگی خود را چنین شرح میدهد: این مطالعات من را وارد دنیای سیاست کرد، به گونهای که به یکی از گروههای راستگرا که نمایندهای در پارلمان داشت، احساس نزدیکی کردم. من و دوستانم گاهی به آلپ میرفتیم و هر شب در کنار آتشی جمع میشدیم و در مورد زشتیها و بدیهای جامعه صحبت میکردیم، ولی زمانی که به شهر برمیگشتیم خودمان رفتارهایی شبیه همان مردم و شاید بدتر از آنان را از خود بروز میدادیم.
ناگهان فهمیدم تمام مؤلفان نوشتههای مورد علاقه من به دین اسلام گرویدهاند. آن موقع مصادف با زمان شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران بود و از آنجایی که این انقلاب به جای مارکسیسم و ارزشهای امپریالیستی، با نام خدا و با نام معنویات شکل گرفته بود، به آن علاقهمند شدم.
من از طریق مرکز فرهنگی کوچکی که در ناپل راهاندازی کردم، کم کم شروع به تماس با مسلمانان کردم. در سال ۱۹۸۳ میلادی من کتاب هانری کربین با نام امام غائب را خواندم و در همین زمان با چند دانشجوی ایرانی آشنا شدم.
این کتاب پردههایی را که جلوی چشمان من کشیده شده بود، پاره کرد و من آیین شیعه را در آغوش کشیدم. سالها بعد، زمانی که به همراه همسرم و پسرم (هر دوی آنان مسلمان شدهاند) در الجزایر بودیم، تصمیم گرفتیم تا اثری جاودانه خلق کنیم. اقدام آن بود تا نشریه اسلام ناب را رشد دهیم. هم اکنون در کنار رشد و گسترش جامعه مسلمانان در ایتالیا، افراد زیادی هستند که با ما در تماسند.[۱]
شیعه شدن دی مارتینو
لوئیجی دی مارتینو در سال ۱۹۸۳ مسلمان شیعه شد و برای خود نام اسلامی عمار را برگزید. پس از مسلمان شدن وی، همسر و دو فرزندش نیز مسلمان شدند. این خانواده مسلمان ایتالیایی، فعالیتهای بسیاری در جهت معرفی و آشنایی اسلام انجام دادند که ساخت حسینیه و انتشار نشریهای با نام «اسلام ناب» از جمله این فعالیتها بود.
علی مسافری، یکی از اعضای انجمن اسلامی فارغ التحصیلان و دانش آموختگان ایتالیا از دوستان صمیمی و نزدیک مرحوم عمار بود که دی مارتینو نزد وی به دین اسلام مشرف شده بود. او درباره نحوه مسلمان شدن آقای لوئیجی دی مارتینو میگوید:
آقای لوئیجی شغلشان معلمی بود و اتفاقاً از معلمهای خوب شهر هم بودند. ایشان عشق و علاقه زیادی به یادگیری و دانستن درباره اسلام داشتند، من هم وقتم را به خواسته ایشان در اختیارشان قرار دادم.
تاجایی که علم من اجازه میداد به سوالات ایشان با توجه به قرآن و کتب اربعه پاسخ میدادم. هرسوالی هم بلد نبودم به کتابها و تفاسیری که موجود بود رفرنس میدادم.
متأسفانه در آن سالها ترجمه ایتالیایی از قرآن وجود نداشت و بنده با ترجمهای که در دسترسم بود به سوالات ایشان پاسخ میدادم. ایشان با اصول دین آشنایی داشت، ولی در «نبوت» متأثر از تبلیغات سو سدههای بعد از جنگ صلیبی بود. خلاصه بعد از ۵-۶ ماه بحث و گفتگو به دین اسلام مشرف شدند و نزد بنده تشهد را گفتند.
نکته مهم اینکه مرحوم عمار خودش با تحقیقات و مطالعاتش دین اسلام را انتخاب کرد.
مسلمان شدن همسر لوئیجی دی مارتینو
همسر لوئیجی که در طول این ۶-۵ ماه اعمال و رفتار عمار را میدید و تحت تأثیر قرار گرفته بود.
در صحیت های همسر لوئیجی با آقای مسافری قبل از مسلمان شدنش اینچنین بیان شده: من تا حالا گوشت خوک نخوردم چون دوست نداشتم، شراب هم به خاطر بوی بدش نمی خورم. توحید هم از قبل قبول داشتم، چون مسیحی بودم. نبوت هم قبول دارم و در این چند ماه که عمار را دیدم باور کردم که رسولالله (ص) آخرین پیامبر شماست. معاد هم که قبول داشتم. فقط مشکلم این روسری است که بچهها میگویند میخواهی چه کار کنی. بعد از این رفتیم نزد سفیر کشور ایران در آن زمان در واتیکان. ایشان گفتند چون سن همسر عمار بالاست دلیلی ندارد روسری بگذارند و در اسلام مانعی ندارد، ولی با این حال بعد از اینکه تشهد گفتند، روسری را از کیفشان درآوردند و روی سرشان گذاشتند. بعد از این خانم «نه رئه آ دی مارتینو» نام اسلامی «سمیه» را برای خود انتخاب کرد و پس از آن دو فرزندشان هم مسلمان شدند.
وفات
متأسفانه همسر عمار بر اثر یک حادثه رانندگی در حالی که عازم شرکت در مراسم عاشورایی بود جان باخت.