کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:طوفان_الاقصی.jpg |جایگزین=طوفان الاقصی|طوفان الاقصی]]</div> | <div class="wikiInfo">[[پرونده:طوفان_الاقصی.jpg |جایگزین=طوفان الاقصی|طوفان الاقصی]]</div> | ||
'''طوفان الاقصی'''، عملیاتی که موجب کشته شدن بیش از هزار اسرائیلی و زخمی شدن قریب به سه هزار تن از آنها شده است. جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، بر اساس آمارهای منابع اسرائیلی، حدودا ۱۵۰ شهروند و نظامی اسرائیلی را نیز به اسارت گرفته است. با این همه، یکی از نکات قابل توجه در قالب عملیات '''طوفان اقصی'''، غافلگیری گسترده رژیم اسرائیل در بحبوحه انجام این عملیات است. مسالهای که مخصوصا با توجه به تسلط و رصد هوایی مداوم نوار غزه از سوی دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل و همچنین وجود جاسوسان این رژیم در منطقه مذکور، خود یک پیروزی بزرگ برای مقاومت فلسطین است. | |||
روز ۲۰ شهریور، کنفرانسی در دانشگاه رایشمن هرتزلیا واقع در اراضی اشغالی برگزار شد. «دیوید بارنیا» رئیس سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) یکی از سخنرانان این مراسم بود. او در سخنرانی خود سنگی بزرگ به سمت ایران نشانه گرفت و گفت که زمانش رسیده ایران به گونهای متفاوت تاوان دهد. منظور بارنیا از این تاوان، عملیات در عمق ایران برای ترور مقامات ارشد بود؛ عملیاتی در قلب تهران<ref>al-monitor.com/originals/2023/09/mossad-chief-warns-iran-leadership-retaliation-says-israel-foiled-27-attacks</ref>! | روز ۲۰ شهریور، کنفرانسی در دانشگاه رایشمن هرتزلیا واقع در اراضی اشغالی برگزار شد. «دیوید بارنیا» رئیس سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) یکی از سخنرانان این مراسم بود. او در سخنرانی خود سنگی بزرگ به سمت ایران نشانه گرفت و گفت که زمانش رسیده ایران به گونهای متفاوت تاوان دهد. منظور بارنیا از این تاوان، عملیات در عمق ایران برای ترور مقامات ارشد بود؛ عملیاتی در قلب تهران<ref>al-monitor.com/originals/2023/09/mossad-chief-warns-iran-leadership-retaliation-says-israel-foiled-27-attacks</ref>! | ||
چشم صهیون خیره به تهران بود. غافل از آنکه نیروهای مقاومت محصور در غزه، زیر چشم نهادهای اطلاعاتی سهگانه رژیم صهیونیستی (آمان، شاباک و موساد) در حال طراحی یک زلزله بزرگ در تاریخ اشغالگری ۷۵ ساله صهیونیستها بودند. | چشم صهیون خیره به تهران بود. غافل از آنکه نیروهای مقاومت محصور در غزه، زیر چشم نهادهای اطلاعاتی سهگانه رژیم صهیونیستی (آمان، شاباک و موساد) در حال طراحی یک زلزله بزرگ در تاریخ اشغالگری ۷۵ ساله صهیونیستها بودند. |
نسخهٔ ۱۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۷
طوفان الاقصی، عملیاتی که موجب کشته شدن بیش از هزار اسرائیلی و زخمی شدن قریب به سه هزار تن از آنها شده است. جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، بر اساس آمارهای منابع اسرائیلی، حدودا ۱۵۰ شهروند و نظامی اسرائیلی را نیز به اسارت گرفته است. با این همه، یکی از نکات قابل توجه در قالب عملیات طوفان اقصی، غافلگیری گسترده رژیم اسرائیل در بحبوحه انجام این عملیات است. مسالهای که مخصوصا با توجه به تسلط و رصد هوایی مداوم نوار غزه از سوی دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل و همچنین وجود جاسوسان این رژیم در منطقه مذکور، خود یک پیروزی بزرگ برای مقاومت فلسطین است. روز ۲۰ شهریور، کنفرانسی در دانشگاه رایشمن هرتزلیا واقع در اراضی اشغالی برگزار شد. «دیوید بارنیا» رئیس سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) یکی از سخنرانان این مراسم بود. او در سخنرانی خود سنگی بزرگ به سمت ایران نشانه گرفت و گفت که زمانش رسیده ایران به گونهای متفاوت تاوان دهد. منظور بارنیا از این تاوان، عملیات در عمق ایران برای ترور مقامات ارشد بود؛ عملیاتی در قلب تهران[۱]! چشم صهیون خیره به تهران بود. غافل از آنکه نیروهای مقاومت محصور در غزه، زیر چشم نهادهای اطلاعاتی سهگانه رژیم صهیونیستی (آمان، شاباک و موساد) در حال طراحی یک زلزله بزرگ در تاریخ اشغالگری ۷۵ ساله صهیونیستها بودند.
طوفان الاقصی
فلسطین و به ویژه شهر غزه، روزها و شبهای حساسی را سپری میکند. صهیونیستها در این چند روز، متحمل ضرباتی شدند که بدون شک تاکنون در تاریخ رژیم جعلی، سابقه نداشته است. چرا که حماس با یک حمله تاریخی و بی سابقه، کاری کرد که کل معادلات امنیتی رژیم صهیونیستی و درک سران رژیم از مفهوم «امنیت»، «کنترل» و «بازدارندگی»، زیر و رو شود. حالا که صهیونیستها وحشت، مرگ، جنگ و ناامنی را تا اعماق وجودشان لمس کردهاند، جا دارد از آنها پرسیده شود: آیا میتوانید تصور کنید، آنچه را که در عرض ۲۴ ساعت برای شما غیرقابل تحمل است، در یک مقطع زمانی بسیار طولانی، بر مردم فلسطین تحمیل کردهاید؟ در این مطلب به این موضوع میپردازیم که ابعاد روانی و امنیتی طوفان اقصی، از منظر اسرائیلیها و درک آنها از امنیت و ناامنی، چقدر اهمیت دارد.
رژیمی که رویینتن نیست
تا همین چند روز پیش، صهیونیستها، خود را دارای یک قدرت بینظیر و یک ارتش رویینتن میدانستند. اگر صحنههایی از شهرکهای تحت حمله حماس در یک فیلم سینمایی نشان داده میشد، حتماً بسیاری از تماشاگران میخندیدند و کارگردان و فیلمنامه نویس را به طراحی و اجرای یک سناریوی تخیلی، بلندپروازانه و آخرالزمانی متهم میکردند. بدون شک بسیاری از آنان میگفتند: «غیرممکن است با آن همه حفاظ امنیتی، حماس از آسمان و دریا و زمین حملهور شود. اوج و نهایت توان ان گروه یک حمله انتحاری است. همین و نه چیزی دیگر». اما حالا این تصور وهمآلود به تمامی باطل شده و شواهد موجود بر روی ارض واقع، نشان دهنده این است که اسرائیل، در برابر اراده مبارزین حماس، تا چه اندازه سست، آسیبپذیر و توخالی است. چرا که یک هزار نفر از صهیونیستها کشته شدهاند و تمام رسانههای جهان، روی این موضوع تمرکز کردهاند که ارتش و نهاد امنیتی رژیم صهیونیستی اسرائیل، سختترین شکست ممکن را به خود دیده و غافلگیر شده است.
طوفان الاقصی، یک اتفاق روانی – امنیتی جدید
یکی از ابعاد و جوانب بسیار مهم در جریان حمله اخیر حماس به صهیونیستها، فراهم آمدن یک فرصت تاریخی و روانی جدید، بر ای فهم حقایق مربوط به زندگی فلسطینیان است. ارتش رژیم صهیونیستی به درازای چندین دهه، بلایای بزرگی بر سر مردم فلسطین آورده که حالا و پس از عملیات تاریخی طوفان اقصی، امکان درک آن آسانتر شده است.
فلسطینیان، صهیونیستها را شکنجه نکردهاند و دروازه ورود غذا و کالا را به روی آنان نبستهاند. آنها تنها جنگیدهاند. جنگی که از حیث امکانات مالی و نظامی، به تمامی نابرابر بوده و اصلیترین سلاح مبارزان در این نبرد تاریخی، اراده و ایمان بوده است. اما اسرائیل نه تنها در برابر مبارزین مسلح، بلکه در مقابل مردم فلسطین، از هر نوع ابزار و جنایتی استفاده کرده و جنگی را مدیریت کرده که در آن، هیچ حد و مرز و ثغور اخلاقی و انسانی خاصی وجود ندارد. با این حال، خود صهیونیستها نه تنها این وضعیت دشوار مردم فلسطین را درک نکردهاند؛ بلکه با خیال راحت، اراضی آنان را اشغال کرده و به خانهسازی بر خاک دیگران، ادامه دادهاند! فلسطینیان؛ به درازای چندین دهه، با آوارگی، فقر، تحریم، گرسنگی، ظلم، خشونت، قتل و شکنجه روبرو شدهاند. اما صهیونیستها، ثروت اندوزی کرده و همواره حامی جنایات ارتش و موساد بودهاند. ولی حالا برای صهیونیستها نیز شرایط مانند گذشته نیست.
حالا صهیونیستها نیز میتوانند درک کنند که حمله به چه معنی است و از دست دادن افراد خانواده، چه مصیبت بزرگی است. حالا آنان نیز میتوانند بفهمند که یک مردم بیدفاع و تحت شرایط سخت، تا چه اندازه دچار سختی و مصیبت میشود. این همان چیزی است که روانشناسان، با عبارت همذاتپنداری از آن یاد میکنند. یعنی فرصت و امکانی به وجود میآید که ما در موقعیت دشواری قرار بگیریم و از اعماق جان و فهم، به ارزیابی جدیدی از حال کسانی برسیم که قبلاً همان واقعه را از سر گذراندهاند. به عنوان مثال، کسی که از صدها کیلومتر دورتر، برای یک زلزلهزده، کمک میفرستد، ممکن است شرایط سخت زلزلهزده را درک کند اما خودش در خانهای مستحکم نشسته، سقفش بالای سرش است. با گرسنگی و سرما و گرما و بلاتکلیفی مواجه نشده است. اما وقتی که خودش هم دچار زلزله شود، خواهد فهمید که همنوع او در شرایط قبلی، چه وضعیت سختی را زا سر گذرانده است.
البته همه اینها در شرایطی است که صهیونیستها برخلاف فلسطینیان، نمیتوانند بفهمند که اشغال وطن توسط «دیگری» چه مصیبت دشواری است. آنچه که صهیونیستها در این چند روز درک کردند، حس عمیق «ناامنی» بود. همان احساسی که برای مردم مظلوم فلسطین، عمری طولانی دارد و همواره به خاطر قدرتنمایی و جنایات ارتش صهیونیستی، آن را احساس کردهاند.
با آنکه در این روزها مردم اسرائیل، ناامنی و ترس را تا عمق استخوان درک کردند؛ اما حالا رژیم صهیونیستی، برای ارعاب و ترساندن فلسطینیان، از حربه قدیمی تحریم استفاده میکند. غزه، مدتهاست به عنوان بزرگترین زندان سقف باز جهان شناخته میشود و اعمال محاصره و تحریم آبی و برقی و غذایی علیه مردمان آن، رویدادی نیست که برای شهروندان مظلوم فلسطینی، غریب و پیشبینی نشده باشد.
پیامی برای جهان
طوفان الاقصی، پیامهای روشنی برای جهانیان دارد: اول اینکه فلسطینیان، میتوانند به راحتی امنیت رژیم صهیونیستی را تهدید کنند. دوم اینکه، به قول ریاض منصور، سفیر فلسطین در سازمان ملل متحد، حالا همه چیز روشن شده است. ریاض منصور از قول آنتونی آلبانیزی نخست وزیر استرالیا گفته است: «ادامه سرکوب جمعیتی با مصونیت کامل منجر به فاجعه خواهد شد و این همان چیزی است که در حال رخ دادن است.» نظام بینالملل و به ویژه کشورهای غربی، به مدت چندین دهه، در برابر جنایات اسرائیل سکوت کردند و برای صهیونیستها، مصونیت کامل قائل شدند و نسبت به ظلمی که بر فلسطینیان رفت؛ بیاعتنایی کردند. اما حالا میتوانند به وضوح ببینند که مبارزین فلسطینی در یک بزنگاه تاریخی، برای نجات از آن ستم و جنایات بزرگ، دست به عملیات متهورانهای زدهاند که توجه تمام جهانیان و به ویژه توجه کارشناسان نظامی و امنیتی را به خود جلب کرده است.
استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمیگیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار میباشد.
سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.
مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی میباشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژهای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم میخورد.
زاهدان مرکز این استان است که از طریق راهآهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راهآهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راهآهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.
استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوههای استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبههای فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوقالعادهای برای توسعه و آبادانی برخوردار است
دلیل نامگذاری
سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.
پیش از اسلام
سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شدهاست. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی میباشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت دادهاند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شدهاست. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافتهاند.
«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطورهای ایران چون زال، سام و رستم نسبت دادهاند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار میآمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.
اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان راندهاند.
سر زمین سیستان دارای مکانهای باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور میکند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومتهای اسلامی بعد از آن.
سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانیها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمهای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچها در آن سکونت کردند.
در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نمودهاند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپههای بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد میرساند.
آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگهای روان، بیابانهای خشک و بیآب و سرسختی مردمان این سرزمین، اکثر قوای خویش را از دست داد .
در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عربها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفتها و جنگهای مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سیصد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.
در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.
پس از اسلام
از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب میشد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالتها و ولایتهای کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوستمحمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.
جغرافیای استان
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران میباشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکمترین استانهای کشور است.
استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل میشود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استانهای کرمان و هرمزگان محدود میشود.
شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای دادهاست. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی میباشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت میکند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر میرسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش مییابد، خشکسالیهای مخرب توسعه پیدا میکند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظهای را نشان میدهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان میوزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.
جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زدهاست. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی میباشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهرهگیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصههای اساسی اقلیم منطقهاست. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانهای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آبهای زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار میآیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آوردهاست. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، میباشد.
شهرهای استان
آثار باستانی معروف
اقوام در سیستان و بلوچستان
لباس محلی
لباس محلی در بلوچستان بر میگردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیمالایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کردهاند. پوشاک و لباس بلوچی نیز میتواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخشهایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخشهایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آنها مشاهده میکنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشههای مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.
گویش سیستانی
گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.
این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.
سابقه تاریخی
فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کردهاند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقیمانده است.
یک سرود دینی به گویش سیستانی باقیمانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.
خاستگاه
گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبانهای ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.
دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.
نوشتار
گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.
گونه های زبانی
چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.
زرگری
در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.
ادبی
گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.
سیدی
در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.
عربی
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.
زبان بلوچی
اولین محققی که لهجههای بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی میشدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجهها به این واقعیت اشاره میکند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس میکند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی میباشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجههای بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson میباشد. او لهجههای بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه میباشد و آنهارا بر اساس منطقه عمدهای که در آن صحبت میشوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.
محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجههای بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein میباشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجههای مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهتها و تمایز لهجهها بکار برده است.
مدارس دینی
این استان، یکی از استانهایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهلسنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت میکردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیتهای مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بینیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راهاندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزههای علمیه در استان به بیش از 100واحد میرسد. رشد کیفی حوزههای علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهلسنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده میشود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمیکرده است. هم اکنون عالیترین سطوح دینی در حوزههای علمیه اهلسنت سیستان و بلوچستان تدریس میشود. در کنار مدارس علوم دینی اهلسنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانونهای فرهنگی نیز فعال هستند. کتابخانههای مجهز سالنهای مطالعه خذمات بینظیری را به اهلسنت ارائه میدهد.
منابع
- ↑ al-monitor.com/originals/2023/09/mossad-chief-warns-iran-leadership-retaliation-says-israel-foiled-27-attacks