محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا): تفاوت میان نسخهها
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) (←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵۷: | خط ۲۵۷: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده:اسلام]] | [[رده:اسلام]] | ||
[[رده:پیامبران]] | [[رده:پیامبران]] |
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۲:۴۱
حضرت محمد بن عبدالله پیامبر اسلام و در اعتقاد مسلمانان، آخرین [۱]. و برترین [۲] فرستادهی خدا و از پیامبران اولوالعزم است. او در جزیرة العرب مبعوث شد، اما دینش جهانی است و همه انسانها و در همه زمانها را مورد خطاب قرار داده است. قرآن کریم کتابی است که به او وحی شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای مردم گردید. پیامبر اکرم مدت ۱۳ سال دین اسلام را در مکه تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار مشرکان، به یثرب مهاجرت نمود و در آن شهر که بعدا به افتخار او «مدینة النبی» نامیده شد، حکومت اسلامی را پایه گذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامه هایی را به سران قدرت های آن زمان یعنی روم و ایران و ... فرستاد و آنها را به اسلام دعوت نمود و در سال هشتم هجری مکه را فتح کرد و به دنبال آن مردم شبه جزیره عربستان گروه گروه به دین اسلام پیوستند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سال دهم هجری حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کرد و سه ماه بعد در تاریخ ۲۸ صفر سال یازدهم هجری وفات نمود.
نسب پیامبر اکرم
نسب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از طرف پدر به تیره بنی هاشم از قبیله قریش می رسد. قبیله قریش فرزندان نضر بن کنانه هستند که نسب او [۳] شجره نامه پیامبر تا عدنان بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان[۴] [۴] عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به خاطر نوری که در چهره او مشاهده می نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند.[۵] [۵] مادر آن حضرت نیز آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهره است. که علاوه بر بهره مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. عبدالمطلب هنگامی که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او نیست. زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین باور است.»[۶] [۶] علمای شیعه و برخى از علمای اهل سنت بر اساس استدلالهای عقلی و مستندات روایی که ارائه می دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم علیه السلام همه یکتا پرست بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکى قرار نگرفته است.[۷] [۷]
زندگینامه پیامبر اکرم
ولادت
اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «ربیع الاول» سال عام الفیل[۸] [۸]بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول به دنیا آمد و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[۹] أ[۹] ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: • ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان های هفتگانه و گرفتن خبر • افتادن همه بت ها از رو بر خاک • ترک برداشتن کنگره های طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره آن • خشک شدن دریاچه ساوه که برای ایرانیان مقدس بود • سرنگون شدن تخت تمام سلاطین عالم و لال شدن آنها در آن روز • باطل شدن سحر ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با همزادان شیطانی آنها.[۱۰] [۱۰]
[۱۱] [۱۱]
کودکی تا جوانی
هنوز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دنیا نیامده بود، یا به نقل های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود، که پدرش عبداللّه در بازگشت از سفر تجاری شام در مدینه وفات نمود.[۱۲] [۱۲]و لذا پیامبر از همان ابتدا یتیم بود. چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیله صحرا نشین بنی سعد به نام حلیمه سپردند تا او را شیر دهد.[۱۳]
[۱۳]
رسول خدا در حدود چهار سال نزد حلیمه در میان قبیله بنى سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش آمنه باز گرداند.[۱۴] [۱۴]در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش ساله بود، مادرش وى را براى دیدن دائى هایش به مدینه برد، و هنگام بازگشت به مکه در «أبواء» در گذشت.[۱۵] [۱۵] پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش حضرت عبد المطلب و بعد از ایشان، در دست عمویش ابوطالب بود.[۱۶] [۱۶] از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می توان به موارد زیر اشاره نمود: • رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب (علیه السلام) و دیدار با بُحیرای نصرانی، که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعده نبوت آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) مطلع کرد.[۱۷] [۱۷] • انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است. • پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و نشان دادن لیاقت های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد. • مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت داری ایشان. • شرکت در پیمان جوانمردانه حلف الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد. • حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب حجرالاسود، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود.[۱۸] [۱۸]
ازدواج و فرزندان
حضرت محمد صلی الله علیه وآله در تجارت، با شریفترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و بعد از این مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد.[۱۹] [۱۹] خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز عایشه بیوه بودند ازدواج کرد.[۲۰] [۲۰] پیامبر اکرم (ص) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که حضرت فاطمه سلام الله علیها یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه سلام الله علیها را فرزندان خواهر خدیجه دانسته اند که دختر خوانده های آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ماریه قبطیه صاحب فررزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند. لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود.[۲۱] [۲۱]
مبعوث شدن به پیامبری
حضرت محمد صلی الله علیه وآله قبل از رسالت نیز یکتا پرست بود.[۲۲] [۲۲] او معمولا غار حرا در مکه را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب می نمود. ایشان در بیست و هفتم رجب که با روز نوروز مطابق بود، با دریافت آیات آغازین سوره علق به رسالت مبعوث شد[۲۳] [۲۳] [۲۴][۲۵] [۲۵]
ابلاغ رسالت
پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت: 1. دعوت سرّی که اولین مرحله دعوت ایشان بود. 2. دعوت خویشان و نزدیکان که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یوم الدار معروف است. و در آن روز رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) را به جانشینی خود انتخاب کرد. 3. دعوت علنی. نخستین زنی که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ایمان آورد، همسر ایشان ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، علی بن ابی طالب (علیه السلام) بوده است.[۲۶] [۲۶]
دشمنی و مخالفت مشرکین
بعد از دعوت علنی پیامبر، مشرکین مکه، بخصوص اشراف قریش به خاطر مخالفت این دین توحیدی با آیین شرک آمیز آنان و نکوهش خدایانشان، به شدت به مقابله با پیامبر اکرم (ص) پرداختند.[۲۷] [۲۷]ترس از دست دادن سروری عرب و رقابت طوایف قریش با بنی هاشم نیز از دلائل دیگر این مخالفت بود که اشراف قریش را در مقابله خود با پیامبر، سر سخت تر می نمود.[۲۸] [۲۸] مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام را می توان در چهار بخش تقسیم بندی کرد: 1. سازش و تطمیع 2. برخوردهای روانی 3. آزارهای جسمانی 4. برخوردهای علمی
حامیان پیامبر در مکه
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان ابوطالب (علیه السلام) و همسر مهربان ایشان، ام المؤمنین خدیجه (سلام الله علیها) بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرأت آزار و اذیت های جسمانی و کشیدن نقشه قتل حضرت را نداشت.
شکنجه و آزار مسلمانان در مکه
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمی توانند به هیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسؤولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره ای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت ها شدند.[۲۹] [۲۹] این شکنجه ها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند به صورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به صورت محدود شکنجه های بدنی؛ و برای ثروتمندان به صورت تهدید به کسادی تجارت و از بین بردن اموالشان بود.[۳۰] [۳۰] و ضعیفان را آنقدر می زدند و تشنگی و گرسنگی می دادند که توان نشستن نداشتند.[۳۱] [۳۱]
هجرت مسلمانان به حبشه
آزار و اذیت های مشرکان به مرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجه ها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور هجرت به حبشه را صادر کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عدهای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند.[۳۲]“ [۳۲] مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت صورت گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشته اند. سرپرستی این کاروان را جعفر بن ابی طالب به عهده داشت. [۳۳] [۳۳] قریش از اقدام مسلمانان، احساس شرمساری می کردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپس گرفتن مسلمانان، به نزد نجاشی در حبشه فرستادند.[۳۴] [۳۴] عمرو بن عاص و عبدالله بن ربیعه به همراه هدایای فروان، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به مکه برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را به طرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابی طالب، اقدامات آنان بی اثر ماند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد حضرت عیسی (علیه السلام)، آیاتی از سوره مریم را برای او خواند، که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که به هیچ عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند می توانند در حبشه زندگی کنند.[۳۵] [۳۵]
محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب
پس از آنکه قریش موفق به برگرداندن مهاجران به حبشه نشد، شروع به مبارزه به صورت، محاصره اقتصادی و اجتماعی بنی هاشم در شعب ابی طالب کرد. دلیل این قطع رابطه بین مورخان متفاوت است، از جمله: • تصمیم قریش برای کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حمایت عموی ایشان از رسول خدا[۳۶] [۳۶] • شکست قریش در بازگرداندن مهاجران به حبشه[۳۷] [۳۷] • اسلام آوردن بعضی از بزرگان قریش مانند: حمزة بن عبدالمطلب و ترس قریش از اسلام آوردن سایر بزرگان سران قریش پیمان نامه ای علیه بنی هاشم امضاء کردند که به دنبال آن بنی هاشم برای حفظ جان خویش به شعب ابوطالب پناه بردند. مفاد پیمان نامه قریش عبارت است از: • ممنوعیت هر گونه خرید و فروشی با بنی هاشم • ممنوعبت ازدواج با بنی هاشم • حمایت از مخالفان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تمامی پیشامدها وضعیت اسفبار بنی هاشم در شعب به مدت سه سال ادامه داشت به گونه ای که ناله های فرزندان آنان، آرام آرام، موجب نرمی دل های بعضی از متنفذان قریش شد. به همین دلیل تصمیم گرفتند تا این پیمان نامه را پاره کنند. از طرف دیگر جبرئیل خبر خورده شدن پیمان نامه توسط موریانه ها را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داد. این دو رویداد موجب شد تا بنی هاشم از شعب بیرون آیند و به زندگی عادی خود بازگردند.
عام الحزن
پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی رفت، دو اتفاق تلخ برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افتاد تا ایشان سال دهم بعثت را عام الحزن (سال غم و اندوه) بنامد. این دو اتفاق، یکی وفات عموی ایشان حضرت ابوطالب (علیه السلام) بود و دیگری به فاصله چند روز،[۳۸] [۳۸] رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد عمویشان می فرمایند: «تا روزی که ابوطالب وفات یافت، دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود.»[۳۹] • [۳۹] سفر پیامبر اکرم به طائف پس از وفات ابوطالب، ریاست بنی هاشم به ابولهب رسید و او حمایت بنی هاشم را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) برداشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اثر اختناق محیط مکه، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور سفر به شهر طائف را انتخاب نمود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه زید بن حارثه[۴۰] [۴۰] رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت.[۴۱] [۴۱]
هجرت مسلمانان به مدینه
مسجد النبی
در سال یازدهم بعثت، یک گروه شش نفری از مردم یثرب به مکه آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از قرآن تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از یهودیان شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با یکدیگر متحد شوند.[۴۲] [۴۲] با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیعت کردند. این بیعت را بیعت عقبه اولییا عقبه صغری می نامند. این بعیت به بیعة النساء نیز شهرت یافت. همچنین، آنان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و احکام اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد. مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده ی زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، سعد بن معاذ، یکی از رؤسای قبیله اوس که با اسلام آوردن او، به یک باره قبیله بنی عبدالاشهل، همگی مسلمان شدند. در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعیت کردند. در این جا بود که انصار از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به انصار گفت: «به این امر با شما بیعت می کنم که همان گونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت می کنید، از من نیز حفاظت کنید.» که براء بن معرور گفت: «ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان گونه که از ناموسمان دفاع می کنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد.»[۴۳] [۴۳] پس از آن رسول خدا صلى الله علیه و آله به مسلمانانى که در مکه تحت شکنجه و آزار بودند، دستور هجرت به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را بدهد، و در این باره به آنان فرمود: «خداى عز وجل براى شما برادرانى کمک کار و خانههاى امنى (در مدینه) قرار داده است». به دنبال این دستور مسلمانان مکه دسته دسته بسوى مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشم به راه فرمان خداى تعالى در مکه ماند.[۴۴] [۴۴]
هجرت رسول خدا به مدینه
مشرکان که از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) بیمناک بودند، برای جلوگیری از آن جلسه ای در دارالنّدوه تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عدّه ای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) را زندانی کنند و عده ای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند، تا این که کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان قریش کسی به نمایندگی از آن خاندان، شبانه به رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند. این نظر مورد تایید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را "یوم الزحمه" می نامند. پس از آنکه مشرکان مکه، برای قتل رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) نقشه کشیدند، جبرئیل خبر این توطئه را به ایشان داد.[۴۵] [۴۵] در شب موعود چهل نفر از قریشیان، خانه حضرت را به محاصره درآوردند به گونه ای که محل خواب حضرت، در دید آنان قرار داشت. رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به حضرت علی (علیه السلام) گفت تا به جای او بخوابد و از همان برد یمانی سبز رنگی که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) روی خود می کشید، استفاده کند.[۴۶] [۴۶]
پس از آن رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر یثرب رفت. هنگامی که صبح شد و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (علیه السلام) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) از دسترس آنان خارج شده است، به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند، و توسط یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به همراه ابوبکر در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و مشاهده تارهای عنکبوبت بر در غار به داخل غار نرفتند.[۴۷] [۴۷] قریش برای کسی که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) را بیابد و به دست آنان بسپارد صد شتر جایزه تعیین کرده بود.[۴۸[۴۸] رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) و ابوبکر سه روز در غار پنهان شدند تا مشرکین از جستجوی ایشان خسته شدند و سپس با تهیه زاد و توشه و استخدام یک راهنما عازم مدینه شدند. رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیر معمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده قبا در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند.[۴۹] [۴۹] رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) در قبا منتظر رسیدن یار و پسر عم خود حضرت علی (عیله السلام) شدند که بعد از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به همراه کاروانی که شامل زنان و دختران پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) و بنی هاشم می شد، از جمله - حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فاطمه بنت اسد - و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند، به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (علیه السلام) در مکه وظیفه پس دادن امانت هایی که مردم مکه نزد پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد.[۵۰] [۵۰] پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) در این مدت که در قبا بودند، اقدام به ساختن مسجد قبا کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (علیه السلام)، به همراه ایشان راهی == مدینه شدند. سال اول هجرت == پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) پس از ورود به مدینه، مورد استقبال مردم آن شهر قرار گرفتند. طوایف مختلف انصار، هر کدام می خواستند تا افتخار میزبانی حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را از آن خود کنند. ولی حضرت فرمودند، هر کجا که شترشان توقف کند، همانجا اقامت خواهند گزید.[۵۱] [۵۱] در نهایت شتر آن حضرت در محله بنو مالک بن النجار فرود آمد. و ابو ایوب انصاری پیش دستی کرده و اسباب و اساس حضرت را با خود به خانه اش برد و حضرت همان جا مستقر شدند.[۵۲] [۵۲] پیامبر پس از استقرار در مدینه اقدامات انجام دادند از جمله:
۱. بنای مسجد مدینه:
نخستین اقدام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) تأسیس مسجدی است که امروزه به مسجد النبی معروف است. در کنار خانه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) قطعه زمینی بود، متعلق به دو یتیم که سرپرستی آنها با معاذ بن عفراء[۵۳][۵۳] بعضی گویند با اسعد بن زراره؛ بوده است. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) این زمین را با وجود آنکه صاحبان آن راضی به واگذاری آن بودند، از معاذ خرید و به کمک سایر مسلمانان، آن را تبدیل به مسجد کرد. این مسجد در زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) یک مرکز عبادی، نظامی، سیاسی و آموزشی بود و نقشی اساسی در دوران حیات رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در شکل گیری جامعه اسلامی داشت.
۲. پیمان برادری:
دیگر اقدام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در هنگام ورود به مدینه، برقرار ساختن پیمان برادری میان مسلمانان، که مؤاخاة نامیده می شد، بوده است.به نظر چنین می آید که یک بار پیمانی میان مهاجران بسته شده و دیگر بار پیمانی میان مهاجران و انصار به صورت دو به دو. از مشهور ترین پیمان ها می توان به عقد برادری میان: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام)، ابوبکر و عمر، حمزه سیدالشهدا با زید بن حارثه و... اشاره کرد.[۵۴] [۵۴]
۳. منشور حکومت مدینه:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عهدنامه ای میان مهاجران و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارائی خویش آزاد گذاشت و شرائطی برای ایشان قرار داد. موادّ این پیمان نامه عبارت است از: 1. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در مدینه زندگی خواهند کرد. 2. مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود. 3. در موقع پیش آمد جنگ، هر کدام از این دو دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد داد. 4. هر گاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی خواهند کرد. 5. قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو انجام خواهد شد. 6. چون مدینه شهر مقدسی است، از هر دو ناحیه مورد احترام، و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود. 7. در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خواهد بود. 8. امضا کنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.[۵۵] [۵۵]
سال دوم هجرت (سنة الامر)
تغییر قبله: با وجود بستن پیمان با اهل کتاب، ولی دانشمندان یهود از روی حسد و کینه ورزی به دشمنی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخاستند. و مدام با وارد کردن طعنه به ایشان سعی در سستی اعتقادات مسلمانان داشتند. از جمله این طعنه ها، قبله اول مسلمانان بیت المقدس بود. آنان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می گفتند: “با ما مخافت می کند اما به سوی قبله ما نماز می گزارد.[۵۶ ] [۵۶] این طعنه ها موجب آزار مسلمانان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می شد، تا اینکه در نیمه ماه رجب، آیه تغییر قبله،[۵۷] [۵۷]
در مسجد بنی سالم بن عوف که امروزه به مسجد ذوقبلتین معروف است، نازل شد و قبله مسلمانان به سمت مکه تغییر یافت.
صدور فرمان جهاد: در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، نبردهای مسلمانان به دو قسمت تقسیم می شد: 1. جهادهایی که خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آنها شرکت می کردند که به آنها غزوه می گفتند و تعداد آنها را ۲۶ یا ۲۷ عدد نوشته اند. 2. جهادهایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، یکی از اصحاب خود را فرمانده سپاه می کردند و خود شخصاً در آن ها شرکت نمی کردند، که به آنها سریه می گویند و تعداد آنها به روایت ابن اسحاق ۳۵ سریه است. پس از هجرت مسلمانان به مدینه، مشرکان قریش اسباب و وسایل باقی مانده آنان را به عنوان سرمایه در کاروان های تجارتی خود استفاده کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای جلوگیری از تجارت اینها، دستور به غارت این کاروان ها دادند تا با ناامن کردن راها، اقتصاد قریش را مختل کنند. به همین دلیل به اصحاب خود دستور جهاد دادند. اولین سریه در شوال سال اول هجری، سریه عبیدة بن حارث بن مطلب انجام شد و پس از آن سریه حمزه سیدالشهدا، در رمضان همان سال بود که هر دو بدون درگیری با مشرکان بوده است. اولین غزوه، غزوه بواط است که ریبع الاول سال دوم هجری صورت گرفت که بدون نتیجه باقی ماند. پس از این غزوه، غزوه های عُشَیره و سَفَوان یا بدر اولی است. اولین درگیری بین مسلمین و مشرکین در سریه عبدالله بن جحش صورت گرفت که در آن یک نفر از مشرکان کشته شد و غنایمی بدست آمد. جنگ بدر: در هفدهم رمضان این سال نبردی در نزدیکی چاه های بدر بین مسلمانان و مشرکین در گرفت. در این نبرد که به غزوه بدر مشهور است، مسلمانان توانستند قریشیان را شکست سختی بدهند و هفتاد نفر از قریش کشته و هفتاد نفر اسیر شدند. دیگر وقایع سال دوم عبارتند از: 1. وجوب روزه ماه رمضان 2. مقرّر شدن اذان اسلامی و تعیین فصول 3. ازدواج امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) با حضرت زهرا (سلام الله علیها) 4. برخورد با شاعران یهودی و کافر
سال سوم هجرت
از وقایع سال سوم هجری می توان به واکنش پیامبر (صلی الله علیه و آله) به توهین ها و تحریکات شاعران یهودی و مشرک اشاره کرد. همچنین غزوه های ذی امر و بحران و سریه های محمد بن مسلمه و قرده در این سال اتفاق افتادند. اما مهم ترین اتفاق سال سوم هجری غزوه احد است که در هفتم شوال آن سال اتفاق افتاد و هفتاد مسلمان از جمله: حمزه بن عبدالمطلب، مصعب بن عمیر و... به شهادت رسیدند و هفتاد مسلمان دیگر زخمی شدند. همچنین در این سال غزوه حمراء الأسد بلافاصله بعد از احد اتفاق افتاد. و امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز در نیمه ماه رمضان این سال متولد شدند.
سال چهارم هجرت
در این سال دو حادثه تلخ برای اسلام و مسلمین رخ داد. اولین حادثه، حادثه رجیع و دومین حادثه، واقعه بئر معونه بود. که در اولی، گروهی از اعراب خارج مدینه، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درخواست کردند تا عده ای مبلغ را به قبیله آنها بفرستد تا آنها را به اسلام دعوت کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز شش نفر از اصحاب خود را به همراه آنها فرستادند. ولی آنها این شش نفر را به شهادت رساندند. در حادثه دوم نیز، یک نفر از مردم نجد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، درخواست فرستادن مبلغانی کرد که حضرت چهل نفر را همراه او فرستادند که همه آنها به جز یک نفرشان مانند افراد رجیع به شهادت رسیدند. گویند خبر شهادت هر دو گروه را در یک شب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رساندند. دیگر وقایع سال چهارم هجری عبارتند از: 1. غزوه بنی نضیر، غزوه ذات الرقاع و غزوه بدر الموعد 2. سریه ابوسلمه و سریه عبدالله بن انیس 3. میلاد امام حسین (علیه السلام) در سوم شعبان 4. وفات فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (علیه السلام) 5 == . نزول آیه تحریم شراب سال پنجم هجرت (سنة الاحزاب) == بی شک مهم ترین رویداد سال پنجم هجری، غزوه خندق یا احزاب است. همچنین در این سال غزوه دومة الجندل ، غزوه بنی قریظه و سریه ابوعبیده بن جراج نیز اتفاق افتاد.
سال ششم هجرت (سنة الاستئناس)
تعداد سریه های سال ششم بسیار زیاد است. از غزوه هایی که در این سال اتفاق افتاد می توان به غزوه بنی لحیان، غزوه ذى قرد و غزوه بنی مصطلق اشاره کرد. ولی بی شک مهم ترین رویداد این سال،صلح حدیبیه است که در قرآن در سوره فتح از آن به عنوان فتح المبین یاد می شود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ذی القعده این سال به قصد عمره بی آن که جنگی در نظر داشته باشد، آهنگ مکه کرد. قریش که دیگر از رویارویی با مسلمانان خسته شده بود، با فرستادن سفرایی صلحی را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در منطقه حدیبیه امضا کرد. مفاد صلح حدیبیه چنین بود: 1. به مدت ده سال صلحی بین دو طرف برقرار شود و جنگی در کار نباشد. 2. مسلمانان هر که را که بی اجازه قریش به مدینه آمد به نزد قریش پس بفرستند. 3. اگر کسی از مسلمانان به نزد قریش رفت، قریش او را پس نخواهد فرستاد. 4. هر دو طرف با هر قبیله ای که می خواهند، مختار به هم پیمانی اند. 5. سپاه اسلام امسال را به مدینه باز می گردد و سال بعد برای سه روز می تواند به مکه بیاید. همچنین قبل از امضای صلح نامه، پیامبر از مسلمانان در کنار درختی بیعت گرفت که در صورت بروز جنگ میان آنها و قریش، از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دفاع کنند. این بیعت به بیعت رضوان یا بیعت شجره معروف است. همچنین در این سال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نامه هایی را به همراه سفیرانی به سمت کشورهای روم، ایران، مصر، عمان، یمن و بحرین فرستادند. پس از صلح حدیبیه و کنار رفتن قریش به عنوان جدی تری خطر برای اسلام، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرصت پیدا کردند تا کارهای دیگری را از جمله جهانی کردن رسالتشان انجام دهند، به همین دلیل نامه هایی را به سران قدرت های آن زمان یعنی روم و ایران و کشورهای تابعه اینان فرستادند و آنها را به اسلام دعوت کردند.
سال هفتم هجرت
در این سال نیز سریه های زیادی اتفاق افتاد. همچنین در ذی القعده این سال، حج عمره ای که در سال گذشته محقق نشده بود، انجام شد کهعمرة القضاء معروف است. مهم ترین اتفاق این سال غزوه خیبر است. در این غزوه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) خطر یهودیان را برای همیشه از بین برد. از دیگر اتفاقات این سال بازگشت مهاجران حبشه به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به مدینه است.
سال هشتم هجرت
در این سال یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ اسلام افتاد و آن فتح مکه به دست مسلمانان بود. پس از آنکه قریش پیمانی را که در حدیبیه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بسته بود را شکست، پیامبر به همراهی ده هزار نفر از مسلمانان از مدینه عازم مکه شدند. حرکت سپاه به صورت مخفیانه بود و تنها زمانی قریشیان از سپاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آگاه شدند که آتش های افروخته شده در اردوی سپاه اسلام را مشاهده نمودند. ابوسفیان که دید نمی توان در برابر سپاه اسلام مقاومت کند، بالاجبار اسلام آورد و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امان خواست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مردم مکه اعلام کردند هر که در خانه خود بماند، یا به خانه ابوسفیان برود و یا در مسجد الحرام باشد در امان است مگر چند نفر که رسول خدا امان را از آنها برداشت. هنگامی که سپاه اسلام وارد مکه شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه حضرت علی (علیه السلام) وارد کعبه شدند و آنجا را از بت ها پاک کردند. از جمله اتفاقات دیگر این سال می توان به سریه موته در کنار تعداد بسیار زیاد سریه های سال هشتم هجری اشاره کرد، که اولین رویارویی سپاه اسلام با رومیان بود و در آن سه تن از سرداران اسلام و اصحاب پیامبر یعنی پسر عموی ایشان جعفر طیّار، پسرخوانده ایشان زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه به شهادت رسیدند. غزوه های مهم دیگری که در این سال اتفاق افتاد، یکی غزوه طائف و دیگری غزوه حنین که میدانی دیگر برای آزمایش یاران راستین رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بود و نبردی بود بین مسلمانان و مشرکان قبیله هوازن و ثقیف.
سال نهم هجرت (سنة الوفود)
پس از آنکه در سال هشتم هجری قریشیان تسلیم مسلمانان شدند، دیگر قبایل عرب نیز دیگر در خود توان ایستادگی در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نمی دیدند، به همین دلیل همگی تسلیم اسلام شدند. پیمانی را که سران این قبایل با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می بستند را «وفد» می گویند. در این سال همچنین آخرین غزوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی غزوه تبوک اتفاق افتاد. در این غزوه بسیاری از چهره های منافقان، پرده از چهره خود برداشتند. هم چنین در این غزوه عده ای قصد ترور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در عقبه داشتند که در کار خود ناموفق بودند، این افراد به اصحاب عقبه معروف اند. در این سال همچون سال های قبل، سریه های بسیاری اتفاق افتاد که بیشتر آنها در جهت تخریب بتخانه ها بوده است. ابلاغ سوره برائت توسط علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در این سال اتفاق افتاده است.
سال دهم هجرت
در این سال بود که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) را به یمن فرستادند تا مردم آنجا را به اسلام دعوت کنند و ایشان در سفر خود به یمن موفق شدند تا قبایل بسیاری از یمنیان را مسلمان کنند. همچنین در اواخر این سال مدعیان دروغین شروع به مبارزه با مسلمانان کردند. ولی مهم ترین اتفاق در تاریخ اسلام، اعلام خلافت امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) در روز غدیر است. شیخ کلینى روایت کرده که: حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) بعد از هجرت، ده سال در مدینه ماند و حج به جا نیاورد تا آن که در سال دهم خداوند عالمیان این آیه را فرستاد که: «و أذّن فى النّاس بالحجّ یأتوک رجالا و على کلّ ضامر یأتین من کلّ فجّ عمیق، لیشهدوا منافع لهم»؛ و در میان مردم براى اداى حج بانگ برآور تا پیاده و سوار بر هر شتر لاغرى که از هر راه دورى مى آیند به سوى تو روى آورند.[۵۸] [۵۸]. وقتی حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم از اعمال حجة الوداع فارغ شد، متوجه مدینه شد و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و سایر مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به غدیر خم رسیدند. حق تعالى این آیه را فرستاد: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک». یعنى: «اى پیغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو (در باب نص بر امامت على بن ابى طالب و خلیفه نمودن او در میان امت خود)». پس فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ»؛ پس اگر نکنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آنجا خطبه غدیر خم را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا صلى الله علیه و اله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام جمع شدند و با آن حضرت مصافحه کردند و بیعت نمودند.
سال یازدهم هجرت
رحلت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در اواخر ماه صفر این سال واقع شد، و بعد از آن، برخی صحابه آن حضرت در سقیفه بنی ساعده، برخلاف توصیه های رسول خدا، خلافت را از حضرت علی (علیه السلام) غصب کرده و به نام خود زدند!
معجزات پیامبر اکرم
برای پیامبر اسلام به جز قرآن کریم، معجزات بسیار دیگری نقل شده است. ابن شهر آشوب می گوید : ذکر شده که برای آن حضرت ۴۴۴۰ معجزه است که از آنها ۳ هزار معجزه ذکر شده است. و این معجزات چهار نوع است: معجزات قبل از ولادت آن حضرت، معجزات پس از ولادت، معجزات پس از بعثت آن حضرت و معجزات پس از وفات آن حضرت.[۵۹] [۵۹] در کتاب حیوة القلوب نوشته علامه مجلسی تعدادی از این معجزات در قالب نقل روایت بیان شده است.[۶۰] [۶۰] از مشهورترین معجزات آن حضرت شق القمر و رد الشمس را می توان نام برد.[۶۱] [۶۱]
فضائل پیامبر اکرم در قرآن
یکی از القاب قرآنی آن حضرت، "رحمة للعالمین" است: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ».[۶۲] [۶۲] خدا از پیامبران خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ».[۶۳] [۶۳] خداوند در قرآن پیامبرانش را با نام خطاب می کند در حالی که نبی مکرم اسلام را از جهت تعظیم و تکریم با عناوین «یا أَیهَا النَّبِی جاهِدِ»[۶۴] [۶۴]، و «یا أَیهَا الرَّسُولُ»[۶۵] [۶۵] و هر جا نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله را آورده مخاطب نبوده است «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ»[۶۶] [۶۶]. و دیگر «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»[۶۷]، [۶۷]. «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ».[۶۸] [۶۸] تمام روى زمین براى مسجد و معبد امت او جایز است و امم پیش از ایشان جز در معبد معین عبادتشان مورد قبول نبوده است. ایشان بر تمامی خلایق مبعوث شدند و انبیاى قبل از ایشان به روایتى هر یک به قومى مبعوث شدند. پیامبران دیگر بر اساس درخواستشان خدا بدان ها عنایتی می فرمود، مانند حضرت موسی علیه السلام که از خدا شرح صدر طلب نمود: «رَبِّ اشْرسوره انشراح آیه ۱.َحْ لِی صَدْرِی»،[۶۹] [۶۹] ولی درباره رسول اکرم فرمود: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک»[۷۰] [۷۰][۷۱] [۷۱]
سنت پیامبر اکرم
سنت پیامبر اکرم که عبارت است از قول (سخن)، فعل (رفتار) و تقریر آن حضرت، در کنار قرآن، یکى از منابع مهم تفکر مذهبی اسلام در تمام مذاهب آن است. بنابراین هرگاه حدیثى معتبر از پیامبر نقل شود، بدان عمل میشود و این کار را عمل به سنت میگویند. شیعه با تأسى به حدیث ثقلین که یکی از موارد سنت آن حضرت است، قول و فعل و تقریر معصومان را نیز همچون سنت آن حضرت حجت می داند.[۷۲] [۷۲]
پیامبر اکرم در روایات
امام صادق علیه السلام: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به روش بندگان طعام مى خورد، بى خوان و به روش بندگان مى نشست یعنى دو زانو و بر زمین مى خوابید، بى فراش و مى دانست که او بنده است. در حدیث دیگر فرمود که: بهترین نان خورش ها نزد آن حضرت سرکه و زیت بود.[۷۳] [۷۳] امام صادق علیه السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه به اندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما، جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم.[۷۴] [۷۴] امام علی علیه السلام در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (و جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلندپایه و شریف) و ناف مکه و چراغ های تاریکی و چشمه های حکمت، برگزید.[۷۵] [۷۵] امام علی علیه السلام: و گواهی می دهم که محمد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش می باشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلوده دامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت.[۷۶] [۷۶] امام علی علیه السلام درباره بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله: خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دست و پا می زدند. هوسها آنان را دلباخته خود کرده و از راه به درشان برده بود.[۷۷] [۷۷]
شئون پیامبر اکرم
شهید مطهری بر اساس قرآن کریم سه مقام برای پیامبر اکرم صلی اله علیه و اله بر می شمارد که از طرف خداوند به آن حضرت داده شده است و از ناحیه آن حضرت به ائمه علیهم السلام که خلفای آن حضرتند می رسد: ۱. مقام پیغمبری یا رسالت: مقام ابلاغ احکام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احکام و معارف الهی به او وحی می شد و او مأمور بود که آنچه را که به او ابلاغ می شد، به دیگران اعلان بکند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود که در آیه ای می فرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ...».[۷۸] [۷۸] ۲. مقام قضاوت: «فَلَا وَرَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»[۷۹] [۷۹] این آیه مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است که مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند. ۳. مقام حکومت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ...»[۸۰] [۸۰] ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیغمبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید.[۸۱] [۸۱]
منابع
قرآن کریم.
دشتی، معارف و معاریف.
جعفر سبحانی، فرازهائی از تاریخ پیامبر اسلام.
محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام.
رسول جعفریان، سیره رسول خدا.
ابن هشام، سیرة النبی، چاپ مصطفی البابی، ۱۳۵۵ ق.
مسعودی، مروج الذهب، چاپ مطبعة السعاده، ۱۳۶۷ ق.
علامه مجلسى، بحارالأنوار.
علامه مجلسى، حیوة القلوب.
محمدى رى شهری، حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم.
شیخ عباس قمی، منتهی الآمال.
ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.
سنن النبی، علامه طباطبائی.
تاریخ یعقوبى/ترجمه.
تاریخ الطبری/ترجمه.
دلائل النبوة.
ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، ۱۳۷۹ ق.
تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری.
برگرفته از :دانشنامه اسلامی
پانویس
- ↑ «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین...»: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، و لیکن فرستاده ى خدا و پایان بخش پیامبران است...” (سوره احزاب، ٤٠)
- ↑ «فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَى هَؤُلاءِ شَهِیدًا»: «پس چگونه است [حالشان] آن گاه که از هر امّتى گواهى آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟» (سوره نساء، ٤٠).
- ↑ با شجره ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره ای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام می رسد.[۳] بحارالانوار،علامه محمد باقر مجلسی، ج۱۵، ص105
- ↑ إعلام الورى بأعلام الهدى، شیخ طبرسى، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ ش، ج۱، ص۴۳
- ↑ حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج۳، ص۸۳
- ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.
- ↑ آیا اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله خداپرست و موحّد بودند؟، پاسخ به پرسشها از دیدگاه مذاهب اسلامی، جلد ۶ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷ پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص110
- ↑ یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.
- ↑ عیان الشیعة، محسن الأمین ،ج۱، ص۲۱۸
- ↑ امالی صدوق، مجلس چهل و هشتم، حدیث اول
- ↑ رجوع شود به: معجزات مقارن ولادت پیامبر
- ↑ منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۴۷
- ↑ فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی، ص۱۵۶
- ↑ تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص۵۸
- ↑ تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹
- ↑ دلائل النبوة، ج۲، ص:۲۷
- ↑ دلائل النبوة، ج۲، ص:۲۷
- ↑ رسول خدا از بیست سال گذشته بود که در حلف الفضول شرکت کرد و پس از آنکه خدایش برسالت فرستاد گفت: حضرت فى دار عبد الله بن جدعان حلفا ما یسرنى به حمر النعم و لو دعیت الیه لاجبت، " در خانه عبد الله پسر جدعان در پیمانى شرکت نمودم که شادمان نیستم تا بجاى آن شتران سرخ مو داشته باشم (در آن روزگار از شتران بسیار گران بها شتر سرخ موی بود) و اگر دیگر بار بچنان پیمانى دعوت می شدم می پذیرفتم." تاریخ یعقوبى/ترجمه، ج۱، ص:۳۷۱
- ↑ تاریخ یعقوبى/ترجمه، ج۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ الطبری/ترجمه، ج۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.
- ↑ ازدواج های پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵
- ↑ الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصارى زنجانى، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق، چاپ اول،ج۱۸، ص۶۵
- ↑ الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصارى زنجانى، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق، چاپ اول،ج۱۸، ص۶۵
- ↑ رجوع شود به: مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله و نزول قرآن که معجزه جاوید
- ↑ رجوع شود به: اعجاز قرآن آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت می گذشت.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.
- ↑ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ص ۱۴۲
- ↑ محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۰۵-۱۱۸
- ↑ سیره رسول خدا (ص)، ۳۲۸-۳۳۱
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹
- ↑ ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷
- ↑ سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۳۴۵
- ↑ عیون الاثر، ج ۱ ص ۲۰۹؛ سیره حلبی ج ۲ ص ۲۱۲
- ↑ زندگانی محمد، ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۷-۲۱۰؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱ ص ۳۸۵ -۳۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲ ص ۵۱۹-۵۲۴
- ↑ دلائل النبوه، ج ۲ ص ۳۱۱-۳۱۲
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ص۳۵۰-۳۵۱؛ تاریخ طبری ج۲ ص ۳۳۵-۳۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲ص۵۰۲
- ↑ بنا به نقلی سی و پنج روز و یا بیست و پنج روز و یا پنج و یا سه روز بعد از وفات ابوطالب، حضرت خدیجه کبری، از دنیا رفتند. وفات همسر با وفای ایشان ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود. حضرت هر دوی این بزرگواران را در قبرستان مُعَلیّ در کنار جدشان عبدالمطلب دفن کردند.
- ↑ امتاع الاسماع، ص۲۷؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۳۹؛ الکامل، ج۲، ص۶۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۱۱
- ↑ به نقل ابن اسحاق به تنهایی عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلی الله علیه و آله) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفته و او را سنگباران کنند.
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲-۴۴۳
- ↑ زندگانى محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۰۴
- ↑ السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۲۸
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۸۶
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۳]
- ↑ البدء و التاریخ، ج۴، ص ۱۷۵
- ↑ بحارالنوار، ج۱۹، ص۶۵
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۹۵
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۷-۲۶۸؛ طبقات، ج ۱، ص ۲۳۶
- ↑ دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۳۸
- ↑ المستدک، ج۳، ص۱۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص ۱۳۷
- ↑ سیرة النبی، ج۲، ص ۱۱۹-۱۲۳
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص ۵۳۸
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴۴
- ↑ سوره حج آیه ۲۲
- ↑ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج۱، ص ۱۴۴
- ↑ حیوة القلوب، ج۳، ص۴۲۹-۶۶۷
- ↑ برای تفصیل در این مورد رجوع شود به معجزات پیامبر (ص)، ویکی شیعه
- ↑ سوره انبیاء/۱۰۷
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ سوره تحریم آیه ۹.
- ↑ سوره مائده آیه ۴۱.
- ↑ سوره آل عمران آیه ۱۴۴
- ↑ سوره محمد آیه ۲۹
- ↑ سوره احزاب آیه ۴۰.
- ↑ سوره طه آیه ۲۵.
- ↑ آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.
- ↑ ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.
- ↑ رجوع شود به کتاب شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، بخش دوم:«تفکر مذهبی شیعه»
- ↑ سنن النبی، علامه طباطبائی.
- ↑ حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۳۴، ص۲۴۰.
- ↑ بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۶۶، ص۳۱۱.
- ↑ بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۱۸، ص۲۱۹.
- ↑ سوره مائده، آیه ۹۹
- ↑ سوره نساء، آیه۶۵
- ↑ سوره نساء، آیه۵۹؛
- ↑ تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: ۲۷آبان ۱۳۹۲