حضرت ابراهیم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
بر اساس آیات قرآن، خداوند ابراهیم را به عنوان <big>خلیل</big> (دوست) برگزیده است. <ref>سوره نساء، آیه۱۲۵</ref> از اینرو به <big>خلیل الله</big> ملقب شده است. برپایه روایاتی که در [[علل الشرایع]] نقل شده، کثرت [[سجده]]، ردنکردن خواسته دیگران و درخواست نکردن از غیرخدا، اطعام دادن و عبادت شب از دلایل انتخاب او به عنوان خلیل از سوی خدا بوده است. <ref>صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۴و۳۵</ref> | بر اساس آیات قرآن، خداوند ابراهیم را به عنوان <big>خلیل</big> (دوست) برگزیده است. <ref>سوره نساء، آیه۱۲۵</ref> از اینرو به <big>خلیل الله</big> ملقب شده است. برپایه روایاتی که در [[علل الشرایع]] نقل شده، کثرت [[سجده]]، ردنکردن خواسته دیگران و درخواست نکردن از غیرخدا، اطعام دادن و عبادت شب از دلایل انتخاب او به عنوان خلیل از سوی خدا بوده است. <ref>صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۴و۳۵</ref> | ||
=داستان حضرت ابراهیم (ع) از نظر قرآن= | |||
نام حضرت ابراهیم (ع) و داستانهای مرتبط با آن حضرت در آیات زیر از قرآن آمده است: | |||
سوره بقره، آيه 124-131 • سوره بقره، آيه 258-260 • سوره آل عمران، آيه 95-97 • سوره نساء، آيه 125 • سوره انعام، آيه 74-90 • سوره انعام، آيه 161 • سوره هود، آيه 69-76 • سوره ابراهیم، آيه 35-41 • سوره نحل، آيه 120-122 • سوره مریم، آيه 41-50 • سوره انبياء، آيه 51-73 • سوره حج، آيه 26-30 • سوره شعراء، آيه 69-89 • سوره عنکبوت، آیه26 • سوره عنکبوت، آيه 31و32 • سوره احزاب، آيه 7 • سوره صافات، آيه 83-111 • سوره ص، آيه 45-46 • سوره شوری، آيه 13 • سوره زخرف، آيه 28 • سوره ذاریات، آيه 24 تا 37 • سوره نجم، آيه 37 • سوره حدید، آيه 26 • سوره ممتحنه، آيه 4 • سوره اعلی، آيه 18-19 | |||
آنچه از [[قرآن كريم]] درباره زندگی آن حضرت استفاده مى شود اين است كه: ابراهيم (ع) از اوان طفوليت تا وقتى كه به حد تميز رسيده در نهانگاهى دور از جامعه خود مى زيسته و پس از آن كه به حد تميز رسيده از نهانگاه خود به سوى قوم و جامعه اش بيرون شده و به پدر خود پيوسته است و ديده كه پدرش و همه مردم بت مى پرستند و چون داراى فطرتى پاك بود و خداوند متعال هم با ارائه ملكوت تاييدش نموده و كارش را به جايى رسانده بود كه تمامى اقوال و افعالش موافق با حق شده بود، اين عمل را از قوم خود نپسنديد و نتوانست ساكت بنشيند. | |||
لاجرم به احتجاج با پدر خود <ref> در تمام مواردى كه نام پدر حضرت ابراهيم علیهالسلام برده شده است، مراد عموى ايشان است</ref> پرداخته او را از پرستش بت ها منع و به توحيد خداى سبحان دعوت نمود، باشد كه خداوند او را به راه راست خود هدايت نموده از ولايت شيطان دورش سازد. پدرش وقتى ديد ابراهيم به هيچ وجه از پيشنهاد خود دست برنمى دارد، او را از خود طرد نمود و به [[سنگ سار]]كردنش تهديد نمود. | |||
ابراهيم (ع) در مقابل اين تهديد و تشديد از در شفقت و مهربانى با وى تلطف كرد و چون ابراهيم مردى خوشخلق و نرم زبان بود در پاسخ پدر نخست بر او سلام كرد و سپس وعده استغفارش داد و در آخر گفت: در صورتى كه به راه خدا نيايد او و قومش را ترك گفته ولى به هيچ وجه پرستش خدا را ترك نخواهد كرد. <ref>سوره مريم، آيه 41-48</ref> | |||
از طرفى ديگر با قوم خود نيز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو كرد. <ref>سوره انبياء، آيه 51-56 و سوره شعراء آيه 69-77 و سوره صافات آيه 83-87</ref> با اقوام ديگرى هم كه ستاره و آفتاب و ماه را مى پرستيدند، احتجاج نمود تا اين كه آنان را نسبت به حق ملزم كرد و داستان انحرافش از كيش بت پرستى و ستاره پرستى در همه جا منتشر شد.<ref>سوره انعام، آيه 74-82</ref> | |||
روزى كه مردم براى انجام مراسم دينى خود همه به خارج شهر رفته بودند. ابراهيم (ع) به عذر كسالت، از رفتن با آنان تخلف نمود و تنها در شهر ماند، وقتى شهر خلوت شد به بت خانه شهر درآمده و همه بت ها را خرد نمود و تنها [[بت]] بزرگ را گذاشت. وقتى مردم به شهر بازآمده و از داستان باخبر شدند در صدد جستجوى مرتكب آن برآمده سرانجام گفتند: اين كار همان جوانى است كه ابراهيم نام دارد. | |||
ناچار ابراهيم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق كرده، پرسيدند: آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟ ابراهيم (ع) گفت: شاید اين كار را بت بزرگ كرده است و اگر قبول نداريد از خود او بپرسيد تا اگر قدرت بر حرف زدن دارد بگويد چه كسى به بت ها را به این صورت درآورده. | |||
ابراهيم (ع) قبلا به همين منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهيم (ع) مى دانست كه مردم درباره بت هاى خود قائل به حيات و نطق نيستند، وليكن مى خواست با طرح اين نقشه، زمينه اى بچيند كه مردم را به اعتراف و اقرار بر بىشعورى و بىجانى بت ها وادار سازد، ولذا مردم پس از شنيدن جواب ابراهيم (ع) به فكر فرورفتند و به انحراف خود اقرار نمودند و با سرافكندگى گفتند: تو كه مى دانى اين بت ها قادر بر تكلم نيستند. | |||
ابراهيم (ع) كه غرضى جز شنيدن اين حرف از خود آنان نداشت بىدرنگ گفت: آيا خداى را گذاشته و اين بت ها را كه جماداتى بىجان و بىسود و زيانند مى پرستيد؟ اف بر شما و بر آنچه مى پرستيد، آيا راستى فكر نمى كنيد؟ و چيزهايى را كه خود به دست خودتان مى تراشيد مى پرستيد و حاضر نيستيد خدا را كه خالق شما و خالق همه مصنوعات شما (يا اعمال شما) است بپرستيد؟ | |||
مردم گفتند: بايد او را بسوزانيد و خدايان خود را يارى و حمايت كنيد. به همين منظور آتشخانه بزرگى ساخته و دوزخى از آتش افروخته و در اين كار براى ارضاء خاطر خدايان همه تشريك مساعى نمودند و وقتى آتش شعله ور شد ابراهيم (ع) را در آتش افكندند، خداى متعال آتش را براى او خنك گردانيد و او را در شكم آتش سالم نگه داشت و توطئه كفار را باطل نمود. <ref>سوره انبياء، آيه 56-70 و سوره صافات آيه 88-98</ref> | |||
ابراهيم (ع) در خلال اين مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نيز كه ادعاى ربوبيت داشت مورد خطاب و احتجاج قرار داد و به وى گفت: پروردگار من آن كسى است كه بندگان را زنده مى كند و مى ميراند. نمرود از در مغالطه گفت: من نيز زنده مى كنم و مى ميرانم، هر يك از اسيران و زندانيان را كه بخواهم رها مى كنم و هر كه را بخواهم به قتل مى رسانم. | |||
ابراهيم(ع) به بيان صريح ترين كه راه مغالطه را بر او مسدود كند، احتجاج نمود و گفت: خداى متعالى آن كسى است كه آفتاب را از مشرق بيرون مى آورد، تو اگر راست مى گويى از اين پس كارى كن كه آفتاب از مغرب طلوع كند، در اينجا نمرود [[كافر]] مبهوت و سرگشته ماند. <ref>سوره بقره، آيه 258</ref> | |||
پس از آن كه ابراهيم (ع) از آتش نجات يافت باز هدف خود را تعقيب نموده و شروع به دعوت به دين توحيد نمود و عده كمى به وى ايمان آوردند. <ref>دليل بر ايمان گروهى از قوم ابراهيم (ع) اين آيه شريفه است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ»؛ به تحقيق ابراهيم و كسانى كه با وى همراه بودند براى شما مقتدايى نيكو بودند كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما بيزاريم. (سوره ممتحنه، آيه 4)</ref> قرآن كريم از آن جمله [[لوط]] و همسر ابراهيم (ع) را اسم مى برد. | |||
ابراهيم (ع) به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوى ارض مقدس هجرت كردند، باشد كه در آنجا بدون مزاحمت كسى و دور از اذيت و جفاى قومش به عبادت خداوند مشغول باشند. | |||
<ref> سوره ممتحنه، آيه 4 و سوره انبياء، آيه 71</ref> | |||
و در آنجا بود که خداى تعالى او را با اين كه به حد شيخوخت و كهولت رسيده بود به تولد اسحاق و اسماعيل و از صلب اسحاق به يعقوب بشارت داد و پس از مدت كمى اسماعيل و بعد از او اسحاق به دنيا آمدند و خداوند - همان طورى كه وعده داده بود - بركت را در خود او و دو فرزندش و اولاد ايشان قرار داد و مبارك شان ساخت. | |||
مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهيم (ع) به امر پروردگار خود به مكه كه دره اى عميق و بىآب و علف بود، رفت و فرزند عزيزش اسماعيل را به همراه مادرش هاجر در سن شيرخوارگى در آن مكان منزل داده و خود به [[ارض مقدس]] مراجعت نمود. اسماعيل در اين سرزمين نشو و نما كرد و اعراب چادرنشين اطراف به دور او جمع شده و بدين وسيله خانه كعبه ساخته شد. | |||
ابراهيم (ع) گاهگاهى پيش از بناى مكه و [[خانه كعبه]] و پس از آن به [[مكه]] مى آمد و از فرزندش اسماعيل ديدن مى كرد. <ref> سوره بقره، آيه 126 و سوره ابراهيم، آيه 35-41</ref> تا آن كه در يك سفر مامور به ساختن خانه كعبه شد، لذا به اتفاق اسماعيل اين خانه را بنا نهاد و اين اولين خانه اى است كه از طرف پروردگار ساخته شد و اين خانه مباركى است كه در آن آيات بينات و در آن مقام ابراهيم است و هر كس درون آن داخل شود از هر گزندى ايمن است. <ref>سوره بقره، آيه 127-129 و سوره آل عمران، آيه 96-97</ref> | |||
ابراهيم (ع) پس از فراغت از بناى كعبه دستور حج را صادر نموده و آيين و اعمال مربوط به آن را تشريع نمود. <ref>سوره حج، آيه 26-30</ref> آنگاه خداى تعالى او را مامور به ذبح فرزندش اسماعيل نمود. ابراهيم (ع) داستان را با فرزندش در ميان گذاشت و گفت: فرزند عزيزم! در خواب چنين مى بينم كه تو را ذبح و قربانى مى كنم، نيك بنگر تا رأيت چه خواهد بود. | |||
عرض كرد: پدر جان! هر چه را كه مامور به انجامش شده اى، انجام ده و انشاءاللَّه بزودى خواهى ديد كه من مانند بندگان صابر خدا چگونه صبرى از خود نشان مى دهم. پس از اين كه هر دو به اين امر تن دردادند و ابراهيم (ع) صورت جوانش را بر زمين گذاشت، وحى آمد كه اى ابراهيم خواب خود را تصديق كردى و ما به همين مقدار از تو قبول كرديم و ذبح عظيمى را فدا و عوض او قرار داديم. <ref>سوره صافات، آيه 101-107</ref> | |||
آخرين خاطره اى كه قرآن كريم از داستان ابراهيم (ع) نقل نموده، دعاهايى است كه ابراهيم (ع) در بعضى از سفرها در مكه كرده <ref>سوره ابراهيم، آيه 35-41</ref> و آخرين دعايش اين است: پروردگارا پدر و مادر من و كسانى را كه ايمان آورده اند در روز حساب بيامرز. | |||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۱۹ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۲
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۰:۳۲، ۱۹ ژوئن ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
نام | حضرت ابراهیم (ع) |
---|---|
نام در قرآن | ابراهیم |
نام در کتاب | صحف |
ولادت | سده ۱۹۹۶قم |
زادگاه | اور کلدیس • بینالنهرین |
مدت عمر | |
محل مبعوث شدن | |
وفات | • |
نام پدر | |
نام مادر |
حضرت ابراهيم (ع) مشهور به ابراهیم خلیل یکی از انبیای عظام الهی و از پیامبران اولوالعزم است. دین توحیدی به آن حضرت منتسب است و ایشان پدر ارجمند حضرت اسماعیل (ع) و حضرت اسحاق (ع) ميباشد که به واسطه آن دو، نسب بسیاری از انبیاء من جمله حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد(ص) و آله به آن حضرت باز می گردد.
نام حضرت ابراهيم (ع)
شکلهای گوناگون نام ابراهیم در منابع دینی و غیر دینی، با افزایش، ادغام، یا جابجایی حروف و هجاها میتواند حاکی از شهرت و رواج آن در منطقه هلال خصیب باشد. شکل ابرام در نخستین موضعی که عهد عتیق به آن اشاره کرده [۱] ، همچون نامهای یعقوب و یوسف در سدههای ۲۰ و ۱۹قم، در میان آموریها و سایر اقوام منطقه دیده شده است. [۲] جوالیقی نیز شکلهای اِبراهام، اِبراهْم، اِبراهِم را ذکر کرده و آنرا نامی کهن و غیر عربی دانسته است.[۳] ظاهراً کهنترین منبعی که این نام را به شکل ابراهیم ضبط کرده قرآن است.
معنای ابراهيم
درباره معنای اَبرام، نخستین بخش آن (اَب) به معنای پدر، لغتی سامی است. همچنین دومین بخش رابه معنای دوست داشتن و یا به معنای بلند مرتبه یا عالی دانستهاند. بر این مبنا، معنای پدر عالی یا متعالی را برای اَبرام نمیتوان نامحتمل شمرد [۴] . همچنین معنایی که برای اَبراهام (شکل گویشی آن: اَوْرَهام) - پدر امت های بسیار - آمده است گویا فقط ریشه عامیانه دارد، اگرچه میتواند با «رُهام» عربی به معنای کثیر و بیشمار همریشه باشد. اما معانی و شکل های دیگری هم که برای ابراهیم آوردهاند، درست نمینماید. به عنوان نمونه نووی از قول ماوردی، معنای آن را در سریانی پدر رحیم آورده و وهببن منبه، اَبْرهه را صورت حبشی ابراهیم و به معنای سپید چهره دانسته است که چنین معنایی صحیح به نظر نمی رسد. [۵]
خاندان و خاستگاه حضرت ابراهيم (ع)
بنابر روایت عهد عتیق ابراهیم به قبایل آرامی که از جزیرة العرب به کرانههای فرات کوچیده بودند نسب میبرد [۶] . برخی از محققان، نیاکان ابراهیم را از آموریانی دانستهاند که از جزیره عربی به عراق[۷] و شام[۸] تاختند [۹] . آرامی ها، در حرّان نزدیک به سرچشمههای رود بلیخ و خابور مستقر بودند و ظاهراً در اواسط نیمه دوم هزاره سوم قم، به سبب رونقی که در شهر اور پدید آمده بود، گروههایی از آنان به آن شهر مهاجرت کرده بودند؛ اما هنگامی که اور با هجوم قبایل آموری و حملات عیلامی ها ویران شد، آرامیان مهاجر دوباره به موطن اصلی خود بازگشتند. پدر ابراهیم در رأس یکی از خاندانهایی قرار داشت که در این مهاجرت از اور رهسپار حرّان شدند [۱۰] . با توجه به آنچه باستانشناسان درباره هجرت آرامیان گفتهاند، میتوان دریافت که خاندان ابراهیم در اوایل هزاره دوم قم به این منطقه کوچ کردهاند [۱۱] . مورخان و نویسندگان متقدم نیز از حرّان به عنوان موطن پدر ابراهیم سخن راندهاند. [۱۲]
تاریخ ولادت و زادگاه حضرت ابراهيم (ع)
درباره زمان تولد ابراهیم که در ۷۰ سالگی ترح رخ داد [۱۳]، هیچ سندی که تاریخ دقیق یا نسبتاً دقیقی ارائه دهد به دست نیامده است. امروزه بیشتر محققان، سده ۲۰قم را به عنوان تاریخ ولادت ابراهیم پذیرفتهاند و برخی از آنها رقم دقیقتر ۱۹۹۶قم را ذکر کردهاند . [۱۴]
اختلاف درباره محل تولد ابراهیم نیز بسیار است. با آنکه از عهد عتیق برمیآید که ابراهیم در اورِ کلدانیان متولد شده است [۱۵] ، ولی برخی زادگاه او را الورکاء (اوروک) و بسیاری از منابع اسلامی شهر کوثی که خرابههای آن امروزه به نام تل ابراهیم مشهور است، دانستهاند [۱۶] ؛ و ابن بطوطه (ص ۱۰۱) از محلی به نام بُرص میان حله و بغداد (برس یا برس نمرود، در محل بابل کنونی) در عراق یاد کرده که گقتهاند زادگاه ابراهیم بوده است. از حرّان هم به عنوان مولد ابراهیم یاد شده است. [۱۷] با اینهمه غالب محققان معاصر برآنند که اور، مولد و محل رشد ابراهیم بوده است.
نام پدر حضرت ابراهيم (ع)
اما درباره نام پدر ابراهیم میان عهدین و قرآن ، و به تبع آنها میان مفسران اختلاف هست. در عهد عتیق این نام، ترح ضبط شده و در قرآن آزر آمده است. [۱۸] مفسران و لغتشناسان واژه آزر را واژهای بیگانه و معرّب دانستهاند [۱۹] و امروزه این نظر در میان شرق شناسان رواج یافته که محتملاً این کلمه صوت تحریف شده اِلِعاذار (العاذر، الیعزر) عبری است که بنابر عهد عتیق، نام خادم ابراهیم بوده است اما اختلاف موارد در تفاسیر نیز چنان است که برخی از آنها دلالت بر این دارد که آزر نام پدر است و برخی دیگر این احتمال را نفی میکنند. بسیاری از مفسران و مورخان، نام پدر ابراهیم را تارح ذکر کرده[۲۰] و نام آزر در قرآن را که به روایتی خود پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آنرا تأیید کرده است، [۲۱] به وجوهی توجیه کردهاند.
برخی آزر را به معنای یار و انباز دانستهاند، و درین صورت آیه «واِذْقالَ اِبراهیمٌ لِاَبیهِ آزَرَ اَتَتَّخِذُ اَسْناماً...» [۲۲] اشاره به آنست که پدر ابراهیم در پرستش بتها یار و انباز قوم بود. برخی دیگر آزر را نام بتی دانستهاند که پدر ابراهیم آن را میپرستیده است، و در آیه مذکور اصناماً را بدل از آن گرفتهاند. [۲۳] بعضی نیز تارح را نام پدر و آزر را نام عموی ابراهیم دانستهاند و متذکر شدهاند که عرب، عنوان اب را بر عمو نیز اطلاق میکرده است، چنانکه در قرآن اسماعیل پدر یعقوب نامیده شده است. ظاهراً این سخن اخیر بیشتر بدان جهت ابراز شده است که براساس حدیثی از پیامبر، همه نیاکان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله موحد بودهاند نَقَلَنی اللّهُ مِن اَصلابِ الطّاهرینِ الی اَرحامِ الطّاهراتِ. هم از اینروست که طوسی پس از ذکر این معنی که نسب شناسان نام پدر ابراهیم را تارح گفتهاند، افزوده است که آزر جد مادری ابراهیم بوده است.
کودکی حضرت ابراهیم (ع)
مادر حضرت ابراهیم را از ترس نمرودیان که هر نوزادی را به قتل میرساندند داخل غاری که در نزدیکی خانهاش بود، می گذارد. نوزاد در یک روز به اندازه کسی که در یک ماه بزرگ میشود، رشد میکند، وبعد از سپری شدن ۱۵ ماه، مادرش او را شبانه از غار بیرون میآورد. [۲۴]
ازدواج و فرزندان حضرت ابراهیم (ع)
همسر نخستینِ ابراهیم ساره است و ابراهیم(ع) بنا به نقل تورات در اور کلدانیان با او ازدواج نمود. [۲۵] از تورات برمیآید که او خواهر ناتنی ابراهیم بوده است؛ [۲۶] اما مطابق با روایات شیعه، ساره دختر خاله ابراهیم و خواهر لوط(ع) بوده است.[۲۷] برطبق یکی از این روایات، ابراهیم(ع) در کوثا با او ازدواج نمود و او صاحب مال فراوانی بود که پس از ازدواج حضرت ابراهیم با او، به تملک ابراهیم(ع) درآمد و حضرت ابراهیم آنها را زیادتر نمود؛ به نحوی که در منطقه زندگی او کسی بهاندازه او مال و حشم نداشت. [۲۸]
ابراهیم از ساره فرزنددار نمیشد؛ از این رو ساره، کنیز خود هاجر را به او بخشید و ابراهیم از او صاحب فرزندی به نام اسماعیل شد. [۲۹] ابراهیم پس از چند سال از ساره هم صاحب فرزند شد که نام او را اسحاق گذاشتند. تولد اسحاق ۵ یا ۱۳ سال بعد از اسماعیل دانسته شده است. [۳۰] بنا به برخی نقلها، هنگام تولد اسحاق، ابراهیم(ع) بیش از ۱۰۰ سال داشته و ساره ۹۰ ساله بوده است [۳۱] و طبق نقلی دیگر اسحاق سی سال بعد از اسماعیل متولد شد و ابراهیم(ع) در آن زمان ۱۲۰ سال داشت. [۳۲]
گفتهاند ابراهیم(ع) پس از در گذشت ساره با دو زن دیگر ازدواج کرد که از یکی صاحب ۴ پسر و از دیگری صاحب ۷ پسر شد و مجموع فرزندان او به ۱۳ پسر رسید. [۳۳]
حضرت ابراهیم (ع) و دعوت به یکتاپرستی
به روایت قرآن مجید، ابراهیم با ابطال پرستش اجرام آسمانی که در آن هنگام رایج بود، مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد. [۳۴] این روایت قرآنی بیآنکه در عهد عتیق از آن نشانی باشد، در میان یهود معروف بوده و یوسفوس بدان اشاره کرده، و در کتب یهودی دورههای بعد نیز دیده میشود. بعضی از روایتها حاکی از آن است که این واقعه به هنگام مناقشه ابراهیم با قوم خود روی داد و در واقع اظهار اعتقاد ابراهیم به اجرام آسمانی و سپس رویگردانی وی از آنها برای متوجه ساختن قوم به بیاعتبار بودن این آیین و متوجه ساختن آنها به وحدانیت خداوند بوده است. [۳۵]
چنانکه به گفته مسعودی، ساره همسر ابراهیم و لوط برادرزادهاش پسر هاران، نخستین کسانی بودند که به وی گرویدند، [۳۶] و به گقته فان سترس ابراهیم خود گویا نخستین کسی بود که از این طریق به یکتاپرستی گرایش یافت.
نبوت، امامت حضرت ابراهیم (ع)
در آیاتی چند از قرآن، از نبوت حضرت ابراهیم و دعوت او به توحید سخن آمده است. [۳۷] همچنین در آیه ۳۵ سوره احقاف از پیامبران اولوالعزم نام آمده است که طبق روایات، ابراهیم از جملهٔ آنان و دومین پیامبر اولوالعزم پس از حضرت نوح(ع) است. [۳۸] مطابق با آیه ۱۲۴ سوره بقره، خداوند حضرت ابراهیم(ع) را پس از چند امتحان به مقام امامت نصب کرد. به نظر علامه طباطبایی مقام امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است؛ مقامی که رسیدن به آن، لازمه برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید. [۳۹]
بر اساس آیات قرآن، خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل (دوست) برگزیده است. [۴۰] از اینرو به خلیل الله ملقب شده است. برپایه روایاتی که در علل الشرایع نقل شده، کثرت سجده، ردنکردن خواسته دیگران و درخواست نکردن از غیرخدا، اطعام دادن و عبادت شب از دلایل انتخاب او به عنوان خلیل از سوی خدا بوده است. [۴۱]
داستان حضرت ابراهیم (ع) از نظر قرآن
نام حضرت ابراهیم (ع) و داستانهای مرتبط با آن حضرت در آیات زیر از قرآن آمده است:
سوره بقره، آيه 124-131 • سوره بقره، آيه 258-260 • سوره آل عمران، آيه 95-97 • سوره نساء، آيه 125 • سوره انعام، آيه 74-90 • سوره انعام، آيه 161 • سوره هود، آيه 69-76 • سوره ابراهیم، آيه 35-41 • سوره نحل، آيه 120-122 • سوره مریم، آيه 41-50 • سوره انبياء، آيه 51-73 • سوره حج، آيه 26-30 • سوره شعراء، آيه 69-89 • سوره عنکبوت، آیه26 • سوره عنکبوت، آيه 31و32 • سوره احزاب، آيه 7 • سوره صافات، آيه 83-111 • سوره ص، آيه 45-46 • سوره شوری، آيه 13 • سوره زخرف، آيه 28 • سوره ذاریات، آيه 24 تا 37 • سوره نجم، آيه 37 • سوره حدید، آيه 26 • سوره ممتحنه، آيه 4 • سوره اعلی، آيه 18-19
آنچه از قرآن كريم درباره زندگی آن حضرت استفاده مى شود اين است كه: ابراهيم (ع) از اوان طفوليت تا وقتى كه به حد تميز رسيده در نهانگاهى دور از جامعه خود مى زيسته و پس از آن كه به حد تميز رسيده از نهانگاه خود به سوى قوم و جامعه اش بيرون شده و به پدر خود پيوسته است و ديده كه پدرش و همه مردم بت مى پرستند و چون داراى فطرتى پاك بود و خداوند متعال هم با ارائه ملكوت تاييدش نموده و كارش را به جايى رسانده بود كه تمامى اقوال و افعالش موافق با حق شده بود، اين عمل را از قوم خود نپسنديد و نتوانست ساكت بنشيند.
لاجرم به احتجاج با پدر خود [۴۲] پرداخته او را از پرستش بت ها منع و به توحيد خداى سبحان دعوت نمود، باشد كه خداوند او را به راه راست خود هدايت نموده از ولايت شيطان دورش سازد. پدرش وقتى ديد ابراهيم به هيچ وجه از پيشنهاد خود دست برنمى دارد، او را از خود طرد نمود و به سنگ ساركردنش تهديد نمود.
ابراهيم (ع) در مقابل اين تهديد و تشديد از در شفقت و مهربانى با وى تلطف كرد و چون ابراهيم مردى خوشخلق و نرم زبان بود در پاسخ پدر نخست بر او سلام كرد و سپس وعده استغفارش داد و در آخر گفت: در صورتى كه به راه خدا نيايد او و قومش را ترك گفته ولى به هيچ وجه پرستش خدا را ترك نخواهد كرد. [۴۳]
از طرفى ديگر با قوم خود نيز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو كرد. [۴۴] با اقوام ديگرى هم كه ستاره و آفتاب و ماه را مى پرستيدند، احتجاج نمود تا اين كه آنان را نسبت به حق ملزم كرد و داستان انحرافش از كيش بت پرستى و ستاره پرستى در همه جا منتشر شد.[۴۵]
روزى كه مردم براى انجام مراسم دينى خود همه به خارج شهر رفته بودند. ابراهيم (ع) به عذر كسالت، از رفتن با آنان تخلف نمود و تنها در شهر ماند، وقتى شهر خلوت شد به بت خانه شهر درآمده و همه بت ها را خرد نمود و تنها بت بزرگ را گذاشت. وقتى مردم به شهر بازآمده و از داستان باخبر شدند در صدد جستجوى مرتكب آن برآمده سرانجام گفتند: اين كار همان جوانى است كه ابراهيم نام دارد.
ناچار ابراهيم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق كرده، پرسيدند: آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟ ابراهيم (ع) گفت: شاید اين كار را بت بزرگ كرده است و اگر قبول نداريد از خود او بپرسيد تا اگر قدرت بر حرف زدن دارد بگويد چه كسى به بت ها را به این صورت درآورده.
ابراهيم (ع) قبلا به همين منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهيم (ع) مى دانست كه مردم درباره بت هاى خود قائل به حيات و نطق نيستند، وليكن مى خواست با طرح اين نقشه، زمينه اى بچيند كه مردم را به اعتراف و اقرار بر بىشعورى و بىجانى بت ها وادار سازد، ولذا مردم پس از شنيدن جواب ابراهيم (ع) به فكر فرورفتند و به انحراف خود اقرار نمودند و با سرافكندگى گفتند: تو كه مى دانى اين بت ها قادر بر تكلم نيستند.
ابراهيم (ع) كه غرضى جز شنيدن اين حرف از خود آنان نداشت بىدرنگ گفت: آيا خداى را گذاشته و اين بت ها را كه جماداتى بىجان و بىسود و زيانند مى پرستيد؟ اف بر شما و بر آنچه مى پرستيد، آيا راستى فكر نمى كنيد؟ و چيزهايى را كه خود به دست خودتان مى تراشيد مى پرستيد و حاضر نيستيد خدا را كه خالق شما و خالق همه مصنوعات شما (يا اعمال شما) است بپرستيد؟
مردم گفتند: بايد او را بسوزانيد و خدايان خود را يارى و حمايت كنيد. به همين منظور آتشخانه بزرگى ساخته و دوزخى از آتش افروخته و در اين كار براى ارضاء خاطر خدايان همه تشريك مساعى نمودند و وقتى آتش شعله ور شد ابراهيم (ع) را در آتش افكندند، خداى متعال آتش را براى او خنك گردانيد و او را در شكم آتش سالم نگه داشت و توطئه كفار را باطل نمود. [۴۶]
ابراهيم (ع) در خلال اين مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نيز كه ادعاى ربوبيت داشت مورد خطاب و احتجاج قرار داد و به وى گفت: پروردگار من آن كسى است كه بندگان را زنده مى كند و مى ميراند. نمرود از در مغالطه گفت: من نيز زنده مى كنم و مى ميرانم، هر يك از اسيران و زندانيان را كه بخواهم رها مى كنم و هر كه را بخواهم به قتل مى رسانم.
ابراهيم(ع) به بيان صريح ترين كه راه مغالطه را بر او مسدود كند، احتجاج نمود و گفت: خداى متعالى آن كسى است كه آفتاب را از مشرق بيرون مى آورد، تو اگر راست مى گويى از اين پس كارى كن كه آفتاب از مغرب طلوع كند، در اينجا نمرود كافر مبهوت و سرگشته ماند. [۴۷]
پس از آن كه ابراهيم (ع) از آتش نجات يافت باز هدف خود را تعقيب نموده و شروع به دعوت به دين توحيد نمود و عده كمى به وى ايمان آوردند. [۴۸] قرآن كريم از آن جمله لوط و همسر ابراهيم (ع) را اسم مى برد.
ابراهيم (ع) به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوى ارض مقدس هجرت كردند، باشد كه در آنجا بدون مزاحمت كسى و دور از اذيت و جفاى قومش به عبادت خداوند مشغول باشند.
[۴۹]
و در آنجا بود که خداى تعالى او را با اين كه به حد شيخوخت و كهولت رسيده بود به تولد اسحاق و اسماعيل و از صلب اسحاق به يعقوب بشارت داد و پس از مدت كمى اسماعيل و بعد از او اسحاق به دنيا آمدند و خداوند - همان طورى كه وعده داده بود - بركت را در خود او و دو فرزندش و اولاد ايشان قرار داد و مبارك شان ساخت.
مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهيم (ع) به امر پروردگار خود به مكه كه دره اى عميق و بىآب و علف بود، رفت و فرزند عزيزش اسماعيل را به همراه مادرش هاجر در سن شيرخوارگى در آن مكان منزل داده و خود به ارض مقدس مراجعت نمود. اسماعيل در اين سرزمين نشو و نما كرد و اعراب چادرنشين اطراف به دور او جمع شده و بدين وسيله خانه كعبه ساخته شد.
ابراهيم (ع) گاهگاهى پيش از بناى مكه و خانه كعبه و پس از آن به مكه مى آمد و از فرزندش اسماعيل ديدن مى كرد. [۵۰] تا آن كه در يك سفر مامور به ساختن خانه كعبه شد، لذا به اتفاق اسماعيل اين خانه را بنا نهاد و اين اولين خانه اى است كه از طرف پروردگار ساخته شد و اين خانه مباركى است كه در آن آيات بينات و در آن مقام ابراهيم است و هر كس درون آن داخل شود از هر گزندى ايمن است. [۵۱]
ابراهيم (ع) پس از فراغت از بناى كعبه دستور حج را صادر نموده و آيين و اعمال مربوط به آن را تشريع نمود. [۵۲] آنگاه خداى تعالى او را مامور به ذبح فرزندش اسماعيل نمود. ابراهيم (ع) داستان را با فرزندش در ميان گذاشت و گفت: فرزند عزيزم! در خواب چنين مى بينم كه تو را ذبح و قربانى مى كنم، نيك بنگر تا رأيت چه خواهد بود.
عرض كرد: پدر جان! هر چه را كه مامور به انجامش شده اى، انجام ده و انشاءاللَّه بزودى خواهى ديد كه من مانند بندگان صابر خدا چگونه صبرى از خود نشان مى دهم. پس از اين كه هر دو به اين امر تن دردادند و ابراهيم (ع) صورت جوانش را بر زمين گذاشت، وحى آمد كه اى ابراهيم خواب خود را تصديق كردى و ما به همين مقدار از تو قبول كرديم و ذبح عظيمى را فدا و عوض او قرار داديم. [۵۳]
آخرين خاطره اى كه قرآن كريم از داستان ابراهيم (ع) نقل نموده، دعاهايى است كه ابراهيم (ع) در بعضى از سفرها در مكه كرده [۵۴] و آخرين دعايش اين است: پروردگارا پدر و مادر من و كسانى را كه ايمان آورده اند در روز حساب بيامرز.
پانویس
- ↑ پید، ۱۱: ۲۶
- ↑ البرایت، ۳ ؛ سوسه، ۲۳۳
- ↑ المعرب، ۱۳
- ↑ جودائیکا، همانجا
- ↑ نووی ص ۱۳۶
- ↑ سوسه، ۲۵۲
- ↑ ر.ک:مقاله عراق
- ↑ ر.ک:مقاله شام
- ↑ کلر، همانجا
- ↑ اپشتاین، ۱۱ ؛ سوسه، ۴۴۶
- ↑ سوسه، ۲۵۲
- ↑ طبری، تاریخ، ۱/۳۴۶؛ نووی، ۱(۱)/۱۰۱
- ↑ پید، ۱۱: ۲۶
- ↑ هاکس، ۴؛ قس: سوسه، ۲۵۰، ۲۵۱
- ↑ پید، ۱۱: ۲۸-۳۰
- ↑ طبری، تاریخ، ۱/۲۵۲؛ یاقوت، ذیل کوثی
- ↑ ثعلبی، ۷۲
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۴
- ↑ جوالیقی، موهوب، المعرب، ج۱، ص۱۵، به کوشش احمد محمد شاکر، تهران، ۱۹۶۶م
- ↑ ابن هشام، عبدالملک، السیرةالنبویة، ج۱، ص۳، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی
- ↑ بخاری، ابوعبدالله، صحیح، ج۴، ص۱۳۹، قاهره، ۱۳۱۴ق
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۴
- ↑ میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص۴۰۲، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش
- ↑ محمد بن جریر، طبری، تاریخ امم والملوک، ج۱، ص۱۶۴، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات۱۴۰۳ق
- ↑ پیدایش، ۱۱: ۲۹، متن عبری؛ قس: ترجمه فارسی که تارح آمده
- ↑ پیدایش، ۲۰: ۱۲، متن عبری؛ قس: ترجمه فارسی که تارح آمده
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹؛ عیاشی، تفسیر عیاشی،۱۳۸۰ق، ج۲، ص۲۵۴
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۱-۴۲
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۶
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۶-۷۹
- ↑ طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۶، بیروت، داراحیاء التراث العربی
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۵۷، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق
- ↑ سوره مریم، آیه۴۱تا۴۸ - سوره انبیاء، آیه ۵۱تا۵۷ - سوره شعراء، آیه ۶۹تا۸۲ - سوره صافات، آیه ۸۳تا۱۰۰ - سوره زخرف، آیه ۲۶و۲۷ - سوره ممتحنه، آیه۴ - سوره عنکبوت، آیه ۱۶تا۲۵
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۲۱۸
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۲۷۲
- ↑ سوره نساء، آیه۱۲۵
- ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۴و۳۵
- ↑ در تمام مواردى كه نام پدر حضرت ابراهيم علیهالسلام برده شده است، مراد عموى ايشان است
- ↑ سوره مريم، آيه 41-48
- ↑ سوره انبياء، آيه 51-56 و سوره شعراء آيه 69-77 و سوره صافات آيه 83-87
- ↑ سوره انعام، آيه 74-82
- ↑ سوره انبياء، آيه 56-70 و سوره صافات آيه 88-98
- ↑ سوره بقره، آيه 258
- ↑ دليل بر ايمان گروهى از قوم ابراهيم (ع) اين آيه شريفه است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ»؛ به تحقيق ابراهيم و كسانى كه با وى همراه بودند براى شما مقتدايى نيكو بودند كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما بيزاريم. (سوره ممتحنه، آيه 4)
- ↑ سوره ممتحنه، آيه 4 و سوره انبياء، آيه 71
- ↑ سوره بقره، آيه 126 و سوره ابراهيم، آيه 35-41
- ↑ سوره بقره، آيه 127-129 و سوره آل عمران، آيه 96-97
- ↑ سوره حج، آيه 26-30
- ↑ سوره صافات، آيه 101-107
- ↑ سوره ابراهيم، آيه 35-41