خلیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:


[[مسلمانان]] همچنین به خلیفه، امیرالمؤمنین، امام الامه، امام مؤمنین و در زبان گفتگو و مکالمه رهبر مسلمین نیز می‌گویند. پس از خلفای راشدین این عنوان توسط [[امویان]]، [[عباسیان]]، [[فاطمیان]]<ref>ر.ک:مقاله فاطمیان</ref>، [[عثمانی]]<ref>ر.ک:مقاله عثمانی</ref> و [[آل سعود]] نیز استفاده گردید.
[[مسلمانان]] همچنین به خلیفه، امیرالمؤمنین، امام الامه، امام مؤمنین و در زبان گفتگو و مکالمه رهبر مسلمین نیز می‌گویند. پس از خلفای راشدین این عنوان توسط [[امویان]]، [[عباسیان]]، [[فاطمیان]]<ref>ر.ک:مقاله فاطمیان</ref>، [[عثمانی]]<ref>ر.ک:مقاله عثمانی</ref> و [[آل سعود]] نیز استفاده گردید.
=مفهوم خلیفه=
خلافت، واژه‌ای عربی به معنای جانشین ساختن، و واژه خلیفه (جمع آن خلفاء و خلائف) به معنای جانشین، وکیل و قائم‌مقام است.<ref>ابن منظور، ذیل خَلَفَ ؛ زبیدی، ج ۲۳، ص ۲۶۳ـ۲۶۵</ref> واژه‌های خلیفه<ref>بقره: ۳۰</ref>، خلفاء<ref>اعراف: ۶۹، ۷۴؛ نمل: ۶۲</ref> و خلائف<ref>انعام:۱۶۵؛ یونس: ۱۴، ۷۳؛ فاطر: ۳۹</ref> در قرآن به همین معنای لغوی به کار رفته است.
بیشترین کاربرد دو واژه خلافت و خلیفه، کاربرد اصطلاحی آنهاست که در تحولات سیاسی جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر(ص) به کار گرفته شد؛ اولی به معنای جانشینی در امر حکومت و مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و دومی، در معنای شخص جانشین پیامبر در امر حکومت. کاربرد فراوان اصطلاحات مذکور، این دو واژه را به کلیدی‌ترین مفاهیم فرهنگ سیاسی مسلمانان بدل ساخت و حتی بعدها، گروه‌هایی از مسلمانان در تبیین مشروعیت نظام خلافت، به کاربرد واژه خلیفه در قرآن استناد کردند.<ref>ماوردی، ۱۴۰۹، ص ۴؛ قلقشندی، مآثرالأنافة فی معالم الخلافة (بیروت)، ج ۱، ص ۸ـ۱۲، ۱۴ـ۱۶</ref> در همین معنا، دو واژه امامت و امام بارها در آثار مؤلفان مسلمان نخستین به کار رفته که با مفهوم امامت از دیدگاه شیعی تفاوت بسیار دارد.
خلافت در تاریخ اسلامی، عنوان ساختار حکومتی است که اداره امور جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر در قالب آن شکل گرفت و متصدی آن یعنی خلیفه، جانشین پیامبر اکرم در امر حکومت اسلامی محسوب می‌شد.


=پانویس=
=پانویس=


[[رده:مناصب اسلامی]]
[[رده:مناصب اسلامی]]

نسخهٔ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۹

خلیفه
خلیفه
نام خلیفه

خلیفه (به عربی: خليفة) شخص نخست و پادشاه یک خلافت به‌شمار می‌رود. این واژه، عنوان و لقبی است که در قانون جوامع اسلامی یا شریعت به رهبر امت اسلامی داده می‌شود. خلافت، اصطلاحی سیاسی - مذهبی به معنای جانشینی پیامبر اکرم (ص)در امر سیاست، حکومت و دیانت. شخصی که این منصب را به دوش می کشد خلیفه نامیده می شود.

خلافت در آموزه‌های شیعه، جانشینی پیامبر(ص) در همه امور دنیوی و اخروی است. خلفای رسول الله(ص) در مذهب تشیع، دوازده امام معصوم(ع) از اهل بیت آن حضرتند و تنها تفاوتی که با او دارند، این است که وحی بر آنها نازل نمی‌شود. پس از وفات پیامبر اسلام، خلافت رسمی، (به جز دوره‌ کوتاه حکومت امام علی(ع) و امام حسن مجتبی (ع)، عملاً به غیرمعصومان رسید و در حدود سیزده قرن اشخاص و خاندان‌های متعددی در گستره جهان اسلام خود را مصداق خلیفه پیامبر(ص) معرفی کردند.

مسلمانان همچنین به خلیفه، امیرالمؤمنین، امام الامه، امام مؤمنین و در زبان گفتگو و مکالمه رهبر مسلمین نیز می‌گویند. پس از خلفای راشدین این عنوان توسط امویان، عباسیان، فاطمیان[۱]، عثمانی[۲] و آل سعود نیز استفاده گردید.

مفهوم خلیفه

خلافت، واژه‌ای عربی به معنای جانشین ساختن، و واژه خلیفه (جمع آن خلفاء و خلائف) به معنای جانشین، وکیل و قائم‌مقام است.[۳] واژه‌های خلیفه[۴]، خلفاء[۵] و خلائف[۶] در قرآن به همین معنای لغوی به کار رفته است.

بیشترین کاربرد دو واژه خلافت و خلیفه، کاربرد اصطلاحی آنهاست که در تحولات سیاسی جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر(ص) به کار گرفته شد؛ اولی به معنای جانشینی در امر حکومت و مطلق امارت و حکومت پس از پیامبر و دومی، در معنای شخص جانشین پیامبر در امر حکومت. کاربرد فراوان اصطلاحات مذکور، این دو واژه را به کلیدی‌ترین مفاهیم فرهنگ سیاسی مسلمانان بدل ساخت و حتی بعدها، گروه‌هایی از مسلمانان در تبیین مشروعیت نظام خلافت، به کاربرد واژه خلیفه در قرآن استناد کردند.[۷] در همین معنا، دو واژه امامت و امام بارها در آثار مؤلفان مسلمان نخستین به کار رفته که با مفهوم امامت از دیدگاه شیعی تفاوت بسیار دارد.

خلافت در تاریخ اسلامی، عنوان ساختار حکومتی است که اداره امور جامعه اسلامی پس از وفات پیامبر در قالب آن شکل گرفت و متصدی آن یعنی خلیفه، جانشین پیامبر اکرم در امر حکومت اسلامی محسوب می‌شد.

پانویس

  1. ر.ک:مقاله فاطمیان
  2. ر.ک:مقاله عثمانی
  3. ابن منظور، ذیل خَلَفَ ؛ زبیدی، ج ۲۳، ص ۲۶۳ـ۲۶۵
  4. بقره: ۳۰
  5. اعراف: ۶۹، ۷۴؛ نمل: ۶۲
  6. انعام:۱۶۵؛ یونس: ۱۴، ۷۳؛ فاطر: ۳۹
  7. ماوردی، ۱۴۰۹، ص ۴؛ قلقشندی، مآثرالأنافة فی معالم الخلافة (بیروت)، ج ۱، ص ۸ـ۱۲، ۱۴ـ۱۶