کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| نامهای دیگر = | | نامهای دیگر = | ||
| سال تولد = | | سال تولد = | ||
| تاریخ تولد = 1349ق. | | تاریخ تولد = نهم جمادی الاول، 1349ق. | ||
| محل تولد = {{فهرست جعبه عمودی |مصر |استان شهدای منوفیه |روستای سلامون قبله }} | | محل تولد = {{فهرست جعبه عمودی |مصر |استان شهدای منوفیه |روستای سلامون قبله }} | ||
| سال درگذشت = | | سال درگذشت = | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
}} | }} | ||
'''محمد آل احمدی ابوالنور''' وزیر سابق اوقاف و عضو فقید شورای علمای ارشد متولد شد. در روستای سلامون قبله، مرکز شهدای استان منوفیه، کشور مصر متولد دریک خانواده مذهبی و اهلعلم بدنیا آمد. نزد پدر قرآن کریم را آموخت و حافظ قرآن شد. | '''محمد آل احمدی ابوالنور''' وزیر سابق اوقاف و عضو فقید شورای علمای ارشد متولد شد. در روستای سلامون قبله، مرکز شهدای استان منوفیه، کشور مصر متولد دریک خانواده مذهبی و اهلعلم بدنیا آمد. نزد پدر قرآن کریم را آموخت و حافظ قرآن شد. | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
دکتر محمد الاحمدی ابوالنور در روستای سلامون قبله، مرکز شهدای استان منوفیه، کشور مصر متولد دریک خانواده مذهبی و اهلعلم بدنیا آمد. نزد پدر قرآن کریم را آموخت و حافظ قرآن شد. | دکتر محمد الاحمدی ابوالنور در روستای سلامون قبله، مرکز شهدای استان منوفیه، کشور مصر متولد دریک خانواده مذهبی و اهلعلم بدنیا آمد. نزد پدر قرآن کریم را آموخت و حافظ قرآن شد. ریشه خانواده او به استان منیا در مصر علیا برمی گردد، جایی که اجدادش در سال 1882 میلادی به استان منوفیه آواره شدند و در روستای سالمون، قبله، مرکز شهدا، ساکن شدند. | ||
ریشه خانواده او به استان منیا در مصر علیا برمی گردد، جایی که اجدادش در سال 1882 میلادی به استان منوفیه آواره شدند و در روستای سالمون، قبله، مرکز شهدا، ساکن شدند. پدرش در سال 1923 میلادی از الازهر الشریف فارغ التحصیل شد و به عنوان معلم در کفر الشیخ مشغول به کار شد تا | پدرش در سال 1923 میلادی از الازهر الشریف فارغ التحصیل شد و به عنوان معلم در کفر الشیخ مشغول به کار شد تا اینکه در سال 1928 میلادی در الازهر دپارتمان وعظ و ارشاد تأسیس شد که مسولیتش با 10 نفر از اساتید بود. در سطح پادشاهی مصر در آن زمان، پدرش یکی از این ده مؤسس بود که در 500 نقطه در سطح ریاست به تبلیغ و تبلیغ گماشته شد. متولد شنبه نهم جمادی الاول 1349 هجری قمری منطبق با اول نوامبر 1930م. | ||
او شش سال اول زندگی خود را در کفر الشیخ گذراند، سپس در سال 1936 میلادی به قصنه رفت و به مدت دو سال به مدرسه ابتدایی آن پیوست و سپس در سال 1938 میلادی به قاهره رفت. فعالیت پدرم در زمینه تبلیغ و ارشاد در تربیت من و شکل دادن به زندگی من تأثیر بسزایی داشت، او از او بسیار محافظت می کرد و مشتاق بود که او را به الازهر بدهد، همانطور که پدرش او را به الازهر داده بود. در واقع همه فرزندانش را به حفظ قرآن سپرد. به دلیل دلبستگی به مسجد احمدی که تحصیلات خود را در آنجا به پایان رساند، به طنطا عشق می ورزید و عاشق شیخ مؤسسه آن زمان شیخ محمد الاحمدی الظواهری بود و از اینجا نام من آمد و از اینجا داد. من به الازهر.» | او شش سال اول زندگی خود را در کفر الشیخ گذراند، سپس در سال 1936 میلادی به قصنه رفت و به مدت دو سال به مدرسه ابتدایی آن پیوست و سپس در سال 1938 میلادی به قاهره رفت. فعالیت پدرم در زمینه تبلیغ و ارشاد در تربیت من و شکل دادن به زندگی من تأثیر بسزایی داشت، او از او بسیار محافظت می کرد و مشتاق بود که او را به الازهر بدهد، همانطور که پدرش او را به الازهر داده بود. در واقع همه فرزندانش را به حفظ قرآن سپرد. به دلیل دلبستگی به مسجد احمدی که تحصیلات خود را در آنجا به پایان رساند، به طنطا عشق می ورزید و عاشق شیخ مؤسسه آن زمان شیخ محمد الاحمدی الظواهری بود و از اینجا نام من آمد و از اینجا داد. من به الازهر.» | ||
== فعالیتها == | == فعالیتها == |
نسخهٔ ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۳
محمد آل احمدی ابوالنور وزیر سابق اوقاف و عضو فقید شورای علمای ارشد متولد شد. در روستای سلامون قبله، مرکز شهدای استان منوفیه، کشور مصر متولد دریک خانواده مذهبی و اهلعلم بدنیا آمد. نزد پدر قرآن کریم را آموخت و حافظ قرآن شد.
زندگینامه
دکتر محمد الاحمدی ابوالنور در روستای سلامون قبله، مرکز شهدای استان منوفیه، کشور مصر متولد دریک خانواده مذهبی و اهلعلم بدنیا آمد. نزد پدر قرآن کریم را آموخت و حافظ قرآن شد. ریشه خانواده او به استان منیا در مصر علیا برمی گردد، جایی که اجدادش در سال 1882 میلادی به استان منوفیه آواره شدند و در روستای سالمون، قبله، مرکز شهدا، ساکن شدند. پدرش در سال 1923 میلادی از الازهر الشریف فارغ التحصیل شد و به عنوان معلم در کفر الشیخ مشغول به کار شد تا اینکه در سال 1928 میلادی در الازهر دپارتمان وعظ و ارشاد تأسیس شد که مسولیتش با 10 نفر از اساتید بود. در سطح پادشاهی مصر در آن زمان، پدرش یکی از این ده مؤسس بود که در 500 نقطه در سطح ریاست به تبلیغ و تبلیغ گماشته شد. متولد شنبه نهم جمادی الاول 1349 هجری قمری منطبق با اول نوامبر 1930م.
او شش سال اول زندگی خود را در کفر الشیخ گذراند، سپس در سال 1936 میلادی به قصنه رفت و به مدت دو سال به مدرسه ابتدایی آن پیوست و سپس در سال 1938 میلادی به قاهره رفت. فعالیت پدرم در زمینه تبلیغ و ارشاد در تربیت من و شکل دادن به زندگی من تأثیر بسزایی داشت، او از او بسیار محافظت می کرد و مشتاق بود که او را به الازهر بدهد، همانطور که پدرش او را به الازهر داده بود. در واقع همه فرزندانش را به حفظ قرآن سپرد. به دلیل دلبستگی به مسجد احمدی که تحصیلات خود را در آنجا به پایان رساند، به طنطا عشق می ورزید و عاشق شیخ مؤسسه آن زمان شیخ محمد الاحمدی الظواهری بود و از اینجا نام من آمد و از اینجا داد. من به الازهر.»
فعالیتها
در سال 1355 شمسی سرپرست گروه تفسیر و حدیث دانشکده شدم و در سال 1360 به مقام استادی و ریاست گروه حدیث نبوی و علوم آن رسید و سپس به معاونت دانشکده اصول منصوب شد. از دین سپس ریاست آن را از 10/1982 تا 7/1984 میلادی بر عهده گرفت و سپس به عنوان گزارشگر کمیته علمی دائمی ارتقای اساتید حدیث نبوی و علوم آن منصوب شد. و یکی از اعضای کمیته های علمی دائمی برای ارتقای اساتید تفسیر، علوم قرآن، عقاید و وکالت در دانشگاه الازهر. دکتر الاحمدی همچنین برای مدتی از سال 1976 در دانشگاه اسلامی عمران سودان به کار وام داده شد. پس از میلاد - 1978 م. او از سال 1979 تا 1981 به دانشگاه کویت قرض داده شد.
تصرف وزارت اوقاف. وی از 7/1363 تا 11/1365 ریاست شورای عالی امور اسلامی را برعهده داشت. وی در خرداد 1386 به عضویت فرهنگستان تحقیقات اسلامی و در سال 1391 به عضویت شورای دانش پژوهان ارشد منصوب شد. .
دکتر الاحمدی ابوالنور کتابخانه اسلامی را با کتابهای فراوان غنی کرد، کتابهای زیادی را ویرایش کرد و مقالات علمی پژوهشی زیادی به چندین زبان انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی منتشر کرد و همچنین در سمینارها و کنفرانسهای علمی و دفاعی بسیاری شرکت کرد. در مصر و خارج از کشور او بسیاری از برنامه های صوتی و تصویری، گفتگوها و گفتگوها را در مصر و کشورهای عربی تهیه کرد. مخصوصاً دایره المعارف «سنت پیامبر اکرم» که نزدیک به دو هزار باب دارد.
دکتر الاحمدی ابوالنور دکترای افتخاری را از دانشگاه محمدیه دریافت کرد. این اولین دانشگاه اسلامی اندونزی در سال 1987 میلادی بود... و نشان جمهوری درجه یک در سال 1986 میلادی... و مدال علوم و هنر درجه یک در سال 1993 میلادی.
تحصیلا
او در میان همسالان خود ممتاز بود، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مؤسسه مذهبی قاهره گذراند. وی در سال 1952 میلادی از دبیرستان الازهر فارغ التحصیل شد. سپس وارد دانشکده مبانی دین شد. وی در سال 1956 با ممتاز فارغ التحصیل شد و در سال 1957 گواهینامه بین المللی را با مجوز تدریس از دانشکده زبان عربی اخذ کرد. وی در سال 1970 میلادی از الازهر الشریف در رشته حدیث و علوم آن دکترا گرفت و در سال 1987 میلادی از اولین دانشگاه اسلامی اندونزی - دانشگاه محمدیه - دارای دکترای افتخاری است. او مدالآوری هم دارد و اگرچه اولین مدالش برای خدمت به اسلام بود، اما مدال جمهوری در سال 1986 میلادی و مدال علوم و هنر در اوایل دهه 1990 را دارد.
پس از فارغ التحصیلی، در مؤسسات دینی سوهاگ معلم شد. و منوف. و آن را بنا کرد.. در سال 1963 میلادی به عنوان معاون آموزشی در گروه حدیث نبوی و علوم آن دانشکده مبانی دین منصوب شد. در سال 1347 شمسی با معدل بسیار خوب مدرک فوق لیسانس گرفت و در رشته حدیث نبوی و علوم آن با ممتاز و ممتاز درجه یک دکتری گرفت. سپس به درجه استادیاری ارتقا یافت.
وی در اوایل دهه هشتاد وزارت را بر عهده گرفت و در سراسر جهان و شرق و غرب به دعوت خداوند متعال سفر کرد و مدتی طولانی در دانشگاه یرموک اردن به تحصیل و سخنرانی پرداخت و پس از بازگشت به مصر مفتخر به عضویت در دانشگاه یرموک شد. آکادمی تحقیقات اسلامی در الازهر الشریف.
درگذشت
وی در روز چهارشنبه 28 محرم 1437 هجری قمری برابر با 11 نوامبر 2015 میلادی در سن 85 سالگی درگذشت.
منابع
استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمیگیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار میباشد.
سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.
مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی میباشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژهای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم میخورد.
زاهدان مرکز این استان است که از طریق راهآهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راهآهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راهآهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.
استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوههای استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبههای فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوقالعادهای برای توسعه و آبادانی برخوردار است
دلیل نامگذاری
سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.
پیش از اسلام
سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شدهاست. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی میباشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت دادهاند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شدهاست. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافتهاند.
«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطورهای ایران چون زال، سام و رستم نسبت دادهاند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار میآمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.
اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان راندهاند.
سر زمین سیستان دارای مکانهای باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور میکند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومتهای اسلامی بعد از آن.
سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانیها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمهای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچها در آن سکونت کردند.
در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نمودهاند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپههای بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد میرساند.
آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگهای روان، بیابانهای خشک و بیآب و سرسختی مردمان این سرزمین، اکثر قوای خویش را از دست داد .
در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عربها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفتها و جنگهای مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سیصد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.
در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.
پس از اسلام
از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب میشد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالتها و ولایتهای کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوستمحمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.
جغرافیای استان
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران میباشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکمترین استانهای کشور است.
استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل میشود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استانهای کرمان و هرمزگان محدود میشود.
شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای دادهاست. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی میباشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت میکند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر میرسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش مییابد، خشکسالیهای مخرب توسعه پیدا میکند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظهای را نشان میدهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان میوزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.
جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زدهاست. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی میباشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهرهگیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصههای اساسی اقلیم منطقهاست. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانهای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آبهای زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار میآیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آوردهاست. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، میباشد.
شهرهای استان
آثار باستانی معروف
اقوام در سیستان و بلوچستان
لباس محلی
لباس محلی در بلوچستان بر میگردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیمالایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کردهاند. پوشاک و لباس بلوچی نیز میتواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخشهایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخشهایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آنها مشاهده میکنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشههای مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.
گویش سیستانی
گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.
این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.
سابقه تاریخی
فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کردهاند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقیمانده است.
یک سرود دینی به گویش سیستانی باقیمانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.
خاستگاه
گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبانهای ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.
دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.
نوشتار
گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.
گونه های زبانی
چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.
زرگری
در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.
ادبی
گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.
سیدی
در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.
عربی
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.
زبان بلوچی
اولین محققی که لهجههای بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی میشدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجهها به این واقعیت اشاره میکند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس میکند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی میباشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجههای بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson میباشد. او لهجههای بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه میباشد و آنهارا بر اساس منطقه عمدهای که در آن صحبت میشوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.
محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجههای بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein میباشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجههای مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهتها و تمایز لهجهها بکار برده است.
مدارس دینی
این استان، یکی از استانهایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهلسنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت میکردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیتهای مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بینیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راهاندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزههای علمیه در استان به بیش از 100واحد میرسد. رشد کیفی حوزههای علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهلسنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده میشود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمیکرده است. هم اکنون عالیترین سطوح دینی در حوزههای علمیه اهلسنت سیستان و بلوچستان تدریس میشود. در کنار مدارس علوم دینی اهلسنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانونهای فرهنگی نیز فعال هستند. کتابخانههای مجهز سالنهای مطالعه خذمات بینظیری را به اهلسنت ارائه میدهد.