زبیر بن عوام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۳۹: خط ۳۹:


== کشته شدن زبیر ==
== کشته شدن زبیر ==
در [[کتاب طبقات الکبری]] آمده است: بعد از آنکه [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] [[حدیث]] [[حضرت محمد (ص)|پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم)]] را به یاد زبیر آورد؛ آن حدیثی که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) به زبیر فرموده بود: «ای زبیر، تو به زودی با علی(علیه‌السلام) پیکار می‌کنی، درحالی که تو بر او ستمگری».
در [[کتاب طبقات الکبری]] آمده است: بعد از آنکه [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] [[حدیث]] [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم)]] را به یاد زبیر آورد؛ آن حدیثی که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) به زبیر فرموده بود: «ای زبیر، تو به زودی با علی(علیه‌السلام) پیکار می‌کنی، درحالی که تو بر او ستمگری».
زبیر صحنه جنگ را ترک کرد و به قصد مدینه فرار کرد<ref>دانش نامه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386، ج5،ص 167</ref>.
زبیر صحنه جنگ را ترک کرد و به قصد مدینه فرار کرد<ref>دانش نامه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386، ج5،ص 167</ref>.
پس از کناره‌گیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافل‌گیرانه کشت<ref>طبری، تاریخ، ج۴، ص۵۱۱</ref>. وی سپس نزد [[حضرت علی]] رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش [[جهنم]] را به او بده<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵۴</ref>. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۲۱</ref>.
پس از کناره‌گیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافل‌گیرانه کشت<ref>طبری، تاریخ، ج۴، ص۵۱۱</ref>. وی سپس نزد [[علی بن ابی طالب|حضرت علی]] رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش [[جهنم]] را به او بده<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵۴</ref>. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۲۱</ref>.


امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیری‌های زبیر در جنگ‌های صدر اسلام فرمود: این شمشیر بار‌ها اندوه را از چهره [[رسول خدا]] زدود<ref>ابن سعد، طبقات کبری، ج۳، ص ۷۸</ref>.
امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیری‌های زبیر در جنگ‌های صدر اسلام فرمود: این شمشیر بار‌ها اندوه را از چهره [[رسول خدا]] زدود<ref>ابن سعد، طبقات کبری، ج۳، ص ۷۸</ref>.

نسخهٔ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۳

زبیر بن عوام
زبیر بن عوام.jpg
نام کاملزُبیر بن عَوّام قرشی اسدی
نام‌های دیگرابوعبدالله
اطلاعات شخصی
محل تولدمکه
روز درگذشت۳۶ق.
محل درگذشتجنگ جمل
دیناسلام، اهل‌سنت
فعالیت‌ها

زُبیر بن عَوّام قرشی اسدی، پسر عمه رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم)، از اصحاب رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) و یکی از عشره مبشره از دیدگاه اهل‌سنت بود. از نخستین گروندگان به اسلام و از مهاجران به حبشه است. در جریان سقیفه، حکم شورای سقیفه را نپذیرفت و از خلافت امام علی(علیه‌السلام) دفاع کرد. زبیر از اعضاء شورای شش نفره بود و به نفع امام علی(علیه‌السلام) رأی داد. در ماجرای شورش بر علیه عثمان و قتل وی نقش مؤثری داشت. از خلافت امام علی (علیه‌السلام) دفاع کرد ولی چندی بعد به همراه طلحه، در مقابل امام علی (علیه‌السلام) ایستاد و جنگ جمل را به راه انداخت.

زبیر کیست

زبیر بن عوام با کنیه ابوعبدالله، برادرزاده حضرت خدیجه[۱] است. پدرش عوّام (برادر حضرت خدیجه) در جنگ فجار کشته شد[۲]. مادرش صفیه دختر عبدالمطلب یعنی عمه حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی(علیه‌السلام) بود[۳]. برخی آل زبیر را مصری‌ تبار دانسته و انتساب ایشان به خاندان اصیل قریش را نمی‌پذیرند، این گروه به روایتی استناد می‌کنند که بر اساس آن خویلد بن اسد در سفر مصر، عوام را با خود به مکه آورد و در واقع عوام پسرخوانده اوست[۴]. زبیر با اسماء دختر ابوبکر ازدواج کرد[۵].

مسلمان شدن زبیر

منابع تاریخی، اسلام زبیر را بعد از مسلمان شدن ابوبکر نوشته‌اند، بعضی گفته‌اند وی در آن هنگام ۸ ساله بوده است[۶]. اما بعضی دیگر از مورخان وی را در آن هنگام نوجوانی ۱۵ ساله دانسته‌اند[۷]. [۸]. در گزارشی عنوان شده که وی با حضرت علی (علیه‌السلام) هم‌سن بوده است[۹]. در این صورت نمی‌تواند در سن هشت‌سالگی اسلام آورده باشد و به نظر همان ۱۵ سالگی درست می‌نماید. زبیر را پنجمین یا ششمین گرونده به اسلام می‌دانند[۱۰].

زبیر در زمان پیامبر

قبل از هجرت

اخبار زیادی درباره زبیر قبل از هجرت وجود ندارد جز این‌که وی جزو مهاجرین به حبشه به شمار آمده است[۱۱]. هنگامی که زبیر و دیگر مهاجرین به حبشه، در آنجا به سر می‌بردند، شایع شد که قریش به اسلام گرویده‌اند، بدین جهت بعضی از مهاجرین از جمله زبیر به مکه بازگشتند[۱۲].

پیمان برادری

یکی از اقداماتی که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به مدینه، انجام داد برقراری عقد اخوت بین مسلمانان بود، در آن هنگام، بین زبیر و عبدالله بن مسعود پیمان برادری بسته شد[۱۳]. در روایتی دیگر، پیمان برادری میان زبیر و سَلَمَه بن سَلامَه بن وَقش یاد شده است[۱۴].

حضور در غزوه‎ها

حضور زبیر در جنگ بدر[۱۵]، احد و فتح مکه گزارش شده است[۱۶].

کشته شدن زبیر

در کتاب طبقات الکبری آمده است: بعد از آنکه علی(علیه‌السلام) حدیث پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) را به یاد زبیر آورد؛ آن حدیثی که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) به زبیر فرموده بود: «ای زبیر، تو به زودی با علی(علیه‌السلام) پیکار می‌کنی، درحالی که تو بر او ستمگری». زبیر صحنه جنگ را ترک کرد و به قصد مدینه فرار کرد[۱۷]. پس از کناره‌گیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافل‌گیرانه کشت[۱۸]. وی سپس نزد حضرت علی رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر اجازه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش جهنم را به او بده[۱۹]. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است[۲۰].

امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیری‌های زبیر در جنگ‌های صدر اسلام فرمود: این شمشیر بار‌ها اندوه را از چهره رسول خدا زدود[۲۱].

ساخت مسجد و بنا بر روی قبر

ابن جوزی حنبلی در تاریخ خود می‌نویسد: «در سال ۳۸۶ ه‍.ق اهالی بصره پس از وقوع اتفاقاتی، بر روی قبر زبیر مسجد و گنبد و بارگاه ساختند و اموال زیادی را وقف آنجا کردند[۲۲]».

پانویس

  1. المقدسی٬ البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة٬ ج۵ ٬ ص ۸۳
  2. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۱۹
  3. مقدسی، البدء والتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۸۳
  4. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۶۷
  5. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج‌۱، ص۲۱۷، تحقیق عبدالرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الأولی، ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
  6. مقدسی، ابو نصر بن مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج‌۵، ص۸۳
  7. ابن عبدالبر، أبو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد (م ۴۶۳)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج‌۲، ص۵۱۰، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ط الأولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲
  8. ابن اثیر، علی، اسدالغابه، ج‌۲، ص۹۸
  9. ابن عبدالبر، أبو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد (م ۴۶۳)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج‌۲، ص۵۱۱، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، ‌دار الجیل، ط الأولی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
  10. ابن سعد بغدادی، محمد، طبقات الکبری، ج۳، ص۷۵
  11. تاریخ‏ ابن‏ خلدون، ج‏۲، ص ۴۱۵
  12. تاریخ‏ ابن‏ خلدون، ج‏۲، ص ۴۱۵
  13. ابن سعد، الطبقات ‏الکبری، ج‏۳، ص۷۵
  14. تاریخ‏ ابن‏ خلدون، ج‏۲، ص۴۲۳
  15. سمعانی، الأنساب، ج‏۱، ص ۲۱۶؛ ابن سعد، الطبقات‏ الکبری، ج‏۳، ص ۷۷
  16. ابن سعد، الطبقات‏ الکبری، ج‏۳، ص ۷۷
  17. دانش نامه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386، ج5،ص 167
  18. طبری، تاریخ، ج۴، ص۵۱۱
  19. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵۴
  20. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۲۱
  21. ابن سعد، طبقات کبری، ج۳، ص ۷۸
  22. ابن جوزی، المنتظم فی تواریخ الملوک و الامم، ج ۱۴، ص۳۸۳